جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


در سایه اکثریت خاموش


در سایه اکثریت خاموش
فن آوری و ارتباطات الكترونیك منجر به دگرگونی در عرصه زندگی نمادین بشر و از این طریق منشأ تحولات عمده ای در دانسته های بشری بوده، مفاهیم بنیادین دانش ارتباط جمعی و علوم اجتماعی را دچار تغییر و تحولات بنیانی كرده است. از جمله مفاهیمی كه در عصر ارتباطات الكترونیك دچار تغییر و تحولات گسترده شده، مفهوم هویت است. تحولات الكترونیك این مفهوم را از حالت بسته و چارچوب بندی شده سنتی خارج و انسان را به دنیایی متكثر و متنوع پرتاب كرده است. از سوی دیگر، تنوع و تكثر در شكل گسترده و همه گیر خود، بر ابعاد مختلف زندگی اجتماعی بشر حاكم شده و به صورت پارادایم غالب عصر الكترونیك درآمده است. در این نوشته سعی می شود برخی از ابعاد مختلف این تحول با تكیه بر مفاهیم نظری ارائه شده توسط متفكران اجتماعی و بخصوص میشل فوكو بررسی شود.
●●●
هویت دربرگیرنده دو سویه كاملاً متفاوت است؛ این مفهوم از یك سو بر همسانی و تشابه دلالت می كند و از سوی دیگر، بیانگر تفاوت و تمایز است. بدین معنی كه اعضای یك گروه در درون مرز مشخص و بر اساس مولفه های خاصی كه به شاخصه های هویتی معروف اند، به نوعی با هم مشابه و همسان اند. به عبارت دیگر، این مرزها كه خصلتی نمادین دارند دربرگیرنده افرادی هستند كه به طور كلی شباهتشان بیشتر از تفاوت های آنهاست. اساساً همین شباهت هاست كه به عنوان شاخص هایی برای تعریف هویت آنها، به عنوان عضویت در یك گروه اجتماعی خاص، به كار می آید.
از سوی دیگر، افراد در خارج از این محدوده و در فراسوی مرزهای نمادینی كه قلمرو یك گروه را از دیگر گروه ها متمایز می كند، بر اساس ویژگی های اختصاصی خود و تفاوت هایشان با دیگران مشخص می شوند. به بیان دیگر، در خارج از مرزهای گروه، به جای هویت با مفهوم هویت ها روبه رو هستیم كه ناشی از تفاوت و گاهی تقابل هویت ها است. در واقع، هر هویتی در تقابل با سایر هویت ها تعریف می شود و اجتماعات بشری با استفاده از قابلیت های نمادین بین خود و دیگری مرزبندی می كنند و مفهوم هویت در دیالكتیك معنایی یك فرد و دیگران یا یك گروه با گروه یا گروه های دیگر صورت بندی می شود. هر هویتی با ایجاد مرز از سایر هویت ها متمایز می شود و این مرزها بیانگر ویژگی های ساختاری و محتوایی هویت ها هستند.
نكته دیگری كه باید در بررسی مفهوم هویت در نظر داشت، تقابل تلقی های روانشناختی و جامعه شناختی از این مفهوم است. گروهی از اندیشمندان اجتماعی، هویت را در سطح فردی و روانشناختی مطرح می كنند و گروهی دیگر(مانند هربرت مید) از بررسی هویت در قالب اجتماع دفاع می كنند و اصطلاح هویت اجتماعی را برای بیان ارتباط فرد و جامعه به كار می بندند. در كنار این دو دیدگاه باید از روانشناسی اجتماعی نیز یاد كرد كه تلفیقی از دیدگاه های فردی و اجتماعی است. دیدگاه روانشناسی اجتماعی سعی می كند مفهوم هویت را در ارتباط بین ویژگی های فردی و مفاهیم اجتماعی بررسی كند كه نهایتا دید كلی و جامع تری نسبت به دو دیدگاه اولیه مطرح شده(دیدگاه های روانشناختی و جامعه شناختی) دارد.
در بررسی هویت در هر یك از قالب های فوق، نباید این نكته را نادیده گرفت كه هویت دارای سویه ای تاریخی نیز هست، چرا كه عوامل سازنده هویت در طول زمان متغیر و دارای حالتی پویا و متحول اند. در مطالعه این مفهوم مهم اجتماعی باید ارتباط هویت ها با خود و با یكدیگر و ویژگی های درونی آنها در گستره تاریخی مورد بررسی قرار گیرد. هویت ها نه در انتزاع فردی و نه در انقطاع از سیر تاریخی، بلكه در دیالكتیك با خود و دیگری شكل می گیرند.سؤال مهمی كه در عصر گسترش ارتباطات الكترونیك پیش می آید این است كه مرزهای هویتی كجا قرار می گیرند؟ و عوامل شكل دهنده هویت ها كدامند؟ این كه در یك جامعه انسانی چه عامل یا عواملی مرزهای نمادین یك جامعه و به تبع آن هویت گروهی را مشخص می كند، بستگی به عوامل گفتمانی(discorsive) دارد. این عناصر گفتمانی در اساس، شامل فاكتورهای قدرت و هژمونی است. فوكو با تبارشناسی مفاهیم قدرت و هژمونی به چگونگی شكل گیری مرزهای فردی و اجتماعی می رسد و به خوبی نشان می دهد كه چگونه و تحت تأثیر كدام سازوكارهای هژمونیك، مرزهای جمعی و فردی دیوانگان ، مجرمان و محكومان در سطح فردی و اجتماعی شكل می گیرد. او نشان می دهد كه درگیری و نزاع اصلی در مرز هویت ها اتفاق می افتد؛ آن جا كه سوژه نقش محوری و اساسی را در ساخت و شكل دهی هویت ها و چگونگی مرزبندی آنها برعهده می گیرد.
در آرا و اندیشه های فوكو، سوژه (به عنوان عامل مهم و اساسی بر سازنده هویت) در دو مقطع زمان سنتی و مدرن تفاوت های بسیار مهمی دارد. سوژه سنتی كه جامعه را می سازد، ثابت، مشخص و دارای ساخت معین است و با دو ویژگی مكان مند و خطی بودن تعریف می شود. مكان مندی سبب ایجاد تداوم و ثبات فردی و جمعی می شود. در این جوامع، مرزهای فردی و جمعی كاملاً مشخص، ساخت یافته و ثابت است و تغییر آن بسیار سخت و دشوار و اغلب مستلزم به كارگیری كنش سیاسی است. ثبات در این جوامع به حدی است كه حتی پس از شكست سیاسی یكی از طرفین، هویت فردی و اجتماعی آنها به ندرت از بین می رود و اغلب به صورت زیرزمینی و پنهان به حیات خود ادامه می دهند و در زمان مساعد نسبت به احیا و اعلان هویت خود اقدام می كنند. در حالت كلی، سوژه سنتی، سوژه ای یكپارچه و توپر است كه محیط مفهومی محدود و متصلبی با مرزهای كاملاً ساخت یافته ایجاد می كند.
در مقابل، فضا عنصر اساسی بر سازنده دنیای مدرن است كه جهانی بدون مرز و فاقد مركز ثقل ایجاد می كند. از این نظر جامعه مدرن با جامعه به روایت دوركیمی آن كاملاً متفاوت است، در جامعه مدرن بر خلاف درك دوركیمی یك مركز(Centre) وجود ندارد كه فعالیت های اجتماعی در حول آن سامان یابد، بلكه جامعه مانند موجودیتی فارغ از مركزیت یا حداكثر موجودیتی با مراكز متنوع فهمیده می شود. مفهوم مرز در اینجا دگرگون می شود و دیگر نمی توان از چارچوب مشخص و قاطعی به نام مرز صحبت كرد.
فضای بدون مركز سبب ایجاد تكثر معنایی می شود و از هر گونه طبقه بندی و دسته بندی شدن می گریزد، چرا كه هر یك از مراكز به نوبه خود منشأ معنابخشی های متفاوت به پدیدارهای اجتماعی می شوند. هویت حاصل از چنین فضایی، هویتی سیال، ناپایدار و نامحدود خواهد بود. در چنین حالتی، رابطه ساده و مشخص فرد- اجتماع و معنای ثابت هویت در دنیای سنتی از بین می رود و رابطه ای پیچیده، غیرمتمركز و منتج از مفهوم فضا در ارتباط با هویت ها شكل می گیرد كه فاقد شكل ساخت یافته و مشخص است و از هر گونه تعریف و صورت بندی مشخص می گریزد.
سوژه مدرن(اینجا سوژه فوكویی- دولوزی) بر سازنده و حامل چنین هویتی است، سوژه ای تكه تكه و فاقد انسجام كه در دنیای مدرن امروزی كه ویژگی های هویتی مختص خود را بر دوش می كشد. این سوژه همان گونه كه فروید اشاره كرده بود، سوژه ای دانا و عقلانی(rational) و با هویت ثابت و مشخص نیست، بلكه تحت تأثیر نیروی ناخودآگاهی است كه سبب بی شكلی و عدم انسجام سوژه مدرن می شود. متفكران دیگری نیز درباره ویژگی های سوژه مدرن به ارائه نظرات خود پرداخته اند از جمله ژاك لاكان (Jacques Lacan) و رولان بارت (Roland Barlthes) و ژاك دریدا(Jacques Derrida) كه به بررسی ابعاد مختلفی از سوژه مدرن پرداخته اند. روانكاوی سوژه مدرن پس از فروید با لاكان دنبال شد. در عرصه فلسفی و ادبی، نظریه های ساخت شكنی و مرگ مؤلف دریدا و بارت مطرح شدند.
تمام این تلاش ها در راستای ارائه ویژگی های كلی سوژه در نهایت مجموعه گسترده و پراكنده ای از ویژگی ها برای سوژه مدرن ارائه می دهد. فوكو معتقد است سوژه مدرن با این ویژگی ها كاملاً با هویت مدرن سازگار است، چرا كه هم هویت و هم سوژه، دال هایی هستند كه فاقد مدلول مشخصی هستند و این امر ناشی از فضامندی این دو(هویت و سوژه) است. حركت از سوژه پایدار و ثابت سنتی به هویت های باز و متكثر مدرن با مطالعات پست مدرن هایی همچون كریستوا(Kristeva)، جیمسون(Jameson)، لیوتار(Lyotard) شتاب بیشتری گرفت و در نهایت در نوشته های ژان بودریار(Jean Baudillard) به اوج خود رسید.
همان گونه كه ارتباطات شفاهی و چهره به چهره منطبق بر دوره سنتی است، در دوره مدرن نیز ارتباطات الكترونیك پایه شكل گیری دهكده جهانی مك لوهان می شود و در نهایت شكل تكامل یافته آن در فضای مجازی متجلی می شود. جدای از انتقادات بودریار در مقاله معروف فرهنگ رسانه های گروهی درباره شكل زندگی مدرن و انتقادات او به سیستم رسانه ای كه به رغم او به تولید فرا واقعیتی (hyperreality) منجر می شود، می توان از انطباق این دو شكل ارتباطی شفاهی و الكترونیك بر دو شكل زندگی(سنتی و مدرن) و در نهایت دو شكل هویتی(هویت سنتی و هویت مدرن) دفاع كرد.
اجتماع سنتی بر پایه ارتباطات شفاهی، گفت وگو و تعامل مستقیم بین افراد شكل می گیرد. در چنین اجتماع ارگانیكی(به رغم تونیس) نوع حاكم ارتباطات سبب شكل گیری هویت ثابت سنتی می شود. نمونه آرمانی چنین اجتماعی در نوشته های یورگن هابرماس در كتاب معروف كنش ارتباطی درباره پاریس قرن ۱۸ متجلی می شود كه در آن جامعه مدنی، كه خارج از معادلات قدرت عمل می كند، عرصه ایده آلی برای كنش ارتباطی ایجاد می كند. حال آن كه، بودریار با كتاب در سایه اكثریت خاموش به ذكر این نكته می پردازد كه جامعه مدرن، جامعه اكثریت خاموش است و در آن هر گونه گفت وگو و كنش ارتباطی به وسیله شكل گیری توده(mass) با شكست روبه رو می شود كه محصول نهایی چنین جامعه ای توده های بی شكلی است كه در مكان های ساكت، دور از هم، ناپایدار و متمایز، به حركت های كاتوره ای خود می پردازند و در نتیجه برخوردهای اتفاقی به یكدیگر در مسیری دیگر حركت می كنند، بی آن كه از مقصد خود اطلاعی داشته باشند یا در انتخاب نوع مسیر دخالتی داشته باشند.
دنیای مدرن با رشد روزافزون وسایل ارتباطی الكترونیك شتاب بالایی در مسیر آشفتگی و تكثر بیشتر معنایی به خود گرفت و محتوای ارتباطی را در حد بالایی تغییر داد. مفهوم فضای سایبر كه توسط نوربرت وینر (Norbert Wiener) بنیان نهاده شد امروزه با تمام آنچه از ارتباطات در دنیای مدرن و هویت تكه تكه سوژه مدرن ارائه می شود، انطباق كامل دارد. فضای سایبر را شاید به جرأت بتوان از هم گسیخته ترین و متكثرترین فضای ممكن نامید. این فضا، كاملاً مركز گریز، بدون مرز و فاقد نقطه ثقل و اتكاست. حركت از یك پنجره به پنجره دیگر در فضای اینترنت، یادآور لغزش های مكرر و بی انتهای دریدایی از دالی به دالی دیگر است. در عین حال نشانه هایی مانند، گفت وگوی اینترنتی(chat) یك شخص با چند كلمه شناسایی(ID) مختلف در فضاهای بسته و در مقابل صفحه نورانی مونیتور از شكل گیری آئین ها ( rituals) و شكل های مختلف زندگی در بافت های جدیدی حكایت می كند كه در آن تكثر در اشكال مختلف، امكان ایجاد هر گونه معنای كامل و متصلب را غیرممكن می كند. در این فضا امكان تعریف مفاهیم به شكل مقطوع و مشخص از بین می رود؛ مفهوم هویت نیز از این قاعده مستثنی نیست.
زمانی ژاك دریدا در مقابل سرگردانی مطلق و بی معنایی دنیای مدرن، راه حل نهایی را یكسانی گفتمانی می دانست. حال سؤالی كه پیش می آید این است كه؛ آیا می توان چنین راه حلی برای سایبر متصور شد؟
محمد سروی زرگر
مركز مطالعات و تحقیقات رسانه ای روزنامه همشهری
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید