جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا
جستجوی تصویری انسانی
یکی از مهمترین مضامین در زمینه فیلمنامهنویسی که در سینمای جهان با رویکرد پررنگی مواجه بوده است، معطوف به معلولان جسمی یا ذهنی و یا افراد واجد نقص در یکی از حواس اساسیشان مانند بینایی و شنوایی بوده است. گاهی اوقات این رویکرد از وقایع واقعی منبعث شده است (مثل معجزهگر آرتورپن یا پای چپ من جیم شرایدان) و گاهی نیز بستری بوده است برای طرح موقعیتهای نمادین و یا ارائه الگوهای جدید (مثل روز هشتم ژاک وون دورمل.) در سینمای ایران نیز این موضوع کم و بیش مورد توجه بوده است. بویژه در سالهای پس از انقلاب اسلامی با رهیافتی جدیتر بدان عنایت به عمل آمده است. اگر از دو حوزه آسیبدیدگیهای مربوط به جنگ (که تحت عنوان کلی جانبازی از آن یاد میشود) و نیز اختلالات روانی مختلف (که اصطلاحا دیوانگی یا جنون نامیده میشود) بگذریم و آنها را قابل درج در پروندهای مفصل و جداگانه ارزیابی کنیم، سایر ابعاد این محور شامل موضوعاتی از قبیل نابینایی، ناشنوایی، معلولیت جسمانی در اعضای حرکتی (مثل دست و پا) و معلولیت ذهنی و نیز ژنتیکی است.
موضوع نابینایی در آثاری از قبیل دو چشم بیسو (محسن مخملباف، ۱۳۶۳)، گلهای داودی (رسول صدرعاملی۱۳۶۳)، بانو (داریوش مهرجویی، ۱۳۷۰)، رنگ خدا (مجید مجیدی، ۱۳۷۸)، لاکپشتها هم پرواز میکنند (بهمن قبادی، ۱۳۸۲)، بید مجنون (مجید مجیدی، ۱۳۸۳) جاری بوده است.
موضوع ناگویایی در فیلم پرنده کوچک خوشبختی (پوران درخشنده، ۱۳۶۶) مطرح بوده است.
موضوع ناشنوایی در رابطه (پوران درخشنده، ۱۳۶۵) و پشت پرده مه (پرویز شیخ طادی، ۱۳۸۳) مطرح بوده است.
در آثاری از قبیل نسل سوخته (رسول ملاقلیپور، ۱۳۷۸) و سیب (سمیرا مخملباف، ۱۳۷۶) معلولیت ذهنی شخصیتها معطوف به محدودیتهای محیطی بوده است.
در مرغابی وحشی (مسعود کرامتی، ۱۳۷۰)، دایان باخ (فرهاد پوراعظم، ۱۳۷۱)، ارتفاع پست (ابراهیم حاتمیکیا ۱۳۸۰)، لاکپشتها هم پرواز میکنند (بهمن قبادی، ۱۳۸۲)، شهر زیبا (اصغر فرهادی، ۱۳۸۲)، میم مثل مادر (رسول ملاقلیپور، ۱۳۸۵)، معلولیت شخصیتهای داستانی از نوع جسمانی وعمدتا از ناحیه دست یا پا است و یا اینکه ناهنجاری بدنی دارند.
البته در برخی از فیلمها مرز بین اینکه شخصیت آسیب دیده دچار معلولیت ذهنی است و یا اختلال روانی دارد چنان مشخص نیست (مثل شخصیتهای دو فیلم سوتهدلان و مادر هر دو از ساختههای علی حاتمی و نیز شخصیت اپیزود دوم فیلم دستفروش ساخته محسن مخملباف) چرا که از یک طرف ظاهر نابهنجار آنها مثل داشتن سر بزرگ یا جاری شدن آب دهان یک جور معلولیت ذهنی را تداعی میکند و از سوی دیگر کنشها و واکنشهای آنها در قبال موقعیتهای پیرامونی حاکی از بیماری روانیشان است. شاید در این بین تنها پوران درخشنده با نگارش و ساخت فیلم بچههای ابدی بهطور صریح و روشن به یکی از این نوع معلولیتهای ذهنی که خاستگاه ژنتیکی دارد و برخی محدودیتهای جسمانی را نیز در پی میآورد پرداخته است که همان سندروم دان است.
اما اینکه از بین حدود ۲۰ فیلم هر یک از فیلمنامهنویسان و یاسازندگانشان، چه رهیافتی را از پس ترسیم شخصیتهای معلول دنبال میکردهاند به نتایج متنوعی میرسیم. برداشتهای عرفانی (مادر، سوتهدلان، رنگ خدا، پشت پرده مه، بید و مجنون)، فلسفی (دستفروش)، نمادین (سیب، دایان باخ، لاکپشتها هم پرواز میکنند)، دراماتیک (گلهای داودی، مرغابی وحشی، شهر زیبا، میم مثل مادر)، مذهبی (دو چشم بیسو) و... از این جمله است. شاید تنها کسی که در این بین در فیلمنامهها و آثارش وجوه آسیبشناسانه موضوعات معلولان جسمانی و یاذهنی را به شکل سرراست و فارغ از ابعاد حاشیهای مطرح ساخته است، باز پوران درخشنده است. با نیم نگاهی به پیشینه این سینماگر چه در حوزه سینمای مستند و چه در حوزه سینمای داستانی میتوان دریافت مهمترین دغدغه او پرداختن به نارساییهای اجتماعی و یا فردی با محوریت آموزش و پیش آگاهی و هشداردهندگی است. از پرداختن به طاعون شیوع یافته در کردستان در سال ۱۳۲۸در فیلم مستند طاعون (محصول ۱۳۵۴) گرفته تا بررسی رکود اقتصادی و تعطیلی کارخانهها در مستند چرخها میچرخند (محصول ۱۳۵۹) و از موضوع اعتیاد و قاچاق مواد مخدر در مجموعه مستند تلویزیونی شوکران (۱۳۶۹-۷۱) گرفته تا مضمون زنان بیسرپرست در مستندهایی از قبیل شوپو، از غروب تا غروب، اکرام، گردنبندی از قاصدک برای خواهر، عروس برای آمنه و... این روند در آثار داستانی او نیز تداوم یافته است. جدا از ۳ فیلم رابطه، پرنده کوچک خوشبختی و بچههای ابدی که در سطور قبلی از آنها یاد شده (در ادامه به شکل مفصلتر بدانها اشاره میشود)، در بقیه فیلمهای سینمایی او هم معضلات اجتماعی و یا فردی درونمایه اصلی اثر به حساب میآیند. بحث نازایی و پیامدهای آن در زمان از دست رفته (۱۳۶۸) که البته قابلیت تعمیم به ساحتهای نمادین نیز پیدا میکند، اعتیاد مدرن به مواد روانگردان (شمعی در باد ۱۳۸۲)، ناسازگاری نوجوانان با والدین در رویای خیس (۱۳۸۴) از این جمله است. این نشان میدهد که این فیلمساز و فیلمنامهنویس به سینما به مثابه یک مدیوم بیانی و آموزشی برای طرح ایدههای سلامتجویانهاش در حوزههای فردی و اجتماعی و بهداشتی مینگرد و به عبارتی هنر سینما را در راستای تعهد به یکسری عقاید انسانی میانگارد.
همانطور که در قبل عنوان شد، درخشنده تنها فیلمسازی است که ناتوانیهای بدنی و ذهنی را در شکل سرراست و نه صرفا دراماتیک یا نمادین در سینمای ایران بازتاب داده است و در این مسیر در پی جلب توجه مخاطب به رفتار درست با این دسته از افراد از طریق شناخت معلولیتهای حسی/ حرکتیشان بوده است. اولین فیلم او رابطه، ماجرای نوجوان ناشنوایی را حکایت میکند که درگیر رابطه غلط اطرافیان و حتی خانوادهاش است. مادری که فقط دلسوزی میکند و بچههای محل که او را به جمع خود راه نمیدهند. او تنها با قناریاش و یک دوست ناشنوا و نیز دستگاه ضبط صوتی که برای تمرین صحبت کردن از آن استفاده میکند مانوس است. به دنبال یک فشار روحی، او با خانوادهاش قهر میکند، اما معلمش با رفتاری جدی و در عین حال مهرآمیز مقصد این جریان را خود او معرفی میکند و به وی اصرار میکند که با دیگران رابطه برقرار سازد. نوجوان پس از این تلنگر به خود میآید و تصمیم میگیرد حصار انزوایی را که پیرامون خود کشیده است بشکند. آنچه در فیلمنامه این اثر بیش از هر چیز نمود دارد، تسلطی است که نویسنده بر موضوع موردنظرش دارد و این را به خوبی میتوان از روحیاتی که برای شخصیت اصلی داستان تبیین شده است دریافت.موقعیت پردازی تنهاییهای نوجوان ناشنوا یکی از امتیازات بارز فیلمنامه رابطه است. خوددرخشنده در جایی در این باره چنین گفته بود:” من اول این طرح را برای تهیه یک فیلم مستند از زندگی ناشنوایان نوشته بودم و بهطور طبیعی برای اینکه بیشتر در جریان احساس و روابط این گروه از اجتماع قرار بگیرم با آنها ارتباط برقرار کردم، ولی هرچه بیشتر در این زمینه تحقیق و رابطه برقرار کردم بیشتر به این نتیجه رسیدم که این سوژه برای ساخت فیلم مستند مناسبتی ندارد... من برای نزدیک شدن به احساس آنها پنبه در گوش میگذاشتم و سعی میکردم چیزی نشنوم و در خیابانهای شلوغ و میان بوق ماشینها پرسه میزدم تا این احساس را پیدا کنم که یک ناشنوا چه وضعیتی در جامعهاش پیدا میکند.”
در پرنده کوچک خوشبختی اوضاع کمی فرق کرده است. ناشنوایی جای خود را به ناگویایی داده است و این نقص نیز نه مادرزادی که بر اثر یک شوک حاصل شده است. فیلمنامه داستان دختر نوجوانی است که در پی حادثهای مادرش را از دست میدهد و چنان شوکه میشود که قدرت کلامش را از دست میدهد. مربی او که روانشناس و محقق است، به تدریج وارد دنیای او میشود تا علتهای ناسازگاریاش را کشف کند و سرانجام در این راه موفق میشود و با ایجاد یک شرایط مصنوعی، شوکی مجدد به او وارد میکند و دخترک قدرت تکلم را به دست میآورد. فیلمنامه این فیلم البته متعلق به درخشنده نیست و سیروس تسلیمی آن را نوشته است، اما به نظر میرسد فیلمنامه در پی مطالعات و تحقیقات مقتضی نگاشته شده است. آنچه فیلمنامه این فیلم و همچنین رابطه را در نوع اجرا غنیتر و قابل باورتر ساخته است، استفاده درخشنده از مقام کارگردان از بازیگران واقعا معلول بوده است. بازیگر رابطه پسر ناشنوایی (علیرضا رضائیان) بود که تنها ۵ درصد شنوایی داشت و تنها صدای طبل و انفجار برایش محسوس بود. تا اینکه بازیگر پرنده کوچک خوشبختی هم دختری ناشنوا (عطیه معصومی) بود که البته قرار بود در نقش یک انسان شنوا اما ناگویا ایفای رل کند.
این شیوه اکنون پس از گذشت دو دهه در فیلم بچههای ابدی نیز کار شده است و نقش شخصیت سندرومدان آن را یک مبتلای واقعی بازی میکند. اما فارغ از این موقعیت اجرایی به نظر میرسد بچههای ابدی یک جور بازگشت به دوران اولیه کاری پوران درخشنده باشد چرا که باز سراغ یک مشکل مربوط به سلامت جسمانی و ذهنی رفته است. اما سندرومدان چیست؟ سندروم به معنی مجموعه علائم بدنی و ذهنی عارضهای خاص است و “دان” نام پزشکی انگلیسی است که ۲۰۰ سال قبل این مجموعه علائم را کشف کرد. علت وقوع این پدیده نوعی بینظمی در ترکیب و ترتیب کروموزومی است که در مراحل جنینی و هنگام تقسیم سلولی رخ میدهد. کسانی که مبتلا به این عارضه هستند در سلولهای بدن خود به جای ۴۶ کروموزوم، ۴۷ تا دارند و این کروموزوم اضافی در روال شکلگیری مختصات ژنتیکی تاثیر میگذارد و موجب پارهای تغییرات بدنی و ذهنی میشود. در واقع ابتلا به این عارضه قبل از تولد رخ میدهد. شل بودن عضلات بدن، نرمی مفاصل و قابلیت خمشوندگی بیش از حد معمول، نیمرخ تخت و بینی کوچک و چشمان کشیده و بادامی، بزرگی عضله زبان نسبت به دهان، تک شیار عمیقی در کف دست و فاصله بیش از حد معمول بین انگشت شصت پا و انگشتان کناری از جمله خصوصیات ظاهری مبتلایان به سندروم دان است و البته به لحاظ ذهنی نیز فعالیتهایی از قبیل نشستن، راه رفتن و... را دیرتر میآموزند. سندروم دان به اشکال مختلفی بر تواناییهای شناختی مبتلایانش تاثیر میگذارد اما بیشتر آنها دچار عقبافتادگی ذهنی خفیف تا میانهاند. درخشنده در فیلمنامه بچههای ابدی تلاش دارد تا ذهنیت عموم مردم را نسبت به این افراد براساس رویکردی خوش بینانه جلب کند و بویژه با تاکید بر خصوصیت وابستگیهای عاطفی آنها و سادگی بیغل و غششان و نیز بهرههای استعدادی که گاه در مقایسه با میزان توانمندیهایشان غیرمنتظرانه جلوه میکند، شمایل این مبتلایان را از وضعیت استثنایی به یک موقعیت نسبتا نرمال بکشاند. اولین حضور نگار در اتاق علی که همراه با جایگزینی سازدر عوض اسلحه اسباببازی است نشانهای از لزوم رفتار مسالمتآمیز با این آدمها و سوق دادن تواناییها و علایقشان در امور مناسب با حال و هوایشان است. درخشنده طبق این فیلمنامه بهترین محیط برای پرورش مبتلایان به سندرومدان را نهاد خانواده میداند و از این جهت از آسایشگاه محیطی نه چندان آرام و دلبخش میآفریند که در نهایت منجر به گریز علی از آنجا میشود در حالی که اگر در خانهای مورد نگهداری قرار میگرفت، به دلیل انس با محیط احتمال گمشدنش تقلیل پیدا میکرد. خروج علی از آسایشگاه منجر به اسارتش در دست قاچاقچیان مواد مخدر میشود که این نیز قرار است بعدی دیگر از آسیبدیدگیهای مقتضی وضع و حال این آدمها را نمایان سازد. سوءاستفادهای که اشخاص نابهنجار جامعه از سادگی و مهربانی این افراد به عمل میآورند و از آنها بهعنوان ابزار و حتی سوءمقاصد فسادبرانگیزشان استفاده میکنند. نکته دیگر در این میان میزان آموزشپذیری این بیماران است که بویژه در فصل ماکارونی خوردن مصداق پیدا میکند. او پس ازآنکه نگار طریقه درست تناول ماکارونی را یادش میدهد، در ابتدا توجه نمی کند اما مدتی بعد در مقابل ستاره با چنگال به خوردن ماکارونی مشغول میشود و حتی همین شیوه درست را به ستاره هم آموزش میدهد. روی هم رفته درخشنده سعی کرده است در بچههای ابدی به صورت اجمالی و بنا به درامی که در حال تعریف کردنش است، مختصات مختلف سندرومدانیها را معرفی کند و اگرچه در این مسیر پیوستگی دراماتیک داستانی، فیلمنامه را گاه دچار خدشه میکند و نسبت به ایده قبح نگهداری بیماران در آسایشگاه تا حدی رو به افراط میبرد، منتها به دلیل آنکه برای اولین بار است که چهره سندرمدانیها را در آینه سینما منعکس کرده است و رهیافتی متعهدانه نسبت به آنها و برخوردهای اجتماعی با ایشان اتخاذ کرده است، برخی کلیشهپردازیها و شعارها و خوشبینیهای افسانهای کار را میتوان تحتالشعاع آن قرار داد. به هرحال درخشنده بارها اعلام کرده است سینما فینفسه برایش اهمیت ذاتی ندارد و تنها به واسطه پیامهای اجتماعی که از طریق آن به اطلاع مخاطبان میرساند به این حرفه مبادرت میورزد و نوع رویکردش به سینما در طی دو دههای که از فعالیتش در سینمای حرفهای میگذرد با همین پشتوانه شکل گرفته است.
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست