پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا
دوری از قدرت شروع یک راه تازه

در این دوره بود که جنبش دانشجویی دچار تغییر و تحولاتی جدی شد و ۱۸ تیر زمینه ساز آن.
جنبش دانشجویی در این حادثه متوجه شد دولت اصلاحات توان پیگیری و تحقق خواسته هایش را ندارد و وقتی متوجه شدند خیلی از سران اصلاحات هم در این ماجرا عقب نشسته اند، راه دیگری را پی گرفتند. آنها بدین ترتیب حتی از برخی از نیروهای ملی- مذهبی کمک خواستند که تا پیش از این اتفاق خیلی مورد توجه دفتر تحکیم نبودند چرا که دفتر تحکیم با بخش عمده یی از نیروهای ملی- مذهبی مرز داشت. دفتر تحکیم وحدت از بعد ۱۸ تیر بازی را با دلخوری و ناامیدی ادامه می داد و هیچ پاسخ بزرگوارانه یی نیز از سوی حاکمیت دریافت نمی کرد. همین اتفاقات منجر به شکل گیری جریانات جدیدی در دفتر تحکیم وحدت شد. تحکیم وحدت که پیش از این در حوزه اندیشه متاثر از آرای روشنفکران دینی و در حوزه سیاست متاثر از احزابی چون مشارکت و روحانیون مبارز بود، دچار تغییراتی شد که تفکرات مختلف در آن راه پیدا کرد و به لحاظ سیاسی نیز از احزاب مذکور تا حد زیادی فاصله گرفت. به عنوان مثال نفوذ افرادی چون سعید حجاریان به حداقل رسید و رابطه آنها با جنبش دانشجویی مخدوش شد، وقتی که جمعی از دانشجویان سراغ او رفتند و از او شنیدند که «بروید درس بخوانید.»
آموزه های تردیدبرانگیز سروش نیز آتش این معرکه را بیشتر کرد و اصلاحات که برای پیشبرد اهداف خود به انجمن های اسلامی نیاز داشت آنها را از دست داد و اصلاحات در دانشگاه بی یار و یاور ماند و فرمول های جدیدی در جنبش دانشجویی تنظیم شد. تقریباً هژمونی احزاب اصلاح طلب از بین رفت و تریبون انجمن های اسلامی در اختیار دیگران نیز قرار گرفت. اگر به جشنواره های انجمن های اسلامی و سخنرانان و مدرسین این برنامه ها توجه کنید درمی یابید که طیف وسیعی از استادان به جمع مدرسین قبلی اضافه شدند. اگر تا قبل از آن فقط سروش و اصلاح طلبان به برنامه های دفتر تحکیم دعوت می شدند بعد از آن امثال جهانبگلو، علیخانی و بابک احمدی هم مورد توجه جنبش دانشجویی قرار گرفتند. از دیگر اتفاقات این دوره شکل گیری یکسری مباحث جدید از سوی جنبش دانشجویی و برخی اصلاح طلبان بود که حالت رفت و برگشتی داشت. برخی از این مباحث عبارتند از؛
۱) رهبری جنبش اصلاحات؛ برخی از اصلاح طلبان معتقد بودند جنبش دانشجویی داعیه رهبری جنبش اصلاحات را نیز دارد. در صورتی که جنبش دانشجویی خود را پیشتاز می دانست نه رهبر. اساساً رهبر کسی است که برآیند لایه های مختلف جامعه باشد. جنبش دانشجویی هم به دلیل آوانگارد بودنش نمی تواند نقش رهبری را ایفا کند زیرا ممکن است شعارها و راهکارهایی را اتخاذ کند که موافق تصمیم عمومی جامعه نباشد. دانشگاه بستر گفتمان است اما نمی تواند گفتمان ساز باشد و رهبران روشنفکران می توانند گفتمان ساز باشند متاسفانه در این دوره جایگاه غالب نهادها و گروه ها مشخص نشد. از این منظر مشکلات به وجود آمده نه تقصیر دانشگاه بود نه تقصیر احزاب. فقدان جامعه مدنی و تعریف نسبت هر کدام با جامعه مدنی مشکلات آن دوره را به همراه آورد که البته هنوز نیز ادامه دارد. اگر وظایف درست تعریف شود و جامعه مدنی به وجود آید آنگاه جنبش دانشجویی می تواند وارد جامعه مدنی شده و تداخل ها بر طرف شود و بار سنگین جنبش دانشجویی به احزاب منتقل شود.
۲) موجودیت جنبش دانشجویی؛ یکی دیگر از مباحثی که در این دوران مطرح شد لزوم جنبش دانشجویی بود. برخی وجود احزاب را کافی دانستند و در لزوم جنبش دانشجویی تردید کردند در صورتی که جنبش دانشجویی همچون وجدان جامعه است ضمن آنکه جنبش دانشجویی به معنای نفی احزاب نیست. در ۱۹۶۸ و جنبش دانشجویی فرانسه همزمان احزاب قدرتمندی در این کشور وجود داشتند اما جنبش دانشجویی فرانسه انعکاس دهنده موج های اعتراضی لایه های متفاوت جامعه بود ضمن آنکه بسیاری از سران احزاب خود از فعالان جنبش دانشجویی دهه ۶۰ بودند، البته اگر ما به جایی رسیده بودیم که تمام احزاب می توانستند شاخه های دانشجویی خود را در دانشگاه ها ایجاد کنند این حکم تا حدی قابل بررسی بود ولی در آن شرایط حذف جنبش دانشجویی عملاً منجر به حذف جریان آزادیخواهی در کشور می شد زیرا جنبش دانشجویی ایران بسیار شبیه جنبش دانشجویی فرانسه است. در فرانسه روشنفکران و دانشجویان با مردم هستند برخلاف انگلیس که روشنفکران با دولت هستند برای مردم (مثل گیدنز) یا آلمان که آنها با مراکز علمی هستند (همچون هابرماس).
۳) دوری جنبش دانشجویی از قدرت؛ این شعار بیشتر از سوی دانشجویان و فعالان جنبش دانشجویی مطرح شد که آغاز خوبی بود ولی به نظر من این استراتژی باید ادامه پیدا کند و فاز دوم آن اجرایی شود یعنی تنها دیده بانی جامعه مدنی کافی نیست. در مرحله بعدی باید به فکر تقویت جامعه مدنی باشیم. شعار دوری از قدرت بیشتر معلول شرایط زمان بود و چندان به طور ارادی انتخاب نشد. به همین دلیل افت جنبش دانشجویی در این مقطع بیشتر از آنکه معلول این نوع استراتژی های جدید دفتر تحکیم باشد نتیجه فضای بسته سیاسی و اجتماعی کشور است. غیر از جنبش دانشجویی تقریباً تمامی نهادهای مدنی و سیاسی دچار همین وضعیت هستند. جنبش دانشجویی گل سرسبد فعالیت های سیاسی و اجتماعی است. از این رو وقتی جامعه ناکام و ناامید است شکوفه های جنبش دانشجویی نیز می پژمرد و دوران رکود خود را سپری می کند اما می توان امیدوار بود اگر برنامه و استراتژی مشخصی برای اصلاح و آغاز یک حرکت جدید تدوین شود، جنبش دانشجویی نیز مجدد پا می گیرد و به اوج خود بازمی گردد. البته ذکر این نکته ضروری است که وظیفه تعیین استراتژی و طرح ریزی های کلان برعهده دانشجویان و جنبش دانشجویی نیست.
تقی رحمانی
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست