چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
آب رفته از جوی باز نمیگردد
بعد از اشغال افغانستان و سقوط رژیم متحجر طالبان به بهانه حوادث یازدهم سپتامبر، سردمداران کاخ سفید وارد بحرانی شدند که خودشان هم فکر آن را نمیکردند. سردمداران کاخ سفید، غافل از اینکه مرکز عراق مرکز ناسیونالیسم عربی است، وارد منطقهای شدند که رهبران جسوری مثل ژنرال عبدالکریم قاسم را به جهان عرب معرفی نمود. نئو محافظهکاران آمریکا با آگاهی از اینکه شمال عراق محل سکونت کردها و جنوب عراق سکونتگاه شیعیان تحت یک منطقه پرواز ممنوعه درآمده، با سه بهانه دست به اشغال عراق زدند زیرا آنان گمان میکردند که شیعهها و کردها در عراق به کمک آنان خواهند آمد اما تحولات بعدی نشان داد که در عراق هم نئومحافظهکاران برآورد دقیقی ندارند. شیعیان و کردها با استفاده از تجربیات قیام شعبانیه در جنوب و سرکوب و کشتار انفال در شمال عراق از همراهی با ارتش آمریکا خودداری نمودند. در آغاز حمله به عراق، آمریکائیان با سه هدف یا به عبارت بهتر “بهانه” وارد بغداد و جنگ با عراق شدند.
۱) وجود سلاحهای کشتار جمعی
۲) ارتباط دولت سابق عراق با گروه تروریستی القاعده
۳) نقض حقوق بشر در عراق و گسترش دموکراسی و آزادی
همانطور که میدانیم، در برآورد موفقیت یا عدم موفقیت هر مدیر یا شرکت یا یک ارگان دولتی و حتی نظام سیاسی باید به میزان دستیابی در رسیدن به هدف توجه نمود معیار و مبنای موفقیت را باید در رسیدن به هدف جستجو نمود.
در راستای رسیدن به اهداف مزبور دولتهای عراق از زمان شورای حکومتی، ایاد علاوی، جعفری و نوری المالکی به منظور هماهنگی با آمریکا دست به استراتژیها و تاکتیکهای جدیدی زدهاند تا به اهداف مزبور دست یابند. در تحلیل کلی از اوضاع عراق و رسیدن موفقیت، ایالات متحده اینک به ارزیابی هر سه مورد از اهداف یا به قول نگارنده بهانههای ایالات متحده از حمله به عراق و اشغال این کشور میپردازیم.
۱) وجود سلاحهای کشتار جمعی:
از دیرباز شورای امنیت سازمان ملل با هماهنگی آمریکا از وجود سلاحهای کشتار دسته جمعی در عراق نگرانی خود را اعلام داشتهاند. شورای امنیت در قطعنامه ۶۸۷ مورخ ۳ آوریل ۱۹۹۱ یک رژیم بازرسی را برای سلاح کشتار دسته جمعی عراق پیشبینی نمود که به موجب آن عراق ملزم بود تمامی ذخایر تسلیحات کشتار جمعی خود و نیز تمام برنامهها و امکانات تولید چنین سلاحهایی را اظهار کند.
اظهارنامهها در زمینه تسلیحات شیمیایی و میکروبی و موشکهای دوربرد باید توسط کمیسیون ویژه سازمان ملل (آنسکام) که به تازگی تشکیل شده بود، کنترل میگردید و آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم مسئول بررسی مسائل هستهای بود. در دسامبر ۱۹۹۹ شورای امنیت موفق به تصویب قطعنامه ۱۲۸۴ شد که در آن نکات عمده پیشنهادات گروه لحاظ شده بود. بر اساس این قطعنامه، کمیسیون جدیدی تحت نام “کمیسیون بازرسی سازمان ملل برای نظارت، کنترل و بازرسی در عراق” ایجاد شد که شکل بازسازی شده آنسکام بود.
شورای امنیت با تصویب این قطعنامهها نتوانست به سلاحهای کشتار جمعی دست یابد. اوج تلاشها برای فشار بر عراق در روز هشتم نوامبر ۲۰۰۲ اتفاق افتاد. شورای امنیت در این روز با تصویب قطعنامه ۱۴۴۱ از دولت عراق خواست همکاری سازنده و بدون قید و شرطی را با بازرسان آژانس آغاز کند و هرگونه کارشکنی، شورا را به “ملاحظه وضعیت و الزام به اطاعت” وادار خواهد کرد.
محور اصلی این قطعنامه به قول هانس بلیکس آن بود که از عراق خواسته شود یک “اظهارنامه تمام و کمال و دقیقا به روز شده” از تمام جنبههای تسلیحات ممنوعه خود و طرحهای مربوطه و نیز تمامی برنامههای هستهای، شیمیایی و بیولوژی از جمله آنهایی که ادعا میکنند با ساخت اسلحه و مواد ارتباط ندارد، تسلیم کند.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی هیچگونه شواهد قانع کنندهای مبنی بر اینکه عراق سلاح هستهای دارد را نیافت و بر شواهد آمریکا و بریتانیا را عملا زیر سوال برد و در واقع پرونده هستهای عراق در سال ۱۹۹۸ بسته شده بود. در این رابطه در ۲۴ فوریه ۲۰۰۱ کالین پاول صراحتا گفته بود که صدام حسین “هیچگونه توانایی قابل توجهی در زمینه سلاح کشتار جمعی ندارد”.
در مارس ۲۰۰۳ و هنگامی که هیچگونه مدرک و شاهدی مبنی بر وجود سلاح اتمی در عراق یافت نشد، بوش، بلر و آزنار در جزیره آزورر با تشکیل ائتلاف جنگ مقدمات اشغال عراق را فراهم نمودند.
با اشغال عراق در ماه مارس، ایالات متحده آمریکا با همکاری متحدان خود توانست یکی از خونخوارترین رژیمهای جهان را از میان بردارد اما آنچه که برای جهانیان مهم بود و انتظار دیدن آن میرفت، سلاحهای کشتار جمعی بود؛ بهانهای که آمریکائیان آن را دلیل اصلی حمله به عراق به افکار عمومی جهان ارائه دادند.
پل ولفو ویتس، معاون وقت وزیر دفاع ایالات متحده در یک مصاحبه پر سر و صدا گفت: “به دلایل دیوانی و اداری، دستاویز وجود سلاح کشتار جمعی در عراق به عنوان دلیل منطقی برای جنگ برگزیده شد. او به طور ضمنی بر این نکته اشاره داشت که به وجود دلایل فراوان، این مسئله تنها دلیل منطقی بود که توانست حمایت گسترده افکار عمومی جهان را در ایالات متحده برانگیزد”.
به نظر میرسد که حمایت افکار عمومی ایالات متحده دو عامل نقش اساسی داشتند: ۱- حادثه یازدهم سپتامبر ۲- استفاده صدام از سلاح شیمیایی بر ضد شهروندان خود در شهر حلبچه. حذف صدام به عنوان منبع بالقوه تجاوز علیه شهروندان آمریکا در نزد افکار عمومی جامعه این کشور مکمل حذف القاعده و طالبان در افغانستان بود. بعد از اشغال عراق بار دیگر افکار عمومی جامعه آمریکا و خارج از آمریکا در صدد دستیابی به این سوال است. آیا رژیم صدام حسین سلاح هستهای در اختیار داشت؟ یا نه؟
پس از جنگ به خوبی روشن شد که بازرسی و مراقبت توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی و کمیسیون بازرسی و نظارت و قبل از آن توسط آنسکام که با فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی تقویت میشد، در واقع برای سالها کارایی داشت. خلع سلاح عراق را محقق ساختندو با نابودی و منهدم نمودن موشکهای الشمود عراق مانع از قدرت یافتن تسلیحاتی عراق شدند. به عبارت دیگر سیاست مهار عراق را به خوبی انجام دادند. با گذشت سه سال از آغاز جنگ آمریکا و عراق هنوز هم سلاح هستهای در عراق یافت نشده است تا زمانی که دولت بوش نتواند در عراق به سلاح هستهای دست یابد، افکار عمومی جهان هم از کنجکاوی خود برای زیر سوال بردن نئومحافظهکاران کاخ سفید راضی و آرام نخواهد گرفت. حال با بررسی مسئله سلاح هستهای عراق وارد دومین بهانه دولت بوش در مقابله با سرنگونی رژیم صدام یعنی مبارزه با تروریسم میپردازیم.
۲) مبارزه با تروریسم و ارتباط با شبکه تروریستی القاعده:
جنگ عراق نه تنها به سرکوب جریانهای تروریستی و از بین رفتن شبکه القاعده کمک ننمود بلکه تروریسم در عراق جان تازهای گرفت. اقدامات تروریستی در عراق افزایش یافت. ناامنی و عدم ثبات سیاسی در عراق به القاعده اجازه داد تا با تشکیل گروههایی از نوع انصار السنه، جند الاسلام و ... به اقدامات تروریستی دامن بزند. انفجارهای کربلا، بغداد، شهادت آیتالله حکیم، انفجار اربیل در شمال عراق و انفجار سامرا تلفات جانی و مالی فراوانی به بار آورد. تغییر تاکتیکها و اتخاذ استراتژیهای جدید از سوی ایالات متحده نیز نتوانست به این ناامنی دامن زند. روی کار آمدن نوری المالکی و اتخاذ سیاستهای امنیتی وی در آغاز به کار دولت وی که همراه با مرگ ابومصعب زرقاوی فرمانده القاعده در عراق بود، گر چه تا حدی توانست از شدت عمل اقدامات تروریستی جلوگیری نماید، اما باید گفت تا زمانی که عراق در اشغال بیگانگان باشد، عراق محل اقدامات تروریستی باقی خواهد ماند و کشتن ابومصب زرقاوی نیز نتوانست به نابودی القاعده کمک کند. این شبکه تروریستی بلافاصله بعد از مرگ زرقاوی، ابا حمزه المهاجر را به عنوان جانشین وی در عراق انتخاب نمود.
بن لادن در سال ۲۰۰۶ با یک پیام صوتی بار دیگر اشغالگران را به چالش طلبید و این پیام گمانیزنی درباره مرگ بن لادن را کم رنگ ساخت. اقدامات تروریستی القاعده به عراق و واکنش به اشغال عراق از سوی غربیها که ثبات و امنیت در عراق روز به روز بدتر میشود، یک پیروزی برای القاعده به حساب میآید و آمریکائیان سعی دارند بامتهم نمودن کشورهای همسایه عراق از جمله ایران و سوریه بر ناکامیهای خود در عراق سرپوش بگذارند که جمهوری اسلامی ایران شدیدا اعمال تروریستی و هدف قرار دادن بیگناهان در عراق را محکوم میکند و ایدئولوژی رادیکالی القاعده و جریانهای سلفی را اصلا قبول ندارد، چه برسد به حمایت از آنان!
ناکامی آمریکا در تامین امنیت عراق حتی نارضایتی افکار عمومی جامعه آمریکا را به دنبال داشته است.
در انتخابات کنگره آمریکا این دموکراتها بودند که با کسب آرای افکار عمومی آمریکا پیروز انتخابات شدند و اکنون با پیروزی دموکراتها در کنگره، افکار عمومی آمریکا خواستار بازگشت امنیت به عراق و خروج ارتش آمریکا از باتلاق عراق است. در تحلیل نهایی باید گفت جنگ با تروریسم در عراق که بهانه لازم را برای عراق فراهم مینمود، نه تنها به نابودی القاعده منجر نشد، بلکه اقدامات رادیکالی را در این کشور شدت بخشید. اقدام تروریستی در لبنان در ماه می سال ۲۰۰۶ و قدرت یافتن دوباره طالبان در افغانستان شاهدی بر مدعای فوق است. این امر اعتبار و وجهه آمریکا و بالاخص نئومحافظهکاران کاخ سفید را در داخل و خارج آمریکا به شدت زیر سوال خواهد برد. آیا آمریکا موفق میشود این اعتبار را دوباره به دست آورد؟
آیا شدت گرفتن اقدامات ضد جامعه بینالملل و اتخاذ سیاست یکجانبهگرایانه از سوی آمریکائیان، این کشور را به عنوان یک هیولای جهانخوار معرفی نخواهد کرد؟ این هیولا نه تنها در جنگ پیروز نشد، بلکه عراق را به کشوری مبدل نمود که حتی بازیکن فوتبال هم از شر اقدامات تروریستی در امان نیست. پس از بررسی بهانههای وجود سلاح کشتار جمعی و مبارزه با تروریسم اکنون به تحلیل مولفه سوم میپردازیم.
۳) نقض حقوق بشر و گسترش دموکراسی:
بر کسی پوشیده نیست که صدام یک خونخوار بود و با ایجاد یک سیستم امنیتی شدید، کوچکترین اعتراضها را سرکوب میکرد. کشتار وحشیانه شیعیان در جنوب و کردها در کوهستانهای شمال عراق فراموش ناشدنی است .
آمریکائیان استدلال مینمودند که با تبدیل عراق به یک مدل نمونه میتوانند مقدمات یک دموکراسی وسیع از نوع آمریکایی را در خاورمیانه ترویج نمایند زیرا عراق کشوری چند فرهنگی است که دارای اقوام مختلف است. کشوری است که درآمد بالای نفتی دارد و این امر به پیشرفت اقتصادی کمک مینماید اما حوادث بعدی نشان داد که اینچنین نیست. کردها و شیعیان با هم ائتلاف شیعی - کردی را تشکیل دادند که همکاریهای اقتصادی - فنی و تجاری وسیعی با برادران ایرانی خود دارند.
حوادث زندان ابوغریب در بغداد اوج نقض حقوق بشر بعد از اشغال بود که آمریکائیان با خلق واقعه زندان ابوغریب نشان دادند که دست کمی از صدام و یارانش ندارند. بد رفتاری نظامیان انگلیسی در بصره با غیر نظامیان عراق نیز به نقض حقوق بشر شدت بخشید.
در زمینه گسترش دموکراسی نیز باید گفت دموکراسی که بوش وعده آن را به مردم عراق داده بود، آن نوع دموکراسی نبود که مورد پذیرش مردم عراق شود. درانتخابات مجلس موقت عراق و مجلس دائمی نمایندگان پارلمان عراق احزابی به قدرت رسیدند که منافع غرب را تضمین نمیکنند. دو ائتلاف اتحاد یکپارچه عراق و کردستان عراق خاطرات تلخ سرکوب قیام شعبانیه و انفال را که با سکوت آمریکا در سال ۱۹۹۱ همراه بود، فراموش نخواهند کرد و خواهان اتخاذ یک سیاست مستقل از آمریکا در منطقه خاورمیانه هستند.
حال با بررسی سه مولفه وجود عراق به سلاح کشتار جمعی، مبارزه با تروریسم و نقض حقوق بشر، اکنون به این سوال میرسیم که آیا آمریکا به اهداف اصلی خود در عراق رسیده است؟ با بررسی سه مولفه فوقالذکر و عدم رسیدن به آن از سوی آمریکائیان یعنی عدم دستیابی و کشف سلاح هستهای به عنوان مهمترین دلیل حمله به عراق و اشغال این کشور، عدم موفقیت در جنگ با تروریسم و بیمیلی مردم عراق و منطقه به دموکراسی آمریکا به این نتیجه میرسیم که آمریکائیان با اشغال عراق نه تنها باتلاقی را خلق نمودند که خود در آن گرفتار شدند بلکه اعتبار و حیثت آمریکا را در جهان زیر سوال بردند.
وجهه و پرستیژ یک قدرت در نظام بینالملل فراتر از آن است که در یک باتلاق مثل عراق گرفتار شود. اشغال عراق نه تنها افکار عمومی جهانیان، بلکه حتی افکار عمومی داخل آمریکا را نیز قانع ننمود و وجهه این کشور را برای سالیان سال نزد جهانیان زیر سوال خواهد برد. حال آیا پیروزی دموکراتها در کنگره، آب رفته از جوی را باز میگرداند. باید گفت که تحقیر سازمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تیم بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل و نیز خلق واقعه ابوغریب در کنار شدت گرفتن اقدامات شبکه القاعده ثابت نموده است که آب رفته از جوی باز نمیگردد.
هادی محمدی فر
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست