چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا
اجتهاد" در زمان حضرت امام محمدباقر(علیه السلام)
![اجتهاد" در زمان حضرت امام محمدباقر(علیه السلام)](/mag/i/2/99xpq.jpg)
تردیدی نیست كه بزرگترین رسالت مرجعیت دینی در عصر غیبت ولی عصر علیهالسلام استخراج احكام شرعی از ادله و منابع دینی و قرار دادن آن در اختیار مسلمانان میباشد؛ اما در اینجا این پرسش به ذهن خطور میكند كه نخستین بار، این تلاش علمی - به معنای مصطلح و امروزی آن - توسط چه كسی انجام شد؟ و در واقع چه كسی باب اجتهاد را گشود و با تمسك به اصول، آن را تبیین نمود و آیا در زمان باز بودن باب علم و حضور معصوم نیز اجتهاد صورت میگرفته است یا خیر؟ این نوشتار كوشیده است تا این پرسش را در چند بخش پاسخ دهد.
الف) پایه گذاری علم اصول آنگونه كه از تاریخچه تأسیس علم اصول بر میآید، تأسیس این علم و گردآوری قواعد آن در زمان امام باقر علیهالسلام صورت گرفته است. اگر چه امیرالمؤمنین علیهالسلام برخی از قواعد اجتهاد را بیان كرده بودند، اما دوران امامت امام باقر علیهالسلام نقطه عطفی برای استفاده دانشمندان راستین اسلامی از محضر معادن علم الهی و چشمههای جوشان دانش و بینش وحیانی بود تا در این عرصه به كسب دانش و معرفت بپردازند. پیش از دوران امامت امام باقر علیهالسلام اوضاع خفقانبار جامعه هرگز به پیشوایان معصوم علیهمالسلام اجازه نمیداد كه با آسودگی خاطر به پرورش استعدادهای نهفته در جامعه اسلامی بپردازند. تزلزل در حكومت اموی در دوران امام باقر علیهالسلام و ناتوانی حاكمان در پیاده كردن سیاستهای تجربه شده بنیامیه مبنی بر اعمال فشار بر شیعیان، موجب ایجاد بستر مناسب فرهنگی در این عصر گردید. اتخاذ سیاستهای دوگانه و كشمكشهای تمام نشدنی بر سر قدرت توسط حاكمان از یك سو، و ژرفنگری امام باقر علیهالسلام از سوی دیگر، زمینه رشد و تعالی و بارورسازی ارزشها را در بین مسلمانان پایهریزی كرد و تلاشهای بیپایان امام در این راستا، تشنگان زلال معرفت و اندیشه را بر آن داشت كه با جاری كوثر امام باقر علیهالسلام، همراه شوند و هر چه بیشتر در معرض تعالیم انسان ساز آن امام همام قرار گیرند. این روند رشد، آنگونه در دانشمندان مختلف علوم دینی در زمینههای تفسیر، حدیث، كلام، فقه، اصول و ... نهادینه شد كه امروز كمتر كتابی از متون دینی اسلامی، خالی از كلمات تابناك آن حضرت میباشد. آنگونه كه از تاریخچه تأسیس علم اصول بر میآید، تأسیس این علم و گردآوری قواعد آن در زمان امام باقر علیهالسلام صورت گرفته است. اگر چه امیرالمؤمنین علیهالسلام برخی از قواعد اجتهاد را بیان كرده بودند، اما دوران امامت امام باقر علیهالسلام نقطه عطفی برای استفاده دانشمندان راستین اسلامی از محضر معادن علم الهی و چشمههای جوشان دانش و بینش وحیانی بود تا در این عرصه به كسب دانش و معرفت بپردازند. پیش از دوران امامت امام باقر علیهالسلام اوضاع خفقانبار جامعه هرگز به پیشوایان معصوم علیهمالسلام اجازه نمیداد كه با آسودگی خاطر به پرورش استعدادهای نهفته در جامعه اسلامی بپردازند. از جمله تلاشهای گسترده امام در این عرصه تبیین شیوههای صحیح استنباط حكم شرعی از منابع دینی بود كه بیش از پیش به اعتلا و توانمندی فقه شیعه غنا بخشید. امام باقر علیهالسلام شخصا بر این امر مبادرت ورزید و با تدوین قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مكتب خویش، گام مهم و كارسازی در پیشبرد اهداف بلند اجتهاد برداشت؛ به گونهای كه امروز شیعه میتواند با سربلندی اذعان دارد كه میراثدار دانش پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و جانشینان او علیهمالسلام در بهرهگیری از منابع دینی در قالب اجتهاد و استنباط حكم شرعی میباشد. مرحوم صدر در این باره مینویسد: «به واقع، اولین كسی كه دروازه علم اصول [و اجتهاد در احكام] را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیهالسلام و پس از او، فرزند برومندش، ابوعبداللّه الصادق علیهالسلام است. این دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسیاری از شاگردان خود، و آنان نیز با جمع آوری و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگی در فقه و اصول شیعه برداشتند.(۱) علامه سیدمحسن امین مینویسد: «مسلما بیشترین قواعد اصولی كه از امامان معصوم علیهمالسلام روایت شده، از امام باقر علیهالسلام تا امام حسن عسكری علیهالسلام میباشد. سیوطی در [كتاب خود] "اوائل" بر این باور است كه نخستین كسی كه علم اصول را تصنیف كرد، امام شافعی بوده است. در پاسخ او میگوییم: نخستین كسی كه پیش از شافعی علم اصول را گشود و مسائل آن را بیان كرد، امام محمدبن علی الباقر علیهالسلام و فرزند بزرگوار ایشان جعفر الصادق علیهالسلام است كه برای اصحاب خویش مسائل مهم آن را تبیین نمودند... اولین كسی كه در علم اصول سخن رانده و هشت قاعده در زمینه علوم قرآنی را بازگو كرده، حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است؛ همو بود كه بیان كرد در قرآن ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، و عام و خاص وجود دارد. به گونهای كه این قاعدهها بیشتر مباحث اصولی فقه را در بر دارد؛ اما امام باقر و امام صادق علیهماالسلام پس از امیرالمؤمنین علیهالسلام نخستین كسانی هستند كه پیش از امام شافعی، مبانی گسترده علم اصول را تبیین نمودند و مسائل آن را برای شاگردان و یاران خود بیان فرمودند.»(۲)
ب) تبیین شیوههای صحیح اجتهاد امام باقر علیهالسلام به عنوان مبتكر و تدوین كننده علم اصول، در جایگاه برترین مرجع دینی شیعه در روزگار خویش، بر خود لازم میدانست با تبیین شیوههای صحیح اجتهاد، به نهادینه ساختن فرهنگ اجتهاد بین دانشمندان علوم اسلامی مبادرت ورزد. از این رو، به آموزش اصحاب و شاگردان خود در راستای اجتهاد با بهرهگیری از شیوههای صحیح اقدام نمود كه در كتابهای اصولی، نمونههای فراوانی از آن به چشم میخورد؛
ـ به مواردی در این زمینه توجه كنید:
۱) زراره میگوید: از امام باقر علیهالسلام پرسیدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمیدانید، بلكه مسح مقداری از آن را كافی میدانید؛ آیا ممكن است بیان كنید كه این حكم را چگونه و از كجا بیان میفرمایید؟ امام با تبسمی پاسخ دادند: این همان مطلبی است كه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بدان تصریح دارد و در قرآن نیز آمده است؛ به درستی كه خداوند میفرماید: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ»(۳)؛ «پس صورتهایتان را بشویید.» از این جمله، فهمیده میشود كه شستن صورت واجب است. پس خداوند شستن دستها را عطف بر صورت نمود و فرمود: «وَ اَیْدِیَكُمْ اِلَی الْمَرافِقِ»؛ «و دستانتان را تا آرنج بشویید.» بنابراین، خداوند شستن دو دست تا آرنج را به صورت متصل [واو معطوف] بیان نمود. پس دانستیم كه شستن تمام دست تا آرنج لازم است. پس خداوند این دو كلام [موردنظر و جمله بعد] را جدا میكند و جمله [بعد]، از ماقبل خود جدا میشود و با فعل جدیدی آغاز میگردد كه: «وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِكُم»؛ «و سرهایتان را مسح كنید.» پس میفهمیم هنگامی كه فرمود: بِرُؤُوسِكُم، مقداری از مسح سر كافی است و این مطلب از مكان باء فهمیده میشود [كه مراد مسح برخی از سر است؛ چرا كه نفرموده وَ اْمسَحُوا رُؤُسَكم و آن را مانند فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُم وَ اَیْدیكُم بدون باء نیاورده است و در واقع، امام باء را باء تبعیضیه گرفتهاند.] پس خداوند، رجلین را به رأس وصل و عطف نموده است؛ همان گونه كه یدین را به وجه وصل و عطف نموده. و هنگامی كه فرمود: «و اَرْجُلَكُم الی الْكَعْبَیْنِ»؛ از این كه رجلین را به رأس وصل كرده، میفهمیم كه مسح بر برخی از قسمتهای پا نیز كافی است. [این همان چیزی است كه] رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را برای مردم تفسیر كرده بودند، اما مردم سخن او را تباه ساختند.(۴) به خوبی آشكار است كه امام با تأسی به دو نكته ادبی در تفسیر آیه شریفه (اول: عدم انشاء امر جدید برای شستن دستها و عطف ایدیكم به وجوهكم با یك صیغه امر فاغْسِلوا و دوم: تبعیضیه گرفتن باء جارّه در برؤسكم و عطف ارجلكم به آن) سعی در بازگو كردن چگونگی برداشت این حكم از آیه دارند. البته امام میتوانستند بدون این كار، حكم شرعی را برای مخاطب روشن سازند، اما آشكار است كه ایشان در آموزش شیوههای اجتهاد به فرد پرسش كننده تلاش كردهاند.۲) در روایتی دیگر، زراره و محمد بن مسلم میگویند: از امام باقر علیهالسلام پرسیدیم: نظر شما در مورد نماز مسافر چیست؟ امام فرمود: خداوند بلندمرتبه میفرماید: «وَ اِذا ضَرَبْتُمْ فِی الاَْرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُناحٌ اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوهِٔ»(۵)؛ «هنگامی كه سفر میكنید، گناهی بر شما نیست كه نماز خود را كوتاه كنید.» پس تقصیر در سفر واجب شده است، همانند وجوب تمام خواندن آن در «حَضَر». به امام عرض كردیم: خداوند فقط فرموده بر شما «جناحی» نیست و نفرموده «افعلوا» [كه ظهور در وجوب داشته باشد]، پس چگونه از این آیه فهمیده میشود كه واجب گردانیده است؟ امام فرمود: آیا خداوند بلند مرتبه در مورد صفا و مروه نفرموده است: «فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ اَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ اَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»(۶)؛ «كسانی كه حج خانه خدا و یا عمره انجام میدهند، مانعی نیست كه بر آن دو طواف كنند.» آیا نمیبینید طواف آن دو واجب شده است؟ چون خداوند در كتاب خود آورده و پیامبر او صلی الله علیه و آله نیز بدان عمل كرده است. تقصیر در سفر نیز همین گونه است كه پیامبر صلی الله علیه و آله بدان عمل كرده است و پروردگار تعالی نیز آن را در كتابش آورده است.(۷) امام خمینی رحمهالله درباره دلایل وجود اجتهاد در عصر معصومان علیهمالسلام مینویسند: «از جمله آن دلایل، روایاتی است كه به چگونگی حكم شرعی از كتاب خدا اشاره میكند و به عنوان نمونه، میتوان به روایت زراره اشاره نمود كه چگونگی آموزش به زراره در راستای استنباط حكم شرعی از قرآن را بیان میكند.»(۸) مرحوم صدر مینویسد: «به واقع، اولین كسی كه دروازه علم اصول [و اجتهاد در احكام] را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت، امام ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیهالسلام و پس از او، فرزند برومندش، ابوعبداللّه الصادق علیهالسلام است. این دو بزرگوار با آموزش قواعد آن به بسیاری از شاگردان خود، و آنان نیز با جمع آوری و نگاشتن آن مسائل و قواعد، گام بزرگی در فقه و اصول شیعه برداشتند.
ج) دستور به فتوا دادن گام مهم دیگری كه امام باقر علیهالسلام در راستای تحكیم بنیادهای اجتهاد برداشتند، این بود كه به شاگردان برجسته خود كه از آشنایی كامل به اصول و مبادی فقه و اجتهاد در آن برخوردار بودند، دستور به فتوا دادن فرمودند تا بدین وسیله، راه اجتهاد در فقه، هر چه بیشتر برای شیعه هموار گردد و از سویی، بستری مناسب برای مرجعیت یاران فقیه خود و نیز رجوع مردم كه گاه دسترسی به امام ندارند، فراهم شود. از جمله افرادی كه مستقیما از سوی امام باقر علیهالسلام بر فتوا دادن برای مردم مأموریت یافت، «ابان بن تغلب» میباشد. امام باقر علیهالسلام آشكارا به او فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا صادر كن. همانا كه من دوست دارم بین شیعیانم مانند تو ببینم.»(۹) از آنجا كه ابان بن تغلب از شاگردان خاص و برجسته امام در زمینه مسائل فقهی بوده است و نیز دستور مستقیم از سوی امام مبنی بر فتوا دادن داشته، میتوان نتیجه گرفت كه اجتهاد در آن دوره (حضور امام) نیز جریان داشته است.
د) مبارزه با شیوههای نادرست اجتهاد در دوران امام باقر علیهالسلام برخی از عناصر فرصت طلب زمینه را برای آشفته سازی فرهنگ دینی مهیا دیدند و با اغراض و انگیزههای گوناگون، سعی در سودجویی به قیمت خدشهدار نمودن تعالیم اسلامی داشتند.
▪ تلاش مهم امام باقر علیهالسلام در این زمینه، در دو جنبه شكل گرفت:
۱) ابتدا به اصحاب و یاران نزدیك خود، خطر آسیبپذیری اجتهاد به واسطه شیوههای نادرست را گوشزد نمودند و آنان را از خطر افتادن در دام آن دور داشتند
۲) در گام دیگر، خود به مبارزه با این شیوههای نادرست پرداختند.
برخی از این شیوهها كه از سوی عناصر فرصت طلب سامان دهی و گاه از سوی حاكمیت جامعه نیز حمایت و تقویت میشد در قالب عناوینی چون «قیاس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نص» و برخی گونههای «اجماع» جلوهگر شد.(۱۰) امام باقر علیهالسلام در صف اول مبارزه، همواره اطرافیان خود را از افتادن در دام این گونه شیوهها، برحذر میداشتند و آنان را حتی از مراوده با افرادی كه در این عرصه گام میزنند و آن را دست مایه رسیدن به احكام شرعی میدانند، دور میداشتند. امام در گفتاری به زراره چنین یادآور شدند: «ای زراره! بر تو باد از كسانی كه در دین قیاس میكنند، دوری گزینی؛ زیرا آنان از قلمرو تكلیف خود، پا فراتر نهاده و آنچه را باید میآموختند، واپس نهادهاند. و به آنچه از آنان خواسته نشده، روی آورده و خود را به سختی انداختهاند. روایات و احادیث را بنابر ذوق خود معنی كرده – استحسان - و بر خدا نیز دروغ بستهاند - اجتهاد در برابر نص- و در نظر من به سان كسانی هستند كه در مقابلشان، آنان را صدا میزنی، اما نمیشنوند و سرگردان در دین هستند.»(۱۱) و نیز میفرمود: «سنت و احكام شرعی قیاس بردار نیست. چگونه میتوان در سنت قیاس كرد، در حالی كه زن حائض "پس از دوران حیض" میبایست روزه خود را قضا كند، ولی قضای نماز بر او واجب نیست!(۱۲) آن حضرت فتوا دادن برای مردم را كه برخاسته از عدم آگاهی و هدایت الهی باشد، به شدت مردود شمرده، میفرمودند: «هر كس برای مردم، بدون علم و هدایت الهی فتوا بدهد، فرشتگان رحمت و عذاب او را نفرین میكنند و گناه آنان كه نظر خطای او را به كار بندند، بر عهده اوست.»(۱۳) امام در راستای این موضوع و جهت جلوگیری از خطر ابتلاء بدان، راهكارهای مثبت و كارسازی را ارائه فرمودند كه یكی از این راهكارها «توقف در شبهات» بود. از آنجایی كه افرادگاه به طور ناخواسته گرفتار این دام میشدند، آن حضرت بهترین راه را احتیاط در مسائل پیچیده، و واگذاری آن به اهلش اعلام نمودند.(۱۴) در همین راستا، «ابوحمزه ثمالی» روایت میكند كه؛ روزی در مسجد الرسول صلی الله علیه و آله نشسته بودم كه مردی داخل شد و سلام كرد و به من گفت: كیستی ای بنده خدا؟ گفتم: مردی از اهل كوفه، چه میخواهی؟ گفت: آیا اباجعفر محمد بن علی علیهالسلام را میشناسی؟ گفتم: آری، با او چه كار داری؟ گفت: چهل پرسش و شبهه آماده كردهام و میخواهم از او پاسخش را دریافت كنم تا آنچه را حق است، بدان حكم كنم و آنچه را باطل است، فرو گذارم. به او گفتم: آیا حق و باطل را به روشنی میشناسی؟ گفت: بله! گفتم: تو كه حق و باطل را میشناسی، دیگر چه حاجتی به او (امام باقر علیهالسلام) داری؟ گفت: شما كوفیان بی صبر و كم طاقت هستید. هنوز صحبتم تمام نشده بود كه ابوجعفر علیهالسلام وارد مسجد شد، در حالی كه جماعتی از اهل خراسان و دیگر بلاد او را همراهی میكردند و از او پرسشهایی راجع به حج میپرسیدند. رفت تا در جایگاه خود بنشیند. مرد دانشمند نیز نزدیك او نشست. من نیز در محلی نشستم كه صدایشان را بشنوم. چند تن از دانشمندان نیز حضور داشتند. وقتی امام پرسشهای آنان را پاسخ داد، متوجه مرد شد و پرسید: كیستی؟ گفت: من قتادهٔ بن دِعامه بصری هستم. امام پرسید: آیا همان فقیه اهل بصره نیستی؟ گفت: آری! ابوجعفر علیهالسلام فرمود: وای بر تو ای قتاده! به درستی كه خداوند بلندمرتبه و بزرگ دستهای از آفریدگان خود را آفرید و آنان را حجت بر دیگر آفریدگان قرار داد. آنان «اوتاد» روی زمین هستند كه برای پروردگارشان ثابت قدماند و برگزیدگان علم الهی میباشند كه خدا آنان را پیش از آفریدن انسانها برگزید و در سایهسار عرش خود جای داد. قتاده مدتی طولانی سكوت كرد و سر فرو افكند. سپس گفت: پروردگار تو را آرامش بخشد! به خدا قسم كه من پیش روی بسیاری از دانشمندان نشستهام و حتی ابنعباس را هم درك كردهام، ولی هرگز این گونه كه در محضر شما مضطرب و پریشانم، نزد هیچ كدام آنها نبودهام. اباجعفر علیهالسلام فرمود: وای بر تو! خیال میكنی كجا هستی و پیش روی چه كسی نشستهای؟ تو در مقابل كسی نشستهای كه خداوند در مورد آنان فرموده: «فی بیُوتٍ أذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفَعَ و یُذكَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَالاَْصالِ رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارهٌٔ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ اِقامِ الصَّلوهِٔ وَ ایتاءِ الزَّكوهِٔ.»(۱۵) قتاده گفت: به خدا سوگند! راست گفتی، فدایت شوم! آن خانهها از سنگ و گل نیست [و همان است كه خود فرمودید]. اكنون بفرمایید حكم پنیر چیست؟ امام باقر علیهالسلام لبخندی زد و فرمود: سؤالت فقط همین بود؟ پاسخ داد: همه را اكنون فراموش كردهام. امام فرمود: اشكالی ندارد.(۱۶) جایگاه خرد ورزی دینی از نگاه امام باقر علیهالسلام امام باقر علیهالسلام جایگاه ویژهای برای فقه و تعمیق در آن و به اصطلاح تفقه در دین قائل بودند و فقیه در دین را شخصیتی ممتاز و برجسته معرفی میكردند و میفرمودند: «مُتَفَقِّهٌ فِی الدّینِ اَشَدُّ عَلَی الشَّیْطانِ مِنْ عِبادَهِٔ أَلْفَ عابِدٍ؛(۱۷) وجود یك فقیه در دین برای شیطان از عبادت هزار عابد سختتر است.» ایشان ضمن تشویق و ترغیب دیگران به تفقه در دین میفرمودند: «تفَقّهُوا فِی الْحَلالِ وَالْحَرامِ وَ اِلاّ فَاَنْتُمْ اَعْرابٌ؛(۱۸) در حلال و حرام تفقه كنید تا از «اعراب» [بادیه نشین] نباشید.» همچنان كه خداوند متعال درباره نادانی و جهل اعراب بادیه نشینی كه به سختی اسلام را میپذیرفتند، فرمود: «اَلاَْعْرابُ اَشَدُّ كُفْرا و نِفاقا»(۱۹)؛ «اعراب [بادیه نشین] كفر و دوروییشان بیشتر است.»اگر چه روایت فوق به طور مستقیم دلالت بر اجتهاد ندارد، اما میتوان گفت كه به گونهای تلویحی به ترغیب و تشویق مردم نسبت به آن میپردازد. از این رو، امام باقر علیهالسلام نسبتا در این زمینه به اصحاب و نزدیكان خود سختگیر به نظر میرسیدند و گاه با تهدید زمینههای تحریك آنان را برای دنبال كردن این سنت فراهم میآوردند و میفرمودند: «اگر جوانی از جوانان شیعه را نزد من آورند كه دنبال تفقه در دین نباشد، او را تنبیه خواهم كرد.»(۲۰) كه از این مطلب به خوبی حساسیت و اهمیت موضوع فهمیده میشود.
منبع: http://www.tebyan.net/Index.aspx?pid=۳۲۷۹۷
منبع : دانا نیوز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست