شنبه, ۲۱ مهر, ۱۴۰۳ / 12 October, 2024
مجله ویستا

کوه‌های ما فراموش می‌شوند


از آنجا که تعطیلات نوروزی امسال را در راه صعود به کیلمانجارو و بازدید از کشور زیبای تانزانیا سپری کرده بودم، با اشتیاق فراوان مصاحبهٔ انجام شده با بانوی کوهنورد ایرانی را خواندم، تا شاید دوباره و از نگاه یک هموطن دیگرم مسافرت به آفریقا و صعود از بلندترین قله آنجا را برای خود مرور کرده باشم. اما پس از خواندن مصاحبه چیزی که روشن نشد. علت این مصاحبه و چاپ آن در روزنامه بود! به این معنا که آیا هدف از این مصاحبه، تبلیغ و معرفی آژانس گردشگری و کوهنوردی این خانم کوهنورد بود یا تخطئه کوهنوردان زن ایرانی؟ زیرا به جد معتقد هستم که فعالیت‌های ورزشی بانوان ایرانی به‌خصوص در زمینهٔ کوهنوردی نباید به‌علت همراه نشدن با تور برگزار شده توسط ایشان با الفاظی مثل ”همه‌جا زدند!“ مورد هجوم قرار بگیرد. به دیگر سخن اگر هدف خانم کوهنورد ارتقاء ورزش کوهنوردی در میان بانوان است چرا ایشان علیرغم میل باطنی خود گروهی که به زعم ایشان ”متأسفانه همه مرد بودند“، را راهبری کرده و این راه طولانی را با ایشان طی کرده است و اگر هدف، چرخاندن چرخ اقتصاد آژانس باشد، چسباندن وصلهٔ متأسفانه به گروه مردانهٔ کوهنوردان کم‌لطفی به‌نظر می‌رسد،زیرا پول، مذکر و مؤنث نمی‌شناسد.
با پرس‌وجوئی که کردم معلوم شد برنامهٔ صعود ما به قلهٔ کلیمانجارو حدود دو هفته پس از برنامه اجراء شده توسط این بانوی کوهنورد دیده و اگر بگویم که گروه چهار نفرهٔ ما شامل دو زوج کوهنورد بود که همگی موفق به صعود قله شدند. معلوم می‌شود که زنان کوهنورد ما اصلاً اهل جا زدن نیستند و اگر بخواهید شاهد دیگری هم دارم. در اسفند ۷۶ جمعی از دوستان کوهنوردم برای صعود کلیمانجارو به آفریقا رفته بودند که همسر یکی از ایشان نیز همراه گروه موفق به صعود قله شد و بدون هیچ ادّعائی، او هم جا نزد.
فعالیت‌های مفصل و دائمی کوهنوردان زن ایرانی نباید به خاطر پر نشدن فهرست یک آژانس گردشگری خدشه‌دار شود، چرا که زنان کوهنورد بسیاری را می‌شناسم که دستاورد ورزشی خود را جار نمی‌زنند، نیازی به آن نداشته و فایده‌ای هم در آن نمی‌بینند.
همهٔ اینها را نوشتم از آن رو که عنوان مصاحبه بوی خوبی نمی‌داد و کاش این عنوان انتخاب نمی‌شد. حرف من این است که حداقل اجازه ندهیم ورزش کوهنوردی به ورطهٔ این قبیل کلمات بیفتد، آن‌طور که بسیاری از ورزش‌ها در کشورمان گرفتار شده‌اند و از این مسائل و درگیری‌ها رنج می‌برند و تاوان می‌دهند.
در بخش دوم، لازم است نکاتی را از برنامهٔ کوهنوردی کلیمانجارو برای خوانندگان اعتماد بنویسم که شاید قابل تأمل باشد و آموزنده. تانزانیا کشور فقیری است و یکی از مهمترین منابع درآمد آن توریسم است که البته در حال رشد و ارتقاء به‌نظر می‌رسد. کوهنوردان بسیاری از همه‌جای این کرهٔ خاکی به دیدار کلیمانجارو می‌آیند، به گونه‌ای که در پناهگاه بین راه آرزو می‌کنی کاش همهٔ زبان‌های دنیا را می‌دانستی تا بفهمی که هرکس چه می‌گوید و از چه چیزی در این کوه بزرگ به هیجان آمده است.
برنامه‌های صعود از مسیرهای مختلف کاملاً تنظیم شده و همه چیز از روز اول تعیین شده و مشخص است. در بهترین ماه‌های صعود، تعداد کوهنوردان به حدی زیاد است که برای استفاده از پناهگاه‌ها باید از قبل ثبت‌نام کرده و مجوز صعود دریافت کرده باشی یا در غیر این‌صورت باید از مسیرهای صعود کنی که کوهنوردان، مجاز به چادر زدن در کمپ‌ها هستند. مسیرهای صعود و پیاده‌روی به حدی پاک و تمیز نگه‌داشته شده‌اند که غیرقابل باور است، به‌ویژه برای ما کوهنوردان ایرانی که مسیرهای شلوغ شیرپلا و پلنگ‌چال را دیده‌ایم یا حتی مسیرهای مختلف دماوند که آنها هم به شدت نیازمند پاکسازی هستند. تابلوهای راهنما روی چوب حک شده و به خوبی در دل سنگ‌ها جاسازی شده‌اند تا ضمن داشتن شکل زیبا و همخوانی با مناظر اطراف از استحکام خوبی برخوردار باشند. در بدو ورود به هر پناهگاه، اسامی افراد، نام آژانس، شمارهٔ مجوز صعود و ملیت افراد ثبت می‌شود و در بازگشت آنهائی که موفق به صعود شده‌اند، گواهینامه‌ای دریافت می‌کنند که می‌بایست توسط راهنمای گروه هم امضاء شود.
همهٔ گروه‌های کوهنوردی برای ورود به منطقهٔ کلیمانجارو باید از دروازه‌های اصلی هر مسیر وارد شده و ضمن پرداخت ورودیه، مجوز صعود دریافت کنند. گروهی شامل راهنما، باربر و آشپز کوهنوردان را همراهی می‌کنند که این امر هم سلامت برنامهٔ صعود را تضمین می‌کند و نیز برای منطقه اشتغال‌زا است، زیرا مثلاً برای یک گروه چهارنفره ممکن است حدود ده نفر از افراد محلی که همگی آموزش دیده‌اند استخدام شوند و با این حساب که در ماه‌های مساعد ممکن است روزانه نزدیک به هزار نفر از مسیرهای مختلف به منطقه وارد شوند. تعداد کثیری از مردم بومی در این مدت کار و حقوق خواهند داشت. این گروه‌های پشتیبانی با نظم و ترتیب عمل کرده و همهٔ وسایل موردنیاز کوهنوردان تیم خود را به ارتفاعات آورده و در بازگشت همهٔ وسایل خود را جمع‌آوری کرده و هیچ زباله یا چیز زایدی در کوهستان باقی نمی‌گذارند و حتی حق سوزاندن یا دفن کردن زباله‌ها را هم ندارند. هیچ سطل زباله‌ای هم وجود ندارد که بعد از چند وقت پر یا لبریز شود و هیچ‌کس نباشد که آنها را جمع کند.
با وجود ارتباطات بی‌سیم و تلفن همراه در طول مسیر و ثبت‌نام‌های انجام شده در هر پناهگاه، به سادگی می‌توان که کوهنوردان حاضر در منطقه را شناسائی و ردیابی کرد تا در صورت بروز حوادث غیرمترقبه به ایشان کمک کرد، به‌صورتی‌که تقریباً هیچ نگرانی خاصی وجود ندارد.
با کمی دقت و مقایسه شرایط کوه‌های کشورمان، می‌توان از بهبود قابل توجهی در ورزش کوهنوردی ایجاد کرد. یکی از کوهنوردان پیشکسوت ضمن یادآوری آمار تلفات و زخمی‌شدگان ورزش کوهنوردی و نگرانی از زیادتر شدن این آمار معتقد بود که لازم است هرچه سریعتر برای کاستن از این ارقام، برنامه‌ریزی شود تا شاید در دورهٔ یکی دو ساله موفق شویم توان فنی و قابلیت‌های کوهنوردان را افزایش داده و حداقل‌های ایمنی را در کوهستان‌های وسیع ایران ایجاد کنیم.
از سوی دیگر پاک نگه‌داشتن کوه‌ها از پاکسازی مهمتر است. این امر زمینه‌سازی فرهنگی می‌طلبد و معمولاً چند سال طول می‌کشد تا به بار نشیند. در روز پاکسازی کوهستان، هر ساله کوهنوردان زیادی داوطلبانه شرکت می‌کنند و با سخاوت تمام کوهی از زباله را به خارج از کوهستان منتقل می‌کنند و از همان هفته به بعد، به مدت پنجاه‌ویک هفته، هر هفته دو روز هزاران نفر به کوه می‌روند و زباله‌سازی می‌کنند. تا مجدداً روز پاکسازی کوهستان، با تبلیغ و مراسم خاص خود، که از صدا و سیما هم نمایش داده می‌شود، فرا برسد و روز از نو روزی از نو، کافه‌ها، رستوران‌های بین راه و جاده‌هائی که گاه حتی تا سر قله‌ هم رفته‌اند (درفک را می‌گویم!) آلوده‌ شدن کوه‌ها را به‌صورت تصاعدی افزایش می‌دهند و به زودی روزی خواهد رسید که دیگر هیچ شانسی برای پاکسازی وجود نخواهد داشت. به روزهائی فکر کنیم که از روستای ”قطور سو“ راهی ”شابیل“ می‌شدیم و پای پیاده از میان چمنزاران به پناهگاه سبلان می‌رسیدیم. همان پناهگاهی که الان تبدیل شده به پارکینگ ماشین‌ها با لکه‌های روغن ماشین‌ها، سروصدای دزدگیرها و دود و دم فراوان، افسوس که مثال‌هائی از این دست فراوان است.
با همهٔ این اوصاف، وقتی که به زیبائی‌های باقیمانده در کوه‌های ایران فکر می‌کنم برای این سؤال خود جوابی پیدا نمی‌کنم که چرا باید کوه‌های آفریقا این همه هواخواه داشته باشد و کوه‌های ما این‌چنین در معرض کم‌لطفی گروه‌های مستقل کوهنوردی و پیشکسوت‌های این ورزش هر یک به سهم خود در بهبود و اصلاح شرایط کوهنوردی تلاش می‌کنند و صد البته نباید فراموش کرد که کوهنوردی در ایران، فدراسیونی دارد که هر ساله مبالغ هنگفتی برای صعود به قلل مرتفع جهان هزینه می‌کند در حالی که کوه‌های خودمان هر روز بیش از پیش به فراموشی سپرده می‌شوند و در این شرایط، چه کسی باید نگران آینده باشد؟
و دست آخر، چند توصیه برای علاقه‌مندان صعود به کلیمانجارو:
- سعی کنید پیش از صعود اطلاعات کاملی از کشور تانزانیا، منطقهٔ کلیمانجارو و نرخ‌های رایج گردشگری در آنجا کسب کنید.
- رعایت اصول بهداشتی از قبیل انجام واکسیناسیون و خوردن قرص‌های ضد مالاریا (که پیش از سفر آغاز می‌شود) فراموش نشود.
- کارت واکسیناسیون را همیشه همراه خود داشته باشید.
- در صورت استفاده از آژانس‌های گردشگری بومی (تانزانیا یا کنیا) آخرین مکاتبات و قرارهای انجام شده را چاپ کرده و یک نسخه از آنها را همراه خود داشته باشید.
- تسهیلات اخذ ویزا در مبادی ورودی به کشور تانزانیا (فرودگاه دارالسلام یا مرز زمینی کنیا به تانزانیا) شامل حال کوهنوردان و گردشگران ایرانی نمی‌شود و بهتر است کوهنوردان ایرانی قبل از حرکت، روادید ورود به کشور تانزانیا را دریافت کرده و در گذرنامهٔ خود داشته باشید، زیرا ممکن است موفق به دریافت ویزا در مرز نشده یا ساعت‌ها معطل شوید.
این موضوع سفارش مستقیم و اکید مسئول بخش روادید در مرز زمینی کنیا به تانزانیا بود که باید به اطلاع هم‌وطنان رسانده می‌شد.
- مثل هر برنامهٔ کوهنوردی دیگر این‌بار هم قبل از حرکت کلیهٔ اطلاعات و ریز برنامه‌های خود یا مسیر مقرر شده را به دوستان خود اطلاع دهید تا در صورت بروز حادثه یا نیاز به کمک، امکان این امر فراهم شده باشد.
منبع : واحد مرکزی خبر