یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
تاراج یک فرهنگ، غارت میراث افغانستان
ماجرا از گردشی در بازار قدیمی پیشاور آغاز میشود. پس از پشت سر نهادن خیابانهای شلوغ و پر رفت و آمد این بازار، واقع در شمال غربی پاكستان، كه از شلوغی دیگر جایی برای نفس كشیدن باقی نمانده است، به یك خیاطی مردانه كه در دكان محقر یك پیرمرد افغان قرار دارد میرسیم.
پیرمرد با همان احوالپرسیهای مرسوم خود از ما استقبال میكند. دیوارهای دكان در زیر نقشههای آوارهای باقیمانده از جنگ، جنگی كه افغانستان را صدپاره كرده، قرار دارد و صحنهای بوجود آمده كه نمیتوانیم چشم از آن برگیریم … آنجا بیشتر به غار الادین (علاءالدین) شبیه است تا به یك دكان. دكان پر بود از گردنبندهای نقرهای سنگین متعلق به صحرانشینان، كاسهای مملو از سكههای یونان باستان، اشیای شیشهای مارپیچ متعلق به شهر هرات و مجسمههای بودایی بامیان كه هنوز آغشته بودند به گل و لای، تسبیحهایی از جنس مروارید آنتراسین، عقیق سرخ، یاقوت، لاجورد و كهربا، یك چنگ از جنس چوب درخت توت كه با ظرافت تمام با صدف خاتمكاری شده بود، یك سنگ برش داده شده به شكل خربزه، یك كتیبه ناخوانا، و غلافهایی به شكل سیگار كنده كاری شده متعلق به سمرقند، قور (سلاح) نگهبان سن پترزبورگ، انواع مختلف تازیانه متعلق به بزكشی، كمربند، قمقمه، حلقه، خنجر و شمشیر، نقابهای اهریمن، بشقابهای منقش به خطاطیهای ظریف و زیبا كه در گوشه گوشه دكان روی هم چیده شده بودند، انبوهی از فرش، روسریهای ابریشمن، و قالیهایی كه با فراخ دستی گلدوزی شده بودند.
در هنگام خوردن نوشیدنی با پیالههای سنتی و قدیمی، تحریك میشویم كه بیشتر در مورد این اشیای مقدس گرد و غبار گرفته، كه نظرمان را به خود جلب كردهاند، مطلب بیاموزیم. با یك اهانت حساب شده نسبت به تمام آن اشیاء بیاعتنایی میكنیم و با لحنی تحقیرآمیز میپرسیم به راستی چیزی كه دیدنش جالب توجه باشد وجود ندارد؟
و بعد از معاملات جدید، البته اینبار كمی كج خلقتر بالاخره یك جواب امیدوار كننده میشنویم. پیرمرد دستی به ریش خود میكشد و میگوید: «خوب، البته یك چیز هست… ولی معمولاً آن را به كسی نشان نمیدهم…». و سپس از داخل یك كیف پلاستیكی پر گرد و خاك، یك شیئ پیچیده شده داخل یك ورق روزنامه را كه شبیه به یك زیرسیگاری خیلی قدیمی است بیرون میكشد و با اطمینان میگوید: «چهار هزار سال قدمت دارد یعنی از زمان یونان باستان». كار نداریم كه قدمت شیئ به دو هزار سال قبل برمیگشت، ولی به هر حال یك مدال بزرگ بیضی شكل به قطر ۱۵ سانتیمتر از جنس عقیق به رنگ نارنجی نیمه شفاف در دست داشتیم. بر روی مدال تصویر پیچیدهای از یك سرباز با كلاه آهنی كه نیزهای در دست داشت و ملبس بود به زرهی متعلق به پیاده نظام اسكندر مقدونی، حكاكی شده بود. نوشته روی مدال به زبان یونانی بود، اما آرایش مو به سبك كوشانیها، سپر ایرانی و آویختههای لباس از جنس پوست سمور مناطق سیبری بود. از خودمان سوال میكنیم، آیا واقعاً این شیئ بینظیر و شگفتانگیز مربوط به گذشتهای دور است یا اینكه جعلی است و همین یك هفته پیش در یك كارگاه محلی ساخته شده است؟ پاسخ این سوال دشوار است.
با این حال هرچند جعلی به نظر میآمد ولی مدالی بود كه یك روی آن كمی خراشیده شده بود. صاحب دكان یك تكه خمیر را بر روی آن صاف میكند تا شكل بگیرد و سپس یك سنگ حكاكی شده نمایان میشود. تصویر «پان» كه طولش به زحمت پنجسانتی متر میشد، بدن انسانی را نشان میداد با سر قوچ با شاخهایی عجیب و قریب. پیرمرد با جدیت تمام توضیح میدهد كه این مدال متعلق است به «كافرستان» (نورستان امروزی). من قبلاً هرگز نظیر آن را ندیده بودم. اما آیا واقعاً این شیئ عتیقه متعلق بود به این قسمت متروك افغانستان كه فقط یك قرن از مسلمان شدنشان میگذشت و آیا «پان» جزو خدایان آنها بوده است؟
شاید عجیب بود، ولی آن مرد خود هرگز نورستان را به چشم ندیده بود. تحقیقات من درباره بازار عتیقهجات افغان چند روز بعد مرا به كارگاه كوچكی در حومه پیشاور سوق داد. بر روی میز شلوغ كارگاه، سكههای یونانی، مجسمههای كوچك مربوط به پیش از تاریخ و نقش برجستههای بودایی از جنس سنگ متورق به چشم میخورد. سازنده این آثار مردی بود افغانی كه ضمن برق انداختن یك سكه دو روی ده درهمی متعلق به دوران «آمینتاس مقدونی» قرن اول قبل از میلاد، محرمانه گفت: «مشكلی كه من با كارم دارم این است كه مردم فقط كارم را میشناسند نه خودم را. ناراحتی من بیشتر از این بابت است.»
آن مرد كه استعداد و هوش فوقالعادهای داشت، علاقه بسیار زیادی به سنگهای حكاكی شده از خود نشان میداد. هر چقدر سنگها بیشتر حكاكی داشتند، بیشتر از آنها نسخهبرداری میكرد. او، به گفته خودش، دوست داشت سازنده مهرهای پیش از تاریخ میباشد چرا كه درستی و قانونمندی آنها فرق میان كارشناسان و باستانشناسان خارجی را مشخص میكرد. مرد به تنهایی و بدون آنكه مشغول كار مهمتری باشد، مبادرت به ساخت نمونههای جعلی مینمود كه به مراتب از نمونههای اصلی زیباتر بودند.
در میان دست ساختههای بیهمتای او، چندین نسخه از یك سكهی بزرگ قدیمی دیده میشد كه متعلق بود به قرن نوزدهم، و با قیمت بسیار خوبی به یك كلكسیونر لندنی فروخته شده بود. از او سوال كردم چطور میشود كه یك سكهی بریتانیایی كه هرگز در افغانستان معامله نمیشده است، توانسته است به عنوان یك اثر باستانی افغان بر جای بماند. مرد با خنده جواب داد: «باورش مشكل است، ولی ما تاریخی را با یك سكه كه متعلق است به یك سرباز بریتانیایی كه آن را به عنوان طلسم خوشبختی پیش خود نگه میداشته، فروختهایم. آن سرباز به ضرب شمشیر یك افغان تا سرحد مرگ زخمی میشود. مرد افغان در آخرین لحظات عمر خود سكه را برای مهاجمین شجاعش به ارث میگذارد. سپس این سكه طبق سوگند خورده شده، نسل به نسل میچرخد تا اینكه آخرین مبارزین در كابل بزرگ این خاندان را، كه دیگر دچار یاس شده، مجبور میكنند این آخرین و ارزشمندترین میراث خانوادگی خود را به فروش رسانند. آن وقت مرد كندهكار یك مجله انگلیسی زبان را كه در باب موضوع سكهشناسی مطلب داشت به ما نشان داد و اضافه كرد: «به هر حال، انگیزهی این كار برای من محترم است.»
از او پرسیدم آیا شما به گردن میگیرید كه این سنگ حكاكی شده متعلق به خداوندگار «پان» است. مرد در حالیكه لبخندی بر لب داشت یك مجله دیگر را كه به زبان آمریكایی بود باز كرد و در میان آن همه تصاویر نیمه عریان و خلاف عفت و كمی هم سورئالیست، عكسی را كه خود از آن الهام گرفته بود نشان داد و زمزمهكنان گفت: «یك عتیقه متعلق به نورستان…»
اما بر روی همان میز كارگاه، بین بوری زرگری و چرخ، یك عتیقه واقعی به چشم میخورد: یك سر از بودا از جنس گچ تزئینی با ارتفاعی نزدیك به ده سانتیمتر كه هنوز بر روی همان پاسنگ موزه كابل نصب بود.
مرد هنرمند گفت: «چند وقت پیش یك نفر این را برایم آورد ولی زیاد نظر مرا جلب نكرد.»
سر بودا به راحتی ۱۶۰۰ سال قدمت داشت. مرد خیلی سعی میكرد آن را به ما بفروشد، قیمت پیشنهادیش هم خوب بود، ولی خریدن آن از طرف ما به بهای نابودی بیشتر میراث افغانستان تمام میشد. با تمام این احوال، اقبال آن مرد را در آن كارگاه شلوغ و بدنما بسیار تاریك احساس میكردیم. دلم برایش میسوخت.
اینكه حتی سطحیترین و پیش پا افتادهترین تحقیقات درباره بازار قدیمی پیشاور پرده از وجود گنجینههایی چه جعلی و چه حقیقی، برمیداشت، گواهی است، بر گرایش واقعی به سمت فروش غیرقانونی عتیقهجات افغان. همین وضعیت محرك اصلی یك هنرمند افغان برای ساخت عتیقهجات جعلی درجه یك و فوقالعاده بوده است و لذا به نظر میرسد هیچ یك از این هنرمندان نسبت به آثار و گفتههای كارشناسان و باستانشناسان غربی تردیدی به دل راه نمیدهند و همواره آنها را قبول داشتهاند. و تازه بدتر آنكه به نظر نمیآید كه واسطهها و فروشندههای اشیای عتیقه كه اكثر آنها را غیر افغانها تشكیل میدهند چندان به این مسأله مقید باشند و مسلماً قاچاق اشیای عتیقه از مدتها پیش وجود داشته است. اما احتمالاً در هیچ جای دنیا مگر در افغانستان كه در آن غنا و گوناگونی باستانشناسی عتیقهجات نظیر ندارد، غارت و چپاول به این حد نبوده یا به این اندازه سخاوتمندانه نبوده است. آثار هنری منحصر به فرد كه به آسانی از مرزهای این سرزمین خارج شدهاند و در بازارهای جهانی نیویورك، زوریخ، توكیو و لندن به قیمتهای هنگفتی به فروش رسیدهاند.
البته همیشه این طور نبوده است. در گذشته، اشیای عتیقه افغانستان توسط شاه بشدت تحت كنترل بودند و تا همین اواخر، اكثر این اشیاء به سوی موزه ملی كابل، كه برای نخستین بار در سال ۱۹۲۴ افتتاح گردید، روانه شدند. در طی چندین دهه، گروههای باستانشناس از كشورهای دیگر، بویژه فرانسه، ایتالیا، آلمان و شوروی جای جای زمین شهر كابل را به طور منظم مورد اكتشافات گوناگون قرار دادند. چنانكه این سیاست خیلی زود موزه كابل را به امانتدار یكی از اعلاترین كلكسیونهای هنری اروپایی- آسیایی و شاهكارهای اسلامی مبدل ساخت. این التقاطگری، گواهی بود بر وجود مناسبات پایدار میان شرق و غرب در نخستین قرن تاریخ میلادی. اشیای شیشهای یونانی، مجسمههای برنزی رومی، برجستهكاری مرمرین بودایی، عاجهای هندی، تندیس یونانی و همچنین یكی از زیباترین كلكسیونهای سكههای قدیمی در دنیا همه در همین شهر و در میان دیوارهای آن كشف شدند. این شواهد سنگی متعلق به ماقبل تاریخ كه قدمتشان به ۰۰۰/۴۰ سال پیش باز میگشت، شامل مجسمهای نیز بودند كه پیشبینی میشد قدیمیترین مجسمه از صورت یك انسان باشد: یك سنگریزه قدیمی متعلق به ۰۰۰/۱۵ سال قبل كه در ۱۹۶۵ در استان بلخ كشف شد. یكی از جالبترین جنبههای این موزه این بود كه مطلقاً تمام اشیای عتیقه به نمایش درآمده در آن، در خاك افغانستان كشف شده بودند. برخلاف شایعاتی كه در آن دوران وجود داشت، كل این كلكسیون بدون كوچكترین صدمهای، دههی اشغال افغانستان بدست نیروهای شوروی، و پس از آن سه سال حكومت كمونیستها را پشت سر گذاشته و حتی غنیتر هم شد. ولی بالاخره در بهار سال ۱۹۹۳ بود كه تاریخ این سرزمین دچار یك تغییر مهیج و خطرناك شد.در زمان جنگ متقابل نیروهای مخالف و مجاهدین رقیب، یك موشك به بام موزه برخورد كرد. موزه دچار حریق شد و آتش تمام طبقات ساختمان را در برگرفت و گنجینههای گرانبهای آن را از بین برد. عتیقهجاتی كه در معرض حریق بودند به لطف تلاشهای قهرمانانه مردمان صالح افغان بستهبندی شده و به طبقات داخل ساختمان منتقل شدند. اما پس از این رویداد روند انحلال و نابودی آغاز شد. هرج و مرج و آشوب در منطقه موزه و در دیگر نقاط افغانستان حاكم شد. بازدید پی در پی مسوولین ذیربط، شدت خسارات را نشان میدهد. درهای موزه شكسته شده و اشیای عتیقه به غارت رفته بود. در سالهای بعد، بیش از سه چهارم آثار و شاهكاری باستانی ناپدید شدند.
عدم كامل امنیت در این منطقه، فرصتهای بسیاری برای غارت گران بوجود آورد، اما تحقیقات نشان داد كه انتخاب آثار و اشیای عتیقه مخفی و سری نمیتوانست كار مبارزین بیسواد باشد. كسانی كه موزه را به تاراج بردند از روی بصیرت و آگاهی این كار را كردند چرا كه مشاهده میشود در میان اشیای ناپدید شده كلكسیون كاملی از تقریباً ۰۰۰/۳۰ سكه كمیاب، عاجهای هندی بگرام، صدها تندیس و مجسمه بودایی از جنس سنگ و گچ تزئینی و حتی یك نوع پارچه كتانی از جنس شیست متعلق به قرن سوم یعنی دوران زندگی «بودا دیپانكاره» بوده است.
دانستن این مسئله كه كدام بخش از این گنجینه ها فروخته شده، نابود شده یا به كسانی اهدا شده است غیرممكن است.
●قاچاق بینالمللی:
اگر میبینیم كه عتیقهجات كوچك و كم اهمیت در داخل كشور قاچاق میشوند، در عوض نیز مشاهده میكنیم كه عتیقهجات مهمتر و گرانبهاتر، آماج بازارهای بینالمللی و دلالان قرار دارند.
اقدام به خرید عتیقهجات مسروقه از افرادی كه اموال دزدی را پنهان میكنند، به منظور گردآوردن عتیقهجات از هم پاشیده موزه، مسایل اخلاقی بسیاری را بوجود میآورد. در شرایطی كه مبدا و منشا این گونه مسایل بسیار بحثبرانگیز باشد، كلكسیونرهای مشهور به هر قیمتی از انجام چنین مهمی شانه خالی میكنند.
در ۱۹۹۴، انجمنی در پاكستان در شهر اسلامآباد تشكیل شد موسوم به SPACH یعنی انجمن حراست از میراث فرهنگی افغانستان.
هدف این انجمن عبارت بود از نشر اطلاعاتی راجع به وضعیت كلكسیونها، بناهای تاریخی و اماكن باستانی افغانستان. نایب رییس این انجمن بنام «نانسی دوپره» بیوه خستگی ناپذیر مردم شناس آمریكایی «لوییس دوپره» به باد انتقاد گرفته شد، زمانی كه انجمن SPACH تعدادی از عتیقهجات را از دوباره فروشان پاكستانی خریداری نمود، با این حال، عدم امكان مذاكرات همزمان با قاچاقچیان و با كفیلان انجمن مذكور، فواید این اقدامات را تا حد زیادی به حداقل رساند.
علی رغم تلاشها برای جلوگیری از غارت عتیقهجات در داخل كشور، مقابله با قاچاقچیان قسم خورده غیرممكن مینمود. در ۱۹۹۵، نتیجه پخش یك برنامه رادیویی مردمی توسط یكی از وزرای كابینه «برهانالدین ربانی» تقریباً حدود ۱۵۰۰ شیء عتیقه كم اهمیتتر به موزه باز گردانده شد. قاچاق غیرقانونی عتیقهجات در مناطق تحت كنترل طالبان بطور محسوسی كاهش یافت. اما فعالیتهای فروشندگان عتیقهجات در آنسوی مرزهای افغانستان از كنترل خارج شده بود و دولت به تنهایی قادر نبود آن را مهار كند.
سرنوشت عاجهای بگرام و عتیقهجات موزه كابل، كه بیش از همه به دلیل فروش بیرویهشان در بازارهای بینالمللی معروفند، نشان میدهند كه تا چد اندازه فروش این گنجینههای مسروقه میتواند مسئله ساز باشد.
پیداست كه ده عدد از این عاجها در سال ۱۹۹۴ در شهر اسلامآباد به قیمت ۰۰۰/۲۵۰ هزار پوند (معادل ۲۵۰۰۰۰۰ فرانك فرانسه) بفروش رسید كه مسلما این قیمت خیلی خیلی بالاست. در سال ۱۹۹۶ در پاكستان، یكی از وزرای اسبق دولت بینظیر بوتو در میان بحثها و مناقشات بسیار پذیرفت كه یكی از عاجهای مذكور را به قیمت ۶۰۰۰۰ پوند (معادل ۰۰۰/۶۰۰ فرانك فرانسه) خریداری نماید، با این هدف كه آن را به افغانستان بازگرداند. بینظیر بوتو نخستوزیر پیشین پاكستان كه هماكنون در انگلستان به تبعید به سر میبرد، در فروش غیرقانونی عتیقهجات دست داشت ضمن آنكه خود او اینكار را «یك عمل ناشایست و غیراخلاقی میدانست.»
بعدها در همان سال اعلام شد كه یك فروشنده لندنی كلكسیون عاجها را به قیمت ده میلیون دلار (معادل ۶۰ میلیون فرانك فرانسه) به فروش رسانده است. اما هیچ یك از دولتمردان نامدار برای خرید آن اقدامی نكردند.
تلاشها برای تضمین كمك دولتهای خارجی در مبارزه علیه واردات عتیقهجات مسروقه، به جهت عدم امضای كنوانسیون ۱۹۷۰ یونسكو از سوی افغانستان متوقف گردید. در این كنوانسیون بر مسأله مقابله با فروش غیرقانونی عتیقهجات كه جزو میراث فرهنگ هر كشور محسوب میشوند، تأكید شده بود.
در اكتبر ۱۹۹۷ یك هیئت قضایی بریتانیایی چنین قضاوت نمود كه اگر دو عدد از عاجهایی كه گمرك ضبط كرده بود، وارد بریتانیای كبیر شده است حتماً توقیف شد ولی نه به عنوان آثار هنری مسروقه بلكه به این جهت كه از جنس عاج بودهاند. در همان زمان مجسمههای بودایی سر از ژاپن درآوردهاند و سكههای اسلامی از كلكسیونهای خاور میانه و در مورد بقیه آثار نیز احتمالاً اینگونه فرض شد كه در طی مسیر مفقود شدهاند.
اینكه بر سر فوقالعادهترین و زیباترین آثار باستانی كشف شده در افغانستان چه آمده است، خود یك راز دیگری است. گنجینه باختری تیلیاتپه (طلا تپه) كه در ۱۹۷۸ توسط یك تیم باستانشناسی روسی- افغان كشف شد و چند صد میلیون دلار قیمت نهاده شد مثال بارزی از این امر است.
شایعات مبنی بر اینكه گنجینه مذكور توسط روسها در پایان جنگ به سرقت رفته بیاساس از آب درآمد، زیرا این كلكسیون در ۱۹۹۱ دوباره پیدا شد اما از آن زمان تاكنون هیچ هیئت رسمی نتوانسته است آن را ببیند. و لذا پس از پیدا شدن عتیقهجات و گزارشات مشابهی در روسیه، سوییس و سایر كشورهایی كه قاچاق بینالمللی آثار هنری در آنجا رواج داشت بار دیگر شایعاتی در مورد سرقت و فروش این گنجینه پخش شد كه این بار دولت سابق رئیس جمهور ربانی در این امر دست داشته است اما این اتهام با قدرت تمام از سوی وزیر پیشین دفاع (احمدشاه مسعود) كه نیروهایش در سپتامبر ۱۹۹۶ پایتخت را ترك كردند تكذیب شد، اما طالبان كه كنترل كامل را در دست داشتند در این باره موضعی اتخاذ نكردند و لذا باور این مسئله كه صاحبان پیشین كابل و گنجینههای آن، این ثروت عظیم را كه به آسانی قابل انتقال و از ارزش بیانتهایی برخوردار بوده، خود تصاحب نكردهاند، دشوار است.
اكثر بناهای تاریخی عظیم افغانستان كه تقریباً از ۲۵ سال گذشته تاكنون كمتر مورد بازدید جهانگردان خارجی قرار گرفتهاند صدمات قابل ملاحظهای از جنگ بیادگار دارند. هرات شهر غربی افغانستان برخوردار از فرهنگ غنی سلسله تیموریان از قرن پانزدهم میباشد كه همان آخرین منارهی كالج ملكه گوهرشاد است و چهار قرن از عمر آن میگذرد و بنا به قول رابرت بایرون توانسته است به عنوان زیباترین اثر هنری ساخته دست بشر شناخته شود اما با كمال تاسف مشاهده میكنیم كه این مناره در جریان نبردهای مجاهدین و سربازان شوروی در ۱۹۸۳ ویران شد. آخرین ستون بودایی چكری كه به مرور زمان و با واسطه عدم توجه گروههای مختلف كه بر روی این كوهستان حكومت میراندند، رو به زوال نهاد و در شبی از ماه مارس ۱۹۹۸ به یكباره فرو ریخت. و یكی از مجسمههای بودای بامیان با مواد منفجره گردن زده شد و اثراتی از برخورد موشكهای متعدد بر روی آن برجای ماند. در ولایت مركزی غور، منارهی جم همان شاهكار معماری قرون وسطی هر روز كمی بیشتر از روز قبل به سمت رودخانهای كه بنیاد آن را ریشهكن میكرد سرفرود میآورد.
با این وجود به استثنای چند مورد خاص صدمات فیزیكی ناشی از جنگ در مقایسه با صدمات ناشی از سهلانگاری و غفلت افراد و نیز حفاریهای غیرقانونی كه به تشویق دلالان و خریداران طماع و خودپرست انجام میشدند در درجه دوم قرار دارند. افغانستان از آخرین كشورها در جهان است كه در آن تقریباً هر یك روز یكبار گنجینههایی در آن كشف میشد (بسیار اتفاق میافتد كه یك كشاورز محلی یك مشت سكه قدیمی یا یك تكه از مجسمه بودا را به مسافری هدیه میكند به این امید كه از این راه لقمه نانی درآورد)، اما در واقع، این تاراج علمی و سیستماتیك اماكن باستانشناسی است كه دیگر كشورهای جهان را هشدار میدهد از میراث با ارزش خود پاسداری كنند.
تاكنون اماكن بسیاری آماج غارتگران قرار گرفتهاند در بامیان در بیشتر ویرانی های تحمیل شده بر مجسمههای بودا مشاهده میكنیم كه خرابیهای به وجود آمده توسط شكارچیان گنجینهها شدید هستند. نقاشیهای دیواری با شكوه كه مجسمهها و طاقچههای بسیار بزرگ آنها را مزین میكنند و بیش از پانزده قرن بدون كوچكترین اشكالی از عمر آنها میگذرد، بطور اصولی از دیوارها كنده شدهاند. در محل استقرار مجسمه كوچك بودا، دیگر نشانی از نقاشیهای دیواری یافت نمیشود، نقاشیهایی كه در واقع، آخرین نشانههای سبك تركیبی فارسی، هندی و یونانی، سبكی كه در جایی دیگر نظیری برای آن یافت نمیشود، هستند.
در تاریخچه محلی «میرزكاه» ولایت پكتیا آمده است كه نیروهای شوروی بمبی در دامنههای این كوه پرتاب كردند، كه منجر به كشف گنجینههایی در محل انفجار شد. انجام حفاریهای غیررسمی در ۱۹۹۷، باعث كشف گنجینه عظیمی از جواهرات و مجسمههای طلایی و نیز دو تا سه تن سكه طلا و نقره شد، كه بنا به قول یك سكهشناس معروف این بزرگترین گنجینه ای بود كه تا آن زمان كشف شده است. اما تمام این مكشوفات بسرعت از مرزها خارج شدند و امروزه در دست كلكسیونرهایی از كشورهای مختلف قرار دارند.
صومعه بزرگ بودایی شهر «هده» به كلی از مجسمهها و تندیسهایش خالی شد. قسمتی از این صومعه كه در جنگ آسیب دیده بود، آماج دزدی و غارت قرار گرفت و كلیه عتیقهجات این بخش ناپدید شد و بدین سان كلكسیونرهای ثروتمند جهان بخصوص ژاپنیها حالا دیگر مالك مجسمههای منحصر بفرد بوداییاند.
در «آی خانوم» (اسكندریه افغان) یعنی خاوریترین شهر یونانی كه تاكنون كشف شده است، تونلهایی حفر كردند و به كمك بولدوزر تمامی گنجینه نهفته در آن را به غارت بردند.
تاثرآورترین جنبه این تخریب ارادی میراث، شاید فقط نقش این جنایت نباشد بلكه از لحاظ فرهنگی این یك حقیقتی باشد كه یك نسل كامل از كودكان افغانی كه در تبعید بزرگ شدهاند، حتی كوچكترین اطلاعی از شگفتیهایی كه در گذشته سرزمینشان وجود داشته است، نخواهند داشت.
شاید نتوان گناه این تخریب آثار هنری و فرهنگی را به گردن افغانها انداخت، مردمان دردمندی كه بیش از بیست سال جنگ و تحمل رنج و فقر طولانی به این تجارت روزانه تنها به عنوان راهی برای بقا مینگرند. و شاید هم بتوان این گونه اظهار نظر كرد كه اگر بازاری بینالمللی برای فروش این آثار مسروقه وجود نمیداشت، مطمئناً در خود افغانستان كه مهد پیدایش آنهاست به فروش نمیرسیدند.
تاریخ دردناكی است، اما باید به دورتر نگریست به مقابل خویش. غارت و هرج و مرج ناشی از شورشها چیز تازهای نیست. اشغالگران مغول، هندی، ترك، هون، انگلیسی و روسها همگی در ربایش فرهنگ غنی افغانستان سهم داشتهاند. در هر بار، مردم این سرزمین به پاخاسته است، سركش و مصمم با عزمی راسخ برای حفظ وقار و مناعت ملی خویش و دوباره هم برخواهد خاست.
بعید نیست كه گنجینه های كشف شده در طی قرون گذشته فقط بخشی از یك دریای بیكران باشند و چه بسا گنجینههایی كه هنوز كشف نشده باشند. هنگامی كه دوباره صلح و آرامش به افغانستان باز گردد، آن وقت مطمئناً میراث باستانشناسی آن دوباره غنی میشود و توسط نسلی جدید حراست خواهد شد، نسلی كه به مراتب مسئولیتپذیرتر نسبت به غنای تاریخی سرزمین خویش است در آن هنگام شاید حتی عاجهای بگرام نیز منزل حقیقی خود را باز یابند.
جیمز لویز - ترجمه: رضا طاقی
منبع : مسافران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست