سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
جمالزاده و آرمان دمکراسی ادبی
بیش از یک قرن پیش جمالزاده در محیطی به دنیا آمد و دوره کودکی خود را گذراند که گردهای از فضا و قیافه آن در بسیاری از داستانهایش دیده میشود: کوچه پسکوچههای اصفهان، بازارچه و حمام و مکتبخانه و عمارتی قدیمی و دنگال با اتاقهای زاویه و شاهنشین و پنجرههای ارسی و زیرزمین و صندوقخانه و حوضخانه، و پدری پر آوازه که خطیبِ گرمدهان و زبانآور مشروطه بود.
پدر او، سید جمالالدین واعظ اصفهانی، از خاندان بزرگ مذهبی صدر، که تبار لبنانی داشتند، همراه با ملکالمتکلمین رهبری گروههای بزرگی از اصحاب مشروطه را به عهده داشت. هنگامی که جمالزاده هنوز نوجوانی بیش نبود، ظلالسلطان، شاهزاده حاکم اصفهان، جمالالدین واعظ را به جرم مشارکت در نگارش کتابچه ضداستبدادی رویای صادقه به مرگ تهدید کرد و او مجبور به ترک خانه و دیار شد.
● جوانی و مردمگرایی
جمالالدین واعظ که با جهانگیرخان شیرازی و علیاکبر دهخدا، نویسندگانِ سرسخت و نامآور روزنامه صور اسرافیل، و حسن تقیزاده رفاقت و معاشرت داشت در تهران اقامت گزید، و به این ترتیب دوره جوانی جمالزاده در جریان پرجوش و جلای فعالیتهای سیاسی پدرش و یاران فرهیخته او گذشت.
گرایش به زبان روایی و خطابی در اغلب آثار جمالزاده را میبایست ناشی از تأثیر کلام و نفوذ خطابههای جمالالدین واعظ دانست؛ زیرا به گفته تقیزاده جمالالدین واعظ زبان مطنطن و مغلقِ مرسوم در میان واعظان را به کار نمیگرفته است، بلکه به زبان زنده و مـآنوس مردم، به شیوهای «عوام فهم»، سخن میگفته است ـ کما بیش نظیر همان زبانی که جهانگیرخان شیرازی و دهخدا مقالههای خود را با آن در «صور اسرافیل» مینوشتهاند.
در سالهای پس از جنگ جهانی اول، اعضای گروه نویسندگان کاوه در آلمان، که به «کمیته ملیون ایرانی» نیز شهرت داشتند، و هدفشان رهایی ایران از استبداد قاجاریان بود، هر هفته گرد میآمدند تا مقالاتی را که برای چاپ در نشریه نوشته بودند برای هم بخوانند.
شیخ گروه نویسندگان کاوه تقیزاده و جوانترین عضو آن جمالزاده بود. دیگر اعضای گروه عبارت بودند از محمد قزوینی، ابراهیم پورداوود، کاظم زاده ایرانشهر، نصرالله جهانگیر و چند تن دیگر. در یکی از شبها وقتی نوبت به جمالزاده میرسد تا نوشته خود را در حضور جمع بخواند او نه یک خطابه، چنانکه انتظار میرفت، بلکه «حکایت» کوتاهی را میخواند که محض «تفریح خاطر» نوشته بوده است. تقریباً همه صاحبنظران ادبیات فارسی در این عقیده با هم مشترکاند که آن حکایت، که با فارسی معمولی و متداول و با «بضاعت مزجات» نوشته شده بود، برگشتگاه تاریخِ ادبیات معاصر ایران است. آن حکایت «فارسی شکر است» نام داشت.
● قند پارسی جمالزاده
«فارسی شکر است» که از سوی محمد قزوینی، عضو زبانآور گروه، به «قند پارسی» تشبیه شد در ژانویه ۱۹۲۱ برابر با ۱۳۰۰ شمسی در نشریه کاوه منتشر شد، و به این ترتیب در قلمرو ادبیات فارسی پس از هزار سال نثر نویسی «نوع» ادبی جدیدی پدیدار شد که تا پیش از آن سابقه نداشت. صناعت و ساختار داستاننویسی به شیوه مرسوم غربی اولین بار با «فارسی شکر است» به ادبیات ما راه یافت، و عنوان پیشوای داستاننویسی فارسی به جمالزاده تعلق گرفت.
در حقیقت «فارسی شکر است» و، چند ماه پس از آن، انتشار کتاب معروف «یکی بود و یکی نبود»، که شامل شش داستان کوتاه، یا به تعبیر خود جمالزاده «شش حکایت»، است به مثابه نقطه پایانی است بر یک جریان هزار ساله ادبی؛ ملتقای ادبیات سیاسی و اجتماعی مشروطیت است با داستان کوتاه در زبان فارسی.
همچنین دیباچهای که جمالزاده بر «یکی بود و یکی نبود» نوشته است، به عنوان یک سند ادبی، در حکم بیانیه اساسی نثر جدید فارسی نیز هست. متن این دیباچه بر اساس تفکر «دمکراسی ادبی» نوشته شده است؛ به این معنی که وظیفهای که او برای نویسنده قایل است ارایه ادبیاتی است که در دسترس همگان قرار گیرد تا به «ترقی معنوی» و پیشرفت اجتماعی مدد برساند. جمالزاده بیش از مایه و موضوع داستان به سبکِ انشای آن، آنچه او «انشای حکایتی» یا «انشای رمانی» مینامد، توجه دارد.
● گرایش دموکراتیک به زبان
انقلاب مشروطیت برگشتگاهی در تاریخ ادبیات معاصر ایران و بهویژه تکوین نثر جدید فارسی است. پیدایش و شکوفایی مطبوعات، خصوصاً در ۱۰ سال آخر سلطنت قاجاریان، شخصیتهای ادبی جدیدی پرورش داد که از آن میان باید از ملکمخان و زینالعابدین مراغهای و دهخدا و جمالزاده نام برد.
این شخصیتها نمایندگان معیارهای تازهای بودند که انتخاب آگاهانه زبان عامیانه مردم و پیوند آن با فرسی کلاسیک - نثر مرسل- مشخصه زبان آنها بود. این زبان از یک طرف طغیانی بود علیه نثر متکلف و مصنوع منشیان درباری و از طرف دیگر گرایش دمکراتیکی بود به سوی زبان مردم کوچه و بازار.
از نظر جمالزاده انشای حکایتی یا انشای رمانی متفاوت و متمایز از «انشاهای قدیمی» (کلاسیک) است، و محدودهای که او برای آن قایل است تمام کلمات و تعبیرات و مثلها و اصطلاحات و ساختمانهای مختلف کلام و لهجههای گوناگون یک زبان را در بر میگیرد. جمالزاده با استناد به این کلام ویکتور هوگو که «زبان هیچوقت مکث و توقف ندارد» برداشت روشنبینانه خود را از گستردگی و غنای زبان نشان میدهد.
او بر این عقیده است که اجتناب از بهکار بردن کلمات و تعبیراتی که متقدمان و پیشینیان استعمال نکردهاند نویسنده را دچار «محظورات و مشکلات» میکند؛ زیرا خیالات و احساسات و ذوقِ تازه کلمات و تعبیرات تازه را لازم میآورد. طبیعی است که روگردان بودن از الفاظ نو و قناعت به الفاظ قدیمی با خیالات و معانی تازهای که همواره به میان میآیند نوشته را از طراوات و تازگی میاندازد؛ گیرم در نزد جمالزاده معانی تازه غالباً با تودهای از اصطلاحات عامیانه و مثلهای سایر خلط میشوند.
● جمالزاده و سبک او
جمالزاده، چنانکه خودش بارها گفته است، و داستانهایش نیز به روشنی نشان میدهند، سبک و شیوه نگارش خود را، در طول سالهای دراز نویسندگیاش، تغییر نداد. حد اعلای برخورد هنرمندانه «خصوصی» او با زبان عمومی، یا همان زبان مردم کوچه و بازار، دست یافتن به همان مفهوم کلی «دمکراسی ادبی» بود؛ یعنی گنجاندن انبوهی اصطلاح و تعبیر عامیانه در داستان، با این هدف که زبان «اصلاح» و «تکمیل» شود و ادبیات در دسترس همگان قرار گیرد.
جمالزاده در طول بیش از سه ربع قرن نویسندگی، که متضمن کارنامه ادبی پر و پیمانی نیز هست، بر این عقیده بود که «معرفت به رسالت آبستن است»؛ به این معنی که وقتی انسان به معرفتی دست یافت فوراً رسالتی به عهده او گذاشته خواهد شد و حاصل معرفت خود را، هر چه هست، میبایست به دیگران نیز برساند. بنابراین عقیده، نویسنده در وهله اول انسان است و مستقیماً و دائماً متعهد به معرفتی است که کسب میکند، و این معرفت، هرچه عمیقتر و دامنهاش وسیعتر باشد، وظیفه نویسنده را در برابر خود و جامعهاش دشوارتر و حساستر میسازد.
این اعتقاد جمالزاده، به مقدار فراوان، مفهوم «ادبیات مفید» را واخوانی میکند، که مقدم بر «ادبیات متعهد» و دامنه آن بسیار گستردهتر از آن است، و نویسنده و هنرمند را ملزم میسازد که از طریق نوشته و اثر هنری خود به مردم بیاموزند که بهتر از آنچه هستند باشند.
● نویسندهای که در غرب زیست اما از غرب ننوشت
مسالهای که دربارهٔ جمالزاده همواره مطرح بوده است این است که چرا او هیچگاه از زندگی طولانی خودش در پاریس و برلین و سویس و دیگر شهرهای اروپا، یعنی از تجربه فرنگی خود، چیزی ننوشت، و آیا این حرف، که کلام خود او است حقیقت دارد که حوادث و وقایعی که او «بعدها» از سر گذراند جملگی فراموش شده است و در خاطر و ضمیر او نقش نبسته است؟ آیا پاسخ این است که او فقط کودکی خود را هوشیار و بیدار تجربه کرده است، و برای نویسندهای که بیشتر خاطرهنویس است فقط تجربه کردن در هوشیاری و بیداری متضمن «داستان سرایی» است؟
یا شاید پاسخ را باید در نداشتن «شهامت» و «قدرت» و عدم «صداقت کافی»، که آلاحمد در نامه تند و تیز خود در پاسخ نقد نعتآمیز جمالزاده بر «مدیر مدرسه» به آنها اشاره میکند، و خود جمالزاده نیز با لحنی بزرگوارانه تأیید میکند، جستوجو کرد؟ مگر نه اینکه بینش معنوی و هنری یک نویسنده، به مقدار فراوان، به شهامت و قدرت و صداقت او بستگی دارد؟
پاسخ هرچه باشد یک نکته روشن است: اگر جمالزاده، چنانکه آلاحمد توصیه میکند، برای خوانندگان آثار خود مینوشت که چرا از این سرزمین «گریخته» است و چرا دیگر پشت سرش را هم نگاه نکرده است، یا به گمان من، اگر او از «تجربههای اروپایی» خود، حتا از زندگی در ساحل دنج دریاچه «لمان» ژنو، واقعیت را از دست اول نقل میکرد، به شیوهای که در داستانهای شیرین «یکی بود و یکی نبود» نقل کرده است، مسلماً نوشتهاش زنده و تپنده از کار در میآمد، و چه بسا «شاهکار»ش میشد.
اما من خیال میکنم جمالزاده با وضع و قیافه فعلی، در مقام یک نویسنده، به عنوان یک نثرنویس، ارزشهای والای غبطهانگیز و آموزنده بسیاری دارد. اگر او در طول بیش از سه ربع قرن نویسندگی خود اثری همتراز «یکی بود و یکی نبود» هم خلق نکرده باشد سبک انشا یا زبان داستانهای او، از لحاظ مقدورات بیانی و حالتهای «دراماتیک» زبان عامیانه، نام او را در نظر همه کسانی که به فارسی میخوانند و مینویسند به عنوان نویسندهای طراز اول ثبت خواهد کرد.
ارزش و اعتبار دیگر او به عنوان یک نویسنده روشناندیش در این است که او تقریباً هیچگاه آرمان «دمکراسی ادبی» را از دست نگذاشت؛ گیرم زندگی ادبی و جهانبینی او برای نسلهای نویسندگان بعد از او کمتر الهامبخش بوده است. مسائلی که جمالزاده جوانی و نیروی زندگیاش را بر سر آنها گذاشت امروز از همیشه زندهترند؛ اگرچه آرمان «دمکراسی ادبی» ـ مهمترین مسأله حیات ادبی جمالزاده ـ پس از گذشت دههها، از زمانی که او در نخستین کتابش آن را طرح کرد، جنبههای تازهتری پیدا کرده است.
محمد بهارلو
منبع : پایگاه اطلاعرسانی دیباچه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست