پنجشنبه, ۱۵ آذر, ۱۴۰۳ / 5 December, 2024
مجله ویستا
ادبیات از چشمانداز زبان
آیا تحلیل علمی متون ادبی ممکن است؟ ابهامی که در اصطلاح پر سر و صدای علمی موج میزند، ما را از ارائه یک پاسخ قطعی به این پرسش باز میدارد؛ پر سر و صدا از این جهت که هر کدام از نحلههای جدید نقدادی بر طبل آن میکوبد تا اقتدار خود را در دنیای متلون امروز و در میان دهها نحله رو به تزاید دیگر مسجّل کند. برای رفع نسبی این ابهام، ناچاریم این اصطلاح را به مفهوم تجربی بگیریم، اما این مفهوم نیز یک مفهوم عام است و چه بسا بتواند به عنوان روشی برای برخورد با عینیترین تا ذهنیترین پدیدهها کارآیی داشته باشد. به راستی آیا مکاشفات عرفانی، کشفیات تجربی نیستند؟
بیگمان ادبیات از عرفان نیز خارقالعادهتر است، زیرا عرفان، ذهنی است؛ ذهنی صرف و این مسأله ما را وا میدارد تا در برخورد با آن یا رومیِ روم باشیم یا زنگیِ زنگ؛ در حالی که ادبیات، هم عینی است و هم ذهنی؛ هم جهانی در آن ترسیم میشود که آن را با این جهان مقایسه میکنیم و هم، چنین جهانی را به عینه نمیبینیم، یعنی وجود خارجی ندارد که ببینیم؛ بدین گونه در برخورد با آن ما میمانیم و چیزی که هست و نیست.
این هست و نیست با هم، این نمود بی بود، راز ادبیات است؛ رازی که از آن یک شعبده بازی معجزهآسا میسازد، یک سحر حلال. «انگار میکنی که واقعی است، در حالی که واقعی نیست»؛ این ورد، کلید ورود به جهان ادبیات است، اما همین که وارد شدی در خواهی یافت که «انگار میکنی واقعی نیست، در حالی که واقعی است».
به گفته پل ریکور(۱): «لایه دیگری از واقعیت هم وجود دارد که فقط شعر میتواند بدان راه یابد».(۲)
ادبیات جهان تناقضهاست و بزرگترین تناقض، هنگامی رخ مینماید که در مواجهه با آن، لامحاله هم باید افلاطونی باشیم و هم ارسطویی؛ هم افلاطون و هم ارسطو. ما نمیتوانیم ادبیات را تعریف کنیم؛ آری! نمیتوانیم، مگر زمانی که این تناقضها را بپذیریم، نه این که بخواهیم برطرف سازیم، بلکه باید بپذیریم، زیرا چارهای جز آن نداریم.
انحراف از این واقعیت سبب شده است تا در تاریخ مطالعات ادبیات شناختی دو خط سیر نامتعادل را شاهد باشیم: خط سیر متمایل به ماورای تجربی بودن ادبیات و خط سیر متمایل به تجربی بودن آن. به نوشته یکی از زبانشناسان، یا برداشتهای ما از این دست است که: «او مینویسد و آدمی غرش دریای بیکران را میشنود و به کام گردابی از زبان پرنیروی کنایی کشیده میشود» و یا از این دست که: «آیا تنی سن بیشتر از بر او نینگ W به کار میبرد».(۳)
خط سیر متعادل، چنانچه یافتنی باشد، آن قدر کمیاب است که نمیتوان گفت وجود دارد. بر این پایه درباره پرسش آغازین به دو پاسخ متفاوت میرسیم: نخست پاسخی به نفی که ادبیات را بر برج عاج خدایان و دور از دسترس انسان میپندارد. این پاسخ همچون یک ترجیع مکرّر از تفکّر باستانی تمام ملل خودنمایی میکند. در رساله «فدروس» افلاطون از فرشتگانی سخن میرود که «به ارواح پاک الهام میبخشند و در اثر این الهام است که شخص، نغمههای زیبا سر میکند و کارهای قهرمانان بزرگ گذشته را میستاید».(۴) به قول نظامی گنجوی:
دل هر که را کو سخن گستر است سروش سرایند، یاری گر است(۵)
دیگر پاسخی به اثبات که ادبیات را پدیدهای مکانیکی میانگارد و در این باره تا آن جا پیش میرود که حتی از شعرهای کامپیوتری سخن میگوید. اگر بر آن باشیم که ریشه این پاسخ نیز به کتاب «فن شعر» ارسطو میرسد، بیراه نرفتهایم، زیرا در این کتاب بود که نخستین بار، میان «صناعت شعر» یا صورت آن و «امر عَرَضی» یا معنای آن جدایی افتاد.(۶)
قرن بیستم در خط سیر خود، بیشترین تمایل را به تجربی بودن ادبیات از خویش نشان داد. به جرأت میتوان گفت بالاترین درصد توجه نظریهپردازان ادبی در هشتاد ـ نود ساله اخیر، از شکل گرایان(۷) و اصحاب نقد جدید(۸) گرفته تا ساختگرایان(۹) و اصحاب هر منوتیک مدرن(۱۰) صرف این تمایل شده است. از نمونههای آشکار چنین تمایلی، رویکرد زبانشناختی به ادبیات میباشد. این رویکرد برآیند آموزههای فردینان دو سو سور(۱۱) زبانشناس سوئیسی و پدر زبانشناسی جدید بود. سوسور در این آموزهها افزون بر جهتدهی نوعلمی به زبانشناسی کهن، توانست ساختگرایی (۱۲) و نشانه شناسی (۱۳) را که در اصل «متعلق به یک حوزه نظری واحد قلمداد میشوند»(۱۴)، به عنوان دو روش گریز ناپذیر برای شناخت زبان بنیان بگذارد.
در گذشته، مطالعات زبانشناختی، از یونان و روم و کشورهای اروپایی گرفته تا هند و ایران و کشورهای اسلامی به گونهای منسجم عرضه نمیشد.(۱۵) آنچه کار سوسور را از کارهای پیشینیان برجستهتر نشان میدهد توصیف نسبتا دقیقی است که او از زبان در قالب یک نظام(۱۶) ارائه کرد؛ یک کل مرکب از اجزای مختلف و در عین حال مرتبط. معمولاً دیدگاههای وی را به صورت چهار تمایز مشهور میان زبانشناسی در زمانی(۱۷) و زبانشناسی همزمانی،(۱۸) زبان (۱۹) و گفتار،(۲۰) رابطه همنشینی(۲۱) و رابطه جانشینی(۲۲) و دال(۲۳) و مدلول(۲۴) توضیح میدهند.
به باور سوسور هر جزء از اجزای زبان، تنها در رابطه با اجزای دیگر آن ارزش مییابد. او برای روشنگری در این باره به دو تمثیل مهرههای شطرنج و قطارهای راهآهن تمسک میجوید؛ این مهرهها یا قطارها نه از جهت جنسشان، بلکه از جهت نقششان در نظام شطرنج یا نظام راهآهن ارزیابی میشوند.(۲۵) زبان نیز چنین وضعی دارد و از این رو وی به صراحت میگوید که زبان شکل است، نه ماده.(۲۶) بر این پایه «زبان را میتوان به عنوان شبکه پیچیدهای از عناصر به هم پیوسته در نظر گرفت که در آن هر عنصر جایگاه خاص خود را دارد و هویت آن از طریق سایر عناصر مشخص میشود»(۲۷)
با نگاهی به مفهوم سوسوری شکل،(۲۸) در مییابیم که این مفهوم بیشتر، با مفهوم ساخت(۲۹) متناظر است، از این رو اگر چه در تنها اثر او «دوره زبانشناسی عمومی»(۳۰) هرگز اصطلاح ساخت به کار نرفته است، بعدها نیکلای تر و بتسکوی،(۳۱) زبانشناس روسی، آن را با برداشت از دیدگاههای وی در مطالعات زبانشناختی به کاربرد(۳۲) و از همین رو زبانشناسی سوسوری را زبانشناسی ساختگرا(۳۳) مینامند.(۳۴) البته این نام را اختصاصا بر گروهی از زبانشناسان آمریکایی پیش از نوام چامسکی(۳۵) نیز اطلاق کردهاند که در واقع سوء تعبیری بیش نیست.(۳۶)
تمایز میان رابطه همنشینی و رابطه جانشینی از تمایزهایی است که بیشترین کارآیی را در نمایش مفهوم سوسوری نظام دارد؛ رابطه همنشینی در توالی خطی گفتار و رابطه جانشینی در تقابل طبقهای آن به ظهور میرسد، به عبارت دیگر رابطه همنشینی رابطه عناصری است که در زنجیره گفتار، همچون حلقههایی به هم میپیوندند و رابطه جانشینی رابطه عناصری است که در یک حلقه از این زنجیره ممکن است به جای هم قرار گیرند.(۳۷)
سوسور با تمایز میان دال و مدلول، زبان را نشانه و زبانشناسی را بخشی از دانش گستردهتر نشانه شناسی دانست.(۳۸) نشانه شناسی از این دیدگاه دانش شناخت نظامهای دلالت معنایی است.(۳۹) بر این پایه نشانه از دو لایه جدانشدنی به نامهای دال و مدلول پدید میآید که پیوند این دو وضعی و اختیاری است و چنان به یکدیگر پیوند خوردهاند که به دو روی یک برگ کاغذ میمانند.(۴۰) دال عبارت است از علامت گفتاری یا نوشتاری و مدلول عبارت است از مفهوم آن.(۴۱)
به هر حال آموزههای سوسور تحولی شگرف در زبانشناسی پدید آورد و با نقدها و نظرهای زبانشناسان اقصی نقاط جهان پیگیری شد. بدین گونه است که میبینیم در فاصلهای اندک، مکتبهای زبانشناختی چندی، مانند مکتب پراگ، مکتب ساختگرای آمریکایی، مکتب کوپنهاگ، مکتب انگلیسی و مکتب زایشی ـ گشتاری پا به عرصه وجود میگذارند.(۴۲) در همه این مکاتب تأکید بر ماهیت نظام مند زبان یک اصل اساسی است. به نوشته رومن یاکوبسون: «هدف غیر قابل انکار زبانشناسی معاصر را در تمام گونههای متنوعش باید کندوکاو در ساخت زبان دانست».(۴۳) نقص عمده آموزههای سوسور جداساختن نظام صوری زبان از نظام معنایی آن میباشد که در جداسازی زبانشناسی از نشانهشناسی تبلور یافته است. در این جا هنوز با ثنویت قدیمی صورت و معنی مواجهیم؛ نقصی که قبلاً در حوزههای نظری دیگر مانند زیبایی شناسی و نقداد بی تا اندازهای برطرف شده بود.(۴۴) البته بعضی از زبانشناسان بعدی کوشیدند تا این غبار را از چهره زبانشناسی سوسوری بزدایند، اما کوشش آنها به کل چیز دیگری از کار درآمد.
به باور ما برای این منظور میتوان دامنه تمایز میان رابطه همنشینی و رابطه جانشینی را گسترش داد و آن را از دو رابطه به سه رابطه رساند رابطه همنشینی رابطه تهنشینی(۴۵) و رابطه جانشینی. رابطه همنشینی در توالی خطی، رابطه ته نشینی در دلالت معنایی و رابطه جانشینی در تقابل طبقهای عناصر گفتار شناخته میشود؛ به عبارت دیگر رابطه همنشینی، محور زنجیرهای، رابطه ته نشینی، محور نشانهای و رابطه جانشینی، محور گزینهای زبان را تشکیل میدهد.
یادآوری نکتهای لازم به نظر میرسد و آن این که رابطه همنشینی نسبت به رابطه تهنشینی در حالت متوازی و نسبت به رابطه جانشینی در حالت متقاطع قرار دارد؛ یعنی به محض توجه به محور زنجیرهای، محور نشانهای به مرکز توجه ما وارد، اما برعکس، محور گزینهای از آن خارج میشود.
نقص دیگر آموزههای سوسور خلطی است که عملاً در مفاهیم شکل و ساخت روا داشته است. البته این خلط عمومیت دارد و سایر گسترههای دانش بشری نیز از آن بینصیب نماندهاند. رنه ولک(۴۶) با اشاره به این که میتوان صدها تعریف متناقض از این اصطلاحات در آثار منتقدان ادبی و فیلسوفان زیبایی شناس معاصر یافت، این واقعیت را «از نشانههای فروماندگی زبانی در مدنیت عصرما» میخواند.(۴۷) در ادامه میکوشیم تا تعریفی هر چند مجمل، از این دو اصطلاح بویژه با توجه به تعریف اصطلاح نظام به دست دهیم. این کار از جهت برآوردن نیاز آتی بحثهای ما که در آنها همواره به این سه اصطلاح ارجاع میدهیم، سودمند خواهد بود.
مفهومی که از اصطلاح نظام به ذهن متبادر میشود، عبارت است از کلیت کثیر یک کل مرکب؛ کلیتی که کثرت اجزای آن در وحدت ارتباطی متجلی شده باشد.
نظام به این مفهوم، با مفهوم نظم متفاوت است و در واقع گونهای ایستادن بر آن را به یاد میآورد. این همان تعبیری است که نظامی گنجوی چنین بدان اشاره میکند:
سخن را سهل باشد نظم دادن بباید لیک برنظم ایستادن(۴۸)
واژه قوام که در «المنجمد» به عنوان معادلی برای واژه نظام ذکر شده است،(۴۹) از این نظر معادل دقیقی است، زیرا معنای واژگانی آن ایستادن بر چیزی میباشد.
نظام به این مفهوم با مفهوم مجموعه نیز متفاوت دارد. مجموعه ترکیبی است که اجزای تشکیل دهنده آن از خودش مستقلند، اما در نظام، استقلال اجزا منتفی است.(۵۰)
ناگفته نماند که منظور از وحدت ارتباطی اجزای نظام در این تعریف، تعامل آنها با یکدیگر است؛ هر جزء تنها در همکاری با اجزای دیگر ارزش مییابد.
اما شکل، محصول نظام است؛ با این توضیح که: اولاً مفهوم شکل عبارت است از کلیت واحد یک کل مرکب؛ کلیتی که کثرت اجزای آن در وحدت ارتباطی مضمحل شده باشد و ثانیا تعامل و همکاری اجزای نظام، در شکل به تناسب و همخوانی میانجامد.
برای نمونه به آسمان اشاره میکنیم که از جهت کثرت اجزای آن مانند ستارگان و سیارات و تعامل این اجزا با یکدیگر میتوان آن را نظام نامید و از جهت وحدت این اجزا و تناسب آنها با یکدیگر که به قول حافظ یک «دایره مینا»(۵۱) را تشکیل دادهاند، میتوان آن را شکل نامید.
و اما مفهوم ساخت عبارت است از کلیت یک کل مرکب از جهت ارتباط اجزای آن با یکدیگر؛ خواه این ارتباط از گونه تعاملی باشد و خواه از گونه تناسبی. در این مفهوم، صرف ارتباط جای کثرت و وحدت را میگیرد؛ با این حال ساخت، بر نظام و شکل قابل انطباق میباشد، تا جایی که میتوان گفت نظام، یک ساخت است و شکل، ساختی دیگر؛(۵۲) ضمن این که در هر نظام یا شکل، ممکن است ساختهای تودرتویی وجود داشته باشند که باید آنها را از یکدیگر بازشناخت و از این رو میتوان به دو نوع ساخت کلی و جزئی قائل شد. در هر ساخت به اجزای سازنده آن، سازه میگویند.
تأثیر زبانشناسی سوسوری را بر ادبیات شناسی، ابتدا باید در کار شکل گرایان روس و چک جست و جو کرد. تری ایگلتون(۵۳) شکل گرایی را «اساسا کاربرد زبانشناسی در مطالعه ادبیات»(۵۴) تعریف میکند.
مهمترین اصل پذیرفته شده شکل گرایان اصالت دادن به خود متن ادبی و صرف نظر از اطلاعات بیرونی در کار تحلیل است.(۵۵)
آنها عملاً بیشتر به بررسی شعر متمایل بودند؛ با این باور که: «شعر، نوعی قهر کنترل شده را بر زبان عملی اعمال میکند و بدین ترتیب شکل آن را تغییر میدهد تا توجه ما را به ماهیت شناخته شده آن معطوف دارد».(۵۶)
اثرگذاری زبانشناسی جدید بر شناخت ادبیات را در جای دیگری نیز میتوان سراغ گرفت؛ در نزد ساختگرایان. آنها به جای بررسی ادبیات از راه بررسی زبان، کاربرد روشهای زبانشناسی ساختگرا را در بررسی نشانههای ادبی و حتی غیرادبی گریز ناپذیر یافتند و هر جزء از ساختهای مورد تحلیل را در پیوند با اجزای دیگر آن و با کل نظام نشانهای ویژهاش به بررسی گرفتند؛ بر این پایه و پژهشگران، ساختگرایی را به سادهترین مفهوم آن «بررسی روابط»(۵۷) و به گستردهترین مفهوم آن «راهی برای نشان دادن واقعیت، نه در چیزهای منفرد، بلکه در روابط میان آنها»(۵۸) تعریف کردهاند.
کلود لوی اشتراوس،(۵۹) مردمشناس فرانسوی، نخستین بار امکان بهرهگیری از روشهای زبانشناختی را به وسیله مردمشناسان، پیش کشید و خـود در آثـار خویش از آنها سود برد.(۶۰) یاکوبسن از تأثیر اکنون و آینده زبانشناسی بر پیشرفت علوم انسانی و حتی علوم طبیعی پرده برداشت.(۶۱) این دو تن در کاری مشترک، شعر «گربهها» ی شارل بودلر، شاعر را تحلیل کردند و نشان دادند که روشهای رایج زبانشناسی ساختگرای سوسوری تا چه اندازه در بررسی ساختاری متون ادبی مؤثر است.(۶۲) رولان بارت،(۶۳) منتقد فرانسوی، ارجاع به سوسور را در کارهای لوی اشتراوس تا اندازهای روشن میداند که دیگر نیازی به تاکید بر آن نمیبیند.(۶۴) به طور کلی مهمترین دستاوردهای رویکرد زبانشناختی به ادبیات در سه مقوله میگنجند که عبارتند از: آشنایی زدایی،(۶۵) کارکرد شعری(۶۶) و برجستهسازی.(۶۷)
اینک به شرح مختصری درباره هر یک از آنها میپردازیم:
● آشنایی زدایی!
این مقوله پرورده ویکتور اشکلوفسکی،(۶۸) نخستین نظریه پرداز شکل گرایی است. به باور او ادراک ما پس از بارها دیدن اشیا، خودکار میشود، تا جایی که آنها را میشناسیم، اما نمیبینیم. هنر از راههای گوناگون، اشیا را از فرایند خودکاری ادراک بر میکند. شگرد هنر برای این کار آشنایی زدایی است که به دشوار کردن شکلها و امتداد ادراک میانجامد، زیرا «فرآیند ادراک برای خود فرجامی زیبایی شناختی است که باید امتداد یابد».
وی در این باره آشکارا سمت و سوی زبانشناختی به خویش میگیرد و از لئوتولستوی(۶۹) نمونه میآورد که با «ننامیدن اشیای آشنا» آنها را ناآشنا میسازد؛ چنان که از شلاق به رشته چرمباف تعبیر میکند(۷۰) از دیدگاه او اثر ادبی چیزی جز مجموع شگردهای به وجود آورنده سبک آن نیست.(۷۱) وی در جای دیگری شعر را «رستاخیز واژهها»(۷۲) میخواند و این همان تعریفی است که شفیعی کدکنی نیز بدان اشاره دارد.(۷۳)
● کارکرد شعری:
به باور یاکوبسن، پیشگام گذار از شکل گرایی به ساختگرایی، گوینده پیامی به مخاطب میفرستد؛ این پیام برای مؤثر واقع شدن باید به زمینهای دلالت کند؛ همچنین به رمزی نیاز است که هم گوینده و هم مخاطب یا به تعبیر دیگر، هم کسی که پیام را به شکل رمز در میآورد و هم کسی که رمز را کشف میکند، آن را کاملاً یا جزئا بشناسند.
سرانجام به تماس نیاز است؛ یعنی مجرایی فیزیکی میان گوینده و مخاطب که به آنها امکان میدهد تا با یکدیگر ارتباط کلامی برقرار کنند. بدین گونه در هر ارتباط کلامی وجود شش جزء حتمی است که آنها را در نمودار زیر میبینیم:
زمینه
گوینده - پیام - مخاطب
.........................
تماس
رمز
زبان، کارکردهای گوناگونی دارد که هر کدام از جهتگیری پیام به سوی یکی از اجزای ششگانه بالا ناشی میشود: اگر جهتگیری پیام به سوی زمینه باشد، کارکرد ارجاعی، اگر به سوی گوینده باشد، کارکرد عاطفی، اگر به سوی مخاطب باشد، کارکرد کنشی، اگر به سوی تماس باشد، کارکرد باب سخن گشایی، اگر به سوی رمز باشد، کارکرد فرازبانی و اگر به سوی خود پیام باشد، کارکرد شعر خواهد داشت.
البته مشکل میتوان پیامی کلامی یافت که تنها یکی از این کارکردها را دارا باشد. ساخت پیام در درجه اوّل بسته به این است که کدام یک از آنها بردیگری تفوق مییابد.
محک تجربی کارکرد شعری از نقطه نظر زبان عبارت است از دو وجه اساسی ترتیب واژگان؛ یعنی انتخاب و ترکیب که به دو رابطه جانشینی و همنشینی میانجامد: «کارکرد شعری زبان اصل معادل بودن واژگان را از محور انتخاب به محور ترکیب فرا میافکند». ناگفته نماند که بوطیقا یا شعرشناسی(۷۴) محدود به شناخت شعر نیست و سایر انواع سخن ادبی را نیز در بر میگیرد. به هر روی «شعر شناسی را باید جزء مکمل زبانشناسی دانست».(۷۵)
● برجسته سازی:
این مقوله را نیز چند از شکلگرایان، بویژه یانموکاروفسکی (۷۶)پروردهاند.
او نشان داد که زبان معیار در حکم پس زمینه زبان شعر است و مهمترین کارکرد زبان شعر این که زبان معیار را ویران کند. این امر به وسیله عدول از زبان معیار و به تعبیر دیگر انحراف از نرم زبان امکانپذیر میباشد؛ «بدون سرپیچی از قاعدههای زبانی، شعر وجود نخواهد داشت».(۷۷) بدین گونه، شعر سویه خودکار زبان را از کار میاندازد و با آوردن سویه ناخودکار آن به بخش خودآگاه ذهن، از نهایت برجستگی برخوردار میشود؛(۷۸) از این رو به صراحت میتوان گفت آنچه شعر را به وجود میآورد برجسته سازی است. این مفهوم که گویا پلوالری(۷۹) و لئواسپیترز(۸۰) نیز بدان اشاره داشتهاند،(۸۱) از سوی سبکشناسان موسوم به ساختگرا، بویژه سبکشاناسان زایشی ـ گشتاری هم مورد توجه واقع شد. جی. پی. ثورن(۸۲) به کمک گشتارهای سبکی نشان داد «چگونه میتوان شعر را با در نظر گرفتن انحراف از نرمهای واجی، دستوری و معنایی از نثر تمییز داد».(۸۳) بعدها بعضی از شکل گرایان مانند جی. ان. لیچ(۸۴) در فرایند برجستهسازی دو گونه هنجار گریزی و قاعده افزایی را از یکدیگر تشخیص دادند.(۸۵) ما نفرد بییرویش(۸۶) خصوصیاتی را که تلفیقهای مختلفی از آنها سازنده شعر است، به دو مقوله کلی تقسیم میکند: «ساختهای ثانوی که روی ساختهای عادی زبان قرار میگیرند و انخرافهایی که نسبت به ساختهای عادی زبان ایجاد میشوند».(۸۷)
او وزن و قافیه را از مقوله اول میداند و این مقوله را در قلمرو نحو و معنی نیز جاری و ساری میشمارد.(۸۸) وی سپس میافزاید: «مقوله دوم به یک معنی عکس مقوله اول است: در این جا وارد کردن قواعد تازه مطرح نیست، بلکه انحراف از قواعد موجود مطرح است».(۸۹) کورش صفوی کوشیده است تا این دو مقوله را بررسی و مقوله قاعده افزایی را در نظم فارسی دسته بندی کند.(۹۰) او مینویسد: «قاعده افزایی برخلاف هنجارگریزی، انحراف از قواعد زبان هنجار نیست، بلکه اعمال قواعدی اضافی بر قواعد زبان هنجار به شمار میرود و ماهیتا نقطه مقابل هنجارگریزی است».(۹۱) وی البته پیشینه این مقوله را به یاکوبسن میرساند.(۹۲)
اکنون که به پایان گفتار حاضر رسیدهایم، جا دارد پرسش آغازین را به گونهای دیگر مطرح کنیم: آیا تحلیل زبانشناختی متون ادبی ممکن است؟ درباره این پرسش نیز یک دو دستگی تاریخی دیده میشود: به باور گروهی، ادبیات از راه زبان قابل بررسی نیست. رابرت شولس(۹۳) از دیدگاه ادبیات دوستان زبان گریز به ترسیم وضعیتی میپردازد که در آن زبانشناسی، شعر را بر تخت شکنجه خوابانده است و آن را وا میدارد تا به بر ملا ساختن رازهایش بپردازد یا حتی برای فرار از درد به اعترافات دروغین متوسل شود.(۹۴) به باور گروهی دیگر، زبان بهترین راه بررسی ادبیات است. چنان که گذشت، رویکرد زبانشناختی به ادبیات چنین باوری دارد. راجرفالر(۹۵) کوشیده است تا الگویی برای آنچه «نقد زبانشناختی»(۹۶) مینامد، به دست دهد، از این رو ابتدا دو دیدگاه موافق و مخالف را درباره تحلیل زبانشناختی متون ادبی بر میشمارد و دیدگاه نخست را دیدگاه زبانشناسان و دیدگاه دوم را دیدگاه منتقدان ادبی میخواند.(۹۷)
به راستی خاستگاهاین دودستگی کجاست؟ بیتردید این امر نیز ناشی از تناقضی است که در خود ادبیات وجود دارد و آن این که ادبیات، هم زبان است و هم زبان نیست؛ پدیدهای است زبانی و در عین حال فرازبانی.
آنچه لوی اشتراوس درباره اسطوره نوشته است، درباره ادبیات هم صدق میکند: «اسطوره زبان است، اما زبانی که حیطه آن در سطح برتری است و معنای آن از شالوده زبانی خود جدا میشود و فراتر میرود».(۹۸) از سویی زبان نیست، بلکه جهان است؛ آن هم جهانی که با جهان واقعی ما تفاوت دارد؛ از سوی دیگر هنوز میتوانیم تاکید کنیم که زبان است؛ زیرا از ماده زبان به وجود میآید. بی توجهی به این تناقض مهمترین اشکالی است که بر رویگرد زبانشناختی به ادبیات وارد و رفع آن ضروری میباشد. برای این منظور باید جایگاه زبان را در ادبیات جست و جو کرد. مهم، تعیین درجه نسبتی است که این دو با یکدیگر دارند.
هر اثر ادبی، اثری است زبانی، اما عکس این قضیه صادق نیست، یعنی نمیتوان گفت هر اثر زبانی، اثری است ادبی؛ بدین گونه زبان با ادبیات به قول منطقیان نسبت عموم و خصوص مطلق دارد؛ به عبارت دیگر این دو از جهاتی با یکدیگر هم مرزند و از جهاتی نه. یک نظریه ادبی واقع بینانه آن است که وجوه اشتراک و افتراق آنها را به دقت بیان کند.
افزون بر این، زبانشناسان در مقولههای آشنایی زدایی، کارکرد شعری و برجستهسازی، ادبیات را از چشمانداز شدن ماده آن توصیف کردهاند نه از چشمانداز بودن خود آن؛ یعنی ادبیات بماهو زبان را مطمح نظر قرار دادهاند، نه ادبیات بماهو ادبیات را. این اشکال دیگری است که بر آنها وارد و رفع آن ضروری میباشد.
علیرضا فولادی
بخشهای بعدی این گفتار کوششی است برای رفع دو اشکال یاد شده.
کتابنامه:
۱ ـ ارسطو و فن شعر، دکتر عبدالحسین زرین کوب، مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، چ ۱، ۱۳۵۷.
۲ ـ از زبانشناسی به ادبیات، کورش صفوی، ج ۱، تهران، نشر چشمه، چ ۱، ۱۳۷۳.
۳ ـ اسطوره، امروز، رولان بارت، ترجمه شیرین دخت دقیقیان، تهران، نشر مرکز، چ ۱، ۱۳۷۵.
۴ ـ «اقبالنامه»سبعه، حکیمنظامیگنجوی، ج۳، تصحیح حسن وحید دستگردی، تهران، موسسهمطبوعاتی علمی، چ ۲، ۱۳۶۳.
۵ ـ «بررسی ساختاری اسطوره»، کلود لوی استروس، ترجمه بهار مختاریان فضلاللّه پاکزاد، ارغنون، س ۱، ش ۴، زمستان ۱۳۷۳.
۶ ـ پیشدر آمدی بر نظریه ادبی، تری ایگلتون، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر چ مرکز، ج ۱، ۱۳۶۸.
۷ ـ تاریخ مختصر زبانشناسی، آر.اچ.روبینز، ترجمه علی محمد حق شناس، تهران، کتاب ماد (وابسته به نشر مرکز)، چ ۲، ۱۳۷۳.
۸ ـ چهار ساله، افلاطون، ترجمه محمود صناعی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چ ۳، ۱۳۶۲.
۹ ـ «خسرو و شیرین» سبعه، حکیم نظامی گنجوی، ج ۲، تصحیح حسن وحید دستگردی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، چ ۲، ۱۳۶۳.
۱۰ ـ در آمدی بر زبانشناسی، کورش صفوی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چ۱، ۱۳۶۰.
۱۱ ـ دیوان، خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی، تصحیح محمد قزوینی ـ دکتر قاسم غنی، تهران زوّار، چ ۴، ۱۳۶۲.
۱۲ ـ راهنمای نظریه ادبی معاصر، رامان سلدن، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، ج ۱، ۱۳۷۲.
۱۳ ـ روندهای بنیادین در دانش زبان، رومن یاکوبس، ترجمه کورش صفوی، تهران، انتشارات هرمس، چ ۱، ۱۳۷۶.
۱۴ ـ زبانشناسی جدید، مانفرد بی یرویش، ترجمه محمد رضا باطنی، تهران، انتشارات آگاه، چ ۴، ۱۳۷۴.
۱۵ ـ زبانشناسی چیست، سوزت هیدن الگین، ترجمه دکتر سید محمدضیاءحسینی،تهران،انتشاراتدانشگاهآزادایران،چ۱،۱۳۵۹.
۱۶ ـ زبانشناسی و نقدادبی، راجرفالرو دیگران، ترجمه مریم خوزان ـ حسین پاینده، تهران، نشر نی، چ ۱، ۱۳۶۹.
۱۷ ـ زندگی در دنیای متن ـ شش گفتگو، یک بحث، پل ریکور، ترجمه بابک احمدی، تهران، نشر مرکز، چ ۱، ۱۳۷۳.
۱۸ ـ ساختار و تأویل متن، بابک احمدی، ج ۱، تهران، نشر مرکز، چ ۲، ۱۳۷۲.
۱۹ ـ سیر زبانشناسی، دکتر مهدی مشکوة الدینی، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، چ ۱، ۱۳۷۳.
۲۰ ـ عناصر نشانه شناسی، رولان بارت، ترجمه مجید محمدی، تهران، انتشارات بین المللی الهدی، چ ۱، ۱۳۷۰.
۲۱ ـ کلیات سبکشناسی، دکتر سیروس شمیسا، تهران، انتشارات فردوس، چ ۱، ۱۳۷۲.
۲۲ ـ «مفاهیم بنیانی ساختیگرایی»، ژان پیاژه، ترجمه علی مرتضویان، ارغنون، س ۱، کلک، ش ۴، زمستان ۱۳۷۳.
۲۳ ـ «مفاهیم ساخت و صورت در نقد قرن بیستم»، رنه ولک، ترجمه دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، ش ۸، آبان ۱۳۶۹.
۲۴ ـ مبانی زبانشناسی، جین اچیسون، ترجمه محمد فائض، تهران، انتشارات نگاه، چ ۱، ۱۳۷۱.
۲۵ ـ مقالات ادبی ـ زبانشناختی، علی محمد حقشناس، تهران، انتشارات نیلوفر، چ۱، ۱۳۷۰.
۲۶ ـ المنجد فی اللغة، لویس معلوف، تهران، انتشارات اسماعیلیان، چ ۱، ۱۳۶۲.
۲۷ ـ موسیقی شعر، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، موسسه انتشارات آگاه، چ ۳، ۱۳۷۰.
۲۸ ـ نظریه زبانشناختی، توصیف زبانشناختی و تدریس زبان، ادی روله، ترجمه دکتر اسماعیل فقیه، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، چ ۱، ۱۳۷۱.
۲۹ ـ «نظریه شعری: یاکوبس وُلوی استروس در برابر ریفاتر»، رابرتشولس،ترجمهمرادفرهادپور،ارغنون،س۱،ش۴،زمستان۱۳۷۳.
۳۰ ـ «نقد ادبی قرن بیستم»، رابرت کان دیویس و لاری فینک، ترجمه هاله لاجوردی، ارغنون، س ۱، ش ۴، زمستان ۱۳۷۳.
۳۱ ـ «هنر چونان شگرد»، ویکتور اشکلوفسکی، ترجمه کیوان نریمانی، تکاپو، دوره نو، ش ۴، مرداد ماه ۱۳۷۲.
ـ ۲۳A handbook of critical approaches to lite rature , wilfred l. Guerin _ Earle G. labor _ lee morgan John R. Wilingh , New york , Harper & Row , ۲ th Edition.
پینوشتها:
(۱)Paul Ricoeur.
(۲) ک ۱۷، ص ۳۷.
(۳) ر.ک: ک ۱۵، ص ۹۸.
(۴) ک ۸، ص ۱۳۵.
(۵) ک ۴، ص ۱۱.
(۶) ر.ک: ک ۱، ص ۱۶۴
(۷) formalists.
(۸) new criticism.
(۹) structuralists.
(۱۰) modern hermeneutics.
(۱۱) Ferdinand De SausSure.
(۱۲) Structuralism.
(۱۳) semiology _ semiotics.
(۱۴) ک ۱۲، ص ۹۸.
(۱۵) ر.ک: ک ۷.
(۱۶) System.
(۱۷) diachronic linguistics.
(۱۸) synchronic linguistics.
(۱۹) langue.
(۲۰) parole.
(۲۱) syntagmatic relation.
(۲۲) paradigmatic relation.
(۲۳) signifiant.
(۲۴) signifie.
(۲۵) رک: ک۷، ص ۴۱۹ و ک ۱۹، ص ۸۵ـ۸۴.
(۲۶) رک: ک۷، ص ۴۱۹.
(۲۷) ک۲۴، ص ۲۵.
(۲۸) form.
(۲۹) structure.
(۳۰)cours de linguistique general .اینکتاب،سه سال پسازمرگ سوسور ـ سال۱۹۱۶م ـ به وسیله دو تناز شاگردانش به نامهای شارل بالی و آلبرت سشای به زبان فرانسه منتشر شد.
(۳۱) Nikolai trubetzkoy.
(۳۲) ر.ک: ک ۱۰، ص ۶۷ و ک ۱۸، ص ۱۶.
(۳۳) structuralist linguistics.
(۳۴) رک: ک ۲، ص ۲۲.
(۳۵) Noam chomsky.
(۳۶) رک: ک ۲۴، صص ۳۸ـ۳۷.
(۳۷) رک: ک ۱۰، ص ۳۳.
(۳۸) رک: ک ۲۰، ص ۱۱.
(۳۹) رک: ک ۱۸، ص ۱۲.
(۴۰) رک: ک ۱۴، ص ۳۰ ـ ۲۹.
(۴۱) رک: ک ۱۰، ص ۳۵.
(۴۲) رک: ک ۱۹، ص ۱۶۲ـ۶۵.
(۴۳) رک: ک ۱۳، ص ۱۴ـ۱۳.
(۴۴) رک: ک ۲۳، صص ۱۶۲ـ۱۶۱.
(۴۵) این اصطلاح، برگزیده پژوهش حاضر میباشد.
(۶۴) Rene Wellek.
(۴۷) ر ک: ک ۲۳، ص ۱۶۱.
(۴۸) ک ۹، ص ۳۰.
(۴۹) رک: ک ۲۶، ص ۸۱۸.
(۵۰) رک: ک ۲۲، ص ۲۹.
(۵۱) زین دایره مینا خونین جگرم میده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
ک ۱۱، ص ۳۵۲.
(۵۲) رک: ک۲۲، ص ۲۸ و ک ۲۵، ص ۲۲۵.
(۵۳) Terry Eagleton.
(۵۴) ک۶، ص ۶.
(۵۵) رک، ک ۱۸، صص ۴۴ـ۴۳.
(۵۶) ک۱۲، ص ۲۰.
(۵۷) رک: ک ۳۲، ص ۲۸۲.(۲۸۲)
(۵۸) رک: ک ۳۲، ص ۲۸۵.(۲۸۵)
(۵۹) Claude levi_ Strauss.
(۶۰) رک: ک ۳، ص ۲۱ (گفتار مترجم) و ک ۳۰، ص ۱۰.
(۶۱) رک: ک ۱۳، صص ۸۴ـ۳۱.
(۶۲) رک: ک ۲۹، ص ۴۷.
(۶۳) Roland Barthes.
(۶۴) رک: ک ۲۰، ص ۳۴.
(۶۵) یا ناآشنا سازی .defamiliarization
(۶۶) Poetic function.
(۶۷) foregrounding.
(۶۸) victor shoklovsky.
(۶۹) lev tolstoy.
(۷۰) رک: ک ۳۱، صص ۴۲ـ۴۰.
(۷۱) رک: ک ۱۲، ص ۱۷ و ک ۱۸، ص ۴۶.
(۷۲) the resurection of the word.
(۷۳) رک: ک ۲۷، ص ۵.
(۷۴) poetics.
(۷۵) رک: ک ۱۶، صص ۸۵ـ۷۵.
(۷۶) Jan mukarovsky.
(۷۷) رک: ک ۱۸، ص ۱۲۵.
(۷۸) رک: ک ۵۲، ص ۳۶.
(۷۹) poul valery.
(۸۰) leo Spitzer.
(۸۱) رک: ک ۲۱، ۳۳.
(۸۲) .J.p.thorne.
(۸۳) ک ۲۸، صص ۱۰۴ـ۱۰۳.
(۸۴) G.N.leech.
(۸۵) رک: ک ۲، صص ۳۴ـ۳۳.
(۸۶) Manfred Bierwisch.
(۸۷) ک ۱۴، ص ۱۴۹.
(۸۸) رک: ک ۱۴، ص ۱۵۱ـ۱۴۹.
(۸۹) ک: ۱۴، ص ۱۵۱.
(۹۰) رک: ک ۲.
(۹۱) ک۲، ص ۱۵۶.
(۹۲) رک: ک ۲، ص ۱۵۶.
(۹۳) Robert Scholes.
(۹۴) رک: ک ۲۹، ص ۳۵.
(۹۵) Roger Fowler.
(۹۶) linguistic Criticism.
(۹۷) رک: ک ۱۶، صص ۱۸ـ۱۷.
(۹۸) ک ۵، ص ۱۳۹.
بخشهای بعدی این گفتار کوششی است برای رفع دو اشکال یاد شده.
کتابنامه:
۱ ـ ارسطو و فن شعر، دکتر عبدالحسین زرین کوب، مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، چ ۱، ۱۳۵۷.
۲ ـ از زبانشناسی به ادبیات، کورش صفوی، ج ۱، تهران، نشر چشمه، چ ۱، ۱۳۷۳.
۳ ـ اسطوره، امروز، رولان بارت، ترجمه شیرین دخت دقیقیان، تهران، نشر مرکز، چ ۱، ۱۳۷۵.
۴ ـ «اقبالنامه»سبعه، حکیمنظامیگنجوی، ج۳، تصحیح حسن وحید دستگردی، تهران، موسسهمطبوعاتی علمی، چ ۲، ۱۳۶۳.
۵ ـ «بررسی ساختاری اسطوره»، کلود لوی استروس، ترجمه بهار مختاریان فضلاللّه پاکزاد، ارغنون، س ۱، ش ۴، زمستان ۱۳۷۳.
۶ ـ پیشدر آمدی بر نظریه ادبی، تری ایگلتون، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر چ مرکز، ج ۱، ۱۳۶۸.
۷ ـ تاریخ مختصر زبانشناسی، آر.اچ.روبینز، ترجمه علی محمد حق شناس، تهران، کتاب ماد (وابسته به نشر مرکز)، چ ۲، ۱۳۷۳.
۸ ـ چهار ساله، افلاطون، ترجمه محمود صناعی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چ ۳، ۱۳۶۲.
۹ ـ «خسرو و شیرین» سبعه، حکیم نظامی گنجوی، ج ۲، تصحیح حسن وحید دستگردی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، چ ۲، ۱۳۶۳.
۱۰ ـ در آمدی بر زبانشناسی، کورش صفوی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چ۱، ۱۳۶۰.
۱۱ ـ دیوان، خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی، تصحیح محمد قزوینی ـ دکتر قاسم غنی، تهران زوّار، چ ۴، ۱۳۶۲.
۱۲ ـ راهنمای نظریه ادبی معاصر، رامان سلدن، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، ج ۱، ۱۳۷۲.
۱۳ ـ روندهای بنیادین در دانش زبان، رومن یاکوبس، ترجمه کورش صفوی، تهران، انتشارات هرمس، چ ۱، ۱۳۷۶.
۱۴ ـ زبانشناسی جدید، مانفرد بی یرویش، ترجمه محمد رضا باطنی، تهران، انتشارات آگاه، چ ۴، ۱۳۷۴.
۱۵ ـ زبانشناسی چیست، سوزت هیدن الگین، ترجمه دکتر سید محمدضیاءحسینی،تهران،انتشاراتدانشگاهآزادایران،چ۱،۱۳۵۹.
۱۶ ـ زبانشناسی و نقدادبی، راجرفالرو دیگران، ترجمه مریم خوزان ـ حسین پاینده، تهران، نشر نی، چ ۱، ۱۳۶۹.
۱۷ ـ زندگی در دنیای متن ـ شش گفتگو، یک بحث، پل ریکور، ترجمه بابک احمدی، تهران، نشر مرکز، چ ۱، ۱۳۷۳.
۱۸ ـ ساختار و تأویل متن، بابک احمدی، ج ۱، تهران، نشر مرکز، چ ۲، ۱۳۷۲.
۱۹ ـ سیر زبانشناسی، دکتر مهدی مشکوة الدینی، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، چ ۱، ۱۳۷۳.
۲۰ ـ عناصر نشانه شناسی، رولان بارت، ترجمه مجید محمدی، تهران، انتشارات بین المللی الهدی، چ ۱، ۱۳۷۰.
۲۱ ـ کلیات سبکشناسی، دکتر سیروس شمیسا، تهران، انتشارات فردوس، چ ۱، ۱۳۷۲.
۲۲ ـ «مفاهیم بنیانی ساختیگرایی»، ژان پیاژه، ترجمه علی مرتضویان، ارغنون، س ۱، کلک، ش ۴، زمستان ۱۳۷۳.
۲۳ ـ «مفاهیم ساخت و صورت در نقد قرن بیستم»، رنه ولک، ترجمه دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، ش ۸، آبان ۱۳۶۹.
۲۴ ـ مبانی زبانشناسی، جین اچیسون، ترجمه محمد فائض، تهران، انتشارات نگاه، چ ۱، ۱۳۷۱.
۲۵ ـ مقالات ادبی ـ زبانشناختی، علی محمد حقشناس، تهران، انتشارات نیلوفر، چ۱، ۱۳۷۰.
۲۶ ـ المنجد فی اللغة، لویس معلوف، تهران، انتشارات اسماعیلیان، چ ۱، ۱۳۶۲.
۲۷ ـ موسیقی شعر، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، موسسه انتشارات آگاه، چ ۳، ۱۳۷۰.
۲۸ ـ نظریه زبانشناختی، توصیف زبانشناختی و تدریس زبان، ادی روله، ترجمه دکتر اسماعیل فقیه، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، چ ۱، ۱۳۷۱.
۲۹ ـ «نظریه شعری: یاکوبس وُلوی استروس در برابر ریفاتر»، رابرتشولس،ترجمهمرادفرهادپور،ارغنون،س۱،ش۴،زمستان۱۳۷۳.
۳۰ ـ «نقد ادبی قرن بیستم»، رابرت کان دیویس و لاری فینک، ترجمه هاله لاجوردی، ارغنون، س ۱، ش ۴، زمستان ۱۳۷۳.
۳۱ ـ «هنر چونان شگرد»، ویکتور اشکلوفسکی، ترجمه کیوان نریمانی، تکاپو، دوره نو، ش ۴، مرداد ماه ۱۳۷۲.
ـ ۲۳A handbook of critical approaches to lite rature , wilfred l. Guerin _ Earle G. labor _ lee morgan John R. Wilingh , New york , Harper & Row , ۲ th Edition.
پینوشتها:
(۱)Paul Ricoeur.
(۲) ک ۱۷، ص ۳۷.
(۳) ر.ک: ک ۱۵، ص ۹۸.
(۴) ک ۸، ص ۱۳۵.
(۵) ک ۴، ص ۱۱.
(۶) ر.ک: ک ۱، ص ۱۶۴
(۷) formalists.
(۸) new criticism.
(۹) structuralists.
(۱۰) modern hermeneutics.
(۱۱) Ferdinand De SausSure.
(۱۲) Structuralism.
(۱۳) semiology _ semiotics.
(۱۴) ک ۱۲، ص ۹۸.
(۱۵) ر.ک: ک ۷.
(۱۶) System.
(۱۷) diachronic linguistics.
(۱۸) synchronic linguistics.
(۱۹) langue.
(۲۰) parole.
(۲۱) syntagmatic relation.
(۲۲) paradigmatic relation.
(۲۳) signifiant.
(۲۴) signifie.
(۲۵) رک: ک۷، ص ۴۱۹ و ک ۱۹، ص ۸۵ـ۸۴.
(۲۶) رک: ک۷، ص ۴۱۹.
(۲۷) ک۲۴، ص ۲۵.
(۲۸) form.
(۲۹) structure.
(۳۰)cours de linguistique general .اینکتاب،سه سال پسازمرگ سوسور ـ سال۱۹۱۶م ـ به وسیله دو تناز شاگردانش به نامهای شارل بالی و آلبرت سشای به زبان فرانسه منتشر شد.
(۳۱) Nikolai trubetzkoy.
(۳۲) ر.ک: ک ۱۰، ص ۶۷ و ک ۱۸، ص ۱۶.
(۳۳) structuralist linguistics.
(۳۴) رک: ک ۲، ص ۲۲.
(۳۵) Noam chomsky.
(۳۶) رک: ک ۲۴، صص ۳۸ـ۳۷.
(۳۷) رک: ک ۱۰، ص ۳۳.
(۳۸) رک: ک ۲۰، ص ۱۱.
(۳۹) رک: ک ۱۸، ص ۱۲.
(۴۰) رک: ک ۱۴، ص ۳۰ ـ ۲۹.
(۴۱) رک: ک ۱۰، ص ۳۵.
(۴۲) رک: ک ۱۹، ص ۱۶۲ـ۶۵.
(۴۳) رک: ک ۱۳، ص ۱۴ـ۱۳.
(۴۴) رک: ک ۲۳، صص ۱۶۲ـ۱۶۱.
(۴۵) این اصطلاح، برگزیده پژوهش حاضر میباشد.
(۶۴) Rene Wellek.
(۴۷) ر ک: ک ۲۳، ص ۱۶۱.
(۴۸) ک ۹، ص ۳۰.
(۴۹) رک: ک ۲۶، ص ۸۱۸.
(۵۰) رک: ک ۲۲، ص ۲۹.
(۵۱) زین دایره مینا خونین جگرم میده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
ک ۱۱، ص ۳۵۲.
(۵۲) رک: ک۲۲، ص ۲۸ و ک ۲۵، ص ۲۲۵.
(۵۳) Terry Eagleton.
(۵۴) ک۶، ص ۶.
(۵۵) رک، ک ۱۸، صص ۴۴ـ۴۳.
(۵۶) ک۱۲، ص ۲۰.
(۵۷) رک: ک ۳۲، ص ۲۸۲.(۲۸۲)
(۵۸) رک: ک ۳۲، ص ۲۸۵.(۲۸۵)
(۵۹) Claude levi_ Strauss.
(۶۰) رک: ک ۳، ص ۲۱ (گفتار مترجم) و ک ۳۰، ص ۱۰.
(۶۱) رک: ک ۱۳، صص ۸۴ـ۳۱.
(۶۲) رک: ک ۲۹، ص ۴۷.
(۶۳) Roland Barthes.
(۶۴) رک: ک ۲۰، ص ۳۴.
(۶۵) یا ناآشنا سازی .defamiliarization
(۶۶) Poetic function.
(۶۷) foregrounding.
(۶۸) victor shoklovsky.
(۶۹) lev tolstoy.
(۷۰) رک: ک ۳۱، صص ۴۲ـ۴۰.
(۷۱) رک: ک ۱۲، ص ۱۷ و ک ۱۸، ص ۴۶.
(۷۲) the resurection of the word.
(۷۳) رک: ک ۲۷، ص ۵.
(۷۴) poetics.
(۷۵) رک: ک ۱۶، صص ۸۵ـ۷۵.
(۷۶) Jan mukarovsky.
(۷۷) رک: ک ۱۸، ص ۱۲۵.
(۷۸) رک: ک ۵۲، ص ۳۶.
(۷۹) poul valery.
(۸۰) leo Spitzer.
(۸۱) رک: ک ۲۱، ۳۳.
(۸۲) .J.p.thorne.
(۸۳) ک ۲۸، صص ۱۰۴ـ۱۰۳.
(۸۴) G.N.leech.
(۸۵) رک: ک ۲، صص ۳۴ـ۳۳.
(۸۶) Manfred Bierwisch.
(۸۷) ک ۱۴، ص ۱۴۹.
(۸۸) رک: ک ۱۴، ص ۱۵۱ـ۱۴۹.
(۸۹) ک: ۱۴، ص ۱۵۱.
(۹۰) رک: ک ۲.
(۹۱) ک۲، ص ۱۵۶.
(۹۲) رک: ک ۲، ص ۱۵۶.
(۹۳) Robert Scholes.
(۹۴) رک: ک ۲۹، ص ۳۵.
(۹۵) Roger Fowler.
(۹۶) linguistic Criticism.
(۹۷) رک: ک ۱۶، صص ۱۸ـ۱۷.
(۹۸) ک ۵، ص ۱۳۹.
منبع : هنر دینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست