شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
مجله ویستا
دیدرو شگفتآور است
مینو مشیری مترجم، نویسنده، پژوهشگر ادبیات قرن هیجدهم فرانسه، منتقد سینمایی و روزنامهنگار، در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ژاندارک به پایان برد و برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر کرد. از دانشگاه اکستر فوقلیسانس زبان و ادبیات فرانسه (قرن هیجدهم، عصر روشنگری) و فوقلیسانس زبان و ادبیات انگلیسی دریافت کرد و در بازگشت به ایران به ترجمه کتاب نوشتن مقالههای مختلف در نشریات گوناگون پرداخت. وی ترجمههای گوناگونی از انگلیسی و فرانسه به فارسی و بالعکس انجام داده است.
از جمله ترجمههای او از فارسی به انگلیسی و فرانسه میتوان به داستانهای کوتاهی از کیارستمی، فیلمنامههای بمانی و مهمان مامان از مهرجویی و رمان باغ بلور و فیلمنامه سیب از مخملباف اشاره کرد. وی همچنین آثاری از مارکز، سولژنیتسین، فلوبر و برنارد شاو را برای مجموعه نسل قلم و همچنین «داستان دو شهر» از چارلز دیکنز، «هدا گابلر»از هنریک ایبسن، «راهنمایی انتقادی اوژنی گرانده» و «بابا گوریو» از لسلی شپارد، «عصر بیگناهی» از ایدیث وارتن، «کوری» از ژوزه ساراماگو، «زندگی و زمانه مایکل ک» از جی.ام.کوتسیا را به فارسی برگردانده است. رمان «کوری» با ترجمه او به تازگی به چاپ سیزدهم رسیده است. مشیری کمتر اهل گفتوگوست، ولی وقتی موضوع را دیدرو و رمان معروفش «ژاک قضا و قدری و اربابش» تعیین کردم، پذیرفت. لازم به ذکر است که این گفتوگو به صورت کتبی انجام گرفته است.
رمان «ژاک قضا و قدری و اربابش» نوشته دنی دیدرو آخرین ترجمه مشیری به زبان فارسی است که به تازگی توسط انتشارات فرهنگ نشر نو منتشر شده است. متاسفانه این رمان مهم تاریخ ادبیات غرب، که نویسندگان بزرگی را طرفدار خود کرده، در بین ایرانیان کمتر شناخته شده است و آن را با نمایشنامه «ژاک و اربابش» میلان کوندرا اشتباه میگیرند. در حالی که این نمایشنامه برداشت آزادی از رمان دیدرو بوده است.
دنی دیدرو در سال ۱۷۱۳ در شهرستان لانگر، در شمال شرقی فرانسه به دنیا آمد. «ژاک قضا و قدری و اربابش» که مهمترین رمان او محسوب میشود ،در کنار آثاری چون «تریسترام شندی» و برخی رمانهای دیگر، از گامهای نخست رمان مدرن در ادبیات غرب محسوب میشود.
حضور و دخالت نویسنده در جای جای رمان، تعدد و تنیدگی روایتها و داستانها در هم، شخصیتپردازیهای غیرمعمول و غیرکلاسیک، دیالوگهای طولانی و پرتعلیق، ریتم تند و ضرب آهنگ تیز و چالاک نثر و روایتها، و ناتمام ماندن روایت اصلی، از جمله شگردهایی است که امروزه در رمانهای مدرن به چشم میخورد و دیدرو بین سالهای ۱۷۶۵ تا ۱۷۸۴ در نوشتن رمان «ژاک قضا و قدری و اربابش» از آنها استفاده کرده است. جملههای آغازین این رمان که نویسنده با مخاطب خود صحبت میکند و در عین حال مستقیم وارد داستان میشود، از همان ابتدا خواننده را با کیفیت اثری که میخواند آشنا میکند: «چطور با هم آشنا شدند؟ اتفاقی، مثل همه. اسمشان چیست؟ مگر برایتان مهم است؟ از کجا میآیند؟ از همان دور و بر. کجا میروند؟ مگر کسی هم میداند کجا میرود؟ چه میگویند؟ ارباب حرفی نمیزند; و ژاک میگوید فرماندهش میگفته از خوب و بد هرچه در این پایین سرمان میآید، آن بالا نوشته شده.»
▪ در مقدمه کتاب «ژاک قضا و قدری و اربابش» آقای احمد سمیعی گیلانی، عضو فرهنگستان زبان و ادب عنوان کردهاند که ترجمه را ساده و روان انجام دادهاید. یعنی به گونه دیگری هم قابل ترجمه بود یا ترجمه شما نزدیک به متن اصلی است؟
ـ استاد ارجمند آقای احمد سمیعی گیلانی در مقدمهای که التفات فرمودند و برای کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش مرقوم داشتند به روشنی اشاره به سلیقه و انتخاب شخصی خود در مورد سبک ترجمه این کتاب فرمودهاند که برایم قابل احترام است. اما من در ترجمهام کاملا به متن اصلی و نثر زنده و پویای دیدرو با آن ضرباهنگ تند و تیز و امروزیاش وفادار ماندهام. در ترجمه اعتقاد به امانت دارم.
سبک دیدرو آرکائیک نیست. در واقع یکی از نکات حیرتآور این اثر همین زمان مدرن پرتحرک و پرنشاط و پرجست و خیز و پرجوش و خروش دیدرو است.
▪ چقدر زمان صرف ترجمه این کتاب کردید؟
ـ برای ترجمه این کتاب سه ماه به فرانسه رفتم. در «مرکز بینالمللی مترجمان ادبی» واقع در آرل که شهری بسیار زیبا و باستانی است ترجمه کتاب را شروع کردم. پس از بازگشت به تهران، دو ماه دیگر طول کشید تا ترجمه پایان گرفت. حدود پنج ماه با شور و شوق و لذت وافر به ترجمه این کتاب که همراه با سه رمان دیگر دیدرو موضوع رساله فوق لیسانس من بود، پرداختم.
▪ دیدرو تا چه حد با کتاب «هزار و یک شب» آشنا بوده؟ تعدد روایتها و ورود داستانها و حکایتها در یکدیگر به «هزار و یک شب» بسیار شبیه است و گویا دیدرو از آن تاثیر گرفته است.
ـ دیدرو بیتردید با کتاب «هزار و یک شب» آشنا بود ولی تصور من این نیست که از آن الهام گرفته باشد و در پژوهشهایم جایی ندیدم و نخواندم که اینگونه بوده باشد. وقتی دیدرو ژاک را مینوشت، تحت تاثیر یکی از پایهگذاران رمان نو در انگلستان، یعنی لارنس سترن و اثر معروف ۹ جلدیاش تریسترام شندی بود.
▪ چه عواملی باعث میشود تا در قرن هجدهم دیدرو رمان «ژاک قضا و قدری و اربابش» را تا این حد مدرن بنویسد و از دیگر نویسندگان همدوره خود جلوتر باشد؟
ـ دیدرو شخصیتی شگفتآور بود. او «فیلسوف» به معنای «فیلسوف» در قرن هجدهم که روشنفکر و روشنگری را تداعی میکند بود. همچنین رماننویس، نمایشنامهنویس، نظریه پرداز زیباییشناسی و زبانشناسی و منتقد هنری بود. استعدادهای گوناگون، دانش گسترده، تخیل قوی و تفکر علمیاش او را آیندهنگر و مدرن ساخته بود و این نبوغ خارقالعاده به خوبی در ژاک قضا و قدری به نمایش گذاشته شده است. نمیشود این اثر را در قالب ادبی خاصی گنجاند.
شاید بتوان گفت که برداشتی شخصی از ژانر پیکارسک و تا حدی وامدار سنت دنکیشوت باشد اما در این نوشتار چند لایه، دیدرو با زبان طنز به تقلید معیارها و شگردهای معمول آثار تخیلی میپردازد، تا آنها را به تمسخر بگیرد و نفی کند. شاید به همین دلیل ژاک را «ضد رمان» خواندهاند. سنتگریزی، ساختار پیچیده، بینظمی استادانه، آوردن داستان در داستان، پارادوکسها و تضادهای گستاخانه، آمیزه طنز و تخیل در ژاک قضا و قدری و اربابش نمونهای برجسته از داستاننویسی مدرن است.
شاید برایتان جالب باشد بگویم که روبر برسون، فیلمساز و کارگردان معاصر فرانسوی، با برداشتی آزاد از یکی از داستانهای این کتاب فیلمی ساخته است که ژان کوکتو دیالوگ فیلم را که «بانوان جنگل بولونی» نام دارد نوشته است. میلان کوندرا هم که از تحسینکنندگان دیدرو است با اقتباس از ژاک قضا و قدری نمایشنامهای با عنوان ژاک و اربابش نوشته است.
▪ در مقدمه ذکر کردهاید که این رمان دارای پنج راوی است. به نظر میآید تنها یک راوی وجود دارد و از آنجا که این راوی خود نویسنده است در ذهن همه شخصیتها میرود.
ـ لازم است برگردیم سراغ تریسترام شندی اثر سترن. تریسترام شندی فقط یک راوی دارد که همان تریسترام است و نویسنده با دقت و وسواس و طنزی حیرتانگیز که بااهمیتترین جزئیات افکار او را با کندی حسابشدهای موشکافی میکند و از امکانات روانشناختی رمان آزادانه و بیحد و مرز بهره میگیرد و همه چیز را زیر سئوال میبرد چنانکه گویی همه چیز جز شوخی نیست. دیدرو فراسوی سترن میرود و از پنج راوی که مدام سخن یکدیگر را قطع میکنند تا داستان خود را تعریف کنند استفاده میکند: نویسنده با خوانندهاش به گفتوگو و شوخی میپردازد، سر به سرش میگذارد، جملات معترضانه میگوید و اغلب به بیراهه میزند; آنگاه گفتوگوهای ارباب با ژاک و ژاک با اربابش را میشنویم، سپس به داستانهایی که مهمانخانهدار برای مهمانانش نقل میکند گوش میدهیم و سرانجام از روایتهای مارکی دزارسی (یکی از شخصیتهای کتاب) بهتزده میشویم. دیدرو بارها و بارها داستانی را نیمه کاره میگذارد و اپیزود و داستانی دیگر را شروع میکند و با استفاده از این ترفند بیانضباطی اجازه نمیدهد رمانش، یا بهتر بگویم ضدرمانش، یکنواخت و کسلکننده شود.
▪ دیدرو به چه دلیل کتاب خود را در زمان حیات منتشر نکرد؟
ـ دیدرو در زمان حیاتش متجاوز از بیست سال در مقام سرویراستار دایرهالمعارف تمام وقت و نیرویش را صرف این دانشنامه سترگ کرد و بزرگانی را چون مونتسکیو، ولتر، روسو و دالامبر تشویق به همکاری کرد. نتیجه اینکه تالیف ژاک قضا و قدری و اربابش چندین و چند سال طول کشید و دوازده سال پس از مرگش منتشر شد. تعداد زیادی از دیگر آثارش نیز به دلیل سانسور (تفکرات دیدرو انقلابی بود) امکان انتشار را در زمان حیاتش پیدا نکرد.
دیدرو برای نوشتن این رمان از کدام نویسندهها تاثیر گرفته و اصولا به ادبیات چه قرنی علاقه داشته است؟
دیدرو با نویسندگان یونانی و لاتینی عهد باستان در مدرسه یسوعیان آشنا شد و فرهنگ کلاسیک در اندیشهاش، همراه با دلبستگی به تعالیم اومانیستی ریشه در همین آموزشها داشته است. او به نمایشنامهنویسان کلاسیک فرانسه هم علاقهای وافر داشت. دیدرو همچنین با ادبیات قرن هجدهم انگلیس و زبان انگلیسی به خوبی آشنا بود و نویسندگان محبوبش لارنس سترن و ریچارد سن بودند.
▪ تاثیر دیدرو بر نسل بعدی به چه صورت بوده است؟
ـ گوته، شیللر، هگل، مارکس، فروید، ستندال، بالزاک و ژید از جمله شیفتگان دیدرو بودند و در میان نویسندگان معاصر، میلان کوندرا ژاک قضا و قدری اربابش را «محسورکننده» میداند. در ایران آقای دکتر داریوش شایگان و دکتر عزتالله فولادوند و البته استاد احمد سمیعی گیلانی (که دو اثر از دیدرو را ترجمه کردهاند) از دوستداران این نویسنده حیرتانگیز هستند. اما در قرن نوزدهم و حتی قرن بیستم بودند منتقدان و مورخانی که دیدرو و افکار پیشبرد و جلوتر از زمان خودش را بیرحمانه زیر سئوال بردند و دیدرو مریدان چندانی نداشت. اما در دهههای اخیر دیدرو آوازه راستین و به حق خود را یافته است و امروز در کنار «فیلسوفان» جنبش روشنگری فرانسه، یعنی مونتسکیو، ولتر و روسو در مقام چهره برجسته قرن هجدهم فرانسه از جایگاهی استثنایی برخوردار شده است و تحسینکنندگان و دوستدارانش بیشتر و بیشتر میشوند.
محسن ظهوری
منبع : روزنامه حیات نو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست