چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
زندگی یک مشت خط خطی بیشتر نیست
در زندگی كوروش شیشهگران لحظهای استثنایی هست كه او معرفتی بر خط پیدا كرده، خط در مقابل صفحه. او بعد از سالها سیاحت و جستوجو در گنبدهای فیروزهای اصفهان و قالیچههای رنگی كاشان و مینیاتورهای عهد صفوی، به تكنیك خطهای تجریدی رنگ روغن رسید و از آن پس بود كه با خطهای تجریدیاش، تصویرگر پیچیدگیها و چرخشهای زندگی شد.
خود میگوید سعی كردم نمادی از اوضاع زمانه را با عنصر خط نشان دهم و منتقدان گفتهاند او استاد بهكارگیری هوشمندانه خط در بیان ذهنیات و عواطف و احساسات آدمی است. هرچند او را با جكسون پولاك مقایسه كردهاند، اما خود اصلا این مقایسه را قبول ندارد و معتقد است راهی جداگانه را پیموده است. او فارغالتحصیل هنرستان هنرهای زیبا و دانشكده هنرهای تزئینی (دانشگاه هنر) در رشته معماری داخلی است. از رهگذر بیش از ۳۰ سال فعالیت هنری، بیش از ۱۲ نمایشگاه انفرادی و ۸۰ نمایشگاه گروهی برپا كرده و در بیینالهای داخلی و خارجی بسیاری شركت كرده. او چندی پیش آخرین نمایشگاه خود را با موضوع <خودنگارهها> در گالری خاك برپا كرد.
روزی عمران صلاحی گفت در تابلوهای كوروش شیشهگران شعر هست، یك نوع تخیل كه ذهن را پرواز میدهد. او میگفت تابلوهای شیشهگران گویی روی هوا پرواز میكند و در پی صیدكردن ذهن آدمها هستند. ما كارآبستره و انتزاعی زیاد سراغ داریم، اما در خط خطیهای تجریدی شما احساس، حرف اول را میزند. با توجه به اینكه بخش عمدهای از كار شما خطخطیهای تجریدی است، چطور شد كه عنصر خط را محور قرار دادید؟
ببینید، اولا من بگویم كه این خطها در مقابل صفحه مفهوم پیدا میكنند. خط به معنای خطاطی نیست؛ خط است، خط خطی است، ولی من در این خط خطیها در عین یك بینظمی دنبال نظم میگردم. آنقدر روی تابلو كار میكنم تا آن نظم دلخواه خودم را از میان خطها پیدا كنم. طبیعی است كه این خطخطیها به نظر خودم انعكاسی از پیچیدگیهای خود زندگی باشد. من زندگی را خطخطی میبینم، چون در بطن امور، این خطخطیها همان زندگی است، نه اینكه زندگی ماست، بلكه زندگی كائنات، زندگی درون و بیرون و خلاصه زندگی همه است. شما در این كارها گرههایی را میبینید كه در ما و جهان ما هست. در عین حال این خطها برآیند خطهایی است كه در هنر ایران و دیگر كشورها به كار رفته؛ یعنی در فرش، در پرده، گنبد، پارچه، كندهكاری و خلاصه در همه چیز. برای همین است كه من همواره یك چشم به فرهنگ خودمان داشتهام و چشمی به فرهنگ دنیا. نظمی هم كه به آن اشاره كردم، نظمی نیست كه در آن دو خط همدیگر را قطع كنند یا نظم یك دایره یا یك مستطیل باشد، من هنر را در این میبینم كه از دل بینظمیها نظمی را پیدا كنم كه با همه نظمها فرق كند.
● به كاربردن تكنیك خطهای تجریدی رنگ روغن از مشخصههای بارز كار شماست. آیا موافق این نظر هستید كه كوروش شیشهگران با این تكنیك شناخته میشود؟
▪ باید بگویم كه كارهای من متعدد بوده ولی شما یا احیانا سایر مخاطبان، یك نوع از آن را میشناسید. این به عقیده من بد نیست؛ چرا كه بسیاری از نقاشان دنیا به یك شیوه كار كردهاند و یك تكنیك مشخص دارند؛ مثل سزان، ماتیس، موندریان، ون گوگ، وازارلی و بسیاری از نقاشان دیگر.
مضاف بر این، من دورههای مختلف دیگری هم در كارم داشتهام و دارم و در عین حال این نوع كار شخصیتی دارد كه من بعد از سالها فعالیت هنری به آن رسیدهام. من اینطور ارزیابی میكنم كه یك ده آباد بهتر از صد شهر خراب است! تا حد امكان هم سعی میكنم این شیوه از كار را گسترش بدهم.
● البته عدهای شما را با جكسون پولاك مقایسه كردهاند. نظرتان در اینباره چیست؟
▪ آنهایی كه من را با جكسون پولاك مقایسه كردهاند، نه جكسون پولاك را میشناسند، نه من را! مقایسهكردن من با او اصلا مقایسه درستی نیست. جكسون پولاك مثل كشاورزی میماند كه رنگها را روی بوم خوابیده بر زمین مثل بذر میریزد یا میپاشد و بهطور كل كارهایش آبستره محض است، اما در كارهای من، مثلا فیكو گاهی حرف اول را میزند. طبیعت بیجان و یا اشكال دیگر نیز همینطور.
میخواهم به تفاوت كار شما با او اشاره كنم؛ او آمده خطخطی كرده، شما هم خطخطی كردهاید. من میخواهم به تفاوت خطخطیكردن یك نقاش ایرانی با خطخطیكردن یك نقاش خارجی برسیم... اگر كسی سواد بصری داشته باشد، این مطلب را با یك نگاه درك میكند، مگر كسی كه در دیدگاهش یك نوع ناخالصی وجود داشته باشد.
به كار من فقط نمیتوان عنوان <خط خطی> را اطلاق كرد، چون در اینجا خطهای من همه حساب شده هستند. شما یك كار بیحساب در این نقاشیها نمیبینید، ولی جكسون پولاك همانطور كه عرض كردم، در پی ایجاد بافت موردنظرش بوم را روی زمین پهن میكند و رنگ را روی آن میپاشد.
ولی من روی تك تك این نقاشیها كار میكنم. این نقاشیها هیچیك عاری از نظم نیستند و هیچكدام حتی بوی كار پولاك را هم نمیدهند. اگر اینطور بود كه كاركردن من دیگر فایده نداشت! در این نقاشیها شما شاهد نوعی بینظمی منظم هستید، در حالی كه كارهای پولاك نظمی به این شكل ندارد.
كمی به عقب برگردیم. در كار شما دورهای هست كه بیشتر به گرافیك و خصوصا طراحی پوستر پرداختید و روی این حساب عدهای از منتقدان معتقدند اولین كسی بودید كه پوسترهایی با ایده گرافیك مفهومی طراحی كردید تا جایی كه گفتهاند شیشهگران گرافیست از شیشهگران نقاش بهتر و قویتر ظاهر شده است. آیا موافق این نظر هستید و اصولا چرا دیگر فعالیت گرافیكی ندارید؟
من از سال ۱۳۵۵ تا حدود سال ۱۳۶۰ به كار گرافیك مشغول بودم. من البته موافقتی با این نظر منتقدان ندارم، چون كارهای گرافیك من زاده شده از نقاشیهایم است. شما روی هر كدام از كارهای گرافیكی من كه دست بگذارید، میبینید كه این كار امضای من را دارد، امضای من نقاش را! البته ما در گرافیك كشورمان اشخاص كمی را سراغ داریم كه كارشان بدون امضا معلوم باشد، ولی كارهای گرافیكی من مثل نقاشیهایم امضای من را میرساند. همیشه كار گرافیك از پهلوی نقاشی زاده شده است. هر اتفاقی كه در نقاشی میافتد، در گرافیك تسری پیدا میكند. طبیعی است كه در كار من هم این امر دیده میشود. یك ضربالمثل داریم كه لب بوده كه دندان آمده! من منكر قوت بعضی از كارهای گرافیكی خودم نیستم، ولی با برتری آنها بر نقاشیها موافقتی ندارم. من كار گرافیكی را دو سال قبل از انقلاب شروع كردم. پوسترهای آن زمان، هم اجتماعی بود، هم سیاسی. مثلا پوستر <آزادی قلم> مربوط به دو سال قبل از انقلاب است. من چون به چاپ سیلك تسلط داشتم، منتظر چاپ افست نمیماندم و پوسترها را چاپ سیلك میكردم.
این باعث تعجب ساواك شده بود و میگفت ما فلان روزنامه را میبندیم و فلان كس را ممنوعالقلم میكنیم، ولی تو پوستر آزادی قلم را بیرون میدهی. آن موقع چاپخانهها زیر بار چاپ پوسترهای سیاسی نمیرفتند و مجوز میخواستند، ولی من منتظر آنها نمیماندم و بعضی از پوسترها را چاپ سیلك میكردم. بعد به انقلاب میرسیم. من باید به این نكته اشاره كنم كه بسیاری از پوسترهای شاخص آن زمان در دانشگاههای مختلف دنیا به نمایش گذاشته شدهاند. این پوسترها یك دوره از تاریخ ماست.
● در نقاشیهای تكثیریتان شاهد كنار هم قرارگرفتن هنرمندانی با گرایشهای مختلف مربوط به زمانهای مختلف هستیم. آیا این كارهای تكثیری یك نوع سادهكردن هنر برای مخاطب عام بود یا نوعی طبعآزمایی شخصی و به سخرهگرفتن حاكمیت برخی هنرمندان؟
▪ خب من هم در پی عادیكردن هنر برای مردم بودم و هم آشناكردن آنها با هنر پیكاسو، موندریان، سزان و... و بسیاری دیگر از هنرمندان.
● آیا این نوعی دهنكجی به پیكاسو و امثال او نبود؟!
▪ نه، اینطور نبود. این كار از روی علاقه بود؛ یعنی دلم میخواست كه آن هنرمندان را به دوره خودمان بكشانم. تلاشم این بود كه هنر را مردمیتر كنم.
● نحوه اجرای این نقاشیهای تكثیری چگونه بود؟
▪ سال ۱۳۵۳ بود كه نقاشی تكثیری را آغاز كردم. این زمان مصادف بود با فارغالتحصیلشدنم از دانشكده هنر. من در اصل كارهایم را با نقاشی تكثیری شروع كردم. شیوه كار به این نحو بود كه یك سری از هنرمندان را كنار هم میگذاشتم كه شبیه هم نبودند. سپس هر كدام از آنها را در قالب یك تابلو ارائه میدادم. فرضا از یك كار پیكاسو و موندریان ۱۰ اجرای مختلف ارائه میكردم كه هیچكدام شبیه هم نبود و با هم فرق داشت.
روی هر كدام از این آثار تغییراتی اعمال میكردم تا ضمن آنكه بعد تصویری آن باقی بماند، شخصیت كار پیكاسو یا موندریان هم حفظ شود. من رضا عباسی را مثال میزنم. او تابلوی معروفی دارد با عنوان <صورت درویش بهشتی.> در ۱۰ اجرای مختلف این تابلو، كاری كردم كه رضا عباسی را به دوره خودمان بكشانم.
● هدفتان چه بود از این كار؟
▪ اول از همه مردمیكردن هنر بود. بعد همانطور كه یك هنرمند میتواند موضوعات مختلف را نقاشی كند، میتواند كار نقاشان بزرگ را سوژه قرار دهد. من خواستم یك روش تازه را نشان دهم. تكثیر من برای نشاندادن چندگانگی كار هنرمندان بود، از طریق تكنیك خودم. در همه این كارهای تكثیری از تكنیك رنگ روغن استفاده كردم.
● بعد از آن در اواسط دهه ۵۰ به هنر پستی رسیدید. در هنر پستی چه مفهومی را دنبال میكردید؟
▪ من هنر پستی را سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ دنبال كردم. آن زمان این فكر را میكردم كه از امكانات مختلف مثل رادیو و تلویزیون و پست كه به شكلی در زندگی مردم نقش داشتند، استفاده كنم. هنر پستی را با پوستر <صلح در لبنان> شروع كردم. آمدم پوستر كوچكی طراحی كردم و از طریق پست به تمام دنیا فرستادم. این پوستر را برای هنرمندان مختلف و همچنین اغلب نشریات دنیا ارسال كردم. در حقیقت پست وسیلهای برای انتقال فكر و ایده من به مردم دنیا بود و من اسم آن را هنر پستی گذاشتم. من به دنبال گسترش هنر و در نهایت همگانیكردن آن بودم.
● شما در یك دورهای دغدغههای همگانی و اجتماعی زیادی داشتید، ولی رفتهرفته به نوعی انزوای خاص شاعرانه و هنر مطلق كشیده شدید كه ماحصل آن، خطخطیهای تجریدی شماست. آیا موافق این نظر هستید؟
▪ خب كمابیش اینطور بوده است. وقتی به روند كار خود نگاه میكنم، میبینم این اتفاق افتاده است. شاید نشود عنوان این رویكرد را <رویكرد شخصی> گذاشت، میتوان آن را همان نوعی اهتمام به هنر مطلق نامید. البته این را بگویم كه هیچگاه از مردم چشمپوشی نكردهام، منتها در حال حاضر روشم تغییر كرده است.
● شباهتی میان كارهای تكثیری شما و كارهایی كه عنوان <عكسكار> را برای آن انتخاب كردید، به چشم میخورد. چه اثری <عكسكار> نامیده میشود؟
▪ كلمه <عكسكار> مركب از <عكس> و <كار> است. من مشورتی با دكتر جواد مجابی بر سر نوشتن این دو كلمه به صورت سر هم كردم. بعدها هنرمندان دیگری آمدند و از این ایده استفاده كردند.
● اخیرا گالری خاك ۳۱ تابلوی شما را با موضوع خودنگاره به نمایش گذاشت. چه شد كه بعد از تجربیات بسیار در نقاشیهای تجریدی سراغ خودنگارهها رفتید؟
▪ این تابلوها شبیه تابلویی هستند كه سالها پیش از خودم كشیده بودم. سبك و سیاق آنها رئال و كلاسیك بود ولی در این آثار پیچیدگیهای درون انسان هم مدنظرم بوده است. خودنگاره معادل Self Portrait است، با این تفاوت كه به درونیات انسان میپردازد. سعی كردم از بیرون نقبی به درون بزنم.
پرویز براتی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست