پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
ناتوانی مالی در ازدواج
عمدهترین مشكل و مانعی كه نوعا برای ازدواج جوانان و بیهمسران وجود دارد، فقر مالی و ناتوانی اقتصادی است. این مانع عمده، آنگاه گسترش بیشتری یافته و قوت میگیرد كه موانع فرهنگی و آداب و رسوم اجتماعی نادرست نیز آن را همراهی كند و به فقر كاذب دامن زند «وَ أَنْكِحُوا الأیامی مِنْكُمْ و الصّالحینَ مِنْ عبادِكُمْ و إمائِكُمْ إنْ یَكُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ و اللّهُ واسِعٌ علیمٌ وَلْیَسْتَعْفِفِ الّذینَ لا یجدُونَ نِكاحا حتّی یُغْنیَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الّذینَ یَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمّا مَلِكَتْ أیْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ اِنْ عَلِمْتُمْ فیهِمْ خَیرا و آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللّهِ الّذی آتاكُمْ وَ لا تُكْرِهوا فَتَیاتِكُمْ عَلَی البِغاءِ إنْ اَرَدْنَ تَحَصُّنا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الحیاهِٔ الدُّنیا وَ مَنْ یُكْرِهْهُنَّ فانَّ اللّهَ مِنْ بَعْدِ إكراهِهِنَّ غَفُورٌ رحیمٌ و لَقَدْ أنْزَلْنا اِلَیْكُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ و مَثَلاً مِنَ الّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ و مَوْعظهًٔ لِلْمُتَّقینَ». «آیات ۳۴ ـ ۳۲» چنانكه در شرح كلی آیات مورد بحث، در شماره گذشته آوردیم، ازدواج، به عنوان نقطه عطف در زندگی هر فردی و یكی از مهمترین مسائل اجتماعی، عنایت ویژه اسلام را به خود معطوف داشته است. علاوه بر آن همه روایات كه در شرح احكام و مسائل اجتماعی و اخلاقی این مهم وارد شده، در آیات متعددی نیز به ابعاد مختلف آن پرداخته شده است. در اینجا در آیات مورد بحث، نخست به مسئولیت جامعه اسلامی و مسلمانان در برابر ازدواج زنان و مردان مجرد توجه داده میشود و سپس به كسانی كه به هر دلیل اینك امكان ازدواج ندارند، مسئولیت پاكدامنی را یادآوری میكند. علاوه، آیه دوم، برخی مسائل مرتبط با همین موضوع در خصوص بردگان را بازگو میكند. آیه سوم یادكردی است از عنایت خداوند در فرو فرستادن آیات كه مایه پند پرهیزكاران است. در قسمت قبل، پس از شرح نكات ادبی، به تفصیل به تفسیر فراز نخست آیه اول پرداختیم و طی آن روشن كردیم كه مخاطب آیه كیانند و منظور از صالحین چیست و در پایان نیز به تفصیل به ضرورت حفظ شئون انسانی و اجتماعی و حفظ آبرو و شخصیت جوانانی كه به كمك دیگران، از جمله برخی نهادهای اجتماعی، ازدواج میكنند، فرا خواندیم. شرح فراز دوم آیه را به این قسمت واگذار كردیم. وعده كردیم گزیده روایات این موضوع را نیز در همین قسمت بیاوریم، اما با به درازا كشیدن بحث، مجالی برای بازگویی آنها وجود ندارد. یك سؤال اساسی به تناسب فراز یاد شده از آیه نیز مانده است و باید منتظر شماره آینده ماند.
* ** اِنْ یَكُونُوا فقراء یُغْنِهم اللّهُ مِنْ فَضْلِه و اللّهُ واسعٌ علیمٌ. عمدهترین مشكل و مانعی كه نوعا برای ازدواج جوانان و بیهمسران وجود دارد، فقر مالی و ناتوانی اقتصادی است. این مانع عمده، آنگاه گسترش بیشتری یافته و قوت میگیرد كه موانع فرهنگی و آداب و رسوم اجتماعی نادرست نیز آن را همراهی كند و به فقر كاذب دامن زند. یعنی ناداریِ كاذبی كه تنها برخاسته از خواستهها و برداشتهای نادرست از زندگی و ازدواج و رفاه و گذران معیشت است. تلقی ناصواب از شیوه زندگی و مدیریت آن و مقایسههای ناقصی كه میان زندگیها به ویژه با گسترش امر ارتباطات، صورت میگیرد و خواستهها و توقعاتی كه به سرعت رشد میكند، تا جایی كه به بخشی از فرهنگ عمومی جامعه و خانوادهها تبدیل میگردد، به احساس ناداری و فقری در جامعه دامن میزند كه در واقع وجود ندارد و لااقل برای برپایی یك زندگی ساده و بیآلایش كه حداقلهایی از امكانات برای شكلگیری یك خانواده را داشته باشد، مانعی به شمار نمیرود. بررسی پدیده فقر و عوامل و زمینههای گسترش آن و نوع برخوردی كه اسلام با آن دارد و مسئولیتی كه جامعه اسلامی و حكومت مبتنی بر اسلام در مقابل آن دارد، بیرون از حوصله و خواست این بحث است اما تا آنجا كه به شرح این فراز از آیه شریفه برمیگردد، تردیدی نداریم كه فقر و تنگدستی مانعی اساسی بلكه عمدهترین مانع در راه شكلگیری خانواده و پیوند ارزشمند ازدواج است ولی باز تردیدی نداریم بخش عمدهای از این پدیده منفی و تأثیرگذار، برخاسته از نوع تلقی و فرهنگی است كه در جامعه و بر خانوادهها حاكم است. زیادهطلبیها و خودنماییها و تصورات نادرست و راحتطلبی و رفاهزدگی در شكلگیری این تلقی و فرهنگ ناصواب نقش دارد و در واقع در بسیاری موارد، این فقر واقعی نیست كه مانع ازدواج است، بلكه این فقر كاذب و خودساخته و احساس فقر است كه جوانان و خانوادهها را در آرزوی زندگی مطلوب به انتظار شرایط مناسب نگه میدارد و ازدواج را چون كوهی دست نیافتنی در برابر دیدگان منتظر جوانان نشان میدهد. این سخن، روشن است كه به معنای بازداشتن از تلاش بیشتر برای بهبودی بیشتر و ارتقای سطح زندگی نیست. نیز به معنای محدود ساختن موانع ازدواج و عوامل افزایش سن ازدواج، به موضوع یادشده نیست. چه اینكه به معنای نادیده گرفتن كامل، توانایی مالی در فراهم ساختن حداقلهای زندگی و تأمین معیشت نمیباشد. فقط تأكید بر این واقعیت انكارناپذیر است كه بخش عمدهای از مانع اساسی ازدواج، احساس فقر و ناداری خودساختهای است كه تنها در ذهن و خیال و در داوری و نگاه جامعه وجود دارد. نه در واقعیت امر لذا علیرغم ارتقای سطح زندگی، در مقایسه با گذشتهای نه چندان دور، شاهدیم كه موانع پیوند ازدواج و شكلگیری خانواده فزونی یافته و از یك سو نرخ ازدواج كاسته شده و سن آن بالا رفته و از سوی دیگر طلاق افزایش یافته است. به هر روی، نتیجه تنگدستی و ناداری از یك سو، و خواست بالا و توقع زیاد جامعه و خانوادهها از سوی دیگر، چیزی نیست جز احساس ناتوانی افراد بیهمسر در تشكیل خانواده و نگرانی و اضطراب در تن دادن به ازدواج. بخش وسیعی از دختران و پسران جوانی كه نیازمند ازدواج و قرار گرفتن در مأمن خانواده جدید هستند، برای اقدام به ازدواج دچار نگرانی میشوند و بر این باورند كه توان گذران زندگی را ندارند؛ پسر، نگران مدیریت و تأمین معاش خود و همسر و فرزندانش است و دختر، از ترس تنگدستی شوهر و سختی زندگی و نداشتن رفاه و آسایش مادی، به سختی تن به ازدواج و رفتن به خانه بخت میدهد، چرا كه آن را خانه «بدبختی» میداند و نه «خوشبختی». این واقعیت، جوانانی را كه از اراده قوی و شجاعت لازم برخوردار نیستند بیشتر رنج میدهد و طبعا دیرتر مسئولیت زندگی مشترك را میپذیرند. بسیاری از پسران به این عذر پیشقدم ازدواج نمیشوند و بسیاری از دختران به همین عذر، به خواستگاران خود، پاسخ منفی میدهند. البته چنانكه اشاره شد، این نگرانی، در همه موارد ناشی از فقر كاذب و تنگدستی خودساخته و احساس صرف نیست.در بسیاری از جاها جوانان، از تأمین حداقل شرایط تشكیل خانواده و گذران زندگی عاجزند و به درستی در توان خویش نمیبینند كه ازدواج كنند به ویژه پسران و مردان كه با این پیوند مسئولیت اداره زندگی و تأمین مخارج آن را از آغاز بر عهده میگیرند. خانوادهها نیز در رنج فقر و مشكل مالی به سر میبرند و از عهده فراهم ساختن حداقل امكانات برای ازدواج فرزندان خود برنمیآیند.این فراز از آیه شریفه، به زیبایی تمام، به این نگرانی و ترس پاسخ گفته و به آن برای كسانی كه به آیات الهی و قرارهای خداوندی ایمان دارند، اجمالاً پایان داده است. منطق كلی قرآن كریم در اینجا این است كه اینان كه شرح حالشان در فراز اول آیه گذشت، ازدواج كنند «اگر هم فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خویش آنان را بینیاز میسازد، چرا كه خداوند، هم گشایشدهنده است (رزق او بیكران است و پایانناپذیر) و هم دانا.» در بسیاری موارد این فقر واقعی نیست كه مانع ازدواج است بلكه این فقر كاذب و خودساخته و احساس فقر است كه جوانان و خانوادهها را در آرزوی زندگی مطلوب به انتظار شرایط مناسب نگه میدارد و ازدواج را چون كوهی دست نیافتنی در برابر دیدگان منتظر جوانان نشان میدهد. در فراز نخست، دیدیم كه خداوند فرمان میدهد بیهمسران را همسر دهید، حتی غلامان و كنیزان صالح را نیز همسر دهید، حال تأكید میورزد كسی تنگدستی آنان را عذر نداند و بهانه نسازد و خود آنان نیز به این عذر از ازدواج دوری نكنند چرا كه خداوند، اگر تنگدست هم باشند، آنان را بینیاز میكند تا بتوانند گذران معیشت كنند. اگر در نگاه معمول جامعه و در نگاه فرد، با وجود فقر و بیچیزی، تن دادن به ازدواج، مایه فقر بیشتر و بدبختی فزونتر است، اما در نگاه توحیدی و بر اساس بینش قرآنی، ازدواج نه تنها لزوما افزایش فقر را در پی ندارد، بلكه زمینه كاستن از آن و بینیازی را فراهم میسازد. منطق كلی قرآن این نیست كه وقتی نداری یا ندارد ازدواج نكن، بلكه تأكید میكند اگر نداری یا ندارد، ازدواج كن تا دارا شوی و از تنگنای معیشت كنونیات بیرون آیی. و لااقل اینكه «چه بسا» از وضعیت كنونی نجات یابی و بینیاز شوی. درست همانند آن دسته از روایاتی كه در تأكید بر صدقه دادن، فرمان میدهد اگر تنگدست هم هستی صدقه بده تا از آن رهایی یابی. یعنی صدقه دادن توسط شخص فقیر را نه تنها مایه فقر بیشتر او نمیداند بلكه راهی برای نجات از فقر میشمارد.۱
در اینجا نیز آیه شریفه در صدد رفع نگرانی از جامعه و مدیران آن، و خانوادهها و جوانان بیهمسر است كه مبادا نگرانی فقر و دلمشغولی ناداری آنان را از تن دادن به زندگی مشترك باز دارد و یا خانوادهها و اولیای آنان و مسلمانانی كه مخاطب دستور قرآنی «انكحوا» هستند، به عذر فقر پیشقدم ازدواج آنان نباشند.خداوندی كه هم گشایشدهنده و روزیدهنده است و خزانه كرم و نعمت او كاستی نمیگیرد، و هم دانای به وضع و نیت و نگاه افراد است و آگاه به راه بینیازسازی، آنان را از خزانه فضل و نگاه لطف و تدبیر حكیمانه خویش كه همه جهان را بر آن استوار ساخته و چرخ عالم خویش را بر آن روان داشته، بینیاز میگرداند، و زمینههای گشایش روزی را فراهم میآورد و درهای توشه گذران زندگی را به روی آنان میگشاید. البته فقر خودساخته و خودخواسته كه ناشی از تقصیر و كوتاهی فرد و خواست و اراده سوء او میباشد، حسابی دیگر دارد و طبعا نباید توقع چندانی در رفع آن داشت. اگر كسی یا جامعهای به خواست خود، خود تن به كار و تلاش و تولید و تجارت صحیح نمیدهد و یا به خواست خود، خود را دچار فقر كاذب كرده و احساس فقر او بیش از فقر واقعی او است، چندان نمیتواند توقع فضل الهی و نگاه مرحمت خداوندی داشته باشد. در این صورت باید او را مشمول این اصل قرآنی دانست كه «انّ اللّه لا یغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بِأنفسهم»۲ و نیز «ذلك بانّ اللّه لم یَكُ مغَیِّرا نعمهًٔ أنْعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم».خداوند متعال تا جامعهای و تا مردمی در صدد تغییر وضع خود نباشند و به آن تن ندهند، آنان را تغییر نخواهد داد. كما اینكه خداوند تغییردهنده نعمتی كه به جامعهای داده نیست، تا اینكه خودشان آن را تغییر دهند و مایه زوال آن شوند. ولی همه میدانیم كه بخش عمدهای از فقر و تنگدستی، پدیدهای تحمیلی بر جوانان و خانوادهها است كه آنان را نگران وضع آینده خویش ساخته است.اینان باید به این وعده الهی دل بسپارند و مطمئن باشند و یا لااقل این امید را داشته باشند كه اگر زندگی را به قناعت و صرفهجویی بگذرانند، كه این نیز خواسته خداوند و اولیای دین است، خدای متعال آنان و زندگیشان را به فضل و مرحمت خویش بینیاز میسازد. حتی آنانی كه به تقصیر خود، در تنگنای مالی و معیشت قرار گرفتهاند نیز آنگاه كه خود را در فضای مسئولیتآور زندگی مشترك ببینند احساس مسئولیت بیشتری برای رفع فقر و تأمین هزینه زندگی خواهند داشت. در این وعدهها و قرارهای الهی نباید تردید كرد؛ اگر مایهای برای تردید باشد، بیشتر ناشی از آگاهی ناقص ما از اصول صحیح زندگی و قواعد درست رفتار اجتماعی و سلوك ناصواب ما در زندگی و هزینه كردن و روابط اجتماعی و خانوادگی است. آرامش روحی و امنیت خاطری كه این آیه شریفه به دست میدهد، آن مقدار هست كه خانوادهها را به خاطر تنگنای مالی، از ازدواج جوانانشان باز ندارد و لااقل آنان را و نیز جوانان را به علت نگرانی از آینده، از تشكیل خانواده دور نسازد، و این بستگی مستقیم به مراتب ایمان و اعتقادی دارد كه افراد به این وعده الهی دارند؛ وعدهای كه تنها احتمال تحقق آن در باره آدمی، آرامش خاطر لازم را برای تشكیل خانواده به دست میدهد. تردیدی نیست كه خداوند وسعتدهنده است و فضلش همه هستی را در بر گرفته است و دانای به همه امور آشكار و پنهان است و اساسا هر چه هست در پیش او پیداست، از فقر و غنای آدمیان آگاه است و انگیزه آنان را در ازدواج میداند و روزی همه موجودات و از جمله، انسانها به دست او است. البته وعده و قرار الهی و تحقق آن، بر خواست او كه تنها بر اساس حكمت و مصلحتدانی خود او میباشد استوار است.
گستره وعده الهی
یك بحث كه مورد توجه برخی مفسران نیز قرار گرفته و در این وعده الهی به عنوان یك پرسش مطرح است، این است كه آیا این وعده عمومیت و كلیت دارد؛ اگر چنین است پس چرا شاهد هستیم كه كسانی با ازدواج كردن، نه تنها از فقر نجات نمییابند بلكه تنگدستی آنان شدت میگیرد و زندگی بر آنان دشوارتر میشود و حتی گاه علیرغم غنا و بینیازی، پس از ازدواج دچار فقر میشوند؟ همین پرسش در باره آیه دیگر قرآن كه تقوا و پرهیزكاری را مایه جلب رزق و روزی الهی شمرده نیز مطرح است؛ آنجا كه فرموده است: «هر كس تقوای الهی پیشه كند، خداوند گشایشی برای او فراهم ساخته و از جایی كه گمان نمیكند او را روزی دهد»۴. پرداختن تفصیلی به این پرسش به ویژه پیش كشیدن مسئله وسعت رزق، از حوصله بحث بیرون است؛ به مقداری كه به اجمال گستره وعده الهی در این آیه را بیان كند و پرسش یادشده را با توجه به چند نگاهی كه وجود دارد، پاسخ گوید، بسنده میكنیم. ۱ـ ظاهر برخی روایات شریف، چنانكه در قسمت بعد خواهید خواند، این است كه آیه عمومیت دارد و وعده الهی شامل همه افراد میشود. وقتی حضرت فردی را كه به خاطر ترس از تنگدستی تن به ازدواج نمیدهد، نكوهش میكند با این بیان كه او به خدای عز و جل بدگمان است، چرا كه خداوند میفرماید: «ان یكونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله»، برمیآید كه آیه عمومیت دارد. بنابراین فقر نباید مانع ازدواج شود چرا كه مایه بینیازی است نه دشواری و تنگدستی.۵ ۲ـ برخی این جمله شرطیه «اگر تنگدست باشند خداوند از فضل خودش بینیازشان میكند» را به اصطلاح اهل منطق «قضیه مهمله» شمردهاند كه در حكم یك «قضیه جزئیه» است و از اینرو كلیت و عمومیت ندارد. بر اساس این گفته، معنای آیه این خواهد شد كه «گاه چنین است كه اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش آنان را بینیاز میسازد» نه اینكه هر گاه فقیر باشند بینیازشان كند. مؤید این سخن، آیه بعدی است كه به كسانی كه امكان ازدواج ندارند، فرمان پاكدامنی میدهد و میپذیرد كه برخی به خاطر فقرشان نمیتوانند ازدواج كنند.۶ با این معنا، آیه نمیتواند اطمینان به رفع فقر به خاطر ازدواج را بدهد ولی باید گفت همین مقدار امیدی كه میآفریند، میتواند تا اندازه زیادی مایه آرامش خاطر و تن دادن به ازدواج شود. ۳ـ برخی چون زمخشری در پاسخ به پرسش یادشده و رفع اشكال، این وعده الهی را مشروط به «مشیت» و خواست الهی شمردهاند؛ و مشیت خداوند نیز تابع «مصلحت» و برخاسته از حكمت است، بنابراین در صورتی این وعده تحقق خواهد یافت كه مصلحتی در آن باشد و خداوند طبق آن مصلحت، بخواهد وسعت روزی دهد؛ از اینرو عمومیت ندارد و طبعا اشكال یادشده خود به خود منتفی میگردد. این مشیت نیز همان است كه در آیهای مشابه این آیه، به صراحت به عنوان شرط تحقق وعده الهی شمرده شده است؛ آنجا كه در سال نهم هجری و به دنبال اعلان سوره برائت توسط امیرالمؤمنین علی(ع) به دستور پیامبر اكرم(ص)، مسلمانان موظف میشوند پس از آن سال، از ورود و نزدیك شدن مشركان به مسجدالحرام جلوگیری كنند، چرا كه آنها نجسند و نباید به حرم پاك پای بگذارند. این
پسر، نگران مدیریت و تأمین معاش خود و همسر و فرزندانش است و دختر از ترس تنگدستی شوهر و سختی زندگی و نداشتن رفاه
و آسایش مادی به سختی تن به ازدواج و رفتن به خانه بخت میدهد چرا كه آن را خانه «بدبختی» میداند و نه «خوشبختی». اگر در نگاه معمول جامعه و در نگاه فرد با وجود فقر و بیچیزی تن دادن به ازدواج مایه فقر بیشتر و بدبختی فزونتر است اما در نگاه توحیدی و بر اساس بینش قرآنی ازدواج نه تنها لزوما افزایش فقر را در پی ندارد بلكه زمینه كاستن از آن و بینیازی را فراهم میسازد. تحریم طبعا مشكلات اقتصادی چندی را متوجه مسلمانان میكرد و از رونق تجارت و درآمد آنان در ایام حج میكاست. آیه شریفه بلافاصله پس از دستور تحریم، رفع نگرانی میكند كه اگر از این بابت ترس فقر و كسادی اقتصاد نیز دارید، خداوند «اگر بخواهد» از فضل خودش شما را بینیاز خواهد ساخت؛ خداوند دانای حكیم است: «یا ایها الذین آمَنوا انّما المشركونَ نَجَسٌ فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا و ان خفتم عَیْلَهًٔ فسوف یُغْنیكُمُ اللّه ُ من فضله ان شاء ان اللّه علیم حكیم».۷ در این آیه با جمله «ان شاء؛ اگر خدا بخواهد» وعده الهی مشروط به خواست خداوند شده است. در آیه مورد بحث نیز هر چند تصریح به این شرط نشده ولی چارهای جز منظور ساختن آن نیست و الاّ واقعیت غیر از آن خواهد بود. در واقع این آیه مطلق است ولی مقید به شرط یادشده میشود كه در آن آیه آمده است.۸ زمخشری كه جزء معتزلیان به شمار میرود، چنانكه ملاحظه كردید، آیه شریفه را مقید و مشروط به قید «مصلحت» كرده است. كسان دیگری از اشاعره كه تحلیل افعال الهی را بر مبنای فهم عقل و دیدگاه معتزله نپذیرفتهاند، وعده الهی در آیه را فقط منوط به «مشیت» الهی كرده و بر مثل زمخشری خرده گرفتهاند كه چرا پای مصلحتسنجی را به میان كشیده است.۹ صرف نظر از اختلاف و دعوای میان معتزلیان و اشاعره در موضوع تحلیل فعل خداوند و احكام الهی، بر مبنای مذهب شیعه و آنچه اهلبیت عصمت و طهارت(ع) به ما آموختهاند، تردید نیست كه افعال خداوندی و احكام شریعت بر اساس مصالح و مفاسدی است كه در متن واقع وجود دارد، هر چند فهم ما از درك آن عاجز باشد و تعلق اراده حكیمانه خداوند به فعلی از افعال و جعل حكم بر همان اساس است. بنابراین، این شرط هر چند حذف شده ولی باید آن را در نظر گرفت؛ همانند وعده اجابت دعا در آیه «ادعونی استجب لكم»۱۰ كه مشروط به مصلحت و مشیت الهی است هر چند ذكر نشده است.۱۱ ۴ـ برخی از اشاعره كه غالب قریب به اتفاق اهل سنتاند و این گفته زمخشری را پذیرفته ولی آن را بر مبنای اشعریگری خود محصور در «مشیت» الهی كردهاند، در پاسخ به این سؤال كه مشیت الهی اختصاص به بعد از ازدواج ندارد، پیش از آن نیز اگر خدا بخواهد شخص از فقر رهایی مییابد، چه اینكه بعد از ازدواج نیز ممكن است به مشیت الهی، در فقر بماند یا حتی از غنا به حالت فقر افتد، به شرح رابطه غنا و ازدواج پرداخته و به گونهای روانشناسانه تحلیل كرده و گفتهاند كه بشر در قالب طبیعی خود نوعا به اسباب و علل مادی رزق و معیشت توجه دارد و از سببساز حقیقی كه خداوند است غافل است تا جایی كه حتی عقل نیز گرفتار این توهم میشود كه كثرت نانخور، قطعا موجب فقر میشود و كمی عیال، حتما موجب ثروت و وفور مال و بینیازی. خداوند با این آیه میخواهد توجه به این حقیقت بدهد كه همه امور به دست او است و لذا ممكن است عكس این امر اتفاق افتد. از اینرو انسان عاقل و آگاه، به خاطر نگرانی از فقر، دست از ازدواج نمیشوید، چون آن را سبب واقعی فقر نمیداند، بلكه كار به دست خداوند است و فقر و غنای او، چه ازدواج بكند و چه ازدواج نكند، به «مشیت الهی» برمیگردد. بنابراین، نگاه آدمی، در دستیابی به غنا و ثروت، باید در واقع به خواست خداوند باشد و نه اموری چون ازدواج. بر اساس این گفته، جمله «إن یكونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله» هر چند به صورت «موجبه» آمده ولی مراد از آن، جمله «سالبه» است. در واقع آیه میخواهد بگوید ازدواج «مانع» بینیازی به واسطه فضل الهی نیست ولی با این تعبیر بیان كرده كه ازدواج «موجب» بینیازی میشود. یعنی نفیِ «مانع» (= نكاح) را با «وجود» ممنوع (= غنا) رسانده است. و این خود یك نوع مبالغه و تأكید بر عدم مانعیت ازدواج در بینیازی و غنا میباشد.۱۲ اصل این گفته هر چند در نگاه نخست، ممكن است به صواب آید ولی باید توجه كرد كه برخاسته از دیدگاه اشاعره در تبیین فعل خداوند تعالی بر مبنای جبر است كه با منطق شیعه كه با مبنای «لا جبر و لا تفویض، بل امر بین الامرین» دست رد به سینه «جبر» اشاعره، و «تفویض» معتزله میزند، سازگاری ندارد. البته این سخن كه همه زندگی و معیشت و فقر و غنا را نباید بر مبنای كمی و زیادی عیال و نانخور تحلیل كرد و باید عوامل دیگر را نیز در نظر آورد به ویژه لطف و عنایت خداوندی كه چه بسیار تنگدستانی را پس از ازدواج بینیاز ساخته و چه بینیازانی را كه به نان شب نیز نیازمند كرده، در جای خود باید پذیرفت. ۵ـ در این میان و با بهره جستن از برخی نكات پیشگفته، به اجمال میتوان گفت وعده خداوند، چه در این آیه و چه در آیات دیگر، تخلفناپذیر است و خداوند همان گونه كه خود فرموده۱۳ در وعده خویش صادق است و تخلف از آن برای او معنا ندارد ولی تردیدی نیز نیست كه بسیاری از مصالح بندگان و جامعه از دید محدود آدمی پنهان است و در سعه آگاهی وی قرار نمیگیرد. «عسی ان تكرهوا شیئا و هو خیر لكم و عسی ان تحبّوا شیئا و هو شر لكم»۱۴ و نیز «فعسی أن تكرهوا شیئا و یجعل اللّه فیه خیرا كثیرا»؛۱۵ از سوی دیگر بسیاری از وعدههای الهی شروط و مقدماتی دارد كه چه بسا شخص از آنها غافل است و یا به آنها جامه عمل نپوشانده است و طبعا نتیجه مورد نظر را نخواهد گرفت. چه اینكه وعده الهی را نباید جایگزین تلاش و كوشش شمرد و از راههای معمول در تأمین هزینه و توشه زندگی دست شست و منتظر بود كه خداوند مستقیما از خزانه غیب خود، غنا و ثروت را نصیب آدمی كند. آنچه بر عهده بنده است این است كه به وعده الهی ایمان آورد و به آن دل ببندد و از ترس فقر بیشتر، از امر پسندیدهای چون ازدواج دست نكشد و به امید فضل الهی و با توكل بر لطف او، مسئولیت زندگی و مدیریت آن را بپذیرد و تلاش درخور خویش را در كسب روزی حلال از یك سو، و صرفهجویی و قناعت از سوی دیگر، به كار بندد. این كاری است كه بر عهده او است و از آن به بعد از عهده او بیرون است.اگر هم آنچه مورد انتظار او بود و به آن امید بسته بود حاصل نشد و گشایشی در زندگی و خدای حكیم برای كار و مال و ثروت نیز نقش قائل شده و در نظام احسن خویش برای آن جایگاهی قرار داده است اما همه امور زندگی و نیازهای آن را بر كاكُل مادیات و محور مال و ثروت به گردش نیاورده است.درآمد وی پدید نیامد، آن را مایه بدگمانی به وعده الهی قرار ندهد؛ شاید مصلحت مهمتری در میان است و شاید مانعی در كار است؛ آدمی كه به همه اسرار خلقت و رموز آفرینش آگاهی ندارد. همان گونه كه عدم استجابت اكثر دعاهای ما، مایه قطع امید به خداوند متعال نمیشود و همچنان امید به اجابت دعاها داریم. همین امید ما را به درگاه حق نزدیك میكند و تلاش میكنیم شرایط اجابت دعاها را بیشتر فراهم سازیم؛ گشایش در زندگی پس از ازدواج نیز به همین سان است و تجربه نشان داده است كه بسیاری از جوانان، تنها پس از ازدواج توانستهاند به وضع معیشت و درآمد و زندگی خود سر و سامان بدهند و از فقر رهایی یابند. همه امور زندگی را چنانكه تأكید كردیم، نباید محصور در علل و اسباب مادی كه در چشم این و آن میآید جستجو كرد.
وعده خداوند به گشایش و آسایش پس از طلاق
چنانكه دیدید آیه مورد بحث، بیهمسران را به ازدواج فرا میخواند و در این زمینه مسئولیتی را هر چند به گونه استحبابی متوجه اولیایشان میكند كه در صدد ازدواج آنان باشند. و از بابت فقر و تنگدستی نگرانی به خود راه ندهند چرا كه خداوند وعده كرده از فضل خویش آنان را بینیاز سازد، البته منافات ندارد كه این وعده الهی بر اساس حكمت خداوند، مشروط به مصلحت و شرط یا شروطی باشد. كه شرح آن گذشت. در این میان آنچه جلب توجه میكند وحتی در نگاه نخست میتواند مایه شگفتی شود مفاد آیه مشابهی در سوره نساء است كه در نقطه مقابل این آیه، وعده گشایش و بینیازی را برای پس از طلاق میدهد و نگرانی زن و مرد را از دشواری پس از جدایی میكاهد. و این علیرغم نكوهشی است كه در اسلام از طلاق شده است، هر چند تردیدی در جواز آن نیز نیست. شرح مبسوط آیه یاد شده را باید در تفسیر سوره نساء پی گرفت اما توضیح اجمالی آن میتواند ما را در یك نتیجهگیری كلی كمك كند. آیه یاد شده كه متن آن را در ادامه خواهیم آورد، پس از دو آیهای است كه در باره مصالحه میان زن و شوهر نازل شده است. مفاد دو آیه این است كه اگر زنی بیم سركشی یا رویگردانی شوهر خود را داشته باشد، مانعی ندارد كه میان خودشان سازش كنند و از برخی حقوق خود صرف نظر نمایند و صلح و سازش بهتر است هر چند طبع انسانها این است كه در این موارد بخل میورزند. و شما مردان اگر نیكی كنید و تقوا پیشه سازید خداوند به آنچه میكنید آگاه است. شما هرگز نمیتوانید میان زنانتان، هر چند كوشش كنید، عدالت كامل برقرار سازید ولی كاملاً نیز به یك سو تمایل پیدا نكنید و همسر دیگرتان را همانند زنی بیشوهر رها نسازید. و اگر صلح كنید و پرهیزكاری پیشه نمایید خداوند آمرزنده مهربان است: «و انْ امرأهٌٔ خافتْ مِن بَعْلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهما أن یُصْلحا بینهما صلحا و الصلحُ خیرٌ و اُحْضرِت الانْفُسُ الشُّحَّ و إنْ تحسنوا و تتّقوا فانّ اللّه كان بما تعملون خبیرا * و لَنْ تستطیعوا أن تعدلوا بینَ النساءِ و لو حَرَصْتُم فلا تمیلوا كلّ المیل فتذروها كالمعلّقهٔ و إن تُصلحوا و تتّقوا فانّ اللّه كان غَفورا رحیما».۱۶ اگر زن مشاهده میكند كه نشانههای نشوز و بیتوجهی به او در رفتار شوهرش بروز كرده و بیم جدایی میرود، این آیات برای پرهیز از ضایع شدن حقوق كامل و كشیده شدن به جدایی و طلاق، این راه را پیش پای آنان میگذارد كه به یك نوع صلح میان خود تن دهند و زن و مرد با نادیده گرفتن برخی از حقوق خود، بپذیرند كه همچنان به زندگی با هم ادامه دهند و كارشان به جدایی كامل نینجامد. این پیشنهاد كه با تعبیر «و الصلح خیرٌ» در واقع، یك توصیه قرآنی به آن دو است، و با مخاطب ساختن شوهران با جمله «و اِنْ تُصْلِحُوا» آنان را بخصوص، دعوت به این صلح كرده است، در حقیقت راهی است برای كاهش طلاق و باقی گذاشتن فرصت و زمینه بازگشت به شرایط عادی و اولیه زندگی؛ فرصتی كه با یكسره كردن كار با طلاق، نوعا از میان میرود. ولی این سازش علاوه بر اینكه حداقلی از زندگی مشترك را حفظ میكند، این فرصت را نیز همچنان باقی میگذارد كه دوباره به شرایط اولیه زندگی خود برگردند. و به تعبیر قرآن، كه پس از اعلام ضرورت سكونت زنان مطلقه در خانه شوهران خود در دوران عدّه طلاق، میفرماید: «لعلّ اللّه یُحْدِثُ بَعْدَ ذلك امرا؛ شاید خداوند پس از آن، وضع تازهای فراهم كند.»۱۷ طلاق هر چند، كاری مجاز است اما به تعبیر روایات شریف، مبغوضترین حلال پیش خداوند است۱۸ و از اینرو در مواردی كه در زندگی زناشویی، زمینه وقوع آن پدید میآید، قرآن كریم، هم موضوع حكمیّت میان زن و شوهر توسط خیرخواهان دو طرف را پیش رو گذاشته و به آن فرا خوانده۱۹ و هم در این آیات، تن دادن به مصالحه و سازش با گذشت از برخی حقوق اولیه زناشویی را توصیه كرده است. چه اینكه هر چند در جایی تأكید جسته كه اگر نمیتوانید میان همسرانتان به عدالت رفتار كنید، یك همسر بیشتر نگیرید، اما در اینجا بر این واقعیت انگشت میگذارد كه شما هرچند هم تلاش كنید و بخواهید كه میان زنان از جمله در محبت قلبی، به عدالت رفتار كنید نخواهید توانست و این شدنی نیست، لذا از اینرو جای خردهگیری بر كار و رفتار شما نیست؛ آنچه هست این است كه نباید به گونهای رفتار كنید كه همسرتان در عین حال كه شوهر دارد، اما همانند زنان بیهمسر و شوهر از دست داده باشد. و این نیز خود بیان واقعیتی است كه میتواند از برخی جداییها جلوگیری كند، چرا كه عدالتورزیِ لازم در میان همسران را امری ممكن و دستیافتنی میشمارد و متذكر میشود كه عدالت زناشویی به معنای رفتار كاملاً یكسان حتی از نظر محبت قلبی میان همسران، نه واجب است و نه شدنی؛ از اینرو نه مردان چنین وظیفهای دارند و نه زنان میتوانند چنین توقعی داشته باشند، پس بهتر كه با همین شرایط بسازند و از جدایی بپرهیزند؛ شرایطی كه چه بسا مرد علاقه بیشتری به یك همسر خود داشته باشد و یا یكی از همسران محبت و علاقه بیشتری به شوهر خود داشته باشد. حتی با فرض بیم از نشوز و رویگردانی و جدایی در بینش توحیدی و مكتب قرآنی نه چنین است كه همواره «ازدواج» مایه فقر و ناداری بیشتر باشد و نه چنین است كه «جدایی» در شرایط خاص و ناگزیری خودش مایه بدبختی و تنگدستی.توسط شوهر، چه در شرایط تكهمسری و چه در صورت چندهمسری، چنانكه دیدید، توصیه شده است با پذیرش صلح و گذشت از برخی حقوق، این زندگی مشترك یكباره از هم نپاشد. حال در این شرایط كه از یك سو، زن، نگران رفتار شوهر و ضایع شدن حقوق زناشویی خود و در نتیجه جدایی كامل است، و از سوی دیگر، حاضر به گذشت از برخی حقوق خود برای پذیرش صلح توسط شوهر نیست و یا شوهر نیز به هر دلیل علاقهای به ادامه زندگی با وی ندارد و حاضر به گذشت از برخی حقوق و خواستههای خود و تن دادن به سازش نمیباشد، و راهی جز ادامه زندگی بیثمر یا جدایی نمانده است، در چنین شرایطی، آیه سوم میفرماید: «اگر این دو از هم جدا شوند، خداوند هر كدام را با كرم و روزی خود بینیاز میكند و خداوند گشایشگر (دارای رزق بیكران) و حكیم است»: «و إنْ یتفرّقا یُغْنِ اللّهُ كلاً من سعته و كان اللّه واسعا حكیما».۲۰ و در ادامه نیز تأكید كرده است كه «برای خداوند است آنچه در آسمانها و زمین است» لذا میتواند هر كس را بخواهد بینیاز كند: «و للّه ما فی السموات و ما فی الارض ...».۲۱ یعنی این دو، چندان نگران پس از جدایی نباشند. وقتی در چنین شرایطی قرار گرفتهاند و راهی برای اصلاح نیافتهاند، و چارهای جز ماندن در آن وضع ناگوار یا جدایی بر ایشان نمانده است و از اینرو به جای تن دادن به سازش، به جدایی دل سپردهاند، نباید ناامید شوند؛ خداوند كریم در آن شرایط نیز به فضل و كرم خویش، هر یك از آنان را بینیاز خواهد ساخت.برخی «بینیازی» در اینجا را مربوط به ازدواج مجدد و یافتن همسر مناسب شمردهاند. یعنی اگر هم از یكدیگر جدا شوند تا از وضع ناگوار كنونی رها گردند، از فضل و لطف خداوند است كه همسری مناسب را نصیب آنان كند و از فقر بیهمسری به بینیازی تأهل در آورد و زندگی گوارایی را روزیشان سازد.۲۲
برخی نیز آن را بینیازی در مال گرفتهاند. یعنی خداوند، پس از طلاق، با فضل و رزق گسترده خویش هر یك از آن دو را بینیاز از دیگری میسازد؛ زن گذران زندگی خود را خواهد داشت و مرد نیز به همین سان.۲۳
ولی همان گونه كه مفسر بزرگوار، علامه طباطبایی نیز بر آن تأكید جسته، بینیاز كردن در آیه، به قرینه مقام، امری عام و مطلق است و شامل هر آنچه مربوط به ازدواج و زندگی مشترك زناشویی آن دو است میشود، چه انس و الفت و نیازهای عاطفی و جنسی و چه هزینه و خرجی زندگی. خداوند، یكی را برای دیگری و به طفیلی وجود او نیافریده تا اگر كار به طلاق انجامید، دیگر در طول زندگیاش همسری نیابد یا از گرسنگی و نداری بمیرد. آنچه هست این است كه خداوند افراد انسان را به گونهای آفریده و سنت آفرینش او به گونهای مقرر شده كه هر كس به حسب فطرت و غریزه اولیه خودش به ازدواج با جنس مقابل كشش و علاقه دارد.۲۴
همه راهها به نگاه مادی ختم نمیشود
یك نتیجهگیری كلی كه میتوان از آیه مورد بحث در سوره «نور» و آیات یاد شده در سوره «نساء» گرفت این است كه مدار زندگی و ملاك تصمیمگیری و معیار ارزشگذاری و باید و نبایدهای زندگی را نباید فقط امور بر مبنای مذهب شیعه و آنچه اهلبیت عصمت و طهارت(ع) به ما آموختهاند تردید نیست كه افعال خداوندی و احكام شریعت بر اساس مصالح و مفاسدی است كه در متن واقع وجود دارد هر چند فهم ما از درك آن عاجز باشد و تعلق اراده حكیمانه خداوند به فعلی از افعال و جعل حكم بر همان اساس است. مادی و مالی دانست. خدای حكیم، برای كار و مال و ثروت نیز نقش قائل شده و در نظام احسن خویش برای آن جایگاهی قرار داده است اما همه امور زندگی و نیازهای آن را بر كاكُل مادیات و محور مال و ثروت به گردش نیاورده است. كما اینكه تأمین معاش و گذران زندگی را به یك راه و روزنه محدود نساخته است.راه فقر و غنا در بینش توحیدی و مكتب قرآنی به آنچه نگاه محدود و مادیگرای آدمی پیش روی خود میبیند محدود نمیشود و عامل بینیازی و تنگدستی زندگیها، فقط در آنچه در نگاه مردمان منطقی مینماید و در بینش قاصر مادهگرایی شكل گرفته و مقبول افتاده منحصر نمیشود. در ورای این راهها و عوامل و بر فراز ملاكها و ابزار مادی، خداوندی است كه نظام آفرینش خود را بر آنچه در نگاه محدود بشر جلوه میكند، محصور نساخته است، هر چند همه از او است ولی «همه» فقط آن نیست كه آدمی میانگارد و عقل حسابگر او با منطق مادی و محدود خویش پیش پای آدمی میگذارد. در این بینش، نه چنین است كه همواره «ازدواج» مایه فقر و ناداری بیشتر باشد و نه چنین است كه «جدایی» در شرایط خاص و ناگزیری خودش، مایه بدبختی و تنگدستی. چه اینكه در این بینش، نه بیهمسری و تنها زیستن همواره مایه فزونی ثروت و گردآوری اموال میشود و نه با هم زیستن و زندگی مشترك همواره بهترین شرایط را فراهم میسازد. بسیاری موارد، ازدواج، فقر موجود را از میان میبرد و ثروت كنونی را فزونی میبخشد، و گاه، طلاق، راه را برای برخورداری از زندگی بهتر هموار میسازد. این قلم هیچ گاه تا كنون به جدایی و رفتن به سوی طلاق توصیه نكرده است و همواره نیز از آن پرهیز خواهد كرد اما از این واقعیت بیرونی و حقیقت قرآنی نیز نمیتوان طفره رفت، كه گاه زندگی به جهنم یا شبه جهنمی تبدیل میشود كه چارهای جز به هم زدن آن و خاموش كردن آتش آن از راه جدایی، باقی نمیماند تا مایه گناه و عذاب بیشتر نباشد. زندگی در چنین شرایطی كه به هیچ وجه امكان سازش وجود ندارد، ارزش چندانی نخواهد داشت كه برای ادامه آن دل سوزاند و درست از همین نقطه است كه اسلام با تدبیری حكیمانه طلاق را مجاز شمرده و بر آن صحه گذاشته است؛ اگر اشكالی هست، در فرهنگ جامعه و شرایط و معضلات اجتماعی از یك سو و به شرایط پس از جدایی از سوی دیگر میباشد. اشكال اصلی آنجا است كه از یك سو زمینههای اجتماعی و خانوادگی طلاق گسترش یابد و از سوی دیگر شرایط برای ازدواج دوباره این دسته از زنان و مردان بسیار دشوار گردد.در حالی كه تلاش جامعه، و متولیان فرهنگ و اقتصاد جامعه باید در جهت كاهش زمینه طلاق و از هم پاشیدن خانواده و گسترش ازدواج دوباره ولی سالم این دسته از مردان به ویژه زنان باشد. آیا برای قرآن حكیم، در شرایطی كه برخی از خانوادهها به هر دلیل چارهای جز جدایی نمیبینند و راه سازش و اصلاح را به روی خود بسته میبینند، راهی جز این میماند كه جلو ناامیدی كامل این دسته از مردان و زنان را بگیرد و آنان را به فضل و وسع خداوند امیدوار سازد، تا اگر در این تجربه مشترك خود را شكستخورده میبینند، باز امیدوار باشند كه در تجربه مجدد خود موفق خواهند شد و میتوانند شرایط مناسبتری را به لطف الهی برای خود فراهم سازند. بنابراین قرآن كریم ـ آن گونه كه به ذهن قاصر نگارنده میرسد ـ نمیخواهد تشویق به جدایی كند، بلكه میخواهد برای آن مرحلهای كه به هر حال ممكن است برای آن زن و مرد پیش آید، چارهاندیشی كند و آن دو را امیدوار به آیندهای بهتر سازد و در صورت تصمیم قطعی بر جدایی، این امر، راحتتر و با آفت و درگیری كمتر صورت گیرد و هیچ یك، دیگری را عامل بدبختی و تیرهروزی خود نداند. و دل را از تاریكی و كدورت گذشته به روشنایی و آسایش آینده امیدوار سازد و زمینه آن همه قتل و خودشكی كاهش یابد.
اگر طلاق در جامعهای، آن همه آفات را بر جای میگذارد كه تنها یك قلم آن، انحرافات اخلاقی بسیاری است كه دامن بخشی از زنان مطلقه و بیسرپرست را میگیرد، به گونهای كه چه بسا در نگاه
نخست، «مایه شگفتی» میشود كه چگونه قرآن كریم، زنان و مردان را به بینیازی پس از جدایی نیز امیدوار كرده است، از یك سو ناشی از مناسبات غلط فرهنگی و معضلات اجتماعی و اقتصادی است كه به گسترش مشكلات خانوادهها و درگیریها و ناسازگاریها میانجامد و از سوی دیگر ـ چنانكه اشاره شد ـ باز به فرهنگ ناصواب جامعه و روابط نادرست اجتماعی برمیگردد كه تعریف درستی از ازدواج و زندگی زناشویی در آن حاكم نیست، و بسیاری منافع و مصالح اجتماعی فدای برخی خواستههای زودگذر و برداشتهای نادرست از زندگی شده است. این است كه در چنین فضایی و در چنین جامعهای این دسته افراد نمیتوانند چندان خود را مشمول وعده فضل و بینیازی الهی شمرند. خداوند همان گونه كه در ازدواج، وعدهای برای رفع فقر خودساخته و احساس كاذب تنگدستی نداده است، ضامن آینده بهتر برای زنان و مردانی كه برخاسته از چنین فضا و شرایطی رو به سوی طلاق میآورند نیست. و این چنین است كه بسیاری از زنان و مردانی كه از هم جدا میشوند، نه تنها در وضعیت مناسبتری قرار نمیگیرند بلكه در بسیاری موارد به زندگی و سرنوشت به مراتب ناگوارتری دچار میشوند. جامعهای كه مقصر است چگونه میتواند انتظار شمول فضل و عنایت خداوندی را داشته باشد. آنچه گذشت را میتوان در سه جمله جمعبندی كرد كه اولاً نباید دختران و پسران و اولیای آنان، تنها ملاكشان برای ازدواج، وضع كنونی مالی باشد، باید به فضل خداوند امیدوار باشند و خداوند از خزانه كرم و فضلش آنان را بینیاز میكند و این امر حتی در امر طلاق نیز جاری است، و ثانیا علاوه بر اقتضای حكمت و مصلحت خداوندی، در صورت تقصیر شخص یا جامعه، جایی برای توقع تحقق وعده الهی وجود ندارد. و ثالثا در جامعهای كه عوامل جدایی و زمینههای طلاق گسترش یافته، باید حتیالامكان همه تلاش خود را بر از میان بردن زمینههای طلاق معطوف داشت و نه تبلیغ جدایی و توصیه به طلاق با امیدوار ساختن به آینده بهتر پس از طلاق به خاطر برداشت ناصواب از آیه شریفه.
آیا ازدواج تنگدستان صحیح است؟
برخی مفسّران و فقیهانی كه در باره این آیه شریفه به تفصیل سخن گفتهاند، پارهای مباحث فقهی را نیز در باره آیه مطرح كردهاند كه چارهای جز فرو گذاشتن آنها نیست به ویژه كه اینك برای برخی از آن نكات، ثمره بیرونی وجود ندارد. مثل آنچه در باره بردگان كه در آیه ذكرشان رفته، گفتهاند. ولی از آن میان شایسته است به یك پرسش، كه ثمره عملی و بیرونی دارد پرداخته شود. پرسش این است آیا مردی كه میداند توان هزینه زندگی و تأمین مخارج همسر خود را ندارد، آیا جایز است اقدام به ازدواج كند و آیا داشتن امكانات گذران زندگی در صحت ازدواج شرط است و آیا اگر زن پس از عقد از عدم توان شوهر در پرداخت نفقه وی آگاه شود حق به هم زدن عقد ازدواج را بدون طلاق دارد؟ اینها پرسشهایی است كه به همراه روایات متناسب با این فراز آیه، در قسمت بعد خواهد آمد. ان شاءاللّه.
پاورقیها:
۱۰ ـ سوره غافر، آیه ۶۰.
۱۸ ـ نك: وسائل الشیعه، ج۱۵، ابواب مقدمات الطلاق، ص۲۶۶ و ۲۶۷.
۱۶ ـ سوره نساء، آیات ۱۲۸ و ۱۲۹.
۱۷ ـ سوره طلاق، آیه ۱.
۱۱ ـ نك: زبدهٔ البیان، ص۵۰۶.
۱۴ ـ سوره بقره، آیه ۲۱۶.
۱۳ ـ نك: آیات ۳۱ رعد، ۱۹۴ آلعمران و ۲۰ زمر.
۱۹ ـ سوره نساء، آیه ۳۵.
۱۲ ـ نك: احمد بنمحمد بنمنیر اسكندری مالكی، همان، ص۶۵.
۱۵ ـ سوره نساء، آیه ۱۹.
۱ ـ از جمله نگاه كن: بحارالانوار، ج۷۸، ص۶۸ و ۲۰۷؛ و ج۹۶، ص۱۱۸، ۱۲۰، ۱۲۲، ۱۳۱، ۱۳۳، ۱۳۴ و ۱۳۶.
۲۴ ـ نك: المیزان، ج۵، ص۱۰۲.
۲۰ ـ همان، آیه ۱۳۰.
۲۳ ـ نك: مجمع البیان، ج۳، ص۱۲۱.
۲۱ ـ همان، آیه ۱۳۱.
۲ ـ سوره رعد، آیه ۱۱.
۲۲ ـ نك: كشاف، ج۱، ص۵۶۹.
۳ ـ سوره انفال، آیه ۵۳.
۴ ـ و من یتق اللّه یجعل له مخرخا و یرزقه من حیث لا یحتسب. سوره طلاق، آیه ۵۲.
۵ ـ نك: زبدهٔ البیان، ص۵۰۵.
۶ ـ نك: كنزالعرفان، ج۲، ص۱۳۵.
۷ ـ سوره توبه، آیه ۲۸.
۸ ـ نك: تفسیر كشاف، ج۳، ص۶۴؛ و تفسیر كبیر، فخر رازی، ج۲۳، ص۲۱۴.
۹ ـ نك: الانتصاف فی ما تضمّنه الكشاف من الاعتزال، احمد بنمحمد بنمنیر اسكندری مالكی، ذیل تفسیر كشاف، ج۳، ص۶۴.
منبع:نشریه پیام زن ، شماره ۱۳۰
نویسنده:سیدضیاء مرتضوی
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست