پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
مردمشناسی کوفه
● مقدمه
شاید بتوان گفت واقعه عظیم و دردناك عاشورا موضوعی است كه طی قرون متمادی بیشترین سهم تالیف در میان شیعه و بلكه در میان مسلمانان را از آن خود كرده است.
اما در این میان، بخش ناچیزی از این آثار و تالیفات به بررسی اوضاع اجتماعی دنیای اسلام در زمان واقعه عموما، و شهر كوفه خصوصا، پرداخته است. در حالی كه این بررسی میتواند به شناختبیشتر علل و انگیزههای قیام امام حسینعلیهالسلام و نیز دلایل عدم موفقیت ظاهری آن كمك شایانی نماید.
نوشته حاضر تلاش ناچیزی است در جهت مردمشناسی كوفه كه طی سه گفتار به بررسی جمعیت كوفه و شرایط حاكم بر آن، نظام اداره جامعه كوفه و نظام اقتصادی حاكم بر كوفه در زمان شروع نهضت امام حسینعلیهالسلام و قبل از آن پرداخته و در هر مورد سعی نموده است كه به مقدار تاثیر مساله مورد بحث در نهضت و پیشبرد و یا متوقف كردن آن اشارهای بكند.
به آن امید كه مقبول درگاه ملكوتی آن شهید بزرگوار گردد.
الف) گفتار اول: جمعیت كوفه و شرایط حاكم بر آن
۱) جمعیت كوفه در زمان نهضت
بنیان شهر كوفه در سال هفده هجری به وسیله خلیفه دوم و به دستسعدبن ابیوقاص، به منظور برپایی یك معسكر و پادگان نظامی برای پیگیری هر چه بیشتر فتوحات اسلامی در داخل كشور ایران پیریزی شد. (۱) عمر دستور داده بود كه مسجد این شهر دارای چنان مساحتی باشد كه تمام جمعیت جنگجو و مقاتل را در خود جای دهد و مسجدی كه طبق این دستور پیریزی شد، گنجایش چهلهزار نفر جمعیت را دارا بود. (۲)
بنابراین میتوانیم چنین نتیجهگیری كنیم كه كوفه در آغاز تاسیس، حدود چهل هزار سرباز داشته است كه با توجه به این كه بسیاری از این سربازان، زن و فرزند خود را نیز همراه داشتهاند، میتوانیم به جمعیتی در حدود صدهزار نفر در زمان تاسیس، دست پیدا كنیم كه رقم معقولی به نظر میرسد.
طبری به هنگام بیان حوادث سال بیستودو هجری پس از نقل عبارتی از عمر كه در آن از عدد صد هزار (ماهٔ الف) بدون ذكر معدود یاد كرده است مینویسد:
«واختطت الكوفهٔ حین اختطت علی ماهٔ الف مقاتل»; (۳) شهر كوفه در آغاز تاسیس برای گنجایش صدهزار جنگجو پیریزی شد.
اگر این نتیجهگیری را بپذیریم باید جمعیت كوفه را در آن زمان رقمی بیش از دویستهزار نفر بدانیم كه این علاوه بر دور از ذهن بودن، با وسعت مسجد در آن زمان نیز ناسازگار است.
پس صحیحتر آن است كه معدود «صد هزار» در كلام عمر را «نفر» فرض نماییم نه مقاتل و جنگجو، تا با واقعیت تاریخی منطبق گردد.
كوفه پس از تاسیس به علت آب و هوای خوش و نزدیكی به فرات و قرب به ایران و وضعیت اقتصادی نیكویی كه از راه غنایم و خراج سرزمینهای فتح شده كسب نموده بود، پذیرای سیل مهاجرت اقوام و گروههای مختلف از سرتاسر مملكت وسیع اسلامی آن روز گردید. این مهاجرتها به خصوص در سال سیوشش هجری كه حضرت علیعلیهالسلام این شهر را پایتخت كشور اسلامی قرار دادند شدت بیشتری به خود گرفتبه گونهای كه تنها تعداد سپاهیان كوفی آن حضرتعلیهالسلام را در جنگ صفین (سال۳۷ هجری) بالغ بر ۶۵ هزار نفر ذكر كردهاند (۴) كه با احتساب خانواده آنان و نیز افرادی كه در جنگ شركت نكردهاند، بهراحتی میتوان به رقم ۱۵۰ هزار نفر دستیافت. تازه این در حالی است كه گزارش «مسعودی» را در مورد شمار لشكریان حضرت در آن جنگ صفین مبنی بر سپاه ۹۰ هزار نفر یا ۱۲۰ هزار نفری نادیده گرفتهایم. (۵)
بعد از صلح امام حسنعلیهالسلام در سال ۴۰ هجری، بعضی از یاران امامعلیهالسلام به عنوان اعتراض به این عمل سخن از وجود سپاه ۱۰۰ هزارنفری اهل كوفه به میان میآورند. (۶)
از سال ۵۰ هجری كه «زیادبن ابیه» از طرف معاویه عهدهدار امارت كوفه شد، با توجه به فراوانی شیعیان علیعلیهالسلام در كوفه دستبه انتقال عظیم نیروی انسانی از كوفه به شام و خراسان و نقاط دیگر زد، گفته شده است كه او تنها ۵۰ هزار نفر را به خراسان منتقل نمود. (۷)
دراین موقع جمعیت كوفه به ۱۴۰ هزار نفر تقلیل پیدا كرد كه شامل ۶۰ هزار جنگجو و ۸۰ هزار نفر خانوادههای آنان میشد، (۸) به گونهای كه «زیاد» هنگامی كه اقدام به گسترش مسجد كوفه نمود، آن را به اندازه گنجایش ۶۰ هزار نفر وسعت داد. (۹)
در سال ۶۰ هجری و بعد از مرگ معاویه، بعضی از كوفیان با نوشتن نامه به امام حسینعلیهالسلام سخن از سپاه صد هزار نفری آماده به خدمتبه میان آوردند (۱۰) كه این سخن گرچه نسبتبه آمادگی كوفیان اغراقآمیز است اما میتواند تعداد جمعیت كوفه در زمان نهضت امام حسینعلیهالسلام را نشان دهد.
● نتایجی كه میتوان از مطالب فوق در نهضت امام حسینعلیهالسلام گرفتبه قرار زیر است:
▪ ذكر رقم ۱۲ هزار نامه خطاب به امام حسینعلیهالسلام (۱۱) گرچه بسیار بزرگ مینماید، اما نسبت آن به جمعیت كوفه از نصف كمتر است، هر چند بپذیریم كه بعضی از این نامهها از سوی چند نفر و یا گروههایی نگاشته شده باشد. بنابراین امام حسینعلیهالسلام، بدان اكتفا نكرده و برای كسب آگاهی بیشتر مسلم را به كوفه گسیل میفرماید.
▪ تعداد بیعتكنندگان با مسلم را از ۱۲ هزار تا ۴۰ هزار نفر نوشتهاند (۱۲) اما در حدیثی منسوب به امام باقرعلیهالسلام از تعداد ۲۰ هزار بیعتكننده یاد شده است. (۱۳)
اگر این رقم را بپذیریم، به تعدادی حدود یك پنجم مقاتلین كوفه دست مییابیم كه شاید بتوانیم با این نتیجهگیری به توجیهی برای عدم اقدام جدی از سوی مسلم برسیم.
البته پرواضح است كه در صورت اقدام جدی مسلم و تشكیل حكومت، بسیاری از عناصر بیطرف و حتی مخالف، نیز به این حكومت نوپا میپیوستند.
▪ به نظر میرسد رقم ۳۰ هزار نفری لشكر عمربن سعد كه در روایتی از امام صادقعلیهالسلام به آن اشاره شده است (۱۴) بخصوص با توجه به نفیر عام ابن زیاد، رقمی معقول است; و البته این رقم هنوز به نصف جمعیت مقاتل كوفه نرسیده است و از این جا كثرت سپاهیان مختار نیز كه آن را ۶۰هزار نفر ذكر كردهاند، (۱۵) قابل توجیه است، زیرا سپاهیان او را افرادی تشكیل میدادند كه در كربلا جزو لشكر عمربن سعد نبودند.
۲) تركیب جمعیت كوفه
تركیب جمعیت كوفه را از دو بعد نژادی و عقیدتی بررسی مینماییم:
الف) تركیب نژادی جمعیت:
به طور كلی میتوان جمعیت كوفه را به دو بخش عرب و غیرعرب تقسیم نمود:
بخشی از عربهای ساكن كوفه را قبایلی تشكیل میدادند كه با آغاز فتوحات اسلامی در ایران، از شبه جزیره عربستان به قصد شركت در جنگ به سمت عراق كوچ كردند و سرانجام پس از پایان فتوحات در كوفه و بصره مسكن گزیدند.
این عربها كه هسته اولیه كوفه را تشكیل میدادند از دو تیره قحطانی و عدنانی بودند كه در اصطلاح به آنها یمانیها و نزاریها اطلاق میشد. از بیستهزار خانه ساخته شده در آغاز تاسیس كوفه، ۱۲ هزار خانه به یمانیها و ۸ هزار خانه به نزاریها اختصاص یافت. (۱۶)
در ابتدا یمانیها علاقه بیشتری نسبتبه خاندان اهل بیتعلیهمالسلام داشتند و لذا معاویه سرمایهگذاری بیشتری روی آنها نمود و آنها را به خود نزدیكتر كرد. (۱۷)
بخش دیگری از عربها را قبایلی همچون «بنیتغلب» تشكیل میدادند كه قبل از اسلام در عراق سكونت گزیده و پیوسته با ایرانیان در جنگ بودند. پس از آغاز فتوحات اسلامی این قبایل به مسلمانان پیوستند و آنها را در فتوحات یاری نمودند و سپس بخشی از آنها در شهرهای تازه تاسیس شده اسلامی، سكنا گزیدند. (۱۸)
عناصر غیر عرب كوفه را گروههای بزرگی همچون موالی، سریانیها و نبطیها تشكیل میدادند. (۱۹)موالی كسانی بودند كه با قبایل مختلف عرب پیمان میبستند و به اصطلاح «ولاء» آنها را میپذیرفتند و از نظر حقوقی همانند افراد آن قبیله به شمار میآمدند.
این موالی ممكن بود از نژادهای مختلف مانند ایرانیها، رومیها، تركها، ... باشند كه عربها به همه آنها اطلاق لفظ «عجم» مینمودند.
بزرگترین گروه موالی كوفه را ایرانیانی با عنوان «حمراء دیلم» تشكیل میدادند «حمراء» اسم عامی بود كه عربها نسبتبه ایرانیان استعمال مینمودند. این گروه یك سپاه چهارهزار نفری ایرانیان را در برمیگرفت كه به رهبری شخصی به نام «دیلم» به سپاه اسلام تحت رهبری سعدبن ابیوقاص پیوستند و با او پیمان همكاری بستند. (۲۰)
این گروه بعدها در كوفه ساكن شدند و بسیاری از حرفهها و صنایع كوفه را اداره نمودند. (۲۱) در بعضی از نوشتهها تعداد این موالی در زمان مختار، یعنی در سال۶۶ هجری، حدود ۲۰ هزار نفر ذكر شده است. (۲۲)
رشد جمعیت موالی در كوفه بسیار بیشتر از عربها بود; به طوری كه پس از چند سال نسبتیك به پنجبین موالی و عربها برقرار شد. (۲۳) معاویه از این رشد فراوان در بیم شد و به «زیاد» دستور انتقال آنها را از كوفه داد و زیاد بخشی از آنها را به شام و بخشی را به بصره و بخشی را به ایران منتقل نمود. (۲۴)
اما با این حال، كثرت وجود موالی در سپاه مختار در سال۶۶ هجری كه چند برابر عربها بودند (۲۵) نشانگر فراوانی این گروه در زمان شروع نهضت امام حسینعلیهالسلام در كوفه میباشد.
«سریانیها» به كسانی گفته میشد كه قبل از فتوحات در دیرهای اطراف حیره زندگی میكردند و مسیحیت را پذیرفته بودند. (۲۶)
«نبطیها» كه بعضی آنها را نوعی از عرب میدانند به كسانی گفته میشد كه قبل از فتوحات در اطراف و اكناف عراق و در سرزمینهای جلگهای زندگی میكردند و پس از تاسیس كوفه به این شهر آمده و به زراعت مشغول شدند. (۲۷)
البته این دو گروه اخیر اندكی از جمعیت كوفه را تشكیل میدادند.
ب) تركیب عقیدتی جامعه كوفه:
دراین جا لفظ عقیدتی را چنان عام فرض نمودهایم كه شامل اندیشه سیاسی نیز بگردد.
از نظر عقیدتی میتوان جامعه كوفه آن روز را به دو بخش مسلمان و غیرمسلمان تقسیم نمود:
بخش غیر مسلمان كوفه را مسیحیان عرب از بنیتغلب و مسیحیان نجران و مسیحیان نبطی، یهودیان رانده شده از شبه جزیرهٔالعرب در زمان عمر و مجوسیان ایرانی تشكیل میدادند. (۲۸) اینان در مجموع بخش ناچیزی از كل جمعیت كوفه را در برمیگرفتند.
بخش مسلمان كوفه را میتوان شامل شیعیان علیعلیهالسلام، هواداران بنیامیه، خوارج، و افراد بیطرف دانست:
شیعیان را میتوان به دو بخش رؤسا و شیعیان عادی تقسیم نمود: از رؤسای شیعه میتوان افرادی همچون سلیمان بن صرد خزاعی، مسیببن نجبه فرازی، مسلم بن عوسجه، حبیببن مظاهر اسدی، ابوثمامه صائدی و... كه از یاران حضرتعلیهالسلام در صفین و دیگر جنگها بودند، نام برد. این افراد عمیقا به خاندان اهلبیتعلیهمالسلام نبوت عشق میورزیدند و همینها بودند كه پس از مرگ معاویه ابتداء باب نامهنگاری به امام حسینعلیهالسلام را گشودند. (۲۹)
یكی از نقاط مبهم و تاریك نهضت كوفه، غیبت این افراد در شام هفتم ذیحجه سال ۶۰ هجری است كه «مسلم» قصر «عبیدالله» را محاصره كرد و سپس شكستخورده و یكه و تنها در كوچههای كوفه سرگردان شد. (۳۰)
در توجیه این غیبت نظرات مختلفی ابراز شده است كه شاید خوشبینانهترین آنها این باشد كه آنان به دستور شخص مسلم از دور او پراكنده شدند تا جان خود را برای پیوستن به امام حسینعلیهالسلام حفظ نمایند. (۳۱)
اما این توجیه با توجه به وضعیت نابسامان رهبر قیام; یعنی مسلم بن عقیلعلیهالسلام غیر وجیه مینماید.
نقطه تاریكتر آن كه گرچه بعضی از این افراد مانند حبیببن مظاهر، مسلم بن عوسجه و ابوثمامه صائدی را در صحنه كربلا حاضر میبینیم اما اثر و نشانی از دیگر بزرگان مانند سلیمان بن صرد خزاعی، رفاعهٔ بن شداد بجلی و مسیب بن نجبه فرازی نمییابیم و به نصی تاریخی كه دلالتبر قصد پیوستن آنها به امام حسینعلیهالسلام باشد نیز برخورد نمینماییم. توبه آنان بعد از واقعه كربلا و تشكیل نهضت توابین نیز شاهد عدم اراده پیوستن آنها به نهضت امام حسینعلیهالسلام است.
شیعیان عادی كه بخش قابل توجهی از مردم كوفه را تشكیل میدادند، گرچه به خاندان اهل بیت عصمت، علاقه وافری داشتند، اما رفتار والیانی همچون زیاد و پسرش، با آنان و نیز سیاستهای كلی امویان در شیعهزدایی جامعه اسلامی، از آنان چشمزهر سختی گرفته بود، به گونهای كه تا احتمال پیروزی را زیاد نمیدیدند وارد نهضتی نمیشدند و شاید علت نامهنگاری آنان و نیز پیوستن آنها به نهضت مسلم و قیام مختار بدین جهتبود كه پیروزی نهضتها را بسیار محتمل میدیدند و لذا به مجردی كه بوی شكست نهضت مسلم به مشامشان خورد، از صحنه خارج شدند. البته تعداد فراوانی از آنها بعدها; در نهضت توابین و قیام مختار، شركت نمودند. اما مشخص نیست چه تعداد از این افراد در لشكر عمربن سعد شركت كرده و علیه امام خود جنگیدند، و بعید مینماید كه تعداد فراوانی از این گروه در كربلا حاضر شده باشند، بلكه عمده لشكر كوفه در كربلا را عناصر دیگر از مسلمانان تشكیل میدادند; با این توضیح كه نامهنگاری به حضرتعلیهالسلام دلیل بر شیعه بودن به حساب نمیآید.
هواداران بنیامیه كه افرادی همانند عمروبن حجاج زبیدی، یزیدبن حرث، عمروبن حریث، عبدالله بن مسلم، عمارهٔ بن عقبه، عمربن سعد، مسلم بن عمرو باهلی از برجستگان آنها بهشمار میرفتند، (۳۲) نیز درصد قابل توجهی از مردم كوفه را تشكیل میدادند بهخصوص با توجه به آن كه بیستسال از حكومت امویان در كوفه میگذشت و آنها توانسته بودند در این بیستسال بسیار قوت بگیرند.
همین افراد بودند كه وقتی از پیشرفت كار مسلم بن عقیل و ضعف و فتور نعمان بن بشیر والی كوفه احساس خطر نمودند، به شام نامه نوشته و از یزید چاره طلبیدند. رؤسا و متنفذان اكثر قبایل از این حزب بودند و این امر خود باعث گرایش بسیاری از مردم به این سو شده بود.
خوارج كوفه پس از سركوب شدن در جنگ نهروان، در زمان معاویه به واسطه سیاستهای غیراسلامی وی كه ناراضیان فراوانی فراهم آورده بود، قدرت گرفتند و در سال۴۳ هجری در زمان فرمانداری «مغیرهٔبن شعبه» قیامی را به رهبری «مستوردبن علقه» ترتیب دادند كه به شكست انجامید. «زیادبن ابیه» نیز پس از به عهده گرفتن فرمانداری كوفه در سال ۵۰ هجری نقش عظیمی در سركوب آنان ایفا نمود، اما پنجسال پس از مرگ «زیاد» در سال ۵۸ هجری آنان به رهبری «حیان بن ظبیان» به قیامی دیگر دست زدند. «عبیدالله بن زیاد» نیز پس از به عهده گرفتن زمام امور كوفه به سركوبی آنها پرداخت. (۳۳) از این رو میتوان گفت: در واقعه كربلا نقش چندانی از این گروه نمیتوانیم سراغ بگیریم.
شاید بتوان گفت: بیشترین سهم جمعیت كوفه از آن افراد بیاعتنا و ابنالوقتبود كه همتی جز پركردن شكم و پرداختن به شهواتشان نداشتند. اینها هنگامی كه پیروزی لشگر مسلم بن عقیل را نزدیك دیدند، به او پیوستند، اما با ظهور آثار شكست، به سرعت صحنه را خالی كردند و فشار روانی فراوانی به طرفداران واقعی نهضت وارد آوردند و سهم فراوانی در شكست قطعی نهضت مسلم ایفا نمودند. سپس به دنبال وعده و وعیدهای «ابنزیاد» به سپاه كوفه پیوستند و به جنگ با امام حسینعلیهالسلام پرداختند و سرانجام او را به شهادت رسانیدند. در صورتی كه اگر نهضت مسلم به پیروزی میرسید، همین افراد اكثر طرفداران حكومت نوپای مسلم را تشكیل میدادند.
و اینها همان افرادی بودند كه فرزدق در ملاقات با امام حسینعلیهالسلام آنها را چنین توصیف نموده بود:
«قلبهای آنان با تو است و شمشیرهایشان علیه تو كشیده شده است». (۳۴)
۳ ) روانشناسی جامعه كوفه:
به طور كلی میتوان خصوصیات روانی جامعه كوفه را كه در شكست ظاهری نهضت امام حسینعلیهالسلام دخیل بود، چنین برشمرد:
الف) نظام ناپذیری:
هسته اولیه شهر كوفه را قبایل بدوی و صحرانشین تشكیل میدادند كه بنا به علل مختلف در فتوحات اسلامی شركت جستند و سپس از صحرانشینی و كوچروی به شهرنشینی روی كردند، اما با این حال، خلق و خوی صحرانشینی خود را از دست ندادند.
یكی از صفات صحرانشینان، آزادی بی حدوحصر در صحراها و بیابانها است. و لذا آنان از همان ابتدا به درگیری با امیران خود پرداختند، به گونهای كه خلیفه دوم را به ستوه آوردند تا جایی كه از دست آنان این چنین شكوه میكند:
«وای نائب اعظم من ماهٔ الف لایرضون عن امیر و لا یرضی عنهم امیر»; (۳۵) چه مصیبتی بالاتر از این كه با صدهزار جمعیت روبرو باشی كه نه آنها از امیران خود خشنودند و نه امیران آنها از آنان رضایت دارند.
و لذا میبینیم كه آنان در سیر تاریخی كوفه چه با امیران و فرماندهان عادل همچون علیبن ابیطالبعلیهالسلام و عمار یاسر و چه با امیران ظالم مانند «زیادبن ابیه» ناسازگار بودند.
آری! در طول تاریخ كوفه تا سال ۶۱ هجری تنها با یك مورد روبرو میشویم كه كوفیان بیشترین رضایت را از امیر خود داشتهاند و او همان سیاس معروف عرب; یعنی «مغیرهٔبن شعبه است! این سیاستمدار كهنهكار كه از سال ۴۱ هجری تا سال مرگش; یعنی سال ۵۰ هجری از سوی معاویه عهدهدار حكومت كوفه بود، سعی میكرد طوری رفتار نماید تا كمترین تعارض را با مردم و گروههای مختلف داشته باشد و لذا وقتی به او میگفتند: فلان شخص دارای عقیده شیعی یا خارجی است، جواب میداد: خداوند چنین حكم كرده كه مردم مختلف باشند و خود بین بندگانش حكم خواهد نمود. (۳۶)
و همین طرز سلوك بود كه عامه مردم را از او خشنود مینمود، البته خوارج در زمان او از مشی وی پیروی كرده و با مستوردبن علقه بیعت كردند و دستبه شورش زدند و مغیره این شورش را سركوب نمود.
«نعمان بن بشیر» كه در سال۵۹ هجری عهدهدار حكومت كوفه شده بود، نیز میتوانست امیری مطلوب برای كوفیان باشد، كه ناگاه با مرگ معاویه، شرایط و دوافع و انگیزههای قویتری برای كوفیان پیش آمد كه به دعوت از امام حسینعلیهالسلام انجامید.
شاید بتوان گفت: حضور فراوان صحابه و قراء یكی از عوامل تشدیدكننده این خلقوخوی بود، چرا كه آنان خود را مجتهدان و صاحبنظرانی در مقابل حكومتبه حساب میآوردند و لذا تا آن هنگام كه میتوانستند و بر جان خود بیم نداشتند، در مقابل حكومت قد علم میكردند كه نمونه بارز آن را در جنگ صفین مشاهده میكنیم، به ویژه آن كه جمع كثیری از خوارج نهروان را «قراء» و حافظان قرآن تشكیل میدادند. (۳۷)
میتوان چنین گفت كه چنین جامعهای امیر عادل و آزاداندیش را برنمیتابد، در این جامعه از اینگونه امیران سوء استفاده میشود و در مقابل آنها به معارضه برمیخیزند و از فرمانهای آنان اطاعت نمینمایند. نمونه همه این نشانهها را در رفتار كوفیان با حضرت علیعلیهالسلام مشاهده میكنیم. امیر مناسب این جامعه امیری مانند «زیادبن ابیه» است كه با خشونت و ظلم آنان را وادار به اطاعت در برابر حكومت نماید.
برخلاف جامعه كوفه، جامعه شام را مردمی متمدن و غیرعرب تشكیل میدادند كه قرنها به نظامپذیری عادت كرده بودند و از اینرو معاویه به راحتی توانست چنین جامعهای را در اختیار بگیرد. (۳۸)ب) دنیاطلبی:
گرچه بسیاری از مسلمانان صدر اسلام با هدفی خالص و به جهت رضای حق و پیشرفت اسلام در فتوحات اسلامی شركت جستند، اما كم نبودند افراد و قبایلی كه به قصد به دست آوردن غنایم جنگی در این جنگها شركت میجستند اینان پس از سكونت در كوفه حاضر به از دست دادن دنیای خود نبودند و به محض احساس خطری نسبتبه دنیای خود عقبنشینی میكردند و به عكس، هر گاه احساس حظی مینمودند فورا در آن داخل میشدند. شاهد صادق این مطلب حضور كوفیان در دو جنگ جمل و صفین است. هنگامی كه در سال۳۶ هجری حضرت علیعلیهالسلام از مدینه به سمت عراق برای مقابله با شورشیان مستقر در بصره، رهسپار عراق شد، از كوفیان درخواست كمك نمود. كوفیان كه هنوز حكومت علیعلیهالسلام را نوپا میدیدند و از سرنوشت جنگ به خصوص با توجه به كثرت سپاه بصره بیمناك بودند، كوشیدند از زیر بار این دعوت شانه خالی كنند و بالاخره پس از تبلیغها و تشویقهای فراوان تنها ۱۲ هزار نفر یعنی حدود ۱۰ درصد جمعیت مقاتل كوفه در این جنگ شركت جستند; (۳۹) و پس از اتمام جنگ، یكی از اعتراضهای نخبگان و خواص آنان، تقسیم نكردن غنایم از سوی حضرت علیعلیهالسلام بود. (۴۰)
اما در جنگ صفین كه كوفیان حكومت علیعلیهالسلام را سامانیافته میدیدند و امید فراوانی به پیروزی میداشتند، رغبتبیشتری به شركت در جنگ نشان دادند، به طوری كه تعداد سپاهیان آن حضرتعلیهالسلام در این جنگ را بین ۶۵ تا ۱۲۰ هزار نفر نگاشتهاند (۴۱) كه شمار افراد غیركوفی آن بسیار ناچیز بود.
كثرت بیعتكنندگان با مسلم را نیز میتوان با همین اصل توجیه نمود، گرچه عده قلیلی افراد مخلص نیز در میان آنها بودند.
مردم كوفه در آن هنگام از سویی به علت مرگ «معاویه» و جوانی «یزید» حكومت مركزی شام را دچار ضعف میدیدند و از سوی دیگر فرماندار كوفه، «نعمان بن بشیر» را قادر به مقابله با قیامی جدی نمیدانستند. از اینرو تجمع عدهای از شیعیان مخلص به رهبری «سلیمان بن صرد خزاعی» و پیشنهاد دعوت از امام حسینعلیهالسلام و تشكیل حكومت در كوفه توسط آنان، بهسرعت از سوی كوفیان مورد استقبال قرار گرفت زیرا احتمال پیروزی و تشكیل حكومت را قوی میدانستند.
حتی پس از ورود عبیدالله به كوفه، باز هم امید پیروزی را از دست ندادند و از اینرو تعداد كثیری به همراه مسلم در محاصره قصر عبیدالله شركت جستند و هنگامی كه احساس خطر نمودند، بهسرعت از نهضت كناره جستند و مسلم و هانی را به دست عبیدالله سپردند.
این احساس خطر هنگامی شدت گرفت كه شایعه حركتسپاه شام از سوی طرفداران عبیدالله در میان مردم افكنده شد كه ترس از سپاه شام را نیز میتوان معلول دنیاطلبی مردم كوفه به شمار آورد. (۴۲)
از اینجاست كه به عمق كلام امام حسینعلیهالسلام هنگام نزول در كربلا پی میبریم كه فرمود:
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم، فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون»; (۴۳) مردم بندگان دنیایند و دین مانند امری لیسیدنی بر زبان آنها افتاده است; تا هنگامی به دنبال دین میروند كه معیشت آنها برقرار باشد اما هنگامی كه در امتحان افتند، دینداران اندك خواهند بود.
ج) تابع احساسات بودن:
با مطالعه مقاطع مختلف حیات كوفه میتوانیم این خصیصه را بهخوبی در آن مشاهده نماییم. علت اصلی این خصیصه را میتوان عدم رسوخ ایمان در قلبهای آنان دانست و طبعا از افراد و قبایلی كه با دیدن شوكت اسلام به آن پیوستند و برای دنیای خود به جنگ رفتند، انتظاری جز این نمیتوان داشت.
شاید معروف شدن كوفیان به غدر و فریبكاری و بیوفایی به گونهای كه باعثبه وجود آمدن مثلهایی چون: «اغدر من كوفی»; فریبكارتر از كوفی، یا «الكوفی لایوفی»; كوفی وفا ندارد، گردیده، نیز ناشی از همین خصیصه احساساتی بودن آنها باشد.
میتوان گفت: یكیاز موفقترین كسانی كهتوانست از احساسات كوفیان بهخوبی بهرهبرداری نماید، جناب مختار بود كه البته كوفیان، باز همین كه احساس كردند ورق علیه او برگشته است او را تنها گذاشتند تا به دست مصعب بن زبیر كشته شود. (۴۴)
د) خصوصیات دیگر:
● بعضی از نویسندگان معاصر خصوصیات زیر را برای جامعه كوفه برشمردهاند:
۱) تناقض در رفتار
۲) فریبكاری
۳) تمرد بر والیان
۴ ) روحیه فرار در هنگام رویارویی با مشكلات
۵ ) اخلاق بد
۶) طمع
۷ ) تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفتن. (۴۵)
به نظر میرسد، خصوصیاتی كه ما برشمردیم به طور ریشهای میتواند همه این خصوصیات هفتگانه را توجیه كند.
۴) علل نامهنگاری و دعوت كوفیان از امام حسینعلیهالسلام
نامهنگاری و دعوت كوفیان از امام حسینعلیهالسلام اولین بار در سال۴۹ یا سال ۵۰ هجری، یعنی پس از وفات امام حسنعلیهالسلام و به وسیله «جعدهٔ بن هبیرهٔ بن ابیوهب» آغاز شد (۴۶) كه پس از جواب امام حسینعلیهالسلام مبنی بر احترام گذاشتن آن حضرتعلیهالسلام به عهدنامهای كه با معاویه امضا شده است، متوقف ماند.
پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری و استنكاف آن حضرتعلیهالسلام از بیعتبا یزید و حركت از مدینه به مكه، این نامهنگاری دوباره شروع شد و سپس شدت گرفت; به گونهای كه تعداد نامههای رسیده به آن حضرت را تا ۶۰۰ نامه در روز و تعداد كل نامهها را ۱۲ هزار نوشتهاند (۴۷) كه البته شاید تعبیر ۱۲ هزارنامهنگار درستتر به نظر رسد، زیرا در یك نامه ممكن بود اسامی بسیاری مندرج گردد، و امام حسینعلیهالسلام همه یا بعضی از این نامهها را در خورجینی قرار داده بود و در سفر به سمت كوفه آنها را همراه میبرد. (۴۸)
● به طور كلی میتوان علل زیر را برای این نامهنگاریها ذكر نمود:
۱) گروهی از نامهنگاران مانند سلیمان بن صرد خزاعی، رفاعهٔ بن شداد بجلی، مسیب بن نجبه و... از شیعیان خاص حضرت علیعلیهالسلام بوده و حكومت عدل علیعلیهالسلام را درك كرده و طی بیستسال تسلط بنیامیه از ظلم و جور آنها به ستوه آمده بودند و دنبال كوچكترین فرصتبرای برپایی قیام علیه بنیامیه بودند و شخصیت امام حسینعلیهالسلام و استنكاف آن حضرتعلیهالسلام از بیعتبا یزید بهترین فرصتبرای آنها بود.
۲ ) كوفه در زمان حكومتحضرت علیعلیهالسلام مهمترین شهر مملكت اسلامی بهشمار میرفت، زیرا پایتخت رسمی مملكتبود. در این زمان عمده رقیب این شهر، شام بود كه معاویه در آن حكم میراند اما از آنجا كه حكومت او غیررسمی بود، كوفه در این رقابت طرف پیروز بود. بدیهی است كه پایتختی این شهر، علاوه بر اهمیتسیاسی فواید اجتماعی و اقتصادی نیز برای اهالی آن در برداشت. اما پس از تسلط معاویه بر مقدرات مملكت اسلامی و به سبب خشم و نفرت او از كوفه، این شهر به شهری عادی تنزل پیدا كرد.
از اینرو با مرگ معاویه، مردم به یاد دوران خوش پایتختی این شهر كه در آن زمان قدر آن را ندانسته بودند افتاده و به تلاش برای بازگرداندن عظمت از دست رفته پرداختند.
این توجیه را میتوانیم برای بسیاری از نامهها، نه همه آنها، بیاوریم.
۳ ) با شروع نامهنگاری، شور و هیجان زایدالوصفی در كوفه ایجاد شد و عده زیادی تحت تاثیر همین حالت اقدام به نامهنگاری نمودند.
۴ )عدهای از سران و متنفذان قبایل مانند «شبثبن ربعی»، «حجاربن ابجر»، «یزیدبن حارث»، و «قرهٔبن قیس»، «عمروبن حجاج زبیدی»، «محمدبن عمیر بن عطارد» (۴۹) كه چندان دلخوشی از خاندان اهل بیت عصمت نداشتند برای آن كه از قافله عقب نمانند و در حكومتی كه به وسیله امام حسینعلیهالسلام تشكیل میشود، نفوذ و ریاستخود را حفظ كنند، عاطفیترین نامهها را به امام حسینعلیهالسلام نوشتند و آن حضرتعلیهالسلام را دعوت به كوفه نمودند، اما همین كه ورق برگشت، آنها در موقعیتهای حساس سپاه عمربن سعد قرار گرفتند، به گونهای كه امام حسینعلیهالسلام در روز عاشورا در مقابل لشگر كوفه قرار گرفت و فرمود:
«یا شبثبن ربعی و یا حجاربن ابجر و یا قیس بن الاشعث و یا یزیدبن الحارث الم تكتبوا الی ان قد اینعت الثمار و اخضر الجناب و طمت الجمام و انما تقدم علی جند لك مجند فاقبل». (۵۰)
ای شبثبن ربعی، و ای حجار بن ابجر، و ای قیس بن اشعث، و ای یزیدبن حارث!! آیا شماها نبودید كه به من نوشتید: میوهها رسیده و هنگام چیدن آنها شده و خرماها سبز گردیده و زمین پر از گیاه شده است و سپاهی آماده در انتظار توست! پس بشتاب؟!»
ب) گفتار دوم: نظام اداری جامعه كوفه:
میتوان مهمترین عناصر دخیل در اداره جامعه كوفه آن روز را چنین برشمرد:
۱ ) والی،
۲) رؤسای ارباع،
۳ ) عرفاء،
۴) مناكب.
● در این گفتار به بررسی اجمالی هر یك از این عناصر میپردازیم:
۱) والی
والی مهمترین مقام اجرایی كوفه بود كه به دست رئیس حكومت مركزی منصوب میشد و اداره حكومت كوفه و توابع آن را در دست میگرفت.
منظور از توابع كوفه، شهرهای بزرگ ایران بود كه به وسیله لشگر كوفه فتح شده و اداره آن در اختیار امیر كوفه قرار داشت و عمده خراج آن شهرها نیز در كوفه مصرف میگردید.
بعضی از این شهرها عبارت بودند از:
قزوین، زنجان، طبرستان، آذربایجان، ری، كابل، سیستان و انبار. (۵۱) والیان این شهرها معمولا از سوی امیر كوفه تعیین میشدند چنان كه میبینیم «عبیدالله بن زیاد»، «عمربن سعد» را به عنوان والی «ری» انتخاب نموده و بهای آن را شركت در جنگ با امام حسینعلیهالسلام قرار داد.
به طور كلی وظایف و محدوده اختیارات ولات كوفه در داخل آن شهر از قرار زیر است:
الف) عهدهداری فرماندهی كل قوا و تنظیم سپاهیان در داخل و خارج شهر برای پیگیری فتوحات.
ب) جمعآوری خراج و زكات.
ج) عهدهداری امر قضا یا تعیین قاضی; البته در زمان عمر، خلیفه، خود قاضی را انتخاب مینمود.
چ) مهیا نمودن امر حج. (۵۲)
والیانی كه طی بیستسال; یعنی از سال ۴۱ تا سال
نعمتالله صفری فروشانی
منبع : مجمع جهانی شیعه شناس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست