سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا
آجر زیرین
موجی از بازنشستگی استادان دانشگاه در راه است. اما برخلاف مواردی که در روزنامهها منعکس میشود بخش عمده این موج به صورت تقاضای داوطلبانه بازنشستگی توسط استادانی است که دوران معمول خدمت خویش را کم و بیش پشت سر گذاشتهاند. در بعضی از دانشگاهها صحبت از ۵۰ تا ۶۰ مورد تقاضای بازنشستگی مطرح است و کار به جایی رسیده است که برخی از استادان، متقاضی شمول طرح بازنشستگی پیش از موعد شدهاند. این فرآیند معلول عواملی است که مهمترین آنها را میتوان در زیر تشریح کرد.
۱) در اغلب دانشگاهها روسا و معاونینی انتخاب شدهاند که عموما به یک جناح خاص سیاسی تعلق دارند. برخی از اعضای هیاترئیسههای دانشگاهها اگر شرایط علمی معمول کشور تا قبل از دولت نهم جاری بود هرگز به خواب هم نمیدیدند که در مجموعه مدیریتهای دانشگاهی برای خود جایی بیابند. در واقع شاید در هیچ دورانی به اندازه دولت کنونی مدیران دانشگاهها تا این حد سیاسی، جناحی و غیر علمی نبودهاند. برخی از این افراد از شخصیتهایی تشکیل میشوند که از وجهه کافی برای برگزیده شدن در فرآیندهای انتخابی برخوردار نبودند. این افراد در مقابل خویش مجموعهای از وزنههای شایسته و سابقهدار آموزشی و پژوهشی را میبینند که در روند مدیریتی دولت قبل و فرآیند انتخاب شدن روسای دانشگاهها به طور طبیعی از اقبال جامعه دانشگاهی بهرهمند بودند و به مدد همین حمایت و اقبال، روندی آرام، رو به رشد و علمی به تدریج بر محیطهای دانشگاهی حکمفرما میشد.
از دید برخی مدیران نورسیده دانشگاهی که مطمئن نیستند دولتشان مستعجل نباشد، حضور وزنههایی که به طور طبیعی در شوراهای مختلف تخصصی درون دانشگاهها قرار میگیرند (چه به واسطه انتخاب همکارانشان و چه به واسطه حضوری که از قبل داشتهاند و با هیچ بهانهای نمیتوان از آن گریز یافت) چندان حضور مطلوبی نیست. سیاستهای یکجانبه فرهنگی و مدیریتی را نمیتوان رودرروی این افراد به پیش برد. برخی از این افراد حتی اگر در شوراهای رسمی دانشگاه هم نباشند حرف و نظرشان در بین اعضای هیات علمی نافذ است و به راحتی نمیتواند نادیده گرفته شود.
بر این اساس روشن است که برخی مدیران سوار بر مرکب ریاست فرصت را غنیمت میشمارند تا چنانچه امکانپذیر باشد هرچه زودتر و به محض رسیدن وزنههای علمی یادشده و رقبای بالقوه خویش به آستانه بازنشستگی، از این طریق قانونی مساله را فیصله دهند.
نکته مهم در این میان آن است که برخی از افرادی که در مظان این نوع بازنشستگی هستند تمایل ندارند که سوژه روزنامهها شوند و شأن و حیثیت آکادمیک آنها در گیرودار اهداف سیاسی مدیران دستخوش تعرض واقع شود، به همین دلیل ترجیح میدهند آبرومندانه و بدون سر و صدا و قبل از آنکه نامهای دوخطی و ناگهانی روی میز کار خود ببینند، خودشان به موقع تقاضای بازنشستگی دهند و مساله پایان دوره خدمت خویش را به گونهای عادی در انظار جلوهگر سازند.
۲ ) استادان دانشگاهها مثل سایر کارکنان دولت در هنگام بازنشستگی مبلغی را به عنوان پاداش پایان خدمت دریافت میکنند. تاکنون روند به گونهای طبیعی طی شده و افراد از این پاداش بدون استثنا بهرهمند شدهاند، اما نکته اینجاست که حقوق و مزایای استادان دانشگاه در مقایسه با سایر کارکنان دولتی بالنسبه بالاتر است، بدینلحاظ گهگاه سایههای تردید نسبت به پرداخت آن به این گروه وجود داشته است. هر از چندی شایعهای به راه میافتد که مثلا از سال دیگر برای مبلغ پاداش پایان خدمت سقف میگذارند و یا اینکه ممکن است به جای پول نقد، از سهام شرکتهای دولتی به آنها بدهند. این شایعات حتی اگر بهطور حساب شده و عمدی هم نباشد، باعث میشود برخی از اعضای هیات علمی که بعد از عمری زحمت و تلاش چشم انتظار مبلغی هستند تا آن را به زخم زندگی بزنند، از ترس مغبون شدن، با شتاب تقاضای بازنشستگی دهند با این امید که تا مقررات تغییر نکرده حقشان پایمال نشود. به این ترتیب یک راه کمدردسر برای راحت شدن دولتیها از نیروهای با سابقه، دامن زدن به شایعاتی است که بهطور خودکار نیروها را به بازنشسته شدن تشویق میکند.
۳) و اما عامل مهم دیگری که موج بازنشستگی داوطلبانه استادان را به همراه آورده است، فضای کلی تبلیغاتی دولت در مقابل نیروهای متخصص و دارای سابقه حرفهای طولانی است، فضایی که در این دو سال اخیر در تمام دستگاههای دولتی جاری و ساری بوده است. شاید در هیچ دوران دیگری مثل این دولت، ستیز با نیروهای حرفهای و فنسالاران موجود در دستگاههای دولتی جریان نداشته است. اصحاب این دولت در هر دستگاهی که رفتهاند، متخصصان و کارشناسانی که در عمل ستونهای اصلی دستگاه را تشکیل میدادهاند و مثال سنگ زیرین آسیا با آمد و رفت مدیران سیاسی بر جای خویش مانده بودند و ضامن تداوم حیات حرفهای سازمان خویش بودند را به مثابه <قدیمیها>یی که میراث دولتهای گذشتهاند نگاه کردند و از جا کندند و بیرون ریختند. اما این از جا کندن بیش از آنکه به واسطه عزل مستقیم باشد، حاصل فضایی بود که در آن مدیران حرفهای و صاحب شخصیت و کرامت خود را در معرض آسیب آبرویی میدیدند.
دانشگاهها نیز از این فرآیند بینصیب نبودند. فراموش نکنیم که تا همین چند سال پیش کمبود هیات علمی تماموقت، معضل ریشهدار آموزش عالی کشور بود. کسانی که اکنون در دهه سوم خدمت دانشگاهی خود هستند در تمام سه دهه گذشته عمر خویش بار سنگین پاسخگویی به نیاز فزاینده کشور به آموزش عالی را بر دوش کشیدند. ظرفیت آموزش عالی کشور با تلاش و کوشش این عزیزان بعد از انقلاب چند برابر شد. دانشگاههای کشور و هیاتهای علمی آنها در این سالها سختترین دوران حیات خویش را پشت سر گذاشتند. بسیاری از اعضای هیات علمی پرسابقه ما ایثارگرانه از شهرت و معروفیت علمی و فضای آرام پژوهشی خارج از کشور گذشتند تا بنیاد آموزش عالی کشور محکم شود و نسلهای بعد بتوانند به موفقیتهای چشمگیرتری برسند.اکنون هر چند جوانان دستپرورده آنها و نسل بعدی علمی رونق نسبی خوبی به دانشگاهها داده است و امروز معضل کمبود اعضای هیات علمی کمتر به چشم میخورد، اما هنوز تا رسیدن دانشگاهها به حد اشباع فاصله زیادی داریم. بازنشستگی استادان صاحب تجربه در این شرایط میتواند ضربه جدی به بعضی از دانشگاهها وارد کند، بهخصوص اگر این بازنشستگی به شکل سیلابگونه و در تعداد زیاد باشد.متاسفانه گهگاه دولتمردان و حاکمان جدید وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بر این تصورند که قادرند دانشگاهها را در مدت کوتاهی زیرورو و نیروهایی با طبع و ویژگیهایی که مورد پسند خودشان است در آنها جایگزین کنند. این تصور کودکانه است و هرگز نمیتوان به تغییر بافت علمی و فرهنگی دانشگاهها با استفاده از دستورهای حکومتی دست یازید. بحث در این باره طولانی است، ولی گمان میکنم تجربه ناکام انقلاب فرهنگی در این زمینه و تلاشهای ناموفقی که برای جایگزین کردن استادان دانشگاهها با مجموعهای از افراد به اصطلاح گزینششده صورت گرفت، کفایت کند. اما با کمال تاسف موج تخریبی این تبلیغات و جوسازیها تاثیرگذار است و باعث میشود دانشگاهیان خسته از اتهامها و بدبینیهای همیشگی دولتمردان و خسته از سالهای سخت کار پرفشار، به محض فراهم شدن کمترین امکانات عطای حضور در کلاس را به لقای آن ببخشند و خود را هر چه زودتر بازنشسته کنند.این اقدامات به مثابه کشیدن آجر از زیر دیواری است که هنوز قوام نیافته است. آموزش عالی در ایران هنوز جوان و بدون قوام است. با کشیدن چند آجر، آواری از آجرهای بعدی بر زمین خواهد ریخت.
احمد شیرزاد
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست