شنبه, ۱۷ آذر, ۱۴۰۳ / 7 December, 2024
مجله ویستا

مذاکره با آمریکا، رویا یا خط قرمز؟


مذاکره با آمریکا، رویا یا خط قرمز؟
با وصول درخواست رسمی آمریكا برای مذاكره، نخستین رویارویی دیپلماتیك دوجانبه ایالات متحده و جمهوری اسلامی پس از گذشت ۲۶ سال از مذاكرات الجزایر، در روزهای آینده رقم خواهد خورد.
بدون تردید، این مذاكرات از رخدادهای مهم در سیاست خارجی ایران خواهد بود كه می‌تواند به یكی از نقاط عطف دهه سوم انقلاب تبدیل شود، طبیعتا گروه‌های مختلف سیاسی و فكری جامعه در برابر این رویداد به موضعگیری پرداخته‌اند:
گروه نخست كه اصلاح‌طلبان، كارگزاران و طیف متمایل به گرایش‌های لیبرال را در بر می‌گیرد، برقراری هرگونه دیالوگ میان جمهوری اسلامی و آمریكا را مثبت ارزیابی كرده و هرچند از این‌كه در زمان حضور آنان در قدرت، این فرصت ایجاد نشده، دلگیر و منتقدند، از انجام مذاكره با آمریكا به هر شكل حمایت می‌كنند.
گروه دوم، طیف محافظه‌كاران را شامل می‌شود كه نفی مذاكره و ارتباط با آمریكا را جزو غیرقابل تجدیدنظر خود می‌دانند. این طیف كه مشی خود را بر تحریم هرگونه دیالوگ بین جمهوری اسلامی و آمریكا استوار كرده‌اند، مذاكره با ایالات متحده را در حكم عبور از خط قرمزهای خود تلقی می‌كنند. از نگاه این گروه، مذاكره با آمریكا در حكم رابطه با آمریكاست كه این رابطه نیز به تعبیر امام خمینی(ره) رابطه گرگ و میش است.
گروه سوم، طیف حاكم در دولت کنونی را در بر می‌گیرد كه هرچند خاستگاه مشتركی با گروه دوم دارند، اما به دلیل آن‌كه شكستن قفل مذاكره با آمریكا به نام ایشان ثبت می‌شود و می‌تواند آثار مثبتی در تقویت پایگاه اجتماعی و انتخاباتی آنان در برخی اقشار جامعه داشته باشد، از اصل مذاكره با آمریكا حمایت می‌كنند، هرچند تلاش می‌کنند با گذاشتن محدودیت‌هایی بر مذاكره در آمریكا، جایگاه خود را در میان گروه دوم نیز از دست ندهند.
● اما واقعیت چیست؟
۱) شاید بتوان گفت كه مواضع هر یك از سه گروه، از بخشی از حقیقت برخوردار است. این‌كه تهدیدات امنیتی علیه نظام در حال حاضر ابعاد به مراتب گسترده‌تری از گذشته پیدا كرده است و با تصویب سه قطعنامه پیاپی شورای امنیت علیه ایران و زمینه‌سازی برای قطعنامه چهارم، ایالات متحده فضای عمومی جهان را به سوی برخورد با جمهوری اسلامی کشانده و در تلاش برای ایجاد سناریویی نظیر جنگ عراق است، حقیقتی ‌انكارناشدنی است و نمی‌توان منكر شد در صورت انجام مذاكراتی موفقیت‌آمیز علاوه بر به دست آوردن امتیازات مهم برای نظام، می‌توان تهدیدات امنیتی را تا حدود زیادی مدیریت کرد و كاهش داد.
اما پرسش اینجاست كه آیا صرف مذاكره با آمریكا، قادر است تا از حجم تهدیدات و تحدیدات غرب علیه جمهوری اسلامی بكاهد كه اگر این‌گونه است، ‌چرا مذاكرات به‌بن‌بست‌رسیده هسته‌ای با اروپا نتوانست مشكلی را حل كند و بر عكس زمینه‌ساز اجماع علیه ایران در شورای امنیت شد؟
بنابراین خطای مسلم آن است كه جمهوری اسلامی صرف انجام مذاكره را راه خروج از بحران برای خود بداند، حال آن كه طرف مقابل با توجه به مهارت و تجربه بسیار بیشتر در آوردگاه‌های بین‌المللی، طبیعتا در پی پیشبرد هم‌زمان مسیر مذاكره و برخورد است و علاوه بر آن‌كه تلاش خواهد كرد با حل مشكلات خود در عراق امتیازات كافی را از محول اصلی مذاكره به دست بیاورد از تابلوی مذاكره مستقیم برای اثبات ‌انعطاف‌ناپذیر بودن ایران در جهت هموار كردن مسیر برخورد استفاده كند.
بنابراین تردیدی نیست كه كیفیت و برنامه ما برای مذاكرات، اهمیتی به مراتب بیشتر از اصل آن دارد و در صورت انجام مذاكراتی شتابزده و نسنجیده، نه تنها تهدیدات امنیتی نظام فروكش نخواهد كرد، بلكه مسیر برخورد با جمهوری اسلامی هموارتر خواهد شد.
۲) اعتقاد گروه دوم مبنی بر خط قرمز ارزیابی كردن مذاكره با آمریكا و مترادف دانستن مذاكره و رابطه نیز ناشی از برداشت سطحی از اندیشه امام خمینی(ره) و اصول نظام است.
تجربه ۲۸ ساله نظام جمهوری اسلامی نشان می‌دهد كه در نگاه فقه سیاسی شیعه و بنیانگذار جمهوری اسلامی، تصمیم تابع مقتضیات زمان است و به همین دلیل امام خمینی(ره) پس از جریان تسخیر لانه جاسوسی، تصمیم به مذاكره با آمریكا برای خروج از بن‌بست در این حادثه گرفته و یا با پذیرش «مك فارلین» موافقت ضمنی نمودند و سپس حكم به افشای گام‌های دیپلماتیك آمریكا دادند.
رهبر انقلاب نیز با حركت در مسیر امام خمینی(ره) طی هفده سال گذشته، در هر زمان بنا بر مقتضیات و شرایط كشور تصمیم گرفته‌اند و به همین دلیل، زمانی كه نیاز جهان اسلام و جامعه داخلی را به پیوستن ایران به مراسم حج احساس كردند، به رغم اظهارنظر صریح امام خمینی(ره) بر طرد و نفی شاه عربستان و حكومت سعودی، روابط با این كشور را بار دیگر برقرار كردند و در حالی كه در سال ۱۳۶۹ با پیشنهاد مذاكره مستقیم با آمریكا به شدت برخورد كردند، سال گذشته صراحتا مذاكره با آمریكا درباره عراق را پذیرفتند. درواقع، برخلاف تناقض ظاهری این تصمیمات، هنر مدیریت و مسئولیت یك كشور اقتضا می‌كند كه در هر زمان، فراتر از ملاك‌های ظاهری و شعار، بر مبنای اصول شرعی و منافع ملی، تصمیم‌گیری شود.
بنابراین در نگاه اسلامی و ارزشی، اصل مذاكره دارای بار مثبت و منفی نیست كما این‌كه پیامبر اكرم(ص) به مذاكره و توافق با مشركین رسید، بلکه آنچه می‌تواند عبور از خط قرمز تلقی شود، كیفیت و نتایج مذاكره است، در صورتی كه مذاكره با آمریكا به نفی اصول حاكم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی یعنی حكمت، عزت و مصلحت منجر شود، این مذاكره، عبور از خط قرمز است؛ همان‌گونه كه در گذشته، شرایط به گونه‌ای بوده كه پیش‌بینی از نتیجه مذاكرات، كارنامه‌ای پربار برای ایران را تصویر نمی‌كرد و به همین دلیل، نظام مجوز مذاكره با آمریكا را صادر نكرد.
از سوی دیگر، این تصور که مذاکره با آمریکا لزوما به رابطه با ایالات متحده منجر می‌شود، برداشت نادرستی است؛ رابطه با آمریکا نیازمند نگاه و تصمیمی کاملا مجزا از مذاکره است که تشریح تفاوت‌های بنیادین این دو تصمیم نیازمند فرصتی دیگر است.
۳) تجربه مذاكرات الجزایر و نشست مشترك «۲+۶» با حضور ایران و آمریكا در «بن»، نشان می‌دهد كه دولت‌های وقت، تمایل و اشتهای طبیعی نسبت به مذاكره با ایران داشته‌اند؛ چراكه ثبت شكستن قفل رابطه با آمریكا، می‌تواند در نگاه بخشی از جامعه، امتیازی مهم به شمار رفته و در ایجاد جایگاه داخلی برای آنان، مؤثر باشد.
اما سؤال اینجاست كه چه تضمینی وجود دارد، همان‌گونه كه بنا بر شرایطی که از پیش برای خود در افغانستان ایجاد کرده بودیم، در مذاكرات «بن»، آمریكا با گرفتن تمام امتیازات ممكن از جمهوری اسلامی، كمال خرازی را با دست‌های خالی به تهران بازگرداند و علاوه بر تثبیت حكومت دست‌نشانده خود در افغانستان كه بدون سكوت تأیید‌آمیز ایران ممكن نبود، مشكلات بزرگی برای شیعیان و دوستان اهل سنت جمهوری اسلامی ایجاد كرد، در مذاكرات پیش رو، مشكلات خود در عراق را كاهش داده و بدون هیچ‌گونه امتیازی برای ایران و دوستانش، میز مذاكره را ترك نكند؟
پاسخ به این پرسش، نیازمند تعیین كف و حداقل انتظارات جمهوری اسلامی از دستاوردهای مذاكره و سقف امتیازات قابل واگذاری به حریف است.
هرچند تقویت دولت و مجلس مردمی عراق، یكی از مهم‌ترین علل پذیرش مذاكره است، اما باید هشیار بود كه كاهش مشكلات آمریكا در عراق، بدون گرفتن تضمین‌های كافی برای آینده كشور می‌تواند به حذف و طرد تدریجی نیروهای مردمی از حكومت عراق و تقویت جریان‌های سنی و عربی تحت حمایت شیوخ عرب یا نیروهای دست‌نشانده آمریكا مانند «ایاد علاوی» باشد؛ بنابراین ترسیم نقشه‌ای دقیق از طرح مذاكره، نخستین پیش‌نیاز جدی ایران است كه به نظر نمی‌رسد تاكنون گام جدی در این مسیر برداشته شده باشد.
۴) رسیدن به موضعی شفاف در رویارویی ایران و آمریكا را می‌توان مهم‌ترین پیش‌شرط مذاكرات جدی و اولویت نخست مذاكرات مقدماتی پیش رو دانست.
در حالی كه ایران هیچ‌گاه در پی براندازی نظام سیاسی حاكم در ایالات متحده نبوده است، در ۲۸ سال گذشته از عمر نظام جمهوری اسلامی، تخاصم و سیاست تغییر رژیم، همواره یكی از گزینه‌های مورد توجه كاخ سفید بوده كه به تناوب در اولویت قرار گرفته یا به حاشیه رفته است.
درخواست رسمی آمریكا از جمهوری اسلامی برای مذاكره، تلویحا حاوی این نكته است كه آمریكا جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخته و از موضع براندازانه و تغییر رژیم در ایران خارج شده است، اما برخی طیف‌های قدرتمند در ایالات متحده كه عمدتا متمایل به لابی صهیونیستی هستند، تلاش دارند با جلوگیری از تصریح آمریكا به این نكته، مسیر برخورد و براندازی و تداوم سیاست خصمانه را باز نگه دارند كه هشیاری جمهوری اسلامی اقتضا می‌كند، تعیین شفاف موضع كاخ سفید راجع به جمهوری اسلامی را به عنوان یكی از پیش‌شرط‌های مذاكرات راهبردی و موضوع اصلی آن قرار دهد تا از حركت هم‌زمان و زیركانه آمریكا در مسیر موازی مذاكره و برخورد با ایران جلوگیری كند.
طبیعی است وقتی دو كشور بر سر میز مذاكره با هم سخن می‌گویند، باید از تخاصم، براندازی و برخورد فیزیكی پرهیز شود و تقابل را به سطوح نرم‌افزاری سیاسی و اقتصادی تنزل دهند؛ در غیر این صورت، سناریوی مذاكرات دوازده ساله صدام و آمریكا كه بین دو جنگ خلیج فارس در سال ۹۱ و جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ صورت گرفت، هیچ دستاوردی در جهت كاهش تهدیدات امنیتی به همراه نخواهد آورد.
به هر تقدیر، موضوع مذاكره با آمریكا یكی از حوادث سرنوشت‌ساز نظام است كه بررسی آن، مجال و تأمل بیشتری را می‌طلبد كه در این‌باره بعدها بیشتر سخن خواهیم گفت.
فؤاد صادقی