دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مجله ویستا
گفتمان مقدس

اولین پژوهش جدی ایرانی که در دستگاه تحلیلگفتمان انجام گرفت و قصد بررسی چگونگی شکلگیری دانش در سده میانه اسلام را داشت با عنوان «قدرت، دانش، مشروعیت در اسلام» توسط داوود فیرحی توسط نشر نی منتشر شد.
دومین تلاش برای فهم گفتمانی مسائل ایران توسط سیدعلیاصغر سلطانی در کتاب «قدرت، گفتمان، زبان» انجام گرفت که مساعی وی متوجه سازوکارهای جریان قدرت در جمهوری اسلامی بود. اما سومین کار پژوهشی در این حوزه که بهطور خاص به بررسی آن میپردازیم در دانشگاه مفید قم تهیه شده است «اسلام سیاسی در ایران» عنوان پژوهشی است که توسط سیدمحمدعلی حسینیزاده صورت گرفته است. قبل از ورود به بحث مخاطبان خود را متوجه این نکته سازم که کاربست گفتمان در تحلیل مسائل مربوط به جامعه ایرانی چندان سهل نیست.
چه اینکه نگاه گفتمانی، لوازمی را با خود به همراه دارد که شاید در نقاطی مقابل ایدئولوژی رسمی یا حتی فرهنگ جامعه قرار گیرد و از این حیث پرداخت گفتمانی به مسائل ایران جسارت علمی خاصی را میطلبد. در مورد «اسلام سیاسی در ایران» این جسارت به وضوح دیده میشود. چه اینکه اگر فیرحی نگاه گفتمانی خود را معطوف به هفت قرن پیش داشت یا سلطانی دوران اصلاحات را برای تحلیل گفتمانی خود برگزید اما حسینیزاده شکلگیری و استقرار اسلام سیاسی در ایران را بررسی کرده است. «سیدمحمدعلی حسینیزاده» با اتخاذ دیدگاه گفتمانی و فرض داشتن اسلام سیاسی به عنوان یک گفتمان، سیری پژوهشی در اثر خود را طی میکند. فصل نخست کتاب عنوان «اسلام سیاسی به مثابه یک گفتمان» را در تارک خود دارد. در این فصل که دیباچهای برای ورود به بحث محسوب میشود، حسینیزاده ضمن توصیف اسلام سیاسی، متد تحقیق خود را برای مخاطبانش شرح میدهد. تحلیل گفتمان نظریهای است که بر نقش زبان در بازسازی حقیقت تاکید میگذارد و به تبع آن تمامی تحولات و هویتهای اجتماعی را نیز برساخته زبان میداند.
در گفتمان، تاکید بر هر امری توسط کنش گفتاری (زبان) آن امر را برای تثبیتش به منزله حقیقت راستین یاری مینماید. هژمونی یافتن یک گفتمان و قدرت یافتن آن باعث میشود که تنها آن گفتمان حق تفسیر وقایع و توضیح واقعیت و ساختن حقیقت را در جامعه برعهده داشته باشد. گفتمان غالب در این وضعیت برای تثبیت هرچه بیشتر خود به طرد گفتمانهای رقیب نیز میپردازد و چنین مینمایاند که حقیقت تنها در او متجلی شده است! با این توضیح که کوتاه، تصور اسلام سیاسی به مثابه یک گفتمان آسان به نظر میرسد. اسلام سیاسی به دستهای از جریانات اسلامی اطلاق میشود که خواهان بهدستگیری قدرت و شکلدهی به حقیقت در جامعه هستند. هواداران اسلام سیاسی مدعی اصلاح جوامع به سیاق اسلامی هستند و برای اینکار به دستگیری حکومت و حاکمیت از ضروریات نخستین است. گفتمان اسلام سیاسی رقیبانی نیز دارد که البته اکنون مطرود هستند و مورد کنش طردآمیز گفتمان حاکم قرار گرفتهاند. اولین رقیب گفتمانی اسلام سیاسی، فقه سنتی شیعه است که جواز حکومت در عصر غیبت را صادر نمیکند و خود را از هرگونه سیاستی مبری میداند. آخوند خراسانی و آیتالله خویی از جمله مشهورین این گفتمان (فقه سنتی شیعه) محسوب میشوند. دومین رقیب اما نظریات جدید در عرصه سیاست (سکولاریسم) هستند که با توجیهات خود، دین را حوزهای جدا از قلمرو سیاست میانگارند و خواهان عدم امتزاج نظریات دینی با مدلهای حکومتی هستند.
بخش عمدهای از روشنفکران ایرانی از صدر مشروطه تا زمان حاضر از جمله هواداران گفتمان سکولاریسم هستند که اینان نیز در برابر هژمون گفتمان اسلام سیاسی در انزوا قرار گرفتهاند. «حسینیزاده» البته عناوینی مانند: بنیادگرایی، رادیکالیسم و اسلامگرایی را برای توضیح این جریان ناکامل میپندارد و خواهان استعمال عبارت «اسلام سیاسی» است البته این جداسازی مفاهیم میتواند مورد نقد قرار گیرد. چه اینکه بنیادگرایی نسخه رجعت به بنیادها و اصول را میپیچید و این همانچیزی است که اسلام سیاسی خواهان آن است. در مورد مفهوم «اسلامگرایی» نیز که طیفی از ارتدوکسها تا محافظهکارها را در جهان اسلام تشکیل میدهد، میتوان با مسامحه آن را مطابق اسلام سیاسی تشخیص داد و تفارقی جدی میان این مفاهیم وجود ندارد.
پس از گذر از فصل نخست که جنبه نظری پژوهش دکتر حسینیزاده است، به بررسی گفتمانی تاریخ معاصر میرسیم. مولف برای توضیح چگونگی شکلیابی و استقرار اسلام سیاسی، عقبه بحث خود را به دوران مشروطه برگردانده است که اگرچه کاری صحیح به نظر میرسد اما گذر سطحی از آن باعث شده بحث مشروطه از عمق مطالعاتی و پژوهشی کمتری برخوردار گردد.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید، منازعههای گفتمانی میان مشروطهخواهان و مشروعهخواهان را به زیبایی به تصویر میکشد و با زیرکی خاصی نقاطی که در تاریخ مشروطه باعث ایجاد یک گره نظری یا یک تحول جدی شده است را پیشروی مخاطب میگذارد. نقاطی که بیشک در شکلگیری اسلام سیاسی موثر بودهاند. درگیری درونی مشروطهطلبان، منازعه هواداران مشروطه و اسلام سنتی، مقابله دستگاه سلطنت و مذهب با مشروطه و حوادثی که حول این وقایع اتفاق افتاد و نیز شخصیتهایی که در این گذرگاههای تاریخی وارد صحنه شدند و هریک به نفع گفتمان خویش موضع گرفتند از جمله مواردی است که در فصل دوم بدانها اشاره میشود. فروپاشی فره ایزدی شاه که در اندیشه ایرانشهری جایگاه جدی داشت از ثمرات گفتمان جدید مشروطه و نیز عدم وضع یک گفتمان جدید به مثابه آلترناتیو نظام پیشین و درگیری بر سر میراث مشروطه از مضرات گفتمان مشروطهخواهی در این کتاب ذکر شده است. مقابله شیخفضلالله نوری با آنچه بدعت میخواند و در مشروطه میدید و عدم توانایی روشنفکران در رویارویی نظری با وی پای فقیه دیگری را به ماجرای مشروطه کشانید. آیتالله نائینی درمقام دفاع از مشروطه رساله ماندگار خود را منتشر ساخت و بر سازگاری مشروطه و تشیع پای فشرد. بیتردید نقش دین و عالمان دیندار در مشروطه و پس از آن نمایانتر از آنی است که کتمان شود. «دین و منازعههای سیاسی در ایران» عنوان فصل سوم کتاب است که با دقت خاصی نگاشته شده است. در این میان برجستهسازی کانونهایی که نطفه شکلگیری اسلام سیاسی در دهههای بعد است از حسنات این فصل محسوب میشود. اعدام شیخفضلالله پس از پیروزی مشروطه انتقادهای تند روزنامههای مشروطه به روحانیت و عدم دستیابی علما به خواستههای خود به رغم پشتیبانی از جنبش از جمله مواردی است که در بر آمدن اسلام رادیکال موثر بود. در فصل بعد پیرایش پهلویسم (البته به نظر میرسد این مفهوم چندان آشنا و واضح نیست.) و تقابلی که این گفتمان با شعائر و نمادها و مفاهیم گفتمان مشروطه مثل آزادی و قانون و همچنین گفتمان مذهبی مثل حجاب و روحانیت داشت توضیح داده میشود. هر فصل با روال تاریخی، درگیریهای گفتمانی، ذکر عبارات و جملات طرفین درگیر، نگاه جامعهشناختی و اصرار بر تحلیل گفتمانی همراه است که به نوعی همه این موارد گوهر «قدرت» را در جوف خود پنهان دارد.
به عبارت دیگر حسینیزاده در کتاب خویش همه گفتمانهای حاضر در عرصه حوزه عمومی صدسال معاصر ایران را در یک سطح داشتهو ارجحیت به هیچکدام نداده است. هریک از گفتمانهای «اسلام سیاسی»، «پهلویسم»، «مشروطه»، «ملیگرایی» و «مارکسیسم» به دنبال چیرگی بر جامعه و ساخت حقیقت مورد قبول تودهها هستند. قدرت که همه گفتمان متمایل به دارا بودن آن هستند، ظرفیت لازم برای بازسازی آنچه به عنوان حقیقت به مردم تحویل داده میشود را در خود دارد. پس بنابراین «تحلیل گفتمان» روشی است که تا پایان کتاب نویسنده به آن وفادار مانده است.
البته حسینیزاده در پی داوری ارزشی نیست و موضعگیری سیاسی نیز نکرده است اما این لازمه تحلیل گفتمانی است که همه گفتمانها را به دور از قدسیت و نگاهارزشی در یک تحلیلی ارائه دهد. همانطور که گفتمان مشروطه توانست در مقطعی چیره شود و گفتمان سلطنتی را محدود به قانون کند و نیز زمانی گفتمان مشروطه ناتوان از بازسازی خویش و در عصر واپاشی و رکود جای خود را به گفتمان پهلوی با رویکرد سکولاریسم آمرانه داد، به همان وضع نیز گفتمان پهلوی به سبب دوری از المانهای مورد قبول مردم، دشمنی با روحانیت و در افتادن با مرجعیت از بین رفت و مغلوب گفتمان اسلامی سیاسی شد. توانمندی گفتمان اسلام سیاسی تا حد زیادی در کتاب «اسلام سیاسی در ایران» به هشیاری رهبر آن نسبت داده میشود. به بیان دیگر امام خمینی با استفاده از عناصر دینی در مبارزهای سیاسی گفتمان تحت پوشش خود را فربه ساخت و گفتمان سکولار پهلوی را مغلوب خود کرد. البته زمینه و زمانه پیدایش گفتمان اسلام سیاسی پیچیدهتر مینماید.
چه اینکه اشعار حسینیزاده به این موضوع که سلطنت و مرجعیت تا دهه ۴۰ پیوندی مداراگونه با هم داشتند (حائری- رضاشاه، بروجردی- محمدرضاشاه) هرگونه زمینه مستعدی برای رشد اسلامی که خواهان بهدست گرفتن قدرت و حکومت باشد، موجود نبود. اما با حرکات زیادتطلبانه محمدرضا پهلوی در بحث اصول ششگانه انقلاب سفید که همه مراجع به رهبری امام خمینی را علیه خود بسیج کرد و نیز حمله به فیضیه و همچنین دستگیری امام خمینی در سال ۴۲ که قیام ۱۵ خرداد را رقم زد و حریم امن مرجعیت را مورد تعرض خود قرار داد، موجب برآمدن تمایلات سیاسی دو تفکر اسلامگرایان شد. بدون تردید توانایی امام خمینی در هدایت فضای بهوجود آمده که ناظر بر ضعف گفتمان پهلوی به سبب ورود به ساحت روحانیت به عنوان نماینده رسمی دیانت در جامعه ایرانی و در خطر قرار گرفتن آن، و تاکید بر عناصری که مردم را تهییج میکرد و گفتمان اسلام سیاسی را تقویت میکرد، بینظیر و هوشمندانه بود. این در حالی است که در آن زمان مراجع دیگر ایران به صفآرایی در مقابل محمدرضا شاه و کشتهشدن و خون دادن قائل نبودند و تنها امام بود که با دیدی سیاسی و بهخاطر برپایی حکومت اسلامی مبارزه را تجویز میکردند. شخصیت امام خمینی در کتاب مورد بحث بسیار پخته و مصمم نشان داده شده است. چه اینکه در سال ۴۳ که لایحه کاپیتولاسیون به تصویب رسید، برخلاف سال پیش که همه مراجع و علما به انقلاب سفید شاه معترض شدند، این تنها امام بود که در برابر این حرکت رژیم مقاومت کرد و ایستاد. حتی پس از دستگیری و تبعید وی هیچکدام از مراجع اعلامیه یا شکایتی به دربار شاه نفرستاند اما این اراده امام خمینی بود که یک تنه نهضت خود را به پیش برد و درگیری با گفتمان پهلوی را تا سقوط ادامه داد.
اگر از ابتدای سلطنت محمدرضا تا سال ۵۶ هجمه علما و مراجع دولت و دربار را نشانه میرفت به سبب استواری امام خمینی در دو سال آخر سلطنت پهلوی، شخص شاه نوک پیکان حمله حوزه علمیه قم و مراجع بود. مولف کتاب در پاسخ به پرسش چگونگی پیدایش اسلام سیاسی علاوه بر موارد فوق بحثهای گسترده تاریخی را نیز مطرح میکند. «شبههافکنیهای احمد کسروی»، «کنشهای فکری سحابی و بازرگان»، «چپ اسلامی شریعتی»، «انجمن اسلامی دانشجویان»، «مسجد هدایت»، «کانون توحید»، «سرانجام ناخوش پیوند مصدق و کاشانی» و... همگی در موجهشدن اسلام سیاسی نقش داشتند.
«سیدمحمدعلی حسینیزاده» در فصل ششم کتاب «اسلام سیاسی در ایران» به گفتمانهای اسلام سیاسی میپردازد و از «اسلام سیاسی لیبرال»به رهبری بازرگان، «اسلام به مثابه یک ایدئولوژی»به رهبری شریعتی، «اسلام سیاسی چپ» به نمایندگی نهضت خداپرستان سوسیالیست و سازمان مجاهدین خلق در پایان «اسلام سیاسی فقاهتی»به رهبری امام خمینی نام میبرد. ناگفته پیداست که گفتمان اخیر قویتر از همه گفتمانهای پیشین بود و توانست خود را برای بهدست گرفتن حکومت پس از پهلوی موجه نشان دهد.
در بحث از «اسلام سیاسی فقاهتی»نظریه ولایت فقیه محور بحث حسینیزاده میشود. با بیان اینکه امام در ابتدای کتاب حکومت اسلام خود تاکید میکند که ولایت فقیه از موضوعهایی است که تصور آنها موجب تصدیق میشود و چندان به برهان نیاز ندارد، بحث مفصلی را در مورد ولایت فقیه میگشاید که خواندنی است. در فصل هفتم «استقرار اسلام سیاسی» بحث شده است که به حوادث سال ۵۷-۵۶ اشاره دارد. در این بخش نویسنده کتاب به مواردی اشاره میکند که به گفتمان اسلام سیاسی کمک کرد تا به گفتمان مسلط تبدیل شود.
از جمله آن موارد فشار بیش از حد رژیم پهلوی به منتقدان، جشن هنر شیراز، نامه سرگشاده روشنفکران به شاه، دو حادثه مرگ علی شریعتی و آتشسوزی سینما رکس آبادان، شب شعر کانون نویسندگان که به انتقاد از رژیم کشیده شد، چاپ مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات، حادثه ۱۹ دی در قم، اعتصابات کارگری، تظاهرات مردمی و حادثه ۱۷ شهریور در میدان ژاله تهران میتوان اشاره کرد. آیتالله خمینی با اشاره به این وقایع به درگیری گفتمانی عظیمی با رژیم روی آورد. برای مردم در سال ۵۷ بدون هیچ تردیدی سخنان امام را حجت موجه بود و مردم وی را رهبر و امام خود میدانستند. آیتالله خمینی بیش از هر اندیشمند و متکلم شیعی دیگری واقعه کربلا را با ضرورتهای سیاسی جامعه پیوند زد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی، این اسلام سیاسی بود که پیروز شد. مسلم است که پس از پیروزی گفتمان نوبت به تثبیت و گسترش هژمونی آن میرسد و سیاستهای طرد گفتمانهای رقیب در این وضعیت به اوج خود میرسد.
حسینیزاده در فصل هشتم کتاب با یک جهد علمی و جسارت پژوهشی خاصی تمامی درگیریهای گفتمانی میان «اسلام سیاسی فقاهتی» و «اسلام سیاسی لیبرال» و «اسلام سیاسی چپ» و «مارکسیسم» و «جریان ملیگرایان سکولار» و... را بررسی میکند. پس از گذر آگاهانه از فصل هشتم که در آن ما شاهد چگونگی طرد گفتمانهای رقیب اسلام سیاسی فقاهتی در شمایل چهرههایی مانند بازرگان، بنیصدر، مجاهدین خلق، آیتالله طالقانی و شریعتمداری، آیتالله منتظری و... هستیم و تثبیت و استقرار اسلام سیاسی فقاهتی به فصل نهم کتاب میرسیم. «فروپاشی اجماع و غیریتسازیهای درونی»عنوان فصلی است که به بررسی تاریخ سیاسی جمهوریاسلامی در دوران بعد از درگذشت امام میپردازد. گفتمان اسلام سیاسی محافظهکار (۶۸ تا ۷۶) و گفتمان اسلام سیاسی اصلاحطلب (۷۶ تا ۸۴) از جمله پژوهشهایی است که ذیل چارچوب تحلیل گفتمان در این فصل آورده شده است. فصل دهم و پایانی کتاب نیز به «بازگشت طردشدگان و پیدایش گفتمانهای جدید در ایران»اختصاص داده شده است که در این بخش ما شاهد تلاش نویسنده برای بازگویی پروژه فکری عبدالکریم سروش، محسن کدیور، مهدی حائری، حسینعلی منتظری و... هستیم که به گمان نویسنده در فضای گفتمانی حاکی از جدال بر سر بهدست آوردن هژمونی اسلام سیاسی فقاهتی بودند. در یک جمعبندی کلی باید گفت که «اسلام سیاسی در ایران» نوشتهای منحصر به فرد است.
چه اینکه بسیار مستند به منابع تاریخی است، در عین حال این اثر جامعهشناسانه نیز میتواند باشد. نوع برخورد توده مردم با اندیشهها و ایدئولوژی ما به وضوح در این رساله توضیح داده شده است. بدون تردید این اثر یک اثر سیاسی نیز هست. چه اینکه با بهرهگیری از جدیدترین مدل تحقیقی در علوم سیاسی (گفتمان لاکلاو و موفه) در پی توضیح دادن رویدادهای سیاسی سده اخیر است.
دکتر حسینیزاده در پایان کتاب خود نتیجه میگیرد که گفتمان اسلام سیاسی هنوز چالش بنیادی پیشرو ندارد و رقیبان قدرتمندی را روبهروی خود ندارد، اما باید برخی بیقراریهای عدیدهای مسلط شود تا عمر این گفتمان درازتر شود با معضلاتی مثل کاهش محبوبیت روحانیت و بیاعتنایی به ارزشهای موردنظر اسلام سیاسی فقاهتی. به نظر میرسد با همه تلاشهایی که نویسنده در پای تحلیل گفتمانی اسلام سیاسی برده است اما در نتیجهگیری کمی پای به عقب میگذارد. وادی گفتمان وادی حقیقتسازان غیرقدسی است و قدسیت در آن معنایی نمییابد، اما در نقد گفتمانی یک جریان مقدس نیز انگار این گفتمان است که مقدس میشود و فضای چالش و فرصت نقد را از پژوهشگر میستاند.
حامد زارع
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست