یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا
خداحافظ رومن گاری
رومن گاری، این مهاجرِ روسِ یهودیتبارِ فرانسوی شده، مردی است با قلبی کودکانه. او با عینکی که تجاربِ تلخِ زندگی و تجاربِ تلختر دیپلماتیک کدرش کرده به همهجایِ آدمیزاده سرک میکشد و واقعیت تلختر از شوکران را با شکرخندی گوارا به حلقِ خوانندهاش میچکاند.«در پیادهروی روبهرو بچهای بود که یک بادکنک داشت و میگفت هروقت دلش درد میگیرد، مادرش به دیدنش میآید. دلم درد گرفت، اما فایدهای نکرد. بعدش هم دلآشوبه پیدا کردم. آن هم بیفایده بود.» (زندگی در پیشرو، ترجمه لیلی گلستان – نشر بازتابنگار - صفحة ۱۳)
رومن گاری و آدمهای داستانیاش از همه چیز خود بیپرده حرف میزنند.برایِ او انسانیت و انساندوستی مفاهیم مطلقی نیست و میداند به این جانور دوپا، که انسان مینامندش، نباید زیاد دل بست. رومن گاری به سراغِ مواردی میرود که انسانیت و انساندوستی با بلاهت پهلو میزند و نیکی عینِ حماقت جلوه میکند. در داستانِ کوتاهِ«بشردوست» آقای کارل داروندارِ خود را به اسمِ خدمتکارش میکند و با اعتماد کامل به خدمتکارِ فرهیختة خود، در زیرزمین خانهاش پنهان میشود تا زمانی که آبها از آسیاب افتاد و جنگ و یهودیکشی پایان گرفت بتواند زندگی عادی را از سر بگیرد.
«در آغاز، آقایِ کارل روزنامهها را میخواند و به رادیو کوچکی که در کنار خود داشت گوش میداد. اما پس از شش ماه، چون اخبار روزبهروز مأیوسکنندهتر میشد و جهان گویی به سویِ تباهی میرفت، دستور داد که رادیو را از آنجا ببرند تا دیگر هیچ صدایی از وقایع گذرانِ جهان به پناهگاهِ او نرسد و اعتمادِ خللناپذیری را که همواره به طبیعت بشر داشت مخدوش نکند.» (پرندگان میروند در پرو میمیرند، ترجمة ابوالحسن نجفی – نشر زمان – صفحة ۳۵)
و چندین و چند سال از پایانِ جنگ میگذرد و او بیخبر از سقوطِ هیتلر و تمام شدنِ جنگ با دلی خوش و اعتمادِ مطلق به بشر و بشریت، به خصوص به خدمتکار وفادار و همسر نازنینش، که او را در بیخبری مطلق نگه داشته و با اموالش خوش میگذرانند، دارِفانی را ترک میگوید.«گاهی چشمهایش از اشک پر میشود و با نگاهی پر از حقشناسی به چهرة این زوجِ نازنین که نیرویِ اعتمادِ او را بر آنها و بر کلِ بشریت پابرجا داشتهاند مینگرد. معلوم است که خوشبخت خواهد مرد.»(همانجا ـ صفحة ۳۷)
او به قدرتمندانِ جهان، که معاشرینش بودند، میگوید نخست به انسانِ امروز امان بدهید بعد توقع درستکاری و صداقت از او داشته باشید. او به خلافِ دیپلماتهایِ معمولی حرفهایِ شیر و پلنگی نمیزند و لبخندهای ملیح تحویل نمیدهد او از ظلمپذیری آدمیزاده درکِ عمیقی دارد و در داستانِ «کهنترین داستانِ جهان» این مضمون را به خوبی میپروراند. ـ این مرد یک سال تمام هرروز تو را شکنجه داده است! تو را زجرکش کرده و به صلابه کشیده است! و حالا به عوض اینکه پلیس خبر کنی هرشب برایش غذا میبری؟ آیا ممکن است؟ آیا خواب نمیبینم؟ تو چطور میتوانی این را بکنی؟
ـ او قول داده است که دفعة دیگر با من مهربانتر باشد. (از کتاب پرندگاه میروند در پرو میمیرند ـ صفحة ۷۱)
و اما رومن گاری کیست؟
رومن گاری تنها کسیست که تا به حال موفق شده دو بار جایزة ادبی «گنکور» را از آن خود کند. چرا که «گنکور» تنها یک بار در عمر یک نویسنده میتواند به او تعلق پیدا کند. «گاری» دومین جایزهاش را در سال ۱۹۷۵ تحت نام مستعار امیل آژار برای کتاب «زندگی در پیش رو» دریافت میکند، و اولین آن را به خاطر کتاب «ریشههای آسمان» در سال ۱۹۵۶ و با نام اصلی خود برده است؛ او به خاطر مسئولیتهای دیپلماتیک و خودسانسوری چهار اسم مستعار دارد که بعد از مردنش عیان میشوند. گاری به چهار زبان فرانسه، انگلیسی، لهستانی و روسی تسلط دارد و یکی از مطرحترین نویسندگانِ قرن بیستم است.
گاری در هشتم ماهِ مه ۱۹۱۴ در مسکو به دنیا میآید. مادرش، نینابوریسوفسکایا، به محضِ تولد او از پدر رومن جدا میشود و تنها خاطرهای که شبح پدر برای گاری باقی میگذارد نامی یهودی، کاسیو، است. مادرِرومن گاری، رومن کاسیویِ آن زمان، تنها و بدون حمایت هیچ مردی خانه زندگی را میگرداند و تا وقتی که میمیرد هوایِ پسرک خود را دارد؛ گرچه شاهد موفقیتهای بیشمار پسرش در عرصة نوشتن نمیشود و زودتر از این حرفها، در سالهای جنگ، به سالِ ۱۹۴۲ بر اثرِ سرطان میمیرد. ولی کارِ عجیبش نشان میدهد که از همچو مادری همچه پسری باید. نینا وقتی میبیند مرگش عنقریب است تعدادی نامه برای رومن که در آن تاریخ جایی دور از او و در جبهه جنگ بوده مینویسد و میدهد دستِ دوستش تا به مرور، یکی بعد از دیگری، برای پسرش بفرستد تا او نفهمد که مادرش مرده. گرچه آن دوست بعدها مدعی میشود که به وصیت زن عمل کرده، اما تنها ده تا از دویستوپنجاه نامة نوشته شده را برای رومن میفرستد. اما همان تعداد اندک هم به رومن کمک میکند که با خیالِ زنده بودن مادر بجنگد و نفهمد که مادر با عشقِ دیوانهوارش به رومن و زندگی، مرگ را سرکار گذاشته است.
نینا و پسر سه سالهاش در مارسِ ۱۹۱۷ ، بلافاصله بعد از سقوط تزار، در یک قطارِ حمل چارپایان مسکو را ترک میکنند و به ویلنا، مرکز لیتوانی، میروند که در آن تاریخ در اشغالِ در آلمانیها است. در۱۹۲۲ ارتش لهستان ویلنو را تسخیر میکند و نینا و پسرش درمیروند به ورشو، پایتختِ لهستان. مادر که از هیچ حمایتی برخوردار نیست و هیچ سرمایهای ندارد روزگار را با خیاطی و سیگارپیچی میگذراند. رومن در۱۹۲۴ در ده سالگی به مدرسهای لهستانی که شهرت چندانی ندارد میرود و این در حالی است که پیش از آن با مادرش در خانه خواندن و نوشتن و حساب و اندکی تاریخ را آموخته است و آثار والتراسکات، کارل می و ماین رید را به لهستانی میخواند. جوّ ِنژادپرستی در ورشوغوغا میکند و رومن باید برای کسبِ امتیاز دوبرابر شاگردانِ دیگر زحمت بکشد و به ضربِ مشت خود را به بچههایِ کاتولیک تحمیل کند. در ۱۹۲۷ نینایِ ۴۶ ساله و رومن کاسیوی ۱۳ ساله به جنوبِ فرانسه پناهنده و در نیس مستقر میشوند. شناسنامة رومن جایی مفقود و یا نابود شده است و مشخصاتِ او از بدوِ ورود به فرانسه اینطور بیان میشود: رومن کاسیو متولد ۸ اوت ۱۹۱۴ در لهستان. در ۱۴ ژوییه ۱۹۳۳، رومن کاسیو، دانشجویِ حقوقِ لهستانیالاصل!، بیست ویکساله به تابعیتِ فرانسه درمیآید.
روزِ جمعه پانزدهم فوریه ۱۹۳۵ اولین داستانش به نام طوفان چاپ میشود و هزار فرانک عایدش میکند. در ۱۹۳۸ وقتی در درجة سرجوخگی است جنگ غافلگیرش میکند و در جنگ فک چپش طوری آسیب میبیند که در تمام عمر او را به علت غذا خوردن«کثیف» و لبخند«خشن» ملامت میکنند. در همین دوران است که رومن کاسیو به فکر انتخاب یک نام برای خود میافتد و نام گاری را انتخاب میکند. گاری به زبان روسی یعنی بسوز که تصنیفی قدیمی را به یاد میآورد: «گاری...گاری...»(بسوز، بسوز، عشقِ من) و در ضمن یادآور نام گاری کوپر هنرپیشة محبوب او نیز هست.
در۱۹۴۱ نمایشی مینویسد که پر است از صحنههای متعدد دلقکبازی و در حضور ژنرال دوگل به اجرا درمیآورد. ژنرال نه دست میزند و نه میخندد؛ مسلماً بنبستی که فرانسه دچار آن است با این شوخیهای بچگانه قابل شکست نیست. گاری بلافاصله نوشتن را کنار میگذارد و تا مرز خودکشی پیش میرود. گرچه در کمتر از یک سال نوشتن رمان«تربیت اروپایی» را آغاز میکند؛ رمانی که قهرمانش نوجوانی است سادهدل و پاک که جنگ را بیهوده و پوچ میداند و رومن گاری در این کتاب برای اولین بار، اما نه آخرین بار، بدبینی عمیق و قاطع خود را ابراز میکند. بدبینی که با نوعی اعتقاد به برخی ارزشهایِ انسانی مثلِ عشق و موسیقی ورؤیا همراه است.
گاری به دلیل انقلاب بلشویکی به همراه مادرش روسیه را ترک کرده، ولی در هیچکدام از آثارش به کمونیسم و یا ضد کمونیسم نمیپردازد و اگرچه دوستانش همه ضد کمونیستهای دو آتشه هستند، خودِ او میلی به کشمکش مستقیم با این موضوع ندارد. ولی تا آنجا که از پیشش میرود و سنت دیپلماتیک اجازه میدهد به زنان و مردانی که در کشورهای کمونیستی در خطر تهدید و تبعید و اعدامند کمک میکند و برایشان ویزایِ فرانسه جور میکند. گاری به اروپایی بدون دیوار و بدونِ پردة آهنین معتقد است و نه تنها تقسیمِ آلمان، بلکه تقسیم کشورهای دو سویِ پردة آهنین را به کمونیسم و آزادی تأیید نمیکند و در این راه فداکاری میکند، خسته میشود و میبرد. میشود سناریوی پستهایِ سیاسی او را اینطور خلاصه کرد: شوروشوق، فعالیتِ سرسامآور و سرخوردگی که تمام عمر به تناوب با اوست. خودکشی همسر دوم و محبوبش سرخوردگی و افسردگی گاری را به جایی میرساند که حدود یک سال بعد از مرگِ او در بعدازظهرِ دوم دسامبر۱۹۸۰ آخرین نوشتة کوتاه و تیغمانندِ خود را مینویسد و گلولهای در دهان خود خالی میکند. نوشتهای که خیلیها، بیخود و بیجهت، سعی کردهاند نشانی از بدبختی و درماندگی در آن پیدا کنند؛ او نوشته: «کلی تفریح کردم، خداحافظ و متشکرم.»
فریبا حاجدایی
منبع: شرححال رومن گاری – ترجمه و تلخیص دکتر منوچهر عدنانی – نشر ثالث
منبع: شرححال رومن گاری – ترجمه و تلخیص دکتر منوچهر عدنانی – نشر ثالث
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست