جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

هادسن هاک - HUDSON HAWK


هادسن هاک - HUDSON HAWK
سال تولید : ۱۹۹۱
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : جوئل سیلور
کارگردان : مایکل لیمان
فیلمنامه‌نویس : استیون ا. د سوزا و دانیل واترز، بر مبنای داستانی نوشتهٔ بروس ویلیس و رابرت کرافت
فیلمبردار : دانته اسپینوتی
آهنگساز(موسیقی متن) : مایکل کیمن و کرافت
هنرپیشگان : ویلیس، دانی آیلو، اندی مک داول، جیمز کابرن، ریچارد ا. گرانت، ساندرا برنهارد، برت هریس، فرانک استالون، کارمینه زوزورا و دانلد برتن
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۰ دقیقه


ـ ̎هادسن هاک̎ (ویلیس)، سارقی است فرز و معروف که تازه از زندان سینگ سینگ آزاد شده است؛ ̎گیتس̎ (هریس) مأموری که آزادی مشروط او را امضا کرده، به او پیشنهاد دزدیدن مجسمهٔ گران قیمت و با ارزش اسبی را می‌دهد که از آثار ̎لئوناردو داوینچی̎ است و قرار است در یک حراجی به مزایده گذاشته شود. ̎هاوک̎ این پیشنهاد را رد می‌کند ولی بعدتر که شریک قدیمی‌اش، ̎تامی̎ ( آیلو) نیز همین پیشنهاد را به او می‌کند و تهدید‌های دو برادر مافیائی به نام ̎ماریو̎ (استالون و زوزورا) او را در انجام این کار مصمم می‌کند. ̎هاک̎ و ̎تامی̎ حساب کرده‌اند که این سرقت، همان وقتی را می‌برد که بینگ کرازبی قطعهٔ ̎با نشاط روی یک ستاره̎ را خوانده و رقصیده است. بنابراین در حالیکه قطعه را اجرا می‌کنند، مجسمه را بر می‌دارد و ̎گیتس̎ را با شمشیری می‌کشد. روزنامه‌ها اعلام می‌کنند که سارقان در کارشان موفق نشده‌اند و حراج طبق برنامه انجام می‌شود. بنابراین ̎هاک̎ به حراجی می‌رود و کنار ̎ آنا باراگلی̎ (مک داول)، متخصص آثار هنری واتیکان می‌نشیند. بمبی در تالار منفجر می‌شود و مجمسه که به هوا پرتاب شده به سر ̎هاک̎ اصابت می‌کند. ̎هاک̎ وقتی به هوش می‌آید، متوجه می‌شود که در یک آمبولانس، زندانی ̎برادران ماریو̎ است. او فرار می‌کند ولی این بار به چنگ مأموران سیا به رهبری ̎جرج کاپلان̎ (کابرن) می‌افتد که او را بی‌هوش می‌‌کنند و با صندوقی به رم می‌فرستند. در آنجا مردی به نام ̎می فلاور̎ (گرانت) ـ که در حراجی صد میلیون دلار برای مجسمهٔ اسب پینشهاد کرده بود ـ به ̎هاک̎ می‌گوید که دزدی اسب یک امتحان بوده و آنان در واقع می‌خواهند او برایشان یک نسخهٔ خطی ̎داوینچی̎ را بدزدد که در آن توضیح داده شده چطور سرب را می‌توان به طلا تبدیل کرد.
ـ داستان فیلم آشنا است و حضور جیمز کابرن (بازیگر مأمور ما فلینت دانیل مان، ۱۹۶۶) باید تداعی‌گر باشد، چون فیلم در واقع ریشه در زیر ژانر نه چندان در خاطر ماندهٔ ̎هجویهٔ باند̎ دارد. بیشترین سهم در فضاسازی و خلق حس و حال را طراحی صحنه جک د گوویا دارد و نه بازی‌های اغراق‌آمیز یا میزانسن‌های بی‌خاصیت. فیلمبرداری اسپینوتی هم حسی سرزنده و آزاد القا می‌کند، ولی بازی خودپسندانهٔ ویلیس برای خنثی کردن همه چیز کافی است. اگر سازندگان فیلم دنبال تقلید لحن فیلم‌های بلیک ادواردز، استنلی دانن و حتی آلفرد هیچکاک بوده‌اند، باید گفت تفریح را با سبک‌سری بیهوده و جدیت را با ادای آن قاطی کرده‌اند.