دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا


فرهنگ صنعتی


فرهنگ صنعتی
تازه هزار سال می گذرد، از دورانی که می گویند فرهنگ و تمدن ایرانی هیچ جایی برای خودنمایی سایر ملل باقی نگذاشته بود. هزار سالی که حتماً زود گذشته است چون امروز محکم در جایی ایستاده ایم که دیگر نشانی از فرهنگ روستایی و کنش های اجتماعی کشاورزی در مناسبات جهان صنعتی وجود ندارد.
به طور کلی اثر صنعت در اقتصاد به حدی“است الوین تافلر در جایی می نویسد: «تاریخ اقتصاد جهان سه طبقه مجزا را نشان می دهد. دوران کشاورزی، دوران صنعتی و دوران فراصنعتی که در هر یک از این دوره ها اقتصاد در حول یک سری از ضوابط فرهنگی مشخص شکل گرفته است. نمی توان در دوران فراصنعتی زندگی کرد اما از الگوهای فرهنگی دوران کشاورزی تبعیت کرد».
این شاید نقطه اصلی گیر اقتصاد و صنعت ایران باشد. صنعتی که براساس آخرین بررسی آژانس های بین المللی وابسته به سازمان ملل، دامنه ای وسیع دارد اما در عین حال بسیار کوچک است آن قدر که نمی توان آن را در مفاهیم و الگوهای نوین امروز اقتصاد جهانی به بازی گرفت. هم اکنون در ایران ۳۲۰ هزار واحد صنعتی وجود دارد که از این تعداد تنها حدود ۱۱ هزار واحد صنعتی بیش از ۱۰ نفر پرسنل دارند. به عبارتی می توان گفت چیزی نزدیک به ۳۱۰ هزار واحد صنعتی با کمتر از ۱۰ نفر پرسنل به فعالیت مشغول هستند که مطالعات موجود نشان می دهد متوسط افراد شاغل در این واحدها تنها ۵/۲ نفر است. در عین حال الگوهای معتبر بین المللی واحدهای کوچک صنعتی را واحدهایی با حداقل ۵۰ نفر پرسنل، واحدهای متوسط صنعتی را واحدهایی با ۲۵۰ تا ۵۰۰ نفر و واحدهای بزرگ صنعتی را واحدهایی تعریف کرده اند که بیش از ۵۰۰ نفر پرسنل داشته باشند.
فرهنگ صنعتی و یک نیاز مبرم اگر چنین الگوهایی را ملاک قرار دهیم، اطلاعات موجود نشان می دهد که در ایران تنها ۳۰۰ واحد صنعتی بزرگ وجود دارد. کارخانه های نسبتاً وسیعی که یا تمام وجودشان دولتی است و یا زیرنظر بنیادها، آستان ها، شرکت های سرمایه گذاری تأمین اجتماعی، بازنشستگی، بانک و بیمه اداره می شوند. طی سال های گذشته سیاست اصلی حاکم بر اقتصاد ایران، سیاست استراتژی توسعه صادرات تعریف شده است اما ارقام فوق نشان می دهد که با وجود بیش از ۳۰۰ هزار کارگاه صنعتی ۳ نفره نمی توان آن قدر محصولات تولیدی به بازارهای برون مرزی تزریق کرد که تضمین کننده اقتصاد بین المللی کشور باشد. همچنین ۳۰۰ واحد صنعتی بزرگ کشور نیز آن قدر در میان حصارهای الوان حمایتی رشد کرده اند که نمی توانند حتی در رویاهایشان به رقابت با تولیدکنندگان بزرگ جهانی بپردازند. خودروسازان و برخی از تولیدکنندگان فولاد کشور نمونه بارز این مدعا هستند. امروز دیگر اقتصاد جهانی معنا ندارد. کشورهای توسعه یافته و یا برخی از کشورهای در حال توسعه آن قدر در تعامل مدرن با یکدیگر قرار دارند و هر روز سطح مناسبات خود را گسترش می دهند که نشریه تحقیقاتی «اکونومیست» با جدیت واژه اقتصاد دهکده ای را جایگزین دادوستدهای بزرگ جهانی می کند. به نظر می رسد ریشه این نارسایی صنعت ایران را باید در همان طبقه بندی فرهنگ اقتصادی تافلر جست وجو کرد. نبود چنین فرهنگی در شرایط صنعتی ایران امروز کار را به جایی رسانده است که حتی واحدهای صنعتی از درون دچار نوعی نابسامانی رفتاری و عدم نوآوری و توان تحقیقاتی شده اند. شاید دولتی بودن اقتصاد بخش بزرگی از سستی صنعت ایران را شکل داده باشد اما نباید فراموش کرد که توسعه سازان بزرگ جهانی و بزرگترین تئوریسین های جهانی، واحدهای صنعتی را مانند ارگانیزمی تعریف کرده اند که می تواند از درون حرکتی منظم را شکل دهد و به طور خودکار سلول های متوقف شده را به حرکتی دوباره بازدارد. این جریان ترمیم درونی به اعتراف این گروه از نظریه پردازان، تنها زمانی امکان پذیر است که میان واحدهای تولیدی با تعاریف فرهنگی صنعت، فاصله ای عمیق وجود نداشته باشد.
● صنعت گران روستایی
دکتر مرتضی بهشتی- دبیرکل کنفدراسیون صنعت ایران- در این باره می گوید: «ما نمی توانیم با چند صد هزار واحد صنعتی ۲و نیم نفره حضور خود را به عنوان یک کشور صادرکننده در اقتصاد جهانی و سازمان جهانی تجارت اعلام کنیم. این واحدها تنها بذرهای یک جریان صنعتی امروزی هستند که فرهنگ و رفتار صنعتی می تواند مسیر آنان را تا تکمیل پروژه صنعتی شدن تسهیل کند». وی ادامه می دهد: «در ایران اصلاً فرهنگ صنعتی وجود ندارد. ما هنوز هم از همان جریان فرهنگ کشاورزی و روستایی چند صد سال قبل خود تبعیت می کنیم. در دوران بسیار دور، چون فرهنگ روستایی در جهان حرف اول را می زد ما به دلیل برخورداری از آن در دنیا تک تازی می کردیم اما درست از زمانی که دنیا وارد مرحله صنعتی شد عقب گرد و عقب نشینی اقتصاد ایران نیز آغاز شد».
بهشتی خاطرنشان کرد: «ما تا زمانی که فرهنگ صنعتی و الزامات فرهنگ صنعتی را نشناسیم امکان ندارد بتوانیم پیشرفت کنیم. در فرهنگ روستایی زمان به صورت دایره است. کارها بین ساعات مختلف روز تقسیم می شود و همه می دانند که بهار، تابستان و پاییز وقت کار و زمستان نیز وقت استراحت است ولی در فرهنگ صنعتی همه چیز به صورت خطی رخ می دهد». دبیرکل کنفدراسیون صنعت ایران تصریح می کند: «در فرهنگ صنعتی به فرض همه می دانند که باید ساعت و۷ ونیم صبح سرکار حاضر شوند چون در غیر این صورت هم کارهای قبلی و هم کارهای بعد از این ساعت لنگ می ماند. در دنیای صنعتی هیچ بخششی وجود ندارد. هر خطایی جزای خودش را دارد ولی در ایران ما به راحتی حاضریم از کنار بسیاری از خطاها عبور کنیم. این رفتارها متعلق به دوران فرهنگ روستایی است».
بهشتی ادامه می دهد: «صنعتی شدن به پیش شرط های بزرگی نیاز دارد که یکی از مهمترین آنها نظم است. بسیاری نظم پولادین کشوری مثل آلمان را هیتلری معرفی می کنند اما این تفسیر اشتباه است. این نظم پولادین همان فرهنگ صنعتی است که می گوید تصمیم باید اجرا شود و این نظریه امروز در تمام کشورهای صنعتی وجود دارد». این صاحب نظر مسائل اقتصادی یادآور می شود: «البته تصمیم باید با مبانی خودش اتخاذ شود. چنین تصمیمی حتماً باید به مرحله اجرا درآید و کنترل اجرا هم داشته باشد در غیر این صورت فرهنگ صنعتی مفهوم خود را از دست می دهد». بهشتی می گوید: «قانون کار یکی از بهترین نمونه ها برای نبود فرهنگ صنعتی است. از سال ۶۹ بارها کارشناسان اقتصادی بسیاری گفته اند که این قانون تسامح و تساهل را وارد صنعت کرده و موجب شده است که نرخ بهره وری صنعت ایران از متوسط نرخ دنیا هم پایین تر باشد اما هیچ کس به آن توجهی نمی کند». این کارشناس مسائل اقتصادی می گوید: «نبود فرهنگی صنعتی، ذوق و قدرت تحقیق و خلاقیت درونی بنگاه های صنعتی را نیز دچار بحران کرده است. واحدهای صنعتی حتی نمی توانند از درون برای ادامه حیات خود تلاش کنند. مدیریت آنان دچار نوعی بی تفاوتی ناشی از فرهنگ روستایی است. در چنین شرایطی حتی نمی توان به اقدامات مفیدی چون لایحه نوسازی صنایع و استراتژی توسعه صنعتی ایران خوش بین بود».
دوران جزایر صنعتی به پایان رسیده است. حالا دیگر این که کشوری قد کارخانه های نساجی خود را بلند کند و در گوشه ای از جهان به تنهایی مانور بدهد و دودهای غلیظ کارخانه های تولیدی خود را به رخ دیگر کشورهای جهان بکشاند، داستانی نخ نما شده است. امروز تولیدکنندگان باروبندیل خود را می بندند و از نقطه ای به نقطه دیگر جهان کوچ می کنند تا بتوانند در آنجا با شرایط بهتری چرخ های صنعتی خود را به حرکت درآورند. بسیاری از کشورهای جهان- چه توسعه یافته و چه در حال توسعه- شدیداً با تحولات صنعتی درگیر هستند و هر روز سعی می کنند تا بیشتر فرهنگ صنعتی خود را گسترش دهند و این از منظری دیگر چیزی نیست جز همان نوسازی صنایع که تئوریسین های بزرگ اقتصاد جهانی آن را با عنوان جایگزینی ماشین آلات نو تولیدی به جای خطوط فرسوده تولید تعریف نمی کنند، بلکه تجربه کشورهای پیشرفته حاکی از آن است که مفهوم نوسازی، تنها مسیر بازنگری و انجام اصلاحات در زیرساخت های اقتصادی و سیاسی را نشان می دهد.
ما باید بپذیریم علی رغم تمام تلاش هایی که طی ۶ سال گذشته صورت گرفته و تا حدی نیز ماشین صنعت ایران را به حرکت درآورده است، هنوز هم صنعت ایران دچار وضعیت ناخوشایندی است. بازدهی پایین، فرسودگی ماشین آلات، کیفیت غیرقابل رقابت با صنایع مشابه منطقه و دنیا، سیستم های مدیریتی بسیار ضعیف، خروجی ضعیف، عدم تحقیق، توسعه و نوآوری، نبود قابلیت های پرسنلی و عدم استفاده از منابع موجود اصلی ترین مشخصه های صنعت ایران به لحاظ ایستایی است. اما تمام این مشکلات روزی گریبان بسیاری از صنایع کشورهای در حال توسعه را نیز چسبیده بود و هنوز هم برخی از این کشورها و بسیاری از کشورهای در حال توسعه از وجود چنین معضلاتی رنج می برند. ولی نظام صنعتی آنان دچار رخوت نبود و صنعت تماماً وابسته به حمایت های دولتی نیست. چون از حیث پویایی توانسته اند وضعیت مطلوبی را به نمایش بگذارند. بعد پویایی را صاحبان صنایع پیشرفته در کشورهای توسعه یافته به مقاومت درونی یک بنگاه صنعتی تعبیر می کنند. در واقع رشد، تکامل، تحول و همچنین وجود یک نظام مدیریتی مدرن، زندگی از درون را به صنایع مختلف تزریق می کند. این فرآیند نقطه استارت نوسازی صنایع است. نقطه ای که الگوهای فرهنگ صنعتی در شکل گیری آن اصلی ترین نقش را ایفا می کنند.دکتر علینقی مشایخی در این باره می گوید: «در بیشتر بنگاه های صنعتی ایران هرگز رشد و تکامل درونی وجود نداشته است و در مقاطعی واحدهای تولیدی با استفاده از ارزهایی که از دولت گرفته اند، تکنولوژی و ماشین آلات جدید به کشور وارد کرده اند که آنها نیز به تدریج فرسوده شده است». وی اضافه می کند: «این تکنولوژی و ماشین آلات موجب این نشده که زایندگی داخلی، افزایش بهره وری، دانش فنی و نو کردن محصولات مرتب در مسیری بیفتد که به صورت خودکار به طور داخلی رشد کنند. این ناتوانی صنعت آزاردهنده تر از وضعیت ایستایی آن است که با فرسودگی ماشین آلات و مانند آن تعریف می شود».
مشایخی تصریح می کند: «البته وضع ناخوشایند ایستایی صنعت ناشی از نبود چنین ویژگی دینامیک در صنعت ایران است که موجبات به وجود آمدن چنین وضعیتی را فراهم آورده. یک صنعت ممکن است زندگی خود را از یک وضعیت فرسوده شروع کند ولی ویژگی پویایی و دینامیک را در خودش به وجود آورد. به طوری که با زایش داخلی از آن وضع نجات پیدا کند و مسیر رو به رشدی را در پیش بگیرد. صنعت ما هم به لحاظ ایستا و مقطعی بودن، فرسوده و ناتوان است ولی تحول و مکانیزم های ایجاد تحول را در آن نمی بینیم».
منابع مطالعاتی کشورهای توسعه یافته نشان می دهد که سیاست های اقتصادی یکی ازمهمترین مؤلفه ها و زیرساخت هایی است که می تواند مانع تقویت فرهنگ صنعتی و به تبع آن نوسازی صنایع باشد. امروز دیگر تمام صاحب نظران اقتصاد جهانی بر سر این موضوع که اگر سیاست های اقتصادی بهتری را برای به وقوع پیوستن توسعه صنعتی فراهم نکنند رشد فرآیند صنعتی و یا به عبارتی صنعتی شدن در حد یک رویا باقی می ماند؛ به توافق رسیده اند.
تاریخ اقتصاد ایران شاید بهترین نمونه برای اثبات این مدعا باشد. سال های متمادی صنایع ایرانی به صورت حسابداری و اداری قیمت گذاری می شدند. این قیمت گذاری در بسیاری از مواقع کار را به جایی رساند که صنایع مختلف ترجیح می دادند به جای تولید یک محصول با کیفیت، ضایعات را روانه بازار کنند و آن را به فروش برسانند. به باور بسیاری از صاحب نظران چنین رفتاری ازنظر آن بنگاه یک رفتار منطقی اقتصادی است چون برای دسترسی به درآمد بیشتر تولید ضایعات را به محصولات با کیفیت ترجیح می دهد. رشد هر نوع صنعتی در این فضا یک فرضیه محال است. چون به اثبات رسیده که محصولات صنعتی باید در یک صحنه واقعی عرضه و تقاضا قیمت گذاری شوند.
از سوی دیگر نبود رقابت خارجی و حتی عدم رقابت بین تولیدکنندگان داخلی از دیگر زیرساخت هایی است که موجبات ابطال بسیاری از صنایع را فراهم کرده است. وقتی صنایع رقابت پذیر نباشند در انحصار فرو می روند و در چنین حالتی دیگر هیچ تمایلی برای اصلاح و بهبود کارآیی خود نشان نمی دهند. این مرحله درست نقطه گریز از توجه به خواست مشتری است. وقتی بین تولید، نیاز و خواست مشتری هیچ رابطه اقتصادی و عقلانی وجود نداشته باشد، صنایع به طور خودکار خاصیت زایندگی درونی را از دست می دهند و این به معنای از بین رفتن یکی از اصلی ترین پایه های نوسازی است. عوارض را می توان به عنوان یکی دیگر از زیرساخت های مسدودکننده مسیر توسعه صنعتی نام برد. زمانی نه چندان دور در ایران بیش از ۵۰ نوع عوارض مختلف از صنایع دریافت می شد این در حالی است که هنوز هم متنوع ترین عوارض را فعالان صنعتی پرداخت می کنند.
بررسی سیاست های اقتصادی ایران نشان می دهد که متولیان صنعتی همواره برای رفع نیازهای کوتاه مدت و آنی سرمشق هایی را تنظیم کرده اند که در نهایت موجب مردودی و یا تجدیدی بسیاری از صنایع کشور شده است. پس می توان این گونه نتیجه گرفت که زیرساخت ها و سیاستگذاری های غلط اقتصادی نیز نقش بسزایی در ناکارآیی فرهنگ صنعتی و در نهایت فرآیند نوسازی صنعتی (با تکیه بر تحولات درونی) دارند. این نکته را نیز باید در نظر گرفت که بنابر اعتقاد بسیاری از صاحب نظران توسعه صنعتی، کنش های سیاسی نیز رابطه ای مستقیم با ضریب صنعتی هر کشوری دارند.
● بی ثباتی سیاسی، منفی نگری اقتصادی
دکتر علینقی مشایخی- رئیس دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف- در این باره معتقد است: «مسائل سیاسی را باید در میان زیرساخت هایی طبقه بندی کرد که بستر تحرکات صعودی صنعت را شکل می دهند. زیرساخت های نامناسب موجب می شوند که منابع، امکانات و انگیزه استفاده از امکانات در فعالیت های صنعتی با افت شدیدی مواجه شوند. نبود ثبات سیاسی به طور مستقیم این امکانات و انگیزه توسعه صنعتی را نشانه می رود». وی ادامه می دهد: «زمانی که نظم و استحکام سیاسی، امید به آینده و ثبات سیاسی وجود داشته باشد فعالیت های صنعتی تشویق می شوند و برعکس در زمان بی ثباتی سیاسی، امید به آینده کاهش و ریسک سرمایه گذاری در صنعت افزایش می یابد، برای این که سرمایه گذاری اتفاق بیفتد باید بستر سیاسی کشور اطمینان بخش باشد».
رئیس دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف خاطرنشان می سازد: «این موضوع که نظام سیاسی برای سرمایه گذاران در صنعت چقدر ارزش و اعتبار قائل است و چگونه به آنها نگاه می کند مسأله دیگری است که در شکل گیری فرهنگ صنعتی و حرکت جدی در مسیر توسعه صنعتی بسیار نقش دارد. پس از پیروزی انقلاب و مصادره یک سری واحدهای صنعتی این ذهنیت به وجود آمد که از این پس سرمایه گذاری اقدامی ارزشمند تلقی نمی شود».
مشایخی می گوید: «طی دو دهه قبل در بسیاری از مواقع جامعه به سرمایه گذاران و فعالان صنعتی به عنوان افرادی که حق دیگران را ضایع کرده اند نگاه کرده است. ارزش قائل نشدن برای این عناصر در صحنه اقتصادی کشور یک مانع زیرساختی برای توسعه صنعتی کشور است. نباید انتظار داشت که در چنین فضایی نوسازی درونی و بیرونی در صنایع مختلف اتفاق بیفتد و جامعه صنعتی با فرهنگ صنعتی و به دور از رفتارهای دوران روستایی به فعالیت های صنعتی بپردازد». این استاد دانشگاه خاطرنشان می سازد: «اگر کمی عمیق تر نگاه کنیم کسانی که سرمایه گذاری انجام می دهند و در جامعه صنعت و اشتغال به وجود می آورند، انتظار دارند که در تصمیم های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیز مشارکت بیشتری داشته باشند. اگر این مشارکت وجود نداشته باشد سرمایه گذار مطمئن نیست که تصمیم های سیاسی در راستای تسهیل حرکت او قرار دارد». وی می گوید: «اگر حاکمیتی بخواهد که سرمایه گذاران مولد اقتصادی نه در جهت مثبت و نه در جهت منفی صدایی در جامعه نداشته باشند یک تناقص بسیار جدی پیش می آید. از یک طرف بگوییم این افراد باید مشوق فرهنگ صنعتی و سرمایه گذاری ب-اشن-د و از طرف دیگر با نفوذ آنان در فرآیند تصمیم سازی های اقتصاد سیاسی مخالفت کنیم».
● اتاق های بازرگانی، عبرتی تاریخی
شاید بتوان به جرأت گفت که انتخابات اتاق های بازرگانی ایران در آخرین نفس های سال ۸۱ بهترین مثال برای این موضوع است که فعالان اقتصادی و صنعتی کشور تا چه حد خواستار مشارکت در فعالیت های مدنی و تصمیم گیری هستند. اما اتاق بازرگانی ایران به عنوان نمادی که این مشارکت را تضمین می کند طی سال های گذشته به باور بسیاری از فعالان صنعت کشور تنها به عنوان تریبون یک حزب خاص فعالیت می کرده است. بعد از دوم خرداد ۷۶ شاید برای نخستین بار در دو دهه گذشته فعالان صنعتی سخنانی را شنیدند و یا تحرکاتی را مشاهده کردند که در جهت ایجاد اتحادیه ها، انجمن ها، اتاق های مختلف اقتصادی و نهادهای مدنی بود که در راستای تسهیل مشارکت سرمایه گذاران در فرآیند تصمیم سازی قرار داشت. شرکت گسترده این فعالان در انتخابات اتاق های بازرگانی (در سال گذشته) نشان از این داشت که حالا دیگر فعالان صنعتی می روند تا فرهنگ صنعتی را تجربه کنند. این موضوع که آنها تقاضای گسترده خود برای سرعت گرفتن اصلاحات اقتصادی را با قاطعیت بیان کردند نشان از شکل گیری همان رفتار خطی در فرهنگ صنعتی دارد که می توان گفت نقطه مناسبی برای شروع فرآیند بازسازی رفتاری، فکری، مدیریتی و نهادی صنعت کشور است.در کنار این مسائل شرایط نامناسب حقوقی مثل وضعیت حاکم بر قوانین کار، نبود یک نظام بانکی و یا در کل بازار سرمایه منسجمی که بتواند حرکت توسعه صنعتی و نوسازی صنعتی را به لحاظ منابع موردنیاز تضمین کند و همچنین ساختار مالکیت صنعت ایران دیگر زیرساخت هایی هستند که تا به حال نقش بسزایی در کند کردن فرآیند نوسازی صنایع و عدم شکل گیری فرهنگ صنعتی داشته اند. در دوران پس از انقلاب که اصل مالکیت صنعتی به دلیل شیوع روند مصادره های انقلابی دچار لغزش شد، بنیادها و مراکزی به عنوان صاحبان جدید صنایع نبض تولید را در دست گرفتند که فاقد هرگونه نگاه مدرنی به صنعت و مدیریت صنعتی بودند. البته این جریان هنوز هم ادامه دارد. دراختیار گرفتن بسیاری از صنایع بزرگ و کوچک توسط سازمان های بازنشستگی، تأمین اجتماعی و همچنین بنیادها و آستان های مختلف نوعی تفکر و نگاه مهندسی را در جریان صنعتی کشور به وجود آورده است که می توان گفت درست در نقطه مقابل جریان نوسازی و ایجاد فرهنگ صنعتی قرار دارد.
این گروه از صاحبان جدید صنایع مسأله نخست در فعالیت های صنعتی را برداشت پول و نه ادامه حیات و افزایش بهره وری صنعت می دانند. این نگاه به دلیل آن که از یک فرهنگ صنعتی تبعیت نمی کند (و نمی تواند به موقع نوسازی را در صنایع ایجاد کند) این فرآیند را اتفاقی می دانند که همواره برای انجام آن وقت وجود دارد و عدم انجام سریع آن هیچ ضرری برای توسعه صنعتی ندارد. از کنار این مسائل که عبور کنیم برخی از مسائل و معضلات نیز در داخل بنگاه های صنعتی وجود دارند که از حیث پویایی نظام صنعتی ایران را دچار نوعی نابسامانی رفتاری کرده اند. به نحوی که برخلاف کشورهای توسعه یافته و یا در حال توسعه، واحدهای صنعتی ایران این توان را ندارند که با مجهز شدن به فرهنگ صنعتی از درون به مقابله با نابسامانی های موجود بپردازند.
علینقی مشایخی ضعف درونی بنگاه های صنعتی را مهمترین عاملی می داند که سبب شده زیرساخت های ضدصنعتی و نارسایی های بیرونی توسعه بیشتری پیدا کنند. وی معتقد است اگر واحدهای صنعتی قوی تر بودند به طور حتم می توانستند زیرساخت های منفی را به نفع خود اصلاح کنند.
مشایخی در مورد مهمترین ضعف های درونی صنعت ایران توضیح می دهد: «مسأله ارزیابی، پرورش، ارتقا و انتخاب مدیران صنعت در ایران همواره دچار ضعف بوده است. هیچ مکانیزمی برای ارزیابی خوب یا بد عمل کردن مدیران صنعتی وجود ندارد. وقتی چنین مکانیزمی نباشد زمینه ای فراهم نمی شود که مدیران خوب و لایق رشد کنند».
وی ادامه می دهد: «البته نبود این مکانیزم ها مقداری به ساختار قدرت، نظارت و کنترل برمی گردد. اگر این ساختار درست عمل کند برداشت صحیح از عملکرد مدیران باید یکی از خروجی های آن باشد. پس هنگامی که در صنعت مدیر پرورش ندهیم اداره صنعت مؤثر نخواهد بود. در این شرایط طبیعی است که یک مدیر در عرض چند سال صنعت را نابود کند و آن را به ورشکستگی بکشاند». مشایخی خاطرنشان می سازد: «فرهنگ صنعتی یعنی داشتن تعهد و جدیت برای انجام کار که مشخصه امروز دنیای صنعتی است. در ایران خیلی وقت ها در واحدهای صنعتی روحیه بی تفاوتی وجود دارد. اگر نیروی انسانی بخواهد بهره وری صنعت را افزایش دهد در مرحله نخست باید انگیزه داشته باشد و در مرحله بعد نیز باید صاحب قابلیت و مهارت باشد. اگر در بنگاه های صنعتی ایران چنین چیزی وجود ندارد بدون شک مدیران صنعتی ضعیف عمل کرده اند».
رئیس دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه صنعتی شریف می گوید: «نبود فرهنگ صنعتی اصل مشتری گرایی را در واحدهای تولیدی از بین می برد. وقتی چنین اصلی وجود نداشته باشد واحدهای صنعتی علاقه ای به تحقیق و توسعه درونی نخواهند داشت. امروز ارتباط با دانشگاه و فعالیت های تحقیقاتی رکن اصلی بنگاه های کوچک و بزرگ صنعتی کشورهای پیشرفته است اما در ایران حتی بهترین واحدهای صنعتی نیز علاقه ای به فعالیت های تحقیقاتی و علمی ندارند و نمی خواهند که در این زمینه کاری انجام دهند».
«باید جلو رفت و با سرعت حرکت کرد». این شعاری است که می گویند روزی نه چندان دور شرقی نشینان آسیا وقتی مسیر توسعه صنعتی خود را گشودند با صدایی بلند در تمام محافل اقتصادی و صنعتی فریادش می کردند. ما در هر وضعیتی از توسعه که باشیم جهان با آهنگ ملایم خود به جلو حرکت می کند. در این میان هیچ چیز به اندازه کوتاه کردن فاصله با دنیای مدرن اهمیت ندارد. این درست است که زمان همیشه وجود دارد اما نبض آن بدون شک در دستان کشوری می تپد که می خواهد تک نواز عرصه جهانی نباشد و همپای مارش پیشروی کشورهای در حال توسعه حرکت رو به جلو خود را شکل دهد. ایران همه چیز دارد، زمین هایی که بسیاری از کشورهای جهان خواب آرامیدن روی آن را می بینند و انسان هایی که بارها نشان داده اند می توانند حرکت کنند. ما پتانسیل برداشتن یک قدم بزرگ و کم کردن فاصله خود با جهان توسعه یافته را داریم اما معلوم نیست که چرا علی رغم آن که می دانیم دیگر باید حرکت کرد و ایستادن زمان مرگ را به جلو می اندازد، باز هم چندین سال وقت را اعدام می کنیم تا مقدار اندکی از بارهای اضافی اقتصاد صنعتی را در پشت سر خود برجای بگذاریم، فرهنگ صنعتی تنها یک درک است. درک شرایط دوران امروز برای بالا بردن ضریب توان زندگی.
علی دهقان
منبع : وزارت صنایع و معادن