پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
نایپل - وی .اس
وی .اس . نایپل وی .اس . نایپل در سال ۱۹۳۲ در ترینیداد هند متولد شد . از آكسفورد فارغ التحصیل و سال ۲۰۰۱ برای رمان «نیمه عمر» موفق به دریافت نوبل ادبی گردید. گفت و گوی اخیر او را با آبزرور می خوانید :سر نایپل روی صندلی قدیمی در باغچه ای در حومه شهر ویلتشایر لم داده و چای می نوشد. چشم هایش تقریباً از آفتاب بعد از ظهر نیمه بسته است و این ، حالت خسته ای به صورت اش داده است . سفر او سفر درازی بود ، ۷۲ سال پیش ترینیداد را به قصد تحصیل در آكسفورد ترك كرد . دانشگاه او را بورسیه كرده بود . ۲۷ كتاب نوشت كه تقریباً درون مایه اغلب آنها را سفر و ترك وطن تشكیل می دهند . حالا كه به خانه می اندیشد از او می پرسم كه نظرش درباره وطن چیست ؟لبخند می زند و می گوید ، درست چند روز پیش بود كه درباره آن با همسرش نادره صحبت می كردند . مدت هاست كه این فكر ذهنم را مشغول كرده است كه «حالا دیگر وقت آن رسیده كه به خانه برگردم .» اما خانه برای من دیگر معنا ندارد . در حالی كه روی صندلی اش جا به جا می شود و حالت جدی تری به خود می گیرد ، می گوید : «به گمانم خانه فكر یك بچه است ، خانه ای كه شب ها چراغ هایش روشن می شوند، خانه ای كه محل آرامش و امنیت است.»آثار نایپل همیشه حول همین حس می چرخد، رمان ها و خاطراتش درباه موضوعات ثابت پدر ، دهكده و خانه است : هیچ وقت هم آنها را از هم تفكیك نمی كند . اگرچه حدود ۲۸ سال است كه در حومه شهر ویلتشایر زندگی می كند ، اما هنوز احساس غریبی و بیگانگی را از دست نداده است . «همیشه می دانم كه ، كی هستم و از كجا آمدم» . او می گوید : «هیچ وقت به دنبال وطن در زمین بیگانه نبوده ام .»تنها جایی كه حس آرامش و راحتی بیشتری می كند كتاب هایش هستند . آخرین رمان وی «بذرهای جادویی» طنز تلخ است . شخصیت اصلی رمان ، ویلی چاندارن ، نیز برای پیدا كردن راه حلی برای نگرانی و تشویشی كه بعد از ترك وطن به وی دست داده خود را با جنگ و مسائل آن مشغول می كند . چاندارن نیز مانند نایپل از هند به لندن و آفریقای جنوبی سفر كرده و سپس به هند برمی گردد و به گروه انقلابی مائو ها می پیوندد ، در جنگل زندگی می كند ، سرگردان می شود و به دنبال كشف این است كه آیا زمین می تواند او را متعالی كند.نایپل كتاب را منحصراً كتاب نیمه عمر نمی پندارد . او می گوید : «این عقیده هرگز به این مطلب اطلاق نمی شود . رفتم هند ، و مردمی را دیدم كه بدون هدف به این گروه ها چسبیده بودند ، مردمانی از طبقه متوسط كه خود را پارتیزان می نامیدند . اطلاق لفظ انقلاب و انقلابی برایشان خیلی زیاد بود . همه آنها را از ذهنم بیرون كردم و بعد از آن برای داستانم تأثیر گرفتم .»
هنگامی كه نوبل ادبی ۲۰۰۱ را دریافت كردید گفتید كه دیگر رمان نمی نویسید ، هرچند همه رمان نویسان روزی این حرف را می زنند . پس چرا رمان «بذر های جادویی» را نوشتید ؟
خوب ، ناشر ها مرا به این كا ر واداشتند . آنها گفتند كه شما می گویید دیگر رمان نمی نویسید، چون نمی توانید . آنها انگیزه نوشتن رمان «بذرهای جاویی» شدند.شما هم كه منتظر این تحریك بودید .
نوشتن رمان كار آسانی نیست . الهام و اشراق های زیادی را می طلبد كه البته برای نوشتن آن تجربه تمام عمرتان كافی است ، هر كدام از آن تجربه ها سطر ها را رنگ می زنند.جملات بذرهای جادویی پر است از نبوغ و استعداد نایپلی .آرزویم این بود كه صحنه ها را با تصویر های روشن محكم و استوار كنم و از شلوغی آنها جلوگیری كنم .هیچ وقت با توصیفات زیاد و طولانی روبرو نمی شویم ، به جز چند تصویر ؛ كه آنها هم بسیار دقیق انتخاب شده اند و همیشه بسیار طبیعی به نظر می رسند .این سؤال همیشه در سرم هست كه آیا كتاب هایم ، بیست سال آینده هم خواندنی است؟ سؤال من در ایالت هایی كه برای برپایی اسلام به پا خاسته بودند ، آنهایی كه معتقد به دین بودند به خصوص به پیامبری ، ثابت شده است . به عقیده من اغلب كشور های جهان هنوز به معنا و مفهوم واقعی آن پی نبرده اند.از شرارت هایی كه سراسر دنیا می شود آگاه هستم و از جور و ستم بیزارم ، اما شاهد این واقعیت هم هستم كه قتل و ترور در گوشه ای از دنیا ، عده ای را خرسند و خوشحال می كند . روی سخنم با آنهایی است كه زنان و كودكان را می كشند و سپس روی تریبون ها ندای آزادی سر می دهند.در حین گفت و گو گاهی سكوت ویلتشایر را صدای ناگهانی غرش هواپیماهایی كه از عراق باز می گشتند ، می شكستند و نایپل می گوید : «می بینید كه ما از آن سر دنیا بی بهره نیستیم و نمی توانیم در گوشه انزوای خود به سر بریم .» ویلتشایر را به خاطر سكوت اش برای زندگی انتخاب كرده اید ؟البته ، هر چند كهولت هم در تسكین عصبانیت بی تأثیر نیست . سكوت مؤلفه مهمی در نویسندگی است .همان طور كه او درباره سكوت حرف می زند، همسرش نادره وارد بحث ما می شود و می گوید كه او اكنون خودش را درگیر اوضاع سیاسی هند و پاكستان كرده است . پس می بینید كه چه مسؤولیت سنگینی دارد . به محض این كه در كلام آنها وقفه ای می افتد از نایپل می پرسم كه فكر می كند چه زمانی دیگر نتواند بنویسد؟مطمئناَ آن روز هم می آید و حتماً خیلی دردناك خواهد بود . بدون نوشتن ، همه چیز بی روح و خسته كننده می شود . البته خواندن ادامه خواهد داشت ، چون نویسنده با هدف می خواند.نادره می خندد و می گوید ، من می توانم جواب شما را بدهم . یك روز به من گفت كه هر زمان كه دیگر قادر به نوشتن نبودم ، نقد و تفسیر می نویسم . و نایپل سریعاً پاسخ می دهد : «نه ، نظرم تغییر كرده است . هستند نویسندگانی كه در كهولت نوشته اند و خوب هم نوشته اند ، تولستوی . فكر نمی كنم ۷۲ سالگی آخرین فرصت باشد.»
ما هم امیدواریم آخرین فرصت نباشد .
آثار منتشر شده :
بذرهای جادویی
تازه ترین رمان وید یادهر سورا چپراسد نایپل
ترجمه : رؤیا بشنام
بذر های جادویی عاقبت نیمه عمر ویلی چاندارن است ؛ اواز هند به لندن سفر كرده تا در آنجا درس بخواند و كتاب بنویسد . او با زنی پرتغالی آفریقایی كه هجده سال در بخش مستعمره نشین آفریقا زندگی كرده و بعد از استقلال آنجا را ترك و نزد خواهرش كه در برلین زندگی كرده است ، ازدواج می كند . این شروع داستان رمان «بذرهای جادویی» است .خواهر ویلی ، ساروجینی ، منتقد خستگی ناپذیر حالت انفعالی او است و اكنون به عنوان یك سوسیالیست دو آتشه بر اساس انقلاب های سراسر دنیا فیلم می سازد . سرانجام پس از زخم زبان های خواهر ، ویلی قبول می كند كه به هند برود و به گروه پارتیزان ها بپیوندد . اما سهواً به گروه اشتباهی می پیوندد كه او را دست خوش حوادثی چون عملیات نظامی بی هدف ، اختفا در جنگل و قتل می كند . یك سال بعد ویلی از آنجا فرار می كند ، اما زندانی می شود . خواهرش وكیل نوآموز انگلیسی به نام روجر را استخدام می كند كه به طور اتفاقی ویلی را در مدت دانشجویی اش می شناخته او ناشر نیز هست و كمك می كند تا ویلی آزاد شود و در یك نشریه تجاری مشغول به كار شود . این رمان هنگامی خاتمه می یابد كه سیاست های چندگانه ای كه بر انگلستان حكم می راند بر زندگی ویلی تأثیر بسزایی می گذارد.پشت این داستان مهیج ، زبر دستی و مهارت خاصی نهفته است . نایپل جوان بعد از فرار كردن از فرهنگ های ناچیز به اروپای كلاسیك روی می آورد و بیش از پیش در آنجا شناخته می شود . آثار وی پیش از این جنگ های زیادی در باره «فرهنگ های خرده پا» و فرد گرایی به راه انداخته بود . اما نایپل به خوبی می داند كه از فرهنگ بالایی برخوردار است .رمان «بذر های جادویی» تفسیر موشكافانه ای از تزكیه و خلوص را ارائه می كند. ویلی در می یابد كه دو جهان وجود دارد ، اما برخلاف قهرمان داستان ، نایپل چیز دیگری را ارائه می كند . «دو جهان با هم وجود دارند و اگر طور دیگری آن را بیان كنیم ، احمقانه است و او حالا در ذهن اش كاملا ًَمشخص كرده كه به كدام یك تعلق دارد . طبیعی هم بود ، حدوداًبیست سال پیش ، شاید هم كمی بیشتر ، وقتی كه در وطن بود ، می خواست آن را مخفی كند . حالا هر آنچه آن میل را دنبال می كند شرم آور به نظر می رسد .»
هنگامی كه نوبل ادبی ۲۰۰۱ را دریافت كردید گفتید كه دیگر رمان نمی نویسید ، هرچند همه رمان نویسان روزی این حرف را می زنند . پس چرا رمان «بذر های جادویی» را نوشتید ؟
خوب ، ناشر ها مرا به این كا ر واداشتند . آنها گفتند كه شما می گویید دیگر رمان نمی نویسید، چون نمی توانید . آنها انگیزه نوشتن رمان «بذرهای جاویی» شدند.شما هم كه منتظر این تحریك بودید .
نوشتن رمان كار آسانی نیست . الهام و اشراق های زیادی را می طلبد كه البته برای نوشتن آن تجربه تمام عمرتان كافی است ، هر كدام از آن تجربه ها سطر ها را رنگ می زنند.جملات بذرهای جادویی پر است از نبوغ و استعداد نایپلی .آرزویم این بود كه صحنه ها را با تصویر های روشن محكم و استوار كنم و از شلوغی آنها جلوگیری كنم .هیچ وقت با توصیفات زیاد و طولانی روبرو نمی شویم ، به جز چند تصویر ؛ كه آنها هم بسیار دقیق انتخاب شده اند و همیشه بسیار طبیعی به نظر می رسند .این سؤال همیشه در سرم هست كه آیا كتاب هایم ، بیست سال آینده هم خواندنی است؟ سؤال من در ایالت هایی كه برای برپایی اسلام به پا خاسته بودند ، آنهایی كه معتقد به دین بودند به خصوص به پیامبری ، ثابت شده است . به عقیده من اغلب كشور های جهان هنوز به معنا و مفهوم واقعی آن پی نبرده اند.از شرارت هایی كه سراسر دنیا می شود آگاه هستم و از جور و ستم بیزارم ، اما شاهد این واقعیت هم هستم كه قتل و ترور در گوشه ای از دنیا ، عده ای را خرسند و خوشحال می كند . روی سخنم با آنهایی است كه زنان و كودكان را می كشند و سپس روی تریبون ها ندای آزادی سر می دهند.در حین گفت و گو گاهی سكوت ویلتشایر را صدای ناگهانی غرش هواپیماهایی كه از عراق باز می گشتند ، می شكستند و نایپل می گوید : «می بینید كه ما از آن سر دنیا بی بهره نیستیم و نمی توانیم در گوشه انزوای خود به سر بریم .» ویلتشایر را به خاطر سكوت اش برای زندگی انتخاب كرده اید ؟البته ، هر چند كهولت هم در تسكین عصبانیت بی تأثیر نیست . سكوت مؤلفه مهمی در نویسندگی است .همان طور كه او درباره سكوت حرف می زند، همسرش نادره وارد بحث ما می شود و می گوید كه او اكنون خودش را درگیر اوضاع سیاسی هند و پاكستان كرده است . پس می بینید كه چه مسؤولیت سنگینی دارد . به محض این كه در كلام آنها وقفه ای می افتد از نایپل می پرسم كه فكر می كند چه زمانی دیگر نتواند بنویسد؟مطمئناَ آن روز هم می آید و حتماً خیلی دردناك خواهد بود . بدون نوشتن ، همه چیز بی روح و خسته كننده می شود . البته خواندن ادامه خواهد داشت ، چون نویسنده با هدف می خواند.نادره می خندد و می گوید ، من می توانم جواب شما را بدهم . یك روز به من گفت كه هر زمان كه دیگر قادر به نوشتن نبودم ، نقد و تفسیر می نویسم . و نایپل سریعاً پاسخ می دهد : «نه ، نظرم تغییر كرده است . هستند نویسندگانی كه در كهولت نوشته اند و خوب هم نوشته اند ، تولستوی . فكر نمی كنم ۷۲ سالگی آخرین فرصت باشد.»
ما هم امیدواریم آخرین فرصت نباشد .
آثار منتشر شده :
بذرهای جادویی
تازه ترین رمان وید یادهر سورا چپراسد نایپل
ترجمه : رؤیا بشنام
بذر های جادویی عاقبت نیمه عمر ویلی چاندارن است ؛ اواز هند به لندن سفر كرده تا در آنجا درس بخواند و كتاب بنویسد . او با زنی پرتغالی آفریقایی كه هجده سال در بخش مستعمره نشین آفریقا زندگی كرده و بعد از استقلال آنجا را ترك و نزد خواهرش كه در برلین زندگی كرده است ، ازدواج می كند . این شروع داستان رمان «بذرهای جادویی» است .خواهر ویلی ، ساروجینی ، منتقد خستگی ناپذیر حالت انفعالی او است و اكنون به عنوان یك سوسیالیست دو آتشه بر اساس انقلاب های سراسر دنیا فیلم می سازد . سرانجام پس از زخم زبان های خواهر ، ویلی قبول می كند كه به هند برود و به گروه پارتیزان ها بپیوندد . اما سهواً به گروه اشتباهی می پیوندد كه او را دست خوش حوادثی چون عملیات نظامی بی هدف ، اختفا در جنگل و قتل می كند . یك سال بعد ویلی از آنجا فرار می كند ، اما زندانی می شود . خواهرش وكیل نوآموز انگلیسی به نام روجر را استخدام می كند كه به طور اتفاقی ویلی را در مدت دانشجویی اش می شناخته او ناشر نیز هست و كمك می كند تا ویلی آزاد شود و در یك نشریه تجاری مشغول به كار شود . این رمان هنگامی خاتمه می یابد كه سیاست های چندگانه ای كه بر انگلستان حكم می راند بر زندگی ویلی تأثیر بسزایی می گذارد.پشت این داستان مهیج ، زبر دستی و مهارت خاصی نهفته است . نایپل جوان بعد از فرار كردن از فرهنگ های ناچیز به اروپای كلاسیك روی می آورد و بیش از پیش در آنجا شناخته می شود . آثار وی پیش از این جنگ های زیادی در باره «فرهنگ های خرده پا» و فرد گرایی به راه انداخته بود . اما نایپل به خوبی می داند كه از فرهنگ بالایی برخوردار است .رمان «بذر های جادویی» تفسیر موشكافانه ای از تزكیه و خلوص را ارائه می كند. ویلی در می یابد كه دو جهان وجود دارد ، اما برخلاف قهرمان داستان ، نایپل چیز دیگری را ارائه می كند . «دو جهان با هم وجود دارند و اگر طور دیگری آن را بیان كنیم ، احمقانه است و او حالا در ذهن اش كاملا ًَمشخص كرده كه به كدام یك تعلق دارد . طبیعی هم بود ، حدوداًبیست سال پیش ، شاید هم كمی بیشتر ، وقتی كه در وطن بود ، می خواست آن را مخفی كند . حالا هر آنچه آن میل را دنبال می كند شرم آور به نظر می رسد .»
منبع : آی کتاب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست