شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

زن خاستگاه عاطفه


زن خاستگاه عاطفه
● اشتیاق برای دستگیری و حمایت کردن از دیگران:
از جمله اموری که باعث آرامش روحی زن شده و خشنودی باطن او را فراهم می سازد, این است که از دردمندی دستگیری کرده و همچون درختی سایه گستر, خستگان را از سایه لطف خود بهره مند سازد. از این رو, تشخص و برتری خود را در تسکین درد دیگران می جوید.
زن زوایای درون را پاک کرد
زن بلوغ عشق را ادراک کرد
یکی از آرزوهای همیشگی زن این است که دیگران برای رفع نیاز به وی مراجعه کنند و او نیز همچون طبیبی دلسوز, نیازشان را برطرف سازد. بدین وسیله, حس موقعیت طلبی در او بروز کرده و بادستگیرینیازمندان ارضا می شود, لیکن این حس او تفاوت چشمگیریبا حس جاه طلبی مرد دارد.
● تفاوت موقعیت طلبی در زن و مرد:
جاه طلبی در زن به معنی شخصیت طلبی است. زن میل دارد که دیگران از شخصیت او یادی نیکو داشته باشند. جاه طلبی زن بیشتر ریشه در دگرخواهی او دارد, در حالی که جاه طلبی مرد بیشتر از خودخواهی وی سرچشمه می گیرد. این مثال ساده و عامیانه می تواند گوشه ای از این واقعیت را نشان دهد: هنگامی که فرزند در کاری موفق می شود, پدر با انتساب فرزند به خود از موفقیت فرزند یاد می کند و بر خود می بالد و می گوید: ((فرزندم)) مثلا شاگرد ممتاز شده, در حالی که همین پدر اگر فرزندش شکست خورده باشد, با انتساب فرزند به مادر, ناموفق بودن او را از آن مادر می داند و می گوید: بچه تو تنبل است.مرد اگر مورد توجه و تقدیر عده کمی ـ برای مثال, فقط آشنایان ـ قرار گیرد, موقعیت طلبی اش ارضا نمی شود, زیرا او مایل است که توجه به او عالمگیر باشد و شهرتش برای قرنها باقی بماند, لیکن چنین انتظارات و آرزوهایی در عالم زنان, معمولا بیگانه محسوب می شود.
زن حتی زمانی که به آثار قلمی, علمی, هنری... رو میآورد, تنها خواهان این است که شخصیت او را لایق و قابل احترام بدانند, نه اینکه شهرتی عالمگیر پیدا کند. زنانی که تنها در صدد یافتن پست و مقام و شهرت, همپای مردان پیش رفته اند, غالبا از سرنوشت و شیوه زندگی خویش رضایت خاطر ندارند و در آرزوی خانواده ای کوچک, ساده و خالی از نام و شهرت, اما گرم از حرارت عشق و محبت و صفا و صمیمیت به سر می برند, حتی مردان نیز بیشتر از زنانی خوششان میآید که دارای خصوصیات و ویژگیهای زنانه بیشتری باشند و اسم و رسم, شهرت و افتخارات رسمی اغلب تنها تحسین زن دیگر را بر می انگیزاند, نه همسر او را. ناگفته نماند, زنا که پاداش زحمات خود را در محبوب بودن جستجو می کند, باید به این نکته مهم توجه داشته باشد.
پس این دو جنس با تمایلات مختلف و آرزوهای گوناگون, همواره آهنگی همساز دارند, زیرا اگر هردو به شکل واحدی در حرکت بودند, زندگی آنها در کنار یکدیگر دچار مخاطره می شد ورقابت ناسالم زندگی شان را غیرممکن می ساخت, اما چون مرد بطور ذاتی علاقه و توجهی به اشتهارات و انتسابات زنانه ندارد, نسبت به او احساس رقابت و حسادت... نمی کند و زندگی هر دوهمراه باسلامت و آرامش و لذت سپری می شود.
● ترشرویی و تندخویی در زن:
زن هر زمان که احساس کند, وجودش فایده و بهره چندانی برای اطرافیان ندارد, دچار تنشهای روانی گشته, نمود آن به شکل تندخویی نمایان می شود.مادر شوهر نیز اگر احساس کند که آن برتری دوران جوانی را ندارد و نظرات او محور و اساس تصمیمات خانواده نیست, نه تنها تکیه گاه و پناهگاه محسوب نمی شود, بلکه خود نیاز به تکیه گاهی دارد تا دستان رنجور و لرزانش را به آن بگیرد, مبادا از گردونه زندگی خارج شود.
همچنین زمانی که دختر شوهر و زن پدر, یکدیگر را رقیب در تصرف قلب و احساسات مرد تلقی کنند, نقطه نزاع آنها آغاز می شود و تا وقتی که چنین احساسی داشته باشند, نزاع و کشمکش حل نخواهد شد و هر مساله ای که به احساس رقابت این دو دامن زند, در شدت بخشیدن به کشمکش موثر خواهد بود.اینجاست که نقش پدر در زمینه برقراری صلح و صفا بین زن, پسر و دخترش, همچنین نقش پسر میان مادر و همسرش روشن می شود. پدر یا پسر باید با انجام تدابیری خاص, مانع ایجاد حساسیتهایی از این قبیل شود و از هر عملی که به این حساسیتها دامن زند, بپرهیزد.
● حسادت و کینه توزی:
زن در بخل ورزیدن و حسادت کردن ـ اگر ازتربیت صحیح و اصولی بی بهره باشد ـ می تواند رتبه بالایی را در مقایسه با مرد کسب کند. چنین زن بیماری حتی تحمل شنیدن فضایل و امتیازات زن دیگری را ندارد, هر چند آن دیگری از حیث شخصیت و کمالات پایین تر از خود او باشد; بخصوص زمانی که آن اوصاف و امتیازها, تنها به آن زن اختصاص داشته باشد. او حتی زمانی که مجبور است از آن زن تعریف کند, با روش خاص خود در کنار تعریف, معایب و نقایصی برای وی می تراشد. به عنوان مثال می گوید: فلان خانم خیلی زرنگ و باسلیقه است, اما حیف که کمی پرحرف است. بدین ترتیب, با آوردن الفاظ ((اما, ولی, ای کاش...))دست کم,امتیازات اوراکمرنگ می کند.
زن بطور کلی دلش نمی خواهد کسی در زمینه محبت و توجه فرد مورد علاقه اش شریک و رقیب وی باشد. او دوست دارد که فرد محبوبش اگر بخواهد یکی را بین همه برگزیند, تنها او باشد که برگزیده می شود; زمانی که احساس کند, او ((یگانه برگزیده)) نیست, حس حسادت او تحریک می شود. اما مرد زمانی دچار چنین حالتی می شود که منافع و اعتبارات خود را در خطر ببیند, به عنوان مثال: اگر دو مغازه کفاشی در یک خیابان نزدیک هم باشند, دچار رقابت و حسادت می شوند, ولی اگر آن دو مغازه, کفاشی نباشد یا با فاصله زیاد و در دو خیابان باشد, نه تنها برای یکدیگر حسادت نمی کنند,بلکه ازپیشرفت وتوفیقات یکدیگرخشنود می شوند و چه بسا راهنما و یار یکدیگر باشند.
حسادت و تحقیرکردن, از دیگر ویژگیهای زن است که از طریق جاه طلبی ارضا می شود. این صفت برای سعادت و تکامل زن و در نتیجه جامعه خطرناک است. از این رو, چنین صفاتی در روایات ائمه معصومین(ع) مورد نکوهش قرار گرفته است. در این زمینه حضرت علی(ع) فرمود:
کینه, مادر تمام عیوب است.(۱)
همچنین در جای دیگر فرمود: فرد کینه توز مورد علاقه مردم نیست.(۲)
پس زنان, اگر می خواهند محبوب خدا و خلق او باشند, باید به هر وسیله ممکن این نقش ناپاک را از آینه روح خود بزدایند و احساسات پاک انسان دوستانه و خالی از کینه را جایگزین آن کنند.
● تلاش چشمگیر زن در شناساندن گوهرهای وجود خویش:
از دیگر خصوصیات بارز زن این است که برای هرگونه فداکاری حاضر است تا پای مرگ پیش برود; تنها دلهره وی در این بین آن است که مبادا اطرافیانش به اهمیت و ارزش فداکاری و زحمات او پی نبرند و خصوصیات حقیقی او ناشناخته باقی بماند.
صبر و تحملی که زن برای رسیدگی به فقیران, امورخیریه, پرستاری از بیماران و نیازمندان... از خود نشان می دهد, در بین مردان یافت نمی شود یا بسیار کمیاب است, به عنوان مثال مشاهده کرده ایم که پرستاران زن در کار خویش موفقتر بوده و به آن عشق می ورزند, چه بسیارند پرستارانی که به امید لبخند رضایت بخش بیمارشان شب تا سحر پلک بر هم نمی گذارند. پس زن با از خودگذشتگیها و صبر و تحمل زیادش خود را تا آستانه مقصدی که فقط جنبه اخلاقی و معنوی دارد, پیش می رود. این صبر و تحمل, خود نمودی از میل باطنی زن به شناساندن گوهرهای وجودی خویش است. اما در اغلب مردان ـ تا زمانی که تحت تربیت و تعالیم اصولی قرار نگرفته اند ـ فداکاری تا جایی ممکن است که در سایه آن منفعتی خوابیده باشد.
زن در سایه این فداکاری و ایثارها به شخصیتی عالی می رسد, بدین خاطر تمایل زیاد دارد که اطرافیانش به ارزش او پی برده و او را آن گونه که شایسته و سزاوار است, دوست بدارند. هرقدر زن در این راه زحمتها و سختیهای بیشتری تحمل کند و افکار عالیتری کسب کند, آرزوی شناساندن ارزش وجودیاش بیشتر و طولانیتر می شود. دردناکتر از همه برای زن این است که مقصود اصلی او بر دیگران, بخصوص نزدیکان وی مخفی بماند و نه تنها او را درک نکرده, بلکه به خاطر امور ظاهری مانند: موقعیت خانوادگی یا زیبایی... او را مورد توجه قرار دهند. گفتنی است, مردانی که این گونه با زن رفتار می کنند و تنها به امور ظاهری اهمیت می دهند, به مقصود خود نمی رسند. امام صادق(ع) در این باره فرمود:
مردی که به خاطر ثروت یا زیبایی با زنی ازدواج کند, به هدف خود نمی رسد.(۳)
زن دوست دارد همسرش او را به خاطر کمالات و خصوصیات ذاتی اش دوست بدارد. وی می خواهد همسرش او را برای صفات و ویژگیهای عموم زنان که در او نیز وجود دارد, دوست داشته باشد. بدون شک یکی از رموز جلب محبت و علاقه همسر, توجه مرد به تفاوتها و ویژگیهای خاص همسرش می باشد.
زن مایل است با تربیت اولاد صالح, ابعاد مختلف روح خویش را پرورش داده و به آثار وجودیاش رنگ جاودانه ببخشد و زحمات خود را به همگان آشکار سازد. به همین دلیل است که او بدون توجه به سختیها و مسائل جانبی, بطور فطری در آرزوی تولد فرزند و شنیدن صدای گریه او, ضربان قلب او و... می ماند. زن, از زمانی که متوجه می شود, باردار است برای شنیدن صدای ضربان قلب کودکش لحظه شماریمی کند;سپس همین انتظار را برای تولد او ادامه می دهد. بدین جهت, اگر زنی از این موهبت الهی بنا به مصالحی بی بهره ماند,گویی رکنی ازارکان وجودش عقیم مانده است.
زن تمام سعی و تلاش خویش را در راه تولد کودک و سپس سعادت آینده وی به کار می گیرد و تنها آرزو و خواهش او که به الفاظ, حرکات و تعبیرات مختلف بیان می کند این است که: ((فراموشم نکنید)); او در پایان عمر اگر حس کند که همسرش, پدرش, مادرش... و تمام افراد مورد علاقه اش او را فراموش کرده یا هنوز او را نشناخته اند, رنجهای بی پایان خود را بدون پاداش و نتیجه می بیند, گویی اصلا زنده نبوده و زندگی نکرده است.
رضا ساعی شاهی
منابع:
۱ـ غررالحکم.
۲ـ غررالحمم.
۳ـ من لایحضره الفقیه, ج۳, ص۳۹۲.
ماهنامه پیام زن ـ شماره ۲۳ ـ بهمن ۷۲