شنبه, ۱۷ آذر, ۱۴۰۳ / 7 December, 2024
مجله ویستا

پیوند و خرید و فروش اجزای بدن


پیشرفت دانش پزشكی, موجب شده كه پیوند اعضاء, ترمیم پوست, مو, استخوان و... به سهولت انجام پذیرد.
در بسیاری از نقاط جهان, پیوند كلیه, قلب, كبد, معده, روده و... انجام می گیرد. در پیوند این اعضاء, گاه از اجزای بدن خود مریض استفاده می شود, مثل برداشتن قطعه ای از پوست, استخوان, مو, روده و... و پیوند آنها به قسمتهای آسیب دیده. گاه, از اجزای بدن حیوانات استفاده می شود, مثل گذاردن چشم سگ, به جای چشم فاسد انسان و... گاه, از اجزا و اندام مردگان بهره می برند. گاه اجزا و اعضای بدن انسان زنده ای, كه نبود آن حیات وی را به خطر نمی اندازد, جدا می گردد و به بدن بیمار پیوند زده می شود, مثل برداشتن یكی از كلیه های فرد سالم و پیوند آن به فردی كه هردو كلیه خود را از دست داده است.
صورت اول, مشكلی ندارد. استفاده از اجزای خود بیمار در ترمیم ضایعات جسمی و جا به جایی آنها. صورت دوم, ظاهراً اشكالی ندارد. ولی برخی از نظر طهارت و نجاست آنها و صحت انجام عبادات و اموری كه طهارت شرط است, اشكال كرده اند. امّا با توجه به این كه بعد از پیوند و جریان حیات, عضو گرفته شده, عضو بیمار به حساب می آید, اشكال, بی مورد خواهد بود۱. امّا صورت سوم, كه بحثهای گونه گونی را درپی دارد, پیوند اعضای مردگان, به بیمارانی است كه حیات آنان, در گرو پیوند عضو و یا اعضاست.۲ یا برگرفتن عضوی از انسان سالم كه برداشتن آن خطری برای دهنده ندارد و پیوند آن به فرد بیمار.
در این جا, مسائلی مطرح می شود: آیا چنین كاری, اساساً مجاز خواهد بود؟ یا خیر هتك حرمت مردگان است و غیر جایز. آیا می شود فروخت و یا خرید؟ در چه صورتی می شود و در چه صورتی نمی شود؟
منافعی كه از این راه به دست می آید, مال مرده است و باید در راه وی مصرف شود, یا مال ورثه؟ آیا مصرف این مال, (اكل مال به باطل) نیست و...
در روزگاران گذشته, به لحاظ این كه دانش پزشكی, به این پایه از پیشرفت نرسیده بود و معالجه بیماران, با استفاده از برخی داروهای گیاهی و در سطحی محدود, انجام می پذیرفت. در آن زمان جراحیهای بزرگ, بخصوص, جابه جایی و ترمیم و پیوند آنها, امری غیرممكن می نمود. كسی تصور نمی كرد كه چنین اعمالی به راحتی به دست انسان صورت گیرد و پزشك بتواند, شكم مریض را بشكافد و عضوی را كه فاسد است از بدن وی جدا كند و به جای آن عضو سالمی, از حیوان یا انسان, پیوند زند.
امروز, تقریباً, در همه جای دنیا, اقدامات و معالجاتی از این قبیل, صورت می گیرد و روزی نیست كه پیوند قلب, كلیه, چشم, روده, معده و حتی كبد و ریه و نیز جابه جایی پوست و كاشتن مو و پیوند دست و پای قطع شده و... در مراكز درمانی و بیمارستانها, انجام نشود. در گذشته, فقیهان نیز, موردی برای طرح چنین مباحثی در كتابهای فقهی نمی یافتند, بلكه طرح آن را كاری لغو و عبث می شمردند. از این روی در كتابهای فقهی, مطالب چندانی در این خصوص یافت نمی شود.۳ فقط برخی از فقهای عامّه, به گونه ای گذرا و كلی آن را طرح و بر حرمت آن تاكید كرده اند.۴ البته, در كتابهای فقهی از (شیر انسان), (آب دهان) (ناخن), (مو) و... بحثهایی دارند.
شیخ طوسی, علاّمه, محقق و... در مبحث (شیر انسان), به این جمله اكتفا كرده اند:
(بیع لبن الادمیات جایز).۵
خرید و فروش شیر انسان جایز است.
فقهای عامه نیز, از اجزای منفصله, از جمله: شیر انسان, سخن گفته اند.۶ ابوحنیفه و مالك به حرمت, فتوا داده اند. شافعی و احمد حنبل, استفاده و خرید و فروش آن را جایز شمرده اند.
مسأله جواز و عدم جواز در اجزای منفصله انسان, دائر مدار وجود و عدم منفعت حلال است. آنان كه حرام می دانسته اند, در اجزای منفصله, فایدتی نمی دیده اند.
و آنان كه جایز می دانسته اند, به اعتبار وجود منفعت و مالیت اجزای مفصله بوده است.
شیخ طوسی در فتوای به حرمت اجزای منفصله, همچون: ناخن, بزاق... می نویسد:
(لاَنه لاثمن له ولامنفعهٔ فیه۷).
چون ارزشی و فایده ای ندارد, حرام است.
فقهای عامه نیز, در چنین مواردی, مالیت و داشتن منفعت حلال را طرح كرده اند:
(والضابطهٔ فی ذلك ان كل مافیه منفعهٔ بحل شرعاً فان بیعه یجوز)۸.
طبق قاعده, هر چیزی كه منافع حلال و مشروع دارد, خرید و فروش آن جایز است.
اشاره كردیم, فقهای ما, بویژه متقدمان, به مسأله پیوند اعضا نپرداخته اند, زیرا در آن زمان, مورد ابتلا نبوده است. ولی اكنون كه مورد ابتلا و از مسائل مستحدثه است, بایستی, به گونه شایسته به بوته نقد و بررسی گذارده شود.
فقهای معاصر, تشریح مرده مسلمان و پیوند اعضای وی را به بیمار, جز در هنگام ضرورت, كه جان بیمار مسلمان, متوقف بر انجام آن باشد, جایز نمی دانند.
امام خمینی در این باره می نویسد:
(لایجوز قطع عضو من المیت لترقیع عضو الحیّ اذا كان المیت مسلماً الاّ اذا كان حیاته متوقفهٔ علیه...۹).
جدا كردن عضو مرده مسلمان, برای پیوند به انسان زنده, جایز نیست, مگر در صورتی كه حیات وی متوقف بر آن باشد.
اینك, برای روشن شدن مستند فتوای به حرمت, اشاره ای داریم به چند اصل:
۱. حرمت جسد مسلمان
تردیدی نیست كه انسان مسلمان, جایگاهی دارد بلند, ارزشمند و با كرامت. مال و جان و عرض او محترم است. هیچ كس, حق ندارد به كرامت وی, خدشه ای وارد سازد.
از نظر اسلام, بی احترامی و اهانت به مؤمن, حرام و در حكم محاربه با خداست۱۰.
از روایات استفاده می شود, همان طور كه مؤمن در زمان حیات محترم است و كسی نمی تواند به وی بی احترامی روا دارد, پس از مرگ نیز, چنین است. مرده مسلمان, ماننده زنده اوست, با مرگ, قداست, احترام و تكریمی كه انسان در اثر ایمان به خدا پیدا كرده, زایل نمی شود و جسد وی, باید با تكریم و احترام و بدون كوچكترین اهانت و بی احترامی دفن شود. بالاتر از این, (قبر) انسان مؤمن نیزمحترم است. اگر اقدامی موجب هتك حرمت قبر مؤمن و یا بی احترامی به وی تلقی شود, حرام خواهد بود. حرمت نبش قبر و مسائل مختلفی كه در باب تدفین و غسل و كفن و مراسم پس از مرگ بیان شده, همه و همه, بیانگر این اصل است كه مرده مسلمان, به سان زنده آن حرمت دارد.
پیامبر اكرم(ص) می فرماید:
(كسر عظم المؤمن میتاً مثل كسره حیاً۱۱)
شكستن استخوان مرده مؤمن همچون شكستن استخوان اوست در حال حیات.
یا از امام صادق(ع), در باره كسی كه سر مرده ای را بریده بود, سئوال می شود, آن حضرت می فرماید:
(انّ اللّه عز وجل حرّم منه میتاً كما حرّم منه حیاً, فمن فعل بمیت فعلاً یكون فی مثله احتیاج نفس الحیّ, فعلیه الدّیهٔ۱۲).
خداوند سبحان, مرده مسلمان را همچون زنده وی, محترم قرار داده است. پس اگر كسی در مورد میت كاری انجام دهد كه مانند آن, جان فرد زنده را در معرض هلاكت قرار دهد, باید دیه بپردازد.
یا:
(قطع رأس المیت أشد من قطع رأس الحیّ۱۳).
[عقوبت] بریدن سر مرده مسلمان, از قطع سر انسان زنده شدیدتر است.
روشن است, منظور آن نیست كه بریدن سر مرده از بریدن سر شخص زنده مهم تر است و مجازات و دیه آن فزونتر, بلكه همان طور كه صدوق و شیخ۱۴ و دیگران گفته اند, منظور تأكید بر اهمیت حرمت مرده مسلمان و عقوبت اخروی آن است.
روایات دیگری به این مضمون در كتابهای روایی وجود دارد۱۵ و همه آنها بر این نكته تأكید دارند:
مؤمن, احترام و حرمتش, پس از مرگ نیز, ازبین نمی رود. بی احترامی به جنازه او, عقوبت و دیه در پی دارد.
بنابراین, اصل كرامت و حرمت جسد مسلمان, ایجاب می كند كه خارج از ضوابط شرعی و اجرای حدود الهی و چهارچوب قوانین و مقررات اسلامی, صدمه ای بر پیكر انسان, وارد نیاید.
از آن جا كه در گرفتن و جدا كردن اعضای میت برای پیوند به بدن بیمار, ناگزیر یكسری صدمات به جسد وارد می آید و قسمتهایی از آن شكافته می شود و این, نوعی هتك حرمت, به حساب می آید, كاری خلاف و غیرشرعی می نماید, به گمان برخی.
۲ . ثبوت دیه, بر قطع اجزای جسد مسلمان
فقها, براین نظرند: صدمه زدن به جسد مسلمان و یا قطع اعضای وی, همانند شخص زنده, دیه برعهده می آورد, به مقدار دیه جنین. دیه كامل, صد دینار و دیه اعضا و اندام به همان نسبت:
(و حكم المیت حكم الجنین و دیته دیته سواء۱۶).
حكم مرده مسلمان, حكم جنین است و دیه آن, برابر با دیه جنین.
امام خمینی می نویسد:
(فی قطع رأس المیت المسلم الحر, مأهٔ دینار و فی قطع جوارحه بحساب دیته بهذه النسبهٔ فی سایر الجنایات علیه.۱۷).
دیه بریدن سَرِ میت مسلمان آزاد, صد دینار است و دیه قطع اعضاء و جوارح آن, به همان نسبت, محاسبه می گردد.
صاحب جواهر هم می نویسد:
(فی قطع رأس المیت المسلم الحر مأهٔ دینار, علی المشهور بین الاٌصحاب بل عن الخلاف والاٌنتصار والغنیهٔ الإجماع علیه.۱۸)
دیه قطع سَرِ میت مسلمان آزاد, صد دینار است, بنابر قول مشهور, بلكه در خلاف و انتصار و غنیه, بر آن ادعای اجماع شده است.مستند فقها, در وجوب دیه بر قطع اعضای (میت), روایات بسیاری است از ائمه معصومین ومندرج در كتابهای روایی. پیش از این, به برخی از آنها اشارت شد و اینك, برخی دیگر:
عبداللّه بن مسكان در باره قطع سر مرده از امام صادق(ع) نقل می كند كه آن حضرت فرمود:
(علیه الدیهٔ لأن حرمته میتاً كحرمته وهو حی.۱۹)
دیه دارد; زیرا حرمت آن مثل حرمت شخص زنده است.
اسحاق بن عمار می گوید: به امام صادق(ع) عرض كردم: مرده ای است كه سرآن را قطع كرده اند [چه حكمی دارد] فرمود:
(علی الدیه).
دیه دارد.
گفتم: چه كسی دیه را می گیرد؟ فرمود:
(الامام هذا للّه عز وجل وان قطعت یمینه او شیء من جوارحه فعلیه الأرش للإمام.۲۰)
امام. این, از آن خداست. اگر دست و یا چیز دیگری از اعضای وی را قطع كند, باید ارش آن را به امام بپردازد.
از این روایت و روایات بسیاری نظیر آن, به خوبی استفاده می شود كه قطع اجزای جسد مسلمان, دیه دارد. حتی, از عبارت صاحب جواهر برمی آید كه علماء بر آن اتفاق نظر دارند.
البته می توان گفت: این اصل, در راستای همان اصل پیشین است. در حقیقت, این همه تاكید و پافشاری, به خاطر حرمت و اهمیتی است كه جسد مسلمان دارد. شرع مقدس, بر آن بوده كاری كند كه كسی را زَهره آن نباشد به جسد مسلمان خدشه ای وارد آورد
بریدن اعضاء اندام را مثله گویند۲۲. در منع و حرمت آن از سوی شرع تردیدی نیست۲۳.
امام علی(ع) پس از ضربت خوردن, به دست ابن ملجم, به فرزندانش توصیه می فرماید:
(لاتمثلوا بالرجل فانی سمعت رسول اللّه(ص) یقول: ایاكم والمثله ولو بالكلب العقور.۲۴)
مرد [ابن ملجم] را مثله نكنید. من از پیامبر خدا(ص) شنیدم كه می فرمود: از مثله كردن, بپرهیزید, هرچند با سگ گزنده باشد.
گفته اند: از آن جا كه قطع اجزای جسد مسلمان, برای پیوند به شخص بیمار, به گونه ای (مثله) است, حرام خواهد بود.
ولی با توجه به این كه (مثله) نوعی هتك شخصیت و بی حرمتی و شكنجه است و در روزگار جاهلیت, قبایل كه به هم می تاختند و به غارت و كشتار می پرداختند, كشته خصم را نیز, اگر دست می یافتند, (مثله) می كردند۲۵ و با این كار, اوج نفرت خویش را می نمایاندند. شرع, این حركت ضد انسانی را منع كرد و اعراب را از این كار بازداشت. منع از (مثله) شامل قطع اعضاءبرای پیوند, كه حرمت مؤمن كاملاً نگهداشته می شود.نمی شوداین دو, ماهیتاً تفاوت دارند.
با دقت در آنچه به عنوان مستند حرمت قطع اجزا برشمردیم, درمی یابیم كه مهم ترین ملاك حرمت, اصلِ احترام و كرامت مسلمان است. در هیچ شرایطی, نبایستی به این اصل, خدشه وارد آید. بی تردید, قطع اعضای مردگان, در روزگار گذشته, آن هم, در سرزمینهای به دور از فرهنگ انسانی, بی احترامی, بلكه بزرگترین اهانت به حساب می آمد. آنان كه به چنین عمل شنیعی دست می زدند, قصدشان جز این نبود. امّا امروز, تلقی جامعه از قطع اجزا در مراكز علمی و درمانی, به خاطر منافعی كه این كار برای معالجه بیماران و مصدومان دارد, دگرگون شده است و این حركت را حركتی انسانی و انسان دوستانه می داند.
در عصر حاضر, جداسازی اعضای جسد و پیوند آن به نیازمندان به اعضاء, به هیچ وجه, توهین به مرده به حساب نمی آید, بلكه ایثار و حركت انسانی است از سوی اولیای میت.
ناگفته نماند, آنچه در باره قطع اجزای جسد گفتیم, در حال اختیار بود, نه اضطرار, مسلمان بود, نه كافر. زیرا قطع اجزای جسد مسلمان, به هنگام اضطرار و قطع اجزای كافر و به عقیده برخی از فقها۲۶, اهل كتاب, منعی ندارد.
اهم و مهم
حفظ حرمت مرده مسلمان واجب و مهم است و حفظ جان مسلمان, واجب و مهم تر. در صورتی كه امر دائر شود بین حفظ حرمت جسد مسلمان و یا حفظ جان مسلمان, مسلَّم حفظ جان مهم تر خواهد بود و مقدم داشته می شود. به عبارت دیگر, در صورت تعارض بین دو واجب, واجب اهم را باید گرفت و مصلحت فرد زنده را بر مصلحت مرده مقدم داشت. در مورد (تشریح) نیز, همین قاعده جاری است. در صورتی كه مرده غیرمسلمان برای تشریح نباشد و تشریح حیوانات نیز به كار نیاید, باید دید آیا اهمیت فراگیری علم طب و آموزش پزشكی برای مداوا و نجات بیماران, بیشتر است, یا احترام بدن مؤمن؟
اگر گفتیم, یادگیری پزشكی و نجات مصدومان و بیماران, مهم تر است, طبعاً باید آن را مقدم داشت شهید مطهری در این باره می نویسد:
(بنابر این, از نظر اسلام, ما در این جا وقتی كه بدن غیر مسلمان برای تشریح نباشد دو تا واجب داریم... می گوییم: از نظر اسلام, آیا پیشرفت علم طب مهم تر است, یا احترام بدن مؤمن؟
می گوییم البته پیشرفت علم طب مهم تر است. آن وقت باید این كوچكتر را, فدای بزرگتر كرد. البته در این جا, یك ریزه كاریهایی هست كه یك نفر مجتهد می تواند آنها را بررسی كند.۲۷)
امام خمینی, ضمن تاكید بر حرمت قطع اعضای جسدمسلمان,برای پیوند, می نویسد:
(... الاّ اذا كان حیاته متوقفهٔ علیه وامّا اذا كان حیاهٔ عضوه متوقفهٔ علیه فالظاهر عدم الجواز.۲۸)
مگر در صورتی كه حیات فرد مصدوم, متوقف بر پیوند باشد. ولی اگر حیات عضو وی, متوقف برپیوند باشد [به جوری كه اگر پیوند نشود, عضو مصدوم, از كار می افتد, ولی خودش ازبین نمی رود] ظاهر آن است كه جایز نیست.
در اصل جواز قطع اعضای جسد مسلمان برای پیوند, در هنگام ضرورت, بحثی نیست, لكن همان طور كه از سخنان امام خمینی استفاده می شود, در توسعه و تضییق محدوده (ضرورت) بحث است. نوعاً, فقها در صورتی جایز می دانند كه جان فرد بیمار متوقف برانجام پیوند باشد و هیچ راه دیگری هم برای استفاده از اعضای مرده غیرمسلمان و یا حیوانات نباشد و شرایط دیگری كه در باب (مضطر) گفته اند, فراهم باشد.
بر همین اساس, در مورد زن حامله ای كه مرده و بچه داخل شكم وی زنده است, فقها از باب (اهم و مهم) حكم به جواز شكافتن شكم و بیرون آوردن بچه می دهند.
روشن است كه احترام مرده مسلمانان, ایجاب می كند كه جنازه وی را نشكافند, ولی, مسلّم, نجات جان بچه, اهمیت بیشتری دارد.
یا در مورد فردی كه سكه طلا و یا شیٌ گرانبهایی را بلعیده و مرده است, فقها, براین نظرند كه:
می توان شكم وی را شكافت و مال را در آورد و به صاحب مال رد كرد. حتی از سخنان برخی فقها, استفاده می شود, اگر صاحب مال, مطالبه هم نكند, می توان شكم وی را شكافت۲۹.
از این دو مثال, نتیجه گیریم:
۱ . اگر برای مقاصد صحیح و عقلایی, شكم مرده شكافته شود و یا اعضای آن قطع گردد, اشكالی ندارد.
۲ . دایره (ضرورت) گسترده است. همین كه مصلحت مهم تری باشد, كفایت می كند.
وقتی كه برای درآوردن سكه ای طلا, بشود شكم جسد مسلمان را شكافت و سكه را درآورد, به طریق اولی, برای پیشرفت دانش پزشكی و نجات جان مسلمانان, می توان دست به چنین كاری زد.
البته جواز شكافتن جسد فردی كه سكه ای را بلعیده و پس از آن از دنیا رفته, به خاطر اهمیتی است كه اسلام به حقوق دیگران می دهد. ولی در غیر صورت مطالبه هم, همان طور كه اشاره كردیم, برخی گفته اند.
علاوه, اگر مسأله دقیق بررسی شود, تشریح بدن برای پیشرفت دانش پزشكی و عزت و سربلندی مسلمانان, و عدم نیاز آنان به دیگران, بویژه در عصر ما, كه دانش پزشكی, حربه ای شده است در دست سلطه طلبان, از مسأله تأدیه حقوق مردم اگر اهمیتش بیشتر نباشد, كمتر نیست.
یادآوری: اگر جداسازی اعضا را جایز دانستیم, طبعاً, خرید و فروش آن هم, بی اشكال خواهد بود, و (اكل مال به باطل) نیست,زیرامالیت ومنفعت حلال عقلایی دارد.
امام خمینی در این باره می نویسد:
(لو قلنا بجواز القطع والترقیع باذن من صاحب العضو زمان حیاته فالظاهر جواز بیعه لینتفع به بعد موته, ولو قلنا بجواز اذن اولیائه. فلایبعد أیضاً جواز بیعه للإنتفاع به, ولابد من صرف الثمن للمیت امّا لأداء دینه اَوْ صرفه للخیرات له, ولیس للوارث حق فیه)۳۰.
اگر قطع عضو كسی را كه در زمان حیات اذن داده, جایز دانستیم, پس از مرگ, فروش آن نیز, برای بهره وری, جایز خواهد بود. همچنین اگر اجازه اولیای میت را برای قطع اعضا و پیوند, جایز دانستیم, بعید نیست كه فروش آن نیز, جایز باشد, زیرا دارای منفعت است.البته می بایست پول آن, خرج خود میت شود: قرض وی اداء گردد و یا به نیت وی در امور خیریه به مصرف رسد. و ورثه در آن حقی ندارند.
اشاره كردیم, ملاك در جواز خرید و فروش, داشتن مالیّت و منفعت حلال عقلایی است.
بنابراین, اگر اصل جدا سازی اعضای میت را منافی با كرامت و احترام مرده مسلمان ندانستیم و یا در هنگام ضرورت مجاز شمردیم, خرید و فروش آن هیچ مشكلی ندارد. برخی از فقهای عامّه, خرید و فروش عضو قطع شده را جایز ندانسته اند. مستند آنان در فتوای به عدم جواز نداشتن مالیت و منفعت حلال عقلایی است.
ابن قدامه می نویسد:
(وحرم بیع العضو المقطوع لانّه لانفع فیه۳۱).
خرید و فروش اندام قطع شده جایز نیست, زیرا فایده ای ندارد.
روشن است كه در عصر حاضر این استدلال تمام نیست. در گذشته چیزهایی مانند اجزا و اعضای بریده شده از انسان, فایده ای نداشته, ولی اكنون كه اعضاءرا به آسانی پیوند می زنند, واضح است كه عضو جدا شده به كار می آید و ارزش دارد و مالیت.
خلاصه بحث:
۱ . قطع اعضاءو اندام مرده غیرمسلمان و حیوانات برای پیوند به بدن مسلمان اشكالی ندارد.
۲ . استفاده از اعضای مرده مسلمان برای پیوند و یا تشریح در غیر ضرورت, جایز نیست.
۳ . مهم ترین دلیل حرمت استفاده از اعضای مرده مسلمان برای پیوند, (اصل احترام مرده مسلمان) است. حتی می توان گفت: دلایل دیگر نیز به همین بر می گردد.
۴ . در هنگام اضطرار, بهره وری از اعضاءو اجزای بدن میت مسلمان, برای پیوند و معالجه بیماران و حتی تشریح, جایز است, ولی باید شرایط ضرورت ملحوظ گردد.
۵ . در مواردی كه قطع برای پیوند جایز است, خرید و فروش اعضای بدن نیز اشكالی ندارد. حتی خود شخص می تواند اعضای خویش را برای پیوند پس از مرگ و یا استفاده برای تشریح, در صورت جواز, بفروشد و طبعاً پولی كه از این بابت می گیرد, (اكل مال به باطل) نیست.
در پایان بر این نكته تاكید می گردد كه گرچه برخی از مراجع عظام تقلید, در رساله های عملیه, به مسأله (پیوند) و (تشریح) و برخی مسائل دیگر آن اشاره دارند و تكلیف مقلدان را روشن كرده اند, ولی حل اساسی این قبیل مسائل, بحث و بررسی و تحقیقات بیشتری را می طلبد.و از این روی, بر محقّقان و عالمان دین و مجتهدان بزرگ است كه با تحقیق و كندوكاو, این مسأله را از زوایای گونه گون, به بحث بگذارند.
پاورقی ها:
۱. (تحریر الوسیله), امام خمینی ج۲/۶۲۴ز دار التعارف, بیروت.
امام خمینی در این باره می نویسد:
(لامانع من قطع عضو میت غیر مسلم للترقیع, لكن بعده یقع الإشكال فی نجاسته و كونه میتهٔ لاتصح الصلاهٔ فیه, ویمكن ان یقال فیما اذا حلّ الحیاهٔ فیه, خرج عن عضویهٔ المیت وصار عضواً للحیّ, فصار طاهراً حیّاً وصحت الصلاهٔ فیه, و كذا لو قطع العضو من حیوان ولو كان نجس العین ورقع فصار حیاً بحیاهٔ المسلم.)
جدا ساختن عضو میت غیر مسلمان برای پیوند, اشكالی ندارد, جز این كه مردار و نجس است و نماز خواندن با آن, باطل.
امكان دارد گفته شود: وقتی در عضو پیوندی, حیات جریان یافت, دیگر از عضویت میت خارج می شود و عضو زنده می گردد و نماز با آن صحیح است.
همین طور, اگر عضو حیوانی را, هرچند حیوان نجس العین, جدا سازند و به بدن انسان پیوند زنند, وقتی حیات جریان یافت, عضو زنده شخص مسلمان می شود.
۲ . قطع اعضای بدن, بویژه قلب مردگان و پیوند آن به زندگان, صرف نظر از اصل جواز و مسأله طهارت و نجاست و مسائل فقهی آن, از نظر (كلامی) و (اخلاقی) نیز, برخی شبهه ایجاد كرده اند. گفته اند: در منابع اسلامی: قرآن و روایات, از قلب و وویژگیها و صفات آن یادشده است: در قرآن ۱۲۰ مورد, به صورت جمع و مفرد, بیش از ۱۶ مورد با تعبیر (فؤاد) و همین طور در روایات, از صفات و وویژگیهای آن بسیار یاد شده است: ایمان, كفر, سختی, سستی, اطمینان, مرض, ترس, تنفر و...
ر.ك: (سوره آل عمران), آیه ۸; (سوره كهف), آیه ۲۸; (سوره اعراف), آیه ۱۰۱; (سوره بقره) آیه ۷۴; (سوره شعراء), آیه ۸۹ و۱۹۴, (سوره رعد), آیه ۲۸; (غرر الحكم و درر الكلم), آمدی, تحقیق: محدث ارموی; ج۷/۳۲۵, ج۵/۲۶۹; ج۴/۵۰۷, دانشگاه تهران; (نهج البلاغه), حكمت ۱۴۷.
موارد فراوان دیگری كه از قلب, به عنوان مركز اجتماع احساسات و عواطف, فهم و درك, شك و یقین, قهر و خشم, حزن و فرح, اراده, اطمینان, اسرار, علوم, هدایت و ضلالت, ایمان و كفر ذكر به میان آورده است.
بنابراین چگونه می شود با قلب دیگری زندگی كرد. زیرا در حقیقت, انسانی كه قلب دیگری به او پیوند خورده, انسان دیگری شده است!
مصطفی رافعی (مشكلات العصر ۳۰۷, دار الكتاب, بیروت) می نویسد:
(ذلك لأن القلب عندهم هو مستودع الأسرار والفیوضات والإلهامات والعواطف والمشاعر والأحاسیس والنزعات والاتجاهات النَحِرهٔ والشریرهٔ, فكیف یعیش انسان بكل هذا الرصید الضخم المودع فی قلب غیره؟ وكیف یكون ذلك الأنسان فی حساب الناس وفی واقع الحیاهٔ؟ بل وهو الأهم, كیف یلاقی حسابه یوم الحساب ویوم لاینفع مال ولابنون.)
بدان جهت كه قلب در نزد آنان (علمای اخلاق) جایی است كه اسرار و فیوضات والهامات الهی در آن به ودیعت نهاده شد و مركز احساسات و فهم و عاطفه و هیجانات و گرایشهای خوب و بد است, چگونه انسان با قلب دیگری, قلبی كه جای این هم اسرار است زندگی می كند؟
و چنین انسانی, چگونه است در رابطه با حساب مردم, در پهنه زندگی؟ بلكه مهم تر در روز رستاخیز, چگونه حساب پس می دهد...
در پاسخ به این شبهه, به طور فشرده به چند نكته اشاره می كنیم:
* انسان, به مجموعه و كلیت این وجود كه دارای اعضاء و جوارح متعدد است و حالات و روحیات مختلفی دارد, قائم است, نه قلب. تمام آن عواطف و احساسات و اسرار و فیوضات مربوط به انسانیت انسان است و بر روح و جان آدمی بار می شود, نه عضله (قلب). روح انسان است كه چنین حالات و آثاری دارد كه از آن به تعبیرهای مختلف و از جمله (قلب) یاد شده است, نه این پاره گوشت كه در داخل قفسه سینه قرار دارد و وظیفه پمپاژ خون و رساندن آن به سایر قسمتهای بدن را بر عهده دارد.
* این تنها قلب نیست كه در قرآن و احادیث مورد خطاب قرار گرفته و متصف به صفات و اوصاف, بلكه سایر اعضاء: چشم, گوش, پوست, دست, پا و... هم مورد توجه و متصف به صفاتی شده اند (بقره, آیه ۷; زمر, آیه ۲۳; نور, آیه ۲۴.)
با این حساب, قلب نیز جزئی از اجزای بدن و مانند دستگاههای دیگر بدن است. معده كار گوارش را انجام می دهد, كلیه وظیفه تصفیه خون را بر عهده دارد, چشم و گوش وظایف بینایی و شنوایی را انجام می دهند, قلب هم وظیفه گردش خون را بر عهده دارد.
بنابراین, وقتی این (عضله) منتقل به بدن دیگری شد, جزء آن بدن می شود و حكم اجزای زنده وی را پیدا می كند و هیچ مشكلی ندارد. در حقیقت, این اعضایی كه پیوند می شوند, حكم لوازم یدكی اتومبیل را دارند.
* اگر واقعاً قلب جای این همه اسرار و فیوضات و... باشد, پس باید وقتی به بدن دیگری منتقل می شود, احساسات و عواطف و خوی و خصلتها و معلومات آن فرد تغییر كند, حال آن كه هیچ دگرگونی به وجود نمی آورد.
۳ . فقهای ما, در كتاب طهارت, مسأله طهارت و نجاست اعضاءو اجزای جدا شده از انسان را تحت عنوان: (نجاسهٔ اجزاء المبانه من الحی), بحث كرده اند و اجزای دارای روح را نجس می دانند و اجزایی كه روح ندارند, مانند: ناخن و مو, پاك می دانند.
ر . ك: (جواهر الكلام), ج۵/۳۱۱; مستمسك عروهٔ الوثقی) آیه اللّه حكیم, ج۱/۳۰۴.
۵. (خلاف) شیخ طوسی, ج۳/۱۸۷. انتشارات اسلامی, وابسته به جامعه مدرسین, قم; (مبسوط) شیخ طوسی, ج۲/۱۶۷, المكتبهٔ المرتضویهٔ.
(شرایع) محقق حلی, ج۲/۱۶, دار الأضواء, بیروت.
۶ . (مغنی), ابن قدامه, ج۳/۳۰۴; (نظریهٔ الضرورهٔ الشرعیهٔ), جمیل محمدبن مبارك /۴۵۴ دار الوفاء للطباعهٔ والنشر, بیروت.
۷ . (مبسوط) شیخ طوسی ج۲/۱۶۷; (شرایع) محقق حلی ج۲/۱۶.
۸ . (الفقه علی المذاهب الأربعهٔ), عبدالرحمان الجزیری, ج۲/۲۳۲, دار احیاء التراث العربی, بیروت.
۹ . (تحریر الوسیله) ج۲/۶۲۴. (استفتاآت) امام خمینی, ج۲/۴۳, انتشارات اسلامی,وابسته به جامعه مدرسین, قم.
(رساله استفتاآت) آقای منتظری /۱۸۰; (رساله عملیه)/۵۷۶.
۱۰ . (وسایل الشیعهٔ), شیخ حر عاملی ج۸/۵۸۸; دار احیاء التراث العربی, بیروت; (میزان الحكمهٔ) محمدی ری شهری, ج۱/۸۶ مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی, قم; (سفینهٔ البحار) شیخ عباس قمی ج۱/۴۰, دار التعارف, بیروت.
۱۱ . (المسند) احمد حنبل, ج۶/۵۸, دار الفكر, بیروت; (الموطأ), مالك بن انس, ج۱/۲۳۸ حدیث ۴۵, دار احیاء التراث العربی, بیروت.
۱۲ . (الكافی) محمدبن یعقوب كلینی, تحقیق علی اكبر غفاری, ج۷/۳۴۷ دار التعارف, بیروت; (تهذیب), شیخ طوسی, ج۱۰/۲۷۳, دار التعارف, بیروت.
۱۳ . (كافی), ثقهٔ الاسلام كلینی ج۷/۳۴۸.
۱۴ . (تهذیب), شیخ طوسی ج۱۰/۲۷۲; (من لایحضره الفقیه), شیخ صدوق, ج۴/۱۱۷, دار التعارف, بیروت.
۱۵ . (تهذیب), ج۱۰/۲۷۲; (الموطأ), مالك بن انس. ج۱/۲۳۸.
۱۶ . (جواهر الكلام), شیخ محمدحسن نجفی ج۴۳/۳۸۴, دار احیاء التراث العربی, بیروت (نهایه), شیخ طوسی /۷۷۹, انتشارات اسلامی, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
۱۷ . (تحریر الوسیله), امام خمینی ج۲/۵۹۹; (استفتاآت), امام خمینی ج۲/۴۳; (دیه یا مجازات مالی) فاضل صالحی, /۱۳۸, قوه قضائیه.
۱۸ . (جواهر الكلام) ج۴۳/۳۸۴; (الغنیه), ابن زهره, چاپ شده در: (جوامع الفقهیه) /۵۹۹.
(الإنتصار), سید مرتضی علم الهدی, چاپ شده در: (جوامع الفقهیه) /۲۰۴.
۱۹ . (من لایحضره الفقیه), ج۴/۱۱۷.
۲۰ . (همان مدرك), /۱۱۸.
۲۱ . (جواهر الكلام), ج۴۳/۳۸۴.
۲۲ . (لسان العرب), ابن منظور ج۱۱/۶۱۵, ادب الحوزه; (معجم مقاییس اللغهٔ), عبدالسلام هارون, ج۵/۲۹۶, دار احیاء التراث العربی, بیروت.
۲۳ . (الجامع الصحیح) یا سنن ترمذی), ج۴/۲۲, دار احیاء التراث العربی, بیروت.
۲۴ . (نهج البلاغه), نامه ۴۷.
۲۵ . به عنوان نمونه: در جنگ احد, كفار قریش, اجساد شهدای مسلمان, از جمله حمزه سیدالشهدا, عموی پیامبر اكرم(ص) را, به طور وحشیانه ای مثله كردند و هند زن ابوسفیان از گوشها و بینیهای بریده شده, گردنبند, خلخال و دستبند درست كرد و جگر حضرت حمزه را از داخل سینه اش درآورد و خواست بخورد. ر.ك: (سیره ابن هشام) ج۳/۹۷, دار احیاء التراث العربی, بیروت.
۲۶ . (تحریر الوسیله), ج۲/۶۲۴.
۲۷ . (اسلام و مقتضیات زمان), شهید مرتضی مطهری/۱۴۱, صدرا.
۲۸ . (تحریر الوسیله), امام خمینی ج۲/۶۲۴.
۲۹ . (تحریر الوسیله), ج۱/۸۹; (الفقه الإسلامی وادلته) الدكتور وهبهٔ الزهیلی, ج۲/۵۲۸ دار الفكر, بیروت (نظریه الضرورهٔ الشرعیه), جمیل محمدبن مبارك /۴۴۸. (مستمسك عروهٔ الوثقی), آیهٔاللّه محسن حكیم ج۶/۲۵۳, كتابخانه آیهٔاللّه مرعشی نجفی; (وسایل الشیعه) ج۲/۶۷۳.
۳۰ . (تحریر الوسیله) امام خمینی ج۲/۶۲۵.
۳۱ . (المغنی), ابن قدامه حنبلی, ج۴/۳۰۴; (نظریهٔ الضرورهٔ الشرعیهٔ) جمیل محمدبن مبارك۴۵۴.

اسماعیل اسماعیلی
منبع : بنياد انديشه اسلامي