شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا
انقلاب رسانههای نوین

اطلاعات و ارتباطات همواره یکی از محورهای تسلط قدرت حاکم و در عین حال گروههای مقاومت و تغییرات اجتماعی بوده است. تسلط بر افکار مردم که ارتباطات امکان آن را فراهم میآورد، موضوعی قابل تأمل است. تنها از راه شکل دادن به افکار تودههاست که قدرتها بر جامعه تسلط مییابند و در عین حال، از همین مجراست که تحول و تغییر پدید میآید.
سرکوب فیزیکی و فکری، بیشک یکی از ابعاد اساسی قدرت حاکم است. اما اگر خلقی به طور عمیق تصور خود را از مسائل تغییر دهد و به شیوه دیگری و به ویژه مستقل بیندیشد، هیچ قدرتی توانایی مقابله با آن را ندارد. شکنجة تن بسیار کمتر از کنترل افکار مؤثر است و از این روست که ارتباطات، مخوف ترین ابزارهای قدرتند. تفکر در بستر ارتباطات شکل میگیرد. در واقع، از این بستر است که تصاویر، اطلاعات و نقطه نظرها نشأت میگیرند و تجربه به واسطه سازو کارهای ارتباطاتی، در سطح عمومی منتقل شده و پخش میگردد.
همه آنچه ذکرشد، با شدت تمام در مورد جوامع ما صادقند. جوامعی که در آنها شبکههای ارتباطی در تمام سطوح، از جهانی به محلی و از محلی به جهانی گسترش یافته اند. درنتیجه، رابطه با قدرت حاکم که عامل شکل دهنده تمام جوامع و عنصر تعیین کننده در تحول آنهاست، بیش از پیش در حیطه ارتباطات است که شکل میگیرد.
در جوامع معاصر، سیاست بلافاصله بعدی رسانهای پیدا میکند. موضوعات مورد توجه سیستم سیاسی و تصمیماتی که از آن بیرون میآید، صحنه نمایشی برای رسانههاست که به دنبال همراه کردن شهروندان با خود و یا کم کردن دشمنی آنان با خویش هستند.
این نه به معنی آن است که قدرت به طور مطلق در دست رسانههاست و نه اینکه تصمیمات تودهها فقط در ارتباط با مطالب آنها شکل میگیرد. تمام تحقیقات انجام گرفته در مورد ارتباطات، از مدتها پیش نشان داده اند که تا چه اندازه مردم در این رابطه «فعال» عمل میکنند و نه «منفعل».
از سوی دیگر، رسانهها، در درون خود دارای سیستمی برای سنجش میزان توانایی شان در تحت تاثیر قرار دادن مردم هستند. آنها بیش از هر چیز، شرکتهایی با الزام داشتن سودآوری اند و باید هرچه بیشتر مخاطب داشته و مرتب بر تعداد آنها بیاَفزایند. آنها عموماً دارای عملکردی متنوعند و در رقابت با هم قرار دارند و باید به میزان رقبای خویش دارای اعتبار باشند. علاوه بر این، آنها برای خود الزامهای دیگری از نوع اخلاق حرفهای و روزنامه نگاری نیز قائلند. در نتیجه، یک رسانه تنها به دنبال پیچیده کردن و یا دستکاری و عوض کردن اطلاعات نیست.
با این همه، ما باید توجه خود را بر روی ٢ گرایش متمرکز کنیم. از یک سو، روزنامه نگاری متعهد، از رسانه همچون ابزاری ایدئولوژیک استفاده میکند. این امر مدتها یک نقص به حساب میآمد، چرا که باعث از بین رفتن خاصیت «واقع بینی» یک رسانه و منجر به از دست دادن مخاطبهای آن میشد. از این رو، روزنامههایی که خود را «ارگان احزاب» معرفی میکردند، عملاً همگی یا از بین رفته اند و یا دارای مشکلات بنیادین انتشار هستند. با این همه، به نظر میرسد که این وضع در حال تغییر است و تعهد عمیق ایدئولوژیکی میتواند سودآور هم باشد. به عنوان مثال، Fox News یکی از کانالهای اصلی تلویزیون در ایالات متحده، بخش بسیار مهمی از مخاطبین محافظه کار آمریکا را با دفاع دربست از تزهای نئومحافظه کاران طرفدار حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ از آن خود کرد.
گرایش دومی که امروز مشاهده میشود، مربوط به از دست دادن استقلال روزنامه نگاران حرفهای در مقابل صاحب کارانشان است. در همین جاست که بخش بزرگی از بازی پیچیده فریب و تحت تاثیر قرار دادن رسانهای نهفته است.
یک بررسی در نیمه سال ٢٠٠٤ نشان داد که ٤٠٪ آمریکاییها در آن زمان بر این باور بودند که صدام حسین و القاعده با هم همکاری نزدیک داشته و دارای سلاحهای کشتار جمعی در عراق هستند. این بررسی، یکسال پس از آنکه تمام شواهد خلاف این امر، با جزئیات تمام در دسترس بود، انجام شد. این بررسی ارتباط مابین ماشین تبلیغاتی دستگاه اداری بوش و تولیدات سیستم رسانهای را روشن کرده و نشان داده بود که بعضی از دستکاریهای خبری، بدون اینکه سانسور شود و یا دستور مستقیمی برای تغییر محتوی در میان بوده باشد، اتفاق افتاده بودند.
تمام اینها البته فقط بخش قابل رؤیت کوه یخ است؛ چرا که نفوذ رسانهها بر روی سیاست، فقط به دلیل آنچه که انتشار مییابد نیست بلکه اغلب به دلیل آن چیزهایی است که منتشر نمیشود. همانهایی که پنهان نگاه داشته شده و از آن با سکوت عبور میشود. فعالیت رسانهای بر عملکردی دوجانبه استوار است: در ذهن مخاطبان، تنها آن چیزی میماند که در رسانهها حضور دارد. قدرت اصلی رسانهها در توانایی آنان در پنهان کردن و پوشاندن اطلاعات و نهایتاً پدید آوردن جهل عمومی است.
ضرورت مطرح بودن در رسانهها برای حضور در صحنه سیاسی، رابطه ارگانیک با زبان رسانهای را که هم در تلویزیون و رادیو و هم در نشریات و اینترنت رایج است، به وجود میآورد. رسانهها زبان ویژه خود را دارند که البته کاملاً سبک تکلم مستقلی نیست اما چیزی شبیه به آن است.
ساده ترین و در عین حال قوی ترین پیام رسانه ای، تصویر است و ساده ترین پیام تصویری، چهره آدمی است. رابطهای ارگانیک مابین رسانهای کردن سیاست و محور قرار دادن افراد (شخصیتها) در رسانهها و در سیاست وجود دارد. وقتی در سرنوشت سیاسی یک فرد با انبوه تصاویر آن غرق میشویم(که اغلب با دستکاری و فریبهای رسانهای نیز همراه است)، دیگر نظرات و برنامههای سیاسی اهمیت خود را از دست میدهند و هیچ کس به آنها (شاید هم به حق!) توجهی نمیکند.
پیروزی سیاست «حول شخصیت»ها باعث میشود که قانع کننده ترین شکل مبارزه ایدئولوژیک، حمله به افرادی باشد که سمبل یک پیام هستند. بدین ترتیب دروغ و شایعه پراکنی به هنر مسلط در سیاست تبدیل میشود. یک پیام منفی، پنج بار بیش از یک پیام مثبت تاثیر میگذارد. تمام احزاب در این منجلاب فرو میروند و به خبرسازی و دستکاری اخبار مشغول میشوند؛ و آن هم بیآنکه رسانهها آنها را به این کار وا دارند. این امر بیشتر توسط واسطهها و شرکتهای متخصص در این کار انجام میپذیرد.
با این همه، رابطهای مستقیم مابین رسانهای کردن سیاست و «حول شخصیت»ها قرار دادن آن با رسواییها و یا به کارگیری افتضاحات سیاسی وجود دارد که عمومی شدن آن در پانزده سال گذشته، باعث قتل نمایندگان مجلس، بحرانهای دولتی و یا حتی بحران رژیم شده است.
همه اینها باعث بحران عمیق مشروعیت سیاسی کنونی در سطح جهانی شده است؛ چرا که رابطهای روشن واستوار و هرچند نه یگانه، مابین به کارگیری افتضاحات، رسانهای شدن افراطی صحنه سیاسی و عدم اطمینان شهروندان به سیستم وجود دارد. این بدگمانی، خود را در نظرسنجیای نشان داد که توسط سرویسهای سازمان ملل متحد انجام گرفت که بر اساس آن، دوسوم ساکنین کره خاکی، دولتهای خود را نماینده خویش نمیدانند.
در واقع، ما در مقابل یک بحران مشروعیت قرار داریم. اما در شرایطی که دولتها و مسئولین سیاسی و احزاب مورد اطمینان نیستند، هنوز اکثریتی از مردم وجود دارند که معتقدند، میتوانند کسانی را که به نام آنها سخن میگویند، تحت تاثیر قرار دهند. آنها در ضمن بر این باورند که قادرند جهان را تنها توسط اراده و ابزارهای خویش تغییر دهند. شاید همینها باشند که در حال توسعه شگفت آور آن چیزی در جهان ارتباطات هستند که من آن را ارتباطات تودهای انفرادی نامیدهام.
از لحاظ تکنیکی، این ارتباطات تودهای انفرادی، هم شامل اینترنت میشود و هم شبکه درحال گسترش تلفنهای همراه. امروز میبایست حدود یک میلیارد کاربر اینترنتی و دو میلیارد مشترک تلفن همراه وجود داشته باشد. دوسوم ساکنین کره زمین میتوانند حتی در جاهایی که برق و خطوط تلفنی وجود ندارد، توسط تلفن همراه ارتباط برقرار کنند. در فاصله زمانی کوتاه، انبوهی از شکلهای نوین ارتباط پدید آمده است. افراد سیستمهای ارتباطی خود را آفریده اند: پیام تلفنی (SMS)، وبلاگ (blogs) و.... ارتباط رایانه به رایانه (P٢P) انتقال هر نوع داده دیجیتالی را امکان پذیر میسازد. بین ماههای ژانویه و مه ٢٠٠٦، رقم وبلاگها از٢٦ میلیون به ٣٧ میلیون رسیده است. به طور متوسط، هر ثانیه یک وبلاگ به وجود میآید، یعنی ٣٧ میلیون در هر سال. مطالب ۵۵٪ از وبلاگها، سه ماه پس از گشایش به روز میشود. مقدار وبلاگها امروز ٦٠ برابر سال پیش ارزیابی میشود. رقمی که هر شش ماه دو برابر خواهد شد.
در حالی که زبان انگلیسی در آغاز زبان مسلط بر روی اینترنت بود، امروز تنها زبان یک سوم سایتها است. زبانهای چینی و سپس ژاپنی، اسپانیایی، روسی، فرانسوی، پرتغالی و کرهای به مرور جای خود را باز کرده اند. آن چیزی که در این مورد اهمیت دارد، تنها وجود وبلاگها نیست بلکه ارتباطاتی است که مابین آنها به وجود آمده و سبب پیوند آنها به یکدیگر از یک سو و تماسشان با دیگر حوزههای ارتباطی میشود (یعنی همان چیزی که تکنولوژی RSS امکان پذیر میسازد).
این پدیده، شکل اجتماعی نوینی از ارتباطات را به وجود آورده است که در عین حال تودهای است اما به طور انفرادی تولید و دریافت میشود و تاثیر میگذارد. با این همه، در سراسر جهان، به ابزاری در خدمت جنبشهای اجتماعی تبدیل میشود، اگرچه این جنبشها تنها استفاده کنندگان این ابزار جدید بسیج و سازماندهی نیستند. رسانههای سنتی به نوبه خود با استفاده از توان تجاری و رسانهای شان به این جریان پیوسته ودر حال به وجود آوردن وبلاگهای هرچه بیشتر در اطراف خویش هستند. با این همه، این واقعیت وجود دارد که جنبشهای اجتماعی و مقاومتهای فردی توان آن را یافته اند که بر رسانههای بزرگ تاثیر گذاشته، اطلاعات را کنترل کنند و در صورت لزوم آنها را تکذیب کرده و یا حتی تولید نمایند.
جنبش جهانی شدن بدیل (آلترموندیالیست) علیه سرمایه داری حاکم، از سالها پیش اینترنت و تمام امکانات ارتباطی را نه تنها همچون ابزاری برای سازماندهی بلکه محلی برای گفتوگو و تبادل نظر به کار میگیرد. این جنبش بدین ترتیب توان تاثیرگذاری بر روی رسانههای حاکم را یافته است. امری که توسط Indymedia و یا مجموعهای از شبکههای اجتماعی امکان پذیر گشته است.
به وجود آمدن شبکههای مستقل ارتباطی حتی مورد توجه رسانههای سنتیتر نیز قرار گرفته است. تلویزیونهای مستقل ارتباطی، مثل OrfeoTV در بولونیا (ایتالیا)، leaTVZa در پاریس، Occupen las Ondas در بارسلون، TV Piquetera در بوینس آیرس و همچنین تعداد زیادی از رسانههای بدیل که در ارتباط شبکهای با یکدیگر قرار دارند، یک سیستم جدید اطلاعاتی را به وجود آورده اند.
حتی معاون رئیس جمهور سابق آمریکا، آقای آلبرت گور نیز به اینکار اقدام کرده و یک شبکه شخصی تلویزیونی به وجود آورده است که ۴۰٪ برنامههای آن توسط مخاطبینش تهیه میگردد. مبارزات انتخاباتی برای ریاست جمهوری نیز تحت تاثیر این جنبش رسانهای قرار گرفته است. افزایش محبوبیت آقای هوارد دین، کاندیدای ریاست جمهوری در آمریکا در سالهای ۲۰۰۳-۲۰۰۴، مدیون توان سازمان دهی او توسط اینترنت میباشد.
موضوع مهم دیگر «بسیج سیاسی عمومی و ضربتی ناگهانی» توسط تلفن همراه است که از ده سال پیش به پدیدهای تعیین کننده تبدیل شده است. این ابزار بسیج کننده که همچون تیغی برنده عمل میکند و بر شبکه ارتباطی تلفنهای همراه استوار است، تاثیرات قابل توجهی در کره جنوبی، فیلیپین، اوکراین، تایلند، نپال، اکوادور و فرانسه گذاشته است. در مواردی، این تاثیرگذاری فوری بوده است؛ مانند برکناری نخست وزیر تایلند، آقای بومی بول آدول یادژ در آوریل گذشته، یا در اسپانیا هنگام شکست حزب مردمی آقای خوزه ماریا آزنار در انتخابات مارس ٢٠٠٤ در روز بمب گذاریهای مادرید، زمانی که تحت تاثیر شوک این حادثه و عزای جامعه، به نظر میرسید که هرگونه حرکت سیاسی غیرممکن باشد، میلیونها پیام بر روی تلفنهای همراه که افشاگر تلاش دولت برای گذاشتن مسئولیت این حوادث بر گردن جنبش استقلال باسک (ETA) بودند، سازماندهی تظاهرات عظیمی را امکان پذیر ساختند.
تمام اینها البته به این معنی نیست که زیرساختهای تکنولوژیکی، از یک سو در خدمت رسانههای حامی قدرتها قرار دارند و از سوی دیگر، آنهایی را که با جنبش اجتماعی همراهند، حمایت میکنند. اما وجود و گسترش شبکههای الکترونیکی برای جامعه، امکان کنترل و نظارت بهتر و دخالت را فراهم میآورد: امری که بسیار پرتوان تر از سازماندهی سیاسی برای جریانهایی است که در سیستم سنتی شرکت ندارند.
در حالی که دمکراسی رسمی و ظاهری درگیر بحرانی بنیادین است، و شهروندان دیگر به نهادهای دمکراتیکشان اعتقادی ندارند، آنچه در جلوی چشم ما - با ظهور این ارتباطات تودهای انفرادی- شکل میگیرد، به بازسازی مدلهای سیاسی شباهت دارد. هرچند نمیتوان به راحتی درباره آینده آنها نظر داد.
اما میتوان از یک چیز مطمئن بود: سرنوشت نبرد در عرصه ارتباطات تعیین میشود و گوناگونی نوین ابزارهای تکنولوژیکی بر آن تاثیری اساسی دارند. در واقع این نبرد، کهن ترین درگیری تاریخ بشر است که از همان آغاز، دلمشغولی رهایی اندیشههای ما را دارد.
محسن داوری
مانوئل کاستل
منبع: WWW.ir.mondediplo.com
مانوئل کاستل
منبع: WWW.ir.mondediplo.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست