چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
مصطفی اسدالهی
مصطفی اسدالهی یكی از ژنرالهای گرافیك ایران است. آثار او آدم را یاد گرافیك خالص خالص میاندازد. در آثار او ردپای یك نگاه تیزبین و مسئولانه و علاقهی وافر به ساده كردن عناصر دیده میشود.
در كارهایش علیالخصوص در طراحی نشانه، لحن بصری استاندارد، قدرتمند و بدون لكنت نمایان است و ناخودآگاه، مخاطب خود را وادار به احترام میكند.
از طرفی او معلمی حرفهای و صاحب تجربه است و شمار زیادی از طراحان حرفهای مملكت مدیون شیوه كارآمد و پرثمر سالهای تدریس او هستند. انسانی است مودب، محافظهكار، گزیدهگو و بهواسطه تمام رفتار حرفهای كه در اوست، به یكی از با صلاحیتترین نمایندگان حرفه گرافیك كشور ما تبدیل شده است.
گفتگوی حاضر در مورد نشانه و اهمیت آن در فرایند طراحی گرافیك است كه در آتلیه یك كارگاه گرافیك دانشكده هنرهای زیبا انجام شده است. حین گفتگو بارها تلفن دستی ایشان به صدا درمیآمد و هر بار درمورد جلسه یا قراری صحبت میكردند. از او به جهت اینكه با تمام گرفتاریها حاضر به گفتگو شدند، متشكرم.
مسلم بدانید طراحی نشانه پایه گرافیك است. به نظرم اگر میخواهیم گرافیك را به كسی آموزش دهیم، ابتدا باید بگوییم راجع به این قضیه فكر كند و اول باید به این مقوله اشاره كرد. پایه و بنای اصلی زبان گرافیك نشانه است. اگر به تمام آثار گرافیك نگاه كنیم و اگر ماهیتاً آن را تجزیه و تحلیل كنیم آخر به تعاریف و ماهیت نشانه برمیگردیم. در مقولههای دیگر هم نظیر پوستر و روی جلد كتاب و مجله درست است كه شما از عناصر مختلف و گسترده استفاده میكنید اما روابطی ایجاد میكنید كه این روابط برای جلب مخاطب است و باز اگر این روابط را به دقت موشكافی كنیم به مبانی نشانهسازی برمیخوریم، یعنی شما باید در كوتاهترین، خلاصهترین، بهترین وجه و كمترین عناصر تصویری بیشترین حرف را بزنید. این در كل آثار درست گرافیك نهفته است.
به نظر من طراحی نشانه عرصه مبارزه و زورآزمایی و نشاندهنده توانمندی طراح در حرفهاش است و در حقیقت با اهمیتترین بخش و شاهكار طراحی گرافیك است.
▪ دامون خانجان زاده:
خیلی مایلم به طور مفصل در مورد ابزار منبع الهام و مسیر شما جهت دستیابی به فكر اولیه و سپس خروجی آن، هنگام انجام سفارش طراحی نشانه صحبت كنید.
نشانه بهعنوان یك صورت مساله جذاب همواره برای من مطرح بوده و همیشه بقیه گرایشهای دیگر حرفه گرافیك را من با دید نشانه كار كردم. یعنی هر زمان پوستر هم طراحی كردم، فكر كردم كه این هم میتواند یك نشانه باشد. شاید هم به همین دلیل است كه در پوسترهای من ویژگیهای خاص بصری نشانه دیده میشود.
اما این كه طراحی راجع به مسیر ایدهیابی خود صحبت كند، كار دشواری است اما من از راههای مختلفی وارد میشوم كه یك ایده بتواند درست پرورانده شود و به نتیجه برسد. اما تاحال هیچگاه نشده فرمولی از درونش دربیاید كه به آن اشاره كنم تا شما مطابق این فرمول به یك كار درست دست پیدا كنید.
فكر، مهمترین چیز در كار طراحی نشانه است؛ یعنی طراح بتواند سطح را بشكافد و وارد عمق مطلب شود. چون هر موضوعی كه به شما سفارش شود، یك پوسته ظاهری دارد و سپس یك عمق. اكثر طراحان گول این پوسته ظاهری را میخورند، در صورتی كه باید آن پوسته را باز كرد و شكست و ریخت دور تا وارد عمق شد. اگر توانستیم وارد عمق شویم آن نشانه، طرح ویژهای میشود و گرنه در سطح باقی میماند و كلیشه میشود. بنابراین اولاً باید دیدی بر طراح حاكم شود كه چگونه به معانی تصویری بنگریم و بالعكس معانی را چگونه به تصویر برگردانیم. این از راههای مختلف بهدست میآید و باید راجع به قضیه در فكرمان كلنجار برویم. هیچگاه نمیشود فوراً مداد را برداشت و كار را آغاز كرد. این شیوهأی است كه در مورد نشانههایی كه طراحی كردم، همیشه مصداق داشته است؛ یعنی من مدتی با موضوعی، نشانهأی كه سفارششده در مغزم و ذهنم كلنجار میروم. خیلی اوقات شده كه نتیجه نهایی كه در ذهنم بدست آوردم روی كاغذ پیاده میكنم.
از لحاظ بصری این چیزی كه روی كاغذ پیاده میشود موجود متولد شدهای است كه باید پرداخت شود تا به ویژگیهای خاص یك نشانه نزدیك شود. در نتیجه من ابتدا در ذهنم اتود میكنم، سپس این اتودها را روی كاغذ میآورم و چند سرفصل انتخاب میكنم، بعد به جهت اینكه در طراحی باید یك استراتژی داشت. بین این سرفصلها بهترین اتود را انتخاب میكنم.
▪ در بسیاری از نشانههای شما یك ذهنیت كانستراكتیویستی و استفاده صریح از هندسه به خوبی نمایان است، فكر نمیكنید این نگاه در آثار شما علیرغم استحكامی كه دارند، بیشتر به صورت یك عادت بصری درآمده است كه از استرس و پویایی كار شما كم میكند؟
دقیقاً نمیدانم كه كدام نشانهها مدنظر تو بوده ولی من از بیینال دوم گرافیك در بخش طراحی نشانه با یك سری موتیفها و نقوش ایرانی برگرفته از نقوش قالی كار كرده بودم. بین سالهای حدود ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ من زیاد روی نقشهای فرش كار میكردم و این موتیفها زیاد زیر دست من تركیب میشد و اجرا میكردم این نقوش را هم برای این آماده میكردیم كه بافندهها بتوانند از روی آن ببافند، در نتیجه باید طرحها روی جداول عمودی و افقی پیاده و تفكیك میشدند. این طرحها را به سفارش شركت فرش، طراحی و چاپ میكردیم و در پروژههای اینچنینی من شركت داشتم. این گریدها و خانههای مربعگونه كه چقدر هم به نقطههای خط فارسی نزدیك است، رفته رفته من را به این سمت كشاند كه با خط فارسی كار كنم و در كارم به نقطهها و مربعها بهصورت خاصی بپردازم. بله یك دورههایی من خیلی از نشانهها را كه اكثراً لوگوتایپ هستند، با این شیوه ساختم كه نقطه در آنها از اهمیت ویژهای برخوردار است، شاید به همین دلیل شما احساس میكنید كه من به یك شیوه كار كردم.
در طراحی پوسترهایم هم این نقطهها آمده اند و اوج این تفكر در نشانهای بوده كه من برای بیینال پوستر تهران ساختم. این لوگو مجموعه نقطههایی است كه در آن نقطههایی از دو كلمه «پوستر» و «تهران» رنگشان تغییر میكند و در حقیقت این آخرین كار از آن تفكر بود.
این یك مسابقه محدودی بود، بین چند نفر كه آقای ممیز این قضیه را هدایت و نظارت میكرد و ایشان از بین تعدادی اتود این نشانه را پذیرفتند و به لحاظ اینكه قرار شد این نشانه بهصورت نشانه ثابت بیینال پوستر تهران دربیاید و معرفی شود، در پوستر هم استفاده شد.چیزی كه همیشه به آن علاقهمند بودهام، خلاصهگویی و خلاصهسازی و كمحرفی بصری است، تا جایی كه پیش میرود و امكان دارد، بهشرط آنكه معنا هم در آن القا شود.
▪ بحث خیلی مهمی كه كمتر مورد توجه بوده بحث نشانههای نوشتاری دوزبانه یا بایلنگوال است. چه ارتباط فرمی بین دو نشانه نوشتاری از یك محصول در دو اقلیم و زبان متفاوت میتواند باشد؟ در اكثر موارد طراح با قطعهقطعه كردن الگوی لاتین در صدد ساختن یك همزاد بصری برای آن است. در صورتی كه مورد موفقی هم مانند كوكاكولا وجود دارد كه در مقابل لوگی اصلی آن نمونهای از خط ثلث عربی مطابق با جوهرهی فرهنگی خود آمده است.
اگر اجازه دهیم كالایی وارد كشور شود، لوگوی آن كالا هم جزیی از آن كالاست. و اگر فرض كنیم آییننامهای وجود داشته باشد كه به ما دیكته كند كه باید نشانه فارسی این لوگوها را هم داشته باشیم، ما باید بتوانیم برای شرایط فرهنگی خاص مملكت خودمان و نه در اطاعت محض و كامل از لوگوی لاتین عمل كنیم، یعنی باید كاراكتری بسازیم كه آن لوگوی لاتین را تكمیل كند. بنابراین باید یك ویژگی بصری تازهای داشته باشد و با ویژگیهای خط فارسی آراسته شده باشد كه در همنشینی با لوگوی لاتین مكمل هم باشند و هر كدام مستقلاً در چهارچوب قاعدههای خط خودشان.
امروز در روزنامه همشهری دیده بودم كه طراح عیناً با برش از قطعات و مفردات یك نشانه لاتین نشانه فارسیاش را ساخته بود كه وقتی شما به مدل لاتین، آن نگاه میكردی، میدیدی همه چیز جای خودش درست و اصولی قرار گرفته است ولی در نمونه فارسیاش قطعات بهزور بههم مونتاژشده بود و یك موجود معلول بدتركیب درست شده بود و چه عجوزهی بدتركیبی درآمده بود. در این زمینه در كلاسهای طراحی نشانه كاری نشده است و میبایست دانشجو را با ارایه یك سری نمونه هدایت كرد و شیوه طراحی اصولی آن را آموزش داد.
▪ نظرتان در مورد نشانههای شبكههای تلویزیونی مطرح دنیا نظیر abc كارپاول رند، شبكه cbs كار ویلیام گلدن و... درمقایسه با نشانه شبكههای ایرانی مانند شبكه دوكار آقای پویان و یا نشانه شبكه خبر كار حضرتعالی چیست و در این عرصه از طراحی نشانه چه مواردی قابل توجه است؟
نشانه در ارتباطات جمعی گستردهتر از جمله تلویزیون و در عرصه مدیا كاربردهای گستردهتری پیدا میكند. شما اگر نشانهی شبكههای مختلف دنیا را ببینید و این علایم را نگاه كنید، درمییابید این علایم چقدر در جذب مخاطب میتواند جذاب باشد و میتوانند ویژگیهایی ایجاد كنند كه خود بهترین راه تبلیغات باشند. به نظر من نشانههای شبكههای ما از لحاظ بصری خشكند و برای رسانههای ارتباط جمعی قدرت بصری لازم را ندارند. شاید از آن جهت كه مجموعه رسانههایمان دولتی بوده، همواره یك احتیاط و محافظهكاری در انتخاب علایم و نشانههای شبكه بوده كه این نشانهها حتماً خیلی مؤدب و موقر باشند، در صورتیكه ممكن است بعضی جاها به یك طنز بصری و درست و صحیح برسیم. اما ما در این بخش خشك عمل كردهایم. بهعنوان مثال لازم است در نشانهی شبكه اول كه یك شبكه گسترده و سراسری است تغییراتی در عین سادگی بهوجود آوریم كه برای مخاطب ملموستر، جذابتر و از لحاظ بصری موثر باشند. در طراحی نشانهی شبكه خبر فرصت زیادی نداشتم و بهعنوان كاری كه كمتر از یك روز فرصت داشتم و سریعاً توانستم كه آن را طراحی كنم و در موردش تصمیم نهایی را بگیرم، همیشه بهعنوان موجودی بوده كه خیلی دوستش داشتم و درمیان كارهایم كاری است كه به آن علاقهمندم و اعتقاد دارم.
▪ آقای اسداللهی از گذشته تا به امروز نشانههای فاخر و تاثیرگذار در مملكت ما مثل نشانه دانشگاه تهران، موزهی رضا عباسی و سیمافیلم و ... نشانههایی با موضوع فرهنگی بودند در حالیكه اگر نگاهی به تاریخ طراحی گرافیك در دنیا داشته باشیم، میبینیم كه اصلاً اینگونه نیست و نمونههای تجاری خوب بسیار است. به عنوان مثال لوگوهایی مثل ibm، adidas، shell، nice و ... اكثراً با موضوعاتی تجاری یا ورزشی و ... بودند.
من فكر میكنم، طراحهای زبردست و قوی ما خیلی مایل بودند، در بخش طراحی نشانه آنهم روی نشانههای فرهنگی كار كنند و تمام هم و غمّشان را در این بخش گذاشتند. دلیلاش این بود كه برای طراحی در بخش تجاری احتیاج زیادی به مبارزه و سركله زدن با صاحبان كالا و سفارش دهندگان برای جا انداختن طرح داشت كه طراحان خوب، این را سپردند به دست كسانی كه در این مقوله متخصص نبودند. در صورتی كه آدمهایی مانند «پاول رند» و «ساول باس» هم در بخش فرهنگی بسیار فعالیت میكردند و هم كارهای بسیاری از آنها در بخش تجاری به صورت شاهكارهایی به جا مانده است.
درنتیجه ما هر وقت از لوگوهای درخشان كشورمان مثال میزنیم آنهایی هستند كه خدمات و تولیدات سازمانها و فعالیتهای فرهنگی هستند.
حتی میتوانیم این را به سایر آثار گرافیك تعمیم بدهیم، به یادماندنیترین پوسترهای ما آنهایی هستند كه در بخش فرهنگی كار شدهاند اما در بخش تجاری كار هنری قابل اعتنا نداریم.
▪ در دنیا نشانههای بسیاری بودند كه از لحاظ زیبایی و جنبه آموزشی بر انواع بعد از خود تاثیرگذار بودهاند. فكر میكنید در كشور ما نشانههایی با این خصوصیات داشتهایم؟
كارهای آقای ممیز علیالخصوص در بخش نشانه خیلی توانست مسیرها را برای دیگر طراحان هموار كند. نشانههای ایشان نشانههایی بود كه تاثیرگذار بود و فضا ایجاد میكرد. در استفاده سالم و درست از نقوش ایشان پیشقدم شدند و كار كردند، كارهای ایشان همواره مقدمهای بود برای اینكه كورانی ایجاد كند تا دیگران هم وارد شوند و فعالیت كنند.جنبه آموزشی آثار ایشان زیاد بود و دلیلش هم این بود كه مدام بهجای همه فكر و برنامهریزی میكردند تا چه راهها و مسیرهایی باز كند. مثلاً نشانه رضا عباسی در زمان خودش شاهكار بود و روشن شد كه چقدر امكانات و مسیرهایی وجود دارد كه ما میتوانیم بین گذشته و حال و آیندهمان پیوند بزنیم و از چه راههایی وارد شویم.
▪ آیا با توجه به فضای ماشینیزم و تكنولوژی امروز و موقعیت زمانی و نظام هنری جدید برای خلق نشانههایی با جلوههای بصری نو راهكارهای امتحاننشده و شگردهای جدید وجود دارد؟
ابزار، جایگاه خودش را دارد اما به نظر من تفكر و اندیشهها است كه اهمیت دارد، فكر خوب در همه جای دنیا همچنان خریدار دارد. همچنین شما میبینید در دنیا نشانههایی طراحی و خلق میشود با خلوص بصری زیاد و با روشهایی كه میشود این روشها را كلاسیك دانست اما با جلوههای مدرن و مطابق روز و آثار شاخصی هستند و جایگاه خودشان را دارند. ضمن اینكه ما سبك و سیاق جدیدی در زمینه طراحی نشانه در دنیا میبینیم كه طراح بهعنوان مثال دیتیلی از یك تصویر میبرد و بهعنوان نشانه ارائه میدهد. گستردگی سریع روابط ایجاب میكند كه این تنوعها بهوجود بیاید. اما در میان این تنوعها همچنان آن كارهایی شاخص هستند كه سیراب از تفكر و اندیشه است.
چند سالی است مقولههایی مانند طراحی نشانه و طراحی حروف در اتفاقات مهم و بیینالهای كشور ما مورد بیاعتنایی واقع شده است. طراحی گرافیك در كشور ما تبدیل به گرافیك تك نسخهای شده است. خیلی اوقات طراح در یك انستیتویی بدون اضطراب زمان و كارفرما پشت رایانه مینشیند و راجعبه هر موضوعی كه او را وادار به كمتر فكر كردن میكند، پوستر كار میكند. علیرغم اینكه شما در اكثر جریانات مهم در حرفه گرافیك صاحبنظرید و حاضرید، تاكنون عكسالعملی از شما در این مورد ندیدم.
▪ فكر نمیكنید شما با توجه به شرایطی كه داشتید در این مورد قصور كردهاید. این سهلانگاریها از كجا ناشی است؟
من نقصانی را كه تو میگویی قبول دارم، ما آخرین دوره بیینال یعنی بیینال هفتم را به خوبی برگزار كردیم كه تمام رشتهها در آن بود و من دبیر آن بیینال بودم. بیینال هفتم به اعتقاد من خیلی بیینال موفقی بود و با آرزوی این كه به سمتی برویم كه تمام اجزا گرافیك بهطور مستقل صاحب موقعیت نمایشگاههای سالیانه شوند رفتیم به سمتی كه بیینال گرافیك را مختص پوستر كنیم و بقیه نمایشگاههای دیگر را بهصورت سالانه و با وسعت و اهمیت زیاد برگزار كنیم. خودم اینقدر جای بخش نمایشگاه سالانه نشانه را خالی میدانم كه احساس میكنم در موردش كوتاهی شده است. اما انجمن كوشش خودش را كرد، به این صورت كه ما باید نمایشگاه سالیانه میداشتیم. اما برخوردیم به مشكل تغییر مدیریتها اما موفق شدیم یك موردش را كه نمایشگاه جلد كتاب بود، برگزار كنیم.
طرح نمایشگاه نشانه را هم پیشبینی كردیم و در موردش فكر كردیم اما به دلایلی این پروژه زمین ماند. اما در مورد قسمت آخر سوال شما باید بگویم كه همیشه من در انجمن یك رای هستم.
در چند سال اخیر حرفه گرافیك مملكت ما میزبان پدیدهای چالشبرانگیز به نام تایپوگرافی بوده است. از یك طرف طراحان جوان ما مسحور كار با حروف شدند و از طرفی هجمهای از انتقاد و انتقام شنیده یا خوانده میشود كه آشكارا این آثار را مورد خطاب قرار میدهند. خیلی دلم میخواهد دیدگاه شما را درخصوص این قضیه بدانم. با توجه به كمبودی كه در مورد قلمهای تایپی داریم حتی جای مكانهایی نظیر انجمن یا مدرسه تایپوگرافی و طراحی حروف خالی است.
به نظر من این جریان مثل اینست كه ما در یك جاده خاكی راه میرویم ، زمین میخوریم ،دستمان آلوده میشود، لباسمان كثیف میشود و بالاخره یاد میگیریم كه باید در همین جاده بلند شویم و مسیرمان را عوض كنیم و یك جاده هموارتر برگزینیم. در كار با حروف ما الان داریم، به در و دیوار میخوریم ولی یك روزی این تبدیل میشود به اینكه منطق را جایگزین كنیم. بالاخره تا یك مدتی میشود، شوهای قشنگ اجرا كرد و ادامه داد. نهایتاً باید برگردی و حرفی بزنی كه این حرف با صحت، درستی و خوانایی به بیننده برسد و این است كه ذات گرافیك است.
اگر به تاریخچه كار با حروف و خطاطی در قدیم نگاه كنیم، میبینیم خیلی آثاری هستند كه هم از لحاظ فرم، هم از لحاظ كاربرد و هم از لحاظ زیبایی برای ما همیشه وجود داشتند، تایپوگرافی چیز تازهای در حرفه ما نبوده و همیشه وجود داشته منتها اینكه چرا الان یك مرتبه حتی در دانشجوها هم شور خاصی ایجاد كرده و دنبالش هستند این است كه ویژگیهایی كه نسل تازه و جوانها میپرورانند، شكستن و تخریب تمام مبانی درست است. اما این شكستن با راحتی و گستاخی نمیتواند آنچنان صورت بگیرد كه اصل قضیه كه ارتباط صحیح و درست است فدای تخریب شود.
ما همیشه اصل را فدای فرعیات میكنیم، شاید این مقولهی تایپوگرافی به این دلیل برای نسل تازه جذاب بوده كه بتوانند یك نوع بازیای كنند كه هیجانات و اعتراضات خاص خودشان را در این لفافه بپیچند. وگرنه شما طراحی و كاشیكاری مساجدمان را در گذشته نگاه كنید. كاربرد خط در تزیین معماری، شركت خط در زیباتر كردن سازههای معماری و تركیببندی و رنگ بهطوری است كه چه خوب با فضا هماهنگی پیدا كرده. در گذشته محتواهای خیلی غنی هم در قالب خط بیان شده. همه عناصر با هم جفت و جور است و كارهای زیبا هستند. شما عقدنامهها و قبالههای ما را ببیند. درمییابید خطوط به چه زیبایی در مجموعهها شركت كرده است.
ولی شما میبینید كه یك كار تایپوگرافی بهعنوان تیتر كتاب تبدیل میشود به یك ملغمهای به اسم معما كه نه میتوانیم عنوان را بهراحتی بخوانیم و نه اطلاعات با دقت از آن كار دریافت شود. به نظر من این هیجانات ناشی از دوره تخریب است كه باید طی شود و صورت بگیرد. مسلماً این جریان باید هدایت شود و اگر قرار باشد ما بنشینیم و ساكت باشیم و در كلاسهای درسمان راجع به آن صحبت نكنیم، میتواند مسیرهای خیلی ناجوری را برای ما نهادینه كند كه دیگر نمیتوانید تغییرش دهید.
▪ این است كه یك مجموعه كارهایی را داریم كه بهدرستی معلوم و مشخص نیست كه آیا خط دارد به سمت تصویر میرود؟ تصویر است كه دارد خط میشود؟ بالاخره چه جوری است؟ چه ارتباطی با هم دارند پیدا میكنند؟ آیا ما در این قضیه میتوانیم به فضایی برسیم؟ این فضا برای ما میتواند فكر تازهأی ایجاد كند؟
من فكر میكنم, طراحی حروف هم مانند نشانه بااهمیتترین درس در گرافیك محسوب میشود. در صورتی كه الان در كشور ما به هیچ وجه آن بها داده نمیشود ما باید دپارتمانی بهوجود بیاوریم كه فرضاً آقای احصایی در راسش باشد و ایشان هدایت این بخش را بهعهده بگیرد. این مقولهای است كه برای آینده گرافیك ما ضروری است.
در چند سال اخیر چند فونت داشتیم كه بگوییم این فونتها صاحب موقعیت خوب برای استفاده هستند. چقدر ما جلوی بچههایمان میتوانیم فونت بگذاریم كه با اینها كار كنند؟ هیچ. متاسفانه ما به دنبال اجرای شوهای عجیب و غریبی هستیم اما كارهای زیربنایی ما روی زمین مانده است. ما در مورد طراحی حروف و نشانه باید نمایشگاه و بیینال داشته باشیم. من میگویم كه این یك نقصان است در كار ما و باید در موردش فكر كنیم. باید سالانه و در حد بینالمللی این كار را انجام دهیم. ما خیلی كار در بخش نشانه داریم كه قابل ارایه و رقابت در سطح دنیا هستند، من انتقاد شما را وارد میدانم و قبول میكنم.
▪ یك سری اصطلاح كه مثل قارچ هم در حال تكثیر شدن هستند از «كلمه خط» تولید میشود مانند «خط نقاشی»، «خط گرافیك»، «خط نگاری» و ... تا چه اندازه این اصطلاحات و كلمات درست است و آیا میتوان به راحتی یك چنین عبارات و اصطلاحاتی را بر كارهایی اطلاق كرد كه حال به هر شیوه، درست یا نادرست با حروف در ارتباطند؟
به هیچوجه، این كار كاملا خطا است. مثلاً در مورد «خط نقاشی» نباید اسمش را »خط نقاشی» گذاشت. آن هم نقاشی است اما آمده از یك سری عناصر خط استفاده كرده و اگر این طوری باشد، باید یك سری واژههای دیگر را به نقاشی اطلاق كنیم. مثلاً آنجایی كه ما از فیگور استفاده میكنیم. چرا به آن كلمهأی اطلاق نمیكنیم و اصطلاح جدیدی نمیسازیم؟ این یك اصطلاحاتی است كه بیپایه و اساس ساخته میشود، بدون اینكه واقعاً در موردش فكرهای علمی درست و یا پایهای انجام شود.
در مورد حروفنگاری و خطنگاری هم همینطور ،ما چه چیزی میتوانیم مقابل كلمه تایپوگرافی بگذاریم كه رسایی آن را داشته باشد؟ كلمه دیزاین را در نظر بگیرید، واقعاً شما نمیتوانید در ترجمه به دیزاین طراحی بگوئید، طراحی غلط است، دیزاین اندیشیدن راجع به تهمیداتی است كه این تمهیدات اگر با هم جمع شوند بتوانند كاربردها و القائات مختلفی داشته باشند، به نظر من این واژهها الكن هستند و كاربرد صحیحی نمیتوانند داشته باشند.
زمانی كه دانشجوی شما بودم تا الان از شما دو شخصیت هنری میشناسم. شخصیت اول طراح گرافیك و بعد دیگر مصطفی اسداللهی طراح. اما هرچه دقت كردم، همیشه عنصر طراحی در آثار شما حضوری كمرنگ دارد و همیشه یك حس صرفهجویی و مینیمالیستی در آثار شما به چشم میآید. همه عناصر در جای اصولی و صحیح خود نشستهاند. در واژگان بصری شما راستا و منطق تجسمی و منطقههای طلایی حرف اول و آخر را میزند. دلیل تاكید و پافشاری شما بر عناصر ناب تجسمی و بیاعتنایی به تصویر چیست؟ راحتتر بگویم آیا زمانی میرسد كه این خطكش هندسه را زمین بگذارید و نوع دیگر كار كنید.
من به لحاظ ماهیت گرافیك راهی را رفتم كه در این راه باید همه چیز به خلوص میرسید و خلاصه میشد. همه چیز بیان خالص خودش را پیدا میكرد. من واقعاً یك دورههایی روی فرمهای هندسی خیلی دقت میكردم و علاقهمند بودم، ببینم تواناییهای یك فرم هندسی در جایگاههای مختلف چقدر است و چگونه میتوانم از آن در پروندههای مختلف بیانهای مستقلی بگیرم. ولی من غافل نشدم از كار طراحی، گاهی طراحی میكردم و میكنم. یك وقتهایی بالاخره باید در یك جاهایی تجدیدنظرهایی در راه و روش خودم میدادم و راههای تازهای را میرفتم. الان دو سه سالی است كه روی كارم مطالعات دیگری دارم كه هنوز هیچكدام از اینها منتشر نشده و دارم كار میكنم كه در حقیقت برگشت من به نقاشی است، احساس میكنم طراحی به كار گرافیك من خیلی كمك میكند. یك سری مطالعاتی را هم آغاز كردم كه دارم در موردش فكر میكنم و اتود میكنم. من خودم هم خودم را نقد میكنم و میبینم آنجایی كه بیش از اندازه پافشاری كردهام، یك فضاهای تازهای را تجربه میكنم. اما از آن راههایی كه رفتم پشیمان نیستم چون در كار گرافیك من پایهی محكمی ایجاد كرده و خیلی از آنها مطابق برنامه بوده یعنی میتوانم بگویم چرا طبق این روش كار كردم و میتوانم دلایلی داشته باشم. من هیچگاه صرفاً فرمالیستی كار نكردم.
● پایان این گفتگو...
عاشقی، عاشقی به این حرفه و هنر، اگر انسان این ویژگی را داشته باشد باید به سمت این كار بیاید و الا اگر عاشقش نیست، بهتر است به سمت آن كار نرود. این بهعنوان آنچه در خودم احساس میكنم و میبینم و باید توصیه كنم. چون گرافیك ابزار و زبان ارتباطی است و طبعاً تعهد زیادی باید در كنارش وجود داشته باشد. دنیا دنیایی است كه از این ابزار دارد استفاده میكند. گرافیك الان پدیدهی خیلی مهمی است، عین استنشاق اكسیژن است. شما برای یك دقیقه دنیایی را متصور شوید كه خطوط محو شوند، علایم، نشانهها و نوشتهها محو شوند، تمام خطوط و علایمی كه راهنمای بشر است و بشر با آنها زندگی میكند و زندگیاش را نجات میدهد، حذف شوند. اصلاً فكر كنید یك روز صبح بلند شدید و در سطح شهر تمام تابلوها سفیدند، تمام بستهبندیها سفیدند، چه اتفاقی میافتد؟ ببینید آیا میتوانید در این دنیا زندگی كنید؟ بنابراین گرافیك، رسانه اول دنیاست...
منبع : دوهفتهنامه هنرهای تجسمی تندیس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست