چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
بیداری در نورمبرگ...ویک گام دیگر در بیداری!
همیشه تئاتر دانشجویی برایم جذابیت خاص خود را دارد. تالار مولوی نیز با خصوصیات استثنایی صحنهای خویش این جذابیّت را مضاعف میکند. از زمانهای دور تا حالا، همیشه تئاتر دانشجویی به نوعی در نوآوری، تفکر، اندیشه و آزادی و آزادمنشی در هم آمیخته است و این جای تقدیر فراوان دارد.
بنابراین زمانی که یک دانشجو تصمیم بر آن میگیرد که نمایشی اجرا کند خودبهخود توقعات جامعه به سوی اهداف یک جوان دانشجو معطوف میشود و هماره از او حرفهای تازه و بدیعیات را طلب میکنند. زمانی که نمایش بیداری در نورمبرگ... را دیدم، لذت خاصی نصیبم شد که به همین موضوع بازمیگردد و این روش و سبک و سیاق همیشگی دانشجویان است، سبک و سیاقی که بعد از مدتی مهجوریت و به فراموشی سپرده شدن، دوباره بیانگر نوعی تعهد عملی و ذهنی در دانشجویان است. نمایش بیداری در نورمبرگ، یک نمایش سیاسی نوآورانه است که میتواند فتح بابی بر احیای دوباره تئاتر سیاسی در کشور قلمداد شود. مهدی مکاری یکی از کارگردانان این کار در کار قبلی خود نیز علاقه خویش را نسبت به این گونة مهجور در تئاتر ایران نشان داده است. «آقای رئیسجمهور» را نیز میتوان بیشک یک کار موفق سیاسی و اجتماعی دانست و حالا مکاری با همراهی عباس اقسامی در نمایش جدیدش باز یک کار سیاسی ناب انجام میدهد. متن قوی و خوب میلاد اکبرنژاد و استحکام در بازیها، طراحی خوب صحنه و نورپردازی مناسب همه با هم دست به هم دادهاند تا از یک کار نمایشی خوب لذت برده و محظوظ شویم. نمایش «دیدار در نورمبرگ» مربوط میشود به بررسی وقایع دو دوران متفاوت جنگ جهانی دوّم و معاصر. به عبارتی وقایعی با محوریت سلطنت یهود به دست صهیونیسم و با موازات سیر زمانی از جنگ جهانی دوّم تا نیم قرن بعد از آن در مقابل ما تجسم میشود.
بررسی وقایع صهیونیسم و تأثیر آن در قدرت محوری دول استعمارگر مجالی در این مقال هر چند نمییابد ولی به هر حال میتوان اشارهای کوتاه نسبت به این جریانات تاریخی داشت و آنچه از پس این وقایع برمیآید توطئههای مرموزانة صهیونیسم برای تسلط بر تمامی جهان و تحتالشعاع قرار دادن قدرتهای مخالف در سطح دنیاست. یهودیان افراطی از زمان ظهور اسلامی تا به امروز که در قالب صهیونیسم به قدرتنمایی مرموزانه خویش در عرصههای سیاسی و اقتصادی دنیا ادامه میدهند، همواره در تلاش برای اثبات خویش، سیاست سلبی را اجتنابناپذیر آیندة خویش، فرا رویشان قرار دادهاند و اکنون در قرن گذشته که ماحصل آن را در اعلام موجودیت اسرائیل در زمان حال میبینیم، اسرائیل در ادامة سیاست قدرتطلبانه برای سلطنت جهانی نژاد برتر یهود بر تمامی دنیا، حتی یهودیان فقیر را قربانی این آمال جاهطلبانة خویش مینماید و این را در اعادة آرمان سرزمین مقدس ادای قربانی میداند. بررسی ماهیت اسرائیل و توطئهگر بودن دائمی آن بر علیه بشریت، دغدغة همیشگی سیاستمداران و هنرمندان و اهل قلم بوده است و این امر تداوم همیشگی خود را در ذهنیت روشنفکران حفظ کرده است و نمایش دیدار در نورمبرگ طرز تفکر دانشجویی ارجح به این مسئله است که در قالب هنر نمایش تجلی یافته است. در واقع تجزیه و تحلیل این نمایش را از مناظر و مرایای مختلفی میتوان صورت داد. محتوای نمایشنامه، تکنیک نمایشنامهنویسی، مطالعات تاریخی صهیونیسم، کارگردانی و بازیگری، کارگردانی و طراحی صحنه.
● محتوای نمایشنامه:
در واقع با آنچه گفته شد ما پی بردیم که محتوای نمایش از چه سخن میگوید و چه مسئلهای را بررسی میکند. نویسنده برای اینکه دچار اطالة کلام نشود، مقطعی از تاریخ را برای اعادة سلطنت یهود انتخاب کرده که قوم یهود در بحبوحة جنگ جهانی دوم تا زمان معاصر را به طور بیان خاطره نشان میدهد. هر چند شخصیت اصلی داستان یعنی مایکل شارون در زمان حال به دنبال شخصیت زن داستان یعنی آنجل است تا او را برای ادامه مقصودی به کار گیرد و او را در پروسه طرح یک توطئه به عنوان یک محور قرار میدهد. شروع داستان از انتهای آن و بازخوانی خاطره مایکل از اینکه چرا آنجل را کشته است خود یک تعلیق اساسی وگره ابتدایی داستان را تشکیل میدهد و بعد گرهگشاییها صورت میپذیرد و ما لحظه به لحظه بیشتر به محتوای نمایش که نفی سیاست جاهطلبی صهیونیسم است پی میبریم، هر چند این محتوا لحظه به لحظه شفافتر میشود. ولی ناگهان در انتهای نمایش، ما ریچارد را میبینیم که در هیبت توطئهگر اصلی نشسته است و او بوده که نقشه را به اتمام رسانیده است. ریچاردی که در ابتدا یک شخصیت آمریکایی دستنشانده بوده است حالا زمامدار اصلی معرفی میشود و در واقع توطئه را به انجام رسانیده است.
در واقع جنایتکار کمک جنایتکار میکند تا نگذارد عاطفه قوی در کشش مایکل به سمت آنجل و معرفی او به عنوان مادری که در رسالت خود را در تولد مسیح یا نجاتدهندة ملت یهود که مایکل پدر او خواهد بود بر انجام مأموریت اصلی غلبه یابد زیرا آنجل از این کار ابا میکند و این پیوند را نمیپذیرد. محتوای نمایشنامه به خوبی باب انتقاد را بر روی تفکرات سیاسانة غربی میگشاید. نماینده نئونازیها در این نمایش از سرزمین آلمان میآید سرزمین تفکر و فلسفه و وی چون نازیها بر پاکسازی نژادی یهودیان اهتمام دارد و این یک پارادوکس اساسی در طرز تفکر طرف آلمانی و نامزد آنجل است. نویسنده در واقع با معرفی گام به گام شخصیتها و نشان دادن شفاف و شفافتر لحظه به لحظة آنها درونیات آنها را آشکار کرده و محتوای متن خویش را کامل میکند. اینکه یهود اعتقاد دارد که آنجل و مایکل با ازدواج با یکدیگر خواهند توانست منجی را متولد سازند. اینکه ریچارد آمریکایی مرموزتر از آن است که بگذارد این پیوند انجام شود و اینکه آلمانی چطور میخواهد به برتری مطلق بر جهان عینیت ببخشد و اینها همه با داستانهای فرعی کار تکمیل میشود و داستان فرعی را خواهر آنجل به پیش میبرد. پیچیدگی داستان نمایش در تعلیقات آن است، تعلیقاتی که کار را در غلطک پلیسی سیاسی کردن کار قرار میدهد و سرانجام آنجل که هویت یهودی خویش را انکار کرده، شخصیتی است پایبند به عشق و در این راه هم جان میبازد.
● تکنیک نمایشنامهنویسی:
میلاد اکبرنژاد در نگارش این نمایشنامه به خوبی نشان داده که سبکهای نمایشنامهنویسی اعم از مستند، تراژیک و سیاسی مستند و شیوه مدرن آن را به خوبی میشناسد و از تکنیکهای آنها در نمایشی کردن لحظهها به خوبی سود برده است که این جای تقدیر دارد. و بیش از هر چیز نشان از رشد مطالعاتی یک نمایشنامهنویس داشته و از دقت و امعان نظر وی به مجموعهای از مطالعات تکنیکی و تاریخی توسط وی حکایت دارد و ماحصل آنکه تحلیل خود شخص نیز باید جایگاه خاص خود را در این اثر داشته باشد. این تحلیل نویسنده و به تبع آن تحلیل تکمیلی کارگردان که شیوه اجرایی یک کار نمایشی را شکل میدهد از نظر من جایگاه ویژهای در عرضه آثار نمایشی داراست.
تحلیل نهایی یک کار را البته کارگردان انجام میدهد ولی این تحلیل اگر از تحلیل درست نویسنده برنیاید و این تحلیل برای کارگردان جذّاب نباشد خودبهخود تعاملاتی که یک اثر در درون خودبین هنرمندانی که میخواهند آن را اجرا کنند و بعد بین تماشاگران و منتقدان و هنرمندان ایجاد خواهد کرد رنگ خواهد باخت. بنابراین تحلیل نویسنده به نمایه تحلیل کارگردان یک اثر است که در واقع وی تحلیل نویسنده را صیقل داده و شکیلتر ارائه مینماید. در این اثر این تحلیل با کارگردانی خوب کارگردانانی جوان صیقل میخورد و به زیباترین وجه به تماشاچی ارائه میشود. نویسنده سبکی را که برای خود انتخاب کرده و تکنیکی را که برگزیده در کار کارگردان با لعینه شاهد میشود. گفتیم که تکنیک این کار تلفیقی از تئاتر مستند و تئاتر ملودرام است که در گفتار و نحوه رفتار شخصیتها منعکس است.
از آن جهت مستند است که با استناد به تاریخ و قطعهقطعه کردن مراحل سیر داستانی قضیه دنبال میشود و جنبههایی از ملودرام در آن ملحوظ است به جهت اینکه به طور آشکار یک داستان عاشقانه به عنوان داستان فرعی ما را در نیل به اهداف اصلی نمایش یاری میرساند. پس تکنیک این کار در پروسة نمایشنامهنویسی مدرن قرار میگیرد و حتی شیوه نگارش آن نزدیک به نگارش فیلمنامههای نئورئالیسم است به طوری که حتی در قطع صحنهها به نوعی ما با تقطیع مورد استفاده در فیلمها مواجه میشویم که این البته بر جذابیت کار میافزاید.
● مطالعات تاریخی صهیونیسم:
در این بخش توجه ما به نتیجهگیری کار است و رسیدن به این نکته که آیا این نتیجه برای نویسنده حاصل شده است که ما را هم به این نتیجه برساند که از لحاظ ساختاری صهیونیسم تأثیرگذار بر تمامی سیاستهای شیطانی و استعماری دوران پس از جنگ جهانی دوم بوده است یا نه آمریکا هم در این تصمیمگیریها ارادة خود را اعمال مینموده و آیا طبق آنچه ما در نمایش میبینیم نویسنده بر این اعتقاد بوده است که آمریکا و اسرائیل هر دو این کار را انجام میدهند و چگونه به این نتیجه رسیده است. ساختار تاریخی صهیونیسم از این عمیقتر است و صهیونیسم با نفوذ مخفیانه و آشکار در ارکان قانونگذاری، اجرا و حتی تأثیر بر سیستم جهانی کاملاً مخفیانه و زیرزمینی، زمینه نفوذ وحشتناک را در افکار و ایدههایی که حتی هماکنون و در مسائلی نظیر جهانیسازی که تمامی ارکان زندگی بشر شامل حقوق فردی و اجتماعی در قالب حقوق بشر، و حقوق مالی و اقتصادی و حتی هنرآفرینی را شامل میشود، این نفوذ مرموزانه و شکل دادن به افکار و ایدهها به چشم میخورد. بنابراین صهیونیسم خیلی دقیق روی این نفوذ و روی اندیشهها کار و برنامهریزی داشته است و مسلم است که القاء این مسئله که آمریکا را بتوان همپای صهیونیسم به حساب آورد اشتباه محض خواهد بود.
● کارگردانی و بازیگری:
در واقع درخشانترین نقطه این نمایش کارگردانی و بازیگری آن است. در این دو زمینه آنقدر توانایی به ظهور و بروز میرسد که میتوان البته گاهی اوقات تپقها و یا سکتههای کلامی و یا فراموش نمودن دیالوگها را به فراموشی سپرد.
ولی آنچه مهم است توانایی بالای بازیگران در ارتباط با نقششان و ارتباط با یکدیگر و ارتباط با تماشاچی است. در این بین بازی دو بازیگر اصلی بیشتر جلب توجه میکند. خانم فریبا خادمی و آقای آذرنگ. خانم خادمی را در تمرین عکس یادگاری دکتر صادقی دیده بودم، بازیگری که وجه تمایز او لحن و صدای تأثیرگذارش است و از دیگر سو آقای آذرنگ که انسان را به یاد جوانیهای آقای اوسیوند بازیگر توانای همیشگی میاندازد.
در واقع او بر نقش خویش تسلط دارد و خیلی راحت با آن ارتباط برقرار میکند از این جهت است که ما را به یاد اوسیوند بزرگوار میاندازد چون ایشان نیز تسلط بینظیری بر نقشهایش داشت و تأثیر مثبت و آنی بر تماشاچیان میگذاشت. کاری که آذرنگ عزیز در این نمایش میکند استفاده از سبک بازی اوسیوند است و علاوه بر آن آذرنگ خود بازیگری است که تواناییهای خاصی در زمینه بازیهای زیرپوستی میمیک صورت، بازیهای حسی و متفکرانه و حتی بازیهای پرجنب و جوش دارد. در این نمایش آذرنگ میداند که باید از بازی حسی و مرموزی بهره ببرد و بازیهایش باید درونی و تا حدی نزدیک به بازیهای کلاسیک شود. بر عکس او بازی شخصیت مقابلش یعنی آنجل (فریبا خادمی) باید قالب دیگری داشته باشد و بازیاش حماسی و رو بوده و فرم خاصی را القاء نماید. آنچه ما از شخصیت آنجل انتظار داریم شخصیتی مصمم، قاطع، عاطفی و در عین حال مدافع از حقوق خود میباشد. فریبا خادمی به راحتی در این نقش جا میافتد و خود را نشان میدهد جایی که لازم است از صورت خویش بهره جوید، این کار را میکند و جایی که لازم است حرکات فیزیکی داشته باشد، دارد و به خوبی شاکله شخصیت بازی را به ما معرفی میکند و با لحن تأثیرگذارش نیز از کلام روان و سلیس در اثبات شخصیت آنجل سود میبرد.
نقطه اوج کارگردانی در این کار آن قسمتهاییست که بازیگران با یکدیگر صحبت میکنند ولی در واقع جای بازیگر مقابل خالی است. این تمهیدی است که برای القاء فاصله بین افراد ایجاد شده است و رمز آن در این است که افراد به طور واقعی از هم دورند ولی احساس میکنند که به هم نزدیکاند. گویی با تخیل و رؤیا بیشتر درگیرند تا واقعیت و عینیت مسئله. این دور بودن افراد از یکدیگر در مقاطع زیادی از نمایش به چشم میخورد و پارادوکس و تناقض اصلی بین شخصیتها را نشان میدهد بهخصوص در فضای رابطه بین آنجل، مایکل، مرد آلمانی!
مرد آلمانی و خواهر آنجل، این خلأ در شکل دادن ارتباط به چشم میخورد ولی بر عکس ما شاهدیم که در فضای تعامل مابین ریچارد و آنجل و یا آنجل و اندریاس آلمانی و یا حتی آنجل و مونیکا (خواهرش) این خلأ کمتر به چشم میخورد. القای این توهم که بعضی از انسانها فکر میکنند با همدیگر رابطه خوبی دارند ولی آنقدر از همدیگر دورند و در واقعیت رابطه با یکدیگر دچار ترس تنهایی هستند به خوبی در این نمایش مشهود است و به چشم میآید. یکی از صحنههای زیبای دیگر این نمایش، القای فضای شلوغ خیابان و قرار گرفتن مونیکا و آندریاس در اطراف صحنه است که در شلوغی و سر و صدا گویی با یکدیگر حرف میزنند که هدف کارگردان نیز القای همین مسئله بود، مسئلهای که در عین بودش نبودش مدّ نظر است. تمامی شخصیتهای این داستان به خوبی بازی میشوند و پنج بازیگر این نمایش تواناییهای خود را بروز میدهند.
میرسیم به نکته آخر و آن، کارگردانی و طراحی صحنه است. فضای تالار مولوی امکانات نوری بیشمارش و طراحی صحنه خوب و مثالزدنی که استفاده از امکانات ساده را به نحو احسن انجام داده است کار کارگردان را به غایت مطلوب در استفاده از بازیگران قرار داده است. در طراحی صحنه این نمایش ما استفاده از پرده و سه قسمت صحنه را داریم و قرار گرفتن به نوبت بازیگران در دو طرف صحنه را هم، و بهخصوص نورپردازی مناسب نیز مزید بر علت است. صحنه عمداً به سه قسمت تقسیم شده و اینکه بازیگران به نوبت در دو طرف صحنه قرار میگیرند برای جلوگیری از تکرار است. نکته اصلی استفاده از گزارهبازی است؛ شطرنج و بیلیارد که میتواند مفهوم بازی دادن و بازی خوردن را به خوبی به ما منتقل سازد. شاید ضعف عمدهای که نتوان برای طراحی صحنه ذکر کرد ولی فکر میکنم اگر دایرهای این صحنه را در میان خود میگرفت بازیگران میتوانستند با چرخیدن بر روی آن دایره هم این نکته را روشن کنند که در دایره هستی قرار دارند و هم عبور از آن میتوانست گزارهای مناسب در جهت القای این مسئله باشد که ما در دایره امکان، چه عمل و عکسالعملهایی را میتوانیم انجام دهیم و برعکس نمیتوانیم! فکر میکنم وجود این دایره میتوانست نمایش را در رسیدن به اهداف خود کاملتر یاری کند.
به هر حال نمایش دیدار در نورمبرگ ۲۰۱۱ تجربهای شیرین بود از تلخکامیهای دیرین بشریت، هر چند نگاه آن به صهیونیسم نگاهی تازه به تفکرات و ایدههای افراطی آرمانگرایانه هولناک این غده سرطانی بود و در عین جذابیت! امیدوارم مکاری عزیز و اقسامی سختکوش و گروه زحمتکش دانشجویی، تجربههای بهتری را از دیدگاههایی روشن و انسانی فرا روی خویش داشته باشند، چنین باد و جز این مباد!
علی اکبر باقری ارومی
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست