چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

یا ایها الاصلاحیون! برای بقاء اتحدوا اتحدوا


یا ایها الاصلاحیون! برای بقاء اتحدوا اتحدوا
نحوه حضور اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آتی، سنگ محکی برای ادعاهای اصلاح طلبانه آنهاست. کوچکترین اشتباه منجر به فراموشی آنان نزد مردم خواهد شد و همان مردمی که یکبار آنان را بر اریکه نشاندند این بار برای همیشه آنان را به موزه خواهند سپرد. اینان که مدعی هستند برخلاف اقتدارگرایان ریشه‌های مردمی دارند باید بجنبند که این ریشه به واسطه اختلافات در حال خشکیدن است و فرصت برای احیاء اندک.
دیگر در چند سال گذشته عادت کرده‌ایم که هنگامه انتخابات، اصلاح طلبان بر سرو کول هم بزنند و به جای آنکه نیروی خود را در جهت جلب حمایت مردمی و هم‌اندیشی برای حل مشکلات استفاده کنند، بر سر روی یگدیگر در قالب فحش و ناسزا تخلیه کنند. یکی دیگری را متهم به تندروی و بر باد دادن دودمان اصلاحات در مجلس ششم می‌کند و دیگری مذاکرات در خفاء گروه مقابل را فاش می‌کند و چو می‌اندازد که «طرف با بالا بسته». این دو گروه اما یک لحظه فکر نمی‌کنند که دود این اختلافات به چشم چه کسانی می‌رود. آری مردم عادت کرده‌اند که حلقه مفقوده سیاست باشند حتی برای اصلاح طلبان مدعی دموکراسی خواهی وگرنه کدام دلسوز واقعیست که نداند در بلبشوی تهدید خارجی، طاعون اقتصادی حاکم بر کشور و هزاران بلای دیگر -ای مدعیان مردمی بودن- چه جای موش وگربه بازیست.
با نهایت تاسف باید اعتراف کرد که یکی از دلایل عدم استقبال مردم از چند انتخابات گذشته و خالی ماندن صندوق‌ها، همین اختلافات زعمای اصلاح طلب بر سر قدرت است که برای فرافکنی آن را به بالا نسبت می‌دهند وگرنه بالا همیشه بوده و این پایین است که آقایان به تازگی از استخوان یکدیگر هم نمی‌گذرند.آری اصلاح‌طلبان نیز در افسردگی سیاسی حاکم بر کشور چندان بی‌تقصیر نیستند. باید اعتراف کرد که اگر آنها رقیب را اقتدارگرا می‌نامند خود نیز در قدرت‌طلبی دست کمی از آنان ندارند.
جای تاسف است که شیخ اصلاحات با ۷۰ سال سن هنوز قصد دل کندن از پست و مقام را ندارد و برای رسیدن به آرزوی دیرینه خود و قبضه خیابان پاستور بر طبل تفرق می‌کوبد. کسی هم نیست که بگوید یا شیخ شما که خدا و پیغمبر را قبول دارید و معتقدید ورای این دنیای مادی، دنیای دیگری وجود دارد. اگر مسلمان نبودید، اگر شیخ نبودید و به عنوان یک سیاستمدار لاییک شناخته می‌شدید دل آدم گزیده نمی‌شد. اگر شیخ نبودید می‌گفتیم معتقدید «الدنیا مزرعه الدنیا» همه چیز در این دنیا خلاصه شده است و تمام محاسبات باید در همین چهارچوب باشد، اما شیخ که از اعتقاد به خدا و روز قیامت، شیخ است و چنین مقامی را در ۷۰ سالگی، تسبیح و عبادت شایسته است نه پی‌جویی مناصب و ریاست. یاشیخ، خودتان قضاوت کنید و بگویید که ما دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را. اصلاح‌طلبان مقابل شیخ نیز در قدرت‌طلبی دست کم از او ندارند. به طور نمونه همین انجمن در حال انحلال صنفی روزنامه‌نگاران را در نظر بگیرید. البته در مذمت عملکرد NGO ستیزانه وزارت کار و مجموعه دولت نهم شکی نیست و در هر زمان و مکان این اقدام محکوم است. دشنه و دشمنی مجموعه سوم تیر با جامعه مدنی، آزاداندیشان و دانشگاهیان از سالها پیش از سوم تیر عیان شده است و مجال نقد آن باز و مقالات پیرامون آن بسیار است، اما این مقال به دنبال آن نیست. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران که متشکل از حلقه منتقدان شیخ است نیز نشانه‌ای آشکار از قدرت‌طلبی و ناکارآمدی نحله‌ای از اصلاح‌طلبان است که برای مشروعیت تنها به ردصلاحیت‌ها، صدور بیانیه‌ها و مویه بر قبر خالی اصلاحات استوار هستند. انحلال این انجمن بیش از آن که توطئه سوم تیر باشد یک خودکشی از جنس بی‌تدبیری و شاید هم تدبیری عامدانه از سوی بانیان و گردانندگان است. در اساسنامه این انجمن نقص وجود دارد، آیا این یک توطئه است؟ آیا دو سال پیش که مجریان وزارت کار نیش خود را برای بریدن رگ حیات انجمن به اصطلاح صنفی روزنامه‌نگاران نشان دادند، فرصت نبود تا این اساسنامه ترمیم شود و امروز کار به آنجا نرسد که گردانندگان انجمن صنفی روزنامه‌نگاران، بی‌تدبیری خود را با صدور بیانیه و متمم کردن دولت به سیاسی‌کاری لاپوشانی نکنند. دوستی می‌گفت حال ناخوش این انجمن، اوج بی‌تدبیری و پرت بودن گردانندگان آن از مسائل صنفی و دل‌مشغولی آنان به امور اقتصادی و چرت‌های سیاسی تحت عنوان اصلاح‌طلبی است. چگونه می‌توان باور کرد که فلان آقا یا خانم گرداننده انجمن جایی نخوانده و یا نشنیده باشد که مثلا یک تعاونی گسترده و کشوری چگونه از طریق مجمع نمایندگان که نماینده اعضای مجمع عمومی هستند، اداره می‌شود؟ آیا کسی باور می‌کند دوستانی که برای کشیدن ادعایشان هجده چرخ هم کفاف نمی‌دهد این‌گونه ساده‌لوح و بی‌کفایت باشند که به دست خود ریشه به تیشه خود و سایر روزنامه‌نگاران بزنند. البته که کسی باور نمی‌کند!
من می‌پرسم که نفع تشکیل مجمع عمومی با ۵۰ تا ۱۰۰ نفر که از افراد بخصوص و هم‌پالکی رئیس و هیات رئیسه انجمن صنفی هستند به چه کسی می‌رسد؟ سوال‌های دیگر اینکه سفرهای خارجی انجمن را چه کسی می‌رود؟ چرا برخی کلاس‌های آموزشی با حضور معدودی نظرکرده و در خفا، بدون هیچ‌گونه اطلاع‌رسانی درستی انجام می‌شود؟ مثل اینکه ثواب این امور به جماعت آن نیست و آقایان از طریق همان
برگزاری مجمع عمومی با ۵۰ یا ۱۰۰ نفر به فرادای خویش و نزدیکان مشغولند و به مطامع خود نزدیکتر.
آری اینها قماش دیگری از اصلاح طلبان هستند که اگرچه شیخ را به بازی پشت پرده متهم می‌کنند اما خود نیز صاحب پرده‌ها و بازی‌های پشت پرده هستند.
القصه غرض از این نوشته خصومت با اصلاحات نیست، بلکه دوران خجالت به سر آمده است. به راستی آقایان فکر می‌کنند تا کی باید برای مردم از ضرورت حضور در انتخابات نوشت و اما از قدرت‌طلبی آنان نه. آیا فکر می‌کنید با مشتی کور وگمراه طرف هستید؟ آیا امروز که از قدرت بیرون هستید و توانایی تقسیم کرسی‌های فرضی را ندارید فردای محال ریاستتان می‌توانید؟
حجت بسیاری برای شرکت درانتخابات ریاست جمهوری حضور اصلاح طلبان با یک کاندیداست. چنانچه اصلاح طلبان دست از جنگ فرسایشی درونی نشویند و نمایش انتخابات سوم تیر ۸۴ تکرار شود به وضوح می‌توان آینده این جریان را پیش‌بینی کرد که آن محو شدن از خاطرات و بی‌اعتقادی بیشتر جامعه به آنان است. این جریان باید بداند که وارث درد و رنج بسیاری از دگراندیشان، روشنفکران و طبقه متوسطی است که در ۸ سال حضور اصلاح طلبان در مجلس و دولت پشت آنان ایستاد و هزینه داد، بنابراین دیگر حق اشتباه ندارد.
شیخ مهدی کروبی باید بداند که در انتخابات مجلس هشتم و شورای شهر سوم به واسطه ساز مخالفش از اعتبارش کاسته شده است. هیچ کس مصاحبه شیخ درباره لوایح دوقلوی دولت اصلاحات و انتقاد کم‌فصاحت و بلاغت وی از دولت خاتمی و همچنین مصاحبه‌های تفرقه انگیزانه با روابط عمومی به اصطلاح خبرگزاری اقتدارگرایان را فراموش نکرده است. همه پرسیدند، من هم می‌پرسم، آیا چند روز مانده به اعلام رد یا تایید صلاحیت افراد ثبت نام کرده، فرصت مناسبی بود تا شیخ اصلاحات را باستان شناسی کند؟ با این اعتبار اما رغبتی به شیخ در میان روشنفکران و دانشگاهیان نیست و میزان اعتبار حزب متبوع وی نیز در انتخابات مجلس هشتم در دی ماه در معدود کرسی قابل رقابت به خوبی سنجیده شد. از آن سو شیخ باید به قدرت سرنوشت در ۷۰ سالگی ایمان بیاورد. آردی بیخته و الکی آویخته شده است و اگر شیخ به دلیل کهولت سن، پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم دیگر فرصتی برای حضور در انتخابات ندارد این گناه مردم حامی اصلاحات نیست و شیخ است که باید با بازی تقدیر کنار آید.
اما منتقدان شیخ نیز باید بدانند که بی‌برنامگی و «حضور برای حضور» بر وزن «هنر برای هنر» و به تعبیری دیگر سیاست ورزی تنها برای قدرت طلبی چاره ساز نیست. این جماعت باید بداند که اختلافات گروهی گره‌ای بر مجموعه گره‌های کور مشکلات است و نفعش تنها به گره‌سازان اصلی می‌رسد. این گروه هنوز می‌پندارند که مردم در سوم تیر اشتباه کردند و می‌بایست جبران مافات کنند. آنها باید از بلندی به پایین بیایند. مشکلات مردم را با تمام پوست و گوشت خود لمس کنند، از جنس مردم شوند و از جنس آنان سخن گویند.
ختم کلام آنکه، نحوه حضور اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آتی، سنگ محکی برای ادعاهای اصلاح طلبانه آنهاست. کوچکترین اشتباه منجر به فراموشی آنان نزد مردم خواهد شد و همان مردمی که یکبار آنان را بر اریکه نشاندند این بار برای همیشه آنان را به موزه خواهند سپرد. اینان که مدعی هستند برخلاف اقتدارگرایان ریشه‌های مردمی دارند باید بجنبند که این ریشه به واسطه اختلافات در حال خشکیدن است و فرصت برای احیاء اندک.
مهتاب شب بو
منبع : دسترنج