دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
مدیریت راهبردی و رابطة آن با کارآفرینی و توسعة ملی
روند تکاملی دانش مدیریت در فاصله زمانی بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون، به پنج دوره تقسیم میشود. این دورهها، نشان دهندة تغییرات ایجاد شده در عوامل اثرگذار بر مدیریت است. در دورة اول، به دلیل آرامشی که حاکم شد، تحولات اقتصادی- اجتماعی آرام آرام شکل گرفت و سازمانهای بزرگ پدید آمدند. نگاه به عوامل محیطی فوق العاده محدود بود و بیشترین توجه مدیر، به داخل سازمان معطوف میشد. نهایتاً هر چه مورد انتظار اقتصاد و فضای اجتماعی بود.،چون منابع در دسترس و تقاضا هم فراوان بود, مشکل مدیریت به این ختم میشد که عوامل داخلی را احصاء کند، پول را توزیع نماید و نهایتاً خدمت یا تولیدی را به جامعه ارائه دهد.
برای اهداف کوتاه مدت خیلی ساده و قابل پیشبینی, برنامه ریزی و مدیریت در حد کنترل مالی و بودجه ریزی مطرح بوده است. یعنی کافی بود که ببینند بازار چه تقاضایی دارد، سپس این تقاضا را به عوامل تولید تبدیل، آن را محاسبه نموده و بودجهریزی انجام دهند.
توزیع منابع کنید، پایان کار را هم کنترل کنید تا ببینید در طول سال, پول درست هزینه شده است یا خیر؟ کاری که اکنون، کشور ما انجام میدهد. یعنی میشود قیاس کرد که از نظر مدیریت، ما در حد سالهای ۵۰-۱۹۴۵ (دوره اول) اروپا هستیم، که این هم به درستی انجام نمی شود. در دورة دوم، چون روندها آرام آرام قابل پیشبینی میشود, بر پایه آنچه عمل کرده بودند، میتوانستند با حرکتی خطی بگویند نیاز و تقاضا در ۵ سال آینده چقدر خواهد بود. « محیط در واقع مقداری رشد سریع اقتصادی پیدا می کند» بحث مدیریت به طور کلی و مدیریت راهبردی از حوزههای بنگاهداری اقتصادی شروع شد، سپس به بنگاه داریهای اجتماعی، فرهنگی تسری یافت و در دو دهه گذشته، به دولتها تعمیم پیدا کرده است. برنامه های ملی هم از همان الگوهای بنگاهی با ایجاد تغییراتی بهره برداری میکنند. یعنی در حقیقت، این بحث مختص بنگاههای اقتصادی نیست، بلکه بنگاههای دیگر هم به آن پیوسته اند. امروزه، دیگر به نام دانش فرابخشی و ملی به آن نگاه میکنند. میبینیم که در اروپا بعد از اینکه فعالیتهای اقتصادی شکل میگیرد و رشد سریع میشود، فعالیتهای بنگاهها هم تنوع پیدا میکند، چون مازاد منابع پیدا میکنند و در عرصههای مختلف فرهنگی, اجتماعی و غیره حضور مییابند. در نتیجه، رشد تقاضا زیاد شده و ابعاد شناخت وسیعتر میشود. یعنی از ابعاد داخلی به مسایل محیطی بیشتر توجه میشود و نهایتاً، هدفگذاری، میان مدت و چند ساله شده و برنامهریزی خطی دراز مدت شکل میگیرد. یعنی میتوانند براساس روندهای گذشته، اهداف و سیاستهای آینده را پیشبینی کنند. باز هم تقریباً کار سادهای است، چون نوعاً آنچه را که اتفاق افتاده، تعمیم میدهند و از طریق استقرا به پنج سال آینده دست مییابند. بنگاههای اقتصادی در سطح کشور ما اکثراً در همین حد عمل میکنند (در حد پیشبینی ساده آیندهبهطورخطی ). برنامة اول توسعة ملی ما عموماً از همین شیوه استفاده کرده است.
با اینکه از مدلهای پیچیدهای در این برنامه استفاده شد، ولی توان آن در همین حد بود. در دورة سوم آرام آرام بازارهااشباع میشوند و رقابت معنی پیدا میکند، وقتی رقابت معنی پیدا کرد, علم ارزش پیدا میکند، چون باید مدیران و تولید کنندگان سراغ کار بهتر بروند. کار بهتر از پژوهش ناشی میشود در اینجاست که دانشگاه مورد خطاب قرار میگیرد. یعنی نمیشود شما بدون اینکه بازارها به طور طبیعی تقاضا را مطرح کنند، دانشگاه و صنعت را به طور فیزیکی پیوند دهید. حتماً باید در محیط تحولاتی اتفاق بیفتد تا در اثر رقابت سالم بحث پژوهش علم و فناوری مطرح شود. در این دوره، علم بازرگانی به مفهوم جدید شکل میگیرد. بنگاهها از بنگاههای بزرگ چند فعالیتی، به بنگاههای کوچک با فعالیتهای خاص تبدیل می شوند. اینجا از نظر حضور در بازار و رقابت، علم بازرگانی به مفهوم جدید شکل میگیرد. یعنی حوزة معاونت بازرگانی, بحثهای بازاریابی, خدمات بعد از فروش, تخفیف و انواع و اقسام تبلیغ در این سالها در جوامع صنعتی شکلمیگیرد وعواملمحیطیآرامآرام مطرح میشود؛ چون دیگر نمیتوانند در بازار اشباع صرفاً به تقاضا نگاه کنند، بلکه باید به رقیب, تحولات اقتصادی, اجتماعی, سیاسی هم نگاه کنند. نهایتاً پیشبینی و شناخت پدیدههای محیطی مطرح میشود.
اهداف، بلند مدتتر و متنوع تر میشوند و از اینجا علم و فنون هدفگذاری مطرح میشود. دیگر تعیین اهداف با مدلهای کمی ساده، ممکن نیست و باید از جداول، منحنیها و شیوههای مختلف مدیریت استفاده کنند تا بتوانند اهداف را سازگار و در واقع قابل حصول نمایند. برنامهریزی راهبردی واحدهای تجاری اینجا شکل میگیرد. اطلاق مفهوم راهبردی از این مرحله به بعد، به دلیل جلب توجه مدیران به محیط است. یعنی نمیتوانند بدون توجه به عوامل محیطی ادامه حیات دهند. سالهای بعد که مدیریت جامع مطرح میشود، بازارهای جهانی شکل میگیرد، بنگاهها و شرکتهای منطقهای، مراجع متنوع و مدیریت کلان شکل پیدا میکنند، تعامل عوامل شناخت پیچیدهتر میشود و نهایتاً اصطلاحات خاص برنامهریزی کلان مثل سازگاری, جامعیت و غیره در این دوره مطرح میشود و بحث تطبیق منابع و عناصر مدیریتی مطرح می شوند. مدیریت راهبردی جامع شکل میگیرد و از سال ۸۰ به بعد، روندها نشان میدهند که مدیریت فراگیر مطرح میشود و از سالهای ۹۰ به بعد اعتراضهایی به علوم مدیریت راهبردی آغاز میگردد. اصولاً دانش مدیریت در ارتباط با تحولات محیطی، پیچیدگی پیدا میکند روندهای بیان شده مبیّن آن است که تا مدیر نتواند با تحولاتی که با آنها مواجه میشود، ارتباط برقرار کند، مدیریت درونی نظام به کیفیت بالا دست پیدا نمیکند.
در نتیجه، رفتهرفته از عرصة بازارهای رقابت حذف میشود، چون نمیتواند بهرهوری را محقق کند، اهدافش را تعیین کند و سهمی داشته باشد. همة پیام مدیریت راهبردی این است که اگر مدیریت بتواند بین اهداف و تحولات محیطی سازگاری ایجاد کند، نگرش راهبردی شکل میگیرد، اگر پسوند راهبردی را برداریم، مدیریت همان مدیریت ساده خطی میگردد که میتواند بدون توجه به عوامل محیطی سالها کار کند، به شرطی که محیط هم راکد باشد. ولی اگر محیط دارای تحول باشد قطعاً در طول زمان، از صحنه رقابت حذف میشود. این گوهر بحث مدیریت راهبردی است. اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ این بحث مطرح شد چون این نوع مدیریت وقتی پسوند راهبردی پیدا میکند، همة واژگان مدیریت در معنی توسعه مییابند.
اگر راهبرد را این گونه تعریف کنیم که آن سیاست و راه کلی است که اگر طی شود موجب تغییرات ساختاری و رفتاری در سیستم میشود، یعنی ساختارهای یک نظام را دگرگون میکند. در دانش مدیریت، بین رفتار و ساختار، رابطهای به این صورت برقرار است که اگر بخواهید رفتارها و عملکردهای اساسی افراد در یک سازمان را تغییر دهید، باید ساختارهای آن را تغییر دهید. آن راههایی که موجب دگرگونی ساختارها میشوند، راهبرد نامیده میشوند. با این توضیح، هدف راهبردی، هدفی است که اگر محقق شود، ساختارها را دگرگون میکند. ساختارها و تغییرات آنها در ارتباط با محیط معنی دارند و اگر نسبت به محیط حساسیت نداشته باشید، میبینید که مثلاً بازرگانی شکل نمیگیرد، مدیریت پیچیده نمیشود و غیره. بنابراین، اگر ما هنوز در حد اروپای دهه ۵۰ هستیم، معنی آن این است که ما با تحولات جهانی ارتباط نداریم. به عبارتی، ارتباط نظاممند نداریم و عکس العملهای به موقع نشان نمیدهیم. یک تصمیم سیاسی در جهان گرفته میشود و ممکن است ما به دنبال، آن مشارکتی داشته باشیم. ولی اینکه ما تصمیم ساز و آینده پرداز باشیم، سهمی در اقتصاد جهانی داشته باشیم و در بازارها جایی داشته باشیم، اگر این را نمیگوییم، ناشی از این است که مدیریت ما هنوز به آن ویژگی نرسیده، چون نتوانسته تعامل نظاممند با محیط برقرار کند. اگر به بنگاههای اقتصادی و برخی از صنایع نگاه کنیم، میبینیم که به طور طبیعی کارخانه با دانشگاه ارتباط دارد. از محققان استفاده میکند. وضعیتش هم به روز در میآید و رقابت به شدت بالاست.
اما در بخشهای دیگر صنعت میبیند که وضعیت برعکس این است. اینها نشان میدهند که این نحوة مدیریت این پیام را به ما میدهد که اگر میخواهید با محیط خود به عنوان یک بنگاه, استان و کشور در تعامل سازگار باشید، باید از دانش مدیریت، به ویژه مدیریت راهبردی، برخوردار باشید در مدیریت کلاسیک، شما با شناخت, اجرای برنامه و نظارت و کنترل سر و کار دارید. یعنی این ۴ عمل را هر مدیری علی القاعده باید انجام دهد و میدهد. ولی وقتی بحث راهبردی مطرح میشود، میبینید که اتفاقات جدیدی میافتد. در این جا، شناخت شما دو بعد پیدا میکند، شناخت داخلی و شناخت خارجی. اینجاست که کار دشوار میشود.
در اینجاست که نگرش راهبردی را معرفی میکنند و آن را نگرشی میدانند که مدیر بتواند از نظامی که تحت امر اوست، منتزع کند، ولی غیر واقع بینانه و مجرد از وقایعی که اتفاق میافتد. عوامل داخلی و خارجی را بتواند احصاء کند، تأثیر و تأثر عوامل داخلی و عوامل خارجی را بر هم در کل همة این عوامل را بر یکدیگر در قالب مدلهای مدیریتی دریافت کند و بتواند بگوید عوامل نظام تحت امر او در ده سال گذشته چگونه بر هم اثر گذاشته و اگر اینگونه پیش برود چه اتفاقی خواهد افتاد یعنیمدیریت قدرتآیندهپردازی، بهلحاظ تحلیل عوامل داخلی و خارجی، پیدا میکند. مرحله بعد، برنامهریزی راهبردی است. یعنی برنامهای که اهدافشراهبردیاست ودارای راهبرد و زمان است نهایتاً اگر مدیر این برنامه را به عمل نزدیک کند، ساختارهای نظام تحت نظر و رفتارهای آن دگرگون میشوند.
توجه داشته باشید که در هر مقوله مورد بررسی یک راهبرد بیشتر نمیتواند وجودداشته باشد، اگر کسی درخصوص مسألهای ۲۰ رهنمود و ۱۰۰ راهبرد ارائه کند، از دانش و آگاهیهای مدیریتی برخوردار نیست. ممکن است فرد مدیر آرزوهای خود را به عنوان راهبرد مطرح کند. پس راهبرد یکی است و ممکن است ۲ یا ۳ راهبرد فرعی آن را حمایت کنند.
ما مدعی هستیم که برنامهریزی کلان ملی داریم، اما این برنامه ها غیر راهبردی هستند، مهمتر آن که، ما هنوز به مرحلهای نرسیده ایم که از طریق برنامهها, ساختارها و باورها را تغییر دهیم. نمیتوان با باورها و ساختارهای قدیمی راه نو رفت بطور مثال با ساختار اداری موجود نمیتوان کار متفاوتی انجام داد، به همین دلیل گفته میشود که برای اجرا کردن برنامه, دو دسته برنامه لازم است.
دسته اول، تغییرات اساسی که در قوانین, مقررات و تشکیلات نیروی انسانی و اصولاً زیر ساختهای ملی باید اتفاق بیفتد. باید قبلاً پیشبینی شود, که ما عمدتاً این را فراموش میکنیم. پس باید به دنبال عملیاتی تخصصی بود.
اگر به دستة اول برنامهها و پیشبینی و طراحی آن توجه نشود، بحث نظارت راهبردی که اصولاً هم بر ساختارهای نرمافزاری زیر ساختی, هم بر برنامههای عملیاتی و از آن مهمتر بر محیط در حال تحولات نظارت میکند، کار عبثی خواهد بود. اغلب بنگاههای بزرگ جهانی با استفاده از این علوم، در وهلة اول سودهای بسیار کلانی بردهاند. این تصور پیدا شد که اگر یک بار برای یک بنگاه یا کشور, برنامه تهیه کنید، میتوانید به راحتی تا ۵ سال با آن برنامه کار کنید. طبق این تصور مشاهده میشود که بسیاری از این بنگاهها ورشکست شدهاند. سپس بسیاری از صاحب نظران مدیریت به این امر پیبرده اند که برنامهریزی راهبردی و راهبرد، اکسیر و راهحل همه مسائل نیست.
امروزه برنامة راهبردی به معنی یک برنامة میان مدت ۵ ساله نیست. امروزه، آخرین تحقیقات و گزارشهایی که در این زمینه منتشر میشوند، در بردازنده اصطلاح به مفهوم برنامهریزی و تغییر هستند یعنی مدیریت باید این علوم را در ارتباط با تحولات محیطی به کار گیرد و به طور مرتب میان آنها تعامل برقرار کند. این تفکر راهبردی است که مدیریت بتواند پیوسته تعامل خود را با محیط مورد بازنگری قرار دهد و بین فضای داخلی و برون سازمان خود، سازگاری ایجاد نماید.
بنابراین، یک برنامه راهبردی ممکن است در طول یک دورة مثلاً سه ساله چند بار به روز شود. این یکی از نکاتی است که اخیراً در این رابطه به شدت بحث شده است امروز الفبای مدیریت راهبردی همین بحثی است که ما مطرح کردهایم که شما چگونه برنامهریزی را با یک تغییر مستمر مجهز کنید که از فضای محیط خود عقب نمانند. منظور از محیط هم توان اطلاعاتی شماست. به طور مثال اگر قوه مجریه را به عنوان سیستم برنامهریز کلان در نظر بگیریم، فضای محیطی آن قوای قضاییه و مقننه, نظام کلان - اجتماعی اقتصادی (جامعه)، بازارهای جهانی و غیره هستند. بحثی که هنوز در فضای ملی نتوانستهایم به آن به عنوان یک باور جدید جامع عمل بپوشانیم.
نسبت مدیریت با توسعه چگونه است؟ اگر شما بخواهید یک خانواده، یک شرکت و یا بنگاه به سامان داشته باشید که در آن، یک توسعة معقول اتفاق میافتد، نظام و انضباط و مدیریت حاکم بر آن یک مدیریت توسعه یافته باشد، یعنی پیش نیاز توسعة معقول, مدیریت توسعه یافته است. این رابطه, یک پارادوکس است. تا شما یک نظام مدیریت توسعه یافته نداشته باشید، به توسعه معقول نمیرسید. از طرف دیگر، گفته میشود که مدیریت توسعه یافته، محصول توسعة معقول است. یعنی تا شما نتوانید یک توسعة به سامان را محقق کنید، افراد و نظام توانمند ایجاد نمیشود.
حال سؤال اینجاست که پارادوکس ایجاد شده را چگونه باید حل کرد؟ برای شکستن این دور باطل یک چیز باید باور شود که اگر شما چیزی را ندارید، باید از جای دیگر بگیرید. یعنی این مدیریت توسعه یافته را باید از جای دیگر بگیرند، مانند بقیه فناوریها که خریداری میکنند. به طور مثال، مدیریت شهری (شورایی) که هم اکنون در کشور پیاده میشود، متعلق به صد و پنجاه سال پیش اروپاست. یا ما میتوانیم سیستمها, مقررات و روشهای مدیریت شهری را تولید کنیم، یا باید از کشورهای دیگر خریداری کنیم. یا اینکه با سعی و خطا، که هزینههای بسیار و اتلاف منابع را به دنبال دارد. در این زمینه و مسیر گام برداریم. مدیریت شهری یا هر مدیریت دیگر، یک دانش است. در علوم تجربی، وقتی از عهدة کاری بر نمیآییم بدون تردید، از جای دیگر کمک میگیریم. اما از آن جا که کشور علوم انسانی را علم نمیداند، دستاوردهای جدید این حوزه را اقتباس نمیکند و آن قدر هم اهتمام نمیکند که خودش تولید کند، این یک معضل ملی ماست، ما اگر باور نکنیم که هر نوع توسعهای منوط به داشتن یک فناوری یایک توانمندی مدیریتی است، اگر آن قضیه عوض شود، وضع مدیران ما به گونهای که هست نخواهد بود. پس سطح مدیریت به عنوان چکیدة منابع انسانی در خور توجه و مراقبت بسیار است.
در حال حاضر، نگاه ما به توسعة منابع انسانی نگاه غلطی است. در بحث مدیریت ما آن را یک فناوری و توانمندی میدانیم و معتقدیم که مدیر هم باید دانش چرایی داشته باشد. یعنی بداند که چگونه می توان تئوریهای مدیریت را تولید کرد, و هم دانش چگونگی (طراحی روش, سیستم و غیره). در طرف دیگر، نیروی انسانی با انگیزهای است که بتواند با سیستمهای نرم افزاری- برنامه ای کار کند. یک مؤلفه مدیران هستند، به عنوان سلامتترین نیروهای توسعه منابع انسانی و یک مؤلفه دیگر، سختافزار است، که امروزه فناوری اطلاعات جای آن را برای مدیران پر کرده است. یعنی مدیریت بدون اطلاعات، ممکن نیست. امروز هم زیر ساختهای عمومی کشورها را نظامهای اطلاعاتی آنها تشکیل می دهد . امروزه از برنامهریزیهای جامع فناوری ارتباطات و اطلاعات صحبت میکنند. یعنی آن زیرساختهایی که به مدیریت امکان میدهد در اسرع وقت اطلاعات را دریافت نموده و تصمیم بگیرد.
برای دست یافتن به توسعة ملی، علاوه بر تسلط بر عوامل داخلی، بر کنترل محیط و برقراری ارتباط با دنیا، نیاز به شاهراههای اطلاعاتی داریم. اگر این امر محقق نشود، در توسعة ملی اختلال ایجاد میشود، امروزه اینترنت و نظامهای اطلاعاتی به عنوان ابزارهای توانمند سازی اجتماعی عمل میکنند و بدون آنها نمیتوان به توسعه اجتماعی دست یافت. در زمینه استفاده از فناوری ارتباطات و اطلاعات ما جزو آن کشورهایی هستیم که هنوز اقدام مؤثری انجام ندادهایم. کشورهای مختلف را درخصوص به کارگیری فناوری اطلاعات به ۵ تا ۶ دسته تقسیم کردهاند، که ما در دسته آخر جا داریم. امروزه بازرگانی در دنیا بر پایة استفاده از اینترنت انجام میشود و مبتنی بر فنآوری ارتباطات و اطلاعات است. توانمندی مدیریت به سازگاری و انطباق ۴ عامل و مؤلفة ذکر شده، بستگی دارد این ۴ عامل عبارتند: از قوانین و مقررات لازم برای توسعة ملی, نیروی انسانی آشنا به این مقررات، مدیرانی که بتوانند این مجموعه را اداره کنند و فناوری اطلاعات. با این توصیف، حتی اگر ما مدعی توسعة پایدار باشیم، باید توسعة متوازن, جامع و هماهنگ با ارزشها دارای سرعت مناسب در اجرا باشد.
برای رعایت هر یک از این ویژگیها، ملزم به دانستن و به کارگیری فنون و دانش مدیریت هستیم. برآیند آن توسعة متوازن، توسعة هماهنگ بخشهای مختلف نظام کلان اجتماعی است، به گونهای که در هر بخش، توسعة جامع را عقلانیت مدیریت تعیین کند. توسعه از ارزشها و مفروضات اساسی آغاز میشود. پس نگرشها و ارزشها تولید میشود تئوریها و نظریه پردازیها زاییده این نگرشها هستند محصول آنها ساختارهای نرمافزاری و سپس عملکرد و رفتار است کشورهای اروپایی که به توسعه پایدار دست یافتهاند، این مسیر را به طور کامل طی کرده اند. به طور کلی پایه و اساس هرگونه توسعه، مدیریت و کیفیت آن است مدیر راهبردی باید ساختار شکن, صبور و امیدوار به آینده باشد و همیشه نگرش مثبت داشته باشد.
مدیر راهبردی و کار آفرین برای حل مسائل, علاوه بر اشراف بر منابع داخلی و خارجی، پیوسته به شناسایی نقاط قوت و ضعف خود می پردازد رایجترین تعریف از کارآفرینی این است که فاصلة بین تئوری و عمل را پر میکند، یا خلاء بین نظر و بازار را اگر قرار باشد که یک کارآفرین (مدیر یا نیروی انسانی) بخواهد ابراز وجود کند، قبل از آن، باید مقتضیات و فضای کارآفرینی در کشور فراهم باشد. در غیر این صورت، کارآفرینی کم تر ممکن خواهد بود، مؤلفه های فضای کارآفرینی عبارتند از: آمادگی نرم افزاری (باورها و ارزشها)، ساختارها, نیروی انسانی و دسترسی به منابع (اطلاعاتی, مالی و غیره)، این ۴ مؤلفه، مقتضیات فضای کارآفرینی هستند. در حوزة باورها باید وحدت و یکپارچگی وجود داشته باشد .یعنی در همه جای جامعه درخصوص ارزشها و باورها تفاهم هم وجود داشته باشد.
منظور از دسترسی به منابع توزیع عادلانة امکانات است. یعنی هر کسی که احساس میکند میتواند کاری انجام دهد که از کار سایرین متمایز باشد، باید به منابع اطلاعاتی و غیره دسترسی داشته باشد. رابطة نیروی کارآفرین با مدیریت راهبردی چیست؟ اگر بخواهید هر نوع تلفیقی از عوامل را به عمل آورید، نیاز به مدیریت دارید. باید به دانش و مهارتهای مدیریت مجهز باشید، تا بتوانید عوامل داخلی و عوامل بیشمار محیطی را با هم تلفیق کنید. بدون مدیریت راهبردی، کارآفرینی، که یکی از ویژگیهای مدیریت راهبردی هم هست، نمیتواند محقق گردد. یک تعریف توسعة پایدار، تولید مستمر ثروتهای مادی و معنوی است. این امر در صورت وجود نظام مدیریت راهبردی امکان پذیر خواهد بود. به طور کلی، توسعة ملی کشور ما دارای مشکلات اساسی است، که ریشه این مشکلات در ساختارهاست . برای حل این مشکلات، حداقل باید ساختارها را از جایی اقتباس کنیم یا خودمان تولید کنیم. در این خصوص باید نوعی حرکت عمومی مدیریت صورت گیرد که بتوان ساختارها را به عقلانیت لازم خود برگردانیم. چون اولین قدم در ساختارها، عقلانیتی است که دنیا تجربه کرده است. اگر قرار باشد توسعة ملی پایدار اتفاق افتد، نیازمند به نیروهای کارآفرین و علوم و فنون مدیریت راهبردی هستیم.
آشنایی مدیران با عناصر اصلی مدیریت راهبردی - ارایه چارچوب مفهومی از عناصر، عوامل و فرایندهای اصلی و ارتباطات متقابل آن در مدیریت راهبردی - ایجاد و تقویت و تفکر و نگرش راهبردی در مدیران - ارتقای توان نظری، افزایش کارایی و بلوغ حرفهای مدیران در زمینه های مدیریت راهبردی - تطبیق یافته ها با محیط بومی مدیریت در ایران و نقد شیوه های رایج - فراهم آوردن توان و زمینه مناسب برای تولید ابزارهای نرم افزاری مدیریتی با استفاده از دریافت چارچوبهای مفهومی مدیریت راهبردی، متناسب با محیط مدیریتی سازمان، و نیز کسب مهارتهای لازم - ارایه دستاوردهای جدید نظری در زمینه برخی مفاهیم و موضوعات راهبردی مدیریت بومی ایران اهدافی است که در نگارش این کتاب مدنظر بوده است. این کتاب در پنج بخش تهیه شده است:
بخش اول شامل کلیات مدیریت راهبردی حاوی چیستی مدیریت و مدیریت راهبردی است که در طی فصول آن تعاریف و مفاهیم پایه، ضرورت و فلسفه راهبردی و سیر تکامل، عناصر فرایند مدیریت راهبردی ارایه گردیده است.
در بخش دوم شناخت راهبردی شامل تعاریف و مفاهیم اساسی آشنایی با عوامل محیطی، داخلی و چگونگی تجزیه و تحلیل و تشخیص تهدیدها و فرصتها و نقاط قوت و ضعف ارایه شده است.
در بخش سوم با برنامهریزی راهبردی و چگونگی تولید آن آشنا خواهید شد.
در بخش چهارم با عنوان برنامه راهبردی و چگونگی اجرای آن شامل تعاریف و مفاهیم عملیاتی کردن، ارتباط راهبردها با سازمان منابع و حوزه راهبردی و برنامه ریزی اجرایی برای تغییرات لازم در این حوزه ها قبل از اجرای برنامه راهبردی مورد تاکید قرار گرفته است.
در بخش پنجم، کنترل و نظارت برنامه راهبردی حاوی مفاهیم، عناصر نظارت و ارزیابی، طرح ریزی نظامهای نظارتی و شاخصهای ارزیابی و فرایند تحلیل قضایای مدیریت مورد بررسی قرار گرفته است.
در پایان واژه های اصلی مدیریت راهبردی، و نیز تعدادی خلاصه قضایای مدیریت برای استفاده از کارگاه های مدیریتی ارایه گردیده است.
مهندس محمد با قریان
منبع : ماهنامه کار و جامعه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست