چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا
جهان به کجا میرود؟

و در حالیکه اندیشمندان خوشخیالی همچون مارشال مکلوهان آینده را در یک «دهکده جهانی» زیبا میدیدند و اقتصاددانانی چون میلتون فریدمن، تصویری بهشتگونه از اقتصاد بازار آزاد ولو به زور سلاحهای آمریکایی ترسیم میکردند، شاید تنها معدود کسانی همچون اریک هابسباوم بودند که از سال ۱۹۹۴ با کتاب «عصر نهایتها» و سپس در مقالهای در لوموند دیپلماتیک در ژوئن ۲۰۰۳ با عنوان «امپراتوری آمریکا به کجا میرود؟» از یک سو (و با ریشهای سوسیالیستی) و جوزف استیگلیتز با کتاب «جهانیشدن و مخالفاناش» (۲۰۰۲) از سوی دیگر (و با ریشهای بیشتر لیبرالی) بودند که در میان تاریخدانان و اقتصادشناسان، توانستند بیش از همه صدای خود را به گوش جهانیان برسانند، در حالیکه همین صدا نیز در میان همهمههای نظامهای به شدت پیچیده دستکاریکننده و توهمزای جهانی شدن چندان نمیتوانست گوشهای زیادی را به خود جلب کند، ولو گوش روشنفکرانی را که به شدت از گذشته چپگرا و جهانسومگرای خود (به دلیل سرنوشت جنبشهای آزادیخواهی که در کشورهای توسعهنایافته به دیکتاتوریهای وحشیانه بدل شده بودند) پشیمان شده بودند. نتیجه آن بود که این روشنفکران و نخبگان نیز به فنسالاران اقتصادگرایی پیوستند که به زور فرمولهای ریاضی و عبارات عجیب و غریب «علمی» ولی در واقع با گفتمانی به شدت ایدئولوژیک و در حقیقت افسونگرانه و سحرآمیز، تلاش میکردند بر نظامیگری گسترده سیستم آمریکایی که تلاش میکرد خود را به مثابه تنها آلترناتیو ممکن و تنها الگوی اقتصادیـاجتماعی قابل تقلید در جهان جدید بنمایاند، مهر علمی زده و اقتدار دانشگاهی و فکری لازم را از طریق «اتاقهای فکری» به اشغال نظامی و بسیار هولناک جهان به وسیله تنها یک ابرقدرت بدهند. با این وصف نتیجه این همه تلاش ایدئولوژیک که با دو گروه از فجایع انسانی در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا امروز همراه بود، بسیار غمانگیز و هراسناک بودند.
اما پیش از اینکه به این نتایج برسیم ابتدا ببینیم آن فجایع چه بودند:
نخست سقوط گسترده جهان اجتماعیـاقتصادی در ورطه یک مصرفگرایی غیرقابل کنترل و اقتصادهای مالی که به شدت آمادگی داشتند با اقتصادهای مافیایی و بینالمللی فساد و جنایت پیوند خورده و اقتصاد دولتهای ملی را عملا به خود وابسته کرده و افرادی از «آدم»های خود را در راس حکومتها قرار دهند ولو، نظامیگراترین آنها (بوش در آمریکا)، فاسدترین آنها از لحاظ اقتصادی (برلوسکونی در ایتالیا)، رسواترین آنها از لحاظ سیاسی و وابستگی به نظامهای توتالیتر پیشین (پوتین در روسیه) و یا آمیزهای از همه اینها (سارکوزی در فرانسه) باشند.
نتیجه بسیار فراتر از چیزی بود که کینز ممکن بود حتی در بدترین کابوسهایش نیز ببیند، بازارهایی که یکروزه سقوط میکردند و میلیونها نفر را به خاک سیاه مینشاندند، فرو رفتن ناگهانی نیمی از اهالی یک کشور بزرگ (همچون آرژانتین) به زیر خط فقر، آمیزش ثروتهای طبیعی و فقر و تورمهای چند هزار درصدی (تورم در زیمبابوه در ماههای اخیر مرز ۱۰ میلیون درصد را پشت سر گذاشته و چاپ اسکناسهای ۱۰۰میلیارد دلار زیمبابوهای برای خرید تکهای نان را ضروری کرده است). اما در کنار این فاجعه اقتصادی مابهازایی انسانی را نیز شاهد بودهایم، از ثروتمندترین کشورهای جهان (آمریکا و اروپا) تا فقیرترین آنها، اکثریت مردم در واهمه و اضطراب و نومیدی نسبت به آینده به سر میبرند (البته به نسبتهایی متفاوت ولی به هر رو برای همه آنها دردناک و تحملناپذیر): در پاریس دهها کارمند دولت، در کنار صدها بیخانمان دیگر، باید به دلیل کمبود درآمد و گرانی مسکن، شبها را در گداخانهها سر کنند، در آمریکا، طبقه متوسط هر روز بیش از پیش طعم ورشکستگی و ناامیدی را احساس میکند و ناچار است خانه و همه اموالاش را بفروشد تا زندگی روزمرهاش را تامین کند، در اروپای شرقی هزاران هزار برده انسانی به ویژه زنان و کودکان به فروش میرسند تا پس از سوءاستفادههای جنسی تصورناپذیر، شکنجههایی تا حد مرگ، و با بیرحمیهایی غیرقابل باور، که اینها نیز فیلمبرداری شده و به مثابه کالا برای خریدارن بیشمارشان در شبکههای ماهوارهای و اینترنتی و بازار سیاه پورنوگرافیک به حیاتشان ادامه میدهند، به قتل برسند تا حتی پس از مرگ نیز گاه از اندامهایشان نیز در تجارت زیرزمینی این اندامها استفاده شود.
اما اگر در غرب مهد دموکراسی وضعیت چنین است، در شرق که تازه امید دارد با نسخهنویسی از روی دست همسایگان غربیاش به «موقعیت طلایی» فاجعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی برسد، این امر به مراتب سختتر خود را مینمایاند: بازیهای المپیک چین با زیبایی خیرهکننده برنامههای افتتاحیه و اختتامیه خود، در حقیقت پردهای زیبا بودند بر یکی از بیرحمانهترین رژیمهای تاریخ انسان که استبداد سیاسی را با بردگی اقتصاد به اصطلاح آزاد ترکیب کرده است: دهها محله پکن تخریب و مردمانشان آواره شدند تا محل بازیها ساخته شود، فقرا را از خیابانها جمع کردند و در گداخانههای موقت انباشتند و تلاش کردند جنایات گسترده چین در تبت را باز هم با معاملههای پشتپرده پنهان کنند. در آسیای جنوب شرقی و جنوبی مردمان در حدی از فقر هستند که به صورت گسترده کودکان خود را به فاحشهخانهها و به قاچاقچیان انسانی میفروشند در حالیکه میدانند بدترین شکنجهها در انتظار آنهاست، در اکثر نقاط دیگر این قاره سیستمهای مافیایی ترکیبی هولناک میان استبدادهای خانوادگی و سنتی و رژیمهای غیرمسوول در برابر مردمانشان به وجود آوردهاند، رژیمهایی که مهمترین مشخصهشان بیرحمی وبیتوجهی سازمانیافته و یا خودانگیخته به فرآیندهای انساندوستانه در جهان کنونی است.
و در این شرایط اروپا به مثابه قارهای که در فاصله قرون ۱۵ تا ۱۹ میلادی منشاء تمام این نابسامانیها بود، زیرا پروژه اروپاییکردن جهان و ساختن جهانی مرفه و آزاد و برابر را در نظریههای تمدنی خود پرورش میداد، ناگهان با صدای توپهای روس در گرجستان از خواب بیدار شد تا بفهمد که پایان «پایان جنگ سرد» از راه رسیده است.
اروپایی که امروز در حالی بیدارشدن خرس روسی را از خواب زمستانیاش شاهد است که خود هر روز به شکست پروژه ساخت یک اروپای سیاسی بیشتر اذعان میکند و حوزه سیاسی در آن چنان بیاعتبار شده است که تنها بیآبروترین و فاسدترین آدمها حاضرند به نهادهای رسمی آن از راست گرفته تا چپ وارد شوند و در نتیجه گاه مضحکترین این افراد را در راس حکومتهایی قرار میدهد که زمانی برجستهترین سیاستمداران در راس آنها بودند. برای دیدن زوال سیاست کافی است ببینیم امروز چه کسانی در راس بزرگترین قدرتهای اروپایی قرار دارند و آنها را با سردمداران همین دولتها پس از جنگ جهانی دوم یعنی ۵۰ سال پیش مقایسه کنیم.
در چنین جهانی که ابرقدرتها و قدرتهای منطقهای آن جز به قدرت و بازتولید ساده و خودکار آن از خلال زور نمیاندیشند و این واقعیت ساده را که نظامهای سیاسی باید بر جوامعی حکومت کنند که این جوامع، انسانی و زندهاند با تمام آرزوها، رنجها و شادیهایی که هر انسانی نمیتواند داشته باشد، و پاسخ این آرزوها و التیام این دردها را نمیتوان با بیرحمی داد، حقیقتا چه امیدی میتوان به آینده داشت. امیدی که به هر رو برای تکتک ما ضرورتی حیاتی دارد و بدون آن دلیل هستیشناسانه وجودمان را از دست میدهیم. امیدی که تنها با اندیشهای اتوپیایی و کنشی روزمره و با حرکت از خود برای ایجاد تغییر باید ایجادش کرد و توسعهاش داد.
زمانی درست پیش از شروع جنگ و بعد از اشغال اتریش به وسیله نازیها و بحران چکسلواکی، چمبرلین، نخستوزیر بریتانیا، که برای «خوش رقصی» به سراغ هیتلر رفته بود و در کنفرانس مونیخ به ظاهر از او برگ تاییدی را گرفته بود که آلمان ابدا قصد کشورگشایی ندارد در بازگشت به کشورش در سپتامبر ۱۹۳۸، ورقهای با امضای هیتلر و تعهد او به صلحجویی را به خبرنگاران نشان داده و به آنها اطمینان میداد که جنگ جهانی دوم رخ نخواهد داد (جنگی که دو سال بعد آغاز شد و دهها میلیون کشته و اروپایی ویرانشده بر جای گذاشت)؛ در همین زمان چرچیل، نخستوزیر بعدی بریتانیا در زمان جنگ، خطاب به چمبرلین گفت: شما میان بیآبرویی و جنگ، بیآبرویی را انتخاب کردید اما بدانید که جنگ را پیش روی دارید. امروز هم میتوان با تقلیدی از این جمله، خطاب به سردمداران دولتهای ملی، به ویژه سران این کشورهای قدرتمند که با آسودگی خیال جهان را با سرعت به سوی ورطههای نیستی میبرند، گفت: میان فساد و فروپاشی، شما فساد را انتخاب کردید اما بدانید که فروپاشی را پیش روی دارید، فروپاشیای که متاسفانه قربانیان آن برخلاف آنچه ممکن است تصور شود، پیش از هر کس، نه کسانی هستند که آن را ایجاد کردهاند، بلکه کسانی که یا آن قدر کور و نادانند که باورش ندارند و یا آن قدر خوشخیال که ترجیح میدهند اصولا به آن فکر نکنند.
ناصر فکوهی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست