جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
برخورد تمدنها در راه
این روزها از جنگ با تروریسم گرفته تا عزم روسیه و خشم چین و خیزش هند، همه چنان در معرض توجهند که کسی از مهمترین موضوعات به حاشیه رفته سراغی نمیگیرد و سخنی نمیگوید؛ «بنیادگرایی هویتی» همچون بحث باب روز و موافق طبعی است که پایانی ندارد. برخورد تمدنها به معنایی که ساموئل هانتینگتون گرفته بود به مسئله بحثانگیزی بدل شده که مخالفان و موافقانش گویا پس از دودهه جدال و جدل آرام و قرار نمییابند و حتی با نقض و رد فرضیات اولیه آن، هنوز در ردیف روشنفکران و کارشناسان بر صحت و سقماش ابرام دارند. پرده جنگ عراق و افغانستان و سکوت و هلوله پاکستان را اما باید به کناری زد و آینده را دید؛ بزرگترین بحران انرژی در راه است. این بحران اما تازه نیست که خبری ناشنوده باشد و پیشینه آن نشان از فرآیندی دنبالهدار دارد که حداقل از شوک نفتی ۱۹۷۳، نخستین بارقههای جدایی دنیای صنعتی از انرژیهای فسیلی را روشن کرده و نهادهایی همانند پروژه منهتن را به تعقیب راههای فرار از بنبست انرژی شایق ساخته است. باز با این حال نمیتوان از واژه بحران در توصیف شرایطی که قدرتهای مطرح گرفتار آن هستند، چشم پوشید و به ارفاق، جاده پردستانداز تامین انرژی ماشینهای صنعتی را پروسهای عادی معرفی نمود. مضافا اینکه، آنچه پیش رو داریم مخصوص و محصور جهان صنعتی نیست؛ جهان در حال صنعتیشدن نیز اسیر افسون انرژی است؛ خاصه کشورهایی که نوعا صادرکننده انرژیهای فسیلی هستند و یا هویت اقتصادی خود را از عنصر نفت و گاز به عاریت میگیرند. اگرچه بحران انرژی را میبایست در پیوند با قدرتهای صنعتی و کیفیت به چنگ آوردن انرژی فهمید اما رقابت برای رهایی از چنبره انرژیهای فسیلی؛ همزمان شامل واردکنندگان و صادرکنندگانی میشود که از دو ناحیه یعنی خاتمه احتمالی عمده منابع تا سال ۲۰۵۰ ( و یا نیمقرن دیرتر) و تهدیدات سیاسی مستولی بر مبادله نفت و گاز، به کسب استقلال از انرژیهای قدیمی تحریک میشوند. اگر افزایش آلودگیهای زیستمحیطی و توزیع ناموزون تبعات آن را به لیست نارضایتی از مصرف انرژیهای آلودهکننده بیفزاییم، روشن میشود که چرا بحران انرژی در سالهای آتی گریبان هر کشوری که به انحای مختلف با انرژی سر و کار دارد را میفشارد.
با این وجود، کانون رقابت استقلال از انرژی، بیشک در میانه قدرتهای صادرکننده نفت و قدرتهای واردکننده آن است. اگر واردکنندگان با افزایش قیمتها، دشواریهای سیاسی استخراج و پالایش و نقل و انتقال آن مواجه هستند، صادرکنندگان در معرض تلاطمات ژئوپولیتیکی و تحمیل سلیقههای سیاسی و از همه مهمتر، عاقبت بازارگرمی انرژیهای جایگزین در کشورهای صنعتی هستند. از این رو است که اگر برخوردی هم میان تمدنها در کار باشد، نه بین تمدنهای هویتی و مذهبی بلکه بین تمدنهای اقتصادی به وقوع خواهد پیوست. چه؛ آنگاه که محوریت اقتصاد را بر روابط مدنی و سیاسی بپذیریم، چارهای جز تعریف اقتصادی از تمدنهای آینده نخواهیم داشت. ممالک بیخبر از انقلاب صنعتی، زیر ضربات قدرتهای دریایی و گسترشطلبی که برای تامین مواد خام و افزودن بر حجم تولید و یافتن بازار فروش کالاهای تولیدی خویش به آسیا و آفریقا قدم نهادند، مفهوم بردگی را از نو زنده کردند. روابط شمال و جنوب و فرادستان و فرودستان و هر آنچه دیالکتیک تاریخی «دارا و ندار» را در مقیاس جهانی توضیح میدهد، تماما در پی انقلاب صنعتی و تولید انرژیهای جدید و سرعتبخش به تولید انبوه حاصل آمد و عاقبت سرایت انقلاب صنعتی به دنیای برون از اروپا مسبب قطببندیهای جهانی و خلق سیاست بینالملل شد. به بیان دیگر، این دورههای گوناگون استفاده از انرژیهای صنعتی بود که نبردهای نظامی بر سر منابع و یا به گفته محقق غربی؛ پل هریسون، «بر سر منفعت» را از قلب اروپا تا شاخ آفریقا و اعماق آسیا پیش برد و بدیهی است که اکنون مطالعه دگرگونی در صورتهای انرژی غالب در جوامع صنعتی (حتی با صرف نظر از مولفههای جانبی همچون افزایش جمعیت و ماهیت آنارشیک نظام دولتها) بهتر از هر عاملی قادر به پاسخگویی آینده آرایش سیاسی و نظامی در جهان است. جویندگان طلا
هرچند سابقه بهرهبرداری از نفت به قول و سند هرودت به ۶ هزار پیش بازمیگردد اما تا آستانه ۱۹۰۰ میلادی ذغال مهمترین ماده انرژیزا برای چرخهای صنعتی محسوب میشد. کشتیهای باری و قطارها، همه با انرژی رها شده از ذغال حرکت میکردند. خانهها نیز یا با هیزم گرم میشدند یا ذغال. معادن ذغال سنگ، محمل زور بازوی کارگران و پول تاجران بود تا اینکه کشف نفت در تگزاس، دومین انقلاب صنعتی را رقم زد. مدت کوتاهی نفت جای ذغال نشست و انرژی فراوان آن در مقایسه با همتای از رده خارج شده، مشتریان دائمی یافت. نفت چنان معتبر شد که سدهها تاریخ ذغال را از اعتبار انداخت و تا نیمه دوم قرن بیستم این نفت بود که فرمانروایی میکرد. جنگ برای نفت البته حاصل ظهور قدرتهای جدیدی بود که در برابر ایالات متحده قد کشیدند و هرچه مصرف بیشتر و بر مصرفکنندگان افزوده میشد، نفت نیز اهمیت بیشتری مییافت. در کنار نفت، مصرف گاز طبیعی نیز از ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۵، هفت برابر افزایش مصرف داشته است. علاوه بر محذورات منابع نفتی و سیاستهای خصمانه اوپک، هشدار اجلاس استکهلم مبنی بر مخاطرات آلودگی محیط زیست در دهه ۱۹۷۰ معادله را به نفع «سوختهای پاک» تغییر داد، عصر گاز آغاز شد.
● انفصال از نفت
نیروگاههای توربین گازی تا ۱۹۹۰ در بریتانیا و آمریکا گسترش یافت و کرایسلر و فورد به ساخت اتومبیلهای دوگانهسوز روی آوردند. روسیه، ایران، آرژانتین و کانادا چهار کشور نخست دارنده گاز طبیعی شناخته شدند و انتقال ساده و هزینههای کمتر در نسبت با نفت، سبب رواج گاز طبیعی شد و طرفداران محیط زیست و منزجران از ماکیاولی نیز آرام گرفتند. بعدها اما سیل انتقادات بر گاز فروریخت. استدلال چنین بود: «اگر چه در گاز طبیعی نسبت هیدروژن به کربن بیشتر است و مقدار کمی مونواکسیدکربن و اکسیدهای ازت تولید میکند اما تشویق به مصرف فزاینده گاز، باعث گرمایش زمین هم میشود». با تمام قوتها و کاستیها اما گاز طبیعی هیچگاه از رده انرژیهای جایگزین خارج نشد و حتی گفتهاند که منابع گازی روسیه، به تنهایی برای مصرف ۶۰ سال جهان کافی است. از دیگر سو، دهه ۱۹۸۰ را سالهای کوشش قدرتهای محوری جهان صنعتی در استقلال انرژی به واسطه دستیازی به انرژیهای جایگزین، به ویژه انرژی هستهای دانستهاند که بهرغم کامیابیهای کوتاه مدت، هرگز پروژهای موفق از آب در نیامد. با انفجار آلودگیهای «تری مایل ایسلند» و «چرنوبیل» یکی در ۱۹۷۹ و دیگری در ۱۹۸۶، توأم با پژواک اعتراض هواداران محیط زیست از این ابهام نیز پرده برداشته شد که انرژی هستهای نه تنها فاقد توانایی تامینی موجود در انرژیهای فسیلی است بلکه از امنیت کافی نیز بهرهمند نیست. اینگونه بود که آلمان و چین به بزرگترین مصرفکنندگان ذغال تبدیل شدند و بریتانیا به انرژیهای تجدیدپذیر همانند انرژی بادی روی آورد. فیل دانمارکیها که مخترع توربین بادی در اواخر قرن نوزدهم بودند بار دیگر یاد هندوستان کرد و در عهدی که سخن از نفت و گاز میرفت، توربینهای بادی برپا شد.
جلگههای شمال اروپا تا لهستان همانند شمال آفریقا به دلیل وزش بادهای قوی مناسب تمتع از انرژی بادی است و جالب آنجاست که آمریکا نیز به با وجود منابع نفتی و گازی، دانمارک را در استفاده از توربینهای بادی همراهی میکند. اسرائیل ناامید از مائدههای زیرزمینی به منابع آسمانی روی آورد و بازار انرژی خورشیدی در گرم کردن آب، گرم شد. در حالی که مصرفکنندگان آمریکایی دلبندی به نفت را در نیمه اول دهه ۱۹۸۰ گسیختند، فقدان سیاستهای متحد جهانی در کنار کاهش چشمگیر قیمت نفت، سبب شد قدرتهایی همچون ژاپن و چین و کشورهای صنعتی شده جنوب خاوری آسیا، همچنان به واردات نفت دامن بزنند. با تقلیل استخراج نفت در آمریکا و هجوم شرکتهای نفتی آمریکایی به کشورهای نفت خیز خاورمیانه و آفریقا و آمریکای لاتین، فاز نوینی از کشمکشهای انرژیک آغاز شد که سیاستهای جایگزینی انرژی را به محاق فرو برد. بدبینان به رهبری شورای جهانی انرژی(WEC) پیشبینی کردند در سال ۲۰۲۰ مصرف نفت افزایش ۶۰ درصدی خواهد داشت و مصرف ذغال سنگ دو برابر خواهد شد و خوشبینان به رهبری موسسه World Watch خبر از کاهش ۷۳ درصدی در مصرف ذغال سنگ و افت ۲۰ درصدی مصرف نفت تا ۲۰۲۵ میدادند. هیچ چیز مانند بحران آب و هوایی ۱۹۹۸ در اروپا و آمریکا نمیتوانست بار دیگر تعهد قدرتهای صنعتی را به انرژیهای پاک تجدید کند؛ پس رهبران چین و آمریکا در مقام بزرگترین تولیدکنندگان کربن جهان در نشست سازمان ملل متحد، متفقا خواستار کاهش تولید کربن شدند و تا آنجا پیش رفتند که رئیس جمهور آمریکا گفت«تهدید تخریب محیط زیست، جایگزین تهدید انهدام متقابل هستهای شده است.»
امروز اما کافی است به جستوجوگر گوگل فرمان جستوجوی انرژیهای جایگزین را دهیم تا هزاران موسسه و بنیاد تحقیقاتی را از چین تا آمریکا و از آفریقای جنوبی تا اندونزی پیش روی ما بگشاید. افزایش قیمت نفت در ماههای گذشته، حکایت از فوریت انرژیهای بدیل دارد. نشستهای هایلیگندام و بالی و هوکایدو یا گزارشهای برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد در ادامه نتایج اجلاسهای صوفیه و هلسینکی و ریو، مدام بر دگرگونی منابع انرژی تاکید دارند. سوختهای گیاهی(Biomass) که روزگاری نامزد جانشینی سوختهای فسیلی بودند اکنون در معرض اتهام بحران جهانی غذا هستند. انرژی هستهای با همه اقبالها کمتر از دیگر منابع خطرساز نیست. انرژیهای بادی و آبی اولا برای همگان مقدور نیست و ثانیا در تامین انرژی مورد نیاز صنایع گرسنه جهانی کفایت نمیکند. اکنون اما این پرسش مطرح است که آینده انرژی چگونه خواهد بود و مناسبات جهانی چگونه از استراتژی کلان انرژی قدرتهای صنعتی اثر میپذیرد؟
● نبرد تمدنهای اقتصادی
روشن است که اگر تلاشی هم برای استقلال از انرژیهای فسیلی صورت نگیرد، منابع نفتی و گازی موجود تامین انرژی مورد نیاز جهان صنعتی را دستکم به مدت یک قرن، تضمین میکند. به همان اندازه روشن است که انرژیهای جایگزین با محدودیتهای کاربردی فراوانی مواجه هستند که امکان و احتمال تحقق آن را به دشواری قابل تصور میسازد. با این همه وضعیت اسفبار جوی و افزایش میزان فقر ناشی از استفاده نابجا از سوختهای زیستی سبب شده تا اهمیت یافتن انرژیهای جدید اجتنابناپذیر به نظر آید. مهم این است که تلاش و کوشش برای یافتن انرژیهای نوین جدای از نتایج آن، چینش تازهای از روابط قدرتها در دو سطح قدرتهای صنعتی و قدرتهای در حال رشد وابسته به نفت را پدید آورد. چنانکه زمزمههای استقلال جهان صنعتی از انرژی نفت، کشورهای حاشیه خلیج فارس را به سمت منابع جدید مالی هدایت کرده است. توافقات میان فرانسه و لیبی و مصر و امارات متحده عربی پیرامون راهاندازی نیروگاههای تولید برق هستهای و یا طرح عربستان در شهرکسازیهای صنعتی همگی حامل نشانههایی از حرکت کشورهای وابسته به انرژیهای کلاسیک و البته ژئوپولیتیک سنتی به سوی ژئواکونومی همتراز با کیفیت ژئواکونومی جهانی است.
به این ترتیب وارد عصر نوینی شدهایم که گذشته از داوری شتابزده، مشخصه بارز آن، سرعت و سبقت کشورها در استقلال از انرژیهای قدیمی است. در چنین شرایطی است که باید هر کشوری به مدد ساختار جغرافیایی و امکانات محیطی درصدد کشف راهکاری بدیعی در انرژیهای مصرفی باشد. ظاهرا کشورهایی که بیمحابا به سمت انرژی هستهای خیز برداشتهاند از فهم این نکته عاجز ماندهاند که وابستگیهای تکنولوژیک و محدودیتهای سیاسی و فنی آن، پس از طی وابستگی نفتی، اکنون دوباره دام وابستگی هستهای را میگستراند. این در حالی است که عمده کشورهای نفتخیز خاورمیانه به جهات ویژگیهای محیطی و تقرب به خط استوا امکان فزونتری در استفاده از انرژیهای بادی و خورشیدی دارند. وجود بادهای منظم موسمی و زاویه نسبتا عمودی تابش خورشید در محور جنوبی آسیایی غربی دستکم تمهیدات کافی را برای بهرهمندی از اینگونه انرژیها در تامین نیازهای محلی فراهم میکند. انرژی هستهای تنها راز پیروزی نیست. میتوان به دنبال دیگر صورتهای انرژی نیز به راه افتاد. به ویژه مادامی که اصل در رقابتهای جهانی هر چه بیشتر با مسئله جاذبه و دافعه انرژی نفت پیوند خورده است، استعداد کشورها در استیصال ریشههای اقتصاد نفتی، از موضوعی صرفا اقتصادی به موضوعی سیاسی و روابط بینالمللی تبدیل شده است. ممکن است جنگهای آینده بر سر انرژی نباشد اما بیتردید با جنگهایی روبهرو خواهیم بود که برندگان آن بازیگرانی هستند که زمان دومین انقلاب انرژی عصر مدرن را زودتر دریافتهاند. دریافتهاند که آرایش قدرتهای جهانی و شکل وابستگیهای آینده به انتخابی بستگی دارد که اکنون در معرض آن هستند.
دیاکو حسینی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست