سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا

کارکرد دیپلماسی در مسائل هسته‌ای ایران


اگر دور اول ریاست جمهوری بوش را آكنده از تلاش‌های مختلف برای مقابله با تروریسم بدانیم، دومین دور آن به مقابله با گسترش سلاح‌های كشتار جمعی اختصاص یافته است. این چالش، مبهم‌تر و پیچیده‌تر از اولی است و سؤالات زیادی را نیز برای ما مطرح می‌كند.
آیا آمریكا فقط خواهان مقابله با فعالیت‌های هسته‌ای ایران و كره‌شمالی است؟ آیا مخالفت آمریكا شامل كشورهای دموكراتیك جهان نیز می‌شود؟ قرار است تا چه حد در مقابل گسترش هسته‌ای مقاومت كنیم. آیا امكان دارد یك كشور به تنهایی به مأمور مقابله با گسترش سلاح‌های هسته‌ای تبدیل شود؟
در مورد ایران، این مسائل پیچیده در كنار هم قرار گرفته‌اند. اما وضعیت كره‌شمالی، متفاوت است. كره‌شمالی كشور انزوایافته‌ای است كه هیچ كمك مهمی به اقتصاد كشورهای دیگر نمی‌كند. همسایگان كره‌شمالی به استثنای كره‌جنوبی، توافق دارند كه كره‌شمالی هسته‌ای، تهدید غیرقابل قبول امنیتی علیه دیگران است در نقطه مقابل آن، ایران یك تولیدكننده بزرگ نفت است و پتانسیل‌های صنعتی زیادی هم دارد. كشورهای بزرگ دیگری هم به دلایل اقتصادی، از روابط حسنه با ایران نفع می‌برند. حتی در همسایگی ایران، كشورهایی هستند كه از افزایش تهدید ایران علیه آمریكا استقبال می‌كنند. امیدها به پیشرفت در حل و فصل مسأله هسته‌ای كره‌شمالی را می توان برپایه فشار بر كشورهایی در همسایگی آن ارزیابی كرد كه از لحاظ اقتصادی وابستگی خاصی به این كشور داشته باشند. اما مسأله ایران، پیچیده‌تر است. حالا كه این مسأله به نقطه مركزی دیپلماسی بین‌المللی تبدیل شده است مهم است كه استراتژی را كه این سیاست برآن قرارگرفته است، روشن كنیم. در زمان جنگ سرد، تمام افرادی كه در تصمیم‌گیری در عرصه جنگ هسته‌ای حضور داشتند با این بن‌بست بزرگ مواجه بودند كه چگونه می‌توان از تلفات دهها میلیون انسان در این جنگ جلوگیری كرد و در عین حال با حكومت های اقتدارگرای آن دوران مقابله نمود. تمام ساماندهی جنگ سرد بین این دو جبهه قرار می‌گرفت. بازدارندگی در این خصوص مؤثر بود زیرا تنها دو بازیگر اصلی در جهان وجود داشت. هر یك از آنها ارزیابی دقیقی از خطرات استفاده از سلاح‌های هسته‌ای به عمل می‌آورند. اما وقتی سلاح‌های هسته‌ای به جاهای دیگری نیز راه یافت، اصل بازدارندگی در زمان كوتاهی مورد توجه قرار گرفت و دیگر معتبر نبود. اكنون دیگر سخت است كه تصمیم بگیریم چه كسی قصد دارد از چه جمله‌ای جلوگیری كند و چه محاسباتی نیز باید انجام دهد. حتی اگر كشورهای خواهان انرژی هسته‌ای، همان دلایلی را مطرح كنند كه كشورهای دارای این انرژی هم آن را مطرح می‌كردند. بازهم ممكن است آمریكا بخواهد از تسلیحات هسته‌ای به‌عنوان مانعی برای مقابله با حملات تروریستی استفاده كند. تجربه شبكه خصوصی گسترش هسته‌ای هم عواقب گسترش تسلیحات هسته‌ای را نشان می‌دهد. به تمام این دلایل، باید با گسترش هسته‌ای مقابله شود. در این مورد، فوریت‌هایی نیز وجود دارد باید حتی از دراختیار گرفتن سلاح‌های هسته‌ای توسط كشورهای دموكراتیك هم جلوگیری كرد. این واقعیت، اغلب با دو دغدغه دیگر تركیب شده و حالت مبهمی می‌یابد. كشورهای گسترش دهنده هسته‌ای می‌گویند آنها حق دارند از انرژی صلح آمیز هسته‌ای برای تولید انرژی استفاده كنند. اما در مورد ایران، این بیشتر به یك بهانه شبیه است. آنچه كه ایران واقعاً دنبال می‌كند، مانعی در مقابل دخالت عوامل مختلف در سیاست خارجی تهران است. به همین دلیل است كه ارائه مشوق‌های لازم برای خلع سلاح ایران كارسختی است. چون هر یك از این مشوق‌ها به نحوی وابستگی ایران به كشورهایی را زیاد می‌كند كه تكنولوژی هسته‌ای پیشرفته‌ای دارند و به این ترتیب، توانایی ایران برای تهدید كردن آنها با ابزارهای دیگر فراهم می‌شود. در همین حال، برخی متحدان اروپایی، تمایلات هسته‌ای ایران را دفاعی می‌دانند. آنان، برنامه‌های هسته‌ای ایران را برخاسته از موقعیت جغرافیایی این كشور یعنی در محدوده كشورهایی هسته‌ای مثل هند، پاكستان، روسیه و اسرائیل ارزیابی می‌كنند. آنان معتقدند كه بن‌بست هسته‌ای ایران را می‌توان با ملایمت و با استفاده از دیپلماسی مصالحه‌جویانه به خاتمه رساند. آنان در مذاكرات خود با ایران، به مسائلی رسیده‌اند كه در مورد عراق هم مطرح می‌شد و آن هم تمایل اروپا به استفاده از دیپلماسی بین‌المللی در برابر تمایل آمریكا به اعمال فشار است. در واقع، مناقشه میان مصالحه‌جویی و فشار، حالتی غیرواقعی دارد. دیپلماسی یعنی این كه بتوانیم به طرف مقابل خود، عواقب اقدامات مختلف و فواید گزینه‌های جایگزین آن را نشان دهیم. اما دیپلماسی به‌طور اصولی، ظرفیت‌ خاصی از فشار را نیز به همراه دارد. یك علت آن كه مذاكره‌كنندگان اروپایی توانسته‌اند تا حدی در مذاكره با ایران پیشرفت كنند، همان تهدیدی است كه از سوی آمریكا و در صورت به بن‌بست رسیدن مذاكرات مطرح می‌شود. اما در صورت شكست دیپلماسی، باید مشخص شود كه این فشارها به چه منظوری اعمال شده اند. اگر ایران قصد داشته باشد همین‌روند مذاكره با اروپا را پیش بگیرد، به نقطه‌ای خواهد رسید كه نمی‌تواند بدون شركت آمریكا آن را ادامه دهد. در آن صورت، آغاز مرحله مذاكره با آمریكا نمی‌تواند حالت مذاكره دوجانبه داشته باشد. اما چارچوبی مشابه اجلاس شش‌جانبه پكن برای حل بحران كره‌شمالی نیز می‌تواند گزینه‌هایی را كه آمریكا می‌تواند از آنها حمایت كند یا بر آنها پافشاری كند تأمین كند.
منبع : مجله گسترش صنعت