سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

سهم بانوان از دانشگاه


سهم بانوان از دانشگاه
ساعت از دو بعد از ظهر که بگذرد با هم بر می‌گردند خانه، دختر هنوز غروب نشده تمام مشق‌ها را نوشته، اما پسرغروب شده،هنوز این پهلو، آن پهلو می‌چرخد و می‌گوید «خسته‌ام. بلند می‌شوم، فردا امتحان ندارم»
دختر غروب که بشود وسایل فردا صبح را آماده می‌کند، کتاب فارسی را در می‌آورد و جای آن کتاب علوم می‌گذارد توی کیف.غروب می‌شود کسی زنگ می‌زند، پسر با چشم‌های خمار و بادکرده می‌دود تا دم در،داد می‌زند «مامان یک دست گل‌کوچیک می‌زنم و می‌آیم بعد مشق‌هایم را می‌نویسم» مادر سرش را از پنجره می‌کند توی خیابان، داد می‌زند، پسر می‌دود دنبال توپ پاره چند تکه! بعد قیافه خواهر وقت حفظ کردن تاریخ ساسانیان یادش می‌آید و با خودش می‌گوید «همه‌اش تقصیر این بچه مثبت درسخوان است، اگر گذاشتند یک دست درست و حسابی بازی کنیم».
راستی چرا آن روزها که دختر‌ها بیشتر از پسرها سرشان توی کتاب و درس بود کسی نگران نشد؟ حالا همین که آمده اند، گوی سبقت را ربوده اند وبیشتر صندلی‌ها دانشگاه را گرفته‌اند نگران کم شدن سهمیه تان در کنکور شده‌اند؟ علاوه بر آن ماجرا، قرار نیست که زن‌ها سرپرست خانواده شوند، عهده دار خرج و مخارج زندگی باشند تا به‌خاطر این هزینه‌های کمرشکن قید درس و دانشگاه را بزنند، بروند سراغ مسافربری و یا تاسیساتچی شوند، به امید یک درآمد عالی. از سوی دیگر وقتی دخترها ۱۸ ساله شوند و مجبور نباشند بروند خودشان را به حوزه نظام وظیفه معرفی کنند، آن وقت بعد از دبیرستان با آن همه اوقات فراغت خالی یا باید همان اول کار بروند خانه بخت یا اینکه بنشینند و آنقدر خانه‌های کوچک مکعبی را سیاه کنند تا اینکه یک روز صبح اسم‌شان را میان یک لیست بلند بالا ببینند، فریاد بکشند و از فردای آن روز بشوند، خانم دکترو مامان به او افتخار کند وبعد از آن روزهر جا که برود لبخند بزند و بگوید
« دخترم، کلاس دارد، نتوانست بیاید، دانشگاه است» تمام این عوامل را که کنار هم بگذاریم آن وقت به عقیده دکتر سعید معدنی جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تمام این شرایط به دخترها انگیزه بیشتری از پسرها می‌دهد برای حضور در دانشگاه، از سوی دیگر خیلی از دختر‌ها برای آنکه به جایگاه اجتماعی بالاتری برسند می‌روند دانشگاه تا شاید آنجا علاوه بر افزایش سطح علم و دانش، بتوان زن یک آدم درست و حسابی هم شد و توانست سری توی فامیل بلند کرد.
اما خودمانیم همه چیز دانشگاه که در پیدا کردن یک همسر ایده‌آل و زن آقای دکتر و مهندس شدن خلاصه نمی‌شود، خیلی از زن‌ها تنها با هدف ارتقای اجتماعی، تحصیل و حتی کسب درآمد در آینده وارد دانشگاه می‌شوند و در جستجوی رسیدن به استقلال اقتصادی و به دنبال آن استقلال شخصیتی هستند.
● پیامدهای مثبت و منفی دانشگاه
مگر می‌شود،جزو بچه مثبت‌ها بود، درس خواند،رفت دانشگاه و آن وقت جامعه را دچار تبعات منفی دانشگاه کرد؟
بله می‌شود، اگر آنقدر سرمان برود توی کتاب، مدام گرفتار حل کردن معادله ریاضی و ساختن آن فعل مجهول باشیم، آن وقت یادمان می‌رود برویم خانه بخت، بعد سن ازدواج ما دختر خانم‌ها افزایش چشمگیری پیدا می‌کند و به قول دکتر معدنی جامعه را دچار تبعات افزایش سن ازدواج می‌کنیم.
اما یکی دیگر از تبعات دانشگاه را می‌توان افزایش بیکاری دانست، تعجب می‌کنید، مگر نشنیده اید که «هرکه بامش بیشتر برفش بیشتر» هر چه آدم‌های تحصیلکرده بیشتری داشته باشیم آن وقت تعداد آدم‌های متخصص بدون شغل جامعه ما بیشتر می‌شود، مادامی که نشسته‌ایم توی چهار دیواری خانه و بچه داری و همسرداری می‌کنیم که نیازی به بازار کار نداریم، وقتی رفتیم و چهارسال از عمرمان را پشت نیمکت‌ها گذراندیم، شدیم کارشناس یا حتی کارشناس ارشد و برای خودمان پرستار، خانم دکتر، مهندس، خبرنگار و تکنسین و... شدیم آن وقت تازه وارد دنیای بیکاری می‌شویم و به تعداد آدم‌های متخصص نیازمند کار یک عدد بزرگ اضافه می‌کنیم. هر چند خوشبختانه ما زن‌ها کمتراز مردها دچار تبعات بیکاری می‌شویم، برای آنکه وقتی به همه مراکز کاریابی سرک کشیده باشیم، یا پیش هر آشنایی پارتی بازی کرده باشیم و جواب نگرفته باشیم، دست آخر یک نفس عمیق می‌کشیم، می‌گوییم حتماً که نباید کار کرد قرار نیست که من خرج زندگی بدهم، می‌نشینم توی خانه و استراحت می‌کنم، حتی می‌توانم برای بچه‌های همسایه کلاس تقویتی بگذارم.
اما خیلی از ما آدم‌های لیسانسیه و فوق لیسانسیه وقتی به روزهای پر شور دانشگاه و آن همه شوق درس خواندن فکر کنیم تا حدی افسرده و مضطرب می‌شویم.
با تمام این حرف‌ها رفتن دانشگاه بهتر از نرفتن است، همه آدم‌های تحصیلکرده هزینه کمتری به دولت تحمیل می‌کنند، دکتر معدنی در تجربه‌ای که برای تنظیم پایان نامه‌اش داشته با چشم خود دیده است که آمار بسیار بالایی از افراد معتاد و سارق بیشتر از کلاس سوم راهنمایی درس نخوانده بودند، وقتی آدم‌ها سواد کمتری داشته باشند، وقتی بیشتر از افراد تحصیلکرده مرتکب جرم شوند آن وقت باید هزینه‌های بالاتری را برای تجهیز زندان‌ها، بازداشتگاه‌ها و کانون‌های اصلاح و تربیت صرف کرد.
اما با تمام این حرف‌ها فرض کنید قرار است زن‌ها چهار سال درس بخوانند و دست آخر بشوند خانه دار و مادر بچه، اما آیا واقعاً عملکرد یک مادر آگاه و تحصیلکرده همان طور است که یک مادر کم سواد است، آیا بچه‌های یک مادر کم‌سواد هم می‌توانند بیایند و بگویند مامان جواب این رادیکال را می‌دانی و وقتی مادر جواب آن رادیکال را پیدا کند، بچه‌ها بیشتر با او ارتباط بگیرند و حس اعتماد بیشتری به مادر پیدا کنند؟
اما وقتی اشتیاق ما برای رفتن به دانشگاه بالا بگیرد آن وقت ما به جایگاه اجتماعی بالاتری می‌رسیم، می‌توانیم درآمد بیشتری پیدا کنیم، بعد یک جهش می‌کنیم و از طبقه اجتماعی قبلی می‌آییم بالاتر، وقتی همه این اتفاق‌ها افتاد آن وقت به تعداد آدم‌هایی که در طبقه متوسط جامعه هستند اضافه می‌شود و آن روز که قشر متوسط یک جامعه زیاد شوند آن جامعه از نظر اجتماعی پیشرفته‌تر می‌شود.
دکتر معدنی یکی از نشانه‌های یک جامعه بیش رفته را زیاد شدن طبقه متوسط جامعه و کم رنگ شدن قشر ضعیف می‌داند. حالا شما هم به این نتیجه رسیدید که دانشگاه رفتن ما دختر‌ها چندان هم بد نیست کمترین کاری که می‌تواند بکند این است که ما را هل بدهد و ببرد به یک طبقه اجتماعی بالاتر و جامعه را بیندازد در مسیر پیشرفته شدن.
● دانشگاه در تسخیر بچه درس نخوان ها؟!
آن روزها که دانشگاه مجانی بود، بابا‌ها نمی‌توانستند با این سرشکستگی کنار بیایند، بگذارند دخترها بروند دانشگاه، تا مبادا آفتاب، مهتاب رویشان را ببیند، حالا که به قول دکتر معدنی بابا‌ها ماشین‌های خود را می‌فروشند تا ما دختر‌ها برویم دانشگاه تا دست کم خیالشان از بابت آینده ما راحت باشد، حالا پدیده عجیب سهمیه بندی جنسیتی را برای ما رو کرده‌اند.
اما در این ماجرا هیچ‌کس حواسش نبود که با
سهمیه بندی جنسیتی صندلی‌های دانشگاه پر می‌شود از یک عالمه پسر تنبل درس نخوان که با انگیزه کمتری وارد دانشگاه شده‌اند بعد این ماجرا می‌تواند جامعه را درآینده با مشکل کمبود نیروی متخصص رو به رو کند.
چه شد؟ چرا شما مردها هوار می‌کشید؟! من خبرنگار که از این فلسفه‌بافی‌ها بلد نیستم اینها عقیده دکتر معدنی است که می‌گوید بارها سر کلاس دانشگاه با چشم خود دیده است که خانم‌ها خیلی بیشتر از آقایان شوق درس خواندن داشته‌اند و دست‌کم نمراتشان بالاتر از آقایان است. اصلاً مگر نه اینکه ما هم مثل شما می‌نشینیم و همان مکعب‌های کوچک را با مداد سیاه نرم پر می‌کنیم؟
دکتر معدنی معنای این سهمیه بندی را نمی‌فهمد و می‌گوید «خانم‌ها هم با یک شرایط یکسان با آقایان وارد دانشگاه می‌شوند، لازم نیست ما نگران زیاد شدن تعداد دختران دانشجو باشیم، همین که کمی شم اقتصادی و اجتماعی داشته باشیم حتماً بارها شنیده‌ایم که دست‌های پنهانی در بازار وجود دارند که میزان عرضه و تقاضا را مشخص می‌کنند، حالا این دست‌های پنهان برای شوق درس خواندن خانم‌ها می‌تواند رسیدن به یک جایگاه اجتماعی بالاتر، کسب درآمد، ازدواج موفق‌تر و حتی انگیزه خود تحصیل باشد.
به نظر من این اشتیاق نیازی به تبصره و قانون ندارد بلکه خود جامعه به مرور زمان آن را به یک حد تعادل می‌رساند، روزی خواهد رسید که خانم‌ها تغییر نگرش می‌دهند، به این نتیجه می‌رسند که شاید بتوان با مطالعات آزاد اجتماعی و یا هنرهای صنایع دستی و... به ارتقای اجتماعی رسید، یا حتی آقایان هم به این نتیجه می‌رسند که برای اشغال کردن صندلی‌های دانشگاه لازم است بیشتر درس بخوانند تا بتوانند رقابتی سالم در یک شرایط مساوی را تجربه کنند، با تمام این حرف‌ها دکتر معدنی فکر می‌کند درس‌خواندن خانم‌ها نمی‌تواند هیچ مشکلی برای جامعه ایجاد کند لازم نیست وحشت‌زده شویم از حضور پر رنگ دخترهای دانشجو. وقتی این نگرانی بیهوده ما را مجبور به دادن طرح و لایحه کند آن وقت امکان دارد که یک روز دانشگاه‌های ما پر شود از مردهایی که بهره هوشی اجتماعی کمتری نسبت به خانم‌ها دارند و نه به خاطر توانایی که تنها به‌خاطر داشتن آن سهمیه بیشتر توانسته‌اند بیایند دانشگاه، وقتی این اتفاق بیفتد آن وقت ما آدم متخصص و ماهر هم برای بازار کار آینده تربیت نمی‌کنیم.
با تمام این حرف‌ها دکتر معدنی معتقد است مشکل را نباید در دختران دانشجو جست‌وجو کرد، اشکال از آن دسته از پسر‌های درس نخوانی است که نمی‌توانند هم پای دختر‌ها وارد دانشگاه شوند و با این سهمیه‌بندی‌ها ما به خانم‌ها ظلم می‌کنیم و یک کار غیرعقلانی انجام می‌دهیم.
مرضیه سبزعلیان
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید