پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا


در آینه اندیشه


در آینه اندیشه
محمد ضیمران متولد ۱۳۲۶ اصفهان فارغ التحصیل رشته حقوق قضایی از دانشگاه تهران ۱۳۵۱ عضو هیأت علمی دانشگاه ملی (شهید بهشتی ) ۱۳۵۴ مدیر گروه زبان و متون حقوقی دانشكده حقوق تا
سال ۱۳۵۹ دریافت درجه دكترا در رشته معرفت شناسی و فلسفه آموزش از دانشگاه ماساچوست آمریكا سال ۱۳۶۴ تدریس معرفت شناسی و فلسفه هنر در دانشگاه ماساچوست در فاصله بین سالهای ۱۳۶۴تا ۱۳۷۲ چاپ یك سری مقالات در زمینه پدیدار شناسی ، هرمنوتیك و ساختار شكنی در نشریات معتبر آمریكا ،دوبار انتخاب به عنوان استاد ممتاز در سالنامه مشاهیر آموزش عالی در سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳، بازگشت به ایران سال ۱۳۷۴ ، تدریس در مؤسسات آموزش عالی و دانشگاههای تهران در مقاطع كارشناسی ارشد و دكترا ، عضو فرهنگستان فلسفه و حكومت هنر تألیف كتابهایی چون « سنت و تجدد در حقوق ایران‌»، «جستارهای پدیدار شناسانه در هنر و زیبایی»،« گذار از جهان اسطوره به فلسفه ،» « اندیشه فلسفی در پایان هزاره دوم »، نیچه پس از هایدگر، دلوزو دریدا»، و ...
محمد شمخانی : چیزی كه تمام پرسش ها و پژوهش های « محمد ضیمران» را صورت بندی می كند همان بحث كهنه و كلیشه‌ای « سنت و مدرنیته» است كه البته او با سنجه و نگره جدیدی سراغ آن رفته و به دریافت های دیگری از آن رسیده است. نگاهی به كتابهای این معلم سرشناس یك سؤال كلی پیش می آورد و آن ژرف ساختی است كه در روساخت خود به چنین مفاهیم و انتخاب هایی منجر شده است:« در طول ۱۵۰ سال گذشته و به طور كلی با ظهور مدرنیته در سطح جهان ما به گونه های مختلف سعی كرده ایم كه ضمن ارتباط با فرهنگ و تمدن غربی كاستی‌های موجودمان را برطرف كنیم. اما تنها وسیله‌ای كه دسترسی ما را به فرهنگ مدرن و به طور كلی فلسفه مدرنیته ممكن می‌ساخت عامل زبان بود و بنابر این برای ورود به گنجینه فرهنگی و علمی غرب به ناچار و تنها ابزار دسترسی ، ترجمه و برگردان اندیشه های فلسفی و اجتماعی مدرن بود و تماس با غرب عمدتاً از این طریق صورت می گرفت به همین خاطر هم از دوره قاجار عده‌ای از نخبگان به فرنگ فرستاده شدند. تا زبان و ادب و فرهنگ مردم را بیاموزند و با خود بیاورند كه آنها هم به طور معمول از طریق ترجمه آثار علمی‌، فلسفی و ادبی ایرانیان را با دستاوردهای مدرن آشنا كردند. اینجا می خواهم مثالی از مثنوی بیاورم و آن حكایت مسابقه ای است میان چینی ها و رومی ها به طوری كه این دو گروه موظف می شوند تا در و دبوار مقابل هم را منقش به نقش‌های تصویری كنند و یك حصار هم میان شان هست كه آنها را از هم جدا می كند. پس از پایان یافتن كار و برداشتن دیوار میان آنها معلوم می شود كه چینی ها نقش و نگار زیبایی را بر دیوار نقش زده اند، اما رومی ها دیوار مقابل آن را چنان صیقل داده و آینه فام كرده اند كه نقاشی ‌های چینی ها در آن به وجهی مطلوب تر پژواك یافته است. من هم می خواهم بگویم نقشی كه روشنفكران ما در این ۱۵۰ سال از فرهنگ و تمدن غربی بازتاب دادند بر عكش كار رومی ها تصویری بود تیره و تار و نا منطبق با واقعیتهای دنیای مدرن هم اكنون نیز این بازنمایی به گونه های كم و بیش نامرغوب به انجام می رسد و بنابر این تصویری دقیق و حقیقی از آنچه در دنیای مدرن وجود دارد در این سمت بازتاب نیافته و آیینه ای كه ما روشنفكران مقابل غرب نهاده ایم دارای سطحی شكسته و پر اعوجاج است و تصویرها را به گونه ای غیر منطقی و نامرتبط با اصل پژواك می دهد.» و اینجاست كه ضیمران تصمیم به ارائه تصویری رومی وار از فرهنگ مدرن می گیرد و در حد توان خود می كوشد :« پس از آنكه تحصیلاتم را در خارج به پایان رساندم در بازگشت به وطن كوشیدم كه با مجموعه نوشته های خود ترجمانی از اندیشه های مطرح جهان مدرن را در فرهنگ خودی و زبان مادری خویش بازتاب دهم . بنابر این دغدغه اصلی من در این دوران همان بحث كشاكش سنت و مدرنیته بوده و همواره كوشیده ام كه از روزنه هنر به قلمروهای گوناگون فرهنگی غرب نظر افكنده و تفاوت های اصلی میان فرادهش سنتی این سرزمین را در قیاس با دستاوردهای مدرن جهان معاصر بررسی و تحلیل نمایم.» در این راه پرفراز و نشیب و در این چشم انداز گشوده اولین كتابی كه ضیمران به فراسی تدوین می كند سنت و تجدد در حقوق ایران نام دارد. كتابی كه می خواهد بحث مدرنیته را در عرصه حقوق ایران هم مطرح كند كه انگار و ا“‌طور كه خود مؤلف می گوید متأسفانه عنایتی از ناحیه دست اندركاران این حوزه به چنین مسأله مهمی نمی شود . بعد از این كتاب و در مجموعه كتابهای ضیمران ما دیگر به بحث حقوق بر نمی خوریم و همه چیز از مسیر فلسفه و هنر می گذرد:« رشته ای كه روی آن كار می كنم فلسفه هنر و زیبایی شناسی است و همه كارهایی هم كه كرده ام حول این محور انجام شده و تأكید آن بیشتر بر مدرنیته و ارتباط آن با سنت بوده است. هر چند كه بعضی فكر می كنند به خاطر علاقه به فوكو دریدا و نیچه من به جنبش پست مدرن گرایش دارم. جنبش پست مدرن را من نقدی می بینم بر مدرنیته و زیاده رویهای آن را به هیچوجه نمی پذیرم و اعتقاد دارم كه ما ایرانیها همچنان باید دغدغه اصلی خود را مدنیته قرار بدهیم. چرا كه هنوز از عرصه مدرنیته خارج نشده ایم و در این قلمرو است كه باید كار كنیم و بیاموزیم و ترجمه كنیم.» « جستارهای پدیدار شناسانه در هنر و زیبایی » عنوان دومین پژوهشی است كه ضیمران منتشر می كند . درس گفتارهای دوره فوق لیسانس دانشگاه هنر كه با همكاری دانشجویان گردآوری و به چاپ می رسد .كتاب « فلسفه هنر» ی هم كه حالا اودر دست نگارش دارد در حقیقت تداوم همان پروژه است . « كار من به عنوان یك فرد ایرانی هیچگاه از قلمرو ترجمه فرهنگی مبانی اندیشه غرب فراتر نرفته است و به همین اعتبار می كوشم تا دانشجویان و علاقه مندان را با حوزه های خاصی از فرهنگ و ادب مدرن آشنا كنم و این رسالتی است كه برای خودم قائل شده ام.» ضیمران در كنار كار تحقیق و تألیف و تدریس فلسفه و فلسفه هنر همواره یك دغدغه دیگر هم دارد و آن طرح یك سری مسائل بنیادی در رشته حقوق است. رشته ای كه با تكیه و تأكید بر سنت و به ویژه فقه كمتر روزآمد شده و خود را با مبانی اندیشه های مدرن تطبیق داده است:«‌ رشته حقوق سخت ریشه در سنت دارد و بنابر این مطالعاتی كه پیشتر درحوزه حقوق و فقه كرده بودم، پرسشهای زیادی را برای من ایجاد كرده بود . از جمله اینكه مقولات سنت باورانه چگونه می توانند با مفاهیم و مصطلحات مدرن سازگار بشوند. دغدغه ای كه از دیرباز با من بوده است. در دوران دانشجویی ام نیز با جریان روشنفكری داخلی آشنان شدم و ابعاد عاطفی این جریان را عمیقاً احساس كردم . به همین خاطر در غرب سعی داشتم ضمن مطالعات تطبیقی مشكلات ومسائل اساسی روشنفكری ایران را شناسایی كنم. البته به هیچوجه ادعای شناسایی مسائل ومشكلات روشنفكری معاصر ایران را ندارم اما این دغدغه اصلی من بوده است. به گمان بنده روشنفكری ایران بعضاً از وجهی خود شیفتگی رنج می برد. یعنی به محض آنكه ما با الفبای روشنفكری آشنا می شویم. فكر می كنیم كه می توانیم فاعل مایشاء و حلال مشكلات فعلی جامعه پیرامونی خود باشیم و حال آنكه به زعم بنده ما باید به عنوان شاگردان كوشای مكتب فرهنگ و فلسفه معاصر بیاموزیم و گنجینه و بدون طرح مقدمات خود را وارد نتیجه نسازیم. بنابر این روشنفكری ایران باید حداكثر مترجم صادق دستاوردهای مدرنیته قرار گرفته و مدعای نظریه پردازی و مفهوم سازیهای پیچیده را به بعد موكول كند.» با اینكه هنوز ما در بازبینی برآورد و شناخت اندیشه های فلسفی و بنیادی معاصر و برگردان آنها به زبان مادری مان در آغاز راه هستیم اما روزی نیست كه ازجبهه گیری یك جریان نامنعقد در برابر جریان بی جایگاه دیگری با خبر نشویم و همین تشتت باعث سرگردانی بسیاری از ما در درك و دریافتهای درونی از اندیشه مهم ومدرن و معاصر غرب شده است و می شود. در این مورد وقتی باب حرف را با ضیمران باز می كنم ابتدا این پراكندگی و پشت به پشت شدن را تأیید می كند و بعد می گوید:« خود من همواره سعی كرده ام كه اندیشه ها و شخصیتهایی را كه در جهان معاصر و در تحول فرهنگ مدرن نقش مؤثری را ایفا كرده اند معرفی كنم و به هیچ وجه در شرایط كنونی سعی نكرده و نداشته ام كه ابعاد پیچیده اندیشه‌های معاصر را بازتاب بدهم. چه در آن صورت تنها خوانندگان محدود و یا احیاناً نخبه‌ای می توانند از چنین ادبیاتی بهره‌مند بشوند. من چون كارم معلمی است ، وظیفه ام ایجاب می كند كه ابعاد آموزش مفاهیم را از نظر دور نداشته و همواره اهمیت اندیشه ها را در گزارش آنها مورد ارزیابی قرار بدهم و به طور كلی اعتقاد دارم كه در ایران دموكراتیزه شدن صرفاً نباید در قلمرو سیاست و جامعه صورت بگیرد و محدود بشود بلكه باید ما در راه دموكراتیزه كردن دانش ومعرفت هم كوشا باشیم. به عبارتی در همین عرصه است كه می توانیم به نسل های نوآموز شیوه های زندگی دموكراتیك را آموزش بدهیم. وقتی كه روشنفكران غربی چون دیدرو و دالامبر به تدوین دایرهٔ‌المعارف دست زدند هدف آنها مبارزه با نخبه گرایی و برج عاج نشینی بود و می خواستند علم و دانش را در كلیه سطوح جامعه گسترش بدهند. روشنفكر ایرانی نیز برای حل معضلات حاد جامعه باید فرایندهای اندیشگی را همگانی نموده و به طور كلی دانش و معرفت را همه جاگیر سازد. برای خیلی ها این پرسش پیش می آید كه چگونه ضیمران هم به فعالیت در زمینه حقوق و مسائل حقوقی می پردازد وهم به فعالیت در زمینه فلسفه هنر. این پرسش بیشتر برای كسانی پیش می آید كه فروتر آن نگاه میان رشته ای معاصر به ماجرا نگاه می كنند و‌ آن دو زمینه به ظاهر متفاوت را حتی در جاهایی رودرروی هم می بینند و می‌انگارند.
در این باره خود ضیمران می گوید:
حقوق رشته ای است كاربردی و علمی و در جهت حل معضلات ناشی از روابط اجتماعی افراد نقش ایفا می كند و حال آنكه فلسفه هنر به چیستی معنای هنر در ارتباط با فرهنگ و زندگی می‌پردازد و بنابر این این دو دغدغه در زندگی من نقش مكملی بازی می كنند . در واقع نیمی از وقت من روزها صرف كارهای حقوقی می شود و نیم دیگر به تدریس و مطالعه و نگارش اختصاص می یابد. بنابر این من برای خودم سازشی میان این دو فعالیت ایجاد كرده ام. بحث از سنت و مدرنیته یك جا هم ضیمران را متوجه « اسطوره » می كند و همین باعث می‌شود كه چندین ترم درباره ارتباط اسطوره و سنت در حوزه هنر با دانشجویان كارشناسی كار كند. پژوهشی زنده كه ما حصل آن در كتاب « گذار از جهان اسطوره به فلسفه» می آید و منتشر می‌شود. « اندیشه فلسفی در پایان هزاره دوم » نیز باز از جمله كتاب‌هایی است كه ضیمران بنا به درخواست دانشجویان و به زبانی ساده درباره وضع كنونی فلسفه می‌نویسد كتابی كه به صورت گفت و گو منتشر می شود و به پرسش های بنیادینی در این زمینه پاسخ می دهد. اما آن چیزی كه ارادت و توجه ضیمران را به فلسفه كسانی چون فوكو و دریدا و دلوز و .... نشان می دهد و به طور مشخص آنها را بر صدر مصطبه علاقه و اشتیاق او می‌نشاند، كتاب‌هایی چون « فوكو دانش و قدرت» ، « ژاك دریدا و متافیزیك حضور» و « نیچه پس از هایدگر، دلوزودریدا» در این میان گزارشی است از نقد فلسفه هگل به وسیله فیلسوفانی چون هایدگر ، دریدا و دلوز. این كتاب خود خوانش تازه‌ای است از اندیشه‌های نیچه درباره « اراده معطوف به قدرت،» « تبار شناسی اخلاق» و فراسوی نیك و بد»: « در حقیقت هدف من از نگارش این كتاب بررسی وگزارش رویكردهایی است كه اندیشمندان معاصر به فلسفه نیچه داشتند. « درآمدی به نشانه شناسی هنر» هم گزارشی است از نشانه شناسی و ارتباط آن با هنر كه ضیمران سال گذشته منتشر كرده و مطالب آن بیشتر از « دانیل چندلر» اقتباس شده است. به این كتاب می توان كتابی درباره نشانه شناسی فلسفه و ادبیات از دیدگاه « امبراتواكو» فیلسوف معاصر ایتالیایی را افزود كه یكی دیگر از مونوگراف‌ها ( تك نگاری‌ها)‌ی ضیمران است وقرار است چندی بعد روانه بازار شود. اینها همه آن حرف هایی نیست كه می شود در مورد این معلم زد. كسی كه كلاس های درسش روز به روز شلوغ تر می گردد و پر از شاگردان با اشتیاقی كه می خواهند از رهگذر شناخت همه سونگرانه او به درك و دریافتی كلی از فلسفه هنر غرب برسند.
منبع : بنياد انديشه اسلامي