پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حدیث زهردادن


حدیث زهردادن
بدان که زهردادن پیغامبر ما چنان بود که به آن وقت که پیغامبر شارستان فدک ]شهر فدک[ بگشود، به این حصار فدک اندر، زنکی بود جهود، نام وی زینب بنت حارث بود و زن سلام ابن مشکم بود. و چون پیغامبر به فدک اندر رفت، این زنک بره ای بریان فرستاد او را و به زهر آلوده کرده بود. و پیغامبر از همه اندام گوسپند، ذراع ]سردست[ دوست تر داشتی ]بیشتر دوست داشت[ و این زنک زهر به آن ذراع اندر آلوده بود. و آن بره پیش پیغامبر بنهادند.
و پیغامبر نشسته بود با مردی نام وی بشر ابن براء - مردی بود از انصار. پس پیغامبر دست دراز کرد و یک لقمه از آن بگسست و به دهان اندر نهاد و همی خایید ]می جوید[ و هنوز فرو نبرده بود. بشر ابن براء نیز دست دراز کرد و یک لقمه از آن بگسست و به دهان اندر نهاد و فرو برد. و پیغامبر آن لقمه هنوز همی خایید و نتوانست فروبردن. و بیرون انداخت و گفت؛ «مرا به دل همی آید که این به زهر آلوده است».و آن بوی زهر به گلوی پیغامبر فرو شد و بدانست و پس، دست از آن بداشت و از آن خود هیچ نبخورد.
پس پیغامبر بفرستاد و آن زنک را بخواند و گفت که «چرا این چنین کردی؟» آن زنک گفت که؛ «می خواستم که تو را بیازمایم. گفتم که اگر چنان است که تو پیغامبر خدایی، خود زهر بر تو کار نکند. و اگر نه، باری، این خلقان از دست تو برهند».
پیغامبر آن زنک را هیچ نگفت. (و این بشر ابن براء که آن لقمه بخورده بود، دیگر روز، از دنیا بیرون شد).
پس، هر سالی، چون به آن وقت رسیدی که این لقمه بخورده بود، پشت وی بگرفتی - مدت سه روز یا پنج روز او را رنجه همی داشتی، پس باز نیکو شدی. و چون وقت وفات پیغامبر اندر رسید، همه اندام های وی درد خاست. گفتا «هرسالی، آن لقمه فدک که بخوردم، به من بازگردید و مرا رنجه همی داشت. اکنون، هنگام آن است که پشت من بشکست».

تفسیر طبری
منبع : روزنامه کارگزاران