دوشنبه, ۱۶ مهر, ۱۴۰۳ / 7 October, 2024
مجله ویستا
وفای به عهد
یکی از بدیهیترین ارزشهای اجتماعی پایبندی به تعهدات است که مقبولیت عمومی دارد و همهٔ عقلا بر آن متفقند تا آنجا که و برخی از اندیشمندان غربی، ریشهٔ همهٔ ارزشهای اجتماعی را در قراردادها و تعهدات، اعم از قراردادهای آگاهانه و رسمی یا قراردادهای ارتکازی و ضمنی خلاصه کردهاند.
وجب رد امانت و وفای به عهد از مستقلات عقلیه است؛ یعنی از احکامی است که عقل، بدون نیاز به راهنمایی شرع، آن را درک میکند. شرع در مورد لزوم رد امانت، و وجوب وفای به عهد، اِعمال مولویت نمیکند، بلکه حاکم شرع در این زمینه، حکم ارشادی است و اگر ما هیچ دلیل شرعی بر وجوب وفای به عهد و لزوم رد امانت نداشتیم، همین حکم عقل برای اثبات حکم شرعی کافی بود.
● عهد یک طرفه
کلمهٔ ”عهد“ در قرآن کریم به چند معنا به کار رفته است. گاهی به معانی سفارش و توصیه و تأکید کردن به کار رفته که لازمهاش امر و فرمان است. در این گونه موارد، واژهٔ ”عهد“ با کلمهٔ ”الی“ متعدی میشود و جنبهٔ انشایی دارد.
عهد به این معنا، دو گونه کاربرد دارد: گاهی به صورت عام متوجه همهٔ مردم است و گاهی نیز متوجه یک طایفه و گروه و یا یک فرد خاص است؛ مثل آنکه خداوند در یکی از آیات، خطاب به همهٔ مردم میفرماید:
ای فرزندان آدم! آیا با شما عهد نکردم و به شما سفارش نکردم که شیطان را اطاعت نکنید که دشمن آشکار شما است و مرا اطاعت کنید که این است راه راست؟
(أَلَمْ أَعْهَدْ اِلَیْکُمْ یٰا بَنی آدَمَ أَنْ لاتَعْبُدُوا الشَّیْطٰانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوُّ مُبینٌ ٭ و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم) (سورهٔ یس، آیهٔ ۶۱-۶۰)
کلمهٔ عهد در این آیه، به معنای تعهد طرفینی نیست، بلکه توصیه و سفارشی است از طرف خداوند به مردم
گاهی نیز در قرآن این عهد متوجه گروهها یا افراد خاصی شده است؛ از جمله در آیهٔ:
ما از پیش، با آدم عهد کردیم، پس آدم (آن عهد را) فراموش کرد و برای او عزم و ارادهای نیافتیم.
(وَلَقَدْ عَهِدْنٰا إِلیٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) (سورهٔ طه، آیهٔ ۱۱۵)
این عهد، اشاره به فرمانی است که در آن، خداوند آدم را از نزدیک شدن به درخت خاصی نهی فرموده بود و معنای آیه، این است که ما محققاً پیش از این به آدم تأکید و سفارش کردیم که از میوهٔ این درخت نخورد؛ اما او فراموش کرد و ما اراده و عزم محکمی در او نیافتیم.
● عهد دو طرفی (قرارداد)
در برخی موارد نیز به عهد به معنای قرارداد دو طرفه آمده است که اصطلاحاً به آن، معاهده نیز گفته میشود. عهد به این معنا گاهی بین دو فرد، دو گروه، دو جامعه، جامعه و فرد، جامعه و گروه و یا گروه و فرد برقرار میشود و گاهی نیز بین انسان و خداوند تحقق پیدا میکند.
عهدی که بین انسان با خدا است، اگر انشای آن از سوی انسان باشد، با خدا شرط میکند که اگر فلان درخواست من را برآوری، من نیز فلان کار خیر یا فلان عبادت را انجام خواهم داد؛ یعنی در واقع، مصداق نذر مشروط میشود.
عهدی که میان فرد و جامعه برقرار میشود به این صورت است که اعضای جامعه با یک فرد، به عنوان رهبر جامعه، میثاق میبندند که از او حمایت و فرمانش را اطاعت کنند. از معاهدۀ میان فرد و جامعه، در قرآن کریم و روایات، با واژهٔ ”بیعت“ یا ”مبایعت“ یاد شده است.
در قرآن آمده است:
محققاً کسانی که با تو بیعت میکنند، با خدا بیعت میکنند (و آنگاه که دست در دست تو میگذارند) دست خدا بالای دست آنان است.
(إِنَّ الَّذینَ یُبٰایِعُونَکَ اِنَّمٰا یُبٰایِعُونَ اللهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ) (سورهٔ فتح، آیهٔ ۱۰)
مفسران برای جملهٔ یَدُاللَّهِ فَوْقَ اَیْدِیهِمْ معانی مختلفی را ذکر کردهاند؛ از جمله آنکه زمانی رسم بر این بود که به هنگام بیعت مردم با رهبرشان او دستش را دراز میکرد و مردم دستشان زیر دست او قرار میدادند. این آیه میفرماید: بیعت با پیغمبر به منزلهٔ بیعت با خدا است. شاید بهترین معنا برای جملهٔ مذکور، این باشد که خداوند میخواهد به مردم بگوید: وقتی که با پیغمبر بیعت میکنید، دست خدا روی همهٔ دستها قرار دارد در واقع، با خدا بیعت میکنید؛ اما برخی از مفسران، این جمله را مستقل معنا کرده و گفتهاند: منظور این است که قدرت خدا فوق قدرتهای دیگر است.
عهد میان دو گروه یا دو جامعه، مانند این که جامعهٔ اسلامی با دولتها و ملتهای دیگر معاهده و پیمان ببندد. معاهدهٔ میان دو جامعه، انواع مختلفی دارد که در فقه مطرح شده است؛ مانند معاهدهٔ ترک مخاصمهٔ (آتشبس)، معاهدهٔ صلح و ترک جنگ، معاهدهٔ همکاریِ سیاسی، نظامی، اقتصادی و غیره، که با اصلاح دید رهبر جامعهٔ اسلامی با جوامع دیگر منعقد میشود.
عهد میان افراد و اشخاص، همان معاهدات خصوصی است که روزمره بین انسانها برقرار میشود و حتی معاملات بسیاری که انجام میدهند، داخل در عنوان عهد است، هرچند که در مورد معاملات، غالباً تعبیر عقد به کار میرود.
عهد و عقد، در ماهیت، با هم تفاوتی ندارند و به اصطلاح میتوان گفت که در کاربرد و مصداق، مورد عقد، اخص از مورد عهد است. بنابراین، آیاتی را که در زمینهٔ عقد داریم، میتوان در زمرهٔ آیات مربوط به عهد دانست؛ مانند:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! به عقدها پایبند باشید.
(یٰا أَیُّهٰا الَّذینَ اٰمَنُواْ أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) (سورهٔ مائده، آیهٔ ۱)
● ایجاد فقهی و حقوقیِ عهد
قراردادهای دوطرفه، ابعاد مختلفی دارند که یکی از آنها به جنبهٔ حقوقی و فقهیِ معاهدات مربوط میشود. معاهدات و معاملات، در فقه از زوایای مختلفی بررسی میشوند و به پرسشهایی دربارهٔ آنها از این دست پاسخ داده میشود که: آیا معاهدهٔ خاص جایز است یا لازم و به اصطلاح، آیا الزامآور است یا نه؟ در چه صورتی خود به خود فسخ میشود؟ در چه صورتی حق فسخ به طرفین معاهده یا یکی از دو طرف داده میشود؟ یا با چه کسانی بستن معاهده جایز است و با چه کسانی جایز نیست؟ و سرانجام، معاهده چه انواع و اقسامی دارد؟
● بُعد اخلاقی معاهدات
آنچه در این نوشتار مورد توجه ما است، بعد اخلاقیِ معاهدات است؛ یعنی معاهده از آن جهت که ارزش معنوی دارد و موجب کمال نفس است، در این نوشته بررسی میشود.
در قرآن آیات بسیاری داریم که به مسلمانان دستور میدهند که به معاهدات خویش پایبند باشند. بیشترین تعبیری که در توصیه به پایبندیِ به عقود و معاهدات در این آیات به کار رفته، تعبیر ”وفا“ و رعایت است و رایجترین تعبیری که در مورد خود آنها به کار رفته، تعبیر ”عهد“ است. در آیهای آمده است:
وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذٰا عٰاهَدُوا (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۷۷)
و در آیهٔ دیگری میفرماید:
کسانی که به امانتها و عهد خود پایبند باشند.
أَلَّذِینَ هُمْ لِأَمٰانٰاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رٰاعُونَ (سورهٔ مؤمنون، آیهٔ ۸)
گاهی نیز از تعبیر ”عقد“ استفاده شده:
ای آنان که ایمان آوردهاید، به عهدها و عقدها پایبند باشید.
یٰا أَیُّهَاالَّذینَ اٰمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ (سورهٔ مائده، آیهٔ ۱)
بنابراین، تعبیر رایج در قرآن، در مورد معاهدات و قراردادها عبارت است از ”عهد“؛ اما در مواردی نیز از تعابیر دیگری استفاده شده است؛ مانند تعبیر ”عَقْد“ که نمونهٔ آن گذشت، یا تعبیر ”عُقْدَه“ در آیهٔ:
قصد عقد زوجیت مکنید تا آنگاه که مدت عدهٔ آنان سرآید.
وَلٰا تَعْزِمُواْ عُقْدَهَٔ الْنِّکٰاحِ حَتّیٰ یَبْلُغَ الْکِتٰابُ أَجَلَهُ (سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۳۵)
و تعابیر ”اِلّ“ و ”ذمّهٔ“، آنجا که میفرماید:
چگونه میتوان با مشرکین عهدشکن، وفای به عهد کرد در حالی که اگر بر شما پیروز شوند، هیچ عهد و پیمانی را مراعات نکنند.
کَیْفَ وَإِنْ یَظْهَرُواْ عَلَیْکُمْ لٰایَرْقُبُواْ فیکُمْ اِلًّا وَ لٰا ذِمَّهًٔ (سورهٔ توبه، آیهٔ ۸)
البته باید توجه داشت که واژه ”اِلّ“ به معنای خویشاوندی نیز آمده است؛ چنانکه در آیهٔ دیگر میفرماید:
(مشرکان) در مورد هیچ مؤمنی رعایت خویشی و فامیلی و عهد و پیمان نمیکنند.
لٰا یَرْقُُبُونَ فی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلٰا ذِمَّهًٔ (سورهٔ توبه، آیهٔ ۱۰)
در بعضی موارد در بیان ”عهد“ از واژهٔ میثاق نیز استفاده شده است. کاربرد میثاق در مورد عهد، تأکیدی است بر این حقیقت که باید طرفین پایبند به عهد باشند تا بیشتر اعتماد و جلب اعتماد کنند؛ چرا که میثاق از مادهٔ ”وثوق“ و به معنای اعتماد است؛ یعنی در واقع، دو طرف به گونهای عمل میکنند که در مجموع، اعتماد و اطمینان بیشتر یکدیگر را جلب کنند، به عهدشان پایبند هستند و گاهی برای استحکام آن، همراه با عهد، قسم هم میخورند.
طبیعی است که هر یک از طرفین عهد به آن چه که خودشان معتقدند، سوگند یاد میکنند و هرکس که آن را رعایت نکند، در واقع، به مقدسات خود بیاحترامی کرده است. از این جا است که گاهی در مورد عهد، تعبیر ”یمین“ هم به کار میرود. همچنین گاهی در مورد عهد، از کلمهٔ ”وعده“ استفاده شده است؛ مانند بِمٰا اَخْلَفُوا اللَّهَ مٰا وَعَدُوهُ (سورهٔ توبه، آیهٔ ۷۷) که بعداٌ خواهد آمد.
● نقض عهد در قرآن
عامترین تعبیری که در قرآن در مورد پیمانشکنی به کار رفته است، تعابیر ”نقض“ و ”نکث“ است. در بعضی موارد نیز از تعبیر ”تبدیل“ یا ”اخلاف“ استفاده شده است؛ مثلاً در وصف کسانی که به عهد و پیمان خود با خدا پایبند هستند،
میفرماید:
از مؤمنین مردان بزرگی هستند که به عهد و پیمان با خدا پایبندند. پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند و بعضی دیگر در انتظار (شهادت) به سر میبرند و هیچ عهد خود را تغییر ندادند (و پیمانشکنی نکردند).
(مِنَ الْمُؤمِنینَ رِجٰالٌ صَدَقُوا مٰا عٰاهَدُوا اللهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَیٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ مٰا یَدَّلُوا تَبْدیلاً) (سورۀ احزاب، آیهٔ ۲۳)
آنان عهد خود را تبدیل نمیکنند و تغییر نمیدهند. منظور این است که عهدشکنی نمیکنند. قرآن در مذمت از منافقان و عهدشکنی آنان میفرماید:
بعضی از آنان (منافقان) با خدا عهد بستند که اگر خدا به ما نعمت دهد، تصدّق و انفاق میکنیم و از نیکان و شایستگان میشویم؛ ولی هنگامی که خدا از فضل و نعمت خود بهرهمندشان کرد، بخل ورزیدند و روی گردانیدند. خداوند هم به دنبال این کار زشتشان تا روز قیامت نفاقی در دلهایشان قرار داد؛ چون آنچه را که با خدا وعده کرده بودند، زیر پا گذاشتند و دروغ گفتند.
(وَ مِنْهُمْ مَنْ عٰاهَدَ الْلّٰهَ لَئِنْ ٰاتٰانٰا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ الْصّٰالِحِینَ ٭ فَلَمّٰا اٰتٰاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ ٭ فَاَعْقَبَهُمْ فی قُلُوبِهِمْ اِلیٰ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِمٰا أَخْلَفُوا اللهَ مٰا وَعَدُوهُ وَ بِمٰا کٰانُوا یَکْذِبُونَ) (سورۀ توبه، آیهٔ ۷۵-۷۷)در این آیه، در بیان پیمانشکنیِ منافقان از تعبیر: اَخْلَفُوا اللهَ مٰا وَعَدُوهُ استفاده شده است؛ یعنی در مورد عهد، تعبیر ”وعده“ به کار رفته و در مورد عهدشکنی از تعبیرِ ”اخلاف“ استفاده شده است.
در قرآن مجید نفاق و منافق، تنها به کسانی که اصلاً ایمان ندارند اطلاق نشده، بلکه بر افرادی که ایمانشان ضعیف است و ایمان راسخ و قوی ندارند نیز اطلاق شده است؛ یعنی نفاق درجات و مراتبی دارد و به اصطلاح، ”مقول به تشکیک“ است. از اینجا است که در آیهٔ مذکور، به کسانی منافق گفته شده که قبلاً با خدا عهد کرده بودند که اگر خدا از فضل خویش به آنان نعمت و وسعت بخشد، انفاق کنند و به پاس این نعمت الهی، در لباس صلاح و سداد و تقوا در آیند؛ اما پس از آنکه به وسعت و ثروت و مکنتی رسیدند، بخل ورزیدند و چنان کردند که گویی اصلاً با خدا چنین عهدی نبسته بودند و این عهدشکنی، موجب نفاق ایشان شد.
آری عهدشکنی چنین اثری دارد و کسی که با خدا عهد ببندد و عهدشکنی کند، به واسطهٔ عهدشکنی و خلف وعدهای که با خدا کرده و دروغی که گفته است، ایمانش از دست خواهد رفت و نفاق در دلش پدید میآید.
اما مؤمنان واقعی، که با خدا عهد کرده بودند که تا پای جانشان در راه خدا ایستادگی و از پیغمبر خدا حمایت کنند و در راه وفای به این عهد خود پایمردی کردند و تا پای جان و تا مرز شهادت هم ایستادند، مورد ستایش خاص خداوند متعال قرار گرفتند در برابر صدق و راستی، به آنان وعدهٔ پاداش خواهد داد.از اینرو، دربارهٔ مؤمنانی که در عهد با خدا راست گفتند و ایستادگی کردند، میفرماید:
(لِیَجْزِیَ اللهُ الصّٰادِقینَ بِصِدْقِهِمْ)
و دربارهٔ منافقان، که دروغ گفتند و عهدشکنی کردند، میفرماید:
تا آنان را که راست گفتند (و در عهد خود پای فشردند) خدا به خاطر راستگویی آنەا پاداششان دهد و منافقین را اگر خواست عذاب کند یا از آنها در گذرد.
(وَیُعَذِّبَ الْمُنٰافِقینَ اِنْ شٰاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ) (سورهٔ احزاب، آیهٔ ۲۴)
در بعضی آیات، خداوند بهطورکلی فرمان میدهد که عهد خدا را محترم بشمارید و به آن وفا کنید؛ مانند:
گر عهدی با خدا بستید، به آن پایبند و وفادار باشید.
(وَ أَوْفُوا بِعَهْدِاللهِ إذٰا عٰاهَدْتُمْ) (سورهٔ نحل، آیهٔ ۹۱)
او در جای دیگر میفرماید:
عهد خدا را با بهای اندک مفروشید که آنچه نزد خدا است، برای شما بهتر و سودآورتر است؛ زیرا آنچه نزد شما است فانی است و آنچه نزد خدا است باقی، و ما صبرپیشگان را به چیزی بهتر از کاری که آنان کردهاند پاداش خواهیم داد.
یعنی وقتی دیدید که ترک عهد برایتان سود آنی دارد، خلاف عهد نکنید که اگر سود خود را بر عهد مقدم بدارید، در واقع، عهد خدا را به بهایی اندک فروختهاید.
(وَلٰا تَشْتَرُوا بِعَهْدِاللهِ ثَمَناً قَلیلاً اِنّمٰا عِنْدَاللهِ هُوَ خَیْرُ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ٭ مٰا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ مٰا عِنْدَاللهِ بٰاقٍ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا اَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مٰا کاٰنُوا یَعْمَلُونَ) (سورهٔ نحل، آیهٔ ۹۵ و ۹۶)
و در آیهای دیگر چنین آمده:
اینان از قبل با خدا عهد کردند که پشت به جنگ نکنند و عهد با خدا مورد سؤال و بازخواست است.
(وَلَقَدْ کٰانُواْ عٰاهَدُواْ اللهَ مِنْ قَبْلُ لٰایُوَلُّونَ الْاَدْبٰارَ وَکٰانَ عَهْدُ الْلّٰهِ مَسْئُولاً) (سورهٔ احزاب، آیهٔ ۱۵)
گرچه آیه در مورد عهدی است که عدهای از منافقان با خدا بسته بودند، اما جملهٔ آخر به صورت یک قاعدهٔ کلی ذکر شده که اعم از آن مورد خاص خواهد بود و نشان میدهد هر عهدی که با خد ببندید، مورد سؤال و بازخواست قرار میگیرد و اگر با خدا عهدی بستید، روز قیامت، این عهد را از شما مطالبه میکند.
خداوند در آیهٔ دیگری خطاب به بنیاسرائیل میفرماید:
(ای بنیاسرائیل) شما به عهد من وفا کنید تا من هم به عهد شما وفا کنم و از من برحذر باشید.
(وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَاِیّٰایَ فَارْهَبُونِ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۴۰)
پیدا است که این یک عهد طرفینی بوده است؛ یعنی خدا به وسیلهٔ پیامبرانش به بنیاسرائیل وعده داده بود که اگر از پیغمبران خدا حمایت و دستوراتشان را اطاعت کنند، در دنیا عزیزشان دارد و برکاتی بر آنان فرو بارد. این عهدی بود که خدا با بنیاسرائیل بسته بود. از اینرو، در این آیه میفرماید: شما به عهدتان وفادار باشید تا من هم به عهدم وفا کنم.
در آیهٔ دیگری خداوند فرمان میدهد که وَ بِعَهْدِ اللهِ أَوْفُوا (سورهٔ انعام، آیهٔ ۱۵۲) که این هم اطلاق دارد و هر عهدی را در بر میگیرد.
در دستهٔ دیگری از آیات، به نتایج سوء عهدشکنی اشاره کرده و عهدشکنان را مذمت میکند:
نان که عهد خدا را پس از تأکید بر آن بشکستند ... آنان زیانکارند.
(اَلَّذِینَ بَنْقُضُونَ عَهْدَاللَّهِ مِنَ بَعْدِ میثٰاقِهِ ... أُوْلٰئِکَ هُمُ الْخٰاسِرُونَ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۷)
آو در آیهای دیگر، دربارهٔ همین افراد میفرماید:
کسانی که عهد خدا را پس از تأکید بر آن بشکستند ... آنان از رحمت خدا به دورند و جایگاه ابدی دارند.
(... اُوْلٰئِکَ لَهُمْ اللَّعْنَهُٔ وَلَهُمْ سُوءُ الدّٰارِ) (سورهٔ رعد، آیهٔ ۲۵)
و در جای دیگر میفرماید:
آنان که عهد خدا و قسمهای خود را به بهای اندکی بفروشند، در آخرت نصیبی ندارند و خداوند در قیامت (به خاطر بدیِ کارشان) با آنان سخنی نگوید و نگاهشان نکند و آنان را تزکیه و پاکیزه نکند و عذابی دردناک خواهند داشت.
(اَلَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِاللهِ وَأَیْمٰانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً اُوْلٰئِکَ لٰاخَلٰاقَ لَهُمْ فیِ الْاٰخِرَهِٔ وَلاْیُکَلِّمُهُمُ اللهُ وَلٰا یَنْظُرُ إلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیٰامَهِٔ وَلٰا یُزَکیّهِمْ وَلَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ) (سورهٔ آلعمران، آیهٔ ۷۷)
لازم است در اینجا یادآوری کنیم که هر چند بحث اصلی ما دربارهٔ عهد اجتماعی است، اما ذکر این آیات نیز، که دربارهٔ عهد با خدا است، از سه جهت لازم بود: نخست به خاطر تکمیل بحث عهد. دوم از این جهت که در واقع، عهد با خدا به یک معنا عهد با دیگران و عهدهای اجتماعی را نیز در بر میگیرد؛ زیرا که عهد با دیگران و عهد اجتماعی نیز به نوبهٔ خود به شکلی به عهد با خدا باز میگردد؛ چنانکه، پیش از این نیز گفتیم که بیعت با پیغمبر به منزلهٔ بیعت با خدا است و این نکته را از جملهٔ یَدُاللَّهِ فَوْقَ اَیْدِیهِمْ استفاده کردیم. دربارهٔ جملهٔ اَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ گفتیم که این یک عهد طرفینی بوده که یک طرف آن پیغمبر خدا و طرف دیگر آن، بنیاسرائیل بودند و در عین حال، خداوند با تعبیر اَوْفُوا بِعَهدِی آن را عهد خود دانسته است.
سوم اینکه عهد با خدا را نیز میتوان عهد طرفینی به حساب آورد؛ زیرا یک طرف، خدا است که عهد را انشا کرده و طرف دیگر آن، دیگرانند که کسی آن را قبول کرد، معاهدهٔ طرفینی تحقق پیدا میکند؛ مثلاً خداوند میفرماید:
اگر خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری کند و قدمهاتان را ثابت و پایدار میدارد.
(اِنْ تَنْصُرُواللهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ اَقْدٰامَکُمْ) (سورۀ محمد، آیهٔ ۷)
این سخن خدا در واقع، انشای نوعی عهد از سوی خداوند با انسانها است. حال هر کس که خدا و دین خدا را یاری کند، این عهد را قبول کرده است.
● تعهدات انسانی یا قراردادهای اجتماعی
بنابر آنچه گذشت، گرچه عهد خدا یا عهد با خدا نیز یک عهد طرفینی است، که یک طرف آن خدا و طرف دیگر آن، مردمند، اما ما از این پس به بررسیِ عهدی در قرآن میپردازیم که دو طرف آن آدمیانند و آن را ”عهد اجتماعی“ مینامیم.
در مورد تعهدات اجتماعی، یک دسته از آیات، با تعابیر گوناگون به ما توصیه کرده یا فرمان میدهند که به تعهدات خود، در برابر دیگران، پایبند باشیم یا افراد پایبند به عهد را ستایش میکنند و از این طریق، انسان را متوجه لزوم و رجحان پایبندیِ به عهد میکنند.
قرآن در یکجا، کارهای نیک را بر میشمارد و افراد نیکوکار را به خاطر کارهای نیکشان ستایش کرده، میفرماید:
(وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ اِذٰا عٰاهَدُوا) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۷۷)
در این آیه، به وفای به عهد، به عنوان یکی از کارهای نیک اشاره میکند که پایبندیِ به آن، ستایش برانگیز است و باید مورد توجه باشد.
در آیهٔ دیگری خداوند با صراحت فرمان وفای به عهد میدهد و انسان را در برابر تعهدات خود مسئول دانسته، میفرماید:
در برابر عهد (خود با دیگران) پایبند باش که مورد سؤال و بازخواست قرار میگیرد.
(وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِاِنَّ الْعَهْدَ کٰانَ مَسْؤُولاً) (سورهٔ اسراء، آیهٔ ۳۴)
در دو آیه نیز در مقام معرفیِ مؤمن و بیان صفات لازم و برجستهٔ او میفرماید:
(مؤمنان) آن کسانی هستند که امانتها و عهد خود را رعایت کنند (و به آنها پایبند باشند).
(وَالَّذِینَ هُمْ لِاَمٰانٰاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رٰاعُونَ) (سورهٔ مؤمنون، آیهٔ ۸؛ سورهٔ معارج، آیهٔ ۳۲)
در مورد اینگونه آیات، باید توجه داشت که امانت هم در واقع، مصداقی از مصادیق عهد است و شخص امانتدار با قبول امانت از شخص دیگر، در برابر او متعهد شده و با او قرارداد بسته است که تا هنگام مطالبهٔ امانت، آن را نگهداری و از آن مراقبت کند. بنابراین، قبول امانت به منزلهٔ عهد طرفینی است و ادای امانت، به منزلهٔ وفای به عهد و خیانت در امانت، به منزلهٔ نقض عهد خواهد بود.
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست