چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا
شرقشناسی و مظلومیت تاریخ و فرهنگ ایران
![شرقشناسی و مظلومیت تاریخ و فرهنگ ایران](/mag/i/2/a3lg3.jpg)
□□□
استعمار و سلطه بیگانگان از سدههای پیش بدین سو، نابودی فرهنگ ایران، یا انحراف آن را از پایگاههای اصیل، تدارك میكردند و با شیوههای مرموز توانستند با خط و ربطهای ضد علمی و غیر عینی در جامعهی ما اثر گذارند و چه بسا كژاندیشیها و نادرستیهای موجود در فضای فرهنگی شرقشناسی به معنای اعم، و اسلامشناسی و ایرانشناسی به معنای اخص از همین طریق ایجاد شده باشد.
بسیاری كسان كه در گذشته خود را شرقشناس، اسلامشناس، و ایرانشناس و جز اینها قلمداد میكردند و متأسفانه خط و ربطشان در جامعهی ما در دوره ستمشاهی، اثر گذاشت، زمانه نشان داد كه از كارگزاران فرهنگی استعمار و سیاستهای تجاوزگرانه كشورهای متبوع خود بودهاند. نوشتههای مغرضانهی آنان به گونهای در درون میهن اسلامی ما آشفتگی فرهنگی، القائات سیاسی، نابهنجاریهای اجتماعی به وجودآورد كه پارهای از ایرانیان مسلمان در نوعی بیهویتی و از خود بیگانگی قرار گرفتند. بیهوده نیست اگر هنوز هم ملیگراها از شاهنامه با دید ویژهی خود طرفداری میكنند و این كتاب عظیم را كه مشحون از فرهنگ والای اسلامی ـ شیعی است، از این جهت در مظلومیت تاریخی قرار میدهند. از سوی دیگر، در كشورهای سلطهگر، منابع عظیمی از شناخت ایران و احوال و آثار و خلقیات و جماعتها و گروهها فراهم آمد و دولتهای سلطهگر، برای تداوم سیطرهی ضد انسانی و شوم خود از همان آثار و نوشتارها و تحلیلها سود جستند.
این جانب به هیچ وجه، مقام ارزنده و منزه پارهای از شرقشناسان و اسلامشناسان و ایرانشناسان را كه بی هیچ غرض و سوء و نیت شوم، با علاقهمندی تمام به مطالعه و بررسی مسائل ادبی و فلسفی و عرفانی و تاریخی و اجتماعی دیار ما و عالم اسلام و مشرق زمین پرداختهاند، فراموش نمیكنم و آگاهم كه این گروه محقق و دانشمند، بسیاری از زوایا و خفایای تاریخی و فرهنگی جهان ما را روشن كردهاند و در پارهای جهات مستقیم و غیر مستقیم، مطالعات علمی را به محققان و پژوهشگران ایرانی آموختهاند و به همین دلیل به حكم علم و فضیلت و ارزشهای اسلامی و اخلاقی، احترام آنان بر همهی ما تكلیف است. سخن و مراد من خط مشی كلی حاكم بر مطالعات ایرانی مبتنی بر سیاست و اهدافی است كه گه گاه دانشمندان بیآلایش مغرب زمین، خود نیز از روایی آن در پارهای زمانها، آزرده خاطر بودهاند و گویی كه شرایط تجسسی استعمار ساخته، آنان را نیز در موقعیتی قرار میداده كه بسختی میتوانستند آنچه را كه میدانستند، بیان كنند و به رشتهی تحریر كشند.
غربیان پس از پایان شناخت تاریخی از مشرق كه ریشه در ایران باستانی ما دارد، و نیز دوران تعصبآمیز و كینه توزانهی عصر اسكولاستیك از اسلام كه امروز محققان راستین اروپایی از بیان آن شرمندگی دارند، پس از رنسانس اروپایی با توجه به فرهنگهای یونان و رم، و ارتباط تاریخی آنها با فرهنگهای مردم آسیای غربی و ایران و چین و هند، دوران جدید ایرانشناسی را آغاز كردند. اما اروپا با پیشرفتهای علمی و تكنولوژیك به دنبال یك سلسله انقلابات اجتماعی و سیاسی به مرحلهای رسید كه به گمان ما صبغهای از استكبار دارد، و آن پذیرش اصل مركزیت اروپا یا Eropeocentrisme است.
با قبول این اصل، گمان اروپاییان بر این بود و هنوز هم گه گاه بر آن پا میفشارند، كه تمدن بشر در یك خط سیر واحد و تغییر ناپذیر در حركت است و اروپا پیشقراول كاروان فرهنگی و مدنی همهی انسانها، در همهی مكانها و زمانهاست و تعالی و ترقی هر جامعهای در آن است كه خود را در مسیری قرار دهد كه سرانجام «اروپایی» شود. این اندیشهی جهانشمولی فرهنگ اروپا بسیاری از دانشمندان لیبرال و سوسیالیست و حتی انقلابی را در آن قاره و كشورهای دیگر تحت تأثیر قرار داد. تقسیمبندیهایی كه از تاریخ و حركت جوامع كردهاند، كمابیش همه نمایانگر این اصل است. واژهها چند گانه است، اما مفهوم و برداشت یگانه. اغلب آنها فرهنگهای دیگران را با دیدی حقارتآمیز، عقبمانده و بیارزش در روزگار جدید، معرفی كردهاند و شناخت آنها را به همان گونه دانستهاند كه شناخت پدیدههای ملموس فیزیكی؛ به زبان دیگر: شناخت ادب و عرفان، فلسفه، حماسه وتاریخ و عشق و دیانت شرقیان برای آن گروه از پژوهشگران، در همان حدود رسمی بود كه پدیدارهای مادی، اعم از «زیرخاكی» یا «روخاكی» كه در دانش باستانشناسی مورد بررسی و پژوهش قرار دارد. همان سان كه شمشیر عهد هخامنشی، معبد دورهی اشكانی، كوزه یا بافتههای زرین عصر ساسانی، پدیدهای دیداری و «عتیقه» به شمار میرفت، كلمات آسمانی، بیانات ائمهی اطهار (ع)، مواعظ حكما و متكلمان، اندرزهای شاهنامه، حكم شیخ اجل سعدی، غزلیات حافظ یا مساجد و مراقد و مشاهد، و صدها هنر اندیشهگرانه و دست ساختهی ایرانی، و تمام رفتارها و كردارهای مبتنی بر فضیلت و انسانیت، همه و همه در زمرهی اشیای بدون روح، بدون وظیفه و خالی از هرگونه پویایی و كارایی، مورد بررسی مادی گرانه قرار میگرفت.
این روش و برداشت بدان سان كه در آغاز گفتار به عرض رسید، با موج تبلیغاتی و مالی كه قدرتهای مغرب زمین تهیه كرده بودند در جامعهی اسلامی ما اثر گذاشت. تاریخ ایران تكه تكه میشد، فرهنگ یكپارچهی ایران پاره پاره میشد. دورهبندیهای مخدوش، منطقهسازیهای مغرضانه، قومسازیها، ملتسازیها، زبانسازیها، نژاد سازیها و مذهبسازیهای گوناگون به قصد ایجاد آشوب و درهمریزی وحدت ملی و فرهنگی و دینی، از سوی كارگزاران فرهنگی استعمار شرق و غرب، توسعه و روایی مییافت و بسیار كسان كه از بطن و متن فرهنگی و اسلام دور افتاده بودند، با گرایشهای مختلف، نوعی «شستشوس مغزی» مییافتند، از خود بیگانه میگردیدند و همان گفتههای بیپایه و بی مایهی غربیان را بیان میكردند، اروپا را قبلهی آمال و پایگاه امیال خود مییافتند و چون بعضاً اقتصاد و سیاست را نیز در خدمت داشتند، همگامیهای خود را در این باره «سیستمی» تر میكردند و سرانجام جامعهی فرهنگی و فرهنگ ساخته و فرهنگ ساز ما را به گونهای در میآوردند كه برخی از تحصیلكردههای دوران پیش از انقلاب، نه تنها ارزشهای مثبت و علمی غرب را اقتباس نكردند، بلكه بسیاری از ارزشهای والای اجتماعی خود را نیز از دست دادند و قدرتمداران آنان، ملت بزرگ ما را از همه لحاظ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، مصرف كنندهی غرب كردند و شگفتا، روزگاری پیش آوردند كه حتی در شناخت خود متكی به آرا و نظریات غربیان گردیدند، آن هم به آن دسته از غربیان كه به عنوان كارگزاران «علمی» در كانون قدرت استعمار و امپریالیسم فرهنگی به خدمت درآمده بودند.
انقلاب اسلامی ملت ایران، كه دارای چندین عامل و انگیزهی بنیادی است، بیتردید، مهمترین و با ارجترین آنها حركتی است كه جامعه در بازگشت به خود و پیدا كردن هویت اسلامی خود نشان داده است. در این حركت، زیر لوای انقلاب اسلامی، جامعه هدف را در آن دانسته است كه به «خود» باز گردد و «خود شود» و در فراگرد «خود بودن»، همه گاه «شدن» و تحول و حركت سازنده و آیندهنگری فرهنگی را هدف قرار دهد. چه بازگشت به ذخایر و ارزشهای فرهنگی كهن بدین اعتبار و دلیل است كه بندهای پاره شده به پیكر دیانت و ملت اتصال یابد و جامعه مبتنی بر ارزش و فرهنگ، به عنوان موجودی مستقل و آزاد، با درایت و كیاست هر چه تمامتر، راه آینده و جهان توقف ناپذیر را در پیش گیرد. بیشك مفهوم بازگشت بدان گونه كه دشمنان ضد فرهنگی ما در حد «ارتجاع» از آن تفسیر میكنند، نیست.
اما كلام سوم، آنها كه در خارج از ایران هستند و دربارهی اسلام و ایران كتاب مینویسند و مقالات و رسالات انتشار میدهند، چون گلدزیهرها و آخرین و كثیفترینشان سلمان رشدی و نیز مغرضان و كینهتوزان و وابستگان به استعمار قدیم و جدید، و فراریان ایرانی كه به گونهای خود را به دشمنان اسلام و ایران فروختهاند، همه چون مأمورند، لابد معذورند، اما در مقابل اینان محققان و پژوهشگران بسیاری در اروپا و امریكا و دیگر قارههای جهان هستند كه پژوهشهای آنان بیغرضانه وعلمی است و گاه در«حدّ سند» معتبر است و اگر كم و كاستی در آثار بعضی از آنان دیده شود، به علت غرضورزی و عناد نیست، كما اینكه در میان مؤلفان و محققان خودمان نیز امكان نقصان وجود دارد. باید ترتیبی اتخاذ كنیم تا مراكز ایرانشناسی و اسلامشناسی در تمام زمینههای هنری، باستانشناسی، فلسفی، دینی، عرفانی، زبانشناسی، تاریخی و جز اینها بتوانند با همهی ایرانشناسان كشورمان در ارتباط فرهنگی قرار گیرند. همكاریهای دانشگاهی آنچنان رونق یابد تا در مطالعات ایرانی و اسلامی، همهی پژوهشگران جهانی از هر قاره و هر كشوری به سهولت بتوانند كارهای علمی خود را ادامه دهند. دانشجویان خارجی رشتههای علوم و ادب فارسی یعنی ایرانشناسان آینده قادر باشند و محققان ایرانی بتوانندآگاهیها و دانشهای خود را در اختیار پژوهندگان ایرانشناسی و اسلامشناسی قرار دهند. كتابها و مجلات و نشریات وحتی رونوشتها یا میكروفیلمهای كتابهای خطی به آسانی در اختیار پژوهندگان قرار گیرد و به نیازهای تحقیقاتی همهی علاقهمندان به پژوهشهای ایرانی و اسلامی پاسخ داده شود. تا زمانی كه این تعاطی افكار و برخوردهای درست علمی صورت نگیرد، واقعیتها آن سان كه باید آشكار نخواهد شد.
تمدن شكوفای اسلام، جهانی است و ملتهایی چند در ایجاد آن كوشش كردهاند كه البته سهم ایران بسیار است؛ همچنین اینكه تمدن امروز بشر، ریشه در تمدن تاریخی اسلام و ایران دارد، مورد قبول همهی محققان و تاریخنگاران است. با قبول جهانشمولی تمدن ایران، و حركت فرهنگی ایران در تمدن اسلام و زبان فارسی نه فقط به عنوان گویش ایرانیان بلكه به عنوان زبان معرفت و علوم اسلامی در فرهنگ جهان، میتوانیم به این نتیجه برسیم. اگر ما به عنوان دیانت و ملیت موظف به شناخت خود و فرهنگ خود هستیم، جهان به دور از اغراض و ناشایستگیها، برای شناخت عناصر مدنی و فرهنگی خود ناگزیر است فرهنگ مردم این بخش از جهان را بشناسد و در قلب فرهنگهای این منطقه، ایران قرار دارد كه به گونهی كانونی از تمدن اسلامی، همه گاه، جایگاهی والا داشته است.
چگونه ممكن است جهان دربارهی اسلام، تاریخ، فرهنگ، دین، عشق و محبت، جنگ و عقیده سخن بگوید و نامی از كشور ما در آن نباشد. در سرتاسر تاریخ جهان، هیچ امر و واقعهی مهمی پدید نیامده مگر به گونهای كه با كشور ما پیوند داشته است.
فرهنگ ایران، از یك سو در پیوند با اسلام و گذشتهی تاریخی خود، پویا و حركتآفرین وآیندهساز شناخته شده است، اما گسترهی آن از آنچه حد و مرزهای كنونی مشخص میكنند، فراتر و نیز دامنهاش، دانشهای چندی را در بر میگیرد كه حتماً متخصصان ایرانشناسی به آن توجه خاص دارند، آنچه موقتاً به ذهن این جانب آمده از این قرار است:
۱) شناخت ایران اسلامی و جغرافیای تاریخی آن از قدیمیترین ایام تا روزگار كنونی، و تحولات معرفهٔالارضی و تغییرات اقلیمی، آب و هوا و انواع روییدنیها و جنگلها و جانوران گوناگون و زیست و حیات طبیعی و حركتها و مهاجرتهای آنها.
۲) شناخت تصرفهای فرهنگی در طبیعت، ایجاد سكونتگاهها، بناهای گوناگون باستانی و تاریخی، كشف و حفاریهای علمی، شهرها و روستاها، ماندگاری مادی زندگی انسان، انواع هنرهای تجسمی و دست ساختههای ایرانی در زمینههای اقتصادی و اجتماعی.
۳) شناخت ادیان و فلسفهها و اندیشههای باستانی و تاریخی، اسلام و تاریخ فرهنگ اسلام و تمدن اسلام در ایران و نقش ایران در گسترش و رشد جهانی اسلام در تمام زمینهها.
۴) شناخت زبانها و لهجهها و گویشهای ایرانی و بررسی نوشتارها و آثار موجود خطی در همهی زمینههای فرهنگ ایرانی و اسلامی.
۵) شناخت و بررسی آثار ادبی و عرفانی وذوقی و معرفت به شعر، به گونهی هنر ممتاز ایرانی.
۶) شناخت تاریخ و سرگذشت مردم ایران از قدیمیترین ایام تا زمان حاضر به نحو غیر مُحرَّف و به گونهای كه به تعبیر قرآن موجب عبرت آیندگان گردد.
۷) شناخت فرهنگ نانویسا و جریاندار حیات تاریخی ما و تمامی عناصر فولكلوریك پیش از آنكه به نابودی كشیده شوند.
۸ ) شناخت دیگر هنرهای نمایشی و ذوقی، بویژه موسیقی اصیل ایرانی به عنوان بیانگر خواستهای قلبی و مكنونات معنوی مردم روزگار دیدهی این سامان.
بیتردید، بخشهای دیگر را میتوان بر این شناختها افزود و دانشهای اسلامی را بیشتر پر شاخ و برگ ساخت.
برگرفته از پیام دكتر علیاكبر ولایتی در نخستین انجمن واره بررسی مسائل ایرانشناسی
به نقل از كتاب: مجموعه مقالات انجمن واره بررسی مسائل ایرانشناسی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی
به نقل از كتاب: مجموعه مقالات انجمن واره بررسی مسائل ایرانشناسی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی
منبع : دوران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست