سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

فرهنگ شیعی و واقعه عاشورا


فرهنگ شیعی و واقعه عاشورا
روز دهم محرم، روز شهادت سالار شهیدان و فرزندان و اصحاب او در کربلا. عاشورا در تاریخ جاهلیت عرب، از روزهای عید رسمی و ملی بوده و در آن روزگار، در چنین روزی روزه می‌گرفتند، روز جشن ملی مفاخره و شادمانی بوده است و در چنین روزی لباسهای فاخر می‌پوشیدند و چراغانی و خضاب می‌کردند.
در جاهلیت، این روز را روزه می‌گرفتند. در اسلام، با تشریع روزه رمضان، آن روزه نسخ شد. گفته‌اند: علت نامگذاری روز دهم محرم به عاشورا آنست که ده نفر از پیامبران با ده کرامت در این روز، مورد تکریم الهی قرار گرفتند.(۱)
در فرهنگ شیعی، به خاطر واقعه شهادت امام حسین”ع” در این روز، عظیم ترین روز سوگواری و ماتم به حساب می‌آید که بزرگترین فاجعه و ستم در مورد خاندان پیامبر انجام گرفته و دشمنان اسلام و اهل‌بیت این روز را خجسته شمرده به شادی می‌پرداختند، اما پیروان خاندان رسالت، به سوگ و عزا می‌نشینند و بر کشتگان این روز می‌گریند.
امام صادق(ع) فرمود: “و اما یوم عاشورا فیوم اصیب فیه الحسین(ع) صریعا بین اصحابه و اصحابه حوله صرعی عراه”.(۲) عاشورا روزی است که حسین(ع) میان یارانش کشته بر زمین افتاد، یاران او نیز پیرامون او به خاک افتاده و عریان بودند. امام رضا(ع) فرمود: “من کان عاشورا یوم مصیبه و بکائه جعل الله عزوجل یوم القیامه یوم فرجه و سروره”.(۳)، هرکس را که عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه باشد، خداوند قیامت را روز شادی او قرار می‌دهد. در “زیارت عاشورا” درباره این روز غم‌انگیز که امویان آن را مبارک می‌دانستند، آمده است: “اللهم هذا یوم تبرکت به بنو امیه و ابن آکله الاکباد ...”.
امامان شیعه، یاد این روز را زنده می‌داشتند، مجلس برپا می‌کردند، بر حسین بن علی(ع) می گریستند، آن حضرت را زیارت می‌کردند و به زیارت او تشویق و امر می‌کردند و روز اندوهشان بود. از جمله آداب این روز، ترک لذتها، دنبال کار نرفتن، پرداختن به سوگواری و گریه، تا ظهر چیزی نخوردن و نیاشامیدن، چیزی برای خانه ذخیره نکردن، حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و ... است.(۴)
در دوران سلطه امویان و عباسیان، شرایط اجتماعی اجازه مراسم رسمی و گسترده در سوگ اباعبدالله الحسین را نمی‌داد، اما هرجا که شیعیان قدرت و فرصتی یافته‌اند سوگواری پرشور و دامنه‌داری در ایام عاشورا به راه انداخته‌اند. در تاریخ است که معزالدوله دیلمی اهل بغداد را به برگزاری مراسم سوگ و نوحه برای سیدالشهدا(ع) وادار ساخت و دستور داد که بازارها را ببندند و کارها را تعطیل کنند و هیچ طباخی غذایی نپزد و زنان سیاهپوش بیرون آیند و به عزاداری و نوحه بپردازند. این کار را چندین سال ادامه داد و اهل‌سنت نتوانستند جلوی آن را بگیرند، چون که حکومت، شیعی بود.(۵)
از قرن‌ها پیش “عاشورا” به عنوان تجلی روز درگیری حق و باطل و روز فداکاری و جانبازی در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین بن علی(ع) در این روز، با یارانی اندک ولی با ایمان و صلابت و عزتی بزرگ و شکوهمند با سپاه سنگدل و بی‌دین حکومت ستم یزدی به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایی و آزادگی و حریت مبدل ساخت. عاشورا گرچه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق وجدانها و دلها اثر گذاشته که همه ساله دهه محرم و بویژه عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بن علی(ع) می‌گردد و همه، حتی غیر شعیه، در مقابل عظمت روح آن آزادمردان تعظیم می‌کنند.
عاشورا، نشان دهنده معنای “حسین منی و انا من حسین” بود که دین رسول خدا با خون سیدالشهدا آبیاری و احیا شد. به تعبیر امام خمینی(ره:) “عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمان و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ‌نشین و مستکبران غارتگر بود ...”(۶) “اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که می‌خواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بت‌پرستی که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام “لاخبر جاء و لا وحی نزل” بنیاد حکومت الهی را برکند، نمی‌دانستیم بر سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه می‌آمد.”(۷)
امام حسین(ع) که به دعوت اهل کوفه از مکه عازم این شهر بود تا به شیعیان انقلابی بپیوندد و رهبری آنان را به عهده گیرد، پیش از رسیدن به کوفه، در کربلا به محاصره نیروهای ابن‌زیاد در آمد و چون حاضر نشد ذلت تسلیم و بیعت با حکومت غاصب و ظالم یزیدی را بپذیرد، سپاه کوفه با او جنگیدند. حسین و یارانش روز عاشورا لب تشنه با رشادتی شگفت تا آخرین نفر جنگیدند و به شهادت رسیدند و بازماندگان این قافله نور، به اسارت نیروهای ظلمت درآمده به کوفه برده شدند. هفتاد و دو تن یاران شهید او، بزرگترین حماسه بشری را آفریدند و یاد خویش را در دل تاریخ و وجدان بشرهای فضیلت‌خواه، ابدی ساختند.(۸)
به تعبیر یکی از نویسندگان معاصر: “عاشورا، مائده بزرگ روح انسان است در تداوم اعصار، تجسم اعلای وجدان بزرگ است در دادگاه روزگار، صلابت شجاعت انسان است در تجلیگاه ایمان، طواف خون است در احرام فریاد، تجلی کعبه است در میقات خون، نقش بیدار گذرها و رهگذرهاست در کاروان دراز آهنگ زندگی‌ها و عبورها، عاشورا، باز خوان تورات و انجیل و زبور است در معبد اقدام، ترتیل‌ آیات قرآن است در الواح ابدیت، خون خداست جاری در رگهای تنزیل، حنجره خونین کوه “حرا”ست در ستیغ ابلاغ، درگیری دوباره محمد(ص) است با جاهلیت بنی‌امیه و شرک قریش، تجدید مطلع رجزهای “بدر” است و “حنین”، انفجار نماز است در شهادت و انفجار شهادت است در نماز، تبلور شکوه‌ز‌اد جاودانگی حق است در تباهستان نابود با طل، کشتار خونین حسینیه‌هاست در معبر اقوام، فریاد گستر انسانهای مظلوم است در همه تاریخ، دست‌ نوازش انسانیت است بر سر بی‌پناهان، رواق سرخ حماسه است در تاریکستان سیاهی و بیداد، قلب تپنده دادخواهان است در محکمه بشریت، طنین بلند پیروزی است در گوش آبادی‌ها، عطشی است دریا آفرین در اقیانوس حیات، “رسالتی” است بزرگ بر دوش “اسارتی” رهایی بخش‌،‌ عاشورا آبروی نمازگزاران است و عزت مسلمانان، و سرانجام،‌ عاشورا رکن کعبه است و پایه قبله و عماد امت و حیات قرآن و روح نماز و بقای حج و صفای صفا و مروه و جان مشعر و منا و عاشورا، هدیه اسلام است به بشریت و تاریخ ...”(۹)
● فرهنگ عاشورا
عاشورا در مقایسه با بسیاری از رخدادهای دیگر، حجم کمی از وقایع را به خود اختصاص داده و آغاز و انجام آن، در برهه‌ای کوتاه اتفاق افتاده است. اما یکی از حوادثی است که در طول تاریخ خویش، بیشترین توجه را به خود جلب کرده و علاوه بر نقش گسترده وتاثیر عمیق اجتماعی - تاریخی خود، به صورت فرهنگی ویژه با ساختاری منحصر به فرد در آمده است.
افزون بر ثمرات و رویکردهای اجتماعی - انسانی که همچنان استمرار دارد، فرجام عاشورا، شکل گرفتن فرهنگی نوین با ویژگی‌‌های خاص خود در میان جامعه گسترده‌ای بود که هویت اسلامی‌اش، آن را از دیگر تمدن‌ها و فرهنگها جدا می‌ساخت. فرجام تاریخی و دستاردهای ماندنی عاشورا، در طول دهه‌ها و سده‌های پس از خود، به جریانی هویت‌ بخشید که امروز می‌توانیم از آن به عنوان “فرهنگ عاشورا” نام ببریم.
نگاهی گذرا به حجم گزارشها، تحلیل‌ها و آثاری که در طی قرون گذشته و زمان معاصر بازگو کننده زوایای مختلف این فرهنگ است، گویای عظمت، جامعیت، عمق و اصالتی است که عاشورا توانسته است به این فرهنگ بدهد. بسیاری از مقوله‌های کلان اجتماعی و انسانی، و حجم وسیعی از ریزترین مسائل انسانی را می‌توان در این فرهنگ شاهد بود و از آن الگو گرفت. آنچه در عاشورا رخ داد از نظر زمینه‌ها، عناصر و عوامل شکل‌گیری و انجام آن، در بسیاری موارد منحصر به فرد است و به همین بیان، فرهنگ شکل گرفته از آن نیز هویتی ویژه دارد. اما حوزه تاثیربخشی و حرکت‌آفرینی آن، بسی گسترده و مستمر است و این حقیقتی است که در ارزیابی عاشورا تا اینک، بیشترین توجه را به خود اختصاص داده است.
تاکنون فرهنگ عاشورا از زوایای بسیاری مورد ارزیابی و کنکاش صاحبان اندیشه و تحقیق قرار گرفته است که بسی قابل تاسی و تقدیر است. طبعا عاشورا نیز مانند بسیاری مسائل و جریانات تاریخی - اجتماعی دیگر نتوانسته و نمی‌تواند به گونه‌ای هماهنگ و در یک راستا مورد داوری قرار گیرد. این واقعیت، افزون بر محدودیت‌های اسناد تاریخی - اجتماعی دیگر نتوانسته و نمی‌تواند به گونه‌ای هماهنگ و در یک راستا مورد داوری قرار گیرد.
این واقعیت، افزون بر محدودیت‌های اسناد تاریخی که به گونه‌ای معمول، بسیاری زوایا را در ابهام و تردید باقی می‌گذارد، ناشی از تفاوت‌های بسیار و گسترده‌ای است که در دیدگاه‌های تحلیل‌گران وجود دارد.تفاوت‌هایی که با بسیار عمق و در حوزه مسائل بس اساسی و مهم است. بخش وسیعی از این تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها حاصل اصول و پیش‌فرض‌های قطعیت‌ یافته‌ای است که ملاک‌هایی متقن در ارزیابی عاشورا تلقی شده‌اند و این است که با وجود مواد و منابعی یکسان در برابر ارباب تحقیق و نظر، شاهد قضاوتهایی بس متفاوت و حتی متناقض می‌باشیم. بخشی از پراکندگی موجود در آراء و تحلیل‌هایی که درباره عاشورا صورت گرفته، ناشی از قوت و ضعف اشراف بر منابع و مستندات است، اما بسیاری نیز معمول دیدگاه‌های پراکنده ولی جزمی تحلیل‌گران، حتی در اصولی‌ترین مسائل است که زیربنای ارزیابی و تحلیل آنان را متفاوت می‌سازد.
برای مثال اگر عاشورا را به عنوان حرکتی ناخواسته و انفعالی تلقی نمودیم، طبعا تحلیلی که بر اجزا و در مجموع، بر کل آن می‌گذاریم، به گونه‌ای بسیار متفاوت با این دیدگاه خواهد بود که این حرکت، حرکتی خودخواسته و برخاسته از موضعی هجومی و در تمام مراحل کاملا انتخابی بوده است.
چنان که اگر با این تلقی به ارزیابی آن پرداختیم که نه تنها رهبری این قیام بلکه حتی هیچ یک از انبیاء و ائمه(ع) نیز در صدد برپایی حکومت و تشکیلات سیاسی برای اداره مردم نبوده‌اند و به این تلقی معتقد شدیم، نتیجه‌ای که در بررسی قیام عاشورا به دست خواهیم داد، بسیار متفاوت بلکه متضاد با تحلیلی است که حرکت سیدالشهدا(ع) را در جهت برپایی حکومت عدل می‌داند.
طبعا در انگیزه‌ها و علل غایی تحلیل و بازگویی فرهنگ عاشورا نیز می‌توانیم شاهد این پراکندگی باشیم و این خود سخت‌ در نقشی که عاشورا در جامعه ایفا می‌کند، دخالت دارد.
در واقع، نقش‌آفرینی عاشورا منوط به نوع انگیزه‌هایی است که تحلیل ما را سامان می‌بخشد و شکل می‌دهد، چرا که انگیزه تحلیل ما به نوع برداشت ما از دستاوردهایی که از این فرهنگ انتظار داریم، شکل می‌دهد. همان‌گونه که چگونگی تحلیل و ارزیابی ما از آن تفسیر ما از یک جریانی که می‌تواند به عنوان یک “الگو” و “اسوه” معرفی گردد را تحت تاثیر می‌گیرد.
از عاشورا و فرهنگ برخاسته از آن، تاکنون در بسیاری زوایا به گونه‌ای مستقل، ارزیابی و تحلیل صورت گرفته است، ولی آنچه در این فرصت می‌تواند به عنوان یک موضوع مفید و قابل پی‌گیری مورد توجه قرار گیرد و در قالب یک بحث مستقل عمومی تاکنون مورد عنایت لازم قرار نگرفته است، طرح قیام عاشورا و موضع سیدالشهدا(ع) در فقه، به عنوان یک مستند فقهی می‌باشد. پرداختن به تحلیلی فقهی درباره موضع قاطع آن حضرت(ع) و دیدگاه‌های آن دسته از فقیهان که در مباحث اجتهادی خویش به این مهم پرداخته‌اند، می‌تواند برای بسیاری از علاقه‌مندان به مباحث اجتماعی، فقهی تازگی داشته و راهگشا باشد.
اینکه در فقه از چه زاویه‌ای به حرکت امام(ع) نگریسته شده و فقه در چه قالبی می‌تواند به ارزیابی این حرکت بپردازد و فقها در تحلیل خود کدام چارچوب را پذیرفته و براساس آن به ارزیابی نشسته‌اند، می‌تواند به راحتی نوع نگرش آنان را به این حرکت تاریخی نشان دهد. سنجش این گفته‌ها با آنچه فقیه فرزانه، حضرت امام خمینی(ره) به عنوان دیدگاه روشن اجتهادی و فقهی خویش در این خصوص، ارائه کرده است، گویای سطح بینش‌ها و تفاوت در ملاکهای ارزیابی فقهی عاشورا است. چنان که ملاک متقنی برای ارزیابی و سنجش تحلیل برخی کسان دیگر است که بیشتر و یا اساسا با صبغه‌ای تاریخی - اجتماعی به بررسی و کنکاش در این باره پرداخته‌اند و نه یک بررسی فقهی.
به هر روی، همان گونه که اشاره شد ارزیابی “عاشورا در فقه” را فتح بابی می‌شماریم که تلاش بس بیشتری را در جهت ارزیابی و شرح جوانب مختلف آن می‌طلبد و این برعهده فرصت‌های دیگر و اندیشه‌های پربار است که به این مهم بپردازند. انشاءالله.
● زنان در نهضت عاشورا
پیرامون زنان در حادثه کربلا در دو محور سخن می‌توان گفت: یکی آنکه آنان چند نفر و چه کسانی بودند،‌ دیگر آنکه چه نقشی داشتند. زنانی که در کربلا حضور داشتند، برخی از اولاد علی(ع) بودند، و برخی جز آنان چه از بنی هاشم یا دیگران زینب،‌ ام‌کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه و ام‌هانی، از اولاد(ع) بودند، فاطمه و سکینه، دختران سیدالشهدا(ع) بودند، رباب،‌ عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیه، کنیز خاص امام حسین(ع) و مادر وهب بن عبدالله نیز از زنان حاضر در کربلا بودند.(۱۰) ۵ نفر زن که از خیام حسینی به طرف دشمن بیرون آمدند، عبارت بودند از : کنیز مسلم بن عوسجه، ام‌وهب زن عبدالله کلبی، مادر عبدالله کلبی، مادر عمر بن جناده، زینب کبری(ع.) زنی که در عاشورا شهید شد، مادر وهب بود،‌ بانوی نمیریه قاسطیه،‌ زن عبدالله بن عمیر کلبی که بر بالین شوهر آمد و از خدا آ‌رزوی شهادت کرد و همانجا با عمود غلام شمر که بر سرش فرود آورد، کشته شد.
● در عاشورا دو زن به حمایت از امام برخاستند و جنگیدند:
یکی مادر عبدالله بن عمر که پس از شهادت فرزند، با عمود خیمه به طرف دشمن روی کرد و امام او را برگرداند. دیگری مادر عمرو بن جناده که پس از شهادت پسرش شمشیری گرفت و با رجزخانی به میدان رفت، که امام حسین(ع) او را به خیمه‌ها برگرداند.(۱۱) دلهم،‌ دختر عمر (همسر زهیر بن قین) نیز در کربلا به اتفاق شوهرش به کاروان حسینی پیوست: زهیر بیشتر تحت تاثیر سخنان همسرش حسینی شد و به امام پیوست.
رباب، دختر امرءالقیس کلبی، همسر امام حسین(ع) نیز در کربلا حضور داشت، مادر سکینه و عبدالله زنی از قبیله بکر بن وائل نیز حضور داشت، که ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود، ولی هنگام حمله سپاهیان کوفه به خیمه‌های اهل‌بیت‌، شمشیری برداشت و رو به خیمه‌ها آمد و آل بکر بن و ائل را به یاری طلبید.
زینب کبری و ام‌کلثوم، دختران امیرالمومنین(ع) همچنین فاطمه دختر امام حسین(ع) نیز جزو اسیران بودند و در کوفه و ... سخنرانیهای افشاگر داشتند. (توضیح بیشتر پیرامون این زنان را تحت عنوان نام هریک در این مجموعه مطالعه کنید.) مجموعه این بانوان، همراه با کودکان خردسال، کاروا‌ن‌های اسرای اهل‌بیت را تشکیل می‌دادند که پس از شهادت امام و حمله سپاه کوفه به خیمه‌ها‌، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس به صورت گروهی و اسیر به کوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.
اما درباره حضور این زنان در حادثه عاشورا بیشتر به محور “پیام‌رسانی” باید اشاره کرد (آن گونه که در بحث “اسارت” گذشت.) البته جهات دیگری نیز وجود داشت که فهرست‌وار به آنها اشاره می‌شود که هرکدام می‌تواند به عنوان “درس” مورد توجه باشد:
مشارکت زنان در جهاد: شرکت در جبهه پیکار و همدلی با نهضت مردانه امام حسین و مشارکت در ابعاد مختلف آن از جلوه‌های این حضور است. چه همکاری طوعه در کوفه با نهضت مسلم، چه همراهی همسران برخی از شهدای کربلا، چه حتی اعتراض و انتقاد برخی همسران سپاه کوفه به جنایتهای شوهرانشان مثل زن خولی.
▪ آموزش صبر:
روحیه مقاومت و تحمل زنان به شهادتها در کربلا درس دیگر نهضت بود. اوج این صبوری و پایداری در رفتار و روحیات زینب کبری(ع) جلوه‌گر بود.
▪ پیام‌رسانی:
افشاگری‌های زنان و دختران کاروان کربلا چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت به مدینه پاسداری از خون شهدا بود. سخنان بانوان، هم به صورت خطبه جلوه داشت، هم گفتگوهای پراکنده به تناسب زمان و مکان.
روحیه بخشی در بسیاری از جنگها حضور تشویق‌آمیز زنان در جبهه‌، به رزمندگان روحیه می‌بخشید در کربلا نیز مادران و همسران بعضی از شهدا این نقش را داشتند.
▪ پرستاری:
رسیدگی به بیماران و مداوای مجروحان از نقش‌های دیگر زنان در جبهه‌ها، از جمله در عاشورا است.نقش پرستاری و مراقبت حضرت زینب از امام سجاد(ع) یکی از این نمونه‌هاست(۱۲.)
▪ مدیریت:
بروز صحنه‌های دشوار و بحرانی، استعدادهای افراد را شکوفا می‌سازد. نقش حضرت زینب در نهضت عاشورا و سرپرستی کاروان اسرا، درس “مدیریت در شرایط بحران” را می‌آموزد. وی مجموعه بازمانده را در راستای اهداف نهضت، هدایت کرد و با هر اقدامی خنثی کننده نتایج عاشورا را از سوی دشمن، مقابله نمود و نقشه‌های دشمن را خنثی ساخت.
حفظ ارزش‌ها درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزش‌های دینی و اعتراض به هتک حرمت خاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشم‌های آلوده است. زنان اهل‌بیت، با آنکه اسیر بودند و لباس‌ها و خیمه‌هایشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب‌ در معرض دید تماشاچیان بودند، اما اعتراض کنان، بر حفظ عفاف تاکید می‌ورزیدند. ام‌کلثوم در کوفه فریاد کشید که آیا شرم نمی‌کنید برای تماشای اهل‌بیت پیامبر جمع شده‌اید؟وقتی هم در کوفه در خانه‌ای بازداشت بودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان وارد آن خانه شوند.
در سخنرانی خود در کاخ یزید نیز بر این گونه گرداندن بانوان شهر به شهر، اعتراض کرد: “امن العدل یا بن الطلقاء تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایاقد تکت ستورهن و ابدیت وجوههن یحدو بهن الاعداء من بلد الی بلد و یستشر فهن اهل المناهل و المعاقل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الغائب و الشهید ...”(۱۳) و نمونه‌های دیگری از سخنان و کارها که همه درس آموز عفت و دفاع از ارزشهاست.
پی‌نوشتها:
۱- حیاه الامام الحسین، ج ۳، ص ۱۷۹ به نقل از: الانوار الحسینیه.
۲- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۹۵.
۳- همان، ج ۴۴، ص ۲۸۴، وسائل‌‌ الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۹۴.
۴- وسائل‌ الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۹۴، سفینه‌البحار، ج۲، ص۱۹۶.
۵- سفینه‌البحار، ج ۲،‌ص ۱۹۶.
۶- صحیفه نور، ج ۹، ص ۵۷.
۷- همان، ج ۱۴، ص ۲۶۵.
۸- درباره عاشورا، از جمله ر.ک: “عاشورا فی‌ الاسلام” از عبدالرزاق الموسوی المقرم.
۹- تلخیص شده از “قیام جاودانه”، محمدرضا حکیمی، ص ۹۴ به بعد.
۱۰- زندگانی سیدالشهدا، عمادزاده،‌ ج ۲، ص ۱۲۴، به نقل از لهوف، کبریت احمر و انساب الاشراف.
۱۱- همان، ص۲۳۶.
۱۲- در این زمینه ر.ک: مقاله “درس‌های امدادگری در نهضت عاشورا” از مولف (مجله پیام هلال، شماره ۲۶، شهریور ۱۳۶۹.)
۱۳- عوالم (امام حسین)، ص ۴۰۳، حیاه‌ الامام الحسین، ج ۳، ص۳۷۸.
نجمه اسدپور
منبع : روزنامه رسالت