پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
محبت اهل بیت در کتاب و سنت
بارالها محبتشورانگیز آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم را در سرشت كائنات با قلم تكوین نگاشتی، به گونهای كه هر جا نسیمی عطرآگین میوزد، بوی خوش آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم را به مشام میرساند و همانگونه كه محبت آنان را در دل قرار دادی، اطاعتشان را نیز واجب كردی (۱) و آنان را برای اقامه قسط و عدل وداد، از آغاز وجود تا روز رستاخیز، برانگیختی. (۲)
نجات یافتگان كسانی هستند كه بركشتی محبت اهل بیتعلیهم السلام نشستهاند و این تنها وسیلهای است كه آنها را به ساحل نجات میرساند و تنها این گروه رستگارانند.
رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به ابوبرزه فرمود: «یا ابابرزهٔ، ان ربالعالمین عهد الی عهدا فی علی ابن ابیطالبعلیه السلام فقال انه رایهٔ الهدی و منار الایمان و امام اولیائی و نور جمیع من اطاعنی» (۳) ; ای ابابرزه! همانا پروردگار جهانیان درباره علیعلیه السلام، با من پیمانی بست و فرمود: «اوست پرچم هدایت و نشانه ایمان و امام اولیای من و نور تمام كسانی كه مرا اطاعت كردند.»
و نیز حضرت رضاعلیه السلام فرمود:«نحن نور من تبعنا» (۴) ; ما نور كسانی هستیم كه پیرو ما باشند.
محبت اهل بیت در قرآن
۱. قال الله تعالی: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا» (۵) ; «كسانی كه ایمان آورده و كارهای شایسته كردهاند، بزودی خدای رحمان برای آنان محبتی (در دلها) قرار میدهد.» گر چه مسلم است كه این آیه، مربوط به همه ایمان آورندگان است، ولی مفسرین شیعه و سنی، شان نزول این آیه را درباره علیبنابیطالبعلیه السلام دانستهاند. شبلنجی از نقاش نقل كرده كه این آیه درباره علیابنابیطالبعلیه السلام نازل شده است (۶) . سبطبن جوزی در ذكر فضایل آن حضرت از ابن عباس نقل كرده: «و هذا الود جعله الله لعلیعلیه السلام فیقلوب المؤمنین»; خداوند این دوستی در دل مؤمنین را برای علیعلیه السلام قرار داده است. (۷)
علامه امینی در كتاب الغدیر، بسیاری از منابع و مصادر این مطلب را از كتب اهل سنت آورده است (۸) و نیز از مجمعالبیان نقل كرده كه ابن عباس درباره علیعلیه السلام گفته است: مؤمنی نیست مگر آن كه در قلبش محبت آن حضرت وجود داشته باشد.
وی از تفسیر ابو حمزه از امام باقرعلیه السلام نقل كرده كه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به علیعلیه السلام فرمود، بگو: «اللهم اجعل لی عندك عهدا و اجعل لی فیقلوب المؤمنین ودا»; خدایا برای من نزد خودت عهد و پیمانی قرار بده و محبت مرا در دلهای مؤمنان زیاد كن. در ادامه حدیث آمده است كه علیعلیه السلام پس از آن كه این دعا را قرائت فرمود، آیه زیر نازل شد.
۲. قال الله تعالی: «قل لااسئلكم علیه اجرا الا المودهٔ فی القربی و من یقترف حسنهٔ نزد له فیها حسنا» (۹) ; ای رسول! بگو من هیچ پاداشی از شما به ازای رسالتم درخواست نمیكنم، جز دوست داشتن نزدیكانم. و هر كس عمل نیكی انجام دهد بر نیكیاش میافزاییم. در تفسیر مجمعالبیان، شان نزولی برای آیه فوق، از پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است كه حاصلش چنین است: هنگامی كه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وارد مدینه شد و پایههای اسلام محكم گردید، انصار گفتند: ما خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم میرسیم و عرض میكنیم: اگر مشكلات مالی پیدا شد، این اموال ما بدون هیچ گونه قید و شرط در اختیار تو قرار دارد، هنگامی كه این سخن را خدمتش عرض كردند، آیه «قل لااسئلكم علیه اجرا الا المودهٔ فی القربی...» نازل شد و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم این آیه را بر آنها تلاوت كرد، سپس فرمود: نزدیكان مرا بعد از من دوستبدارید. آنها با خوشحالی و رضا و تسلیم از محضرش بیرون آمدند، اما منافقان گفتند: این سخنی است كه او بر خدا افترا بسته و هدفش این است كه ما را بعد از خود در برابر خویشاوندانش ذلیل كند، آیه بعد نازل شد: «ام یقولون افتری علی الله كذبا» و به آنها پاسخ گفت. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به سراغ آنها فرستاد و آیه را بر آنها تلاوت كرد، گروهی پشیمان شدند و گریه كردند و سخت ناراحت گشتند، آیه سوم نازل گردید: «و هو الذی یقبل التوبهٔ عن عباده». (۱۰)
تفسیر آیه
مفسران در تفسیر این آیه بحثهای فراوانی دارند كه روی هم رفته برای آیه چهار تفسیر معروف وجود دارد:
۱- همانطوری كه اشاره خواهد شد، منظور از ذویالقربی، نزدیكان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است و محبت آنها وسیلهای استبرای قبول امامت و رهبری ائمه معصومینعلیهم السلام از دودمان آن حضرت و پشتوانهای بر ادای رسالت. جمعی از مفسران نخستین و تمام مفسران شیعه این معنی را برگزیدهاند.
۲- منظور این است كه اجر و پاداش رسالت، دوست داشتن اموری است كه شما را به «قرب الهی» دعوت میكند.
این تفسیر كه جمعی از مفسران اهل سنت آن را انتخاب كردهاند، به هیچ وجه با ظاهر آن سازگار نیست; زیرا در این صورت، معنی آیه چنین میشود كه از شما میخواهم كه اطاعت الهی را دوستبدارید و مودت آن را به دل بسپارید، در حالی كه باید گفته شود، من از شما اطاعت الهی را میخواهم(نه مودت اطاعت را).
علاوه بر این، در میان مخاطبین آیه كسی وجود نداشت كه دوست نداشته باشد به خدا نزدیك شود. حتی مشركان نیز علاقه داشتند كه به خدا نزدیك شوند و اصولا عبادت بتها را وسیلهای برای این كار میپنداشتند.
۳- منظور این است كه شما بستگان خودتان را به عنوان پاداش رسالت دوستبدارید و صله رحم بجا آورید.
با این تفسیر، هیچ تناسبی میان رسالت و پاداش آن وجود ندارد; زیرا دوست داشتن بستگان خود، چه خدمتی به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم میتواند باشد؟ و چگونه ممكن است اجر رسالت قرار داده شود؟!
۴- منظور این است كه پاداش من این است كه خویشاوندی مرا نسبتبه خود محفوظ دارید و به خاطر این كه با اكثر قبایل شما رابطه خویشاوندی دارم، مرا آزار ندهید (زیرا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم از طریق نسبی با قبایل قریش ارتباط داشت و از طریق سببی (ازدواج) با بسیاری از قبایل دیگر و از طریق مادر با جمعی از مردم مدینه از قبیله بنیالنجار و از طرف رضاعی به قبیله بنی سعد).
این تعبیر بدترین معنایی است كه برای آیه شده است; زیرا درخواست اجر رسالت از كسانی است كه رسالت او را پذیرا شدهاند و هر گاه كسانی رسالت را پذیرا شوند، دیگر نیازی به این بحثها نیست. آنها پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را به عنوان فرستاده الهی احترام میگذارند، و دیگر احتیاجی ندارد كه به خاطر قرابت و خویشاوندیاش او را محترم بشمرند; زیرا كه احترام ناشی از قبول رسالت ما فوق همه اینهاست.در واقع این تفسیر را باید از اشتباهات بزرگی شمرد كه دامان بعضی از مفسران را گرفته و مفهوم آیه را بكلی مسخ كرده است. در اینجا، برای اینكه به حقیقت محتوای آیه آشناتر شویم، بهترین راه آن است كه از آیات دیگر قرآن كمك بگیریم. قرآن مجید میخوانیم: الف: «و ما اسئلكم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین» (۱۱) ; پیامبران میگفتند: پاداشی از شما در برابر دعوت رسالت نمیخواهیم و پاداش ما تنها بر پروردگار عالمیان است و در مورد شخص پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله وسلم نیز تعبیرات مختلفی دیده میشود.
ب: در سوره سبا، آیه ۴۷ آمده است: «قل ما سئلتكم من اجر فهولكم ان اجری الا علی الله»; بگو پاداشی را كه از شما خواستم، تنها به سود شماست. اجر و پاداش من فقط بر خداوند است.
ج: «قل ما اسئلكم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا» (۱۲) ; بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچ گونه پاداشی از شما مطالبه نمیكنم، مگر كسانی كه بخواهند راهی به سوی پروردگارشان برگزینند.
د: در سوره ص، آیه ۸۶ آمده است: «قل ما اسئلكم علیه من اجر و ما انا من المتكلفین»; من از شما پاداشی نمیطلبم و چیزی بر شما تحمیل نمیكنم. هر گاه این آیات را با آیه مورد بحث در كنار هم بگذاریم، نتیجهگیری از آن آسان است; در یكجا به كلی نفی اجر و مزد میكند. در جای دیگر میگوید: من تنها پاداش از كسی میخواهم كه راهی به سوی خدا میجوید و در مورد سوم میگوید: پاداشی را كه از شما خواستهام، برای خود شماست.
و بالاخره در آیه مورد بحث میافزاید: مودت در قربی پاداش رسالت من است، یعنی من پاداشی از شما خواستهام كه این ویژگیها را دارد. مطلقا چیزی نیست كه نفعش عاید من شود، صددرصد به سود خود شماست و چیزی است كه راه شما را به سوی خدا هموار میسازد.
به این ترتیب، آیا جز مساله ادامه مكتب و خط پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به وسیله رهبران الهی و جانشینان معصومش كه همگی از خاندان او بودهاند، امر دیگری میتواند باشد؟ منتها چون مساله مودت پایه این ارتباط بوده، در این آیه، با صراحت آمده است. جالب این كه غیر از آیه مورد بحث، در قرآن مجید، در پانزده مورد دیگر كلمه «القربی» به كار رفته كه در تمام آنها به معنی خویشاوندان و نزدیكان است.با این حال معلوم نیست چرا بعضی اصرار دارند كه «قربی» منحصرا در اینجا به معنای «تقرب الی الله» بوده است و معنای ظاهر و واضح آن را كه در همه جای قرآن بدان معنا به كار رفته است، كنار میگذارند؟ این نكته نیز قابل توجه است كه در پایان همین آیه مورد بحث میافزاید: آن كسی كه عمل نیكی انجام دهد، بر نیكی عملش میافزاییم; زیرا خداوند آمرزنده و شكرگزار است و به اعمال بندگان جزای مناسب میدهد: «و من یقترف حسنهٔ نزد له فیها حسنا ان الله غفور شكور». (۱۳) چه حسنهای از این برتر كه انسان خود را همیشه در زیر پرچم رهبران الهی قرار دهد، حب آنها را در دل گیرد و خط آنها را ادامه دهد. در فهم كلام الهی آنجا كه مسائل برای او ابهام پیدا كند، از آنها توضیح بخواهد، عمل آنها را معیار قرار دهد و آنها را الگو و اسوه خود سازد. روایاتی كه در تفسیر آیه «قل لا اسالكم علیه اجرا ...» آمده است
روایات فراوانی در منابع اهل سنت و شیعه از شخص پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده كه نشان میدهد، منظور از «قربی» در آیه ۲۳ سوره شوری اهل بیت و نزدیكان و خاصان پیامبرند، به عنوان نمونه:
۱- «احمد» در «فضائل الصحابهٔ» با سند خود از سعید بن جبیر عامر چنین نقل میكند: «لما نزلت «قل لااسئلكم علیه اجرا الا المودهٔ فیالقربی» قالوا: یا رسول اللهصلی الله علیه وآله من قرابتك؟ من هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم؟ قال: علی و فاطمهٔ و ابناهما، و یقولها ثلاثهٔ»; هنگامی كه آیه قل لااسئلكم...نازل شد، اصحاب عرض كردند: ای رسول خدا! خویشاوندان تو كه مودت آنها بر ما واجب است، كیانند؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزند آن دو، این سخن را سه بار تكرار فرمود. (۱)
۲- در مستدرك الصحیحین از امام علیبن الحسینعلیه السلام نقل شده كه وقتی امیرمؤمنان علیعلیه السلام به شهادت رسید، حسن بن علیعلیه السلام در میان مردم خطبه خواند كه بخشی از آن این بود: «انا من اهل البیت الذین افترض الله مودتهم علی كل مسلم. فقال فی ما انزل علی محمدصلی الله علیه وآله «قل لااسئلكم علیه اجرا الاالمودهٔ فیالقربی و من یقترف حسنهٔ نزد له فیها حسنا» فاقتراف الحسنهٔ مودتنا اهل البیت»; من از خاندانی هستم كه خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانی واجب كرده است و به پیامبرش فرموده: قل لااسئلكم...منظور خداوند از «اقتراف حسنهٔ» مودت ما اهل بیت است. (۲) ۳- سیوطی در «الدرالمنثور» در ذیل آیه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل كرده كه در تفسیر آیه «قل لااسئلكم علیه اجرا الا المودهٔ فی القربی» گفت: «ان تحفظونی فی اهل بیتی و تؤدوهم بی»; حق مرا در اهل بیتم حفظ كنید و آنها را به سبب من وستبدارید. (۳) ۴- مرحوم طبرسی، مفسر معروف، از «شواهد التنزیل» حاكم حسكانی كه از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است، از ابی امامه باهلی چنین نقل میكند: پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله فرمود: «ان الله خلق الانبیاء من اشجار شتی و انا و علیعلیه السلام من شجرهٔ واحدهٔ فانا اصلها و علیعلیه السلام فرعها و فاطمهعلیها السلام لقاحها و الحسن و الحسینعلیهما السلام ثمارها و اشیاعنا اوراقها...لوان عبدا عبد الله بین الصفا و المروهٔ الف عام، ثم الف عام، ثم الف عام، حتی یصیركالشن البالی، ثم لم یدرك محبتنا، كبه الله علی منخریه فی النار، ثم تلی: قل لااسئلكم علیه اجرا...»; خداوند انبیا را از درختان مختلفی آفرید، ولی من و علیعلیه السلام را از درخت واحدی خلق كرد، من اصل آنم وعلی شاخه آن، فاطمه موجب باروری آن است و حسن و حسین میوههای آن و شیعیان ما برگهای آنند... سپس افزود: اگر كسی خدا را در میان صفا و مروه هزار سال و سپس هزار سال و از آن پس هزار سال عبادت كند تا همچون مشك كهنه شود، اما محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را بصورت در آتش میافكند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: قل لااسئلكم... . (۴)
۵- و نیز سیوطی در «الدر المنثور» از ابن جریر از ابی الدیلم چنین نقل میكند: هنگامی كه علی بن الحسینعلیه السلام را به اسارت آوردند و بر دروازه دمشق نگهداشتند، مردی از اهل شام گفت: «الحمدلله الذی قتلكم و استاصلكم»; خدا را شكر كه شما را كشت و ریشه كن ساخت! علی بن الحسینعلیه السلام فرمود: آیا قرآن را خواندهای؟ گفت: آری. فرمود: سورههای حم را خواندهای؟ عرض كرد: نه. امامعلیه السلام فرمود: آیا این آیه را نخواندهای «قل لااسئلكم علیه اجرا الاالمودهٔ فیالقربی؟!» گفت: آیا شما همانهایی هستید كه در این آیه اشاره شده است؟ فرمود: آری. (۵)
۶- زمخشری در «كشاف» حدیثی نقل كرده كه فخر رازی و قرطبی نیز در تفسیرشان از او اقتباس كردهاند. حدیث مزبور به وضوح مقام آل محمدصلی الله علیه وآله و اهمیتحب آنها را بیان میدارد. وی میگوید: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات شهیدا»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، شهید از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مغفورا له»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، بخشیده شده است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات تائبا»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، با توبه از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات مؤمنا مستكمل الایمان»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، مؤمن با ایمان كامل از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله بشره ملك الموت بالجنهٔ ثم منكر و نكیر»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، فرشته مرگ سپس نكیر و منكر او را به بهشتبشارت میدهند.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله یزف الی الجنهٔ كما تزف العروس الی بیت زوجها»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، او را با احترام به سوی بهشت میبرند، آنچنان كه عروس را به خانه داماد میبرند.«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله فتح له فی قبره بابان الی الجنهٔ»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، در قبر او، دو در به سوی بهشت گشوده میشود.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله جعل الله قبره مزار ملائكهٔ الرحمهٔ»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، خداوند قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار میدهد.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات علی السنهٔ و الجماعهٔ»; هر كس به محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، به سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی بغض آل محمدصلی الله علیه وآله جاء یوم القیامهٔ مكتوب بین عینیه ایس من رحمهٔ الله»; آگاه باشید هر كس با عداوت اهلبیت از دنیا رود، روز قیامت در حالی وارد عرصه محشر میشود كه در پیشانی او نوشته شده: مایوس از رحمتخدا.
«الا و من مات علی بغض آل محمدصلی الله علیه وآله مات كافرا»; هر كس با بغضشان از دنیا برود، كافر از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی بغض آل محمدصلی الله علیه وآله لم یشم رائحهٔ الجنهٔ»; هر كس با بغضشان از دنیا برود، بوی بهشت را استشمام نخواهد كرد. (۶)
جالب اینكه فخر رازی بعد از ذكر این حدیثشریف كه صاحب كشاف آن را به صورت ارسال مسلم ذكر كرده است، میافزاید: «آل محمدصلی الله علیه وآله كسانی هستند كه بازگشت امرشان به اوست; كسانی كه ارتباطشان محكمتر و كاملتر باشد، «آل» محسوب میشوند و شك نیست كه فاطمه و علی و حسن و حسین محكمترین پیوند را با رسول خدا داشتند و این از مسلمات و مستفاد از احادیث متواتر است، بنابراین لازم است كه آنها را آل پیامبرصلی الله علیه وآله بدانیم.»
وی سپس میافزاید: «گروهی در مفهوم «آل» اختلاف كردهاند، بعضی آنها را خویشاوندان نزدیك پیامبر میدانند و بعضی گفتهاند كه آنها امت پیامبرند. اگر این واژه را بر معنی اول حمل كنیم، آل پیامبر تنها آنها (فاطمه، علی، حسن و حسینعلیهم السلام) هستند و اگر به معنی امتی كه دعوت او را پذیرفتند بدانیم، باز هم خویشاوندان نزدیك رسول خداصلی الله علیه وآله آل او محسوب میشوند، بنابراین به هر تقدیر آنها آل هستند و اما آیا غیر آنها در لفظ «آل» داخلند یا نه؟ محل اختلاف است.» سپس فخر رازی از صاحب كشاف چنین نقل میكند: «وقتی این آیه نازل شد، مسلمانان عرض كردند: ای رسول خدا! خویشاوندان تو كیانند كه مودتشان بر ما واجب است؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزندشان. بنابراین ثابت میشود كه این چهار تن ذی القربای پیغمبرند و هنگامی كه این معنی ثابتشد، واجب است از احترام فوقالعادهای برخوردار باشند.»
فخر رازی میافزاید: «دلایل مختلفی بر این مساله دلالت میكند:
۱- جمله «الا المودهٔ فی القربی» كه شیوه استدلال به آن بیان شد.
۲- شك نیست كه پیامبر فاطمه را دوست میداشت و درباره او فرموده بود: «فاطمهٔ بضعهٔ منی یؤذینی مایؤذیها»; فاطمه پاره تن من است، آنچه او را آزار دهد، مرا آزار داده است و با احادیث متواتر از رسول خدا ثابتشده كه او علی و حسن و حسین را دوست میداشت و هنگامی كه این معنا ثابتشود، محبت آنها بر تمام امت واجب است، چون خداوند فرموده: «واتبعوه لعلكم تهتدون»; از او پیروی كنید تا هدایتشوید. (۷) و نیز فرموده: «فلیحذر الذین یخالفون عن امره»; كسانی كه او را مخالفت میكنند، از عذاب الهی بترسند. (۸) و نیز فرموده: «قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونی یحببكم الله»; بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی كنید تا خدا شما را دوستبدارد. (۹) و نیز فرموده: «لقد كان لكم فی رسول الله اسوهٔ حسنهٔ»; برای شما در زندگی رسول خدا سرمشقی نیكو بود. (۱۰)۳- دعا برای «آل» افتخاری بزرگ است و لذا این دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده: «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» و چنین تعظیم و احترامی در حق غیر آل دیده نشده است. بنابراین همه این دلایل نشان میدهد كه محبت آل محمدصلی الله علیه وآله واجب است.»
سرانجام فخر رازی سخنان خود را در این مساله با اشعار معروف شافعی پایان میدهد:
یا راكبا قف بالمحصب من منی
و اهتف بساكن خیفها و الناهض
سحرا اذا فاض الحجیج الی منی
فیضا كما نظم الفرات الفائض
ان كان رفضا حب آل محمد
فلیشهد الثقلان انی رافض
ای سواری كه عازم حج هستی، در جایی كه در نزدیك منی است و ریگ برای رمی جمرات جمع میكنند و مركز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست، بایست و فریاد بزن به تمام كسانی كه در مسجد خیف مشغول عبادتند و یا در حال حركت میباشند. فریاد بزن به هنگام سحرگاه كه حاجیان از مشعر به سوی منی كوچ میكنند و همچون نهری عظیم و خروشان وارد سرزمین منی میشوند. آری فریاد بزن و بگو: اگر محبت آل محمدصلی الله علیه وآله رفض و ترك دین است، همه جن و انس شهادت دهند كه من رافضیام. (۱۱)
آری این است مقام آل محمدصلی الله علیه وآله كه ما به دامانشان چنگ زدهایم و آنها را رهبر خویش و راهنمای دین و دنیا پذیرفتهایم. الگو و اسوه خویش میدانیم و تداوم خط نبوت را با امامت آنها میبینیم.
نكتهها
۱- سخنی با مفسر معروف «آلوسی»
در اینجا برای برخی سؤالی مطرح است كه آلوسی، مفسر معروف، در كتاب «روح المعانی» آن را بصورت ایرادی بر شیعه مطرح كرده و ما آن را در اینجا بصورت یك سؤال عنوان كرده و مورد بررسی قرار میدهیم. خلاصه كلام او چنین است:
«بعضی از شیعه، این آیه را در مقام استدلال بر امامت علیعلیه السلام ذكر كردهاند و گفتهاند: علیعلیه السلام واجب المحبهٔ است و هر واجب المحبتی واجب الطاعهٔ است و هر واجب الطاعتی دارای مقام امامت است و از آن نتیجه گرفتهاند كه علیعلیه السلام دارای مقام امامت میباشد و آیه را دلیل بر این موضوع شمردهاند. اما سخن آنها از چند جهت قابل ایراد است:
اولا: استدلال به آیه بر وجوب محبت فرع بر این است كه آیه را به معنی محبتخویشاوندان پیامبر بدانیم، در حالی كه جمع كثیری از مفسران این تفسیر را نپذیرفتهاند و گفتهاند كه این مناسب مقام نبوت نیست; زیرا پیامبر را متهم میسازد; چه اینكه شبیه كار دنیاپرستانی است كه فعالیتهایی را شروع میكنند، سپس منافعی در برابر آن برای فرزندان و بستگان خود مطالبه مینمایند، به علاوه با آیه ۱۰۴ سوره یوسف «و ما تسئلهم علیه من اجر»; تو پاداشی از آنها مطالبه نمیكنی، منافات دارد. ثانیا: قبول نداریم كه وجوب محبت، دلیل بر وجوب اطاعتباشد، لذا ابنبابویه در كتاب «اعتقادات» میگوید: امامیه اتفاق دارند كه محبت علویین لازم است، در حالی كه همه را واجب الاطاعهٔ نمیداند.
ثالثا: قبول نداریم كه هر شخص واجب الاطاعهای دارای مقام امامت، یعنی زعامت كبری باشد و الا هر پیامبری در زمان خود دارای چنین مقامی بود، در حالی كه در داستان طالوت میخوانیم كه او امام جمعیتشد، در حالی كه پیامبری نیز در آن زمان وجود داشت.
رابعا آیه اقتضا میكند، تمام اهل بیت واجب الاطاعهٔ باشند و به همین دلیل باید همه امام باشند، در حالی كه امامیه چنین عقیدهای ندارند. (۱۲) این خلاصه اشكال و ایراد آلوسی بود.اما جواب آن
بر اساس قراین فراوان و محكم موجود در آیه و سایر آیات قرآن و با برداشتی كه از آیه مورد بحث داشتیم، پاسخ بسیاری از این ایرادها روشن میشود.زیرا گفتیم كه این محبت امر سادهای نیست، و به عنوان پاداش نبوت و اجر رسالت است، پس طبعا باید هموزن و همشان آن باشد، تا بتواند پاداش آن قرار گیرد.
از سوی دیگر، آیات قرآن گواهی میدهد كه سود این محبت چیزی نیست كه به پیامبرصلی الله علیه وآله برگردد، بلكه نیتجه آن صددرصد عاید خود مؤمنان میشود، یا به تعبیر دیگر، این یك امر معنوی است كه در تكامل هدایت مسلمانان مؤثر است. به این ترتیب، گر چه از ظاهر آیه چیزی جز مساله وجوب محبت استفاده نمیشود، اما با قراینی كه ذكر شد، این وجوب محبتسر از مساله امامت درمیآورد كه پشتوانه مقام نبوت و رسالت است. با توجه به این توضیح، به بررسی ایرادهای فوق میپردازیم:
اولا: اینكه بعضی از مفسران آیه را به مودت اهل بیت تفسیر نكردهاند، دلیلش پیشداوریها و رسوبات ذهنی است كه مانع از این امر میشود. به عنوان مثال جمعی از آنها «قربی» را به معنای تقرب به پروردگار تفسیر كردهاند! و یا اینكه جمعی آن را به معنای خویشاوندی پیامبر با قبایل عرب تفسیر كردهاند! در حالی كه این تفسیر، نظام آیه را به كلی به هم میریزد.
اجر رسالت را از كسی مطالبه میكنند كه رسالت را پذیرفته و كسی كه رسالت پیامبر را بپذیرد، چه نیازی دارد كه خویشاوندی او را با خود در نظر بگیرد و از آزار او چشم بپوشد؟
علاوه بر این، چرا روایات زیادی را كه آیه را به ولایت اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله تفسیر میكنند، كنار بگذاریم؟! بنابراین باید قبول كرد كه این گروه از مفسران هرگز با ذهن خالی به تفسیر آیه نپرداختهاند و گرنه مطلب پیچیدهای در آن وجود ندارد. و از اینجا روشن میشود كه تقاضای چنین پاداشی نه با مقام نبوت منافات دارد و نه همچون راه و رسم دنیاپرستان است و با آیه ۱۰۴ سوره یوسف كه نفی هر گونه پاداش میكند، نیز كاملا هماهنگ است; زیرا كه پاداش مودت اهل بیت در حقیقت پاداشی نیست كه پیامبر از آن منتفع گردد، بلكه خود مسلمین از آن بهرهمند میشوند.
ثانیا: درست است كه وجوب محبتساده هرگز دلیل بر وجوب اطاعت نیست، اما وقتی در نظر بگیریم كه این محبتی است كه متناسب و همطراز رسالت قرار داده شده، یقین پیدا میكنیم كه وجوب اطاعت نیز در آن نهفته است و از اینجا روشن میشود كه گفتار ابن بابویه (پدر صدوق) نیز منافاتی با آنچه گفتیم ندارد.
ثالثا: درست است كه هر وجوب اطاعتی دلیل بر مقام امامت و زعامت كبری نیست، ولی باید توجه داشت كه وجوب اطاعتی كه پاداش رسالت و متناسب با آن است، جز امامت نمیتواند باشد.
قابل توجه اینكه آلوسی شخصا اهمیت زیادی برای مودت اهل بیت قائل شده و در چند سطر پیش از بحث فوق میگوید: «حق این است كه محبتخویشاوندان پیامبرصلی الله علیه وآله به خاطر قرابتشان با پیامبرصلی الله علیه وآله واجب است و هر قدر قرابت قویتر باشد، محبت وجوب بیشتری دارد.»
وی سرانجام میگوید: «آثار این مودت تعظیم و احترام و قیام به ادای حقوق اقربای پیغمبر است، در حالی كه بسیاری از مردم در این امر سستی كردهاند، تا آنجا كه محبت اقربای پیامبرصلی الله علیه وآله را نوعی رافضی گری شمردهاند! ولی من چنین نمیگویم، بلكه همان را میگویم كه شافعی در آن كلام جالب و گویای خود گفته است.
سپس اشعاری را كه پیشتر از شافعی نقل كردیم، ذكر كرده و میافزاید: «با این حال من معتقد به خروج از اعتقادات بزرگان اهل سنت در مورد صحابه نیستم و محبت آنها را نیز از واجبات میشمرم.!!» (۱۳)
۲- كشتی نجات
«فخر رازی» در ذیل این بحث نكتهای را نقل كرده و آن را پسندیده است و «آلوسی» در روح المعانی نیز آن را به عنوان «نكتهای لطیف» به نقل از فخر رازی آورد، نكتهای كه فكر میكنند از طریق آن بعضی از تضادها برطرف میگردد و آن اینكه: پیغمبر گرامی اسلام از یك سو فرموده است: «مثل اهل بیتی كمثل سفینهٔ نوح من ركب فیها نجی»; مثل اهل بیت من همچون كشتی نوح است هر كس سوار بر آن شود نجات مییابد. و از سوی دیگر فرموده است: «اصحابی كالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم»; اصحاب من همچون ستارگان آسمانند به هر كدام اقتدا كنید هدایت مییابید. و ما الآن در اقیانوس تكلیف گرفتاریم و امواج شبهات و شهوات، ما را از هر سو در هم میكوبد و آن كس كه میخواهد از دریا عبور كند احتیاج به دو امر دارد: یكی كشتی است كه خالی از هر عیب و نقص باشد و دیگری ستارگان پرفروغ درخشندهای است كه مسیر را به او نشان دهد، هنگامی كه انسان سوار بر كشتی شود و چشم بر ستارگان درخشان بدوزد، امید نجات وجود دارد، همچنین هر كسی از اهل سنتبر كشتی محبت آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم سوار گردد و چشم به ستارگان اصحاب دوزد امید است كه خداوند او را به سلامت و سعادت در دنیا و آخرت برساند. (۱۴)ولی ما میگوییم این تشبیه شاعرانه گر چه زیباست، اما دقیق نیست، زیرا:
اولا كشتی نوح مركب نجات بود در آن روز كه همه جای جهان را امواج خروشان آب فرا گرفته بود، دائما در گردش بود بیآنكه مانند كشتیهای معمولی مقصدی داشته باشد كه به سوی آن مقصد به كمك ستارگان حركت كند.
مقصد، خود كشتی بود و نجات از غرقاب، تا فرونشستن آب و قرار گرفتن كشتی بر كنار كوه جودی. ثانیا در بعضی از روایات كه در كتب برادران اهل سنت نقل شده از پیغمبر گرامی اسلام چنین آمده است: «النجوم امان لاهل الارض من الغرق و اهل بیتی امان لامتی من الاختلاف فی الدین»; ستارگان، امان برای اهل زمینند از غرق شدن و اهل بیت من امان امتند از اختلاف در دین. (۱۵)
۳- تفسیر «و من یقترف حسنهٔ....»
«یقترف» در آیه «و من یقترف حسنهٔ نزد له فیها حسنا»; هر كس حسنهای را كسب كند ما بر حسن آن میافزاییم در اصل از «قرف» (به وزن حرف) به معنی كندن پوست اضافی از درختیا پوستهای اضافی از زخم است كه گاه مایه پیراستن و بهبودی میگردد. این كلمه بعدا در اكتساب به كار رفته، اعم از اینكه اكتساب خوبی باشد یا بدی.
ولی به گفته راغب این واژه در بدیها بیش از خوبیها به كار میرود. (هر چند در آیه مورد بحث در خوبیها به كار رفتهاست.)
لذا ضرب المثلی در عرب معروف است كه میگویند: «الاعتراف یزیل الاقتراف»; اعتراف به گناه، گناه را از بین میبرد. جالب این كه در بعضی از تفاسیر از ابن عباس و یكی دیگر از مفسران نخستین به نام «سدی» نقلشده كه منظور از «اقتراف حسنهٔ» در آیه شریفه، مودت آل محمدعلیهم السلاماست. (۱۶)
در حدیثی كه سابقا از امام حسن بن علیعلیه السلام نقل كردیم نیز آمده: «اقتراف الحسنهٔ مودتنا اهل البیت»; منظور از به دست آوردن حسنهٔ مودت ما اهلبیت است. روشن است كه منظور از این گونه تفسیرها محدودبودن معنی اكتساب حسنه به مودت اهل بیت نیست، بلكه معنی وسیع و گستردهای دارد، ولی از آنجا كه این جمله به دنبال مساله مودت ذیالقربی آمده است روشنترین مصداق اكتساب حسنهٔ، همین مودت است. «انما ولیكم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاهٔ و یؤتون الزكاهٔ و هم راكعون». (۱)
در مورد این آیه، در جلد ۴ تفسیر نمونه ص ۴۲۳ چنین آمده است: این آیه با كلمه «انما» كه در لغت عرب به معنی انحصار میآید، شروع شده و میگوید: ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه شخص است: خدا و پیامبر و كسانی كه ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال ركوع زكات میدهند...، شك نیست كه كلمه «ولی» در آیه به معنی دوست و یا ناصر و یاور نیست، زیرا لایتبه معنی دوستی و یاری كردن، مخصوص كسانی نیست كه نماز میخوانند و در حال ركوع زكات میدهند، بلكه یك حكم عمومی است كه همه مسلمانان را در بر میگیرد، همه مسلمین باید یكدیگر را دوستبدارند و یاری كنند، حتی آنهایی كه زكات بر آنها واجب نیست و اصولا چیزی ندارند كه زكات بدهند، تا چه رسد به اینكه بخواهند در حال ركوع زكاتی بپردازند، آنها هم باید دوست و یارویاور یكدیگر باشند.
از اینجا روشن میشود كه منظور از «ولی» در آیه فوق ولایتبه معنی سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است، بخصوص اینكه این ولایت پیامبرصلی الله علیه وآله و اهل بیتعلیهم السلام و ولایتخدا در كنار هم قرار گرفته و هر سه با یك جمله ادا شدهاند.
و به این ترتیب، این آیه از آیاتی است كه به عنوان یك نص قرآنی، دلالتبر ولایت و امامت علیعلیه السلام میكند. لذا به دلیل جدا بودن آن از عنوان بحث این مقاله، به شرح و بسط آن نمیپردازیم.
«و من یطع الله و الرسول فاولئك مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئك رفیقا»; (۲) كسی كه خدا و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را اطاعت كند همنشین كسانی خواهد بود كه خدا نعمتخود را بر آنها تمام كرده از پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان و آنها رفیقهای خوبی هستند.
یكی از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله به نام «ثوبان» كه نسبتبه حضرت، محبت و علاقه شدیدی داشت، روزی با حال پریشان خدمتش رسید. پیامبرصلی الله علیه وآله از سبب ناراحتی او سؤال نمود. در جواب عرض كرد: زمانی كه از شما دور میشوم و شما را نمیبینم، نارحت میشوم. امروز در این فكر فرو رفتهبودم كه فردای قیامت اگر من اهل بهشتباشم، مسلما در مقام و جایگاه شما نخواهم بود و بنابراین شما را هرگز نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم كه تكلیفم روشن است و بنابراین در هر حال، از درك حضور شما محروم خواهم شد، با این حال چرا افسرده نباشم؟
آیههای فوق نازل شد و به این گونه اشخاص بشارت داد كه افراد مطیع پروردگار در بهشت نیز همنشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود، سپس پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: به خدا سوگند ایمان مسلمانی كامل نمیشود، مگر اینكه مرا از خود و پدر و مادر و همه بستگان بیشتر دوستبدارد و در برابر گفتار من تسلیم باشد. (۳)
«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونی یحببكم الله و یغفر لكم ذنوبكم و الله غفور رحیم»; (۴) بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی كنید تا خدا (هم) شما را دوستبدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.
این آیه نیز به دلیل آنكه سخن در منشا آغازین محبت اهل بیتعلیهم السلام دارد، انتخاب شده است:
كسی كه مدعی عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانهاش این است كه از پیامبر و فرستاده او پیروی كند. بدیهی است اطاعت و محبت اهل بیت از محبتخدا سرچشمه گرفته است و محبت تنها یك علاقه قلبی نیستبلكه باید آثار آن در عمل انسان منعكس باشد.
این یك اصل كلی در منطق اسلام برای همه اعصار و قرون است. آنها كه شب و روز دم از عشق پروردگار یا عشق و محبت پیشوایان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نیكان میزنند، اما در عمل، كمترین شباهتی به آنها ندارند، مدعیان دروغینی بیش نیستند.
در معانی الاخبار از امام صادقعلیه السلام نقل شده كه فرمود: «ما احب الله من عصاه»; كسی كه گناه میكند، خدا را دوست نمیدارد. سپس این شعر معروف را قرائت فرمود:
تعصی الاله و انت تظهر حبه
هذا لعمری فی الفعال بدیع
لو كان حبك صادقا لاطعته
ان المحب لمن یحب مطیع (۵)معصیت پروردگار میكنی، با این حال اظهار محبتبه او مینمایی. به جانم سوگند این كار عجیبی است. اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او میكردی; زیرا كسی كه دیگری را دوست میدارد، از فرمان او پیروی میكند.
محبت اهل بیت علیهم السلام در روایات
۱ - احاطه مطلق و عام آل محمد صلوات الله علیهم، به آفرینش
بعد از وفات پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله، صد نفر از مسیحیان به سرپرستی جاثلیق نصرانی (۶) نزد علیعلیه السلام آمدند و سؤالاتی را مطرح كردند، از جمله جاثلیق نصرانی پرسید: مرا از وجه خدای تبارك و تعالی با خبر كن. علیعلیه السلام آتشی برافروخت و از او پرسید: وجه این آتش كجاست؟ نصرانی پاسخ داد: همه حدود آتش وجه آن است. علیعلیه السلام فرمود: این آتش، كه خود آفریده و مصنوع است، وجهش شناخته نمیشود، پس چگونه خدا كه آفریننده آتش است و هیچ گونه شناختی به آن ندارد، وجهش شناخته شود؟ آری مشرق و مغرب برای اوست و به هر كجا رو كند، آنجا وجه خداست و بر پروردگار ما هیچ چیز، مخفی و پوشیده نیست. (۷)
روایات بسیاری وجه الله را آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم معرفی كرده است كه آنان مصداق اتم و اعلای آن به شمار میآیند. امام صادقعلیه السلام فرمود: همانا خدا ما را آفرید و خلقت ما را نیكو ساخت و ما را چشم خود در بندگانش و لسان گویا و ستباز خود در خلقش قرار داد. دستی كه رافت و رحمتبر بندگانش باز است و وجه خویش كه از آن باید وارد شد و در خویش كه بر او دلالت و راهنمایی گردد و گنجینهدار خویش در آسمان و زمینش. به وسیله ما، درختان بارور شدند و میوهها رسیدند و رودخانهها جریان یافتند و به وسیله ما باران آسمان نازل گردید و گیاهان زمینی روییده شد، با عبادت ما خدا پرستیده شد و اگر ما نبودیم، خدا پرستیده نمیشد. (۸)
آری، هیچ گوشهای از جهان از وجود مقدس آل الله خالی نیست و هر جا سخن خیری به میان میآید، آنان تمام آن هستند; «ان ذكر الخیر كنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماویه و منتهاه.» (۹)
البته اگر كسی از موجودات نتواند این مقام را دریابد، به هیچ وجه دلیل بر عدم این مقام و این احاطه نیست و اگر مثلا معانی ظاهر قرآن و بخشهای گوناگون آن را به ظاهر بدون وساطت پیامبر و امامعلیهم السلام میفهمیم و برای خود، استقلال حس میكنیم، دلیل بر عدم وساطت و دخالت معصوم نیست. این احساس همواره دلیل بر قصور و عدم درك ماست و خود، نوعی غفلت و بیخبری است كه دامنگیر ما شده و به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود.
۲ - صدور مقدرات از آل الله
طبق نصوص قطعی و مسلم، تقدیرات پروردگار متعال، از آستان مقدس آل محمدعلیهم السلام سر میزند و از این بیت مطهر منتشر میشود، چنان كه در متن زیارت مطلقه امام حسینعلیه السلام میخوانیم: «ارادهٔ الرب فی مقادیر اموره تهبط الیكم و تصدر من بیوتكم ...» (۱۰) ; اراده پروردگار در اندازه و مقادیر امورش به سوی شما هبوط میكند و از بیوت شما صادر میگردد.اراده حضرت اقدس پروردگار از مسیر خاندان عصمت و ولایت، همه را اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان و جن و ملك فرا میگیرد; چون كه آنان وسیله فیض و رحمت پروردگارند: «و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفكرون» (۱۱) ; و ما این ذكر (قرآن) را بر تو نازل كردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشنسازی و شاید اندیشه كنند.
این آیه و نظایر آن، صریحا روشنگر واقعیتی است كه عقل و فطرت و قلب سلیم آن را قبول میكند. نكته مهم اینجاست كه: اگر بیان آل عصمت در چیزی نباشد، آن چیز نه تنها مشكل و غامض است، بلكه گویا آن چیز به طور كلی وجود ندارد، از این رو، ولایت اهل بیتعلیهم السلام محور و قطب قرآن و جمیع كتب آسمانی معرفی شده است.
۳ - محبت اهل بیتعلیهم السلام اساس اسلام است
آری محبت آل محمد - صلوات الله علیهم - دائر مدار آفرینش و اساس نجات و محور جمیع معارف الهی است كه بستگان كمند تو رستگارانند.
به روایت امام صادقعلیه السلام، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«لكل شیء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت»; (۱۲) برای هر چیزی اساس و پایهای است و اساس اسلام محبت ما اهل بیت است.
علیعلیه السلامدر توصیف آل محمدصلی الله علیه وآله میفرماید: «هم اساس الدین و عماد الیقین، الیهم یفیء الغالی و بهم یلحق التالی و لهم خصائص حق الولایهٔ»; (۱۳) آل محمد اساس و پایه دین و ستون ایمان و یقین هستند، دورافتادگان از راه حق به آنان رجوع كرده و واماندگان آنان ملحق میشوند و خصائص امامت (علوم و معارف) در آنان جمع و حق ایشان است و بس.
پس از آنكه در جامعهای ولایت تحقق یافت، زمینه تحقق احكام اسلام نیز فراهم میگردد و تضعیف ولایتبه هر اندازه، به تضعیف اصل حاكمیت اسلام منجر میشود.
خاتمه
در پایان به ذكر روایتی میپردازیم كه موجب شادابی دل و طراوات جان باشد. حكم بن عتیه میگوید: روزی در حضور امام باقرعلیه السلام بودم و اطاق پر از جمعیتبود. در این هنگام پیرمردی كه بر عصای بلندش تكیه كرده بود، آمد و دم در ایستاد و گفت: «السلام علیك یابن رسول الله و رحمهٔ الله و بركاته»، آنگاه ساكتشد.
امام باقرعلیه السلام فرمود: «و علیك السلام و رحمهٔ الله و بركاته». پیرمرد آنگاه به كسانی كه در خانه بودند سلام كرد و خاموش ایستاد. مردم نیز جواب سلام او را دادند. سپس او رو به امام كرد و گفت: یابن رسول الله ! مرا پهلوی خود بنشان ! جانم فدای تو، به خدا قسم من شما را دوست دارم و نیز كسانی را كه به شما محبت میورزند، دوست دارم. به خدا قسم محبتم به شما و محبین شما به خاطر طمع دنیا نیست. به خدا قسم من به دشمن شما بغض و كینه دارم و از آنها بیزارم و به خدا قسم من حلال شما را حلال و حرام شما را حرام میدانم و منتظر امر و فرمان شما هستم، جانم فدای تو آیا برای من امید (نجاتی) داری؟ امام باقرعلیه السلام فرمود: بیا اینجا ! بیا اینجا ! (آمد) تا او را پهلوی خود نشاند. آنگاه فرمود: ای پیرمرد همانا شخصی نزد پدرم، علی بن الحسینعلیهما السلام آمد و مثل همین سؤال كه تو از من كردی از پدرم پرسید. پدرم به او فرمود: اگر بمیری (نگران مباش زیرا) بر رسول خداصلی الله علیه وآله و بر علی و حسن و حسین و علی بن الحسین وارد میشوی و دلتخنك و چشمت روشن میشود و با فرشتگان كرام الكاتبین، با روح و ریحان از تو استقبال میشود و این هنگامی است كه جان تو به اینجا برسد و با دستبه گلوی خود اشاره نمود و اگر زنده بمانی، آنچه باعث روشنی چشم تو استببینی و با ما در بالاترین درجات بهشتخواهی بود پیرمرد گفت: چه فرمودی ای ابوجعفر ! امامعلیه السلام همان سخن را برای او تكرار كرد. پیرمرد گفت: الله اكبر ! ابوجعفر ! اگر من بمیرم و جانم به اینجا (گلو) رسد بر رسول خداصلی الله علیه وآله و بر علی و بر حسن و حسین و علی بن الحسینعلیهم السلام وارد میشوم و چشمم روشن گردد و دلم خنك شود و با فرشتگان كرامالكاتبیین با روح و ریحان استقبال شوم و اگر زنده بمانم، آنچه باعث روشنی چشم من است، ببینم و با شما در بالاترین درجات بهشتباشم ؟ !
آنگاه پیرمرد شروع كرد به های های گریه كردن تا به زمین افتاد. حضار مجلس، حال آن پیر را كه چنین دیدند، گریه و شیون سر دادند. سپس امام باقرعلیه السلام با انگشتخود اشك از گوشههای چشم پیرمرد پاك كرد. پیر سرش را بلند كرد و به امام باقرعلیه السلام گفت: یابن رسول الله ! جانم به فدایت دستت را به من بده. حضرت دستخود را به او داد. پیر آن را بوسید و بر دیدگان و رخسارش نهاد. آنگاه شكم سینه خود را برهنه كرد و دستحضرت را بر شكم و سینه خود نهاد. آنگاه برخاست و خداحافظی كرد و از منزل خارج شد.
امام باقرعلیه السلام در حالی كه با نگاه او را بدرقه میكرد، رو به مردم كرد و فرمود: هر كه دوست دارد كه به مردی از اهل بهشت نگاه كند به این مرد نگاه كند. (۱۴)
پینوشتها:
۱. مائده / ۵۵.
۲.نساء / ۶۹.
۳. تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۵۹.
۴. آل عمران / ۳۱.
۵. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۳۸۵.
۶. نصرانیها، سرآمد اسقفها را جاثلیق میگویند.
۷. توحید صدوق، ص ۱۸۲، رقم ۱۶.
۸. كافی، ج ۱، ص ۱۴۴.
۹. زیارت جامعه كبیره.
۱۰. كامل الزیارات، ص ۱۹۸.
۱۱. نحل / ۴۴.
۱۲. محاسن برقی، ج ۱، ص ۱۵۰، رقم ۶۶.
۱۳. نهجالبلاغه، خطبه ۱.
۱۴. كافی ج ۸، ص ۷۶.
زهرا پورعبدالله
نجات یافتگان كسانی هستند كه بركشتی محبت اهل بیتعلیهم السلام نشستهاند و این تنها وسیلهای است كه آنها را به ساحل نجات میرساند و تنها این گروه رستگارانند.
رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به ابوبرزه فرمود: «یا ابابرزهٔ، ان ربالعالمین عهد الی عهدا فی علی ابن ابیطالبعلیه السلام فقال انه رایهٔ الهدی و منار الایمان و امام اولیائی و نور جمیع من اطاعنی» (۳) ; ای ابابرزه! همانا پروردگار جهانیان درباره علیعلیه السلام، با من پیمانی بست و فرمود: «اوست پرچم هدایت و نشانه ایمان و امام اولیای من و نور تمام كسانی كه مرا اطاعت كردند.»
و نیز حضرت رضاعلیه السلام فرمود:«نحن نور من تبعنا» (۴) ; ما نور كسانی هستیم كه پیرو ما باشند.
محبت اهل بیت در قرآن
۱. قال الله تعالی: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا» (۵) ; «كسانی كه ایمان آورده و كارهای شایسته كردهاند، بزودی خدای رحمان برای آنان محبتی (در دلها) قرار میدهد.» گر چه مسلم است كه این آیه، مربوط به همه ایمان آورندگان است، ولی مفسرین شیعه و سنی، شان نزول این آیه را درباره علیبنابیطالبعلیه السلام دانستهاند. شبلنجی از نقاش نقل كرده كه این آیه درباره علیابنابیطالبعلیه السلام نازل شده است (۶) . سبطبن جوزی در ذكر فضایل آن حضرت از ابن عباس نقل كرده: «و هذا الود جعله الله لعلیعلیه السلام فیقلوب المؤمنین»; خداوند این دوستی در دل مؤمنین را برای علیعلیه السلام قرار داده است. (۷)
علامه امینی در كتاب الغدیر، بسیاری از منابع و مصادر این مطلب را از كتب اهل سنت آورده است (۸) و نیز از مجمعالبیان نقل كرده كه ابن عباس درباره علیعلیه السلام گفته است: مؤمنی نیست مگر آن كه در قلبش محبت آن حضرت وجود داشته باشد.
وی از تفسیر ابو حمزه از امام باقرعلیه السلام نقل كرده كه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به علیعلیه السلام فرمود، بگو: «اللهم اجعل لی عندك عهدا و اجعل لی فیقلوب المؤمنین ودا»; خدایا برای من نزد خودت عهد و پیمانی قرار بده و محبت مرا در دلهای مؤمنان زیاد كن. در ادامه حدیث آمده است كه علیعلیه السلام پس از آن كه این دعا را قرائت فرمود، آیه زیر نازل شد.
۲. قال الله تعالی: «قل لااسئلكم علیه اجرا الا المودهٔ فی القربی و من یقترف حسنهٔ نزد له فیها حسنا» (۹) ; ای رسول! بگو من هیچ پاداشی از شما به ازای رسالتم درخواست نمیكنم، جز دوست داشتن نزدیكانم. و هر كس عمل نیكی انجام دهد بر نیكیاش میافزاییم. در تفسیر مجمعالبیان، شان نزولی برای آیه فوق، از پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است كه حاصلش چنین است: هنگامی كه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وارد مدینه شد و پایههای اسلام محكم گردید، انصار گفتند: ما خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم میرسیم و عرض میكنیم: اگر مشكلات مالی پیدا شد، این اموال ما بدون هیچ گونه قید و شرط در اختیار تو قرار دارد، هنگامی كه این سخن را خدمتش عرض كردند، آیه «قل لااسئلكم علیه اجرا الا المودهٔ فی القربی...» نازل شد و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم این آیه را بر آنها تلاوت كرد، سپس فرمود: نزدیكان مرا بعد از من دوستبدارید. آنها با خوشحالی و رضا و تسلیم از محضرش بیرون آمدند، اما منافقان گفتند: این سخنی است كه او بر خدا افترا بسته و هدفش این است كه ما را بعد از خود در برابر خویشاوندانش ذلیل كند، آیه بعد نازل شد: «ام یقولون افتری علی الله كذبا» و به آنها پاسخ گفت. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به سراغ آنها فرستاد و آیه را بر آنها تلاوت كرد، گروهی پشیمان شدند و گریه كردند و سخت ناراحت گشتند، آیه سوم نازل گردید: «و هو الذی یقبل التوبهٔ عن عباده». (۱۰)
تفسیر آیه
مفسران در تفسیر این آیه بحثهای فراوانی دارند كه روی هم رفته برای آیه چهار تفسیر معروف وجود دارد:
۱- همانطوری كه اشاره خواهد شد، منظور از ذویالقربی، نزدیكان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است و محبت آنها وسیلهای استبرای قبول امامت و رهبری ائمه معصومینعلیهم السلام از دودمان آن حضرت و پشتوانهای بر ادای رسالت. جمعی از مفسران نخستین و تمام مفسران شیعه این معنی را برگزیدهاند.
۲- منظور این است كه اجر و پاداش رسالت، دوست داشتن اموری است كه شما را به «قرب الهی» دعوت میكند.
این تفسیر كه جمعی از مفسران اهل سنت آن را انتخاب كردهاند، به هیچ وجه با ظاهر آن سازگار نیست; زیرا در این صورت، معنی آیه چنین میشود كه از شما میخواهم كه اطاعت الهی را دوستبدارید و مودت آن را به دل بسپارید، در حالی كه باید گفته شود، من از شما اطاعت الهی را میخواهم(نه مودت اطاعت را).
علاوه بر این، در میان مخاطبین آیه كسی وجود نداشت كه دوست نداشته باشد به خدا نزدیك شود. حتی مشركان نیز علاقه داشتند كه به خدا نزدیك شوند و اصولا عبادت بتها را وسیلهای برای این كار میپنداشتند.
۳- منظور این است كه شما بستگان خودتان را به عنوان پاداش رسالت دوستبدارید و صله رحم بجا آورید.
با این تفسیر، هیچ تناسبی میان رسالت و پاداش آن وجود ندارد; زیرا دوست داشتن بستگان خود، چه خدمتی به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم میتواند باشد؟ و چگونه ممكن است اجر رسالت قرار داده شود؟!
۴- منظور این است كه پاداش من این است كه خویشاوندی مرا نسبتبه خود محفوظ دارید و به خاطر این كه با اكثر قبایل شما رابطه خویشاوندی دارم، مرا آزار ندهید (زیرا پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم از طریق نسبی با قبایل قریش ارتباط داشت و از طریق سببی (ازدواج) با بسیاری از قبایل دیگر و از طریق مادر با جمعی از مردم مدینه از قبیله بنیالنجار و از طرف رضاعی به قبیله بنی سعد).
این تعبیر بدترین معنایی است كه برای آیه شده است; زیرا درخواست اجر رسالت از كسانی است كه رسالت او را پذیرا شدهاند و هر گاه كسانی رسالت را پذیرا شوند، دیگر نیازی به این بحثها نیست. آنها پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را به عنوان فرستاده الهی احترام میگذارند، و دیگر احتیاجی ندارد كه به خاطر قرابت و خویشاوندیاش او را محترم بشمرند; زیرا كه احترام ناشی از قبول رسالت ما فوق همه اینهاست.در واقع این تفسیر را باید از اشتباهات بزرگی شمرد كه دامان بعضی از مفسران را گرفته و مفهوم آیه را بكلی مسخ كرده است. در اینجا، برای اینكه به حقیقت محتوای آیه آشناتر شویم، بهترین راه آن است كه از آیات دیگر قرآن كمك بگیریم. قرآن مجید میخوانیم: الف: «و ما اسئلكم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین» (۱۱) ; پیامبران میگفتند: پاداشی از شما در برابر دعوت رسالت نمیخواهیم و پاداش ما تنها بر پروردگار عالمیان است و در مورد شخص پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله وسلم نیز تعبیرات مختلفی دیده میشود.
ب: در سوره سبا، آیه ۴۷ آمده است: «قل ما سئلتكم من اجر فهولكم ان اجری الا علی الله»; بگو پاداشی را كه از شما خواستم، تنها به سود شماست. اجر و پاداش من فقط بر خداوند است.
ج: «قل ما اسئلكم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا» (۱۲) ; بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچ گونه پاداشی از شما مطالبه نمیكنم، مگر كسانی كه بخواهند راهی به سوی پروردگارشان برگزینند.
د: در سوره ص، آیه ۸۶ آمده است: «قل ما اسئلكم علیه من اجر و ما انا من المتكلفین»; من از شما پاداشی نمیطلبم و چیزی بر شما تحمیل نمیكنم. هر گاه این آیات را با آیه مورد بحث در كنار هم بگذاریم، نتیجهگیری از آن آسان است; در یكجا به كلی نفی اجر و مزد میكند. در جای دیگر میگوید: من تنها پاداش از كسی میخواهم كه راهی به سوی خدا میجوید و در مورد سوم میگوید: پاداشی را كه از شما خواستهام، برای خود شماست.
و بالاخره در آیه مورد بحث میافزاید: مودت در قربی پاداش رسالت من است، یعنی من پاداشی از شما خواستهام كه این ویژگیها را دارد. مطلقا چیزی نیست كه نفعش عاید من شود، صددرصد به سود خود شماست و چیزی است كه راه شما را به سوی خدا هموار میسازد.
به این ترتیب، آیا جز مساله ادامه مكتب و خط پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به وسیله رهبران الهی و جانشینان معصومش كه همگی از خاندان او بودهاند، امر دیگری میتواند باشد؟ منتها چون مساله مودت پایه این ارتباط بوده، در این آیه، با صراحت آمده است. جالب این كه غیر از آیه مورد بحث، در قرآن مجید، در پانزده مورد دیگر كلمه «القربی» به كار رفته كه در تمام آنها به معنی خویشاوندان و نزدیكان است.با این حال معلوم نیست چرا بعضی اصرار دارند كه «قربی» منحصرا در اینجا به معنای «تقرب الی الله» بوده است و معنای ظاهر و واضح آن را كه در همه جای قرآن بدان معنا به كار رفته است، كنار میگذارند؟ این نكته نیز قابل توجه است كه در پایان همین آیه مورد بحث میافزاید: آن كسی كه عمل نیكی انجام دهد، بر نیكی عملش میافزاییم; زیرا خداوند آمرزنده و شكرگزار است و به اعمال بندگان جزای مناسب میدهد: «و من یقترف حسنهٔ نزد له فیها حسنا ان الله غفور شكور». (۱۳) چه حسنهای از این برتر كه انسان خود را همیشه در زیر پرچم رهبران الهی قرار دهد، حب آنها را در دل گیرد و خط آنها را ادامه دهد. در فهم كلام الهی آنجا كه مسائل برای او ابهام پیدا كند، از آنها توضیح بخواهد، عمل آنها را معیار قرار دهد و آنها را الگو و اسوه خود سازد. روایاتی كه در تفسیر آیه «قل لا اسالكم علیه اجرا ...» آمده است
روایات فراوانی در منابع اهل سنت و شیعه از شخص پیامبرصلی الله علیه وآله نقل شده كه نشان میدهد، منظور از «قربی» در آیه ۲۳ سوره شوری اهل بیت و نزدیكان و خاصان پیامبرند، به عنوان نمونه:
۱- «احمد» در «فضائل الصحابهٔ» با سند خود از سعید بن جبیر عامر چنین نقل میكند: «لما نزلت «قل لااسئلكم علیه اجرا الا المودهٔ فیالقربی» قالوا: یا رسول اللهصلی الله علیه وآله من قرابتك؟ من هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم؟ قال: علی و فاطمهٔ و ابناهما، و یقولها ثلاثهٔ»; هنگامی كه آیه قل لااسئلكم...نازل شد، اصحاب عرض كردند: ای رسول خدا! خویشاوندان تو كه مودت آنها بر ما واجب است، كیانند؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزند آن دو، این سخن را سه بار تكرار فرمود. (۱)
۲- در مستدرك الصحیحین از امام علیبن الحسینعلیه السلام نقل شده كه وقتی امیرمؤمنان علیعلیه السلام به شهادت رسید، حسن بن علیعلیه السلام در میان مردم خطبه خواند كه بخشی از آن این بود: «انا من اهل البیت الذین افترض الله مودتهم علی كل مسلم. فقال فی ما انزل علی محمدصلی الله علیه وآله «قل لااسئلكم علیه اجرا الاالمودهٔ فیالقربی و من یقترف حسنهٔ نزد له فیها حسنا» فاقتراف الحسنهٔ مودتنا اهل البیت»; من از خاندانی هستم كه خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانی واجب كرده است و به پیامبرش فرموده: قل لااسئلكم...منظور خداوند از «اقتراف حسنهٔ» مودت ما اهل بیت است. (۲) ۳- سیوطی در «الدرالمنثور» در ذیل آیه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل كرده كه در تفسیر آیه «قل لااسئلكم علیه اجرا الا المودهٔ فی القربی» گفت: «ان تحفظونی فی اهل بیتی و تؤدوهم بی»; حق مرا در اهل بیتم حفظ كنید و آنها را به سبب من وستبدارید. (۳) ۴- مرحوم طبرسی، مفسر معروف، از «شواهد التنزیل» حاكم حسكانی كه از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است، از ابی امامه باهلی چنین نقل میكند: پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله فرمود: «ان الله خلق الانبیاء من اشجار شتی و انا و علیعلیه السلام من شجرهٔ واحدهٔ فانا اصلها و علیعلیه السلام فرعها و فاطمهعلیها السلام لقاحها و الحسن و الحسینعلیهما السلام ثمارها و اشیاعنا اوراقها...لوان عبدا عبد الله بین الصفا و المروهٔ الف عام، ثم الف عام، ثم الف عام، حتی یصیركالشن البالی، ثم لم یدرك محبتنا، كبه الله علی منخریه فی النار، ثم تلی: قل لااسئلكم علیه اجرا...»; خداوند انبیا را از درختان مختلفی آفرید، ولی من و علیعلیه السلام را از درخت واحدی خلق كرد، من اصل آنم وعلی شاخه آن، فاطمه موجب باروری آن است و حسن و حسین میوههای آن و شیعیان ما برگهای آنند... سپس افزود: اگر كسی خدا را در میان صفا و مروه هزار سال و سپس هزار سال و از آن پس هزار سال عبادت كند تا همچون مشك كهنه شود، اما محبت ما را نداشته باشد، خداوند او را بصورت در آتش میافكند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: قل لااسئلكم... . (۴)
۵- و نیز سیوطی در «الدر المنثور» از ابن جریر از ابی الدیلم چنین نقل میكند: هنگامی كه علی بن الحسینعلیه السلام را به اسارت آوردند و بر دروازه دمشق نگهداشتند، مردی از اهل شام گفت: «الحمدلله الذی قتلكم و استاصلكم»; خدا را شكر كه شما را كشت و ریشه كن ساخت! علی بن الحسینعلیه السلام فرمود: آیا قرآن را خواندهای؟ گفت: آری. فرمود: سورههای حم را خواندهای؟ عرض كرد: نه. امامعلیه السلام فرمود: آیا این آیه را نخواندهای «قل لااسئلكم علیه اجرا الاالمودهٔ فیالقربی؟!» گفت: آیا شما همانهایی هستید كه در این آیه اشاره شده است؟ فرمود: آری. (۵)
۶- زمخشری در «كشاف» حدیثی نقل كرده كه فخر رازی و قرطبی نیز در تفسیرشان از او اقتباس كردهاند. حدیث مزبور به وضوح مقام آل محمدصلی الله علیه وآله و اهمیتحب آنها را بیان میدارد. وی میگوید: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات شهیدا»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، شهید از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مغفورا له»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، بخشیده شده است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات تائبا»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، با توبه از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات مؤمنا مستكمل الایمان»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، مؤمن با ایمان كامل از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله بشره ملك الموت بالجنهٔ ثم منكر و نكیر»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، فرشته مرگ سپس نكیر و منكر او را به بهشتبشارت میدهند.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله یزف الی الجنهٔ كما تزف العروس الی بیت زوجها»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، او را با احترام به سوی بهشت میبرند، آنچنان كه عروس را به خانه داماد میبرند.«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله فتح له فی قبره بابان الی الجنهٔ»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، در قبر او، دو در به سوی بهشت گشوده میشود.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله جعل الله قبره مزار ملائكهٔ الرحمهٔ»; هر كس با محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، خداوند قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار میدهد.
«الا و من مات علی حب آل محمدصلی الله علیه وآله مات علی السنهٔ و الجماعهٔ»; هر كس به محبت آل محمدصلی الله علیه وآله بمیرد، به سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی بغض آل محمدصلی الله علیه وآله جاء یوم القیامهٔ مكتوب بین عینیه ایس من رحمهٔ الله»; آگاه باشید هر كس با عداوت اهلبیت از دنیا رود، روز قیامت در حالی وارد عرصه محشر میشود كه در پیشانی او نوشته شده: مایوس از رحمتخدا.
«الا و من مات علی بغض آل محمدصلی الله علیه وآله مات كافرا»; هر كس با بغضشان از دنیا برود، كافر از دنیا رفته است.
«الا و من مات علی بغض آل محمدصلی الله علیه وآله لم یشم رائحهٔ الجنهٔ»; هر كس با بغضشان از دنیا برود، بوی بهشت را استشمام نخواهد كرد. (۶)
جالب اینكه فخر رازی بعد از ذكر این حدیثشریف كه صاحب كشاف آن را به صورت ارسال مسلم ذكر كرده است، میافزاید: «آل محمدصلی الله علیه وآله كسانی هستند كه بازگشت امرشان به اوست; كسانی كه ارتباطشان محكمتر و كاملتر باشد، «آل» محسوب میشوند و شك نیست كه فاطمه و علی و حسن و حسین محكمترین پیوند را با رسول خدا داشتند و این از مسلمات و مستفاد از احادیث متواتر است، بنابراین لازم است كه آنها را آل پیامبرصلی الله علیه وآله بدانیم.»
وی سپس میافزاید: «گروهی در مفهوم «آل» اختلاف كردهاند، بعضی آنها را خویشاوندان نزدیك پیامبر میدانند و بعضی گفتهاند كه آنها امت پیامبرند. اگر این واژه را بر معنی اول حمل كنیم، آل پیامبر تنها آنها (فاطمه، علی، حسن و حسینعلیهم السلام) هستند و اگر به معنی امتی كه دعوت او را پذیرفتند بدانیم، باز هم خویشاوندان نزدیك رسول خداصلی الله علیه وآله آل او محسوب میشوند، بنابراین به هر تقدیر آنها آل هستند و اما آیا غیر آنها در لفظ «آل» داخلند یا نه؟ محل اختلاف است.» سپس فخر رازی از صاحب كشاف چنین نقل میكند: «وقتی این آیه نازل شد، مسلمانان عرض كردند: ای رسول خدا! خویشاوندان تو كیانند كه مودتشان بر ما واجب است؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزندشان. بنابراین ثابت میشود كه این چهار تن ذی القربای پیغمبرند و هنگامی كه این معنی ثابتشد، واجب است از احترام فوقالعادهای برخوردار باشند.»
فخر رازی میافزاید: «دلایل مختلفی بر این مساله دلالت میكند:
۱- جمله «الا المودهٔ فی القربی» كه شیوه استدلال به آن بیان شد.
۲- شك نیست كه پیامبر فاطمه را دوست میداشت و درباره او فرموده بود: «فاطمهٔ بضعهٔ منی یؤذینی مایؤذیها»; فاطمه پاره تن من است، آنچه او را آزار دهد، مرا آزار داده است و با احادیث متواتر از رسول خدا ثابتشده كه او علی و حسن و حسین را دوست میداشت و هنگامی كه این معنا ثابتشود، محبت آنها بر تمام امت واجب است، چون خداوند فرموده: «واتبعوه لعلكم تهتدون»; از او پیروی كنید تا هدایتشوید. (۷) و نیز فرموده: «فلیحذر الذین یخالفون عن امره»; كسانی كه او را مخالفت میكنند، از عذاب الهی بترسند. (۸) و نیز فرموده: «قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونی یحببكم الله»; بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی كنید تا خدا شما را دوستبدارد. (۹) و نیز فرموده: «لقد كان لكم فی رسول الله اسوهٔ حسنهٔ»; برای شما در زندگی رسول خدا سرمشقی نیكو بود. (۱۰)۳- دعا برای «آل» افتخاری بزرگ است و لذا این دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده: «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» و چنین تعظیم و احترامی در حق غیر آل دیده نشده است. بنابراین همه این دلایل نشان میدهد كه محبت آل محمدصلی الله علیه وآله واجب است.»
سرانجام فخر رازی سخنان خود را در این مساله با اشعار معروف شافعی پایان میدهد:
یا راكبا قف بالمحصب من منی
و اهتف بساكن خیفها و الناهض
سحرا اذا فاض الحجیج الی منی
فیضا كما نظم الفرات الفائض
ان كان رفضا حب آل محمد
فلیشهد الثقلان انی رافض
ای سواری كه عازم حج هستی، در جایی كه در نزدیك منی است و ریگ برای رمی جمرات جمع میكنند و مركز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست، بایست و فریاد بزن به تمام كسانی كه در مسجد خیف مشغول عبادتند و یا در حال حركت میباشند. فریاد بزن به هنگام سحرگاه كه حاجیان از مشعر به سوی منی كوچ میكنند و همچون نهری عظیم و خروشان وارد سرزمین منی میشوند. آری فریاد بزن و بگو: اگر محبت آل محمدصلی الله علیه وآله رفض و ترك دین است، همه جن و انس شهادت دهند كه من رافضیام. (۱۱)
آری این است مقام آل محمدصلی الله علیه وآله كه ما به دامانشان چنگ زدهایم و آنها را رهبر خویش و راهنمای دین و دنیا پذیرفتهایم. الگو و اسوه خویش میدانیم و تداوم خط نبوت را با امامت آنها میبینیم.
نكتهها
۱- سخنی با مفسر معروف «آلوسی»
در اینجا برای برخی سؤالی مطرح است كه آلوسی، مفسر معروف، در كتاب «روح المعانی» آن را بصورت ایرادی بر شیعه مطرح كرده و ما آن را در اینجا بصورت یك سؤال عنوان كرده و مورد بررسی قرار میدهیم. خلاصه كلام او چنین است:
«بعضی از شیعه، این آیه را در مقام استدلال بر امامت علیعلیه السلام ذكر كردهاند و گفتهاند: علیعلیه السلام واجب المحبهٔ است و هر واجب المحبتی واجب الطاعهٔ است و هر واجب الطاعتی دارای مقام امامت است و از آن نتیجه گرفتهاند كه علیعلیه السلام دارای مقام امامت میباشد و آیه را دلیل بر این موضوع شمردهاند. اما سخن آنها از چند جهت قابل ایراد است:
اولا: استدلال به آیه بر وجوب محبت فرع بر این است كه آیه را به معنی محبتخویشاوندان پیامبر بدانیم، در حالی كه جمع كثیری از مفسران این تفسیر را نپذیرفتهاند و گفتهاند كه این مناسب مقام نبوت نیست; زیرا پیامبر را متهم میسازد; چه اینكه شبیه كار دنیاپرستانی است كه فعالیتهایی را شروع میكنند، سپس منافعی در برابر آن برای فرزندان و بستگان خود مطالبه مینمایند، به علاوه با آیه ۱۰۴ سوره یوسف «و ما تسئلهم علیه من اجر»; تو پاداشی از آنها مطالبه نمیكنی، منافات دارد. ثانیا: قبول نداریم كه وجوب محبت، دلیل بر وجوب اطاعتباشد، لذا ابنبابویه در كتاب «اعتقادات» میگوید: امامیه اتفاق دارند كه محبت علویین لازم است، در حالی كه همه را واجب الاطاعهٔ نمیداند.
ثالثا: قبول نداریم كه هر شخص واجب الاطاعهای دارای مقام امامت، یعنی زعامت كبری باشد و الا هر پیامبری در زمان خود دارای چنین مقامی بود، در حالی كه در داستان طالوت میخوانیم كه او امام جمعیتشد، در حالی كه پیامبری نیز در آن زمان وجود داشت.
رابعا آیه اقتضا میكند، تمام اهل بیت واجب الاطاعهٔ باشند و به همین دلیل باید همه امام باشند، در حالی كه امامیه چنین عقیدهای ندارند. (۱۲) این خلاصه اشكال و ایراد آلوسی بود.اما جواب آن
بر اساس قراین فراوان و محكم موجود در آیه و سایر آیات قرآن و با برداشتی كه از آیه مورد بحث داشتیم، پاسخ بسیاری از این ایرادها روشن میشود.زیرا گفتیم كه این محبت امر سادهای نیست، و به عنوان پاداش نبوت و اجر رسالت است، پس طبعا باید هموزن و همشان آن باشد، تا بتواند پاداش آن قرار گیرد.
از سوی دیگر، آیات قرآن گواهی میدهد كه سود این محبت چیزی نیست كه به پیامبرصلی الله علیه وآله برگردد، بلكه نیتجه آن صددرصد عاید خود مؤمنان میشود، یا به تعبیر دیگر، این یك امر معنوی است كه در تكامل هدایت مسلمانان مؤثر است. به این ترتیب، گر چه از ظاهر آیه چیزی جز مساله وجوب محبت استفاده نمیشود، اما با قراینی كه ذكر شد، این وجوب محبتسر از مساله امامت درمیآورد كه پشتوانه مقام نبوت و رسالت است. با توجه به این توضیح، به بررسی ایرادهای فوق میپردازیم:
اولا: اینكه بعضی از مفسران آیه را به مودت اهل بیت تفسیر نكردهاند، دلیلش پیشداوریها و رسوبات ذهنی است كه مانع از این امر میشود. به عنوان مثال جمعی از آنها «قربی» را به معنای تقرب به پروردگار تفسیر كردهاند! و یا اینكه جمعی آن را به معنای خویشاوندی پیامبر با قبایل عرب تفسیر كردهاند! در حالی كه این تفسیر، نظام آیه را به كلی به هم میریزد.
اجر رسالت را از كسی مطالبه میكنند كه رسالت را پذیرفته و كسی كه رسالت پیامبر را بپذیرد، چه نیازی دارد كه خویشاوندی او را با خود در نظر بگیرد و از آزار او چشم بپوشد؟
علاوه بر این، چرا روایات زیادی را كه آیه را به ولایت اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله تفسیر میكنند، كنار بگذاریم؟! بنابراین باید قبول كرد كه این گروه از مفسران هرگز با ذهن خالی به تفسیر آیه نپرداختهاند و گرنه مطلب پیچیدهای در آن وجود ندارد. و از اینجا روشن میشود كه تقاضای چنین پاداشی نه با مقام نبوت منافات دارد و نه همچون راه و رسم دنیاپرستان است و با آیه ۱۰۴ سوره یوسف كه نفی هر گونه پاداش میكند، نیز كاملا هماهنگ است; زیرا كه پاداش مودت اهل بیت در حقیقت پاداشی نیست كه پیامبر از آن منتفع گردد، بلكه خود مسلمین از آن بهرهمند میشوند.
ثانیا: درست است كه وجوب محبتساده هرگز دلیل بر وجوب اطاعت نیست، اما وقتی در نظر بگیریم كه این محبتی است كه متناسب و همطراز رسالت قرار داده شده، یقین پیدا میكنیم كه وجوب اطاعت نیز در آن نهفته است و از اینجا روشن میشود كه گفتار ابن بابویه (پدر صدوق) نیز منافاتی با آنچه گفتیم ندارد.
ثالثا: درست است كه هر وجوب اطاعتی دلیل بر مقام امامت و زعامت كبری نیست، ولی باید توجه داشت كه وجوب اطاعتی كه پاداش رسالت و متناسب با آن است، جز امامت نمیتواند باشد.
قابل توجه اینكه آلوسی شخصا اهمیت زیادی برای مودت اهل بیت قائل شده و در چند سطر پیش از بحث فوق میگوید: «حق این است كه محبتخویشاوندان پیامبرصلی الله علیه وآله به خاطر قرابتشان با پیامبرصلی الله علیه وآله واجب است و هر قدر قرابت قویتر باشد، محبت وجوب بیشتری دارد.»
وی سرانجام میگوید: «آثار این مودت تعظیم و احترام و قیام به ادای حقوق اقربای پیغمبر است، در حالی كه بسیاری از مردم در این امر سستی كردهاند، تا آنجا كه محبت اقربای پیامبرصلی الله علیه وآله را نوعی رافضی گری شمردهاند! ولی من چنین نمیگویم، بلكه همان را میگویم كه شافعی در آن كلام جالب و گویای خود گفته است.
سپس اشعاری را كه پیشتر از شافعی نقل كردیم، ذكر كرده و میافزاید: «با این حال من معتقد به خروج از اعتقادات بزرگان اهل سنت در مورد صحابه نیستم و محبت آنها را نیز از واجبات میشمرم.!!» (۱۳)
۲- كشتی نجات
«فخر رازی» در ذیل این بحث نكتهای را نقل كرده و آن را پسندیده است و «آلوسی» در روح المعانی نیز آن را به عنوان «نكتهای لطیف» به نقل از فخر رازی آورد، نكتهای كه فكر میكنند از طریق آن بعضی از تضادها برطرف میگردد و آن اینكه: پیغمبر گرامی اسلام از یك سو فرموده است: «مثل اهل بیتی كمثل سفینهٔ نوح من ركب فیها نجی»; مثل اهل بیت من همچون كشتی نوح است هر كس سوار بر آن شود نجات مییابد. و از سوی دیگر فرموده است: «اصحابی كالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم»; اصحاب من همچون ستارگان آسمانند به هر كدام اقتدا كنید هدایت مییابید. و ما الآن در اقیانوس تكلیف گرفتاریم و امواج شبهات و شهوات، ما را از هر سو در هم میكوبد و آن كس كه میخواهد از دریا عبور كند احتیاج به دو امر دارد: یكی كشتی است كه خالی از هر عیب و نقص باشد و دیگری ستارگان پرفروغ درخشندهای است كه مسیر را به او نشان دهد، هنگامی كه انسان سوار بر كشتی شود و چشم بر ستارگان درخشان بدوزد، امید نجات وجود دارد، همچنین هر كسی از اهل سنتبر كشتی محبت آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم سوار گردد و چشم به ستارگان اصحاب دوزد امید است كه خداوند او را به سلامت و سعادت در دنیا و آخرت برساند. (۱۴)ولی ما میگوییم این تشبیه شاعرانه گر چه زیباست، اما دقیق نیست، زیرا:
اولا كشتی نوح مركب نجات بود در آن روز كه همه جای جهان را امواج خروشان آب فرا گرفته بود، دائما در گردش بود بیآنكه مانند كشتیهای معمولی مقصدی داشته باشد كه به سوی آن مقصد به كمك ستارگان حركت كند.
مقصد، خود كشتی بود و نجات از غرقاب، تا فرونشستن آب و قرار گرفتن كشتی بر كنار كوه جودی. ثانیا در بعضی از روایات كه در كتب برادران اهل سنت نقل شده از پیغمبر گرامی اسلام چنین آمده است: «النجوم امان لاهل الارض من الغرق و اهل بیتی امان لامتی من الاختلاف فی الدین»; ستارگان، امان برای اهل زمینند از غرق شدن و اهل بیت من امان امتند از اختلاف در دین. (۱۵)
۳- تفسیر «و من یقترف حسنهٔ....»
«یقترف» در آیه «و من یقترف حسنهٔ نزد له فیها حسنا»; هر كس حسنهای را كسب كند ما بر حسن آن میافزاییم در اصل از «قرف» (به وزن حرف) به معنی كندن پوست اضافی از درختیا پوستهای اضافی از زخم است كه گاه مایه پیراستن و بهبودی میگردد. این كلمه بعدا در اكتساب به كار رفته، اعم از اینكه اكتساب خوبی باشد یا بدی.
ولی به گفته راغب این واژه در بدیها بیش از خوبیها به كار میرود. (هر چند در آیه مورد بحث در خوبیها به كار رفتهاست.)
لذا ضرب المثلی در عرب معروف است كه میگویند: «الاعتراف یزیل الاقتراف»; اعتراف به گناه، گناه را از بین میبرد. جالب این كه در بعضی از تفاسیر از ابن عباس و یكی دیگر از مفسران نخستین به نام «سدی» نقلشده كه منظور از «اقتراف حسنهٔ» در آیه شریفه، مودت آل محمدعلیهم السلاماست. (۱۶)
در حدیثی كه سابقا از امام حسن بن علیعلیه السلام نقل كردیم نیز آمده: «اقتراف الحسنهٔ مودتنا اهل البیت»; منظور از به دست آوردن حسنهٔ مودت ما اهلبیت است. روشن است كه منظور از این گونه تفسیرها محدودبودن معنی اكتساب حسنه به مودت اهل بیت نیست، بلكه معنی وسیع و گستردهای دارد، ولی از آنجا كه این جمله به دنبال مساله مودت ذیالقربی آمده است روشنترین مصداق اكتساب حسنهٔ، همین مودت است. «انما ولیكم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاهٔ و یؤتون الزكاهٔ و هم راكعون». (۱)
در مورد این آیه، در جلد ۴ تفسیر نمونه ص ۴۲۳ چنین آمده است: این آیه با كلمه «انما» كه در لغت عرب به معنی انحصار میآید، شروع شده و میگوید: ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه شخص است: خدا و پیامبر و كسانی كه ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال ركوع زكات میدهند...، شك نیست كه كلمه «ولی» در آیه به معنی دوست و یا ناصر و یاور نیست، زیرا لایتبه معنی دوستی و یاری كردن، مخصوص كسانی نیست كه نماز میخوانند و در حال ركوع زكات میدهند، بلكه یك حكم عمومی است كه همه مسلمانان را در بر میگیرد، همه مسلمین باید یكدیگر را دوستبدارند و یاری كنند، حتی آنهایی كه زكات بر آنها واجب نیست و اصولا چیزی ندارند كه زكات بدهند، تا چه رسد به اینكه بخواهند در حال ركوع زكاتی بپردازند، آنها هم باید دوست و یارویاور یكدیگر باشند.
از اینجا روشن میشود كه منظور از «ولی» در آیه فوق ولایتبه معنی سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است، بخصوص اینكه این ولایت پیامبرصلی الله علیه وآله و اهل بیتعلیهم السلام و ولایتخدا در كنار هم قرار گرفته و هر سه با یك جمله ادا شدهاند.
و به این ترتیب، این آیه از آیاتی است كه به عنوان یك نص قرآنی، دلالتبر ولایت و امامت علیعلیه السلام میكند. لذا به دلیل جدا بودن آن از عنوان بحث این مقاله، به شرح و بسط آن نمیپردازیم.
«و من یطع الله و الرسول فاولئك مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئك رفیقا»; (۲) كسی كه خدا و پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را اطاعت كند همنشین كسانی خواهد بود كه خدا نعمتخود را بر آنها تمام كرده از پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان و آنها رفیقهای خوبی هستند.
یكی از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله به نام «ثوبان» كه نسبتبه حضرت، محبت و علاقه شدیدی داشت، روزی با حال پریشان خدمتش رسید. پیامبرصلی الله علیه وآله از سبب ناراحتی او سؤال نمود. در جواب عرض كرد: زمانی كه از شما دور میشوم و شما را نمیبینم، نارحت میشوم. امروز در این فكر فرو رفتهبودم كه فردای قیامت اگر من اهل بهشتباشم، مسلما در مقام و جایگاه شما نخواهم بود و بنابراین شما را هرگز نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم كه تكلیفم روشن است و بنابراین در هر حال، از درك حضور شما محروم خواهم شد، با این حال چرا افسرده نباشم؟
آیههای فوق نازل شد و به این گونه اشخاص بشارت داد كه افراد مطیع پروردگار در بهشت نیز همنشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود، سپس پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: به خدا سوگند ایمان مسلمانی كامل نمیشود، مگر اینكه مرا از خود و پدر و مادر و همه بستگان بیشتر دوستبدارد و در برابر گفتار من تسلیم باشد. (۳)
«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونی یحببكم الله و یغفر لكم ذنوبكم و الله غفور رحیم»; (۴) بگو اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی كنید تا خدا (هم) شما را دوستبدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.
این آیه نیز به دلیل آنكه سخن در منشا آغازین محبت اهل بیتعلیهم السلام دارد، انتخاب شده است:
كسی كه مدعی عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانهاش این است كه از پیامبر و فرستاده او پیروی كند. بدیهی است اطاعت و محبت اهل بیت از محبتخدا سرچشمه گرفته است و محبت تنها یك علاقه قلبی نیستبلكه باید آثار آن در عمل انسان منعكس باشد.
این یك اصل كلی در منطق اسلام برای همه اعصار و قرون است. آنها كه شب و روز دم از عشق پروردگار یا عشق و محبت پیشوایان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نیكان میزنند، اما در عمل، كمترین شباهتی به آنها ندارند، مدعیان دروغینی بیش نیستند.
در معانی الاخبار از امام صادقعلیه السلام نقل شده كه فرمود: «ما احب الله من عصاه»; كسی كه گناه میكند، خدا را دوست نمیدارد. سپس این شعر معروف را قرائت فرمود:
تعصی الاله و انت تظهر حبه
هذا لعمری فی الفعال بدیع
لو كان حبك صادقا لاطعته
ان المحب لمن یحب مطیع (۵)معصیت پروردگار میكنی، با این حال اظهار محبتبه او مینمایی. به جانم سوگند این كار عجیبی است. اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او میكردی; زیرا كسی كه دیگری را دوست میدارد، از فرمان او پیروی میكند.
محبت اهل بیت علیهم السلام در روایات
۱ - احاطه مطلق و عام آل محمد صلوات الله علیهم، به آفرینش
بعد از وفات پیامبر اكرمصلی الله علیه وآله، صد نفر از مسیحیان به سرپرستی جاثلیق نصرانی (۶) نزد علیعلیه السلام آمدند و سؤالاتی را مطرح كردند، از جمله جاثلیق نصرانی پرسید: مرا از وجه خدای تبارك و تعالی با خبر كن. علیعلیه السلام آتشی برافروخت و از او پرسید: وجه این آتش كجاست؟ نصرانی پاسخ داد: همه حدود آتش وجه آن است. علیعلیه السلام فرمود: این آتش، كه خود آفریده و مصنوع است، وجهش شناخته نمیشود، پس چگونه خدا كه آفریننده آتش است و هیچ گونه شناختی به آن ندارد، وجهش شناخته شود؟ آری مشرق و مغرب برای اوست و به هر كجا رو كند، آنجا وجه خداست و بر پروردگار ما هیچ چیز، مخفی و پوشیده نیست. (۷)
روایات بسیاری وجه الله را آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم معرفی كرده است كه آنان مصداق اتم و اعلای آن به شمار میآیند. امام صادقعلیه السلام فرمود: همانا خدا ما را آفرید و خلقت ما را نیكو ساخت و ما را چشم خود در بندگانش و لسان گویا و ستباز خود در خلقش قرار داد. دستی كه رافت و رحمتبر بندگانش باز است و وجه خویش كه از آن باید وارد شد و در خویش كه بر او دلالت و راهنمایی گردد و گنجینهدار خویش در آسمان و زمینش. به وسیله ما، درختان بارور شدند و میوهها رسیدند و رودخانهها جریان یافتند و به وسیله ما باران آسمان نازل گردید و گیاهان زمینی روییده شد، با عبادت ما خدا پرستیده شد و اگر ما نبودیم، خدا پرستیده نمیشد. (۸)
آری، هیچ گوشهای از جهان از وجود مقدس آل الله خالی نیست و هر جا سخن خیری به میان میآید، آنان تمام آن هستند; «ان ذكر الخیر كنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماویه و منتهاه.» (۹)
البته اگر كسی از موجودات نتواند این مقام را دریابد، به هیچ وجه دلیل بر عدم این مقام و این احاطه نیست و اگر مثلا معانی ظاهر قرآن و بخشهای گوناگون آن را به ظاهر بدون وساطت پیامبر و امامعلیهم السلام میفهمیم و برای خود، استقلال حس میكنیم، دلیل بر عدم وساطت و دخالت معصوم نیست. این احساس همواره دلیل بر قصور و عدم درك ماست و خود، نوعی غفلت و بیخبری است كه دامنگیر ما شده و به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود.
۲ - صدور مقدرات از آل الله
طبق نصوص قطعی و مسلم، تقدیرات پروردگار متعال، از آستان مقدس آل محمدعلیهم السلام سر میزند و از این بیت مطهر منتشر میشود، چنان كه در متن زیارت مطلقه امام حسینعلیه السلام میخوانیم: «ارادهٔ الرب فی مقادیر اموره تهبط الیكم و تصدر من بیوتكم ...» (۱۰) ; اراده پروردگار در اندازه و مقادیر امورش به سوی شما هبوط میكند و از بیوت شما صادر میگردد.اراده حضرت اقدس پروردگار از مسیر خاندان عصمت و ولایت، همه را اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان و جن و ملك فرا میگیرد; چون كه آنان وسیله فیض و رحمت پروردگارند: «و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفكرون» (۱۱) ; و ما این ذكر (قرآن) را بر تو نازل كردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشنسازی و شاید اندیشه كنند.
این آیه و نظایر آن، صریحا روشنگر واقعیتی است كه عقل و فطرت و قلب سلیم آن را قبول میكند. نكته مهم اینجاست كه: اگر بیان آل عصمت در چیزی نباشد، آن چیز نه تنها مشكل و غامض است، بلكه گویا آن چیز به طور كلی وجود ندارد، از این رو، ولایت اهل بیتعلیهم السلام محور و قطب قرآن و جمیع كتب آسمانی معرفی شده است.
۳ - محبت اهل بیتعلیهم السلام اساس اسلام است
آری محبت آل محمد - صلوات الله علیهم - دائر مدار آفرینش و اساس نجات و محور جمیع معارف الهی است كه بستگان كمند تو رستگارانند.
به روایت امام صادقعلیه السلام، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«لكل شیء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت»; (۱۲) برای هر چیزی اساس و پایهای است و اساس اسلام محبت ما اهل بیت است.
علیعلیه السلامدر توصیف آل محمدصلی الله علیه وآله میفرماید: «هم اساس الدین و عماد الیقین، الیهم یفیء الغالی و بهم یلحق التالی و لهم خصائص حق الولایهٔ»; (۱۳) آل محمد اساس و پایه دین و ستون ایمان و یقین هستند، دورافتادگان از راه حق به آنان رجوع كرده و واماندگان آنان ملحق میشوند و خصائص امامت (علوم و معارف) در آنان جمع و حق ایشان است و بس.
پس از آنكه در جامعهای ولایت تحقق یافت، زمینه تحقق احكام اسلام نیز فراهم میگردد و تضعیف ولایتبه هر اندازه، به تضعیف اصل حاكمیت اسلام منجر میشود.
خاتمه
در پایان به ذكر روایتی میپردازیم كه موجب شادابی دل و طراوات جان باشد. حكم بن عتیه میگوید: روزی در حضور امام باقرعلیه السلام بودم و اطاق پر از جمعیتبود. در این هنگام پیرمردی كه بر عصای بلندش تكیه كرده بود، آمد و دم در ایستاد و گفت: «السلام علیك یابن رسول الله و رحمهٔ الله و بركاته»، آنگاه ساكتشد.
امام باقرعلیه السلام فرمود: «و علیك السلام و رحمهٔ الله و بركاته». پیرمرد آنگاه به كسانی كه در خانه بودند سلام كرد و خاموش ایستاد. مردم نیز جواب سلام او را دادند. سپس او رو به امام كرد و گفت: یابن رسول الله ! مرا پهلوی خود بنشان ! جانم فدای تو، به خدا قسم من شما را دوست دارم و نیز كسانی را كه به شما محبت میورزند، دوست دارم. به خدا قسم محبتم به شما و محبین شما به خاطر طمع دنیا نیست. به خدا قسم من به دشمن شما بغض و كینه دارم و از آنها بیزارم و به خدا قسم من حلال شما را حلال و حرام شما را حرام میدانم و منتظر امر و فرمان شما هستم، جانم فدای تو آیا برای من امید (نجاتی) داری؟ امام باقرعلیه السلام فرمود: بیا اینجا ! بیا اینجا ! (آمد) تا او را پهلوی خود نشاند. آنگاه فرمود: ای پیرمرد همانا شخصی نزد پدرم، علی بن الحسینعلیهما السلام آمد و مثل همین سؤال كه تو از من كردی از پدرم پرسید. پدرم به او فرمود: اگر بمیری (نگران مباش زیرا) بر رسول خداصلی الله علیه وآله و بر علی و حسن و حسین و علی بن الحسین وارد میشوی و دلتخنك و چشمت روشن میشود و با فرشتگان كرام الكاتبین، با روح و ریحان از تو استقبال میشود و این هنگامی است كه جان تو به اینجا برسد و با دستبه گلوی خود اشاره نمود و اگر زنده بمانی، آنچه باعث روشنی چشم تو استببینی و با ما در بالاترین درجات بهشتخواهی بود پیرمرد گفت: چه فرمودی ای ابوجعفر ! امامعلیه السلام همان سخن را برای او تكرار كرد. پیرمرد گفت: الله اكبر ! ابوجعفر ! اگر من بمیرم و جانم به اینجا (گلو) رسد بر رسول خداصلی الله علیه وآله و بر علی و بر حسن و حسین و علی بن الحسینعلیهم السلام وارد میشوم و چشمم روشن گردد و دلم خنك شود و با فرشتگان كرامالكاتبیین با روح و ریحان استقبال شوم و اگر زنده بمانم، آنچه باعث روشنی چشم من است، ببینم و با شما در بالاترین درجات بهشتباشم ؟ !
آنگاه پیرمرد شروع كرد به های های گریه كردن تا به زمین افتاد. حضار مجلس، حال آن پیر را كه چنین دیدند، گریه و شیون سر دادند. سپس امام باقرعلیه السلام با انگشتخود اشك از گوشههای چشم پیرمرد پاك كرد. پیر سرش را بلند كرد و به امام باقرعلیه السلام گفت: یابن رسول الله ! جانم به فدایت دستت را به من بده. حضرت دستخود را به او داد. پیر آن را بوسید و بر دیدگان و رخسارش نهاد. آنگاه شكم سینه خود را برهنه كرد و دستحضرت را بر شكم و سینه خود نهاد. آنگاه برخاست و خداحافظی كرد و از منزل خارج شد.
امام باقرعلیه السلام در حالی كه با نگاه او را بدرقه میكرد، رو به مردم كرد و فرمود: هر كه دوست دارد كه به مردی از اهل بهشت نگاه كند به این مرد نگاه كند. (۱۴)
پینوشتها:
۱. مائده / ۵۵.
۲.نساء / ۶۹.
۳. تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۵۹.
۴. آل عمران / ۳۱.
۵. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۳۸۵.
۶. نصرانیها، سرآمد اسقفها را جاثلیق میگویند.
۷. توحید صدوق، ص ۱۸۲، رقم ۱۶.
۸. كافی، ج ۱، ص ۱۴۴.
۹. زیارت جامعه كبیره.
۱۰. كامل الزیارات، ص ۱۹۸.
۱۱. نحل / ۴۴.
۱۲. محاسن برقی، ج ۱، ص ۱۵۰، رقم ۶۶.
۱۳. نهجالبلاغه، خطبه ۱.
۱۴. كافی ج ۸، ص ۷۶.
زهرا پورعبدالله
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست