شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا
کوتاه اما رسا در شعر فارسی
![کوتاه اما رسا در شعر فارسی](/mag/i/2/bi3cs.jpg)
آهوی کوهی در دشت چگونه دَوَذا
او ندارد یار بییار چگونه بُوَذا
این بیت زیبا و عاطفی به دلمان نشسته و در حافظة تاریخی چندین قرنهمان ثبت و ضبط شده و هرگز به دنبال بقیّة آن نبودهایم و میدانستهایم که گویندة این بیت حرف دل خود را در همین دو مصرع دوازده واژهای بیان کرده و به خوبی توانسته عشقی معصومانه، بَدَوی و غریزی و نوعی غمِ غربت و از اَصل و وَصل دورافتادن را نشان دهد.
این دو بیت درخشان و به یادماندنی «تُرک کشی ایلاقی» از اوّلین گویندگان شعر دری پارسی مُبشّر دیرسال و دیرمان میهندوستی و وطنخواهی و غرور و والایی ملّی است:
امروز اگر امید تو برناید
فردا رسی به دولت آبا بَر
چندین هزار امید بنیآدم
طوقی شده به گردن فردا بَر
شاعر در این دو بیت، جهانی امید و مبارزه و عِرْق ملّی و علاقة میهنی را گنجانده است. او میتوانست این دو بیت را ادامه دهد ولی نداده، چون نیک میدانسته که حرف خود را زده، مقصود خود را به نحو کافی و وافی ادا نموده و نیازی به تطویل و تکرار حس نکرده است. به طور کلّی شاعران اوایل تکوین و تشکیل زبان دری (دوره طاهریان، صفاریان تا تأسیس حکومت سامانیان) سرایندگانی پُرگو نیستند و سرودههایشان درازدامن و پُر بیت نیست. آن دو بیت «حَنظلِة بادغیسی» شاعر مشهور دورة طاهریان را نیز همة ما به یاد داریم:
هنری گر به کام شیر دَرَست
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگیّ و عزّ و نعمت و جاه
یا چو مردانْت مگر رویاروی
دو بیت ساده، زیبا، پُر شجاعت و زمینهساز برای میهنی بزرگ و مستقل و توانا.
«ابوسلیک گرگانی» شاعر معاصر «عمروبن لیث صفّار» نیز با همین انگیزههای ملّی و علائق ایران دوستانه میگوید:
خون خود را گر بریزی بر زمین
به که آبِ روی ریزی در کنار
بُت پرستیدن بِه از مردمْپرست
پندگیر و کاربند و هوش دار
از «فیروز مشرقی» شاعر دیگر عهد صفّاریان نیز این دو بیت به جا مانده:
مرغی است خدنگ این عجب دیدی
مرغی که بُوَد شکار او جانا
داده پَرِ خویش کَرکَسَش هدیه
تا نُهْ بچهاش بَرَد به هم مانا
میدانیم دورة سامانیان (۲۶۱ تا ۳۸۹ ه.ق.) نُخُستین دورة ترقّی زبان و ادب فارسی است. صاحب کتاب معتبر «لُبابالالباب» از بیست و هفت شاعر در این دوره نام برده است. بخارا پایتخت شاهان سامانی مرکز علم و ادب بوده و سمرقند نیز اشتهاری درخور در همین زمینه داشت. رودکی، ابوشکور بلخی، شهید بلخی، کسایی مروزی و مشاهیری دیگر از همین گروهند که اشعار کوتاه امّا رسا و دلنشینی از آنان به جا مانده.
از رودکی پدر شعر دری این دو بیت را همة ما به یاد داریم:
زمانه پندی آزاد وار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان گفت غم مخور زیراک
بسا کسا که به روز تو آرزومند است
شاعران مهم و صاحب نام ایرانی همیشه کوشیدهاند کم، کوتاه، گزیده و رسا بگویند، که به قول حکیم نظامی گنجهای در ابتدای خمسه:
با این که سخن به لطف آب است
کم گفتن هر سخن صواب است
آب ارچه همه زُلال خیزد
از خوردنِ پُر ملال خیزد
لاف از سخن چو دُر توان زد
آن خشت بود که پُر توان زد
یک دسته گل دِماغپرور
از خرمن صد گیاه بهتر
گر باشد صد ستاره در پیش
تعظیم یک آفتاب از بیش
که در اینجا و در ابتدای منظومههای ارجمند پنجگانهاش خود را ملزم میکند و کم وکوتاه گفته و از حشو و زوائد و تکرار و توضیحات غیرضروری بپرهیزد و میتوان گفت این شاعر کمنظیر مبتکر، تقریباً به این التزام خود وفادار مانده و همهجا از «اِطنابِ مُمِل» ـ و البتّه «ایجاز مُخل» ـ گریخته است. شاید مُقلّدین او نتوانستند از این اصل پیروی کنند ولی خود نظامی شاعری «قصیر و جزیل الکلام» است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامهاش همهجا کوشیده از پُرگویی اجتناب کند. بسیاری از ابیات یا بریدههای کوتاهی از این منظومة سترگ تاریخ ادبیات بَشَری بر سر زبانهاست که گویی مستقلّند و حال آنکه از آن اثر بزرگ شصتهزار بیتی برگرفته شده و برحسب نیاز مورد استفاده و استشهاد قرار گرفتهاند.
بسیاری از قصص، تمثیلات، مواعظ و تنبُهّاتی که در منظومه مشهور حکیم سنایی غزنوی یعنی حدیقهالحقیقه (الهینامه یا فخرینامه) و منظومههای ارجمند دیگرش آمدهاند به نحو ماهرانهای کوتاه و وافی به مقصود هستند. عطار شاعر عالم عارف مشهور و پرکار که بیش از چهل و پنج هزار بیت از غزل، مثنوی، رباعی (مختارنامه) سروده به همین شیوه و دأب رفتار کرده و «خیرُ الکلام قَلَّ وَ دلّ» را رعایت نموده است. مولانا جلالالدین محمد مولوی نیز چه در مثنوی معنوی و چه در دیوان شمس، شاعری بزرگ و کمگوست و همهجا خود را به خموشی و سکوت دعوت میکند و...
پس سخن کوتاه باید والسلام
شعرهایی را که سعدی در گلستان آورده نوعاً کوتاه و عُمدتاً بسیار رسا و سهلالّتناولند. در دو، سه، چهار و یا ابیاتی معدود به عنوان متمّم و مکمّلِ مطلب مَنثور خود، موضوعاتی مهم و ممتاز را بیان میکند که میبینم از قرن هفتم هجری تاکنون با جان و دل و ذهن و زبان ایرانیان و فارسیزبانان آمیخته است:
شنیدم گوسفندی را بزرگی
رهاند از چنگ و از دندان گرگی
شبانگه کارد بر حلقش بمالید
روان گوسفند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت گرگم تو بودی
مطالبِ مندرج در بوستان و غزلیّات و حتی قصائد هم از این رویّه خارج نیستند. در همة کتب منثوری که برای ما به جا مانده است شهادات و استناداتِ منظومی وجود دارد که عموماً کوتاهند. از «کلیله و دمنه» و «قابوسنامه» و «مرزباننامه» بگیر تا مثلاً «پریشان» میرزا حبیب قاآنی.
غزل ظاهراً از پنج تا پانزده بیت دارد، ولی ارتباط عمودی بین ابیات وجود ندارد و تقریباً هر بیت برای خودش مستقل است، لذا کارِ گُزینش و انتخاب بیت یا ابیات مورد نظر به آسانی صورت میپذیرد. چرا اینهمه از ابیات حافظ بر سر زبانهاست که از نظر ما بیتالغزل هستند و در هنگام بیان مقصود نیازی به ارائة ابیاتِ قیل یا بعد از آن احساس نمیکنیم؟
بیت برای خود «خانه»ای است مستقل با سقف و چهاردیواری و در و پنجره که میتواند به مخاطب خود آرامش بدهد. در مورد قصیده هم وضع تقریباً به همین منوال است با این تفاوت که چون «قصد»ی در این قالب از شعر در معرض ارائه است، طول شعر طبعاً بیشتر و پیوستگیِ ابیات نیز تا حدّی بیشتر است. با اینکه بیشترین درازدامنیها در این قالب از شعر صورت گرفته (در قوالب مشترک القوافی) ولی با این وجود نَسیب و تشبیب و تغزل آن میتواند مستقل باشد. براعت استهلال آن، اشعار پایانی و دعایی آن و حتّی ابیات میانی آن نیز میتوانند به طور مستقل اظهار وجود نمایند.
رباعی هم قالبی است مُشتمل بر دو بیت و چهار مصرع، بنا به مشهور عمدتاً بر وزن «لاحول و لا قوه الّا بالله» که حکیم عمر خیام نیشابوری فیلسوف و شاعر و متفکر عصر سلجوقی در این قالبِ کوتاهِ پُر مسئولیت افکار بلند و فیلسوفانه خود را گنجانده و میدانیم سالهای طولانی است که نهتنها در ایران، بلکه در عرصة بینالملل از شهرت و اعتبار خاصّی برخوردار است. در این قالب، شاعر میکوشد تا هرچه سریعتر، مقصود خود را ادا کرده و اندیشه و دغدغة ذهنی خود را به مخاطب منتقل نماید. بهویژه در مصرع چهارم که جانِ کلام و لُبّ مطلب به نحو ضربهآسایی باید بیان شود. رباعیّات عاشقانه و عارفانة شیخ ابوسعید ابوالخیر و شاعران مهم و نامدار دیگر نیز از این مقولهاند.
رباعی در دفاتر شاعران معاصر از جمله سرایندگان مشهور به نیمایی جای چندانی پیدا نکرده و چند رباعیی هم که خود نیما یوشیج سروده درخور اعتنای چندانی نیستند. ولی پس از انقلاب و جنگ دوباره این قالب از شعر مورد توجّه شاعران قرار گرفت و حتّی دفاتری ویژة رباعی انتشار یافت.
«دوبیتی» یا «ترانه» نیز قالبی کوتاه (دو بیت یا چهار مصراع بر وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل یا فعولن) و دلنشین است که شاعر میکوشد در همان مجال اندک با حدّاکثر استفاده از ایجاز و اختصار مطلب دلخواه خود را که عمدتاً عاشقانه و عارفانه است بیان کند. نمونة کاملْعیار و واقعی دوبیتی همان ترانههای مشهور و محبوب باباطاهر عریان همدانی، شاعر عارف معاصر سلجوقیان است که شهرت جهانی دارند و طبعاً در ایران و میان فارسیزبانان از استشهار ویژهای برخوردارند. بیشترین اشعار عاشقانة فولکلوریک ایرانی در این قالب سروده شدهاند که نمونهاش در کتاب«هفتصد ترانة روستایی/ گردآمدة مرحوم حسین کوهی کرمانی» چند دهه پیش قابل مراجعه است.
در دوران معاصر هم این قالب کمْگنجای کوتاهِ مردمی مورد توجه تعدادی از شاعران ـ حتی شاعران نیمایی ـ قرار گرفته است. از جمله هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)، اخوان، کسرایی، مشیری، نادرپور، تیمور گرگین و...
«قطعه» هم جزء قوالب کوتاه و اختصارگرای شعر ایران است که ابیات آن به درازا کشیده نمیشوند و شاعر میکوشد در هفت، هشت یا ده بیت (یا کمی بیشتر و کمتر) مطلبِخود را بیان نماید. از انوری، ابییمین فریومدی، پروین اعتصامی و... قطعات زیادی در دست داریم.
مسمّطها (ترکیببند، ترجیعبند، مخمّسات، مُسدّسات، تضمینهای متداول از شعرها و غزلیّات دیگران) بهرغم این که به طور طبیعی طولانی هستند، ولی لااقل هربند میتواند برای خود استقلالی داشته باشد. مثلاً ترجیعبند مشهور هاتف اصفهانی، یا ترکیببند پرآوازة «دوستان شرح پریشانی من گوش کنید» از وحشی بافقی یا چه و چههای دیگر. امّا به هرحال این قوالب به نحو آشکاری انعطافپذیر بوده و شاعر در آنها مبسوطالید است.
در شعر سبک هندی (اصفهانی) که مضمونپردازی یکی از خصیصههای بارز آن است مُفردات یا تکبیتها نمودی ممتاز و ویژه پیدا میکنند. بعضی از این مُفردات به همان شکل و اندازه توسط شاعران سروده شده و نیازی به ادامه و تطویل آنها نداشتهاند. پارهای دیگر از میان یک غزل یا قالب شعر دیگر شعری توسط مخاطبین و خوانندگان و شنوندگان که عقل مجرّد شاعر هستند انتخاب شده و بر سر زبانها افتادهاند؛ مانند بسیاری از مفردات صائب تبریزی و کلیم کاشانی و غیره و غیره که همیشه مورد استشهاد و استناد قرار گرفته و بر دیوار بعضی از منازل و مکانهای کسب نیز دیده میشوند.
مصرعها و ابیات زیادی داریم که به صورت امثال سائره درآمده و حتّی نام سراینده یا سرایندگان آنها بر ما روشن نیست یا این که لزومی به ذکر نام پدیدآورندة آنها حس نشده است.
یکی از بلاهای شاعری و عوامل منفیِ تطویل شعرها بهویژه در قالب قصیده و گاه غزل، وسوسة قافیه و قافیهسنجی است. شاعر در ابتدا قصد ندارد قصیدة پنجاه یا حتی صد و پنجاه بیتی بسراید، ولی چه میشود که «بهار» و «نگار» را به میدان میکشد. «مرغزار» در کنار «کوهسار» است و «لیل و نهار» و «یمین و یسار» با هم دوستی پیدا میکنند، و بهرغم جاذبة موسیقایی خود، هم سراینده و هم خواننده یا شنونده را به ملال میکشانند.
در دفتر شعر «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» شاعرِ استاد مهدی اخوان ثالث هم چند «مُثلَّث» (شعر سهمصرعی) خواندهایم که نحوة بیان ویژهای از مقولة «خُسروانی»ها دارند.
مُثلَّث یا سه لختی نوع و قالبی از شعر است که تنها سه مصرع دارد و هرکدام از مثلثها برای خود مُستقلند. البتّه میتوانند به صورت دنبالهدار هم بیایند مثل چهارپارههای پیوسته که از زمان مشروطه تاکنون باب شده و هنوز هم ادامه دارد مثل چهارپارههای پیوستة تولّلی، نادرپور، مُشیری، کسرایی، فروغ و بسیاری از شاعران نوپردازِ دیگرِ دهههای بیست تا شصت. اخوان در کتاب مذکور چند تکبیتی جالب توجه هم دارد که مُشعر بر نهایت ایجاز و اختصار و در عین حال رسایی و شیوایی است مانند:
رسیدهایم من و نوبتم به آخر خط
نگاهدار جوانها بگو سوار شوند
یکی از انگیزههای نیرومند شاعران متجدّدِ قبل و بعد از مشروطیت و اصلاحگران و منتقدان ادبی مثل ادیبالممالک، عارف، ایرج، عشقی، لاهوتی، شمس کسمایی، تقی رفعت، ژاله اصفهانی، جعفر خامنه طبری و حتی خود نیما یوشیج همین شکایت از بیدر و پیکری قوالب شعر فارسی و تطویل کلام و اطنابهای مالایجاز است. مضامین مکرّر، نکتهپردازیهای بارد و مغلقگوییهای غیرضروری است و توصیة آنان به کمگویی و گزیدهگویی و احساس مسئولیت در مقابل شعر و مخاطبین شعر. نیما هم از افسانه به بعد سعی کرد شعرهایش چندان طولانی نباشند. در چند سال آخر عمرش اشعاری نموداری بیشتری دارند که نوعاً کوتاه و رسا بوده و از تکرار یا زیادهگویی در آنها خبری نیست. مثل:
دل فولادم، روی بندرگاه، شبپرة ساحل نزدیک، برف، هست شب، در پیش کوسهام، کککی، بر سر قایقش، تو را من چشم در راهم و ...
بسیاری از شعرهای نیما یوشیج را میتوان به پارهها و بندهای مختلف تقسیم کرد. من گمان میکنم شعرِ بسیار مشهور امّا نهچندان با ارزش «آی آدمها!» مقداری طولانی است. گاهی با خود میگویم در همان ابتدا که میگوید:
آی آدمها!
که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب
دارد میسپارد جان
شعر تمامشده و ادامة آن متضیّن تکرار و تأکید است. نیما همانطور که گفته شد در شعرهای بعد به ویژه در د هسال آخر عمرش کوتاهگویی را بیش از پیش در مَحَطِّ نظر خود قرار داد. معروفترین و ممتازترین شاعر از حلقة مُرتبطینِ و خِصّیصین دوستان و دوستداران نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث است که اصولاً شاعری روایتگر و داستانپرداز است و به همین دلیل بسیاری از سرودههایش بلند و پر مصرعند امّا حالت شعرها به طوری است که میتوان از میان آنها بند یا بندهایی را گزیده و مطرح کرد.
شعرهای موزون و منثور (سپید) شاملو هم همین حالت را دارند:
چراغی به دستم، چراغی در برابرم
من به جنگ سیاهی میروم
(باغ آینه)
که بندی مستقل است و میتوان آن را به تنهایی خواند یا نوشت. بسیاری از شعرهای اجتماعی و عاشقانة بامداد که در کتابهای هوای تازه، باغ آیینه، آیدا در آینه، آیدا، درخت، خنجر و خاطره، مرثیههای خاک، دشنه دردیس و... آمدهاند مُتضَمّن بندها یا پارههایی هستند که به تنهایی زیبا، کامل و وافی به مقصودند و خوانندة آشنا و آگاه و خوشقریحه میتواند آنها را برگزیند و عنداللزوم دوباره به جای اوّلشان برگرداند. دانههایی که با رشتهای نامرئی به هم وصل شدهاند ولی در عین حال هرکدام از دانهها برای خود باارزش و درخور توجّهند. البته باید این تسویه یا گزینش به شکلی باشد که موکولالمعنی به مصرع یا بیت بعد نباشد.
شبْ تار
شبْ بیدار
شبْ سرشار است
زیباترین شبی برای مردن
(باغ آیینه، شبانه)
به یاد دارم وقتی «تولّدی دیگر» فروغ فرخزاد از چاپ درآمد در همان ابتدای آن شعری بود یعنی بریدهای از یک شعر مندرج در کتاب که حکم تقدیمنامة مجموعه را داشت:
همة هستی من آیة تاریکی است
که تو را در خود تکرارکنان
به سحرگاه شکفتنها و رُستنهای اَبَدی خواهد بُرد
من در این آیه
تو را آه کشیدم، آه
من در این آینه تو را
به درخت و آب و آتش
پیوند زدم.
که فینفسه شعر زیبایی بود. سایر اشعار کتاب هم همین حالت را داشتند.
در هر مجموعه شعری که میبینیم، حتی شعرهای مربوط به دوران جنگ میتوان بریدههایی از آنها استخراج کرد و بهمثابه شعری مستقل و با شخصیّت واحد مطرح کرد. امّا همین بریده فوراً سر جای خود برمیگردد و به جمع یارانش میپیوندد.
سید محمود سجادی
منبع : سورۀ مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست