پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شما جزء کدام دسته از افراد هستید؟


شما جزء کدام دسته از افراد هستید؟
- کار می کنید که زندگی کنید.
- یا زندگی می کنید که کار کنید.
از آنجا که پاسخ به این سوال می تواند منشاء اختلافاتی بین بعضی خانواده ها با شد حائز اهمیت است.
در بسیاری از موارد زنها ادعا می کنند مردها بیش از آن که به روابط خانوادگی اهمیت دهند به شغل و موقعیت اجتماعی و کسب درآمدشان اهمیت می دهند و همین امر سبب ایجاد اختلافاتی می شود.
بر اساس تحقیقات انجام شده از نظر آماری گفته اند :
در اکثریت موارد زنها موفقیت را در داشتن یک همسر خوب و یک زندگی خانوادگی خوب و موفق می دانند. و مردها موفقیت را در پیشرفت شغلی و کاری و موقعیت خوب اجتماعی می دانند.
مسلما" با توجه به تفاوتهای وجودی بین زن و مرد ، اندیشه ها و رفتارهای متفاوتی نیز مشاهده می شود. مهم این است که بین این تفاوتها هماهنگی و توازن و ارتباطی صحیح برقرار شود و زن و مرد ، تفاوتها و اختلافات یکدیگر را درک کنند و به آنها احترام بگذارند.
کار و تلاش برای بهتر شدن وضعیت زندگی شخصی و خانوادگی بسیار پسندیده است. ولیکن اگر انسان فقط هدفش کار و کسب درآمد باشد مسلما" از اهداف دیگر زندگی دور می شود انسانی موفق است که بتواند به تمام جنبه های زندگی بپردازد و تک بعدی نباشد و در همه ابعاد زندگی تعادل برقرار نماید.
بدون شک کار زیاد باعث خستگی جسمی و روحی می شود که همین امر میزان بردباری و انعطاف فرد را کم می کند. باید در کنار کار و فعالیت شغلی به تفریح و سرگرمی و آسایش و پرداختن به امور دیگر زندگی نیز اهمیت داد. مطمئنا" شغل خوب و درآمد خوب وقتی لذت بخش است که انسان بتواند با آرامش خیال از آن در زندگی فردی و یا خانوادگی خود بهره ببرد..
اگر شخصی در کار خود موفق باشد که پیامد آن درآمد بیشتر هم باشد ولی نتواند از آن چه به دست آورده در آرامش استفاده نماید چه لذتی از کار می توان برد؟
پس ایجاد هماهنگی و تعادل بین کار و امور دیگر زندگی و پرداختن به همه ابعاد وجودی خود و خانواده یک هنر است.
خانواده های زیادی را دیده ایم که با داشتن امکانات مادی فراوان باز هم احساس نارضایتی دارند پس صرفا" توجه به بعد مادی زندگی نمی تواند سبب خوشبختی شود.
کسانی را می شناسم که برای رسیدن به موفقیت شغلی و کسب درآمد بیشتر تلاش فراوانی داشته اند و اوقات زیادی از زندگی خود را صرف کار و زحمت کرده اند البته ثروتی هم به دست آورده اند ولی به همان نسبت از همسر خود دور شده اند زیرا در طول زندگی ساعات زیادی را به کار و تلاش پرداخته اند و زمانی را هم که در خانه بوده اند به علت خستگی از کار فقط استراحت کرده اند و دیگرحوصله و یا فرصتی برای حداقل صحبت کردن با همسر و خانواده خود را نداشته اند و میزان ارتباطات که کم می شود کم کم میزان درک خواسته ها و نیازها و شناخت و درک متقابل افراد هم کم می شود و به همین ترتیب افراد خانواده احساس دوری و غریبی نسبت به یکدیگر را پیدا می کنند در حالی که این امر به آرامی و به کندی صورت می گیرد ولی در بلند مدت نتایج وحشتناکی را دربر خواهد داشت. چون شاهد اختلافات شدیدی بین افرادی بوده ام که با عشق فراوان زندگی مشترک را شروع کرده بودند و فقط به همین دلایل آن قدر از یکدیگر دور شده بودند که حتی کوچکترین نقطه اشتراکی بین خودشان نمی دیدند، و مدام با هم اختلاف داشتند در حا لی که این اختلافات کم کم به وجود آمده بود و آنها در طول زندگی نتوانسته بودند و یا می توان گفت وقت نگذاشته بودند که در مورد اختلافاتشان در مراحلی که کوچک و کم اهمیت هم بوده صحبت کنند و یا راه حلی برای آنها پیدا کنند و این اختلافات روی هم انباشته شده و به حدی رسیده که فرد تصور می کند هیچ راهی برای حل آنها وجود ندارد و حتی آن ثروتی را که به دست آورده بودند نیز نمی تواند مشکلاتشان را حل کند.
اگر در زندگی زن و مرد و دیگر اعضای خانواده توقعاتشان را بر اساس نیازهای واقعی و ضروری و توانایی های موجودشان تطبیق دهند دیگر مجبور نخواهند شد به خاطر برآورده شدن نیازهای مادی ، ظاهری و غیر ضروری که هرگز پایانی ندارند خود را زیاده از حد توان به زحمت بیندازند.
به نظر من بعضی امور که جزء نیازهای کاذب هستند ارزش به زحمت افتادن و سختی کشیدن را ندارند. داشتن یک شغل خوب و یا داشتن مسکن و یا ماشین و این قبیل چیزها خوب است و هر کسی برای رفع نیازهای خود باید تلاش کند و آنها را به دست بیاورد .
برای مثال یک ماشین شیک و مجهز و یک ماشین معمولی را در نظر بگیرید از نظر ظاهری با هم تفاوت دارند ولی از نظر کارآیی و رفع نیازهای فردی هر دو یکسان هستند هردو ماشین می توانند در تفریح و گردش و یا خرید روزانه و حمل و نقل یکسان عمل کنند و نیازها را برطرف کنند و یا مثلا" یک خانه معمولی و یک خانه مجلل و با شکوه را در نظر بگیرید هر دو از نظر رفع نیاز به مسکن و داشتن یک سرپناه برای زندگی یک عملکرد را دارند فقط از نظر ظاهری متفاوت هستند به نظر من برای داشتن ظواهر بهتر و شیک تر انسان نباید به خود و یا دیگران زحمت دهد به قول معروف آدم نباید خودش را خسته و پیر کند باید از زندگی بهره برد و از لحظه لحظه آن لذت برد . اگر قرار باشد برای داشتن ظواهر و تجملات بیشتر خود را به زحمت بیندازیم و کار و تلاش بیشتری بکنیم مسلما" منجر به خستگی جسمی و روحی بیشتری هم می شود که ممکن است ما را از آن چه که لذت واقعی زندگی است دور کند طوری که نتوانیم از شیرینی عمرو زندگیمان استفاده کنیم از آن جا که عمر در حال گذر است و برگشت پذیر نیست باید لحظه لحظه آن را با ولع بلعید و شیرینی آن را حس نمود.
نیازهای آدمها سه دسته است :
۱) نیازهای واقعی و ضروری
۲) امورغیر ضروری که صرفا" جهت شیک تر و راحت تر بودن زندگی نیاز تلقی می شوند
۳) اموری که افراد صرفا" به خاطر چشم و هم چشمی و فخر فروشی به دیگران احساس می کنند نیاز است
و باور کنید اگر ما بتوانیم توجه خودمان را فقط به رفع نیازهای دسته اول معطوف داریم و در راه برآورده شدن آنها تلاش کنیم و در اصل سطح متوسط که سطح توازن فرد و یک جامعه سالم است را حفظ کنیم مسلما" از عمر و زندگی خود لذت بیشتری خواهیم برد.
توصیه می شود برای داشتن امکانات ضروری تلاش کنید ولی بیشترین وقت خود را با هم و در کنار هم صرف شادی و همدلی کنید تا بتوانید طعم خوشبختی را بچشید.
http://damghanimr.blogfa.com/cat-۳.aspx
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید