جمعه, ۲۵ آبان, ۱۴۰۳ / 15 November, 2024
مجله ویستا

اشباح سرگردان توتسی و هوتو در قلب آفریقا


اشباح سرگردان توتسی و هوتو در قلب آفریقا
قطرات ریز باران به آرامی سراسر منطقه را می پوشاند. در ارتفاعی بالاتر دود برخاسته از کوه های آتشفشان در برخورد با ابرهایی که در فاصله کمی از زمین قرار گرفتند تصویر حیرت انگیز و دلنشینی را به وجود آورده اند که کوچک ترین شباهتی به جهنمی که چند متر پایین تر بر زمین مستولی شده است، ندارند. خط و خطوط مرزی بین کنگو و اوگاندا و پرچم های دو کشور که زیر باران و مه غلیظ نمناک شده و حالت غم انگیزی به خود گرفته اند، هر روز شاهد رفت و آمدهای بی شماری هستند که بدون شک در مرز خاکی بین هیچ دو کشوری مشاهده نمی شود. در این ناحیه با پیاده روی های نه چندان طولانی و البته ناراحت کننده- از حیث دیدن صحنه هایی به شدت تکان دهنده- می توان به بهترین و شناخته شده ترین تعریف از ناامنی و بی ثباتی رسید. درست مثل لایه های مختلف زمین هر ناحیه شرایط و قوانین خاص خود را دارد که ممکن است قلمرو آن تنها چند قدم باشد. در ابتدا پرچم های رنگ و رورفته یی که روی آن «پلیس ملی» نقش بسته است به چشم می خورد. دولت مرکزی کنگو از چند ماه قبل نیروهایی تحت عنوان پلیس حافظ مرز را به این نقطه گسیل داشت که البته پس از چند هفته و شروع دوباره درگیری ها و سرازیر شدن سیل آوارگان و رفت و آمد بی وقفه شورشیان و حامیان آنها، کنترل مرز به طور کامل از دست «پلیس» خارج شده و اکنون تشکیلات بی رمق آنها به چند پرچم و تابلو هشداردهنده و نیروهای اندک، خسته و کم تحرک خلاصه شده است.
کمی جلوتر نواحی تصرف شده یا در اختیار شورشیان و حامیان آنها است که بارزترین جلوه آن سر و صدای کرکننده کامیون های بزرگ است که حرکت آنها در طول شبانه روز در این مسیر حتی یک لحظه هم قطع نمی شود. برخی از این خودروهای سنگین شورشیان را به نقاط امن یا مناطق درگیری- بسته به شرایط موجود- اعزام می کنند که در این بین دیدن نوجوانان و حتی کودکانی که با چشمانی مسخ شده و بی روح اسلحه یی شاید هم اندازه جثه خود در دست گرفته و به سمت سرنوشت نامعلومی می روند بسیار ترحم انگیز است. جنگ در آفریقا بیش از آنکه به نیروهای انسانی و سن و توان آنها وابسته باشد تابع در اختیار داشتن تجهیزات و مهمات است چون فقط کافی است یک گروه شورشی بتواند به اندازه کافی سلاح در اختیار داشته باشد در آن صورت حتی یک کودک ۱۰ ساله هم می تواند به اندازه یک سرباز زبده برای رهبران شورشی مفید باشد.
دسته دوم کامیون ها مربوط به غیرنظامیانی است که با حدس پیروزی نهایی شورشیان و برای گذراندن زندگی دشوار خود با شورشیان همکاری می کنند. جابه جایی نیرو و مهمات و غذا در قبال دریافت مبالغ نه چندان گزاف کار هر روزه آنها است و البته این روزها در پشت بسیاری از این کامیون ها زنان اوگاندایی دیده می شوند که با سودای فروش موز به شورشیان و آوارگان از مرز عبور کرده و خرده تجارتی برای خود دست و پا کرده اند.
کمی آن سوتر رهبر یکی از زیرشاخه های نظامیان شورشی با عینک آفتابی و کلاه با خنده بلند و لحنی طعنه آ میز فریاد می زند؛ «به جمهوری دموکراتیک کنگو خوش آ مدید.» مقر او در یکی از دهکده های این منطقه است و همواره در انتظار فرمان حمله یا عقب نشینی از سوی فرماندهان خود هستند.
تراژدی واقعی و تکمیل کننده تصاویر منقلب کننده پس از پشت سر گذاشتن شورشیان است.
آوارگان رانده شده از شرق در چهره شان به جز زندگی و جوانب مثبت آن هر تصویر دیگری به آسانی قابل رویت است. برخی از آنها که توانایی داشته باشند با عبور از مرز به اوگاندا می گریزند و سایرین در بدترین وضعیت ممکن برای یک «انسان» لحظات تاریک و بی امید زندگی خود را در کابوس مرگ سپری می کنند. اکثر این آوارگان که در دهکده و روستاهای خود به صورت سنتی امرار معاش می کردند با درگیری های شدید بین ارتش و نیروهای شورشی، اندک داشته خود و به خصوص خانه ها را از دست داده و بی هدف در جنگل های نزدیک به نقاط مرزی پناهنده شده و همانند اجداد خود در هزاران سال قبل با استفاده از چوب و برگ درختان که به هیچ عنوان سرپناه خوبی در برابر باران های گاه و بی گاه سیل آسا، سرمای کشنده شب و حشرات موذی نیست، کلبه هایی برای خود ساخته اند. کودکان نیمه جان در آغوش مادران خود که از فرط بیماری و گرسنگی توان حرکت ندارند به نقطه نامعلومی خیره شده اند. یکی از آوارگان می گوید کودک دوساله اش چند روز قبل به دلیل گرسنگی در راه رسیدن به این «اردوگاه» جان خود را از دست داد. نام کودک به زبان سواحیلی به معنی «کمک» بود.
شروع دوباره جنگ بین دولت کنگو و شورشیان در شرق این کشور بار دیگر اثبات کرد این کشور نه دموکراتیک است و نه حتی جمهوری، اما هرچه باشد هنوز کنگو است... اقلیتی که در آن مثل بسیاری از کشورهای آفریقایی دیگر که در غالب موارد رنگ آرامش و ثبات به خود نمی بینند، فاصله بین مرگ و امکان زیستن شلیک یک گلوله از دستانی است که چهره صاحب آن هیچ نشانی از زندگی ندارد.
● ریشه های مرئی و نامرئی
این بار و در مناقشه جدید ژنرال لورن انکوندا علیه دولت مرکزی کنگو و حکومت جوزف کابیلا شوریده است. این باور وجود دارد که جنگ جدید در شرق کنگو به دلیل دسترسی به منابع عظیم طبیعی در این کشور است که به دستاویزی برای جنگ تبدیل شده است. شاید این نظریه در نگاه اول پذیرفتنی باشد اما هرچه هست مطابق انتظار و با توجه به شواهد آنچه بیش از همه در این درگیری به چشم می خورد برخورد دوباره دو قبیله توتسی و هوتو است که از مدت ها قبل نام خود را در تاریخ آفریقا ثبت کرده اند. چندان دور از انتظار نبود که بار دیگر نام این دو قبیله متخاصم در قلب آفریقا بر سر زبان ها بیفتد. ژنرال انکوندا که به هیچ عنوان نمی پذیرد ذره یی از مواضعش کوتاه بیاید به دلیل آنچه حمایت دولت کابیلا از فراریان هوتو و کمک به مسلح کردن آنها نامیده می شود از چند ماه قبل درگیری تازه یی را در شرق کنگو به راه انداخته است و اعلام کرده تا زمان گفت وگوی مستقیم با دولت کنگو و رسیدن به خواسته هایش دست از این جنگ نمی کشد و حتی در صورت تداوم سیاست های دولت کنگو قادر است جنگ را تا پایتخت این کشور یعنی کینشازا بکشاند. بهای این جنگ اکنون بی خانمان شدن حدود ۳۰۰ هزار نفر از مردم شرق کنگو بوده که از بخت بد بیشترین تاوان همسایگی با کشور رواندا- که خاستگاه دو قبیله درگیر توتسی و هوتو است- را پرداخته اند. شرایط آنچنان پیچیده است که همه می دانند صحبت از گفت وگو برای رسیدن به صلح و آتش بس تنها یک لفاظی کلیشه یی سیاسی است. ژنرال انکوندا که از سوی دولت فعلی رواندا حمایت می شود با دستاویز قرار دادن خطر تاریخی هوتوها برای خود و با هدف انتقام گیری از آنها در حال پیشبرد اهداف خود است تا بار دیگر این جنگ و ناآرامی باشد که توجه جهانیان را به قاره زخم خورده آفریقا جلب کند.
آتش نسل کشی فراموش نشدنی سال ۱۹۹۴ در رواندا بار دیگر از خاکستر سر برآورده است. شبه نظامیان افراطی هوتو در سال ۱۹۹۴ پس از قتل عام بیش از ۵۰۰ هزار نفر از قبیله توتسی از رواندا گریخته و به کنگو پناهنده شدند و نکته قابل توجه اینکه قبل از آنها نیز آن دسته از افراد قبیله توتسی که توانسته بودند جان خود را نجات دهند به خاک کشور همسایه وارد شده بودند تا صف آرایی این دو نژاد این بار در سرزمین دیگری شکل بگیرد. اکنون و پس از گذشت ۱۴ سال از وقایع فجیع نسل کشی در رواندا، ژنرال انکوندا انگشت اتهام را به سوی کابیلا و دولتش نشانه رفته که چرا بین ساکنان و در واقع پناهندگان این دو قبیله عدالت را رعایت نکرده و توتسی ها را تحت فشار قرار داده است. بررسی ریشه های اختلاف میان این دو قبیله عمق خصومت و دلایل شکل گیری آن را نشان می دهد.
● سیاست استعماری یا سودای رسیدن به قدرت؟
تاریخ دور و نزدیک دو روایت را در این باره مطرح می کند. تحقیقات تاریخی اثبات می کند چند قرن پیش قبایل توتسی که افرادی جنگ طلب و سلطه جو بودند از سمت اتیوپی به جنوب کوچ کرده و به منطقه یی که سرزمین مادری هوتوها محسوب می شد دست تجاوز گشودند. در خلال جنگ ها سرانجام ورق به نفع توتسی ها برگشت و آنها توانستند بر رقیب پیروز شوند و سرزمین هوتوها را تصرف کنند.
پادشاه توتسی حکومت خود را بنا نهاد و هوتوها که ناچار بودند برای ادامه زندگی با دشمن اشغالگر سازش کنند، به عنوان افراد زیردست به توتسی ها خدمت می کردند. این همنشینی به ظاهر مسالمت آمیز با گذشت سال ها و قرون به اختلاط قومی، زبانی و فرهنگی انجامید و دو قبیله بدون پشت سر گذاشتن بحران های خاص به حیات خود ادامه می دادند.
دوران استعمار فرا رسید و در اوایل قرن بیستم حکومت بلژیک سرزمین رواندا را از آلمان در اختیار گرفت تا هر دو قبیله همچون گذشته و این بار زیر سایه بلژیک روزگار بگذرانند. رهایی از استعمار اما برای آنها برخلاف آنچه از مفهومش برمی آید نخستین شعله های درگیری و اختلاف را بین دو قبیله که منجر به فجایع بعدی شد، پدید آورد. در اوایل دهه ۶۰ قرن گذشته، نیروهای بلژیک که همانند قدرت های بزرگ سلطه جو نمی توانستند به صورت آشکار کشوری را تحت سیطره خود داشته باشند رواندا را ترک کردند و همین جابه جایی قدرت به اختلافات دامن زد. اکنون ساکنان رواندا در مسیری جدید قرار گرفته بودند و موضوع تقسیم قدرت با تمام جوانب ریز و درشت آن در برابر آنها قرار گرفت. اینجا بود که سایه های همزیستی چندصدساله رنگ باخت و سایه اولین خاطره مشترک بین دو قبیله یعنی تهاجم توتسی ها به سرزمین هوتو روی روابط افکنده شد و این شروع بروز مناقشاتی بود که در نهایت به یکی از بزرگ ترین فجایع انسانی قرن گذشته ختم شد.
هرچند برخی از محققان و تاریخ نویسان این موضوع را مطرح می کنند که اساس شکل گیری دو قبیله هوتو و توتسی نه چندان تاریخی و بیشتر بر مبنای تفکرات استعماری به منظور تداوم حکومت اروپاییان بر این سرزمین بوده است، اما در هر صورت اختلاف به قدری بین ساکنان این سرزمین ریشه دواند، که پیگیری دقیق آن کاری بسیار دشوار نشان می دهد.
● شمارش معکوس جنگ
داستان تلخ رواندا به آرامی و با ترکیبی از حوادث ریز و درشت شکل گرفت. در سال ۱۹۵۹ قبیله هوتو با حمایت بلژیک در حدود ۳۰۰ هزار توتسی را به بهانه های مختلف و عمدتاً سیاسی از رواندا اخراج کرد و از آنجا که در آفریقا کوچک ترین محرکی برای جنگ افروزی کافی به نظر می رسد در اوایل دهه ۹۰ یک گروه نظامی و سیاسی وابسته به هوتوهای رانده شده از کشور جبهه نجات رواندا موسوم به FPR را تشکیل و فعالیت خود را برای بازگشت به رواندا آغاز کردند. با توجه به اینکه اولین نشانه های وقوع یک جنگ داخلی تمام عیار در این کشور دیده می شد، فشارهای بین المللی بر سران درگیر باعث شد طرفین با امضای توافقنامه بر سر تشکیل یک دولت واحد که نظر هر دو طرف را جلب می کرد به نتیجه مشترکی برسند. در این بین سازمان ملل برخلاف انتظار مجامع بین المللی به اعزام تنها حدود دوهزار و ۵۰۰ نیروی حافظ صلح به این کشور بسنده کرد که با توجه به سوابق تاریخی و اختلافات ریشه دار بین سران دو قبیله کار چندان معقولی به نظر نمی رسید و در نهایت همین بی توجهی آشکار به روند اوضاع در رواندا، بحران را یک گام دیگر به سمت انفجار پیش برد.
سران هوتو که سال ها قبل قدرت گرفته و بسیاری از توتسی های معترض را از کشور اخراج کرده بودند، نمی توانستند فعالیت های جبهه نجات رواندا را تحمل کنند و بیم از دست رفتن قدرت سبب شد تندروهای این قبیله به صورت نه چندان ملموس و آشکار تلاش های خود را برای قلع و قمع قبیله دشمن آغاز کنند و درست از این نقطه به بعد نقش منفی فرانسه که بعدها به صورت واضح آشکار و به آن پرداخته خواهد شد، در برافروختن آتش جنگ چهره نشان داد. سران هوتو که می دانستند درگیر شدن دوباره و مستقیم با توتسی ها با توجه به سوابق تاریخی، تضعیف خود آنها را نیز در پی خواهد داشت به شیوه های جدیدی رو آوردند. در سال ۱۹۹۳ تندروهای هوتو که حمایت فرانسه و بلژیک را پشت سر خود می دیدند یک ایستگاه و شبکه رادیو و تلویزیون را در رواندا تاسیس کردند که هدف اول و عمده آن تبلیغ علیه توتسی ها و نظامیان جبهه نجات رواندا بود. در کنار آن بسیاری از جوانان هوتو با وعده های فراوان جذب ارتش این کشور شدند و در اردوگاه های نظامی تحت آموزش قرار گرفتند. با دخالت کشورهای حامی رواندا بانک جهانی در لوای کمک های مختلف به رواندا بودجه های قابل توجهی را به این کشور اختصاص داد که طبق مدارک به دست آمده عمده آن صرف خرید تسلیحات نظامی و تجهیز ارتش رواندا شد. در واقع نقشه دقیق برای انتقام از توتسی ها که زمانی قدرت را در رواندا در اختیار داشتند به صورت سری و البته بسیار ماهرانه طراحی شده بود. رسانه های تحت نفوذ هوتوها هر روز به دامنه تبلیغات منفی خود علیه توتسی ها افزوده و قابل توجه اینکه در لیست افراطیون هوتو حتی برخی افراد میانه رو این قوم که خواهان پایان درگیری ها بودند نیز به چشم می خورد.
شمارش معکوس برای شروع جنگی وحشتناک آغاز شده بود. زمان به سرعت و به نفع جنگ طلبان پیش می رفت. پاییز ۹۳ رئیس یکی از قبایل هوتو در بروندی - که پس از شروع اختلافات بین دو قبیله به دست توتسی ها افتاده بود - به قتل رسید و هوتوها و سران رواندا بدون کوچک ترین وقفه یی ترور را به نظامیان توتسی نسبت دادند.
به فاصله کوتاهی پس از آن - ژانویه ۹۴ - گزارش مخبر نیروهای بین المللی در رواندا که از قبل طراحی شده بود به وخامت اوضاع افزود. در این گزارش هدفدار آمده بود که نظامیان توتسی انبارهای مخفی تجهیزات نظامی را در بخش های حساس کشور در اختیار دارند و در حال تدارک چند حمله تروریستی علیه سران کشور هستند. نتیجه این گزارشات شروع پراکنده درگیری ها و موج ترور شخصیت ها بود. ترورها کاملاً سازماندهی شده و هدف آنها مهم ترین چهره های سیاسی و نظامی دو قبیله بودند. نیروهای پاسدار صلح نیز با دستاویز قرار دادن اینکه توان مقابله با شورشیان و تروریست ها را ندارند، باعث افزایش جنایات در رواندا شدند. با آشکار شدن نشانه های شروع جنگ داخلی، کشورهای اروپایی به سرعت نیروهای خود را از رواندا خارج کرده و همین موضوع بر هرج و مرج افزود و هوتوها که دقیقاً چنین خواسته یی داشتند، با مشاهده خروج نیروهای خارجی از رواندا و بی تفاوتی مابقی آنها حلقه محاصره را بر توتسی ها تنگ تر کردند.
● قتل عام صدروزه
«هابیاریمانا» از قبیله هوتو از سال ۱۹۷۳ زمامدار امور اجرایی در رواندا شد. در اوج درگیری ها بین سران رواندا و جبهه نجات توتسی ها در آوریل ۹۴ هواپیمای هابیاریمانا در نزدیک فرودگاه پایتخت رواندا هدف یک حمله تروریستی قرار گرفت و وی به همراه جمعی از بلندپایه ترین مقامات رواندا در این سانحه کشته شدند. بلافاصله رسانه های رواندا شلیک راکت از طرف نظامیان توتسی را عامل سقوط هواپیمای رئیس جمهور اعلام کردند و جنگ بین رواندا که مورد حمایت فرانسه بود با نظامیان جبهه آزادی رواندا که همگی توتسی و به دولت اوگاندا نزدیک بودند، آغاز شد. البته روند به گونه یی پیش رفت که جنگ از آنچه تصور اولیه می رفت بسیار ناگوارتر آغاز و در میانه و پایان به یک انتقام سخت و نسل کشی تبدیل شد. فرماندهان نظامی رواندا با مسلح کردن شبه نظامیان این کشور و حتی افراد عادی، توتسی ها و حتی سیاستمداران میانه رو هوتو را افرادی خائن معرفی کردند که قصد برهم زدن آرامش این کشور را دارند. با برنامه ریزی های دقیق صورت گرفته ارتش و شبه نظامیان در کوتاه ترین زمان ممکن کلیه مرزهای رواندا را به منظور جلوگیری از خروج توتسی ها مسدود کردند و قتل عام آغاز شد.
نظامیان به شیوه های مختلف جوانان احساساتی را تحریک کرده و به آنها می گفتند در کل کشور حتی یک توتسی نباید زنده بماند... دامنه این واقعه که آن را از یک جنگ داخلی عادی به یک نسل کشی کم سابقه در تاریخ تبدیل کرد این بود که در کشتار افراد وابسته به قبیله توتسی علاوه بر ارتش رواندا و شبه نظامیان پیرو آن بسیاری از مردم عادی نیز شرکت داشتند. زنان هوتو با حمله به کودکان توتسی آنها را به فجیع ترین شکل ممکن به قتل می رساندند. تعداد کشته شدگان در این قتل عام صد روزه هنوز به صورت کاملاً دقیق مشخص نشده است. بیشترین تخمین در این خصوص رقمی نزدیک به ۸۰۰ هزار نفر قربانی را در این نسل کشی نشان می دهد. ضمن اینکه علاوه بر کشته شدگان، صدها هزار زن و دختر توتسی نیز مورد تجاوز یا اسارت تندروهای افراطی هوتو قرار گرفتند. سرانجام پس از قتل عام صدروزه، نظامیان جبهه نجات رواندا که در خارج از این کشور بودند در جدالی سخت و با حمایت اوگاندا موفق به شکست سران هوتو شدند و این بار نوبت به افراد قبیله هوتو رسید تا از ترس جان شان و انتقام توتسی ها به کنگو فرار کنند. دو میلیون پناهنده از رواندا وارد کنگو شدند تا فصل جدیدی از تاریخ پرآشوب دو کشور رقم بخورد.
● افشای نقش فرانسه در قتل عام توتسی ها
در اوج بحران رواندا در سال ۹۴ یکی از نزدیکان به سران تندرو هوتو در رواندا که روابط بسیار نزدیکی با فرانسه نیز داشت، عضویت غیردائم شورای امنیت سازمان ملل را به دست آورد و با کمک این فرد، ورود سلاح های فرانسوی به رواندا برای مجهز شدن بیشتر ارتش این کشور را تسریع کرد. ورود سلاح های فرانسوی و شواهد دیگری که سال ها بعد به دست آمد نقش منفی این کشور را در فاجعه رواندا فاش کرد. پس از شکست دولت رواندا در واقع هوتوها، حمایت فرانسه از این افراد همچنان ادامه داشت و با کمک مستقیم این کشور سران هوتو موفق به فرار از رواندا شدند و با انتقال افکار خود به برخی از کشورهای همسایه از جمله کنگو به شعله ور شدن دامنه جنگ در این کشورها دامن زدند.
سال ها بعد مقامات رسمی رواندا با ارائه شواهد و مدارک مستدلی به نهادهای بین المللی از نقش فرانسه در نسل کشی توتسی ها خبر دادند. در کنار آن فرانسوی ها با استفاده از نفوذ خود تلاش فراوانی کرده - و می کنند - که خود را از این اتهام و به خصوص دخالت نظامی در رواندا تبرئه کنند.
گزارش هایی در دست است که نظامیان فرانسوی به عنوان نیروهای حافظ صلح در رواندا حضور داشتند و با تحریک شبه نظامیان توتسی به جای تلاش برای برقراری صلح در اوج گیری بحران رواندا نقش داشتند.
از سوی دیگر فرانسه که همیشه بیم آن را داشته است با اثبات مدارک ارائه شده از سوی رواندا درباره دست داشتن این کشور در قتل عام سال ۹۴، برخی نظامیان ارشد فرانسه که در آن سال در رواندا حضور داشتند در دادگاه بین المللی جرائم جنگی تحت تعقیب قرار بگیرند، دست به اقدامات مشابهی زده است و مقامات دولت فعلی رواندا را به دست داشتن در سقوط هواپیمای رئیس جمهور در سال ۹۴- به عنوان مهم ترین عامل شروع جنگ داخلی- متهم می کنند.
به دنبال فشارهای بین المللی برای روشن شدن ابعاد این جنایات دادگاه جنایی بین المللی رواندا (ICTR) در تانزانیا برپا شد. نخستین حکم محکومیت نسل کشی تحت نظارت این دادگاه صادر و در ادامه بسیاری از مدیران رسانه های مختلف در رواندا به دلیل دست داشتن در این نسل کشی به پای میز محاکمه کشانده شدند اما در ادامه، فعالیت این دادگاه بنا به دلایل مختلفی متوقف شد. پس از آن مقامات قضایی رواندا با سلسله تحقیقات گسترده خود گزارشی پانصد صفحه یی را منتشر کردند که در آن ۳۳ مسوول سیاسی و نظامی فرانسه به دخالت مستقیم در قتل عام توتسی ها متهم شده بودند.
در ادامه ژان دوشیمیمانا یکی از فرماندهان سابق شبه نظامیان افراطی هوتو به عنوان عمده ترین عامل نسل کشی در رواندا معرفی شد و وی در اعترافاتش به همکاری نزدیک نظامی فرانسه و رواندا در پایگاه های نظامی این کشور اشاره کرد. در این پایگاه ها شبه نظامیان هوتو توسط فرانسویان آموزش های مختلفی را دیده بودند.
نکته تاسف بار دیگر اینکه دوشیمیمانا پرده برداشت که پس از شروع جنگ نظامیان فرانسوی با استفاده از هلیکوپتر مردم را به سمت نقاط امن منتقل می کردند اما توتسی ها را که هدف اصلی هوتوها بودند در جنگل ها و در بدترین شرایط ممکن رها کرده تا اینکه سرانجام طعمه افراط گرایان هوتو می شدند.
● فاجعه انسانی جدید
کنگو که خود همیشه درگیر مشکلات داخلی بوده است، اکنون به محل جنگ جدیدی تبدیل شده که باز هم نام دو قبیله هوتو و توتسی در آن به چشم می خورد. کنگو تا سال ۱۹۶۴ مستعمره بلژیک بود و پس از استقلال و روی کارآمدن موبوتو سسه کو در سال ۱۹۷۱ به زئیر تغییر نام داد. سال ۹۶ لوران دزیره کابیلا با کودتای خود موبوتو را از این کشور فراری داد و نام جمهوری دموکراتیک کنگو را برای حکومتش انتخاب کرد. از همان سال کنگو دچار جنگ های داخلی شد که تا سال ۲۰۰۲ ادامه داشت و منجر به مرگ حدود چهار میلیون نفر از ساکنان این کشور شد. سال ۲۰۰۲ با ترور لوران کابیلا، پسرش جوزف بر مسند قدرت نشست و با تلاش های فراوان سرانجام موفق شد با قراردادی که در سال ۲۰۰۳ با شورشیان منعقد کرد به جنگ های داخلی کنگو پایان دهد. اما این آرامش دیری نپایید و اکنون با ایجاد تنش دوباره بین دو قبیله توتسی و هوتو، کنگو نیز بار دیگر به صحنه آشوب تبدیل شده است.
از مدتی قبل شورشیان توتسی به رهبری ژنرال انکوندا به بهانه خلع سلاح و در واقع تسویه حساب با باقی مانده نظامیان هوتو جنگی را در شرق کنگو به راه انداخته است که همانند موارد قبلی باز هم این افراد غیرنظامی هستند که در شرایطی غیرانسانی بیشترین لطمات را از این جنگ دیده اند.
از همان ابتدای جنگ تلاش های گسترده جوامع بین المللی برای پایان دادن هر چه سریع تر به این بلوا آغاز شد اما دیدگاه های طرف های درگیر نقاط کوری را در این خصوص به وجود آورده است. از یک سو شورشیان تاکید دارند در صورتی که سازمان ملل آتش بس را در این منطقه تضمین نکند و کابیلا به گفت وگو و شنیدن اظهارات آنها رضایت ندهد، پیشروی خود را تا پایتخت کنگو ادامه خواهند داد و در سوی مقابل کابیلا که می داند شورشیان حمایت دولت فعلی رواندا را پشت سر خود دارند، تلاش می کند تجاوز آنها را به هر شکل سرکوب کند. جنگی که در یک سر آن باز هم تنش و اختلاف بین توتسی ها و هوتوها مشاهده می شود.
هم اکنون در شهر «گوما» که اکنون پذیرای صدها هزار آواره است، آتش بس برقرار است اما امید چندانی نمی رود که این روند ثبات داشته باشد. وضعیت آوارگان در این شهر و حومه آن به قدری اسفناک است که سازمان ملل متحد نسبت به وقوع یک فاجعه جدید انسانی هشدار داده است. قتل و غارت و تجاوز شایع ترین بحران هایی است که گریبان آوارگان را گرفته و درگیری های شدید رخ داده مانع از رسیدن کمک های بیشتر به این افراد می شود.
شیوع بیماری های مسری به دلیل نبودن آب آشامیدنی سالم و تغذیه مناسب، کودکان را یکی پس از دیگری از پا درمی آورد و در این بین گروه های درگیر که تلاش می کنند وقوع فجایع انسانی را به دیگری نسبت دهند از تلاش خود برای کمک رساندن به آوارگان داد سخن می دهند.
سخنگوی شورشیان طرفدار ژنرال انکوندا اعلام کرده در صورتی که سازمان ملل بتواند آتش بس موقتی را حاکم کند این نیروها به حرکت محموله ها ی آب و غذا که بین آنها و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل گیر افتاده است، کمک خواهند کرد. شورشیان همچنین بسیاری از غارت های انجام شده در مناطق جنگ زده را به نیروهای دولتی نسبت داده اند.
● تقاضای افزایش نیروهای حافظ صلح
بیشترین تعداد نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در جهان در کنگو مستقر هستند. از مجموع ۱۷ هزار نیروی پاسدار صلح، ۹ هزار نفر از آنها هم اکنون در شرق این کشور حضور دارند اما بحران به قدری بالا گرفته است که رئیس این نیروها خواهان حضور سه هزار نیروی تازه نفس شده است. ماموریت سازمان ملل در کنگو موسوم به «مونوک» بزرگ ترین نیروی حافظ صلح این سازمان در جهان است اما فرمانده اکنون مستاصل این نیروها اعتراف کرده برای حفاظت از مردم آواره بیش از این قدرتی ندارند. با وجود اینکه سازمان ملل عنوان کرده است یک تن بیسکویت پرانرژی برای کودکان و یک محموله ۶۵ تنی مواد غذایی به شرق کنگو فرستاده شده است اما گزارش ها حاکی از آن است که هنوز بخش قابل توجهی از این کمک ها به دست پناهندگان نرسیده است. شرایط در مرز اوگاندا به قدری وخیم است که دیدن قتل و غارت برای رسیدن به اندکی غذا به تصاویر عادی زندگی هرروزه مردم تبدیل شده است. مشکل دیگر نیروهای پاسدار صلح این است که به دلیل آشوب زدگی بیش از اندازه منطقه آنها گاهی ناچار می شوند با شورشیان درگیر شوند که این موضوع بالطبع باعث کاهش کمک رسانی به مردم عادی شده است.
● چشم انداز تاریک آینده
سابقه و بررسی ریشه یی بحران اخیر کنگو نشان می دهد با توجه به شرایط خاص آفریقا، نمی توان به حل این بحران چندان خوش بین بود. هم اکنون سران کشورهای بزرگ اروپایی با اظهارنظرهای خود و تشکیل کمیته های ویژه سعی در آرام کردن اوضاع دارند اما تاریخ آمیخته با آشوب آفریقا و توجه به نشانه ها، کوچک ترین نشانه های مثبت را در این خصوص از بین می برد. در این خصوص می توان موضوع را از دو جنبه بررسی کرد. اگر فقط شرایط این جنگ را درنظر گرفت کاملاً آشکار است که بحران بسیار پیچیده تر از تصورات خواهد بود. ژنرال انکوندا صراحتاً اعلام کرده است تا زمانی که هوتوهای حاضر در کنگو خلع سلاح نشوند نیروهایش را از این کشور خارج نخواهد کرد، از سوی دیگر هوتوهای پناهنده شده در کنگو با توجه به گرایش فعلی دولت رواندا به نیروهای شورشی انکوندا نمی توانند به کشورشان بازگردند و در صورت خلع سلاح نیز خطر بالقوه انتقام گیری از سوی توتسی ها که هنوز داغ قتل عام سال ۹۴ را فراموش نکرده اند، برایشان وجود دارد. اگر آنها (هوتوها) بخواهند از کنگو خارج شده و به کشور دیگری پناهنده شوند، هیچ بعید نیست جنگ و درگیری تازه یی در قلب آفریقا رخ دهد. بنابراین در نظر گرفتن تمام احتمالات ممکن در این آشوب آدرس مناسبی به سمت صلح و آرامش نمی دهد.
مورد بعدی فرهنگ غالب و تاریخ سیاسی در آفریقا است. سودان و بحران دارفور، مشکلات اتیوپی و اریتره، بحران های سیرالئون، داستان های رابرت موگابه در زیمبابوه، سومالی و... نشان می دهد آفریقا سال ها پس از پشت سر گذاشتن استعمار همچنان در زمینه سیاست و مفهوم قدرت و اداره کشور با ابهامات فراوانی روبه رو است.
ابهاماتی که حاصل آن گسترش روزافزون فقر، بیماری و بحران های بی پایان اقتصادی بوده است. آفریقا تا رسیدن به ثبات و آرامش راه بسیار درازی را پیش رو دارد.
زندگی در این قاره همچنان ادامه دارد هر چند حد فاصل زمانی بین آن و مرگ را غالباً جنگ، آشوب و ترس پر می کند.
بهرنگ داودی
منبع : روزنامه اعتماد