سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا
آوارهها - Jaws
سال تولید : ۱۹۷۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ریچارد د. زانوک و دیوید براون
کارگردان : استیون اسپیلبرگ
فیلمنامهنویس : پیتر بنچلی و کارل گاتلیب، برمبنای نوشته بنچلی.
فیلمبردار : بیل باتلر
آهنگساز(موسیقی متن) : جان ویلیامز
هنرپیشگان : روی شایدر، رابرت شا، ریچارد دریفوس، لورین گری، مورای هامیلتن، گاتلیب و جفری کریمر.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۵ دقیقه.
با پیدا شدن بقایای جسد دختری که مورد حمله کوسه قرار گرفته، «مارتین برودی» (شایدر) - رئیس پلیس شهرکی ساحلی - تصمیم به بستن ساحل میگیرد، اما زیر فشار مقامات شهر به گذاشتن پستهای نگهبانی و علامتهای هشدار دهنده رضایت میدهد. تا اینکه پسربچهای طعمه کوسه میشود و شکارچیان محلی برای شکار کوسه به دریا میروند. «مت هوپر» (دریفوس)، اقیانوسشناس، اعلام میکند که کوسه شکار شده، کوسه سفید بزرگ مورد نظر نیست، اقیانوسشناس، اعلام میکند که کوسه شکار شده، کوسه سفید بزرگ مورد نظر نیست، و انجمن شهر میپذیرد تا برای کشتن کوسه، دستمزد دههزار دلاری «کوئینت» (شا) را بپردازد و «برودی» و «هوپر» همراه «کوئینت» رهسپار شکار بزرگ میشوند. «هوپر» زیر آب، در قفسی، گیر میافتد و «کوئینت» طعمه کوسه میشود؛ اما در رویاروئی پایانی، «برودی» که تنها مانده به کمک کپسول اکسیژن کوسه را تکهتکه میکند و با «هوپر» به ساحل باز میگردد.
* فیلمی درشان از کارگردانی که بعدها نماد سینمای موفق تجاری شد. بازیهای خوب سه بازیگر اصلی، فیلمنامهای حساب شده با جزئیات کامل (از میان سه شخصیت اصلی، «برودی» تنها کسی است که تجربه رویاروئی با کوسه را ندارد و از دریا هم میترسد، و بالاخره هم او است که کوسه را میکشد و بر ترسش غلبه میکند)، تقسیم درست اطلاعات (بهخصوص در زمینه نشان دادن هیولا)، موسیقی فوقالعاده (کار ویلیامز) و بالاخره کوسه مکانیکیای که بسیار طبیعی از کار درآمده، از آروارهها فیلمی تأثیرگذار ساختهاند که تا مدتها از ذهن تماشاگرش پاک نمیشود. استفاده اسپیلبرگ از دنیای ناشناخته زیر آب (که هر لحظه ممکن است هیولائی از آن بیرون بزند) و بهرهای که از پرده عریض و نماهای نقطهنظر کوسه میگیرد، حیرتانگیز است. تدوین بینظیر فیلم کار ورنافیلدز است. سه دنباله بر فیلم ساخته میشود: آروارهها 2 (ژانو سوآرک، 1978)، آروارهها: سهبُعدی (جوالوز، 1983) و آروارهها، انتقام (جوزف سارجنت، 1987).
آروارهها
هر سینمادوستی، با اندکی دقت میتواند دریابد که هرفیلم هالیوودی به گونهای عناصر شبه اسطورهای وسترن را در خود دارد. این عناصر یا شخصیتهای سنتی وسترناند یا موضوع و گرههای داستانی. فیلم آروارهها نیز نمیتواند از این قاعده جدا باشد. هرچند در برخورد نخست به ظاهر چنین ادعائی پذیرفتنی به نظر نمیرسد. زیرا کمتر وسترنی آغازی پرتحرک چون آروارهها دارد. وسترن با مقدمهچینی شروع میشود. و پس از معرفی شخصیتهای اصلی و فضاسازی به حادثه میرسد. اما وسترنهای بسیاری را به خاطر داریم که در آغاز، یا به یکی از ساکنان قلعهای، یا به پیشقراول کاروانی نظامی، یا به جوبندهای از جویندگان طلا حمله میشود. البته مهاجمان یا سرخپوستاند یا راهزن - احتمالاً مکزیکی.
کلانتر آروارهها میتواند «وایت ارپ» مارشال پرآوازهی تامبستون باشد که زمانی بعد درگیر یاغیان اوکی کورال خواهد شد - کلمانتاین عزیز من، 1946 - جدال دراوکی کورال، 1957. اما تفاوت عمدهای که «مارتین برادی / برودی» (روی شایدر) با کلانتر تامبستون و در کل با تمام کلانترهای سنتی وسترن دارد، داشتن زن و فرزندست. هرچند میتوان تصور کرد، او کسی نیست جز همان کلانتر ماجرای نیمروز [نیمروز] که میخواست ستارهاش را پس بدهد و ششلولش را بیاویزد تا زندگی آرامی را با عروسش آغاز کند، اما در چنین موقعیتی خبردار میشود که مردی با قطار نیمروز میآید تا او را بکشد. (این مرد را کلانتر پیشتر به زندان انداخته بود) و اکنون او بیآنکه ستارهاش را پس بدهد و ششلولش را بیاویزد، ازدواج کرده و صاحب دو پسر نیز شده است.
صحنهاش پیدا شدن بقایای جسد دخترک در ساحل، بانوع پرداختن، میتوانست فصل یافتن جسد گمشدهای از فیلمی وسترن باشد که یا سرخپوستان راکندهاند یا راهزنان زندهبگورش کردهاند. یا هنگامی که کلانتر پس از آگاهی از علت مرگ دخترک خود را با کارشکنیهای شهردار بانفوذ روبرو میبیند، (در واقع او دو دشمن در برابر دارد، یکی در شهر و دیگری بیرون از شهر، که مانندش را کلانتر وسترن همیشه داراست). همچون هر کلانتر وسترونی نرمش نشان میدهد و همچنان از ساحل، دریا از زیر نظر میگیرد تا فرصتی مناسب بیابد. و همین سببی است تا دوئل نهائی در فصل پایانی فیلم اتفاق بیافتد.
پس از بلعیده شدن فرزند یکی از اهالی شهر صلح و دوستی، انجمن شهر جلسهای تشکیل میدهد تا به موضوع کوسه رسیدگی کند. اما پیش از جلسه مالک پلازها، در مطبوعات آگهی کرده: «به شکارچیانی که کوسهی مهاجم را صید کنند، جایزه میدهد». که ایجا دیگر نمیشود عکس کوسه راچاب کرد و زیرش نوشت «وانتد».
در جلسهی انجمن شهر با «کاپیتان کوئینت / کوئینت» (رابرت شاو / شا) آشنا میشویم که ویژگیهای جایزهبگیران را دارد: پخته، مطمئن و تکرو. هنگامی که «کوئینت» از گذشتهاش میگوید، «وایلدبیل هیکاک» به یادمان میآید، (بزرگ مرد کوچکِآرتور پن) که پس از شرکت در جنگهای انفصال، سرخپوستان بیشماری را به خاک و خون کشید و بیشتر عمرش را در جنگلهای کانزاس گذرانید. تفاوت «کوئینت» با «وایلد بیل هیکاک» اینست که او به جای شکار سرخپوست، کوسه صید میکند و به جای جنگل در دریا عمر میگذراند.
همچنین خانهی «کوئینت» با آن همه «آروارها»ی آویخته از در و دیوارش، خانهی شکارچی وسترنی را تداعی میکند که خانهاش پر از سر بوفالو یا خرس است. شخصیت «هوپر» نیز، که از 12 سالگی به شکار پرداخته، خاطرهی «دانیل بون» - جرج اوبراین در سال 1935 نقش او را در فیلم دانیل بون بازی کرد - شکارچی غرب وحشی را در یادها زنده میکند.
فصلی که جایزهبگیران در کنار لاشهی کوسهای، تفنگ به دست، به همراه شهردار و کلانتر، عکسی به یادگار میگیرند، یادآور شکارچیان خرس یا بوفالوئی است که در کنار شکار خود عکس یادگاری گرفتهاند. و همچنین خاطرهی عکس دسته جمعی اهالی شهری را تداعی میکند که در کنار جسد به دار آویختهی یک جانی یا یک سرخپوست خاطی ایستادهاند - دنیای قاضی روی بین [زندگی و روزگار قاضی روی بین]، ساخته جان هیوستن.
هنگامی که هزینهی شکار کوسه تأمین میشود، «کوئینت» میخواهد مانند تعقیبکنندگان وسترن به تنهائی کوسه را شکار کند و «هوپر» ناوارد و خام را نمیپسندد و از ریشخند کردن «برادی» نیز نمیگذرد که شبیه این اختلافها را در فیلمهای وسترن فراوان دیدهایم: تعقیب کنندگان ناهمرنگی که هیچ یک دیگری را قبول ندارد.
قایق فیلم آروارهها میتواند قلعهی دورافتادهی فیلم وسترنی باشد و دریا دشتی خشک و کوسه سرخپوستانی که وقت و بیوقت حمله میکنند و سرانجام از آن طرف رئیس قبیله میماند و از این طرف ششلولبندی سفیدپوست که ما مبارزهی تن به تن آنها را شاهد میشویم. یا قایق میتواند دلیجانی باشد و دریاگذرگاهی خطرناک و کوسه راهزنانی بیرحم و وحشی. «برادی» میتواند ششلولبندی باشد، تازهکار یا انتقامجوئی ناشی که بیهوده تیراندازی میکند. (بیاد بیاورید صحنهای را که «برادی» با هفتتیر کمری به سوی کوسه شلیک میکند). هرچند در پایان، این «مارتین برادی» است که مجبور میشود با کوسه «مبارزهای» تن به تن (دوئل) داشته باشد. و میدانیم که در هر دوئلی یکی برنده است. اما مگر میشود همیشه برنده را شجاعترین خواند؟
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران بابک زنجانی مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم قوه قضائیه خلیج فارس دولت لایحه بودجه 1403 شورای نگهبان حجاب مجلس یازدهم
تهران قوه قضاییه هواشناسی سیل آموزش و پرورش شهرداری تهران فضای مجازی پلیس سازمان هواشناسی شورای شهر تهران قتل شورای شهر
خودرو سایپا بانک مرکزی قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا ایران خودرو دلار بازار خودرو چین مالیات تورم
تلویزیون سریال رسانه سینمای ایران سینما دفاع مقدس موسیقی تئاتر فیلم زنان رسانه ملی کتاب
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه روسیه عربستان نتانیاهو ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان تراکتور باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال لیگ برتر تیم ملی فوتسال ایران فوتسال بازی وحید شمسایی
هوش مصنوعی اینستاگرام ناسا اپل تسلا تبلیغات فناوری پهپاد همراه اول آیفون گوگل
داروخانه مسمومیت دیابت خواب کاهش وزن طول عمر سلامت روان بارداری هندوانه