سه شنبه, ۱۳ آذر, ۱۴۰۳ / 3 December, 2024
مجله ویستا

برخورد نسل‌ها


برخورد نسل‌ها
با مشخص شدن باراک اوباما و جان مک‌کین به‌عنوان نامزد‌های نهایی دو حزب دمکرات و جمهوریخواه در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، مبارزات انتخاباتی این دوره که پیشتر در قالب برخورد جنسیت‌ها (بین اوباما و کلینتون) جریان داشت، اینک به جنگ نسل‌ها تبدیل شده‌است.
مبارزه‌ای که طی آن یک مرد پر افتخار و قهرمان جنگ ۷۱ ساله در برابر دولتمردی قرار گرفته که با شعار تغییر، نگاه‌ها را متوجه خود کرده است.
تا این زمان ۴۳ رئیس‌جمهور در تاریخ ایالات متحده به کاخ سفید واشنگتن راه یافته‌اند. تاریخ آمریکا پر است از برده‌داری و جنگ داخلی، ناآرامی‌های نژادی، جنایت و جنبش‌های حقوق مدنی و اینک آمریکایی‌ها با یک نامزد سیاهپوست برای کسب مقام ریاست‌جمهوری خود مواجهند. اوباما با کت و شلوار رسمی سیاه رنگ خود، در کانون توجهات قرار دارد.
طرفداران باراک اوباما نامزد دمکرات انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، ساعت‌ها برای دیدن او می‌ایستند. آنها با دستگاه‌های ارتباطی مدرن خود یکدیگر را از حضور او در شهرهایشان آگاه می‌کنند. آنان اظهارات مک‌کین را شنیده‌اند که تغییرات مورد نظر اوباما را نادرست توصیف کرده است و خود را پیام‌آور تغییرات درست می‌خواند. آنها بارها از زبان هیلاری کلینتون شنیده‌اند که خود را نامزدی بهتر از اوباما می‌داند. هرچند هیلاری تا آخرین لحظات رقابت خود با اوباما درک نکرد که بازی را باخته‌است.
چهل و چهارمین رئیس‌جمهور ایالات متحده باز هم یک مرد خواهد بود. اینک دو حزب بزرگ آمریکا، آخرین داشته‌های خود را روانه میدان کرده‌اند و مصاف نهایی بین اوباما و مک‌کین خواهد بود.
رئیس‌جمهور چهل و چهارم برای پاکسازی‌، اصلاح و نوسازی ساختار حکومت، کار‌های زیادی پیش رو دارد. رئیس‌جمهور چهل و چهارم باید راه جدیدی را پیش روی آمریکا و بقیه جهان قرار دهد. ساکن بعدی کاخ سفید مجبور است پا جای پای جورج بوش بگذارد، رئیس‌جمهوری که اسکات مک کلان، سخنگوی سابق کاخ سفید، در کتاب جنجالی خود وی را دولتمردی بی‌کفایت توصیف کرده است.
● پاکسازی‌ آثار فاجعه
تردیدی نیست که جورج بوش برای رئیس‌جمهور بعدی کشور، میراثی ویرانگر و حیرت‌آور را به جا می‌گذارد. ایالات متحده، بزرگ‌ترین ابر قدرت تمام ادوار، نفوذ و اقتدار خود را در تمامی قاره‌ها، حتی قاره آمریکا، از دست داده است. از رئیس‌جمهور آینده انتظار می‌رود که اقتدار سیاسی و اخلاقی آمریکا را به آن بازگرداند.
رئیس‌جمهور چهل‌وچهارم باید دیون کشور را بپردازد، یک شبکه فراگیر امنیت اجتماعی را در داخل کشور به وجود آورد و به آن ثبات ببخشد. رئیس‌جمهور آینده باید نیروهای ایالات‌متحده را به خانه بازگرداند و در عین حال از کشور محافظت کند، به تاثیر عامل انسانی بر تغییرات جوی اذعان و در عین حال منابع لازم انرژی را برای کشور تامین کند، روابط دوستانه آمریکا را در سراسر جهان بهبود ببخشد و از همه مهم‌تر اعتماد از دست رفته ایالات متحده را به توانایی‌های خود برای رفع مشکلات داخلی، به کشور باز گرداند. او باید ایمان آمریکایی‌ها را به کشورشان به‌عنوان سرزمینی خاص احیا کند.
اینها معیار‌های انتخاب رئیس‌جمهور آینده آمریکا و شرط ورود او به کاخ سفید است. در حال حاضر این باراک اوباما، نامزد نهایی دمکرات‌ها است که قدرتمند‌تر از رقیب خود، به راه‌یابی به کاخ سفید می‌اندیشد.
● نامزدی درستکار و صادق
اوباما خود را نامزدی درستکار و صادق نشان داده است. او هنگامی که درباره بی‌اعتمادی‌اش به جرمیا رایت، کشیش تندروی کلیسای خود با رای‌دهندگان صحبت می‌کرد، صداقت و درستی را در کلام خود به نمایش می‌گذاشت. در همان حال وی به رای‌دهندگان توضیح می‌داد که از دست دادن یک دوست قدیمی ( اشاره به کشیش رایت ) پس از سال‌ها دوستی تا چه حد برای او سخت است. آمریکا می‌توانست اوباما را ضعیف بخواند، اما او را باور داشت.
اوباما تا کنون مبارزات انتخاباتی را به شکل کامل و بی‌نقصی پشت سر گذاشته است. علت این موفقیت آن است که وی حتی برای لحظه‌ای از باور خود به آن چه از نظر او آمریکا در حال حاضر به آن نیاز دارد، دست نکشیده‌است.
به باور اوباما، ایالات متحده در حال حاضر به چهره‌ای تازه نیاز دارد که نویدبخش تغییر، چشم‌پوشی از خطاها و گناهان دولت بوش و جبران تبعات فاجعه‌بار دوران حکومت او باشد. طی ۱۶ ماه اخیر، اوباما بسیار سخن گفته است و آن چه وی برای پیروزی نهایی لازم دارد، باز هم تاکید بر همان دو واژه مورد نظرش، یعنی امید و تغییر است.
بر مبنای خرد حاکم بر مبارزات انتخاباتی ریاست‌جمهوری در آمریکا، اوباما نمی‌توانست از سطح انتخابات مقدماتی حزب دمکرات بالاتر بیاید، چرا که سیاهپوست و همچنین بی‌تجربه است. اما وی از هر دو ویژگی به ظاهر منفی خود، بهره برد. اوباما در مجمع نهایی دمکرات‌ها در سنت پاول در مینه‌سوتا، خطاب به جمعیت هیجان‌زده، فریاد خود را چنین سر داد: آمریکا ! این لحظه ماست. حضور او به‌عنوان نامزد نهایی دمکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری، خود گواه روشنی است مبنی بر اینکه آمریکایی‌ها از دیدگاهی پیشرفته‌تر و روشنگرانه‌تر نسبت به دولتمردان خود برخوردارند.
نکته قابل توجه درباره اوباما این است که او چهره‌ای جدید و متفاوت در عرصه حکومت ایالات متحده به شمار می‌رود. با وجود تردید‌هایی که درباره عمق احساس میهن‌پرستی او وجود دارد، او تصمیم گرفته است تا بیش از این از سنجاق مزین به پرچم ایالات متحده در روی لباس خود استفاده نکند و تا حال مجادلاتی را که در این باره به وجود آمده، به هیچ گرفته است. اوباما تاکنون خود را به نسبت سایر نامزد‌های ریاست‌جمهوری آمریکا در گذشته و حال، کمتر هم رنگ جماعت نشان داده است. هنگامی که در آغاز مبارزات، استراتژیست‌های وی، اظهار داشتند که نام مصطلح او، بری، بیشتر از نام باراک - که نامی خارجی است – به مذاق آمریکایی‌ها خوش می‌آید، واکنش وی تنها لبخندی بود. وی در نهایت، همان نام باراک را برای تبلیغات ریاست‌جمهوری برگزید.
رنگ پوست اوباما گاهی حتی او را از حملات رقبا، مصون و محفوظ نگه داشته و ضمن جلب توجه دیگران، موجب برانگیختن احساس کنجکاوی آنها شده است. اوباما برای تاکید بر اهمیت تاریخی نامزدی خود، در سخنرانی‌هایش دائما به روسای جمهور سرشناس و تاریخ ساز ایالات متحده اشاره می‌کند، نام‌های سنگین و تاثیر گذاری چون لینکلن، روزولت و کندی.
● نوید یک آمریکای نوین
باراک اوباما با اشاره به مبارزه طولانی خود با هیلاری کلینتون و شور و هیجانی که در این مدت برانگیخت می‌گوید: مبارزه ما یکی از طولانی‌ترین و دشوار‌ترین مبارزات تاریخ ریاست‌جمهوری آمریکا بود، مبارزه‌ای که ۱۵ ماه به طول انجامید. کودکانی که در آغاز این مبارزه به دنیا آمدند، اینک راه می‌روند و حرف می‌زنند. هر چند این مبارزه به پایان رسید و طی این مدت، من به نامزدی پخته‌تر و بهتر تبدیل شدم.
اوباما و مک‌کین اینک دو حریف نهایی‌اند که با یکدیگر مواجه شده‌اند و وعده نجات کشور را پس از ۸ سال دوران بوش می‌دهند. جذابیت هر دو نامزد ریاست‌جمهوری بیش از گرایشات حزبی، به زندگی گذشته آنان باز می‌گردد. در سمت چپ، باراک اوباما قرار دارد که می‌تواند به‌عنوان نخستین رئیس‌جمهور آفریقایی تبار آمریکا، جامعه سابقا برده‌دار این کشور را بار دیگر فراتر از انتظارات به پیش راند.
و در سمت راست، جان مک‌کین ایستاده است که ۵ سال در ویتنام در اسارت بوده و مورد شکنجه قرار گرفته است، گذشته‌ای که وی را به نماد افتخار مبدل کرده، آن هم در زمانه‌ای که جامعه ایالات متحده از نظر برخورداری از مردان قهرمان و افتخار آفرین در مضیقه قرار دارد. اگر مک‌کین رئیس‌جمهور نشود، چه کسی می‌تواند از غرور آمریکا در جنگ امروز عراق دفاع کند؟ و اگر اوباما رئیس‌جمهور نشود، چه کسی جز مک‌کین می‌تواند اقتدار و نفوذ اخلاقی را به آمریکا بازگرداند؟
مک‌کین نمونه یک میهن‌پرست سفید پوست در کشوری است که در آن میهن‌پرستان سفید دست بالا را دارند. خانواده مک‌کین از نخبگان نظامی ایالات متحده بوده‌اند. پدربزرگ جان مک‌کین، از دریا سالاران آمریکا در جنگ جهانی دوم و فرمانده یک گروه ناو هواپیمابر در اقیانوس آرام بود.
جان مک‌کین در دوران دانشجویی خود در آکادمی نیروی دریایی ایالات متحده در آنا پولیس، جوانی سرکش و دانشجویی به لحاظ تحصیلی ضعیف بود. او ترجیح می‌داد به جای حضور در کلاس‌های درس و مطالعه دروس خود، به خوش گذرانی و خواندن آثار ادبی بپردازد. در کتابی با عنوان آهنگ نایتینگل که به شرح حال مک‌کین و سایر فارغ‌التحصیلان آکادمی نیروی دریایی در آن سال‌ها می‌پردازد، رابرت تیمبرگ، نویسنده کتاب، جان مک‌کین را در آن سال‌ها جوانی سرسخت، یک دنده و شرور توصیف می‌کند.
مک‌کین هنگام خدمت در ویتنام به اسارت ویت کنگ‌ها در آمد و با آنکه بازوهایش شکسته بود، تحت هیچ گونه مراقبت و درمان پزشکی قرار نگرفت. اینک و پس از گذشت چند دهه از آن سال‌ها، مک‌کین هنوز نمی‌تواند به تنهایی موهایش را شانه کند و دست‌هایش را برای نشان دادن علامت پیروزی بالا بیاورد. آثار زخم روی صورت او نیز نتیجه یک عمل جراحی است که در سال ۲۰۰۰ برای درمان سرطان پوست روی او انجام شد. مک‌کین از آن زمان تا حالا تحت مراقبت‌های جدی پزشکی قرار دارد. وی از آن دست قهرمانانی است که مورد عشق و محبت آمریکاییان قرار دارند، چرا که مک‌کین هنگامی که آمریکا به خدمات او و امثال او نیاز داشت، بدون هیچ چشمداشت و توقعی، جانش را برای کشورش به خطر انداخت.
مک‌کین هنوز هم با توجه به بنیادگرایی کلامی‌اش و تمایلش به تک روی، چیزی را از سرکشی و یاغی گری دوران جوانی خود حفظ کرده است، دورانی که وی یکی از خلبانان بی‌پروای نیروی دریایی ایالات متحده بود. تاد کوچران، همتای جمهوریخواه مک‌کین در سنا، درباره وی چنین می‌گوید: تصور اینکه مک‌کین رئیس‌جمهور شود، موجب می‌شود که تا مغز استخوان احساس سرما کنم. او فردی نامتعادل و بسیار تند‌خوست. وی به راحتی کنترل خود را از دست می‌دهد که این موضوع من را نگران می‌کند. در واقع طبع آتشین و تندخویی معروف مک‌کین، موجب بروز تردیدهایی درباره صلاحیت وی برای کسب مقام ریاست‌جمهوری آمریکا شده است. وی پاییز امسال ۷۲ ساله می‌شود و اگر در انتخابات پیروز شود، پیرترین فردی است که به کاخ سفید راه می‌یابد.
باراک اوباما، اما ۲۵ سال از مک‌کین جوان‌تر است، مردی جذاب با چهره‌ای پسرانه که در اوقات فراغت، بسکتبال بازی می‌کند و بسیار باوقار و متین است. او دارای دو دختر و نیز همسری حاضر جواب است. خانواده اوباما نمونه یک خانواده آمریکایی آفریقایی تبار محسوب می‌شود. اوباما دوران کودکی خود را در محیطی چند فرهنگی گذراند. مادر او یک سفید آمریکایی بود و پدرش یک سیاه کنیایی. اوباما در کتاب‌هایی که تاکنون به رشته تحریر درآورده است، از جست‌وجوی خود برای رسیدن به هویتش و اینکه این جست‌وجو و تلاش، چگونه او را به سوی آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار کشاند، سخن می‌گوید. اوباما اشاره می‌کند که گرایش او به سوی جامعه سیاهان در حالی بود که آنان با پذیرش یک فارغ‌التحصیل دانشگاه هاروارد در جمع خود مشکل داشتند.
هیلاری کلینتون و سایر نامزدهای دمکرات‌ها، اوباما را دست کم گرفته بودند. آنان تصور می‌کردند که او از سرسختی لازم برای یک نامزد ریاست‌جمهوری بی‌بهره است. اما اینک آمریکا با دو نامزد ریاست‌جمهوری روبه‌روست، مک‌کین و اوباما، دو نامزدی که سرسختی، انعطاف پذیری و آگاهی خود را طی ماه‌های اخیر به نمایش گذاشته‌اند.
مک‌کین با صدای آرام خود، کاریزمای یک آمریکایی جدی را دارد. اوباما، اما بیشتر اهل سخنوری است. کلام آهنگین او، ساده و در عین حال شاعرانه است.
مک‌کین در برابر اجتماعات بزرگ احساس ناراحتی می‌کند. وی سخنان خود را با لحنی خشک و از روی دستگاه متن‌نما بیان می‌کند و با این حال می‌داند که چگونه راه خود را در جهان سیاست و سیاستمداران باز کند. اوباما تجربه اندکی از جهان سیاست دارد، اگرچه او دوران کودکی خود را در فضایی چند ملیتی – پدری اهل کنیا، پدرخوانده‌ای اهل اندونزی و زندگی در هاوایی، اندونزی، لس آنجلس، نیویورک و شیکاگو – گذرانده است.
دوئل بین اوباما و مک‌کین، هیجان انگیز است، جدال دو مرد متفاوت از دو نسل متفاوت با گذشته‌هایی آن چنان متفاوت که گویی از دو سیاره مختلف آمده‌اند. اوباما می‌گوید که شخصیت، مهم‌تر از تجربه است، به‌خصوص تجربه‌ای که در جو حاکم بر واشنگتن و نهادهای حکومتی ایالات متحده به دست آمده باشد. از آن سو، مک‌کین تاکید می‌کند که در کاخ سفید جایی برای تازه‌کارها نیست.
در شخصیت و موضع هر یک از دو نامزد ریاست‌جمهوری نقاط قوت و ضعف چنان در هم آمیخته‌اند که به راحتی می‌توان برداشت‌هایی متفاوت از آنها ارائه کرد، نقاط قوتی که در عین حال پاشنه آشیل دو نامزد محسوب می‌شوند و به عکس.
انتقاد از اوباما می‌تواند به نژاد‌پرستی تعبیر شود و در مورد مک‌کین، کمتر کسی که درباره او اظهار نظر می‌کند می‌تواند خود را به لحاظ برخورداری از چنین گذشته پر افتخاری در ردیف او قرار دهد. در واقع کسی نمی‌تواند چشم در چشم مک‌کین بدوزد و با او درباره موضوعاتی مانند شهامت و وظیفه‌شناسی در راه میهن بحث کند.
نکته قابل توجه درباره این انتخابات آن است که رای‌دهندگان به سختی می‌توانند به این نتیجه برسند که کدام یک از دو نامزد مورد نظر، از صلاحیت بیشتری برای ورود به کاخ سفید برخوردارند. هر نقطه قوتی در یک نامزد ریاست‌جمهوری می‌تواند هنگام حضور وی در کاخ سفید، به نقطه ضعف او تبدیل شود.
بیل کلینتون و جورج بوش به کاخ سفید راه یافتند، چرا که رای‌دهندگان مسحور جذابیت خیره‌کننده (در مورد کلینتون) و طبع سرکش (در مورد بوش) آنها شده بودند. هرچند همین خصوصیات، تبدیل به پاشنه آشیل دو رئیس‌جمهور در سال‌های پایانی حکومتشان بر آمریکا شد و آنان را به ورطه ناخشنودی عمومی کشاند.
ویژگی‌های شخصیتی دو نامزد فعلی که مورد توجه رای‌دهندگان قرار گرفته است، پشتکار، انعطاف پذیری، حاضرجوابی و تفکر در سطح کلان است. دیگر تردیدی نیست که اوباما واجد توانمندی لازم برای احراز مقام ریاست‌جمهوری آمریکاست. در واقع اوباما طی ماه‌های اخیر به دولتمردی سرسخت و آبدیده مبدل شده است.
و در مورد مک‌کین، مخالفان او کمتر وی را به چالش کشانده‌اند. وی از آزمون انتخابات مقدماتی جمهوریخواهان، به شکل اعجاب‌آوری عبور کرد و چندان محک نخورد.
آیا رای‌دهندگان اوباما را به خاطر جوانی و مک‌کین را به خاطر پیری رد خواهند کرد؟
البته مک‌کین طی ۱۵ ماه رقابت فرساینده اوباما و کلینتون و خود ویرانگری دمکرات‌ها، تلاش کرد تا تجربه گذشته خود را در عنوان یک اسیر جنگی در ویتنام در کانون توجه رسانه‌ها و افکار عمومی قرار دهد.
وی به مناطقی سفر کرد که در گذشته وی، حائز اهمیت بوده‌اند، به می‌سی‌سی‌پی زادگاه پدربزرگش دریاسالار ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم، به آناپولیس محل تحصیلات دانشگاهی خود به‌عنوان یک افسر نیروی دریایی و به فلوریدا ایالتی که آخرین مراحل آمادگی خود را پیش از اعزام به ویتنام در آن جا گذراند. یک مقام ارشد حزب جمهوریخواه در این باره می‌گوید: او بیش از آنکه درباره رای‌دهندگان صحبت کند، درباره خودش سخن می‌گوید.
مک‌کین هنوز راهبرد مشخصی را برای فعالیت‌های انتخاباتی خود تعیین نکرده است که می‌تواند مشکلی جدی برای او باشد. نشنال جورنال، از نشریات معتبر و صاحب نفوذ در واشنگتن با اشاره به برخورد محتاطانه مک‌کین با جورج بوش، در این باره می‌نویسد: در آغوش گرفتن بوش، آنگونه که مک‌کین در مجامع عمومی آن را با احتیاط انجام می‌دهد، در آغوش کشیدن یک حامی و پشتیبان است. از آن سو نتایج نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که حدود ۶۹ درصد از آمریکایی‌ها از عملکرد بوش ناراضی‌اند و به این خاطر است که مک‌کین در عین حال می‌کوشد تا تفاوت‌های خود را با بوش پر رنگ جلوه دهد.
حال با توجه به این شرایط، آیا مک‌کین بیشتر به جناح راست گرایش خواهد یافت و تلاش خواهد کرد که پایگاه محافظه‌کاران شکاک و مردد حزب جمهوریخواه را از آن خود کند؟ یا آنکه تلاش خواهد کرد تا میانه‌روی را پیشه کند، چرا که رای دهندگان، پیش از این او را به خاطر میانه‌روی‌اش مورد تایید قرار داده‌اند؟ و آیا میانه روی برای پیروزی در انتخابات کافی است ؟
آیا تلاش مک‌کین برای راهیابی به کاخ سفید، به خاطر آنکه وی فاقد پیام مشخصی برای رای‌دهندگان است، ناکام نخواهد ماند؟ درحالی که اوبامای ۴۶ ساله با تغییر و امید به میدان آمده است، مک‌کین ۷۱ ساله، خود را مرد افتخار و قهرمان جنگ توصیف می‌کند. این موضوع می‌تواند به نقطه عطف انتخابات تبدیل شود.
به سختی می‌توان چنین نظر داد که رای دهندگان اوباما را به خاطر جوانی‌اش و مک‌کین را به خاطر پیر بودنش رد خواهند کرد. نباید این نکته را از نظر دور داشت که در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، کلیشه‌ها اهمیت بسیاری دارند. به خاطر همین کلیشه‌ها بود که تقابل جنسیت‌ها (رقابت بین اوباما و کلینتون) تبدیل به مصاف بین نسل‌ها شد. رقابت مک‌کین و اوباما به نوعی رقابت درون یک خانواده است.
پدر پیری که نمی‌خواهد قدرت و قلمروی خود را به پسر جوانش واگذار کند و پسر جوان که باور دارد پیش از این پدر توان و نفوذ خود را از دست داده است. پسر با قدرت و تحکم از پدر می‌خواهد به نفع او کنار بکشد و پدر نمی‌خواهد به راحتی و بدون مبارزه میدان را خالی کند. در چنین موقعیت‌هایی، معمولا پسران جوان پدران را کنار می‌زنند، هرچند زمان آن مشخص نیست.
اشپیگل- ژوئن ۲۰۰۸
منبع : روزنامه همشهری