چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

معرفت‌شناسی دین


معرفت‌شناسی دین
باور به خدا (یا صورتی از امر متعال) کم و بیش در تمام فرهنگ‌های سراسر تاریخ بشر فرض گرفته شده است. عموما مساله‌ عقلانیت یا معقولیت باور یا باورهای ویژه نسبت به خداوند زمانی پیش می‌آید که دینی با رقبای دینی دیگر یا با برآمدن الحاد و لاادری‌انگاری مواجه می‌‎شود.
در غرب، باور به خدا در صورت‌های غالب ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام، فرض گرفته شده است.
این مقاله در صدد بررسی این امور است: معقولیت باور به خدای یهودی-مسیحی-مسلمان، ماهیت دلیل، ادعای غیرعقلانی بودن باور به خدا، دفاع از عقلانی بودن باور به خدا، رویکردهایی که بی‌دلیلی باور به خدا را روا می‌دارد یا همان ایمان‌گرایی فلسفی.
۱) عقل۳ /عقلانیت۴
عقل، ابزار خطاپذیر بشری‌ای برای کشف حقیقت یا فهم واقعیت است. گرچه هدف عقل، رسیدن به حقیقت است، اما چه بسا عقل به حقیقت نرسد. گذشته از این، در عقلانیت بیشتر موضوع این است که فرد «چگونه» باور پیدا می‌کند تا اینكه «به چه» باور می‌آورد.
مثلا ممکن است فردی به طرزی نامعقول به امری باور آورد که درست باشد. فرض کنید فردی باور داشته باشد که مرکز زمین از فلز مذاب است زیرا کسی شب‌ها (هنگامی که زمین سرد است) به آنجا سفر می‌کند و ممکن است فردی به روشی معقول به چیزی باور پیدا کند که نادرست باشد: برای اغلب مردم بیست قرن پیش، باور به مسطح بودن زمین، عقلانی بود و سرانجام اینكه عقلانیت ویژگی‌ای شخصی و موقعیت‎‌مند است:
آنچه که برای فردی در دوره‌ای تاریخی-اجتماعی و مکانی خاص عقلانی است، ممکن است برای شخصی دیگر در زمان و مکانی متفاوت غیرعقلانی باشد؛ یا در همان موضوع، ممکن است آنچه برای شخصی در همان زمان و مکان غیر عقلانی است، برای فرد دیگری در همان زمان و مکان عقلانی باشد.
این نکته به بحث ما در مورد باور به خدا مربوط است زیرا «عقلانیت باور دینی» عموما به نحوی انتزاعی و مستقل از هر صاحب باور خاصی مورد بحث قرار ‌گرفته و غالبا اعتقاد بر این بوده است که باوری، مثلا در بحث ما باور به وجود خدا، یک بار و برای همیشه، مثبت یا منفی (به ترتیب آکوییناس یا هیوم) حل و فصل شود. پرسشِ در خور چنین است: «آیا باور به خدا برای این شخص در آن زمان و مکان، عقلانی است؟»
عقلانیت، سرمایه‌ای اصولی است که باور یا فرد صاحب باور، آن‌را در اختیار دارد (گرچه من در پاراگراف پیشین دلایلی ارایه کردم که مناسب‌تر است عقلانیت بر فرد صاحب باور اطلاق شود تا خود باور). تعیین اینكه این سرمایه اصولی دقیقا چیست، محل نزاع عظیمی بوده است.
برخی بر این باورند که ما دارای وظایف عقلانی۵ هستیم (مثلا دارای وظیفه نسبت به کسب باورهای درست و پرهیز از باورهای نادرست، یا اینكه وظیفه داریم تنها باوری را که مبتنی بر دلیل یا برهان است بپذیریم).
برخی این نکته را انکار کرده‌اند زیرا، روی‌هم‌رفته، باورها اموری نیستند که آزادانه آنها را انتخاب کنیم (مثلا به درختی نگاه کنید، آن‌را در نظر آورید و سعی کنید به وجود داشتن آن در بیرون باور نداشته باشید، یا چشم‌های خود را ببندید و اگر به خدا باور دارید، تصمیم بگیرید که باور نداشته باشید و به عکس اگر باور ندارید تصمیم بگیرید که باور داشته باشید).
از آنجا که ما تنها هنگامی وظیفه داریم که در انجام دادن یا ندادن امری آزاد باشیم («باید» مستلزم «توانستن» است)، اگر در انتخاب مستقیم باورهای‌مان آزاد نباشیم، نمی‌توانیم دارای وظایف عقلانی باشیم. بنابراین، سرمایه‌ اصولی‌ای که چنین متفکرانی از آن دفاع کرده‌اند، می‌تواند جواز عقلانی۶ به جای وظیفه‌ عقلانی باشد.
كلی جیمز كلارك۲
ترجمه: یاسر میردامادی:
پانوشت:
(معرفت‌شناسی دین۱) ۱-ترجمه مدخل religious epistemology از دایرهٔ‌المعارف فلسفی اینترنت
(the internetencyclopedia of philosophy)
۲- Kelly James Clark
۳- reason
۴-rationality
۵- intellectual duties
۶- intellectual permissibility
منبع : روزنامه هم‌میهن