جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا
امنیت و فرصت برای قرن بیست و یکم
هیلاری دایان رودهام کلینتون سناتور کنگره آمریکا از ایالت نیویورک و نامزد حزب دموکرات برای انتخابات آتی ریاست جمهوری ایالات متحده در سال ۲۰۰۸ میباشد. وی همسر بیل کلینتون چهل و دومین رییسجمهور آمریکاست و از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ بانوی اول ایالات متحده بوده است. کلینتون متولد ۲۶ اکتبر ۱۹۴۷ در ایالت النوی و فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه ییل میباشد. او در سال ۱۹۷۵ با بیل کلینتون ازدواج کرد. او در سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۹۱ در فهرست یکصد حقوقدان پرنفوذ ایالات متحده جای گرفت. کلینتون در سال ۲۰۰۰ به عنوان اولین سناتور زن در ایالت نیویورک انتخاب شد و در مجلس سنا از اقدام جرج بوش، رییسجمهور جمهوریخواه آمریکا در حمله نظامی به عراق حمایت کرد و به آن رأی مثبت داد. اما بعدها به انتقاد از سیاستهای بوش بویژه حول مساله عراق پرداخت. وی در سال ۲۰۰۶ با اکثریت قابل توجه آرا دوباره به عنوان سناتور ایالت نیویورک انتخاب شد. در نظرسنجیهای انجام شده، کلینتون نامزد پیشتاز دموکراتها برای انتخابات ریاست جمهوری آینده است. کلینتون در سازمانهای مربوط به سلامت و رفاه کودکان بسیار فعال بوده و قبلا عضو هیات مدیره فروشگاههای زنجیرهای والمارت بوده است.
برای رهبری، یک ملت بزرگ باید احترام دیگران را برانگیزد. آمریکا در گذشته به عنوان یک ملت قدرتمند، یک ملت با اراده، و یک ملت بخشنده و خوش قلب مورد احترام بود. تراژدی شش سال گذشته این است که دولت بوش حتی احترام، اطمینان واعتماد نزدیک ترین متحدان و دوستانمان را برباد داده است. در آغاز سده بیست و یکم، ایالات متحده در یک موقعیت ممتاز قرار داشت. رهبری جهانی ما به شکل گستردهای مورد پذیرش و احترام بود و در کنار آن به تقویت متحدان قدیمی و ایجاد متحدان جدید میپرداختیم، برای صلح در سراسر جهان کار میکردیم، منع گسترش سلاحهای هستهای را پیش میبردیم و نیروهای نظامی خود را مدرنیزه میساختیم. پس از ۱۱ سپتامبر جهان به نحو بیسابقهای به پشتیبانی از ایالات متحده برخواست و از تلاشهای ما برای بیرون راندن طالبان از افغانستان و تعقیب رهبران القاعده حمایت نمود. ما یک فرصت تاریخی برای ایجاد ائتلاف جهانی گسترده در جنگ علیه ترور، افزایش تأثیرگذاری دیپلماسیمان، و خلق جهانی با دوستان بیشتر و دشمنان کمتر داشتیم.
ولی ما فرصت یادشده را با ممانعت از پایان کار بازرسان سازمان ملل متحد در عراق و حرکت به سوی جنگ از کف دادیم. علاوه بر این ما منابع حیاتی نظامی و مالی خود را از مبارزه علیه القاعده و ساختن یک دموکراسی اسلامی در افغانستان به حوزه دیگری انتقال دادیم. در همین حال ما وارد نوعی یکجانبهگرایی بیسابقه شدیم: امتناع از تصویب پیمان منع جامع آزمایش سلاحهای هستهای، رها ساختن تعهدمان نسبت به عدم گسترش سلاحهای هستهای و پشت کردن به روند صلح خاورمیانه. خروج ما از پروتکل کیوتو و امتناع ما از مشارکت در مساعی بینالمللی برای مقابله با چالشهای فزاینده تغییرات آب و هوایی، موقعیت بینالمللی ما را بیشتر تضعیف نمود.
با این وجود جهان هنوز برای رهبری چشم به ایالات متحده دوخته است. رهبری ایالات متحده ناقص است، اما همچنان مورد تقاضاست. دوستان ما در سراسر جهان نمیخواهند ایالات متحده به کناری بنشیند. آنان یک بار دیگر میخواهند متحدان ملتی باشند که ارزشها، رهبری و قدرت آن، طی قرن گذشته برای جهانیان الهام بخش بود.
● قدرت و اصول
رهبری نیازمند ترکیبی از استراتژی، متقاعد ساختن، الهام بخشی و انگیزش است. رهبری بیش از ترس بر احترام استوار است. بنیانگذاران آمریکا اعلامیه استقلال را نوشتند تا فعالیتهای ما را در قالب احترام برای عقاید بشر تشریح کنند. امروز کسب احترام دیگر ملتها نیازمند آن است که توان خود را به مجموعهای از اصول راهنما مزین سازیم.
از انتخابهای دروغین که ناشی از ایدئولوژی است، اجتناب ورزیم. دولت بوش مجموعهای از انتخابهای دروغین را به مردم آمریکا عرضه کرده است: زور به جای دیپلماسی، یکجانبهگرایی به جای چندجانبه گرایی، قدرت سخت به جای قدرت نرم. نگاهی به این گزینهها انعکاسدهنده یک چشمانداز ایدئولوژیک از جهان است که ابزارها و انعطاف مورد نیاز ایالات متحده برای رهبری و موفقیت در آن را فراهم نمیکند. زور جای خود را دارد و دیپلماسی نیز جای خود را. این دو هرگاه به درستی مورد استفاده قرار گیرند، یکدیگر را تقویت خواهند کرد. سیاست خارجی ایالات متحده باید با تقدم چندجانبهگرایی هدایت شود و یکجانبهگرایی باید به هنگام ضرورت و به منظور حفظ امنیت و دفع یک تراژدی قابل اجتناب مورد استفاده قرار گیرد.
نیروی نظامی خود را نه به عنوان راه حل هر مسالهای، بلکه به عنوان یک عنصر در یک استراتژی جامع به کار ببندیم. من به عنوان رییسجمهور هیچ گاه در این امر تردید نمیکنم که از زور برای حفاظت از مردم آمریکا و یا دفاع از قلمرو و منافع حیاتیمان استفاده کنیم. ما نمیتوانیم با تروریستها مذاکره کنیم. آنان را باید شکار کرد، دستگیر نمود و یا به هلاکت رساند. دیپلماسی هیچ گاه به تنهایی نمیتواند ارتکاب به نسلکشی و جنایت علیه بشریت را در اماکنی چون دارفور متوقف سازد. اما سربازان، پاسخ به هر مسالهای نیستند.
نهادهای بینالمللی را کارآمد سازیم و در صورت امکان، در چارچوب آنها فعالیت کنیم. برخلاف اعتقاد دولت کنونی نهادهای بینالمللی ابزار هستند نه تله. ایالات متحده باید برای دفاع از منافع حیاتیاش به اقدامات خود متکی باشد اما نهادهای بینالمللی کارآمد باعث میشوند که ما کمتر مجبور بدین کار باشیم. وقتی این نهادها به خوبی کار کنند، نفوذ ما را تقویت میکنند. اما وقتی آنان به خوبی کار نمیکنند، رویه آنها دستاویزی برای تأخیر بیپایان امور مانند مورد دارفور یا تنزل به یک نمایش مضحک مانند مورد انتخاب سودان در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد خواهند بود. لیکن به جای بیقدر ساختن این نهادها به دلیل شکستهایشان، باید آنان را بر اساس واقعیات قدرت در قرن بیست و یکم و ارزشهای بنیادین در اسنادی چون اعلامیه جهانی حقوق بشر به کار گیریم.
این اطمینان را ایجاد کنیم که دموکراسی به قولهای خود عمل میکند. گرسنگی، فقر و نبود فرصتهای اقتصادی موجبات یأس و ناامیدی را فراهم میکنند. جهانی شدن در حال گسترش شکاف میان دارا و ندار در داخل و میان جوامع میباشد. امروز بیش از ۲ میلیارد انسان با کمتر از روزی ۲ دلار زندگی میکنند. هیچ گوش شنوایی، فریادها را برای گسترش حقوق مدنی و سیاسی در کشورهایی که دچار فقر شدید هستند و توسط اقلیت کوچکی از نخبگان ثروتمند اداره میشوند، نخواهد شنید مگر آنکه دموکراسی بتواند منافع مادی برای زندگی مردم به ارمغان بیاورد. خط مشی دولت بوش در عراق بطور موقت دموکراسی را بدنام کرد اما در بلند مدت ارزش دموکراسی همچنان جهان را الهام خواهد بخشید.
بر سر ارزشهایمان بایستیم و برای آنها هزینه کنیم. ارزشهایی که بنیانگذاران ما پذیرفتند، آرمانهای میلیونها انسان را در جهان شکل بخشیدهاند و پرعمقترین منبع قدرت ما به حساب میآیند. اما این فقط تا هنگامی است که خودمان به آنها عمل کنیم. وقتی به دنبال حاکمیت قانون در دیگر ملتها هستیم، خود نیز باید آن را پذیرا باشیم. هنگامی که آزادی و عدالت را برای همه اندرز میدهیم، نمیتوانیم از شکنجه حمایت کنیم و حبس بیاندازه انسانها را ورای قانون در نظر گیریم.
● یک آمریکای قویتر
پایان دادن به جنگ در عراق نخستین گام برای اعاده رهبری جهانی آمریکاست. جنگ شیره قدرت نظامی ما را میکشد، سرمایههای استراتژیک ما را میآشامد، توجهات و منابع را از افغانستان دور میکند، متحدان ما را بیگانه میسازد و میان مردم ما جدایی میافکند. جنگ در عراق نیروی نظامی ما را به نقطه شکست رسانده است.
ما باید به نحوی از عراق خارج شویم که نیروهای نظامی ما در سلامت کامل به خانه بازگردند، ثبات در منطقه را احیا نماییم و نیروی نظامی را با یک ابتکار دیپلماتیک جدید برای سهیم ساختن کشورهای جهان در تأمین امنیت آینده عراق جایگزین سازیم. این اقدام طی ۶۰ روز پس از آغاز به کار دولت من شروع خواهد شد.
هنگامی که از عراق – به شکل نظامی – خارج شدیم، من نیروهای نظامی را با یک ابتکار دیپلماتیک در منطقه جایگزین خواهم ساخت. دولت بوش خیلی دیر ایران و سوریه را در گفتوگوها پیرامون آینده عراق درگیر ساخت. این قدم در مسیر درست برداشته شده است اما کارهای بیشتری باید صورت گیرد. من به عنوان رییسجمهور یک گروه ثبات منطقهای شامل متحدان اصلی، دیگر قدرتهای جهانی و تمامی همسایگان عراق تشکیل خواهم داد. این گروه ضمن همکاری با نماینده ویژه سازمان ملل متحد برای عراق، مسوولیت تدوین و اجرای یک استراتژی به منظور دستیابی به ثبات در عراق را برعهده خواهد داشت. این امر باعث میشود ایران، عربستان سعودی، سوریه و ترکیه از جنگ داخلی در عراق دوری کنند.
خروج از عراق ما را قادر خواهد ساخت تا نقشی سازنده در روند جدید صلح خاورمیانه که به معنای امنیت و روابط عادی میان اسرائیل و فلسطینیان است، بازی کنیم. عناصر بنیادین یک توافق نهایی از سال ۲۰۰۰ مشخص شدهاند: یک دولت فلسطینی در غزه و کرانه غربی به ازای صدور اعلامیه پایان منازعه، به رسمیت شناختن حق موجودیت اسرائیل، تضمین امنیت اسرائیل به رسمیت شناختن دیپلماتیک اسرائیل، و عادی سازی روابط آن با دولتهای عربی. علاوه بر کمک به مذاکرات، ما باید در دیپلماسی منطقهای مشارکت کنیم تا حمایت اعراب را برای یک رهبر فلسطینی که به صلح متعهد است و درصدد گفتوگو با اسرائیل برمیآید، کسب نماییم. جدا از اینکه ایالات متحده بتواند در تحقق یک توافق نهایی مؤثر باشد، مداخله منسجم ایالات متحده میتواند سطح خشونت را کاهش دهد و اعتبار ما را در منطقه اعاده کند.
● پیروزی در جنگ واقعی علیه ترور
ما باید در جنگ علیه القاعده و سازمانهای افراطی فزاینده همسو با آن بسیار سرسخت باشیم. این تروریستها مانند همیشه آماده حمله به ایالات متحده هستند. اگر آنها فکر میکنند که میتوانند یک ۱۱ سپتامبر دیگر به راه بیندازند، بدون شک این کار را خواهند کرد. برای توقف آنها، باید از تمامی ابزارها استفاده کنیم.
در شهرهای اروپا و آسیا - همچونهامبورگ و کوالالامپور که نقطه پرش تروریستها در ۱۱ سپتامبر بودند – هستههای تروریستی در حال آمادهسازی خود برای حملات آینده هستند. ما باید نه فقط روشهای آنان بلکه انگیزههای ایشان را بفهمیم: مردود دانستن تجدد، حقوق زنان و دموکراسی در کنار یک نوستالوژی خطرناک از یک گذشته اسطوره ای. ما باید یک استراتژی جامع را با تمرکز بر آموزش، اطلاعات و اجرای قانون ایجاد کنیم تا نه تنها با خود تروریستها، بلکه نیروهای بزرگ تری که افراطگری آنان را مورد حمایت قرار میدهند، مقابله نماییم.
جبهه فراموش شده در جنگ علیه ترور افغانستان است؛ جایی که تلاشهای نظامی ما باید تقویت شوند. به طالبان نباید اجازه داده شود در افغانستان دوباره به قدرت بازگردند. اگر آنان بازگردند، القاعده نیز همراه با آنان بازمیگردد. سیاستهای کنونی ایالات متحده در واقع دولت پرزیدنت حامد کرزای را تضعیف کرده و به طالبان اجازه داده است کنترل بسیاری از مناطق را بویژه در جنوب بدست گیرند. یک تجارت عظیم هروئین است که جنگجویان طالبان و تروریستهای القاعده را تأمین مالی میکند. علاوه بر مبارزه با مواد مخدر، از طریق تأمین مالی برنامههای جایگزینی کشت مواد مخدر، راهسازی در مقیاس زیاد، تشکیل نهادهایی برای تربیت افغانها به منظور حکمرانی مؤثر، و برنامههایی برای نقش بیشتر زنان در جامعه باید فرصتهای طالبان را بخشکانیم.
● امنیت به واسطه دولتمردی
دولت بوش مخالف گفتوگو با دشمنان ما است چرا که فکر میکند به اندازه کافی قدرتمند نیستیم تا از منافع خود از طریق مذاکره دفاع کنیم. این یک استراتژی گمراه کننده و بیفایده است. دولتمردی واقعی نیازمند آن است که ما با دشمنانمان روبهرو شویم، نه به خاطر نفس مذاکره بلکه به دلیل آنکه دیپلماسی قوی، پیششرط دستیابی ما به اهدافمان است.
ایران مصداق این امر است. ایران به صورت یک چالش استراتژیک بلند مدت برای ایالات متحده، متحدان ناتو و اسرائیل درآمده است. ایران کشوری است که بیشترین حمایت دولتی از تروریسم را داشته است و از نمایندگان خود برای تأمین سلاحهای انفجاری برای کشتن نظامیان آمریکایی در عراق استفاده میکند. دولت بوش از گفتوگو با ایران بر سر برنامه هستهای این کشور امتناع ورزیده و به جای به چالش کشیدن آن، ترجیح میدهد رفتار بد ایران را مورد بیتوجهی قرار دهد. در همین حال ایران قابلیتهای غنیسازی هستهای خود را افزایش داده است، شبهنظامیان شیعه را در عراق مسلح کرده است، به حزبالله اسلحه رسانده است و به حماس کمک مالی کرده است.
در نتیجه ما زمان گرانبهایی را از دست دادهایم. ایران باید از الزامات منع گسترش سلاحهای هستهای تبعیت کند و نباید به آن اجازه داد تا به سلاح هستهای دست یابد. اگر ایران به تعهدات خود عمل نکند و خواستههای جامعه بینالمللی را اجابت ننماید، تمامی گزینهها باید همچنان روی میز باقی بمانند.
به عبارت دیگر اگر ایران واقعا بخواهد به برنامه هستهای خود پایان دهد، از حمایت تروریسم تبری جوید، صلح خاورمیانه را مورد حمایت قرار دهد و یک نقش سازنده در ثبات بخشی به عراق بازی کند، در این صورت ایالات متحده باید مجموعه سنجیدهای از مشوقها را به ایران عرضه دارد.
کره شمالی نیز همچون ایران به تلاش دولت بوش برای منزوی ساختن این کشور با پیشبرد برنامه هستهای خود، انجام یک آزمایش هستهای و تولید سلاحهای هستهای بیشتر پاسخ داد. تنها از هنگامی که وزارت خارجه خیلی دیر به مذاکره روی آورد، توانست پیشرفتی در این امر حاصل کند.
اگر هر کاری با تسلیحات هستهای خود انجام دهیم، باعث نمیشود که ایران و کره شمالی تغییری در برنامههای خود ایجاد نمایند. با این وجود اقدامات چشمگیر در کاهش زرادخانه هستهای خودمان، حمایت ائتلافی را که برای مقابله با گسترش تسلیحات هستهای بدان نیاز داریم، بدست میآورد و کمک میکند تا ایالات متحده یک موقعیت اخلاقی عالی کسب کند. وزرای خارجه سابق همچون جرج شولتز و هنری کیسینجر، وزیر دفاع سابق ویلیام پری، و سناتور سابق سام نان از ایالات متحده درخواست نمودند تا چشمانداز کاهش اتکای ما به سلاحهای هستهای را که از دوایت آیزنهاور تا بیل کلینتون مورد توجه بوده است، دوباره برافروزند.
به منظور دفاع دوباره از رهبری ما در منع گسترش تسلیحات هستهای، من به دنبال مذاکره برای توافقی خواهم بود که به شکل معتبر و قابل توجهی، زرادخانههای هستهای ایالات متحده و روسیه را کاهش دهد. این ابتکار شایان توجه، پیام محکم منع هستهای را به جهان خواهد فرستاد در عین اینکه ما قدرت کافی را برای بازداشتن دیگران از تلاش برای همسانسازی با زرادخانههای ما حفظ خواهیم کرد. من همچنین به دنبال تصویب پیمان منع جامع آزمایشهای هستهای خواهم بود که سال ۲۰۰۹ دهمین سالگرد عدم تصویب آن در سنای آمریکا است. این امر اعتبار ایالات متحده را که از دیگر ملتها میخواهد از آزمایش سلاحهای هستهای خودداری کنند، بالا خواهد برد. من به عنوان رییسجمهور از تلاشها برای تکمیل پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای حمایت خواهم کرد. ایجاد یک بانک سوخت بینالمللی که دسترسی ایمن به سوخت هستهای را به قیمت منطقی آن تضمین نماید، کمک میکند تا تعداد کشورهایی که خطرات گسترش تسلیحات هستهای را موجب میشوند، کاهش یابند.
من در سنا طرحی را برای تسریع و تجدید نیروی ایالات متحده برای پیشگیری از تروریسم هستهای مطرح ساختم. من به عنوان رییسجمهور هر آنچه در توان دارم، انجام میدهم تا این اعتماد را ایجاد کنم که سلاحهای هستهای، بیولوژیک و شیمیایی و مواد مورد نیاز برای تولید آنها دور از دسترس تروریستها خواهند بود. اولین هدف من از بین بردن تمامی مواد هستهای از آسیبپذیرترین تاسیسات هستهای جهان و ایمنی مواد باقیمانده در طول دوره اول حضور من در پست ریاست جمهوری است.
دولتمردی همچنین نیازمند روبهرو شدن با کشورهایی است که گرچه دشمن نیستند اما در بسیاری از جبههها برای ایالات متحده چالش برانگیز هستند. رییسجمهور روسیه ولادیمیر پوتین طرح دقیق سازمان ملل متحد برای قراردادن کوزوو در مسیر دیرهنگام استقلال را عقیم گذاشته است، تلاش کرده است از انرژی به عنوان یک سلاح سیاسی علیه همسایگان روسیه استفاده کند، و ایالات متحده و اروپا را بر سر موضوعات مربوط به منع گسترش سلاحهای هستهای و کنترل تسلیحات محک زده است. پوتین همچنین بسیاری از آزادیهای بدست آمده پس از فروپاشی کمونیسم را پایمال کرده است، یک طبقه جدید اولیگارش به وجود آورده است، و عمیقا در امور داخلی جمهوریهای استقلال یافته شوروی سابق دخالت میورزد.
اما کاملا اشتباه است که روسیه را فقط به چشم یک تهدید ببینیم. ما باید روسیه را به صورت گزینشی در موضوعاتی که دارای اهمیت ملی بالایی هستند، مانند عقیم گذاشتن آمال هستهای ایران، ایمنسازی سلاحهای هستهای سرگردان در روسیه و جمهوریهای سابق شوروی، و دستیابی به یک راهکار دیپلماتیک برای کوزوو درگیر سازیم. در همین حال ما باید مشخص سازیم که توان ما برای نگاه به روسیه به عنوان یک شریک اصلی بستگی به آن دارد که آیا روسیه، تقویت دموکراسی را انتخاب میکند یا به اقتدارطلبی و دخالتهای منطقهای روی میآورد.
روابط ما با چین مهمترین روابط دوجانبه در جهان طی قرن کنونی خواهد بود. ایالات متحده و چین به کلی دارای ارزشها و نظامهای سیاسی متفاوتی هستند. گرچه ما اساسا بر سر موضوعاتی اعم از تجارت تا حقوق بشر، آزادی مذهب، رویه کار کارگران و موضوع تبت اختلاف نظر داریم، اما کارهای زیادی هستند که ایالات متحده و چین میتوانند و باید در کنار یکدیگر انجام دهند.پشتیبانی چین در دستیابی به توافقی برای از کار انداختن تأسیسات هستهای کره شمالی بسیار مهم بود. ما باید بر اساس همین چارچوب رژیم امنیتی شمال شرقی آسیا را پایه ریزی کنیم.
● تقویت اتحادها
این مهم است که دشمنان را درگیر سازیم اما مهمتر آن است که دوباره اعتماد متحدان خود را جلب نماییم. ما باید روابط سنتی مبتنی بر اعتماد خود را با اروپا دوباره ایجاد کنیم. اختلافنظرها حتی در میان نزدیکترین دوستان اجتناب ناپذیرند، لیکن ما هیچگاه نمیتوانیم فراموش کنیم که در مورد بیشتر مسائل جهانی، متحدانی مورد اعتمادتر از متحدانمان در اروپا پیدا نمیکنیم. دولت جدید این شانس را خواهد داشت که با نسل جدیدی از رهبران در فرانسه، آلمان و بریتانیا ارتباط داشته باشد. هنگامی که آمریکا و اروپا با یکدیگر کار میکنند، اهداف جهانی در دستان ماست.
در آسیا، هند اهمیت ویژهای هم به عنوان یک قدرت در حال ظهور و هم به عنوان پرجمعیت ترین دموکراسی جهان دارد. من به عنوان یکی از رؤسای کمیته هند در سنا، فرصتهای شگرف ناشی از طلوع هند و ضرورت تقویت موضع این کشور در نهادهای منطقهای و بینالمللی همچون سازمان ملل متحد را دریافتهام. ما باید راهکارهای جدیدی برای همکاری استرالیا، هند، ژاپن و ایالات متحده با یکدیگر بر سر نگرانیهای مشترک شامل مبارزه با تروریسم، همکاری در زمینه کنترل تغییرات جوی، حفاظت از ذخایر جهانی انرژی و تعمیق توسعه اقتصادی جهان بیابیم.
دولت بوش به نحو خطرناکی همسایگان جنوبی ما را مورد بیتوجهی قرار داده است. ما شاهد به عقب رانده شدن توسعه دموکراتیک و آزادی اقتصادی در بخشهایی از آمریکای لاتین هستیم. ما باید به نوعی سیاست دخالت قدرتمند در آمریکای لاتین بازگردیم. این امر بسیار خطرناک است که منطقهای در مجاورت آمریکا، مورد بیتوجهی قرار گیرد.
به همان میزان، رشد دموکراسیها در آفریقا که موتور محرکه این قاره در آینده به حساب میآیند، مهم است. منافع ما در آفریقا استراتژیک است نه فقط انساندوستانه. این منافع شامل تلاشهای القاعده برای یافتن پناهگاههای امن در کشورهای ورشکسته شاخ آفریقا و همچنین رقابت فزاینده با دیگر بازیگران جهانی مانند چین برای دستیابی به منابع طبیعی در آفریقاست. راه حل بلند مدت برای ما و آفریقاییها، کمک به آنان برای توسعه اراده و ظرفیت حل مشکلات آنان و کمک به این قاره برای تکیه بر پتانسیلهای گسترده خود میباشد.
● ساختن جهانی که میخواهیم
برای ساختن جهانی که میخواهیم، باید صادقانه درباره مسائل پیش روی سخن گوییم. ما باید در مورد نتایج حمله به عراق برای مردم عراق و مردم منطقه صحبت کنیم. ما باید درباره گوانتانامو و ابوغریب سخن بگوییم. ما همچنین باید قدمهای محکمی برای افزایش امنیت و گسترش فرصتها در سراسر جهان برداریم.
آموزش، بنیان فراهم کننده فرصتهای اقتصادی است و باید در مرکز مساعی کمکهای خارجی آمریکا قرار گیرد. من به عنوان رییسجمهور به سرعت قانون «آموزش برای همه» را مورد تصویب قرار خواهم داد و بر اساس آن ۱۰ میلیارد دلار طی پنج سال برای آموزش معلمان و ساختن مدارس در کشورهای در حال توسعه اختصاص خواهم داد.
مبارزه علیه اچای وی / ایدز، سل، مالاریا ودیگر بیماریهای وحشتناک یک حکم اخلاقی و یک ضرورت عملی است. این امر از طریق سازمانهای غیردولتی و مؤسسات خیریه همچون بنیاد بیل و ملینداگیتس پیگیری خواهد شد.
ما همچنین باید تهدیدها را به فرصت تبدیل سازیم. چالش تغییرات جوی یک نمونه مهم است. من به عنوان رییسجمهور علیه گرم شدن زمین به عنوان یک اولویت مبارزه خواهم کرد. ما نمیتوانیم بحران آب و هوایی را به تنهایی حل کنیم و بقیه جهان نیز نمیتواند آن را بدون ما حل نماید. ایالات متحده باید به مذاکرات بینالمللی تغییرات آب و هوایی بازگردد و رهبری آن را برای دستیابی به یک موافقتنامه الزامآور بدست گیرد. ولی ما در ابتدا باید اعتبار خود را در این موضوع احیا کنیم. کشورهای نوظهوری همچون چین تعهدی جدی برای کاهش انتشار کربن نخواهند داشت مگر آنکه آمریکا در ابتدا چنین کند.
جهانی که ما میخواهیم همچنین جهانی است که حقوق بشر در آن مورد احترام است. دولت بوش با واگذاری ارزشهایمان به نام ایمنی و حفاظت از ما، مردم آمریکا را به تعجب واداشته است که آیا شعارهای دولت درباره آزادی در سرتاسر جهان هنوز در خانه کاربرد دارند؟ ما حمایت بینالمللی برای مبارزه با تروریسم را از دست دادهایم چون اذعان کردهایم که این کار جز از طریق تحقیر، نقض حقوق اساسی در حیطه خصوصی و آزادی بیان و حتی شکنجه قابل انجام نیست. ما باید یک بار دیگر حقوق بشر را در مرکز سیاست خارجی قرار دهیم و آن را به عنوان یک عنصر اصلی در فهم دموکراسی قلمداد نماییم.
● احیای ایده آمریکایی
امروز قدرت اقتصادی و توان نظامی ما بیش از آنچه پدران ما میتوانستند تصور کنند، رشد یافته است. اما این قدرت و توان فقط در صورتی باقی میماند و تجدید میشود که ما بتوانیم اقتدار خود را در جهان بدست آوریم؛ نه اقتدار ساده یک ملت بزرگ و ثروتمند، بلکه اقتدار ایده آمریکایی. اگر ما بتوانیم این ایده را به پیش ببریم، اگر بتوانیم قدرت خود را به خوبی و به شکل گسترده مورد استفاده قرار دهیم، میتوانیم دوباره یک آمریکای بزرگ داشته باشیم.
نوشته: هیلاری رودهام کلینتون
ترجمه: امیرحسین اصطباری
منبع: فارن افرز، نوامبر و دسامبر ۲۰۰۷
ترجمه: امیرحسین اصطباری
منبع: فارن افرز، نوامبر و دسامبر ۲۰۰۷
منبع : شهروند امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست