چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
دیگران
● خلاصه داستان
انگلستان ، جزیره جرسی ، اندکی پس از جنگ جهانی دوم . گریس استوارت در غیاب همسرش با فرزندانش ، « آن » و « نیکلاس » در خانه ای بزرگ اما دورافتاده زندگی می کند . او پس از ناپدید شدن ناگهانی خدمتکارانش ، آگهی استخدامی برای روزنامه فرستاده ، اما پیش از چاپ آگهی ، خانم میلز و دو همراهش ، تاتل و لیدیا به گریس مراجعه می کنند . گریس آنها را با کودکانش که به شدت نسبت به نور حساس هستند ، آشنا می کند و قوانین خشک و عجیب خانه را برای آنها می گوید . « آن » از حضور پسری به نام ویکتور در خانه سخن می گوید ، اما کسی جز او ویکتور را نمی بیند . گریس با تنبیه های مکرر خود میکوشد .
آن را از خیال بافی و ترساندن برادر کوچکش بازدارد و حتی وقتی خود با صداهای عجیب و رفت و آمدهای مشکوک در خانه مواجه می شود ، باز هم می کوشد با مصرف دارو و مراجعه به کشیش جزیره ، مشکل خود را حل کند . او در نیمه راه کلیسا در جنگلی مه آلود ، به جای کشیش ، با شوهرش « چارلز » مواجه می شود که از یکسال و نیم پیش به جنگ رفته بود . چارلز پس از بازگشت به خانه ، درباره حادثه ای که برای گریس و بچه ها روی داده می پرسد ، اما گریس پاسخ واضحی نمی دهد . چارلز ناپدید می شود و رفت و آمدهای موجوداتی که دیده نمی شوند ، گریس را در وحشتی روزافزون فرو می برد . پرده های ضخیمی که از ورود نور به خانه جلوگیری می کردند ، یکباره ناپدید می شوند و گریس ، وحشت زده ، فرزندانش را در اتاقی که پنجره اش را با تخته های سیاهی پوشانده جای می هد .
خانم میلز در برابر اضطراب و وحشت گریس ، آرام و خونسرد رفتار می کند و همین موجب اخراج او و همراهانش می شود . « آن » و نیکلاس شبانه برای یافتن پدر از پنجره اتاقشان به باغ می روند و در انتهای باغ ، با گورهای متعلق به خانم میلز و همراهانش روبرو می شوند . گریس نیز در همین زمان ، پس از نومید شدن از یافتن پرده ها با اتاق خانم میلز می رود و در زیر تختش ، عکس جسد های او ، تاتل و لیدیا را می یابد آن و نیکلاس وحشت زده از خانم میلز و همراهانش می گریزند و به مادرشان پناه می برند .
خانم میلز به آنها می گوید که همه چیز تغییر کرده و آنها باید با شرایط جدید و همچنین حضور مزاحمان کنار بیایند . گریس با شنیدن جیغ آن و نیکلاس به طبقه بالا می رود و چهار نفر را می بیند که گرد میزی نشسته اند . یکی از آنها پیرزنی با چشمانی سفید است که ارواح را احضار می کند . او از « آن » می خواهد حادثه ای را که برایشان رخ داده ،بازگو کند . « آن » می گوید که چگونه مادرش ، او و نیکلاس را در حالت جنون کشته است . گـــریس با عصبانیت به کسانی که گـرد میز نشسته اند ، حمله می برد و آنها را وادار به خروج از خانه می کند . او سپس فرزندانش را در آغوش می گیرد و با آرامش ، چگونگی کشتن آنها و سپس خودش را بازگو می کند .
● کارگردان : آلخاندرو آمنابار
● بازیگران : نیکول کیدمن ( گریس استوارت ) ؛ فیونولا فلاناگان ( خانم میلز ) ؛ کریستوفر اکلستن ( چارلز ) ؛ آلاکینا مان ( آن ) ؛ جیمز
▪ بنتلی ( نیکلاس ) ؛ اریک سایکس ( تاتل ) ؛ الین کسیدی ( لیدیا )
● محصول ۲۰۰۱ آمریکا ، اسپانیا ؛ ۱۰۱ دقیقه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست