شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا
تنهایی سالیان بیشمار
●گفتوگو با مینو اسعدی، نقاش
سال اول دانشکده بودم که دانشجویان سال بالایی از استادِ سختگیری میگفتند که تاریخ هنر درس میداد، استادی جدی که بهراحتی به کسی نمره نمیداد! اما این استاد سختگیر همان بانوی مهربانی بود که همیشه برای گربههای دانشگاه غذا میآورد. این مهربانی و آن سختگیری؟!
مینو اسعدی را بعدتر بهعنوان نقاش شناختم، نقاش لحظههای خلوت زندگی. در نقاشیهای او، همیشه اشیایی ساده مثل ظرفها و گلدانهای گل و صندلی و گوشهٔ یک رومیزی یا یک کوسن در کنار هم فضایی رنگین را میآفرینند. گاهی نیز گوشههایی از طبیعت را به تصویر کشیده است. یک تکدرخت با ماه تمام بالای سرش یا برگهای بزرگ یک گیاه که نیمی از کادر تصویر را پوشاندهاند. در یکی از دورههای کاریاش، در اعتراض به تخریب محیطزیست و طبیعت زیبا، دست به ساخت کلاژهایی زد که نشاندهندهٔ فضایی سرد و صنعتی بودند. این روزها، پس از سی سال نقاشی، باز به تصویر کردن همان خلوت لحظهها برگشته است.
مینو اسعدی، متولد ۱۳۲۲، لیسانس نقاشی را در ۱۳۴۵ از کالج هنر کمبرول لندن و فوقلیسانس نقاشی را از کالج سلطنتی هنر لندن در ۱۳۴۸ دریافت کرده است. در ۱۳۵۰، در دانشگاه تبریز تدریس میكرد و، از ۱۳۶۵ تاکنون، در دانشگاه الزهرا به تدریس مشغول است. آثارش در بیش از شصت نمایشگاه انفرادی و گروهی در ایران، چین، ترکیه، انگلیس، کویت، روسیه، بلغارستان و امریکا به تماشا درآمده و جوایز چندی از انگلیس و ایران دریافت کرده است، ازجمله مدال طلای زنان نامآور ایران برای رشتهٔ هنر از دفتر ریاست جمهوری ایران در ۱۳۷۶.
انجمن هنرمندان نقاش ایران، از۳۰ اردیبهشت تا ۱۱ خرداد ۱۳۸۵، نمایشگاهی با عنوان «مروری بر آثار مینو اسعدی»، به مناسبت سی سال تلاش او، در نگارخانهٔ کمالالدین بهزاد برپا کرد. این گفتوگو به همین مناسبت است.
●نمایشگاه مروری بر آثار، که در نگارخانهٔ کمالالملک برپا شد، چگونه شکل گرفت؟
در این نمایشگاه، که به پیشنهاد انجمن هنرمندان نقاش ایران و به کوشش آنان برپا شد، گلچینی از آثار من طی سی سال کار و تلاش به تماشا گذاشته شد: نقاشیهای رنگ و روغن، پاستل، کلاژ و آثار دیجیتالی.
طدر این نمایشگاه، حدود یکصد اثر از شما به تماشا درآمد. قدیمیترین اثر این نمایشگاه و تازهترین آن چه تاریخهایی داشتهاند و این صد اثر چطور گرد آمدند؟
قدیمیترین آنها مربوط به سی سال پیش بود و جدیدترین آنها را دو ماه پیش از آن به پایان رسانده بودم. دلم میخواست عنوان نمایشگاه «روزنههایی به بهشت» باشد.
● با مرور بر آثار این سی سال، متوجه میشویم همواره نگاه و توجهی خاص به طبیعت و طبیعت بیجان داشتهاید (و شاید از همین روست که دلتان میخواست این عنوان را بر آن بگذارید). این توجه به چه سبب است؟
اینکه موضوع ساده و کارشدهای چون طبیعت بیجان را بتوان با نگاه و شیوهای خاص (به دور از کلیشه) و با دیدی تازه جان دوباره بخشید همیشه دغدغهٔ فکری من بوده است. برای این انتخاب بهانههای خوبی داشتهام: تنهایی سالیان بیشمار، علاقهام به اشیای قدیمی یا صنایع دستی، امکان چیدن طبیعت بیجان به سلیقهٔ شخصی و بالاخره سالها همدمی با این وسایل ساده و بیجان ولی آشنا و صمیمی. نکتهٔ دیگر هم اینکه هنرمندان همیشه به چند موضوع محدود علاقهمند بودهاند که قطعاً بهدلیل نوع زندگی آنها و طرز تفکرشان بوده است. انتخابشان هرچه باشد باز هم بسیاری از موضوعات را دربرنمیگیرد. پس، از گناه من درگذرید!
● در آثار شما، گرچه گوشههایی از خلوت یک زندگی به تماشا درآمده، ولی انسان در آنها غایب است. نه به این معنی که فیگور انسانی را به تصویر نمیکشید بلکه حضور انسان در آثار شما مشهود نیست.
آدمیزاد اگر خوب بود که خداوند او را از بهشت بیرون نمیکرد! در زندگی پرفراز و نشیب من، انسانها بیشتر از آنکه نقشی مثبت داشته باشند، اغلب سبب رنجم بودهاند. از طرفی روبهرو شدن با فیگور مرا در عالم نسبی زندانی میکند، آنقدر که آرامشم از دست میرود و، در نتیجه، آزادی پرواز از این جهان جهنمی از دست میرود. البته در دوران تحصیل، کشیدن فیگور اجباری بود و من در این زمینه توانایی کافی دارم و جوایزی را هم در همین زمینه گرفتهام.
●منظورم این نیست که اگر فیگور انسانی نمیکشید، در این زمینه مهارت ندارید. همانطور که خودتان گفتید، هر هنرمندی دغدغههای ذهنی خودش را به تصویر میکشد. فقط میخواستم بدانم این غیبت سیسالهٔ انسان در نقاشیهایتان از کجا سرچشمه گرفته است؟
عزیزان من یا در خاک آرمیدهاند یا از من دورند. قبل از اینکه این هجرانها پیش بیاید هم نمیتوانستم آنان را نقاشی کنم. با نگاه کردن به آنها منقلب میشدم و شاید این هم یکی از دلایل دلزدگیام از نقاشی فیگور انسان بوده. واقعیت دیگر این است که، در بیشتر اوقات، آدمهایی را که بسیار دوست داشتهام در کنارم نبودهاند.
● در نوشتهٔ بروشور نمایشگاه آمده بود هدف شما نمایش «زیبایی مطلق» است. تعریفتان از زیبایی مطلق چیست؟
شاید منظورم نزدیک شدن به «کمال زیبایی» بوده است. تعریف من از «زیبایی» درواقع کیفیتی است که برای همهٔ افراد (با تحصیلات متفاوت)، در همهٔ فرهنگها و در همهٔ اعصار قابل ستایش باشد و برای هنرشناس و مردم عادی قابل دریافت. بهنظر من، هنر زبان بینالمللی بین فرهنگهاست، چرا که انسانها در سرتاسر جهان آن را حس میكنند و به هیچ کلامی برای واسطه شدن احتیاج ندارد. در این میان، نقاشی پیامی بصری است که باید کامل و خودکفا باشد. این بیان بصری بیواسطه و مستقیم عمل میكند. زمانی که زبان و فرهنگ بین افراد جدایی میاندازد، این ادراک هنری است که به یاری ما میشتابد و تعادل ایجاد میکند. دنیا پر از زشتیهاست. بیان زیبایی حالِ من هنرمند را خوب میکند و انتقالش حال دیگران را بهبود میبخشد. یکی از بینندگان نمایشگاهم واژهٔ «فرحبخش» را در مورد کارهایم بهکار برد که خوشحالم کرد. من همین را میخواستم.
● رنگها در آثار شما جایگاهی ویژه دارند و همین عامل آثار شما را به نگارگری سنتی ایران نزدیک میکند و هویتی ایرانی به آثارتان میدهد. بهنظر شما، چگونه میتوان از عناصر نگارگری ایران در زبان نقاشی معاصر بهره برد؟
بگذارید از چگونگی آشناییام با رنگها برایتان بگویم. در دوران هشتسالهٔ دانشجویی، با خاکستریهای رنگین کار میکردم. هوای همیشهخاکستری انگلیس و دوری از خانواده و وطن تأثیر خودش را گذاشته بود. در اواخر دوران تحصیل، کپی از یک مینیاتور هندی مرا وارد فضای جدیدی کرد. بعد هم بازگشت به ایران و آفتاب درخشانش و سالهای خوش اما کوتاه زندگی خانوادگی بر رنگ تابلوهایم اثر گذاشت. فهمیدم که رنگ مقولهای کاملاً عاطفی است. رنگها، با غمهایم، تاریک میشدند و، با لحظههای کمدوام شادی، روشن؛ اما درهرحال، رنگ، با نگاه تازهٔ من به شرق، به کارهایم برگشت و با من ماند. هویت ایرانی در نقاشیهایم بدون هیچ تصنع حضور داشته و به همین دلیل راحت جاری میشود. این را هم بگویم که استفاده از عناصر نگارگری بدون شناخت عمیق از نقاشی سنتی این مرز و بوم بهوجود نخواهد آمد. کما اینکه امروزه بسیاری هستند که، برای خوشامد دیگران یا پیروی از جریانات روز، مقولـهٔ مینیاتور و الهام از آن را پیش میکشند. پانزده سال است که دغدغهٔ من و یکی از دوستان نگارگرم راهاندازی رشتهٔ نقاشی ایرانی در دانشگاه است. در این باره تحقیق کردیم، مقاله نوشتیم و حتی ریز برنامهها را هم تهیه کردیم. این برنامه هنر معاصر ایران را از بیهویتی، و نگارگری را از کپیکاری نجات خواهد داد. امیدوارم که این آرزو بهزودی محقق شود. این علاقه و تعمق در نگارگری ایران ناخودآگاه بر آثارم تأثیر گذاشته است.● خانم اسعدی، به بیان زنانه در هنر اعتقاد دارید؟ بهنظر شما نقاشی زنان چه ویژگیهایی دارد؟
من زیبایی را متعلق به زنان میدانم، چرا که روح زن با زیبایی و صبوری عجین شده و با طبیعت او سازگارتر است. اگر زنان عمداً این ویژگی را پس نزنند، خودبهخود در آثارشان جریان خواهد یافت. هنر فمینیستی در جهان غرب وجوه مثبت فراوانی دارد که ارج گذاشتن به آثار آفریدهشدهٔ زنان در طول تاریخ حاصل تحقیقات در این عرصه است. البته ستیز با جامعهٔ مردسالارانه نیز وجه دیگری از این بینش است. راستش من تبعیت از آنچه را که جریان هنری مُد روز است نوعی کاسبی میدانم. بیان هنری باید عاری از شارلاتانبازی و حسابگری باشد. هنرمند باید با خلوص پیش برود و حرف دلش را بزند تا بر دل بنشیند. هنرمند اگر خودش را بشناسد و خودش باشد، دیگر لازم نیست که به ایسمها فکر کند.
●من فکر میکنم زنان به جزئیات و گوشهها و زوایای ظریفتر زندگی بیشتر توجه دارند و همین در اثر هنریشان تجلی مییابد. نظر شما چیست؟
بستگی دارد. اگر زنان هنرمند مثل من خانه را بهشت خود بدانند و آن را به اندازهٔ من دوست داشته باشند، آن محیط در آثارشان هم تجلی مییابد. عاطفهٔ زنان را غنیتر از مردان میدانم و آنان را، به سبب آرایش خانه و صلح و آسایشی که در آن بهوجود میآورند، «زیباییآفرینان تاریخ» میخوانم. البته نمیتوان به این ویژگی عمومیت داد چرا که هستند زنان نقاشی که در آثارشان ظرافت و بیان زنانه غایب است.
●خانم اسعدی، شما سالهاست که به تدریس در دانشگاه اشتغال دارید. وضعیت آموزش هنر را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهصراحت میتوانم بگویم که رشد کمّی دانشجویان هنر با افت کیفی در آموزش همراه شده و این فاجعهآفرین است. همین نکته دانشجویان را به سوی مدرکگرایی سوق میدهد که بزرگترین ضربه را بر پیکر آموزش عالی خواهد زد. بهنظر من، استاد نقاشی باید هم هنرمندی چیرهدست باشد و هم آشنا با تئوری هنر. هستند واجدان شرایطی که مدرک فوق لیسانس و دکتری ندارند و فراوانتر کسانی که مدرک را دارند ولی این دو را ندارند! متأسفانه مهارتهای عملی دانشجویان هنر روزبهروز ضعیفتر میشود. اخیراً هم ورود دانشجویان رشتههای علوم تجربی و انسانی برای گذراندن مقطع کارشناسی ارشد نقاشی بسیار مسئلهساز شده است. اینکه این دانشجویان چگونه و با چه ملاکی به دانشگاه راه یافتهاند خود جای بحث دارد و آیا میشود، با چند واحد پیشنیاز محدود، هشتاد واحد درس تخصصی عملی نقاشی را گذراند.
● میدانم که بیشترین اوقات تدریس شما در دانشگاه الزهرا سپری میشود. این دانشگاه ویژهٔ دختران است. آیا در زمینهٔ هنر میتواند عملکردی مثبت داشته باشد و شما دختران را در زمینهٔ فراگیری هنر چگونه میبینید؟
خوشبختانه در چند سال اخیر، با توجه به آمار بهدستآمده از عملکرد و پیشرفت دانشجویان دانشگاه الزهرا و درخشش آنها در سطوح مختلف، علاقه به یادگیری را در آنان بسیار زیاد میبینم. با توجه به حرکت سریع زنان در زمینهٔ تحصیلات دانشگاهی و قبولی شصت درصدی در کنکور، آنها آیندهٔ امیدوارکنندهای را ترسیم کردهاند. البته در زمینهٔ هنر باید گفت همهٔ کسانی که این رشته را انتخاب میکنند بعدها ادامه نمیدهند و فقط درصد کمی از آنان به هنرمندانی مطرح تبدیل میشوند. با وجود این، افتخار میکنم که دانشجویان بسیاری از این دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند که امروزه هنرمندان شناختهشدهای هستند. دانشجویان رشتهٔ هنر دانشگاه الزهرا تشنهٔ یادگیریاند و همین ذوق آنها همیشه مشتاقانه مرا به کلاس كشانده است.
●چندی پیش در کتابچهای که برنامهٔ فصلی نگارخانههای تهران را اعلام میکند، اثری چاپ شده بود که، با دیدن آن، فکر کردم شما نمایشگاهی دارید. توضیحات کتابچه را كه خواندم متوجه شدم نمایشگاه کس دیگری است، بهنظر میرسید او یکی از نقاشیهای شما را کپی کرده است. نظرتان در این باره چیست؟ اعتراضی ندارید؟
متأسفانه من هم از این قضیه خبردار و بینهایت ناراحت شدم. البته کپی از آثار دیگر هنرمندان برای یادگیری متداول است، ولی نه اینکه اثر کپیشده، را بدون ذکر نام هنرمند اصلی، در کاتالوگی چاپ کنند و بعد هم آن را به نمایش بگذارند! در اینجا، هم
گالریداری که آثار کپیشده را، بدون ذکر نام هنرمند اصلی، به نمایش گذاشته و هم هنرمندی که شیوهاش کپیبرداری و بعد سوءاستفاده از آثار دیگران است، هر دو مقصرند. من اعتراض کردهام و مسئله را با جدیت تعقیب خواهم کرد.
● مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، که متولی نظارت بر فعالیت گالریهاست، در این باره چگونه برخورد کرد و اساساً این مرکز چه وظایفی در مورد حمایت از حقوق هنرمندان در چنین مواقعی دارد؟
این مرکز مشغول بررسی مسئله است و امیدوارم براساس قوانین و حقوق هنرمندان برخوردی جدی اتخاذ بشود تا به آفرینندگی هنرمندان اینگونه تعدی نشود. فعلاً منتظر رسیدگی هستم.
●خانم اسعدی، یکی از مسائل امروز نقاشی ایران نحوهٔ قیمتگذاری آثار است. در جامعهای که خریدار اثر هنری کم است، قیمت آثار بر چه مبنایی باید تعیین شود؟
نقاشی در ایران از همهٔ هنرها بیکستر و مهجورتر است. در این سرزمین ادب و هنرپرور، هنوز فرهنگ خرید تابلو نقاشی بهوجود نیامده است. ثروتمندان ترجیح میدهند مدل ماشینهایشان را عوض کنند یا نهایتاً تابلو فرش بخرند، اما بابت تابلو نقاشی هزینه نکنند. افرادی به نام «کلکسیونر» هم در ایران وجود ندارند و با یکی دو نفری هم که هستند، دردی دوا نمیشود. بودجهٔ مراکز دولتی مثل موزهٔ هنرهای معاصر تهران و فرهنگستان هنر هم آنقدر کم است که اگر هنرمندان حاضر میشوند آثارشان را به آنان بفروشند، بیشتر بهدلیل اعتبار موزه یا احتیاج مادی است. بسیاری از نقاشانِ مشهور استخدام دانشگاهها هم نیستند و فقط با فروش نازل کارهایشان یا تدریس نقاشی در خانه گذران زندگی میکنند. من پس از بررسی قیمت نقاشیها در کشورهایی چون پاکستان، ترکیه، امارات و مالزی، متوجه ارزانفروشیهایمان شدم. به همین علت، با افسوس از اینكه آثاری را در گذشته، بهدلیل وضع بد مادی، به قیمت اندک فروختم، این بار تصمیم گرفتم، با توجه به قیمتهای منطقهای، آثارم را قیمتگذاری کنم و همین برای بسیاری از بینندگان آثار من سؤال شده بود.
● داستانی را از یکی از نقاشان روایت میکنند که او، در قبال یک طراحی سریع، رقم بالایی را طلب میکند. وقتی مشتری میپرسد چرا بابت چند دقیقه کار چنین قیمتی داده، پاسخ میدهد برای این طراحی شصت سال و چند دقیقه زمان صرف شده است. سابقهٔ کاری شما و عمری که به پای خلق آثارتان گذاشتید بهجای خود، اما آیا استطاعت مالی خریداران نقاشی در ایران نباید در قیمتگذاری لحاظ شود؟
من حاضرم هر آنچه را در گذشته فروختهام به چند برابر قیمت دوباره بخرم، چون آن لحظهها دیگر تکرار نمیشود. بد نیست که انجمن نقاشان در جلساتی با حضور نمایندگان نقاشان پیشکسوت و جوانان روی این مسئله بحث کند و، با مطالعه و بررسی، حداقل و حداکثر قیمتها را برای هنرمندان مشخص کند تا ارزش مادی اثر هنری نیز در این آب و خاک مشخص شود. برای پیکانِ ازردهخارجشده هفت میلیون تومان پرداخت میشود، ولی برای اثر هنری بیبدیل حداکثر یک میلیون! البته هنرمند همیشه از فروش کارش متأثر میشود و ارزش یک اثر هنری هرگز به پولی نیست که برای آن پرداخته میشود، مهم حالی است که هنرمند در طی خلق آن تجربه کرده است. بههرحال من تصمیم گرفتهام با حقوق معلمی بسازم، اما قیمت واقعی روی آثارم بگذارم.
توکا ملکی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست