چهارشنبه, ۱۶ آبان, ۱۴۰۳ / 6 November, 2024
مجله ویستا
نصرالله پورجوادی(Nasrolah pourjavadi)
دكتر نصرالله پورجوادی (متولد ۱۳۲۲ تهران.) بعد از اتمام دوره دبیرستان عازم امریكا میشود و چهار سال و نیم در آنجا در رشتههای مختلف درس میخواند. و سرانجام علاقهمند فلسفه میشود و با تغییر و تحولات دهه ۱۹۶۰ و كتابی از جلال آلاحمد شیفته فلسفه اسلامی میگردد و در سال ۱۹۶۷ به ایران بازمیگردد و تحت تأثیر كسانی چون دكتر شهید مطهری و ایزوتسو، محقق معروف انگلیسی و كربن، محقق فرانسوی به سراغ عرفان و آثار عرفایی چون احمد غزالی میرود و با ترجمه «سوانح» غزالی به زبان انگلیسی وارد وادی تحقیق در تاریخ فكر و فلسفه و عرفان میشود و نگاه جدید او به تاریخ فكر در ایران مبنای تحول عمیقی در دیدگاه تاریخ تصوف و عرفان در ایران میگردد. برخی از معروفترین آثار او عبارتند ازTHEKNOT QASIDIA OF BIBIHAYATI (۱۹۷۳)
داستان مرغان (۱۳۵۵) مكاتبات احمد غزالی با عینالقضاهٔ همدانی (۱۳۵۶) بحرالحقیقهٔ (۱۳۵۶) سلطان طریقت (۱۳۵۸) درآمدی به فلسفه افلوطین (۱۳۵۸) سوانح (۱۳۵۹) عارفی از الجزایر [ترجمه] (۱۳۷۸) و...
وقتی قرار است تاریخ فكر را با نگاهی دیگر بنویسی، تمام گرفتاریهای عالم به سراغت میآیند و وقتی میخواهی از پس تمام این گرفتاریها برآیی و در این راه از هیچ دریغ و ممارستی كم نمیگذاری، كاری میكنی كارستان. اتفاقی میافتد ماندگار و این همه را مدیون عشقی هستی كه از كودكی در دل خود پروراندهای. ساختارشكنی در مقالات و كتابهای دكتر نصرالله پورجوادی، باعث شده است تا راهی نو در عرصه تاریخنویسی فلسفه و اندیشه فلسفی باز شود. این ساختارشكنی گرچه هیچ ادعایی ندارد، اما میتواند تاریخنویسی فلسفه را تغییر دهد.
وجه بارز آثار دكتر نصرالله پور جوادی نگاه تحلیلی او به متون و مسائلی است كه در سنت ادبی، آنها را از مقوله ذوقیات میشمریم و فكر میكنیم نمیشود زیاد درباره آنها صحبت كرد. در گذشته شرحهای بسیاری بر این متون نوشته میشد، اما مطالب این شرحها هم از جنس همان متون بود. یعنی اگر كسی بر متنی كه موضوعش عشق است شرح مینوشت، عموماً حرفهای شاعرانه میزد و تصورش این بود كه دارد آن متن را توضیح میدهد. در روزگار امروز هم، هرچند در زمینه تصحیح متون عرفانی و شعری كارهای زیادی صورت گرفته، اما وقتی به توضیح این متون میرسیم، یا محتوای آنها را بیان احساسات صرف میشماریم، یا صرفاً به مضامین انسانی و اخلاقی و اجتماعیای كه در آنها هست، توجه میكنیم. حال آنكه نوشتههای دكتر پورجوادی از معدود آثار جدید فارسی است كه در آنها نگرشی به این گونه موضوعات دیده میشود كه میتوان آن را نگرش «مرتبه دوم» یا Second order نامید. یعنی در عین حال كه علاقه و حتی اعتقاد وی به این مفاهیم از لابهلای نوشته دیده میشود، نویسنده آن سعی میكند مدعای اثری را كه بررسی میكند، منسجم كند و به یك زبان مفهومی بیان كند؛ ویژگیای كه در كارهای بزرگانی چون ایزوتسو هم دیده میشود. یعنی او هم به نظر میآید هم میكوشد یك دید تحلیلی را وارد مسائلی كند كه به نظر دیگران از جنس مسائل «یدرك و لایوصف» شمرده میشوند و قابل تحلیل منطقی نیستند. دكتر نصرالله پورجوادی سالیان سال است كه در گوشه خلوت خویش به تحقیق و تتبع در آثار عرفانی ایران زمین مشغول است و حاصل تلاشهای شبانه روزیاش كتابهای تأثیرگذاری همچون، اشراق و عرفان، فلسفه افلوطین، مكاتبات احمد غزالی با عینالقضاهٔ همدانی و... است كه راهی نو و روشی تازه در بررسی تاریخ عرفان ایران محسوب میشود.
دكتر پورجوادی متولد سال ۱۳۲۲ تهران است. «محل تولدم خیابان مولوی، كوچه سید مصطفی بود. همیشه وقتی نشان از من میخواستند، مینوشتم: خیابان مولوی ـ قنات آباد ـ كوچه سید مصطفی. نمیدانستم سید مصطفی كیست. تا اینكه سالها بعد سرگذشت مرحوم علامه قزوینی را میخوانم و از جمله میرفتم به قنات آباد، پیش مرحوم سید مصطفی قنات آبادی. آن وقت بود كه فهمیدم كوچه ما به نام سید مصطفی قنات آبادی است. این مسئله موجب شد كه تعلق خاطر دیگری نسبت به این كوچه پیدا كنم؛ كوچهای كه در یك زمان عالمی در آن زندگی میكرد و مرحوم قزوینی هم هفتهای چند روز مثلاً از جلوی خانه ما رد میشده است.»
نصرالله پور جوادی در همین كوچه درس میخواند و به مدرسه شریعت میرود. در باره آن سالها میگوید: «شاگرد درسخوانی نبودم، خصوصاً در دبیرستان. ولی در عوض كتابخوان بودم و خارج از درسم، كتاب میخواندم. در دبیرستان رشته ریاضی خواندم. از كلاس سوم ابتدایی بود كه فهمیدم میتوانم یك چیزهایی را بخوانم و شروع به كتاب خواندن كردم. من از لحاظ تربیتی محصول دهه ۳۰ در تهران و فضای فرهنگی آن دورهام.»
او آنقدر عشق كتاب بوده است كه همواره موجب دردسرش میشده. «سركلاس معلمان از صادق هدایت حرف میزدند، من بعد از مدتی تمام كتابهای صادق هدایت را خوانده بودم. هرچه كه ترجمه میشد، میخواندم. در خانه با كتابخوانی من مخالفت میكردند و مجبور بودم مخفیانه بخوانم». كار به همین جا تمام نمیشود. او حتی برای خواندن كتابهای غیردرسی و «بزرگتر از خودش» كتك هم میخورد. «یك بار از یكی از معلمان خود پرسیدم كه چه كتابی بخوانم. گفت برو «آیینه» حجازی را بخوان. من با چه زحمتی رفتم و این كتاب را پیدا كردم، بعد به مدرسه رسیدم، همین كه مدیرمان پرسید این كتاب چیست و بعد با تعجب گفت: آیینه حجازی میخوانی و دستور داد تا مرا تنبیه كنند.
بعد از اتمام دبیرستان و در كنكور، دكتر جوادی تصمیم میگیرد ادبیات بخواند «چون ریاضی خوانده بودم و چیزهایی نخواندم كه در كنكور ادبی لازم بود، قبول نشدم. بعد فهمیدم دلیل عمده قبول نشدنم این است كه زبان خارجی را درست نمیدانم.» پس از این ماجراست كه دكتر پورجوادی یك سال تمام، شب و روز در انجمن ایران ـ امریكا زبان انگلیسی میخواند و بعد در كنكور دانشگاه شیراز شركت میكند و قبول میشود و «یك ماه هم به شیراز رفتم، ولی دیدم همه یا میخواهند پزشكی بخوانند و یا مهندسی و من هم حوصله این چیزها را نداشتم. برگشتم تهران پایم را در یك كفش كردم كه میخواهم به خارج بروم و پدرم اجازه نمیداد، اما سماجت كردم و هرطور كه بود رفتم.»
او چهارسال و نیم در امریكا درس میخواند و دو تا سه دانشگاه را تجربه میكند و از سر اتفاق مدتی را در یك كالج كه متعلق به یسوعیها در ایالت ورمونت بود، میرود و چون زبان انگلیسیاش خوب بود، تدریس ادبیات انگلیسی را شروع میكند و سپس به دانشگاه «نورث تگزاس» میرود و یك سال و نیم در آنجا روانشناسی میخواند تا اینكه «روزی با یكی از دوستانم كه صحبت میكردم، گفت چرا نمیروی فلسفه بخوانی. چیزی كه تو دنبالش هستی، فلسفه است. ترم بعد یك درس فلسفه و یك درس منطق گرفتم.»لذت بی حدی كه از درس منطق میبرد و همین مسئله باعث میشود تا به دانشگاه ایالتی سانفرانسیسكو برود و در رشته فلسفه ادامه تحصیل بدهد «چون دیدم فلسفه دقیقاً همان چیزی است كه من میخواهم.» و در دوره لیسانس ۲۴ واحد فلسفه را پاس میكند و بتدریج به فلسفه قدیم و یونان علاقهمند میشود و رشته فرعی خود را كلاسیك انتخاب میكند و یك سال هم یونانی قدیم میخواند. در باره آن روزها میگوید: «یادم هست كه یك درس به نام ادیان یونان گرفتم و برای آن درس كتابهای هومر، هزیود، و تمام نمایشنامههای یونان را خواندم. چون من افلاطون خوانده بودم، دیگر مجبور نبودم افلاطون را بخوانم، والا كتابهای افلاطون هم جزو تكلیف بود. تمام اینها را مجبور بودیم برای ۳ واحد بخوانیم. حالا در اینجا به دانشجویان میگوییم ۲۰۰صفحه مطلب بخوانند ناراحت میشوند و میگویند زیاد است.»
دكتر پورجوادی در سال۱۳۴۶ به ایران برمیگردد. چون علاقهمند میشود فلسفههای اسلامی را بخواند. «در سال آخر لیسانس به فلسفه اسلامی علاقهمند شدم، ولی فلسفه اسلامی در امریكا نبود. در سال ۱۹۶۶ بود كه یك روز در كتابخانه دانشگاه یك كتاب فلسفه اسلامی دیدم و آن را امانت گرفتم كه كتاب «سه حكیم مسلمان» دكتر نصر بود كه تازه به انگلیسی درآمده بود. من این كتاب را گرفتم و خواندم و علاقهمند شدم.
این كتاب در من خیلی تأثیر گذاشت و برای همین تصمیم گرفتم یك جوری فوق لیسانس را در رشته فلسفه اسلامی بخوانم.» و چون در امریكا كسی و دانشگاهی چنین رشتهای را در آن زمان تدریس نمیكرد، دكتر پورجوادی مجبور میشود به ایران بازگردد و در ایران دوره فوق لیسانس و دكترا را ادامه دهد. «میخواستم بروم فلسفه اسلامی را در جاهای دیگر بخوانم، ولی منصرفم كردند. یكی از كسانی كه مرا منصرف كرد، مرحوم مطهری بود. یك روز به اتفاق دكتر حداد رفتیم نزد ایشان در دانشكده الهیات و گفتم میخواهم بیایم به دانشكده الهیات، فلسفه بخوانم. گفت به اینجا نیا و برو همان دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.»
چه انگیزهای باعث شد تا دكتر نصرالله پورجوادی به فضای تحلیلی و توجه به فلسفه اسلامی و عرفان كشیده شود؟ خودش میگوید: «یكی از كتابهایی كه در من خیلی تأثیر گذاشت، كتاب غربزدگی آلاحمد بود. حالا نمیدانم آن را در بركلی به دست آوردم یا جای دیگر. البته عوامل دیگری هم مسبب این كشش میشوند. مهمترین نكته حوادثی بود كه در دهه ۱۹۶۰ در امریكا اتفاق میافتاد. آن زمانی بود كه جنگ ویتنام شروع شده بود و مخالفت نویسندگان و روشنفكران امریكایی باعث شد تا خیلی از ارزشهایی كه در فرهنگ امریكاییزده دهه ۱۳۳۰ در تهران به خورد ما داده بودند، در وجود من متزلزل شود و بلكه كنار گذاشته شود.»
جالب اینجاست كه زمانی كه دكتر پورجوادی به امریكا میرود و حتی تا آخرین روزهایی كه میخواست به ایران برگردد «اصلاً اسم تصوف به گوشم نخورده بود و نمیدانستم اصلاً تصوف چیست. یادم است كه یك بار فردریك كاپلستون، نویسنده تاریخ فلسفه آمده بود دانشگاه ما و استادی كه من دستیارش بودم، از او و دو نفر از شاگردانش (من ویكی دیگر) دعوت کرد تا شام را میهمان او باشند، میان حرفها بحثی از طرف یكی از اساتید مطرح شد در مورد عرفان شرق و یكی از اساتید از من پرسید كجایی هستی و گفتم ایرانی. گفت: رومی را خواندی؟ گفتم: كی؟ گفت: مثنوی، مثنوی را كه نیكلسون ترجمه كرده نخواندهای؟ گفتم: نه، نخواندهام.»
و همین آغاز تحول در دكتر پورجوادی است. او به ایران میآید كه به هندوستان برود و قبل از آن به قونیه میرود و حتی سر مزار ابن عربی هم میرود. به ایران بازمیگردد در دوره خدمت سربازی با كسانی چون «بهاءالدین خرمشاهی» و «حسن انوشه» و «مسعودآذرنوش» و… همدوره میشود و در سال ۱۳۴۹ به اتفاق دكتر حداد عادل و احمدی و سلیمان البدور در كنكور پذیرفته میشود و به دانشكده ادبیات و فلسفه میرود. در سالهای دانشگاه با آمدن ایزوتسو به تهران به اتفاق ویلیام چیتیك و دكتر غلامرضا اعوانی، نزد او میروند و «فصوص الحكم» ابن عربی را پیش او فرامیگیرند و بعدها به اتفاق دكتر اعوانی نزد او یونانی را فرامیگیرند و از همان زمان دكتر پورجوادی ترجمه «سوانح» به زبان انگلیسی را شروع میكند. داستان سوانح از اینجا شروع شد كه من یك بار رفتم كتابخانه دانشكده ادبیات دانشگاه تهران، دنبال یك كتابی میگشتم كه سوانح احمد غزالی را دیدم، وقتی خواندم عمیقاً تحت تأثیر آن قرار گرفتم. بعد یكی دوبار با ایزوتسو درباره آن صحبت كردم و مرا تشویق كرد و گفت چرا این كتاب را به انگلیسی ترجمه نمیكنی… من در سال ۱۳۵۴ شروع كردم به ترجمه آن و او خیلی خوشش آمد و گفت تو نویسندهای.» به تشویق او دكتر پورجوادی به دنبال سایر كارهای غزالی میرود و بعد مجبور میشود به دنبال سابقه این فكرها برود و «ببینیم غزالی چه میگوید» و به تاریخ این مسائل علاقهمند میشود. «اینكه چرا مثلاً به قبل از ابنعربی و به خراسان و تصوف خراسان روی آوردم به دلیل احمدغزالی بود.» دكتر پورجوادی درباره نوبت احمد غزالی در میان كتابهای ایرانی میگوید: بیشتر كتابهایی كه معروف بودهاند، كتابهای شعرای ما بودهاند. مثلاً مولوی، عطار و سنایی، اینها كتابهای معروف ما بودند كه در طول تاریخ پیوسته استنساخ میكردند و میخواندند. شعر در بحث عشق بیشتر اهمیت داشته و احمد غزالی هم خوب شاعر نبوده. از طرف دیگر احمد غزالی با ما یك مقدار فاصله داشته و هرچه فاصله اینها از لحاظ زمانی بیشتر میشود، كسان دیگر میآیند و آثارشان مطرح میشود. مثلاً وقتی عراقی «لمعات» را مینوشته و سپس دیگران آن را شرح میكردند، میبینیم كه این كتاب معروفیت پیدا میكرده و بیشتر مورد توجه قرار میگرفته تا غزالی.
نظرات پورجوادی حالا رفته رفته تأثیرگذاری خود را روی محققان و پژوهشگران عرفان و فلسفه و ادبیات شروع كرده است و پیوندی كه او میان فلسفه و ادبیات و عرفان برقرار میكند و كرده است، باعث شده تا نحله فكری جدیدی به وجود آید كه دیگر عطار را یك شاعر یا یك عارف محض نمیداند، بلكه در این نحله فكری عطار جزیی از فلسفه شرق است؛ چنانكه آثار غزالی و مولوی و سنایی.
این مقال را با نظریات پورجوادی درخصوص واژه عشق به پایان میبریم. او میگوید: «مهمترین راهی كه من میتوانم با آن مفهوم عشق را در ادبیات و فلسفه توضیح بدهم، استفاده از مفهوم مشترك معنوی است كه فلاسفه در مورد نور و در مورد وجود به كار میبرند و میگویند وجود مشترك معنوی است. مقول به تشكیك است و در این مورد نور را مثال میآورند. عشق هم از نظر من همین است. عشق در ادبیات فارسی مفهومی است مقول به تشكیك. اینكه وقتی سعدی در مورد عشق صحبت میكند ما نمیدانیم درباره چه صحبت میكند، درست مثل یك فیلسوفی است كه بخواهد درباره وجود یا نور صحبت كند. درباره نور چراغ صحبت كند، درباره خورشید صحبت كند یا درباره «الله نورالسموات و الارض» صحبت كند. چون نور مشترك معنوی است. عشق در ادبیات عرفانی نیز همینطور بوده است.» او معتقد است كه در ایران افراد زیادی هستند كه به عنوان یك فیلسوف شناخته نشدهاند، ولی الآن وقتی ما به آنها نگاه میكنیم، میبینیم كه اینها واقعاً تفكرشان فلسفی است. اگر از من بپرسند امام محمد غزالی چه بوده است، من قبل از اینكه بگویم فقیه بوده، صوفی بوده یا متكلم بوده، میگویم فیلسوف بوده چرا كه ضدیت او با فلسفه هم فلسفه است. حرفهای دكتر نصرالله پورجوادی درباره تصوف و تاریخ عرفان و فلسفه و ادبیات با آنكه بسیار ارزشمند و گرانقدرند، از چنان وسعت و گستردگی برخوردارند كه در این مقال نمیگنجند، بلكه نوشتن درباره آنها حداقل هفتاد من مثنوی میطلبد و هفتصد برگ كاغذ.
منبع : موسسه گفتگوی ادیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست