سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

عنکبوت - SPIDER


عنکبوت - SPIDER
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : فرانسه، کانادا و انگلستان
محصول : کاترین بیلی، دیوید کراننبرگ و ساموئل حدیدا
کارگردان : کراننبرگ
فیلمنامه‌نویس : پاتریک مگرات، برمبنای رمانی نوشتهٔ خودش. پیتر سوشیتسکی
آهنگساز(موسیقی متن) : هوارد شور
هنرپیشگان : رالف فاینز، میراندا ریچاردسن، گابریل برن، لین ردگریو، جان نویل، برادلی هال، فیلیپ کریگ و تارا الیس
نوع فیلم : رنگی، ۹۸ دقیقه


̎اسپایدر̎ (فاینز) سال‌ها پس از آن‌که واقعه‌ای تکان‌دهنده، سروکارش را به تیمارستان انداخته، با تردید و دودلی وارد خانه‌ای می‌شود. در آن‌جا، که چندان فاصله‌ای هم از مخزن گاز بزرگ محلی ندارد و نزدیک خانه‌ای است که بچگی‌اش را در آن سر کرده، خاطرات دوران کودکی در ذهنش جان می‌گیرند: مادرش (ریچاردسن) زنی مهربان و پدرش (برن) مردی پست و خبیث بوده‌اند. رابطه‌ٔ پدرش با زنی موبور (ریچاردسن) در نوشگاه محلی، به حوادثی تلخ منجر می‌شوند که او را از مادر ـ و از هوش و حواس ـ محروم می‌کنند.
● فیلم را در ادامهٔ مسیری که کراننبرگ از اوایل دههٔ ۱۹۹۰ با مجموعه اقتباس‌هایش از رمان‌های فیلم نشدنی پی گرفته، باید ارزیابی کرد. آثاری مثل ناهار عریانِ ویلیام باروز (۱۹۹۱) و تصادفِ ج. گ. بالارد، که بسیاری اقتباس از آنها در قالب سینما را به لحاظ سبک خاص نگارش نویسنده، ساختار اثر و تخیل غنی و مهارنشدهٔ نهفته در آنها، ناممکن می‌دانستند. کراننبرگ در عنکبوت برمبنای رمان مگرات (۱۹۹۰)، به تأسی از ساختار رمان شیوهٔ روائی نامتعارفی را به کار می‌گیرد که در آن، اوهام و خاطرات در روایتی که شخصیت اصلی روان‌گسیختهٔ فیلم به‌دست می‌دهد، درهم می‌آمیزند و جنون به‌عنوان درون‌مایهٔ اصلی، بدل به عاملی برای پیوند اجزاء این روایت نامنسجم می‌شود. فاینز در این‌جا نقش بیماری روانی مبتلا به دوگانگی شخصیت را دارد که روان رنجورش از آزارهای روحی که او در دوران کودکی متحمل شده، رهائی نمی‌یابد و وسوسه‌های ذهنی‌اش به‌خصوص در زمینه ارتباط با جنس مخالف در اشکال مختلف آن (که از جمله در رابطهٔ اودیپی او و مادرش تجلی می‌یابد) لحظه‌ای او را راحت نمی‌گذارد، و با یکی از شخصیت‌های آشنای نامعقول، نامتعادل ولی در عین حال قابل هم‌دردی و هم‌راهی آثار کراننبرگ جان می‌بخشد. او که می‌پندارد بدل به عنکبوت شده، مثل دیگر شخصیت‌های آثار فیلم‌ساز مسیر تدریجی و بازگشت‌ناپذیر مسخی کافکائی را می‌پیماید، و کراننبرگ با ظرافت برای نمایش مراحل تدریجی طی این مسیر و پیوند دادن این مراحل به هم، در سرتاسر فیلم، از صحنه‌هائی که به دورهٔ کودکی شخصیت اصلی می‌پردازند، گرفته تا اوهام و خیال‌بافی‌های او و صحنه‌های زمان حال (؟) از الگوی بصری تار عنکبوت بهره می‌جوید. و آن‌چه در تمام مراحل در مرکز این تار عناصر مختلف را به‌هم می‌پیوندد، چیزی جز تصویر فرویدی مادر نیست. در کنار مجموعه ارجاعات به دنیای فروید، در فیلم که گاه با آثر برجستهٔ تئاتر پوچی تشابه لحن می‌یابد، می‌توان شاهد ادای دین کراننبرگ به یکی دیگر از مرادهای فکری‌اش، ساموئل بکت، نیز بود. می‌توان از جنبهٔ مضمونی یا باتوجه به نوع چالش‌های روانی/ هویتی که شخصیت اصلی با آنها دست به گریبان است، پیوندهائی بین این فیلم و آثاری مثل مستأجر (رومن پولانسکی، ۱۹۷۶) یافت، اما مسیر جداگانه‌ای که کراننبرگ در پرداخت این شخصیت برمی‌گزیند، شیوه‌ای که بیش از هر چیز بر نزدیکی هرچه بیش‌تر فیلم‌ساز با آفریده‌اش تکیه دارد (هم‌چنان که در مصاحبه‌ای می‌گوید: عنکبوت خود منم)، عامل تشخص و تمایز کار او است. کراننبرگ با بهره‌جوئی از شیوه‌ای مینی‌مالیستی برای خلق تصاویر رویاگونهٔ جهان ذهنی عنکبوت به استفاده از جلوه‌های ویژه متوسل نشده، بلکه این مهم را با استفاده از نقش‌آفرینی بازیگران (که به گفتهٔ خود فیلم‌ساز تنها جلوه‌های ویژهٔ مورد نیاز او بودند) و عواملی مثل نورپردازی، طراحی صحنه و چهره‌پردازی به انجام می‌رساند (نقش سوشیتسکیِ فیلم‌بردار اغلب آثار کراننبرگ از شباهت کامل، ۱۹۹۸، به این‌سو را در نیل به این مهم، نباید از نظر دور داشت). آن‌چه در وهلهٔ نخست از مقایسهٔ فیلم‌هائی با ظاهر کاملاً متفاوت ولی در عین حال بهره‌مند از پیوندهای ساختاری/ بصری/ مضمونی فراوان مثل آثار کراننبرگ از ناهار عریان به این‌سو، به‌دست می‌آید، جز تأکیدی بر توفیق در پرهیز از تکرار خویشتن و در مقابل نوآوری‌هائی تهورآمیز در کار با قلمروهای تازه نیست. در این آثار نشانی از پس‌رفت‌ یا درجازدن هنرمند نمی‌بینیم؛ هرچه هست، تنوع، گسترش و پیش‌رفت این خلاقیت هنری است. نقش‌آفرینی فاینز، حاصل هفته‌ها تحقیق او طی آن بر تمامی چالش‌های ذهنی و جسمانی نقش پیچیده‌‌اش فایق می‌آید، از نقاط قوت فیلم است. با این همه امتیاز اصلی در عرصهٔ بازیگری را باید برای ریچاردسن قائل شد که با ارائهٔ سه چهرهٔ متفاوت و حتی متضاد از زن در قالب مادری سخت‌کوش و مهربان، نامادری زیاده‌خواه هرزه و وقیح و تصویر آرمانی و رویاگونهٔ مادر تخیلی/ زن اثیری به توهمات گوناگون عنکبوت دربارهٔ جنس مخالف که خود برخاسته از ذهنیات نویسنده و کارگردان در این‌باره است، جان می‌بخشد. رمان مگرات و به تبع آن فیلم کراننبرگ از نظر اصول علمی روان‌شناسی پیرو نظرات روان‌شناس صاحب‌نام ر. د. لِینگ هستندکه جنون را شکلی از خودآفرینی ذهنی بیمار روحی یا تلاش برای بازآفرینی شخصیت خویش و برآمده از تمایل او به نقش‌گزاری روانی می‌داند و معتقد است بیماران مبتلا به روان‌گسیختگی (که به باور او بر اثر ناملایمات خانوادگی به این عارضه دچار شده‌اند)، نقابِ شخصیتی کاذب را که خود آفریده‌اند به‌عنوان وسیله‌ای دفاعی در مواجهه با تهاجمات اعضاء خانواده/ اجتماع به عرصهٔ خصوصی/ ذهنی‌شان بر چهره می‌نهند. هنرمندان و فیلم‌سازان بسیاری از نظریات لینگ تأثیر پذیرفته‌اند. از جمله باید به کن‌لوچ اشاره کرد که در فیلم زندگی خانوادگی (۱۹۷۱) ارجاعات مستقیمی به دیدگاه‌های این روان‌شناس دارد. در همین سال، پیتر رابینسن، فیلم‌ساز کانادائی هم مستندی دربارهٔ مرکز معالجهٔ تجربی بیماری‌های روانی که لینگ در اواسط دههٔ ۱۹۶۰ تأسیس کرده بود، ساخت.


همچنین مشاهده کنید