سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا
از خرداد تا خرداد

برای اقوام و ملل مختلف جهان، لحظهها و روزهای به یادماندنی و ماندگاری وجود دارد كه بسیاری از آنها به دلایلی ویژه، حالت تقدس مییابند و در ردیف "روزهای خوب خدا" قرار میگیرند. در همین قیاس، بخشی از تاریخ ملتها، جز حساسترین و درخشانترین دوران زندگی آنها به حساب میآید كه خاطره آن برای نسلهای آینده فراموش ناشدنی است.
گونهای از سازگاری تاریخ با ملت ایران را میتوانیم در فاصله بیست و شش سال - ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ خورشیدی ببینیم. بیست و شش سالی كه هر روز و ماهش سرشار از مبارزه، مقاومت و پیروزی است و ثمره و ثمرهایش، تجدید واقعی حیات اسلام و سربلندی و افتخار مسلمانان بوده است.
بامداد ۱۳ خرداد ۴۲ حضرت امام خمینی (س) در اجرای رسالت مقدسی كه بر عهده اشتبا حضور در مدرسه فیضیه قم و ایراد نطقی پر شور، حماسی و آتشین، امپریالیسم امریكا و رژیم دست نشاندهاش در ایران را مورد حمله مستقیم قرار داد و بدین ترتیب، مردم مسلمان ایران و جهان را به مبارزه آشكار و همه جانبه علیه دستگاه جابر شاه و نظام شاهنشاهی فرا خواند.
روز سیزدهم خرداد ماه بیست و شش سال بعد، در حالی كه پرچم توحید در سراسر ایران برافراشته بود و مسلمانان و مستضعفان جهان با شنیدن ندای رهایی بخش اسلام در همه زمینهها متحول شده و علیه حاكمان جور و استكبار بپا خاسته بودند، رهبر بزرگ انقلاب، به سوی معبود شتافت و پرچم هدایت مسلمانان و محرومان را به شاگرد خلف و شایسته خود، حضرت آیتالله خامنهای سپرد.
سازگاری تاریخ را در روز "پانزدهم خرداد ماه" نیز میتوان مشاهده كرد:
در ۱۵ خرداد ۴۲ ملت مسلمان ایران در پاسخ به ندای رهبر حق جوی خویش و در حمایت از اسلام و روحانیت، قیام تاریخی خود را آغاز كرد و با اتكای ایمان به خدای یكتا و با نثار خون، وفاداری خویش را به اسلام و پرچمدار راستین آن، ابراز و اعلام داشت.
همین مردم در پانزدهم خرداد بیست و شش سال بعد با حضور میلیونی خود و انجام یك راهپیمایی عظیم و بی سابقه، پیكر مطهر و مقدس رهبر خود را تا چندین كیلومتر تشییع كردند و ضمن وداع با او، پیمان بستند كه همچون گذشته و تا آخرین قطره خون، راه الهیاش را ادامه دهند.
با چنین مقدمهای میتوانیم "خرداد ماه" را در دو زمان متفاوت، نقطه عطفی در تاریخ پر افتخار ملت مسلمان ایران بدانیم و روزهایی از آن را "ایامالله" بنامیم.
در دومین سالگرد ارتحال روح خدا - خمینی كبیر - مروری كوتاه و گذرا بر بیست و شش سال تاریخ سرنوشتساز میهن اسلامی - از خرداد ۴۲ تا خرداد ۶۸ - داریم، با اعتراف بر این اصل كه آنچه در پی خواهد آمد، قطرهای از دریاست.
قیام تاریخی و كم نظیری كه در ۱۵ خرداد ۴۲ آغاز شد، هر چند توسط عمال رژیم سفاك پهلوی و با شهادت جمعی از فرزندان رشید اسلام به خاك و خون كشیده شد و سركوب گردید، اما در عین حال، نقطه آغازینی برای مبارزه پیگیر انسانهای مسلمان و پاكباختهای به حساب آمد كه به انقلاب شكوهمند آنان در ۲۲ بهمن ۵۷ منتهی گردید. به عبارتی دیگر، انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن ۵۷، مكمل قیام مقدسی بود كه در ۱۵ خرداد ۴۲ از شهر خون و قیام - قم - آغاز شد.
رژیم شاه در تصور بود كه میتواند با سركوب قیام پانزدهم خرداد و شهادت گروهی از یاران خمینی، شعله آن را برای همیشه فرو نشاند. غافل از اینكه دامنه حركت اسلامی مردم شهر قم به رهبری روحانیت، به سرعتبه دیگر شهرها كشیده میشود. مردمی كه به پا خاسته بودند با آگاهی كامل به میدان شهادت رفتند و با ایثار خون سرخ خود، ثابت كردند كه برای دفاع از اسلام و ارزشهای والای آن، هیچ سلاحی نمیتواند كارآمد باشد.
تمام كسانی كه به تحلیل گسترده انقلاب اسلامی ایران پرداختهاند بر این نكته تاكید دارند كه یكی از دلایل عمده پیروزی مردم و فروپاشی رژیم تا دندان مسلح شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، ایمان تودههای مسلمان به شهادت در راه خدا بود. مردم به پیروی از رهبر گرانقدر خود به این باور رسیده بودند كه با اتكال به خدای بزرگ، قادر خواهند بود حتی با دستهای خالی به مقابله با رژیم جبار و دست نشاندهای بروند و آن را از بیخ و بن بركنند. قیام ۱۵ خرداد ۴۲ درس بزرگی برای ملت مسلمان ایران بود، به گونهای كه حتی پس از پیروزی انقلاب نیز به عنوان الگویی مقدس برای حیات شرافتمندانه بسیاری از ملتهای مسلمان و مستضعف و عاملی موثر به منظور آمادگی محرومان علیه فرعونیان زمان به حساب آید.
هر چند قیام ۱۵ خرداد ۴۲ از شهری كوچك آغاز شد و به ظاهر، محدوده كوچكی را در برگرفت، اما حوادث بعدی آن ثابت كرد كه این قیام در حقیقتبه منظور احیای ارزشهای واقعی اسلام و دگرگونی همه جانبه در تمام بنیادهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی كشور بود و چون رهبری آن را روحانی اصیل و مبارز بر عهده اشتبه چنان عمقی رسید كه نظیر آن را در تاریخ كمتر شاهد بودهایم.
اگر بخواهیم علل حركت مردم در روز ۱۵ خرداد ۴۲ را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه میرسیم كه رژیم پهلوی از همان بدو تاسیس، به ستیز با اسلام و مظاهر آن پرداخت. زمانی كه رضاخان با همیاری استعمار پیر انگلیس به سلطنت رسید ماموریت داشت تا به هر نحو ممكن، ایده اسلامزدایی را در كشور گسترش دهد و نمونه بارز آن، اجرای طرح كشف حجاب، ترویج فرهنگ مبتذل غربی و مبارزه آشكار و پنهان با روحانیتبود كه پس از او، پسرش نیز به تداوم همان راه پرداخت.
كودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ موقعیتشاه را تثبیت كرد و بدین جهت، برنامه اسلام زدایی رژیم وارد مرحله تازهای شد. اما شاه نتوانستبه دلیل نفوذ روحانیت و بویژه مرحوم آیتالله بروجردی به طور كامل به مقاصد شوم خود، دستیابد.
حضرت آیتالله بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ به رحمت ایزدی پیوست و با وفات ایشان، استعمارگران جهانی بویژه امریكای جهانخوار، به این تصور كه از نفوذ روحانیت كاسته شده است، به اقدامهای سریعی به منظور اجرای طرحهای از پیش ساخته شدهای دست زدند. شاه نیز كه نیروی مقاوم و ارزندهای در كشور نمیدید ماموریتخود را شروع كرد.
نخستین اقدام رژیم، طرح مساله با عنوان "انجمنهای ایالتی و ولایتی" در سال ۱۳۴۰ بود. اما مخالفت جدی روحانیان و مراجع تقلید قم، دولت وقت را وادار به عقب نشینی كرد. امام خمینی (س) بیشترین تلاشها را در این راه مبذول داشت و برخلاف برخی از نیروهای ملی و همچنین بعضی از روحانیان، با هر نوع رفورمی به خالفتبرخاست و بنا را بر نفی رژیم شاه و برقراری حكومت اسلامی گذاشت. رهبر انقلاب با صدور بیانیههای تند و آتشین و ایراد سخنرانیهای متعدد به افشای توطئههای شوم امریكا و اسرائیل برای محو اسلام و چپاول ثروتهای ملل اسلامی و از جمله ایران پرداخت و بدین ترتیب به عنوان بزرگترین روحانی بیدار و دلیر در سرتاسر جهان شناخته شد. امریكا كه امام خمینی را مانع بزرگی بر سر راه امیال خود میدانست و درصدد برآمد تا به گونهای او را از صحنه مبارزه خارج سازد. بر این اساس، تصمیم خود را در روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و پس از سخنرانی مهم امام خمینی در مدرسه فیضیه به مرحله اجرا درآورد.
امام در آن سخنرانی كه در روز عاشورای حسینی ایراد شد، شاه را به اخراج از كشور تهدید كرد و همین موضوع، كارگزاران كاخ سفید امریكا و شاه را به شدت خشمگین ساخت، به طوری كه منجر به دستگیری و زندانی شدن امام شد.
زمانی كه خبر بازداشت امام خمینی و انتقال او به یك زندان در تهران به گوش مردم رسید، قیامی گسترده در چند شهر از جمله تهران، قم، مشهد، شیراز، اصفهان و تبریز ایجاد شد و مسلمانان به پشتیبانی از رهبر خود و اعتراض به اقدام شاه و عمالش به تظاهرات پرداختند.
رژیم شاه با برقراری حكومت نظامی و كشت و كشتار بیرحمانه مردم، شعلههای این اعتراضها را به طور موقتخاموش كرد، اما آتشی كه افروخته شده بود، همچنان زیر خاكستر باقی ماند و پانزده سال بعد، كاخ ستم فرعون زمان را سوزاند و در كام خود فرو برد.
قیام خونین پانزدهم خرداد را از بعد دیگری نیز میتوان مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد.
كجاندیشیهای نیروهای مبارز غیر مذهبی در سالهای نخستین سلطنت محمدرضا شاه، بویژه در مساله ملی شدن صنعت نفت و خیانتهای احزاب ماركسیستی و از جمله حزب توده و عدم توجه دولتمردان وقتبه هشدارهای روحانیت و انجام كودتای امریكایی ۲۸ مرداد و به شهادت رسیدن چند چهره مبارز مذهبی همانند شهید نواب صفوی و گروه فدائیان اسلام، نوعی دلسردی در قشر مذهبی برای ادامه مبارزه با رژیم ضد اسلامی شاه به وجود آورد. رژیم نیز با اغتنام از چنین فرصتهایی به اشاعه و ترویج فرهنگ غربی و گسترش زمینه رفاه طلبی و فساد در جامعه پرداخت. اما قیام اسلامی پانزدهم خرداد ماه به رهبری روحانیت و شخص امام خمینی، در روشن كردن اذهان مردم مخصوصا طبقه جوان و مذهبی تاثیر بسزایی داشت. از ۱۵ خرداد ۴۲ به بعد، نسل جدید مسلمان ایران، به ایجاد تشكلهای سیاسی - مذهبی تشویق شد و از همان زمان بود كه گروههای مبارز سیاسی با آرمانهای اسلامی و با هدف سرنگونی رژیم شاهنشاهی به وجود آمدند كه اصیلترین آنها "هیاتهای موتلفه اسلامی" بود كه امام خمینی را تبلور اسلامی راستین با همه ابعاد آن میدانست. از اقدامات مهم این گروه، ترور حسنعلی منصور نخستوزیر رژیم شاه در اول بهمن ۴۳ بود. منصور كسی بود كه به دستور شاه و اربابش امریكا، در آبان ۱۳۴۳ امام خمینی (س) را كه پس از حدود هشت ماه اقامت در زندانهای شاه، در فروردین ماه آن سال آزاد شده بود برای بار دوم بازداشت و به تركیه تبعید كرده بود. علت تبعید امام نیز اعتراض شدید ایشان به تصویب قانون كاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران امریكایی بود.
امام خمینی در نطق پر شور خود در روز ۴ آبان ۴۳ (روز تولد شاه) ، رئیس جمهوری امریكا را منفورترین فرد نزد ملت ایران دانست و با افشای نقشههای توسعهطلبانه امریكا، شوروی و انگلستان، هشدار داد كه "اسلام در خطر است و امریكا میخواهد از طریق قطع نفوذ روحانیت، نقشههای خود را عملی كند. زیرا كه میداند با وجود نفوذ روحانیت هرگز نمیتواند كاری را پیش ببرد".
رژیم شاه با تبعید امام خمینی و كشتن و زندانی كردن گروه زیادی از روحانیان مبارز، دانشجویان و مردم مسلمان و ایجاد فضای خفقان، سودی نبرد و حتی زمینه مناسبی برای ترغیب بیشتر مردم به منظور مبارزه گسترده و همه جانبه علیه خود به وجود آورد. انگیزه اصلی مردم برای این مبارزه به رهبری امام خمینی نیز صرفا ایجاد حكومت اسلامی و پیاده كردن احكام اسلام اصیل بود. مردم مسلمان ایران، نهضت امام خمینی را، نهضتی الهی میدانستند و همین اعتقاد بود كه آنها را به حركت درآورد و علیه رژیم پهلوی و در حقیقت علیه سلطه استعمار شورانید.خلاصه اینكه در فاصله قیام خونین ۱۵ خرداد ۴۲ تا انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن ۵۷ مردم مسلمان ایران شاهد اعمال سیاستهای استعماری شاه بودند و كشور نیز به طور كلی تحت استیلای مطلق غرب و امریكا قرار داشت. نظام اقتصادی و سیاسی و ارتش ایران، متاثر از نفوذ و سلطه بیگانگان بود و تمام تلاش رژیم بر اجرای معیارها و الگوهای مصرفی تمدن غرب در جامعه تمركز داشت، ضمن اینكه هر حركت اسلامی و مذهبی به شدت سركوب میشد.
نظام آموزش ایران و سیستم حاكم بر دانشگاهها وابسته به غرب بود و رژیم برای نابودی فرهنگ اسلامی و برقراری یك نظام اجتماعی غربی از هیچ كوششی فرو گذار نمیكرد. هزاران قرارداد استعماری طی این مدت از سوی جهانخواران غرب و شرق بر ملت ایران تحمیل شد و منابع و ذخایر مملكتبه بهای ناچیزی در اختیار بیگانگان قرار گرفت.
طی پانزده سال، دهها هزار تن از طبقات مختلف مردم به جرایم واهی مثل ایراد سخنرانی، نوشتن جزوه و كتاب، تشكیل گروههای مبارز، توزیع بیانیه و متن سخنرانیهای امام خمینی به زندان افتادند و زیر شكنجههای جلادان رژیم جان سپردند.
در جریان شكلگیری انقلاب تا پیروزی آن و در خلال سالهای ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷، از اعمال هیج جنایتی علیه مردم فرو گذار نشد، ولی مردم از پای ننشستند و به فرمان رهبر عالیقدر خود، همچنان به مبارزه علیه شاه و دار و دستهاش ادامه دادند. به دنبال شهادت فرزند برومند امام خمینی، آیتالله مصطفی خمینی در اول آبان ۵۶، دهها مجلس با شكوه به یاد بود ایشان در تهران و شهرستانها برگزار شد و این مراسم به متینگهایی برای مبارزات سیاسی علیه شاه تبدیل گردید.
این جریانات به حادثه ۱۹ دی ماه همان سال اتصال یافت كه طلاب حوزه علمیه و مردم قم در اعتراض به مقاله توهینآمیزی كه به دستور ساواك در یكی از روزنامههای عصر تهران علیه امام خمینی منتشر كرده بود به راهپیمایی عظیمی دست زدند. در جریان این راهپیمایی تعداد زیادی از طلاب علوم دینی به دست عمال رژیم شاه به شهادت رسیدند.
برگزاری مراسم چهلم شهدای قم و تبریز به دیگر شهرها كشیده شد و این مبارزات همچنان ادامه یافت، به گونهای كه رژیم شاه با برقراری حكومت نظامی، فاجعه خونین ۱۷ شهریور را به وجود آورد. جنایت هفدهم شهریور نیز نتوانست كاری از پیش ببرد و دولت جعفر شریف امامی كه چند روز پیش از این فاجعه و به دنبال سقوط دولت جمشید آموزگار به سر كار آمده بود در تمام ترفندهایش برای سركوب قیام اسلامی مردم شكستخورد و در آبان ۱۳۵۷ جای خود را به ارتشبد ازهاری رئیس ستاد ارتش سپرد.
دولت نظامی ازهاری دامنه جنایت را تا حدی گسترش داد كه در نخستین روز ماه محرم، مردم بی دفاع و بی گناه تهران را كه مشغول عزاداری برای حضرت امام حسین (ع) بودند به رگبار بست و صدها تن از آنان را به شهادت رساند.
جنایتكاران رژیم شاه كه عرصه را از هر سو بر خود تنگ میدیدند ضمن حمله به مردم، اماكن عمومی از جمله سینماها و مراكز مقدس مثل مسجد را نیز در امان نمیگذاشتند.
در اواخر حكومت دولت آموزگار در مرداد ۱۳۵۷ ماموران ساواك، سینما ركس آبادان را به آتش كشیدند و صدها زن و مرد و كودك را كه مشغول تماشای یك فیلم (گوزنها) بودند، زنده زنده سوزاندند. ساواك با این اقدام میخواست وانمود كند كه هواداران حكومت اسلامی و مخالفان رژیم شاهنشاهی، آن دسته از افراد مذهبی هستند كه به خاطر مخالفتبا نمایش فیلمهای مبتذل، مردم بیگناه را به طرز فجیعی میكشند، اما مردم آگاه ایران با افشای توطئههای شاه، توانستند به حقایق دستیابند و عمال رژیم را رسوا سازند.
حادثه دیگر در زمان حكومتشریف امامی روی داد و آن به آتش كشیدن مسجد كرمان به دست مزدوران رژیم بود. در این حادثه شرمآور، زنان و مردان بسیاری به شهادت رسیدند و مجروح شدند و به زنان مسلمان، بیحرمتیهای زیادی شد.
رفتارهای وحشیانه عمال رژیم شاه، مخصوصا جنایتهای جنونآمیز آنها در ماه محرم، موجب انجام راهپیماییهای عظیم در تهران و شهرستانها شد و مردم در تظاهرات بی سابقه خود در روزهای تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ با صدور قطعنامههایی رسما خواستار بركناری شاه شدند. شاه قصد داشت در روز عاشورا، تظاهرات میلیونی مردم تهران را به خون بكشد. برای اجرای این هدف شوم، به گروهی از زبدهترین افراد گارد خود ماموریت داد تا ظهر عاشورا و هنگامی كه مردم تهران در میدان آزادی و خیابانهای اطراف مستقر هستند آنها را با هلیكوپترهای مسلح به توپ و مسلسل مورد یورش قرار دهند. اما در آخرین لحظههایی كه ماموران شاه در پادگان لویزان، خود را برای انجام ماموریت آماده میكردند دو تن از درجهداران مسلمان و طرفدار انقلاب كه از چگونگی اجرای نقشه آگاه بودند به محل تجمع افسران حمله كردند و با كشته و مجروح نمودن گروهی از آنها، توطئه را خنثی كردند.
شكستبرنامههای شاه از یك سو و ادامه مبارزات بیوقفه مردم از سوی دیگر موجب شد كه امریكا و متحدانش از شاه، قطع امید كنند. آنها تصمیم گرفتند از یكی از مهرههای جبهه ملی - كه از پیش آماده كرده بودند - استفاده نمایند. او شاپور بختیار بود كه نخستوزیری شاه را پذیرفت و با روی كار آمدن این شخص سرانجام شاه در ۲۶ دی ۵۷ از كشور گریخت و به قاهره رفت.
بختیار ابتدا كوشید با تظاهر به طرفداری از امام خمینی و اسلام مردم را فریب دهد اما آگاهی مردم به حدی بود كه اسیر این توطئهها نشوند و مصرا خواستار بركناری او بودند.
بختیار در طول یك ماه صدارت خود، مرتكب جنایتهای فراوانی شد كه از جمله آنها كشتار دانشآموزان و دانشجویان در میدان انقلاب و دانشگاه تهران بود. آخرین نخستوزیر شاه برای جلوگیری از ورود امام خمینی به میهن به ترفندهای چندی دست زد قرار بود رهبر انقلاب روز ۶ بهمن ۵۷ از پاریس وارد تهران شود، اما فرودگاه مهرآباد به دستور بختیار بر روی پروازها بسته شد و در نتیجه این مسافرت تا روز دوازدهم بهمن ماه به تعویق افتاد.
امام خمینی در این روز در میان استقبال با شكوه و بینظیر مردمی كه از سراسر كشور به تهران آمده بودند وارد میهن اسلامی شد و از فرودگاه مستقیما به بهشت زهرا رفت و نطق تاریخی و مهم خود را ایراد كرد و حكومتبختیار را غیرقانونی دانست و اعلام نمود كه به زودی دولتخود را تعیین و معرفی خواهد كرد.
شاپور بختیار پس از ورود امام خمینی به وطن، فقط توانست ده روز به حكومتخود ادامه دهد در این مدت هیچ یك از ارگانهای دولتی حتی ارتش و نیروهای انتظامی از او اطاعت نكردند و برای نخستین بار، نیروی هوایی حمایتخود را از امام خمینی ابراز داشت. بختیار میخواستبخشی از تهران را كه محل اقامت امام و جمعی از شخصیتهای طرفدار رهبر بود مورد حمله هوایی و زمینی قرار دهد و در روز بیست و یكم بهمن ماه كه قصد داشتبا اعلام حكومت نظامی در تمام ساعات شبانه روز نقشه خود را عملی سازد با بسیج عمومی مردم از سوی امام خمینی روبرو شد و طی یك شبانه روز زد و خورد میان مردم و مزدوران رژیم، سرانجام در روز ۲۲ بهمن ۵۷ انقلاب اسلامی مردم به پیروزی رسید و رژیم شاهنشاهی برای همیشه سقوط كرد.
انقلاب بیست و دوم بهمن ماه، در واقع پیروزی خون بر شمشیر است كه شعار الله اكبر و لااله الاالله پشتوانه اصلی آن بود. این انقلاب به دلیل ویژگیهای منحصر به فردش با هیچ یك از انقلابهای جهانی قابل قیاس نبود. شیوه رهبری و تاثیرات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی انقلاب از جمله خصوصیاتی است كه آن را از دیگر جنبشهای آزادی بخش متمایز میسازد.
منبع : مجله حضور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست