جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


طنز تلخ کفر و ایمانِ «لوتر»


طنز تلخ کفر و ایمانِ «لوتر»
۲۳ دسامبر۱۵۲۱ میلادی (حدود ۴۸۵ سال پیش) برای نخستین بار در تاریخ، انجیل- كتاب مقدس مسیحیان- به زبانی غیر از زبان لاتین ترجمه شد. گفتنی است در آن دوران لاتین زبان مذهبی اروپائیان محسوب می شد. در آن روز «مارتین لوتر»، بنیانگذار مذهب پروتستان، كتاب عهد جدید را به زبان آلمانی ترجمه كرد كه نخستین گام برای پایه گذاری فرقه پروتستان محسوب می شود. نهضتی كه علیه كلیسای كاتولیك در سال۱۴۸۸م شكل گرفت و در واقع نخستین جریان معترضی بودكه تاریخ مسیحیت به خود می دید.
پنج قرن پیش هنگامی كه یك كشیش جوان آلمانی به نام مارتین لوتر، از روم دیدار كرد و بر آن شد تا آئین مسیح را از آئین پاپ تمیز دهد. در آن هنگام همه چیز برای ظهور یك جنبش انقلابی فراگیر، مهیا بود. لوتر را كه نامش با نام جنبش دین پیرایی در سده شانزدهم میلادی، قرین است، در واقع باید آغازگر عصر جدید در اروپا دانست. هر چند شاید روح لوتر از طنین این سخن آزرده شود، اما به هر حال وی با تعالیم خود سنگ بنای مدرنیسم را گذاشت. جنبشی كه لوتر آن را با هدف «پیراستن آئین مسیحا از قیود خود ساخته كلیسای كاتولیك» و نیز «بازگرداندن مسیحیت به همان دین ساده ناب و اصیل»، پایه گذاری كرد، هر چند در آغاز راه، حركتی بود با انگیزه ها و اهداف مذهبی، اما محصور دانستن طول و عرض آن در محدوده دگرگونی های مذهبی، پنداری به غایت خطاست. از این رو ماحصل این جریان را باید در آثار و پیامدهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و فلسفی آن مشاهده كرد. البته نباید از نظر دور داشت كه جنبش اصلاح دینی هر چند در فراهم آوردن مقدمات رنسانس در اروپا، نقشی بسیار مؤثر و حتی فراتر از آنچه در ذهن گردانندگان آن بود، بر جای گذاشت اما از طرفی باید آن را به عنوان حلقه ای از یك زنجیر و در تعامل با سایر شرایط اجتماعی هم عصر و در یك بستر تاریخی، مورد مطالعه و بررسی قرار داد. با این ملاحظه می توان چنین گفت كه تعالیم لوتر تأثیرات عمیقی در شكل گیری فرهنگ عصر جدید- به عنوان پشتوانه ذهنی و نرم افزاری برای شكل گیری جهان مدرن- در سطوح سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فلسفی داشته است.
لوتر كه برخی ایمان مذهبی او را آخرین تشعشع بزرگ مذهب قرون وسطایی خوانده اند، با حمله به نظام خود ساخته كلیسایی و تأكید بر آزادی مذهبی و فردگرایی و... سهم خود را به طور غیرمستقیم در «ایجاد ذهنیت مدرن» ادا كرد و جنبش اصلاحی او كه به عصر تفرقه دینی نیز شهرت دارد، آخرین مرحله عصر مذهب در اروپا نامیده می شود. لوتر نقطه عزیمت خود را اعتراض به فروش آمرزش گناهان توسط كلیسا قرار می دهد و در ادامه به نظام مراسم كلیسا و بویژه به مراتب مقدس كه روحانیت كلیسا براساس آن استوار بود، شدیداً حمله می كند. او در این باره می گوید: در رابطه با این رسوم، كلیسای مسیح هیچ نمی داند؛ این رسوم به وسیله كلیسای پاپ اختراع شد. رسومی كه سبب شده است تا روحانیون كلیسا جرأت كنند به دلخواه خود حكم برانند، تحمیل كنندو.... بدین شیوه برادری مسیحی دچار هلاكت شده است؛ بدین شیوه شبانان به گرگ، خدام به ظلمه و كلیسائیان به موجوداتی دنیوی و بدتر از آن تبدیل شده اند، اما اگر مجبور می شدند بپذیرند كه همه ما كه وارد مسیحیت و تعمید شده ایم، به یك میزان روحانی هستیم، چه می شد؟ همه ما كه مسیحی هستیم روحانی هستیم؛ كسانی كه ما آنها را روحانی می نامیم، كارگزارانی هستند كه با رضایت ما و از درون ما برگزیده می شوند. اگرچه لوتر برای درهم شكستن استبداد كلیسا، استبداد و اقتدار مطلقه پادشاهان اروپایی را به جان خرید و بدین ترتیب خود را از حمایت شاهان اروپایی در مقابل قدرت پاپ ها بهره مند كرد، اما در نهایت نتیجه دموكراتیك آموزه های او كاملاً آشكار است. در باب آزادی مذهبی لوتر معتقد است، مسیحی واقعی یك رابطه شخصی، صمیمی و مستقیم با خداوند دارد و این رابطه او را قادر به فهم كلام خداوند از راه تفكر و تأمل در كتاب های مقدس می سازد به همین خاطر او خواهان دینی شد كه همه، مفاهیم آن را بفهمند و بی آنكه اسیر تفسیرهای پیچیده سران كلیسا شده باشند، از آن جانبداری كنند.
از این رو با ارائه ترجمه ای نوین از انجیل آن هم به زبان آلمانی، علاوه بر آن كه توانست زبان به اصطلاح علمی قرون وسطی را كه همان زبان لاتین برجامانده از میراث رومی و یكی از ساختارهای متصلب سلسله مراتب كلیسا بود، به چالش بكشد، كوشید مفاهیم و تعالیم كتاب مقدس را با ادبیاتی همه فهم دراختیار جامعه مسیحی قراردهد. شاید او هیچگاه گوناگونی عقایدی را كه بعدها از این آموزه برآمد، پیش بینی نمی كرد و از آزادی مفهومی جز رهایی از یوغ كلیسای روم و پیوستن به خدمت خداوند، به شیوه ای دیگر را در ذهن نمی پروراند، اما هم، آن ادبیات همه فهم زمینه ای شد برای ظهور پلورالیسم و هم این آزادی مسیحی، بی شك راه را برای فردگرایی شدیدتر دنیای مدرن همواركرد.
تعالیم لوتر چنان كه گفته شد عمدتاً مذهبی بود اما پیامدهای سیاسی مهمی دربرداشت.لوتر به همان میزان كه در اندیشه دینی، از آزادی مذهبی و فردگرایی دفاع می كرد و حق تفسیر حكم خداوند را بنا به معیارهای شعور و وجدان فردی برای همگان محترم می شمرد، در اندیشه سیاسی به ظاهر هوادار دولت مطلقه و ناسیونالیسم بود و حق هرگونه شورش علیه شهریاران را مردود می دانست.
اندیشه سیاسی لوتر را شاید بتوان در راستای تاكتیك مبارزاتی وی برای حفظ مذهب راستین با تكیه بر قدرت شهریاران اروپایی در مقابل هواداران پاپ و اقلیت های افراطی پروتستان ارزیابی كرد، اما تناقض میان رأی او در خصوص محق دانستن افراد در تفسیر انجیل بنا به معیارهای فردی از یكسو و نظرش در باب عقل و برداشت های عقلانی از سوی دیگر را به سهولت نتوان موجه شمرد.
لوتر به همان میزان كه در اندیشه دینی، از آزادی مذهبی و فردگرایی دفاع می كرد و حق تفسیر حكم خداوند را بنا به معیارهای شعور و وجدان فردی برای همگان محترم می شمرد، در اندیشه سیاسی به ظاهر هوادار دولت مطلقه و ناسیونالیسم بود و حق هرگونه شورش علیه شهریاران را مردود می دانست.
به اعتقاد او حتی قدرت ستمگران هم از خداوند است و فقط او حق دارد آنها را از قدرت بركنار كند. وی در نامه ای سرگشاده خطاب به اشراف مسیحی نوشت كه شورش و هرج و مرج كار شیطان است و نظم و سامان باید به هر بهایی حفظ شود.
او گفت: وظیفه شهریار، فرمانروایی كردن است و وظیفه مردم اطاعت كردن، مردم حق ندارند در برابر فرمانروا فعالانه مقاومت كنند. لوتر آن گاه كه جنبش های روستایی تحت تأثیر تعالیم مذهبی او علیه نظام فئودالی شوریدند در تشویق «گروه هایی كه از جنبش زیان می دیدند» گفت: «بكشید.
اندیشه سیاسی لوتر را شاید بتوان در راستای تاكتیك مبارزاتی وی برای حفظ مذهب راستین با تكیه بر قدرت شهریاران اروپایی در مقابل هواداران پاپ و اقلیت های افراطی پروتستان ارزیابی كرد، اما تناقض میان رأی او در خصوص محق دانستن افراد در تفسیر انجیل بنا به معیارهای فردی از یكسو و نظرش در باب عقل و برداشت های عقلانی از سوی دیگر را به سهولت نتوان موجه شمرد. او در رساله «دستگاه پاپ در رم» كه در سال ۱۵۲۰ منتشر شد، می گوید: كتاب مقدس اكیداً ما را از پیروی از عقل خود منع می كند. سفر تثنیه ۱۲ می گوید: «نخواهی چنین كرد... هركسی در چشم خودش بر حق است». زیرا عقل آدمی همواره علیه قانون خداوند می كوشد. چنانكه سفر تكوین ۶ می گوید: «هر اندیشه و خیال قلب انسان همواره صرفاً تباه است.» بنابراین كوشش برای اثبات یا دفاع از نظم الهی با رجوع به عقل انسانی - اگر آن عقل به وسیله ایمان تثبیت و تنویر نشده باشد - به همان میزان بیهوده است كه بكوشیم با فانوس خاموشی خورشید را روشن سازیم و یا صخره ای را برروی یك نی قراردهیم. زیرا اشعیاء ۷ عقل را تابع ایمان می سازد و می گوید: «اگر ایمان نداشته باشی فهم یا عقل نخواهی داشت.» و نمی گوید: «اگر عقل نداشته باشی، ایمان نخواهی داشت»... و در پایان همان رساله آورده است، اگر این را حقیقت بدانیم كه خداوند همه چیز را پیشاپیش می داند و سرنوشت همه چیز را از پیش تعیین می كند و نه در پیش دانی خود دچار اشتباه می شود و نه در تعیین سرنوشت امور دچار مانع و محدودیت می شود و هیچ چیز جز به اراده او رخ نمی دهد، پس درآن صورت به گواهی خود عقل ممكن نیست هیچگونه انتخاب آزادی در انسان یا فرشته و یا هرمخلوق دیگری موجودباشد.
و سرانجام، این طنزی است ماندگار كه:
مارتین لوتر آلمانی، كشیش پارسا و معتقد به وحی و الهام مافوق طبیعی و وفادار به حماسه مسیح، كه به جای عقل از ایمان دفاع می كرد و خواستار احیا و تجدد مسیحی بود، با تمام بدبینی ای كه به سرمایه داران داشت، جنبشی را راهبری كرد كه در گسترش فردگرایی، پیشبرد ناسیونالیسم، تحقق دموكراسی، ترویج «روحیه سرمایه داری» و غیرمذهبی كردن جامعه غربی، بسیارمؤثر واقع شد.
علیرضا حسین زاده
منبع : روزنامه ایران